متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/12/18
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در خدمت به قول عزيزي فرشتگان نجات، مسؤولين آتشنشاني هستيم، خدمتگزاراني كه براي نجات افراد از درون چاه گرفته تا سقوط و آوار و آتش سوزي، خودشان به استقبال خطر ميروند تا كسي را نجات دهند. قرآن يك آيه داريم ميفرمايد: اگر كسي يك نفر را نجات بدهد، زنده كند، انگار همهي مردم را زنده كرده است.«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا» (مائده/32)
1- ارزش نجات يك انسان، در ديدگاه قرآن
موضوع بحثمان، خدمت، انفاق و ايثار، قرآن ميگويد: «مَنْ» كسي كه «قَتَلَ»، «مَنْ قَتَلَ نَفْساً» كسي كه يك نفر را بكشد، «فَكَأَنَّما» گويا، «قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً» آيهي قرآن است. يك نفر را بكشد، انگار همهي مردم را كشته است. «وَ مَنْ أَحْياها» كسي كه يك نفر را نجات بدهد، باز«فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا» كشتن يك نفر گويا كشتن همه مردم است، زنده كردن يك نفر گويا زنده كردن همهي مردم است.
شغلتان، شغل مباركي است. گرچه بحث من راجع به… حالا ممكن است افرادي كه پاي تلويزيون نشستند بگويند: خوب، حالا يك صنف از مردم مسؤول آتشنشاني هستند، ما پاي تلويزيون چه كنيم؟ اينكه پيرزن است، پيرمرد است، بچه مدرسهاي است، دانشجو است، كارگر است، كشاورز است، من بحث را برميگردانم به خدمت كه شامل همه ميشود. خواهري به خواهرش كمك كند، برادري به برادرش كمك كند، داماد به پدرزنش، مادرزنش، اصل خدمت! در خدمت سن شرط نيست. اصلاً انسان بودن هم شرط نيست. كسي اگر به يك حيوان هم خدمت كند، خدمت است. به بچهي كوچولو باشد يا بزرگ، به دوست باشد يا دشمن، اصلاً لازم نيست دين داشته باشد. به بيدين هم خدمت كند، خدمت است.
2- خدمت به عموم مردم، بدون قيد و شرط
قرآن آيه دارد ميگويد: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحي/10) كسي كه از شما كمك ميخواهد، او را رد نكن. نميگويد: «و اما السائل المؤمن». «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» كسي كه ميگويد: آقا يك كمكي به ما بده، او را رد نكن. «فَلا تَنْهَرْ» آيهي قرآن است. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» (انسان/8) اسير ميدانيد كه چه كسي است؟ اسير كسي است كه كافر است آمده در جبهه مرا بكشد. منتها نتوانسته، من او را گرفتم اسيرش كردم. اسير قاتل من است، اما با اينكه قاتل است، فعلاً كه اسير است، كمك او كن. كمك حتي به…
يكبار حضرت ابراهيم دعا به مؤمنين كرد خدا فرمود: چرا چنين دعا ميكني؟ بگذاريد قرآن بخوانم. معلم قرآن هستم. فرمود: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَن» (بقره/126) فكر ميكنم ترجمهاش را بلد هستيد. بعضي از عربيها به قدري آسان است كه فارسها هم معنايش را ميفهمند. «وَ ارْزُقْ» رزق بده. «مِنَ الثَّمَراتِ» از ميوهها. «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَن»، «مَنْ آمَن» يعني هركس ايمان دارد. خدايا هركس ايمان دارد به او بده بخورد. خدا فرمود: چرا اينطور دعا ميكني؟ «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُه» (بقره/126) من به كافر هم ميدهم بخورد. كمك، شرطش اسلام نيست. بيدين هم در جمهوري اسلامي، در كشور اسلامي، بيدين با بادين بايد نيازهايشان يكسان تأمين شود. شهر و ده ندارد. سفيد و سياه ندارد. كوچك و بزرگ ندارد. انسان و حيوان هم ندارد. كافر و مؤمن هم ندارد. مطلق است.
كمك به مردم به قدري مهم است كه در نماز و غير نماز هم ندارد. حضرت امير وقتي ديد يك كسي فقير است، در نماز اشاره كرد انگشتر را بگير. كمك به مردم حتي در حال نماز! اصلاً يك كسي نماز ميخواند ولي زكات نميدهد، نمازش هم قبول نيست.
يكبار حضرت در مسجد آمد، فرمود: «قُم» يعني بلند شو. بيرون برو. «قُم»، تو هم بلند شو بيرون برو. «قُم، قُم»! گفتند: يا رسول الله چرا اينها را بيرون كردي؟ گفت: اينها نماز ميخوانند زكات نميدهند. كمك به مردم، در قرآن 27 آيه داريم كه نماز و زكات به هم چسبيده است. ميگويد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» (مائده/55)، «أَقيمُوا، آتُوا» هرجا ميگويد: «أَقيمُوا» هرجا نه، 27 جا! 27 جا ميگويد: «أَقيمُوا، آتُوا»، «يقيموا، يؤتوا» نماز و زكات به هم چسبيده است. نماز بيزكات قبول نيست. مثل زني كه يك گوشواره دارد اصلاً عروسي نميرود. اگر دو تا گوشواره بود عروسي ميرفت. قطار يك ريل باشد اصلاٌ حركت نميكند. شما يك لنگه كفش داشته باشي، از خانه بيرون نميآيي. بايد جفت باشد.
3- چهارشنبه سوري، بستر آتش سوزي و خطر
منتها مسأله اين است كه قرآن ميفرمايد: «وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة» (بقره/195) حالا چون اين بحث در آستانهي چهارشنبه سوري است، به ما بگويند: آقاي قرائتي براي چهارشنبه سوري چه آيهاي داري؟من ميگويم: آيهاي هست كه شامل همه چيز ميشود و يكي هم چهارشنبه سوري است. «لا تُلْقُوا» يعني خودتان را نيافكنيد، «بِأَيْديكُمْ» با دست خودتان، «إِلَى التَّهْلُكَةِ» با دست خودتان، خودتان را به هلاكت نياندازيد.
اين موتورسوارهايي كه وقتي مانور ميدهند ميخواهند بروند اين چرخ جلويش را بلند ميكند، مثلاً حرف حسابش چيست؟ بعضي دخترها و زنها يك طوري بي حجاب هستند كه آدم ميفهمد كه اينها بيمار هستند. امام كاظم فرمود: اينهايي كه دست به يك حركاتي ميزنند غير طبيعي، اين بيمار است. يعني كمبود دارد، اين ميخواهد مردم به او نگاه كنند. كمالي هم ندارد كه بگويند: ايشان دانشمند است. ايشان مخترع است، مبتكر است، هم ميخواهد مردم به او نگاه كنند و هم كمال ندارد. اين قيافهاش را يك كاري ميكند. موتورش را، دوچرخهاش را، زنگ موبايلش را صداي گاو ميگذارد. خوب اين همه صدا است.اين فقط ميخواهد بگويند: موبايل فلاني است. بيماري است، اصلاً همه چاي ميخورند ميگويد: براي من آب جوش بياوريد. تو كه هميشه چاي ميخوري. بله ولي حالا همه چاي ميخورند، ما آب جوش!تا همه آب جوش ميخورند، ميگويد: براي من چاي بياور. تا كوكا ميخورند، ميگويد: براي من پپسي بياوريد. همه پپسي ميخورند، ميگويد: براي من كانادا بياوريد. اين بيمار است. فقط دلش ميخواهد، در مسجد است الهي آمين ميگويند. يك طوري الهي آمين ميگويد، اين بيمار است. به ما گفتند: حواس مردم را پرت نكن. ما اصلاً اجازه نداريم در جلسه كه ميرويم سلام كنيم. اينكه سلام كنيم اين براي فرد به فرد است. من دارم در مسجد سخنراني ميكنم، يك كسي ميآيد ميگويد: سلام عليكم! (خنده حضار) آخر تو حواس همه را پرت كردي با اين سلام كردنت! اجازه نداريم كسي كه مشغول سخنراني است سلامش كنيم. حواسش پرت ميشود. ما اينها را ساده ميگيريم. سلام كردن كه مستحب است، اگر حواس مردم را پرت ميكند سلام نكن. اگر كسي نياز به دستشويي دارد، ادرارش ميگيرد، جماعت هم هست، منتها اگر برود تجديد وضو كند نماز تمام شده، بايد فرادي بخواند. ميگويد: حالا وضو داريم نمازهايمان را بخوانيم بعد دستشويي برويم. ميگويد: نه، اول دستشويي! ثواب از دستمان در ميرود. بگذار در برود.آخر اين استرسي را كه بخواهد اين را نگه دارد. اصلاً كسي كه بولش را نگه دارد نماز بخواند نمازش قبول نيست. خلاص! پيش نماز را اگر مردم دوست نداشته باشند، با زور پشت سرش، چه كنيم ديگر گير اين آقا افتاديم. چه خاكي به سرمان كنيم؟ الله اكبر! (خنده حضار)
حديث داريم اگر پيشنماز محبوبيت نداشته باشد، نماز جماعت قبول نيست. اين آرامش را خيلي اسلام برايش ارزش قايل است. حديث داريم حضرت آمد نماز بخواند فرمود: فاطمه جان اين پرده گل دارد، گل اين حواس مرا پرت ميكند. كفش قاضي تنگ است ميگويند: قضاوت نكند. فشاري كه به پايش ميآيد ممكن است در قضاوتش اثر كند. اسلام خيلي دقيق است.
4- هزينههاي سنگين حوادث، از جيب ملت
اين آقا مثلاً ميخواهد خودنمايي كند. يا كلاه ايمني سر نميگذارد. بد رانندگي ميكند، تصادف ميكند چقدر آدم را بايد معطل كند. چقدر بودجه، بيمارستان، پرستار، درمانگاه، قرص و آمپول، خانواده، زن و بچهاش، پدر و مادرش، يعني چند گروه آدم را الاف ميكند كه ايشان در يك لحظه هوس داشته كه وقتي راه ميرود… يك تابلو را ديدم، ديدم چقدر احمقي! آخر آدم نميداند چه بگويد. بعضيها خيلي احمق هستند. نوشته بود هركس يك ساندويچ 16 كيلويي را در يك ربع بخورد يك ماشين جايزه ميگيرد. آخر اين تابلو بايد در جمهوري اسلامي باشد. شهرداري نميدانم چرا اين تابلوها را برنميدارد. اصلاً گاهي وقتها تابلوها را آدم نگاه ميكند فكر ميكند باغ وحش هستيم ما. مداد ما سوسمار است. پتوي ما پلنگ است. حولهي ما گربه است. كفشمان فيل است. نميدانم تلويزيون ما گلد استار از اين، شب وضو ميگيريم ميرويم حوله را باز ميكنيم، ميبينيم سبيل ما ما با سبيل گربه قاطي شد. (خنده حضار) پتو روي خودمان ميكشيم، شب پتو روي خودمان ميكشيم انگار يك پلنگ روي ما آمد. آخر ببينيد اينها من نميدانم اينها را بايد كجا حل كرد. تابلوهاي بد، آهنگهاي بد، رانندگيهاي بد، ناهنجاري به وجود آوردن، حجابهاي بد، آخر حجاب هم، آخر بيحجابي هم حدي دارد.
يك كسي نمازش غلط بود، به او گفتند: آقا نمازت غلط است، گفت: دنبال كارت برو! اينقدر تارك الصلاة هست كه الآن فرشتهها سر همين نماز غلط من دعوايشان است. او ميگويد: به من بده، او ميگويد: به من بده. (خنده حضار)
حالا بعضي از بيحجابها به قدري بيحجاب هستند كه بايد بگوييم، قربان بعضي از بيحجابهاي ديگر، اين اصلاً وحشي است در خيابان آمده است. اين فنرش پاره شده است، يعني كنترلش… اين…
اصلاً چهارشنبه سوري چه پيامي دارد؟ چه مبناي عقلي دارد؟ چه مبناي فكري دارد؟ دل چه كسي را خوش ميكني؟ هدف چيست؟ كشوري كه اين همه دانشجو دارد، اين همه بچه مدرسهاي دارد، ما فقط بيست ميليون فرهنگي در كشورمان است. حدود چهار ميليون دانشجو داريم. چهارده ميليون محصل داريم. يك ميليون معلم داريم. دهها هزار استاد دانشگاه داريم. اين همه آدم فرهنگي است، آنهايي هم كه فرهنگي نيستند ديگر فرهنگي هستند. ما الآن ديگر تقريباً در كشورمان بيسواد نيست. آخر اين چه منطقي دارد؟ «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة» خودتان را در معرض هلاكت قرار ندهيد.
شما آتش برپا ميكنيد آنوقت اين جمعيت بايد بيايند فتنههاي شما، آتشهاي شما را خاموش كنند. آنوقت چقدر بودجه، اصلاً دودش در چشم خودتان ميرود. قرآن ميگويد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/7) «إِنْ» يعني اگر، «أَحْسَنْتُمْ» اگر احسان كرديد، «أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ» اگر خوبي كرديد، به خودتان خوبي كرديد. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ» يعني اگر كار بد كرديد،«فَلَها» بدي كنيد دودش در چشم شما ميرود. چطور؟ آتشنشاني چقدر در ايران جمعيت دارد؟ميدانيد؟ كل جمعيت آتش نشاني؟ تهران چهار هزار تا! چهار هزار نفر بايد حقوق بگيرند، بيمه، بهداشت، فلان، چه و چه و چه… آنوقت اين حقوقش را از چه كسي ميگيرند؟ شهرداري حقوقش را ميدهد؟ آتشنشاني جزء خدمات شهرداري است. شهرداري از كجا ميآورد؟ ميروي خانهات را بسازي، ميگويد: ميخواهي بنايي كني؟ ميگويي: بله. ميگويد: بده من ببينم. آقا من نميتوانم يك اتاق براي بچهام بسازم طبقه بالا؟ باسمه تعالي نه! چرا؟ براي اينكه بايد به شهرداري پول بدهي. به اينها بدهد، اينها شب و روز آماده باش باشند. خودشان را به آب و آتش بزنند براي اينكه شما چهارشنبه سوري يك غلطي كردي، اين بيايد جلوي غلط شما را بگيرد. كيف نكنيد. بعضي وقتها غلطي كه ميكنيم، دودش در چشم خودمان ميرود.
من اين مسأله را يادم ميآيد يكبار در تلويزيون گفتم. قديم سنگ كيلو و اينها نبود. چيزي كه ميخواستند بكشند يك آجري ميگذاشتند، يك كلوخي ميگذاشتند، مثلاً نخود، لپه، هرچه بود ميكشيدند با همان سنگ. يك كسي آمد شكر بخرد و مثلاً گفت به قول امروزيها فرض كنيد گفت: نيم كيلو شكر! وزن را گذاشت و وقتي اين بنده خدا رفت شكر بياورد، اين مشتري كلوخ را برداشت هي به زبانش ميكشيد و ميخورد. بعد هم فكر ميكرد كه دارد از مال مغازهدار ميليسد و زبان ميزند. و حال آنكه هرچه كلوخ كم شود، شكرش كم ميشود، اين معنايش اين است. ما گاهي وقتها زرنگي ميكنيم، و زرنگ نيستيم.
قرآن ميگويد: «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» (آلعمران/54) تو فكر ميكني زرنگ هستي، دودش در چشم خودت ميرود. پزشك ميآيد بالاي سر بيمار ميگويد: اين شربت را هر چهار ساعت يك قاشق بخور. ميگويد: باشد. فردا صبح ميآيم تو را ميبينم. ميگويد باشد. شربت را نميخورد، فردا صبح كه ميبيند پزشك ميآيد، ميگويد: خوب دكتر خواهد گفت شربت را نخوردي. بلند ميشود شربت را باز ميكند، در دستشويي ميريزد و آب هم رويش ميريزد و درش را ميبندد. دكتر ميآيد ميگويد: آقا شربت را خوردي؟ ميگويد: مگر نميبيني سر شيشه خالي است. اين بيمار ميگويد: كلاه سر دكتر گذاشتم، كلاه سر خودش گذاشت. كلوخ را نخوردي، شكر خودت را خوردي. كلاه سر دكتر نگذاشتي، كلاه سر خودت گذاشتي. چهارشنبه سوري يك حوادثي به وجود ميآيد، دولت بايد اين حوادث را، شهرداري بايد اين حوادث را برطرف كند، پول حوادثش را هم بايد خود شما بدهيد. از خودت ميگيري و خرج خودت ميكني. اين عوض آن! صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
5- انفاق به نيازمندان، در آستانه عيد نوروز
گفتند كه حالا شب عيد است، يك جملهاي هم بگوييم و يك لبخندي داشته باشيم. دو نفر گفتند: بيا دروغ بگوييم، منتها دروغ بزرگ. فرصت 24 ساعت و رفتند و برگشتند، گفتند: تو بگو. گفت: پدر من يك طويله داشت، كه اسب از اين طرف طويله به آن طرف طويله كه ميرفت چند بار حامله ميشد و ميزاييد و آخرش هم به آخر طويله نميرسيد. اوه، آنقدر طويلهي پدرت بزرگ بود! بله. گفت: انصافاً دروغ بزرگي است. گفت: حالا تو. گفت: پدر من هم يك چوب داشت وقتي ابر ميشد با چوبش ابرها را جابه جا ميكرد. گفت: چوب بابايت اينقدر دراز بود؟ گفت: بله. گفت: وقتهايي كه ابر نبود چوب را چه كار ميكرد؟ گفت: ميگذاشت در طويلهي پدر تو! (خنده حضار) حالا شما چهارشنبه سوري بازي كن، همين شهرداري پوستت را ميكند. از تو ميگيرد، خرج چهارشنبه سوري شما ميكند و خرج باقي كارهاي ديگر. ما اشتباه ميكنيم.
حالا از اين بگذريم. بحث ما راجع به… يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
دربارهي انفاق ديروز به فكر رسيدم كه انفاق يك چيزهايي را زياد ميكند و يك چيزهايي را كم ميكند. چيزهايي كه زياد ميكند و كم ميكند خدمت شما بگوييم. چه چيزهايي كم ميكند و چه چيزهايي زياد ميكند. بركات كمك رساني: باز چون شب عيد در آستانهي سال 91 هستيم، كمك كنيم، هم گراني و هم نياز و هم به هر حال بايد كمك كرد. اگر كمك كنيم اختلافات طبقاتي كم ميشود. اين يك مورد. چه چيزهايي كم ميشود؟ ده، سيزده مورد كم ميكند. ده، سيزده چيز هم زياد ميكند. چه چيزي را كم ميكند و چه چيزي را زياد ميكند؟ يك تابلوي قشنگي است يك صلوات بفرستيد من تابلو را پاك كنم. (صلوات حضار)
انفاق و كمك؛ چه چيزهايي كم ميكند. چيزهايي را كم ميكند. اين يك تابلو، از آن طرف چيزهايي را زياد ميكند. آنكه كم ميكند،
1- اختلافات طبقاتي و فاصلهها را كم ميكند. خمس و زكات هم همينطور است. بالاخره از صد ميليون، بيست ميليونش كه خمس رفت، هشتاد ميليون ميشود. حسادتها را كم ميكند. يك نفر در فاميل در همسايه، وضع مالياش خوب است، اگر به ديگران كمك كند حسادتها كم ميشود. اختلافها را كم ميكند. حسادتها را كم ميكند. رقابتها را كم ميكند. آه و نفرين را كم ميكند. بالاخره آن كسي كه ندارد، آه او شما را ميگيرد. نفرين ميكند. اگر مؤمن باشد نفرين ميكند. لات و لوت باشد تو را فحش ميدهد. بدهايشان فحش ميدهند، خوبهايشان نفرين ميكنند.
با كمك ميشود جلوي بيكاري را گرفت. افرادي هستند پول سنگين دارند، ميشود با يك پولهايي ايجاد اشتغال كرد. آقا من يك چرخ خياطي به تو ميدهم، يك چرخ بافندگي به تو ميدهم. يك دستگاه قالي براي تو ميزنم، يك ماشين تايپ به تو ميدهم. يك امكاناتي به تو ميدهم، يك تور به تو ميدهم خودت ماهي بگير. با انفاق ايجاد اشتغال ميشود. بسياري از خرابكاريها به خاطر تعطيلات است. در دنيا اينطور است كار به ايران هم ندارد. در دنيا ايام تعطيلي آمار گناه بيشتر است. چون مردم فراغت بيشتري دارند.
6- تأثير انفاق در سلامت و امنيت جامعه
2- سرقتها كم ميشود. خيلي از سرقتها به خاطر فقر است. فحشا و منكر كم ميشود. انفاق علني سوءظن را كم ميكند. خيليها ميگويند: بابا فلاني دارد نميدهد. ولي وقتي علني كمك كردي، بعضيجاها بايد علني كمك كرد. آنجا كه متهم ميشوي، به شما تهمت ميزنند، ميگويند: فلاني خمس نميدهد، زكات نميدهد، به فقرا كمك نميكند. آنجا كه ميگويند: بخيلي، علني بدهيد كه بگوييد: من بخيل نيستم. جلوي سوء ظن را ميگيريد. سوء ظن را كم ميكند.
3- بلاها را دفع ميكند يا كم ميكند. قيامت آدم را نجات ميدهد. هلاك قيامت را كم ميكند. قرآن يك آيه دارد ميگويد: بهشتيها از جهنميها ميپرسند، «ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ» (مدثر/42) چطور شما دوزخي شديد؟ ميگويد: به چهار دليل. يكي «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/43) پابند نماز نبوديم. يكي هم «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ» (مدثر/44) به فقرا نميرسيديم.
4- آرامش، «ليس للبخيل راحة» حديث داريم آدم بخيل راحت از درون متزلزل است. «لا يدخل الجنة بخيل» حديث داريم آدم بخيل به بهشت نميرود. كمك كنيم، يك وقتي تبليغات ميكردند ميگفتند: بياييد شاديهاي خود را… با هم باشيم.
7- لذت بردن از برآوردن نيازهاي ديگران
ما دو رقم لذت داريم. يكي را مردم چشيدند. يك عدهاي، يكي را هم مردم نچشيدند. يكي از لذتهايي كه آدم ميچشد اين است كه فرشهاي خانهاش را عوض كند. مثلاً زيلو است، قالي ميكند. خوب اين يك لذت است. كه زيلوي خانهي ما قالي شود. حركت كرديم از نخ زيلو به پشم قالي. قالي كه شد طرف فكر ميكند كه زندگياش سر و سامان پيدا كرد. اين يك لذت است، يك لذت ديگر هم هست. از آن طرف آدم قالياش را بفروشد، زيلوهاي متعدد بخرد كه به چند نفر زيلو بدهد. چهار رقم خوراك غذا است، چهار رقم را دو رقم كنيم،پول دو رقمش را به فلاني بدهيم. من كارتي برايم آمد كه دوشيزه فلاني با جناب آقاي فلاني ازدواج كرد، خواستيم شما در عروسي و تالار ما شركت كنيد. با فاميل عروس نشستيم، برنامه ريختيم، بودجهاي كه ميخواهيم خرج تشريفات و تجملات و فلان كنيم، به دو دختر و پسر جهازيه بدهيم. يا داماد كنيم. بنابراين ما بودجه را صرف يك ازدواج جديدي كرديم تا دل آنها هم خوش شود. اين كارت جهت اطلاع بود. ولي تالاري نيست و تشريف نياوريد. اين هم يك لذت است. من هنوز آن آقا را ميشناسم. ميگويد: لذت ميبرم اگر تالار عروسي بود يك نصف روز اينها كه ميآمدند خوش و بش ميكردند. اما به خاطر اينكه پول اين تجملات را… البته اصل عروسي بايد باشد. در حد يك پذيرايي، يك مهماني بايد باشد. فاتحه كه نيست، عروسي است. نبايد آدم كنس هم باشد. به هر حال نميخواهم بگويم به هرحال بگويند: حكومت دست آخوندها افتاد چه چه ميگويند، ميگويند: يك عروسي هم ميخواهند عزا كنند. نه! عروسي، عروسي باشد. ولي يك خرده تجملات را كم كنيم.
يك مقدار خدا ميداند در تهران و بعضي از جاهاي ديگر، غذاي پخته همه را در ظرف ميريزند و ميگويند: بهداشتي نيست. از اول يك جايي بگذار كه هركس ميخواهد به مقدار خودش بردارد. چرا اين را ميگذاريد و بعد نيمه خور ميشود و بعد دور ميريزيد. شما امام را كه دوست داريد. امام فرمود: نصف ليوان آب را دور بريزيد، اسراف است. نصف ليوان آب را دور بريزيد اسراف است. در ساختمانها چقدر اسراف ميشود. در مسجدها چقدر اسراف ميشود. خدا ميداند گاهي وقتها يك مسجد، هزينه تزئينات يك مسجد، چهار تا مسجد ميشود، ميدانيد ما چند هزار تا مسجد كم داريم. ما يك تشكيلاتي درست كرديم، خيرين مسجد ساز! امروز قبل از اينكه اينجا بيايم، يك كسي آمده بود ميگفت: ميخواهم يك حسينيه بسازم، مثلاً فلان مبلغ را هم گذاشتم. گفتم: كجاي تهران؟ گفت: فلانجا، گفتم: ببين آنجا خانهي زير يك ميلياردي هم داريم، محلهي اشراف ميخواهي حسينيه بسازي چه كني؟ و حسينيه سالي ده روز درش باز است. شما نگاه كن حسينيههاي تهران اكثر مواقع بسته است. آنوقت ما روستاهايي داريم، شهرهايي داريم، شهركهايي داريم، مردم ميخواهند نماز بخوانند جا ندارند. مسجد بساز، عاشورا روضه هم در همان مسجد ميشود خواند. پول خرج كردن عقل ميخواهد. خيليها بلد نيستند چطور پول خرج كنند. به هر حال يك ساعتي را صحبت كرديم. من هم پول نميگيرم. يك وقت فكر نكنند كه قرائتي پول دستش است. من يك ريال پول در اختيار ندارم. چون من هرچه در تلويزيون ميگويم فردا ميگويند: آقاي قرائتي شنيدم خيرين مسجد ساز يك كاميون اسكناس هم رد كن محلهي ما! من يك ريال ندارم. من رئيس زكات هستم، اما يك ريال زكات دست من نيست. من حديثش را ميخوانم و كميته امداد جمع ميكند. خودش هم تقسيم ميكند و مسؤوليتش با خودشان است.
به هرحال تصميم گرفتند كه پنج تا مسجد يا ده تا مسجد صد ميليوني بسازند. گفتيم: شما ميخواستيد يك حسينيهي ميلياردي بسازيد براي سالي ده روز. آدم براي يك گوني آرد يك نانوايي باز ميكند؟ يك نانوايي كه باز ميكني لااقل بايد روزي ده تا گوني بپزي. آخر براي سالي ده روز حسينيه ميسازي؟ ما هرچه داريم از امام حسين است. من حسينيه را قبول دارم، عزاداري را قبول دارم، اما حسينيه را آدم سالي ده روز استفاده كند قبول ندارم. بايد هر روز استفاده باشد. امام رضا چند تا مسواك داشت هر روز اينها را به كار ميگرفت. مسواك نماز صبح، مسواك نماز ظهر، رويش نوشته بود. اگر هر روز از آن استفاده شود اسراف نيست. اينكه آدم يك چيزي را دور بياندازد، ما خيلي اسراف ميكنيم.
شب عيد سال 91 بحث را گوش ميدهيد. هرخانهاي، يك چمدان لباس زيادي است. حالا بعضي خانهها ممكن است 5 تا چمدان، بعضي خانهها نيست. شما حساب كنيد، چند ميليون خانه داريم، چند ميليون ساك لباس زيادي داريم و چند ميليون آدم از سرما ميلرزد. چند ميليون پيراهن عروس در كمد داريم كه آويزان است. اكثر شما لباس عروس در كمدتان آويزان است. و اينقدر داماد داريم براي خريدن لباس عروس عزا گرفته است. يك تشكيلاتي بايد داشته باشيم. شهرداري بيايد اين كار را بكند. [يكي از حضار: طرح هبه جمع آوري ميكند] طرح چه؟ هبه، هديه. آخر او در كمدش برود. نه، بپوشد برگردد. برود بپوشد برگردد. اينكه ظرف يكبار مصرف نيست. اين مثل عرض كنم به حضور جنابعالي كه مثل ماشين آتش نشاني است. خوب امروز اينجا را خاموش كند، فردا جاي ديگر را خاموش ميكند. اينكه نبايد براي يك خانواده يك ماشين… ما يك چيزهايي را ميتوانيم استفاده كنيم. شهرداريها، ميتوانند تالارهايي درست كنند كه كرايهي تالار را از عروسي بردارند. اين طناب شده الان دارد دامادها را خفه ميكند. عروسها را هم خفه ميكند. بياييد اين طناب را نخ نخ كنيم. آقا تالار در هر منطقهاي، دو تا تالار براي عروسي. [يكي از حضار: تالار درست شده است] درست شده چه بهتر!
رضاشاه رفت بازديد از يك پادگاني دم سربازخانه به سرباز گفت: غذا چيه؟ گفت: قربان آبگوشت است. رفت در قابلمه را باز كرد ديد پلو است. گفت: پسر، گفت: بله قربان! گفت: اينكه پلو است. گفت: قربان چه بهتر! (خنده حضار) حالا اگر اين كار را كرديد كه قربان چه بهتر!
ولي يا مثلاً بودجهي فرهنگي را شهرداري چه كار ميكند؟ ما مثلاً اگر بگوييم سي هزار تا رفتگر داريم، اسمش چه بود؟ رفتگر ميگوييد؟ رفتگر داريم. مثلاً سي، چهل هزار رفتگر داريم اينها ميانگين سه تا بچه دارند. حالا بعضي بيشتر، بعضي ندارند، بعضي كمتر. چهل هزار تا سه تا ميشود 120 هزار بچه رفتگران. خود رسيدن به بچههاي رفتگران لباسشان، كتابشان، نقاشيشان، كامپيوترشان، فكرشان، دانشگاهشان، كمك فرهنگي، اصلاً نماز بلد هستند؟ من يكوقتي فكر كردم روز قيامت رفتگرها دور مرا بگيرند من چه خاكي بر سرم كنم؟ آقاي قرائتي بيا ببينم. نميخواهي جواب خدا و پيغمبر را بدهي؟ آن پيشكش تو! جواب رفتگرها را بده. چند سال تهران هستي. بعد از انقلاب، سي و چند سال. ما هر شب پشت خانهي تو را جارو كرديم. متشكرم! نه متشكرم ندارد. چطور تو به من يك غسل ياد ندادي. يك شب ميگفتي بيا در خانه، نمازت را بخوان، من در نماز به تو كمك كنم. من سي سال خانهي تو را جارو كردم و تو يك حمد و سوره به من ياد ندادي. من روز قيامت نزد رفتگرها چه خاكي بر سرم كنم! شهرداري چه مجوّزي دارد كه رفتگرها خودشان، بچههايشان، دخترهايشان، پسرهايشان، انواع نيازهاي فرهنگي دارد، و ما براي اينكه دل چهار نفر را خوش كنيم نميدانم در يك فلكه يك كاري ميكنم كه فقط چهار نفر دلشان خوش ميشود
ما تا واجب است كه نبايد مستحب انجام بدهيم. شما اگر روزهي واجب داري، حق داري روزهي مستحب بگيري؟ شما اگر غسل جنابت داري حق داري غسل جمعه بكني؟ «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» (فقيه/ج2/ص68) وقتي پرسنل خودت نماز بلد نيست، حق داري پول فرهنگي را خرج جاي ديگر كني. اصل فرهنگ ما نماز است. روي نماز بچههايمان، رفتگرانمان، روي نماز پرسنلمان، تمام نيروهاي شهرداري يك كتاب نماز مطالعه كنند. چون شما آخر «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» (فاتحه/7) مغضوبين چه كساني هستند؟ نميدانم! «وَ لاَ الضَّالِّينَ»، ضالين چه كساني هستند؟ نميدانم. «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين»، «عباد الله الصالحين» چه كساني هستند؟ نميدانم چه كساني هستند؟چند سال است نماز ميخواني؟ 16 سال است. آخر 16 سال تو از اين كوچه بروي، ميگويند: آقا اسم اين كوچه چيست؟ نميدانم. ميگويند: اِ… تو 16 سال از اين كوچه رد ميشوي، اسمش را نميداني؟ كار فرهنگي اينها است. هركس بودجه دستش است بايد دو تا اسلام شناس كنار دستش باشد براي قيامتش. ببينيد يا بهشت ميرويد و يا جهنم. خداي نكرده! اگر بهشت ميرويد دست دو تا اسلام شناس هم بگيريد ببريد كه بگوييد: آقا تو هم بيا با هم برويم. اگر خداي ناكرده يك تصميم غلط بود، اگر خدا گفت: بابا با اين نياز چرا پول را خرج آنجا كردي؟ بگو: اين شيخ گفت.
يكي از مراجع تقليد آيت الله العظمي حجت بود. مسجد حجتيه در قم. يك پيرزني آمد پول داد به آقا و هي نگاه به آقا كرد. آقا گفت: خانم خيلي به من نگاه ميكني. گفت: ميخواهم تو را نشان كنم، بگويم: خدايا من پيرزن كار كردم خمسم را به اين آيت الله دادم. اگر اين دين مرا حفظ نكرده بگيرش. (خنده حضار) ميخواهم روز قيامت تو را تحويل خدا بدهم. آيت الله حجت پول را زمين گذاشت و به گريه زد. گفت: عجب! اين ميخواهد روز قيامت يقهي مرا بگيرد. دو تا اسلامشناس اگر باشد، آقا ما ميخواهيم كار فرهنگي كنيم اين بودجه را داريم. دو تا اسلام شناس براي قيامت شما مهر كند. اگر به بهشت ميرويد آن دو اسلام شناس را هم با خودتان ببريد، اگر خداي ناكرده يكي از كارها خلاف بود، بگوييد: اين بود. اين بود، تقصير اين است. حالا من اسلامشناس، خوب اين بود، اين بود، ميتوانيم كمك علمي كنيم. چون كمك فقط كمك مالي نيست. كمك مشورتي، كمك فكري، كمك علمي، همهي اينها را بايد داشته باشد. چيزهايي را كم ميكند و چيزهايي را هم زياد ميكند.
8-پيروي از نياكان، در چارچوب عقل و وحي
اشاره ميكنند وقت كم است. به هر حال در آستانهي 91 بحث را گوش ميدهيد. 1- سال آينده براي شما مبارك باشد. عزيزان من چهارشنبه سوري را كنار بگذاريد. كار لغوي است. ريشهي وحي، ريشهي عقلي ندارد. ميراث فرهنگي سنت ما است، هر سنتي ارزش ندارد. در قرآن خيلي آيه داريم به بت پرستها ميگفتند: آقاجان، چرا بت ميپرستيد؟ ميگفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/22) نياكان ما بتپرست بودند. خدا ميگويد: «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ» (اعراف/71) هم خودت نميفهمي و هم نياكانت نفهميدند. مگر هر كاري پدر ما كرد ما بايد انجام داديم. پدران ما كار غلط هم كردند. حالا هر كار غلطي كردند بايد انجام دهيم؟ ميراث فرهنگي ارزش دارد، نياكاني ارزش دارند كه حرفشان مبناي علمي و فكري و عقلي و منطقي و وجداني داشته باشد. وگرنه حالا اگر برايتان آتش سوزي چهارشنبه سوري و هر حادثهاي كه رخ ميدهد، رحم هم نبايد بكنيم، واقعاً گاهي وقتها كارهاي شهرداري درست است. آمد نزد من از شهرداري شكايت كرد. گفتم: آقا واقعاً اگر شهرداري نباشد كوچه ها رايك متري ميسازند. اصلاً كسي نميگويد: بابا زن زائو است. آمبولانس است. آتش نشاني است. زندگي ديگر اجازه نميدهد كوچهها به اين تنگي باشد. يا مثلاً براي استحكام خانه بايد مهندس ناظر باشد، نباشد هركسي هر چيزي را برميدارد ميسازد فردا همينطور صد تا صد تا زير آوار ميروند. يك سري سختيها را بايد تحمل كنيم. مثل عمل جراحي پزشك است. اگر اين كارهايي كه ميكنيم استاندارد باشد يعني با امضاي دو تا اسلامشناس باشد، مردم ما هم تمكين كنند كه برادرهاي شهرداري دوستشان دارد، خوب اين عزيزان كه نشستند، اكثرشان جوان هستند. اكثر قيافههايي كه ميبينند دو رو بر سي و سي و دو سال، يك جوان سي ساله در آتش ميرود كه بچهها را نجات بدهد، اينكه خودش را فداي بچههاي تو ميكند، خوب بايد خرجش تأمين شود. پول داده به شهرداري، من خودم خانه كه ميسازم، خانهاي كه ساختم ديگر حالا، بساز و بفروش نيستم، (خنده حضار) پولي كه دادم و خانهاي كه ساختم، واقعاً هرچه شهرداري گفت يك ريال چانه نزدم. تا شهرداري گفت اينقدر ميشود به او دادم. چون بالاخره اين ميخواهد كوچهي مرا آسفالت كند، ميخواهد… پولي كه ميدهيد با محبت بدهيد. آنها هم با كمك اسلامشناس خرج كنند. مردم اگر بفهمند پولشان را ميدهند به كسي كه درست خرج ميشود، به جا خرج ميشود و نيازهاي واقعي و مهمترين نياز واقعي رفتگرها هستند. با برنج و روغن هم حل نميشود. حالا يك بار هم اينها را ببريم در برج و يك افطاري بدهيم، اينها يكبار مصرف است. يعني واقعاً يك برنامهريزي كنيم در هر محلهاي رفتگرهايش جمع شوند، هفتهاي يكبار، دو هفتهاي يكبار، براي بچههايشان قصه گفته شود. به هر حال رسيدگي به مخ بچههاي رفتگرها اين كار فرهنگي است. حالا اين مجسمه اينجا نبود، نبود. اين فلكه، اين فواره اينجا نبود، نبود. طوري نميشود. نميدانم اين آهنگر نبود طوري نميشود. كارها بايد مبنا داشته باشد.
يكوقت در يكي از شهرها شهرداري گفته بود آقاي قرائتي يك كاري كردم به من جايزه بده. گفتم: چه كردي؟ گفت: از طريق كامپيوتر ظهر كه ميشود همهي فلكهها اذان ميگويند. گفتم: شما بگو: همهي آجرها اذان ميگويند. ثواب ندارد. ان اذاني كه قرآن گفته اذان با حلقوم است. همه آجرها هم اذان بگويد يك ذره ثواب ندارد. اذان پلاستيكي ثواب ندارد. اذان نواري ثواب ندارد. اذان حلقومي ثواب دارد. شما كلي بودجه خرج كردي، اين پولي كه خرج كامپيوتر و فلكهاش كردي مؤذنين را دعوت ميكردي، ميگفتي: هركس خوش صدا است، ما يك حقوقي ميدهيم در هر محله پنج تا اذان با حلقوم بگويند. اذان حلقومي ثواب دارد. شما چرا منار ساختي؟ به بلال كمك ميكردي. بلالها گرسنگي ميخورند، ما منارها را كاشي ميكنيم. كار غلطي است. در مسجدها، مواظب باشيم حتماً امضاي دو اسلام شناس را داشته باشيم براي قيامت ما خوب است. كارهاي ما بيمه ميشود. الآن رب گوجه استاندارد دارد، دين هم بايد استاندارد داشته باشد. يك فقيه تا امضاء نكند اين جزء دين نيست. روي نظر خودمان تصميم نگيريم.
آمد منزل ما گفت: آقاي قرائتي، چه مكهاي رفتم، چه مكهاي رفتم بهترين سال عمرم بود. گفتم: چه؟ گفت: شبها بعد از افطار تا صبح نماز تروايح ميخواندم. گفتم: نماز تروايح حرام است. گفت: اِ… من كلي گريه كردم. گفتم: گناه كردي. نماز مستحبي را حق نداري با جماعت بخواني. نماز تروايح حرام است. گفت: عجب! گفتم: ديگر چه كردي؟ گفت: اول افطار، افطار كردم. گفتم: خوب افطار ما مغرب است، افطار آنها غروب است، خوب يك ربع زودتر افطار كردي. پس روزهات هم باطل است. گفت: اِ… خلاصه آن سالي كه فكر ميكرد بهترين سال عمرش است، هم روزهاش باطل بود و هم نمازش باطل بود. اين به خاطر اين است كه ما از اسلامشناس نميپرسيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 32 سوره مائده، بر چه امري تأكيد ميكند؟
1) نجات يك انسان، حيات يك جامعه است.
2) كشتن يك انسان، نابودي يك جامعه است.
3) هر دو مورد
2- اهل بيت(عليهمالسلام)، افطار خود را به چه كساني بخشيدند؟
1) يتيم و اسير
2) مسكين و يتيم
3) يتيم و مسكين و اسير
3- در قرآن، در كنار نماز، چه چيزي بيشتر مطرح شده است؟
1) دعا و نيايش
2) انفاق و زكات
3) جنگ و جهاد
4- آيه 195 سورهي بقره، از چه كاري نهي ميكند؟
1) انجام كارهاي خطرناك
2) شركت در مجالس گناه
3) دوستي با گنهكاران
5- دوزخيان، چه كاري را باعث دوزخي شدن خود ميدانند؟
1) ترك نماز
2) ترك انفاق
3) ترك نماز و انفاق