متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/10/22
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
عزيزان بحث را در آستانهي اربعين ميبينند. اين اربعين هم ريشهاش در قرآن است، پيغمبرها در چهل سالگي به پيغمبري ميرسيدند. داريم كساني كه سنشان به چهل رسيد، يك توقع بيشتري از آنها هست. اين دو تا. در روايات براي اربعين خيلي حديث داريم، در مسائل اجتماعي گفتند از هر طرف چهل تا خانه همسايه است. در كارهاي عرفاني ميگويند: به چهل مؤمن دعا كنيد، دعاي خودت هم مستجاب ميشود. در تغذيه گفتند: اگر چهل روز پول نداشتي گوشت بخري، قرض كن گوشت بخر. يعني بيشتر از چهل روز نگذار بدنت بدون گوشت باشد. در مسائل فرهنگي هركس چهل حديث مفيد حفظ كند در قيامت با علما محشور ميشود. با فقيه محشور ميشود. نميدانم قصهي اين اربعين چيست؟
در انقلاب ما پيرها يادشان است، سالمندها يادشان است، نوجوانها يادشان نيست. اصلاً رمز انقلاب ما چهلم به چهلم شد. يعني نوزده دي يك عده قم شهيد شدند، چهلم شهداي قم، تبريز انقلاب شد. چهلم تبريز، يزد. چهلم يزد، بابل، آمل. يعني همينطور اين چهلم به چهلم يعني هر استاني چند تا شهيد ميداد، استان ديگر اربعين ميگرفت. آنوقت اين اربعينها به هم وصل شد يك نهري شد شاه را بيرون كرد. زيارت امام حسين در اربعين مهم است، علامت ايمان است. كما اينكه انگشتر عقيق در دست راست كردن علامت شيعه بودن است.
1- جابربن عبدالله انصاري، يار وفادار پيامبر در كربلا
جابربن عبدالله هم كه كربلا آمد، يكي از اصحاب پيغمبر بود. نابينا شده بود خدا رحمت كند دوستي داشتيم به نام آقاي محمدي اشتهاردي. ميگفت: تو در تلويزيون يك چيزي گفتي من اين را كتابش كردم. گفتم: چه گفتم كه كتاب شد؟ آخر من الآن 32 سال است در تلويزيون هستم. آن سالهاي اول من گفتم: چرا ميگويند: جابر بن عبدالله نابينا شد زيارت اربعين آمد؟ جابربن عبدالله سوابق نظامي و جنگي و خيلي كمالات دارد ولي از همه كمالاتش همين مانده كه روز اربعين زيارت امام حسين آمد. آخر يك كسي بردارد بگويد اين جابر كه بود. ميگفت: من همان پاي تلويزيون جرقهاش به ذهنم خورد، يك كتاب راجع به جابربن عبدالله انصاري نوشتم.
جابر بن عبدالله انصاري پيغمبر رادرك كرد، اميرالمؤمنين را درك كرد. زمان امام حسن بود، زمان امام حسين بود، زمان امام سجاد بود، زمان امام باقر هم بود. امام باقر يك بچهي كوچولو بود. تا آمد مسجد جابر بلند شد. گفتند: بابا تو يك سن بالايي داري. حدود هشتاد، نود سالت است. براي بچه احترام ميگذاري؟ اين بچه است! فرمود: بابا خدا اراده كرد كه اين بچه امام شود و من لياقت نداشتم. اين يك درس است كه گاهي وقتها نگويند: آقا خفه شو. من چهار تا پيراهن بيشتر از تو پاره كردم. من ريش سفيد هستم. چه اشكالي دارد يك كوچولو بفهمد ممكن است پدر بزرگش متوجه نباشد.
خوب چون زيارت اربعين است، زيارت هم يك سلام بدهيد زيارت است. اينكه حالا حتماً خودمان را به ضريح بچسبانيم، داد بزنيم، بگوييم به دلمان چسبيد، نچسبيد، اينكه من ميگويم زيارت است. نيت كنيد شما هم يواش با من بگوييد. از همين جا به كربلا سلام دهيم. «السلام عليك يا ابا عبدالله، السلام عليك و رحمة الله و بركاته» اين يك زيارت است. يك سلام يك زيارت است.
شما وقتي خانهي يك عالم ميروي، ميگويي: سلام عليكم، ايشان هم ميگويد: و عليكم السلام، بيرون آمدي نميگويي: آقا را زيارت كردم! زيارت است ديگر. منتهي بهترين زيارت، زيارت جامعه است. زيارت امين الله است.
ديگر آن حالا، ولي ما اگر خواستيم به بچههايمان چيزي ياد بدهيم، بايد فقط مستحب را ياد بدهيم. اين را قابل توجه طلابي كه پاي منبر هستند، پاي سخنراني من هستند، هم طلبهها و هم امور تربيتي و دبيرها و همه پدر و مادرها…
2- آسان گرفتن در انجام مستحبات ديني
اگر خواستيد نسلتان را با مستحب آشنا كنيد اول با اصل مستحب آشنا كنيد. مستحب در مستحب نياوريد. مثلاً اگر خواست نافله بخواند، نافلهي شب يازده ركعت است، بي «قل هو الله» هم ميشود خواند كه ده دقيقه تمام شود. اما اگر چهل تا مؤمن و سيصد تا العفو، بگويد اوه اينقدر زياد شد، يعني دين را تعاوني حساب كنيم كه مشتريهايش زياد شوند.
نماز جماعت با يك تعقيبات حضرت زهرا باشد. بعد از دو نماز صحبت كنيم كه اگر كسي ميخواهد نماز بخواند و نميخواهد سخنراني گوش بدهد، ما گروگان كسي را نگيريم. ولي در عوض به جماعت عنايت كنيم. خيلي مسألهي مهمي است كه توجه به جماعت كنيم. اينكه من آمدم گفتم: كسي مغربش را نخوانده با هم بخوانيم، اين را من از امام شنيدم.
آقاي رفيق دوست ميگفت: من رفتم خدمت امام، ديدم امام سر نماز است ولي گاهي هم دستش را چنين ميكند. ميگويد: «مالك يوم الدين، اياك نعبد و اياك نستعين، اهدنا الصراط المستقيم، صراط الذين…» باز چنين كرد. من دويدم رفتم، پهلوي آقاي صانعي گفتم: امام سر نماز چنين ميكند. چرا چنين ميكند؟ گفت: امام ميخواهد بگويدنگذاريد تنهايي نماز بخوانم. يك نفر بيايد اقتدا كند. چون يكي هم به يكي اقتدا كند، ميشود 150 ركعت! يعني يك ركعت ميشود 150 تا، دو تا بيشتر، سه تا بيشتر، ده تا كه رسيد ديگر حساب و كتاب ندارد.
من يك مثل ميزنم ميگويم مثل انگشت، اين مثل را هم از وزير بهداشت و درمان ياد گرفتم. آمده بود در اجلاس نماز صحبت كند، مثل قشنگي زد. وزير بهداشت و درمان بود ولي اين مثل را من از او ياد گرفتم. گفت: كسي يك انگشت داشته باشد، با آن شماره تلفن ميگيرد. دو تا داشته باشد، سطل ماست بلند ميكند. سه تا داشته باشد، سيب زميني و پرتقال برميدارد. چهار تا داشته باشد، سطل آب بلند ميكند. پنج تا داشته باشد، آمپول ميزند. يعني هر انگشتي اضافه شود كارآيي بيشتر ميشود. به ده تا كه رسيد ديگر حساب و كتاب ندارد. مثل نماز جماعت! نماز جماعت هم به ده تا رسيد حساب و كتاب ندارد. يعني حساب و كتاب ندارد يعني چه؟ يعني هيچكس در تاريخ پيدا نشده بگويد: يك كاري بود نياز به يازده تا انگشت داشت. من چون ده تا انگشت داشتم متأسفانه استخدامم نكردند. يعني به ده تا كه رسيد ديگر مرز ندارد. نماز جماعت هم همينطور است. اين مسألهي مهمي بود كه عرض كردم.
حاج حسن آقا نوهي حضرت امام، ميگفت: من اول تكليفم بود، روزه گرفتم. هوا داغ بود. امام فرمود: وقت افطار تو نماز اول وقت نخوان. اول تكليفت است ممكن است صبح تا حالا تشنگي، گرسنگي اذيتت كرده باشد، تو اول افطار كن. گفتم: آقا ميخواهم با جماعت بخوانم. گفت: خيلي خوب، مغرب را با امام دو نفري خوانديم. امام فرمود: خوب من مينشينم دعا ميخوانم تو برو افطار كن برگرد كه اذيت نشوي. ميگفت: من رفتم افطار كنم يادم رفت كه امام منتظر من است. تقريباً يك ساعت و نيم كشيد، گفتم: اِ… من به امام گفتم: ميآيم. گفتم حتماً امام نمازش را خوانده و رفته. رفتم گفتم: امام نماز نميخواند؟ گفت: منتظر تو هستند. گفتم: يك ساعت و نيم منتظر من!؟ گفت: بله! يك ساعت و نيم! نماز جماعت است.
پس اين مسألهي اربعين كه بحث را در آستانهي اربعين گوش ميكنيد.
شيرينكاري زينب كبري، سخنرانيهايش خيلي شيرين كاري داشت. يكي از مهمترين شيرينكاريهايش همين، چون بار امام حسين نصف روز تمام شد ولي مسؤوليت زينب كبري در كوفه و شام خيلي سخت بود. خيلي سخت بود. يكي از عزيزان روضه ميخواند. ميگفت: زينب كبري وقتي ميخواست از كربلا بيرون برود، زبان حال است. ميگفت: به امام حسين گفت: حسين جان من دارم ميروم. علي اصغر با تو، رُباب با من! مادرش را من ميبرم. علي اكبر با تو، مادرش ليلا را من ميبرم. سنگهاي اينجا با تو، سنگهاي كوفه و شام با من. ميگفت: يك تقسيم كاري كردند كه آن خيلي مشكل بود. خدايا كساني كه حق اهل بيت را از روز اول ضايع كردند، ظلم كردند، كشتند، تبعيد كردند، زندان كردند، تمام كساني كه در طول تاريخ با انبياء و اوصياء، با محمد و آل محمد، با لجاجت و عناد ظلم كردند آن به آن بر عذاب همهي آنها بيفزا. و كساني كه در طول تاريخ به عشق اهل بيت نوعي احترام قائل شدند، لباس سياه پوشيدند، عزاداري كردند، خرج دادند، بيخوابي كشيدند، هركس هر رقم كاري براي اهل بيت كرده كه از دنيا رفته خدايا همه را با اهل بيت محشور بفرما. اين چند جمله به مناسبت اربعين.
3- كافران در آسايش، مؤمنان در سختي، چرا؟
و اما بحث امروز ما، يك سؤالي است ميگويند: چرا بعضيها گناهكارند و فاسد هستند ولي در رفاه هستند؟ اين ممكن است براي دختر و پسر پيش آيد. ميگويد: آقا فلاني بد است، پس چرا اينقدر وضعش خوب است؟ اين موضوع بحث ما است. موضوع: چرا بعضي خلافكاران در رفاه هستند؟ چون اين را ميپرسند، به خصوص بچهها ممكن است از معلمشان، دبيرشان، استاد دانشگاهشان بپرسند. از فلان معلم ميپرسند آقا فلاني خلافكار است خدا خفهاش كند. چرا اينكه جنايت ميكند اينقدر خوش است؟ جوابش اين است كه رفاه در تكنولوژي غير از رفاه و آرامش رواني است.
پاسخ: 1- رفاه ظاهري غير از رفاه واقعي است. نگو ماشينش قيمتي است. خانه اش چند متر است. سرمايهاش چقدر است. اين رفاهش ظاهري است. آيا در باطن هم رفاه هست؟ خيلي وقتها كسي كه روي تشك نرم ميخوابد، ديگري ميگويد كه: ببين چه خوابي، تشك پر قو، چه متكايي! اما اينكه شما نگاه ميكني تشكاش خوب است، متكايش خوب است، واقعاً خوابش هم راحت است يا الآن خواب وحشتناك ميبيند. يعني زود قضاوت نكنيم. زود قضاوت نكنيم. بسياري از كساني كه در اوج رفاه هستند غصههايي دارند كه ما به ذهنمان نميآيد. نمونههايش را هم هركسي در عمرش ديده است.
حالا يك سؤال: طلاق در خانوادههاي فقير بيشتر است، يا در خانوادههاي اشراف؟ بنده نميتوانم جواب بدهم. از چند تا دفتردار هم پرسيدم. در خانوادههاي پولدار هم طلاق هست. اختلافات زن و شوهري در تحصيل كرده ها هست يا در بيسوادها؟ هم در تحصيل كردهها هست و هم در بيسوادها. اينطور نيست كه حالا چون هر دو فوق ليسانس هستند زندگيشان خوب باشد. گاهي انسان امكانات دارد اما آن رفاه لازم را ندارد.
صدام در رفاه بود، مبارك در رفاه بود، فرعون در رفاه بود، شاه در رفاه بود، اين گوشتها يك استخواني هم دارد. شما گوشتش را ميبينيد، استخوانش را نميبينيد. ننگي كه مبارك در اين مدتي كه در قفس بود بر كل سي سال رفاهش ميارزيد. اين يك مورد.
4- سستي مسلمانان در انجام دستورات دين
2- بعضي از اينهايي كه مسلمان هستند و مؤمن هستند اسم اسلام را دارند و به اسلام عمل نميكنند. مثلاً ميگويد: چرا من كه مسلمان هستم وضع من بد است؟ ميگوييم: بيا ببينيم تو مسلمان هستي؟ نمازت درست است؟ ميگويد: نه! حالا نمازت درست است با توجه ميخواني؟ نه! چكها را سر وعده ميدهي؟ چكت برنگشته است؟ چرا. هرچه قول دادي سر قولت عمل ميكني؟ اسم اسلام كه باعث رفاه نيست. عمل به اسلام باعث رفاه است. پس:
1- رفاه ظاهري غير از رفاه واقعي است.
2- نام دين رفاه آور نيست.
3- گاهي رفاه نوعي قهر خداست. گاهي دكتر ميگويد كه بگذار هرچه ميخواهد بخورد، بخورد. اين معنايش اين نيست كه دكتر مريض را دوست دارد. دكتر ميبيند اين ديگر كارش تمام است هركس را آزاد گذاشتند معنايش اين نيست كه دوستش دارند. يك مثال من چند سال پيش زدم اجازه بدهيد آن مثال را تكراركنم. مثال قشنگي است. خيلي مثال قشنگي است.
5- تمثيلي زيبا در نحوه برخورد با زشتيها
شما داري چاي ميخوري عطسه ميكني، تا ميروي عطسه كني اين تكان ميخورد استكان و نعلبكي يك قطره از اين چاي به عينكت ميچكد. يك قطرهاش به لباست ميچكد. يك قطرهاش به فرش ميچكد. خود شما سه برخورد ميكني. اگر عينك بود فوري پاكش مي كني. اگر لباس بود ميگويي: ميرويم خانه ميشوييم. اگر قالي بود، ميگويي: شب عيد ميشوييم. يك قطره چاي را به سه جا ميچكد و شما سه تا برخورد ميكني. فوري، بعداً، بعداً بعداً بعداً. قرآن هم ميگويد: من مجرمين را سه طور كيفر ميكنم. اگر آدم خوبي باشد فوري حالش را ميگيرم. مثلاً اگر مؤمن خلاف كرده، صبح خلاف كرد، عصري پايش را ميخورد. شنبه خلاف كرد، يكشنبه. اينها آدمهاي خوبي هستند. آدمهاي خوب كه مثل عينك بلوري هستند و شفاف هستند خدا زود گوششان را ميگيرد كه حواسشان جمع باشد. آيهاي كه ميگويد: زود گوششان را ميگيرم، آيهاش اين است ميگويد: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ» (شوري/30) اين مصيبتهايي كه به شما ميرسد، «فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُم» خلاف كردي گرفتار يك مصيبتي شدي.
بعضي از آدمها بد هستند، قرآن ميگويد: فوري كارشان نداريم. «جَعَلْنا» قرار ميدهيم، «لِمَهْلِكِهِمْ» براي هلاكت اينها، «مَوْعِداً» (كهف/59) يك موعدي، بگذار خلاف كند جاويد شاه بگويند، بعداً هم مرگ بر شاه ميگويند.
بعضي مصيبتها را قرآن ميگويد: اصلاً كاري نداريم. ميگذاريم براي قيامت. «أَنَّما نُمْلي لَهُمْ» (آلعمران/178) يعني مهلتشان ميدهيم، تا روز قيامت. يك قطره چاي به يك جا ميچكد خود شما سه نوع عمل ميكني. خدا هم همينطور است. پس بعضيها كه مجرم هستند خلافكار هستند، در رفاه هستند، ممكن است «مَوْعِداً»، گذاشتيم جاويد شاه را بگويند تا مرگ بر شاه 57 شود. يا در «جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً». يا«أَنَّما نُمْلي لَهُمْ». يعني اصلاً در دنيا كارشان نداريم. صدام را ديدي تا لحظهي آخر هم كه ميخواستند اعدامش كنند همينطور شاخش هم نشكست. گريه كند، بترسد، نه، خيلي قشنگ رفت اعدام شد. «أَنَّما نُمْلي لَهُمْ» خدا عادل است.
سؤال: آقاياني كه دير پاي تلويزيون آمدند سؤال اين است. چرا بعضي از خلافكارها خوش هستند؟ جواب: يكي روي رفاه ظاهري قضاوت نكن. يك بچه كه درس ميخواند، نگو: ببين اين بچههاي بازيگوش چه بازي ميكنند؟! بابا، صبر كن در امتحانها معلوم ميشود برنده چه كسي است. امام سجاد وقتي اسير بود، به يزيد گفت: صبر كن وقت اذان شود ببينيم مؤذن نام جد تو را روي منار ميگويد يا جد مرا؟ رفاه ظاهري غير از رفاه واقعي است.
بعضيها براي جهيزيهي دخترشان از همهي بانكها پول ميگيرند. بعضيها براي عروسيشان، ميگويد: آخر من آبرو دارم. خيلي وقتها زندگي ساده است عزت هم هست. خيلي وقتها هم از همه بانكها قرض ميكنند عزت هم نيست. رفاه ظاهري غير از رفاه واقعي است. دوم اينكه نام دين رفاه آور نيست. بعضيها كه دين دارند در رفاه نيستند دين دارد ولي كار نميكند، حال كار ندارد، صرف مسلماني، اينكه من مسلمان هستم دليل نيست كه حالا تو مسلمان هستي بايد در رفاه باشي. مسلمان هستي بايد درس هم بخواني، بايد كار هم بكني، بايد مشورت هم بكني، بايد هجرت هم بكني.
6- رفاه و آسايش، نشانهي مهر يا قهر الهي؟
سوم: گاهي رفاه نوعي قهر خداست. مثل دكتر، ميگويد: بگذار هرچه ميخواهد بخورد، بخورد. اين معنايش اين است كه دكتر ديگر با بيمار خداحافظي كرد. خيلي وقتها رفاه عامل غرور است، عامل غفلت است، من دارم مطالعه ميكنم نوهي من ميآيد مزاحم من ميشود مثلاً. من انگشترم را درميآورم ميگويم: بگير. هان! اينكه انگشترم را پرت ميكنم ميگويم: برو بردار. نه اينكه بخواهم انگشتر داشته باشد. ميخواهم برود مشغول پيدا كردن انگشتر شود من يك ساعت مطالعه كنم. ما در كاشان ميگوييم نخود سياه، اينجا هم ميگويند؟ همه جايي است؟ ميگويند: گاهي وقتها اين رفاهها نخود سياه است. خداوند گفته حيف است اين ياد من باشد. بگذاريد سرگرم همان چيزها باشد.
مثلاً شما الآن فكر ميكنيد رئيس جمهور آمريكا در رفاه است؟ شما يك نفر را بگو اين در رفاه است. اينطور نيست كه ما حساب ميكنيم.
خود تفرقه يكي از عذابهاست. حالا چون يك روزي هم داريم روز شهادت آيت الله مفتح به نام وحدت حوزه و دانشگاه، من ديروز مراسمي بود يك جايي اين حرف را زدم. خداوند سه رقم عذاب دارد. خداوند ميفرمايد: سه رقم عذاب داريم. «عَذاباً مِنْ فَوْقِكُم» (انعام/65) اين آيهي قرآن است. از بالاي آسمان عذاب ميشويد. «أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ» يا از زير پايتان عذاب ميشود، از زمين. «أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» يعني گروه گروه ميشويد. سه رقم عذاب داريم. عذاب از بالا، عذاب از آسمان، عذاب از زمين، عذاب از «يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» همين گروه گروه شدن. خيلي وقتها در رفاه هستند اما…
ما نميتوانيم زود قضاوت كنيم. مثال گربه و شير را فكر ميكنم شنيده باشيد. يك شير به گربه گفت: خاك بر سرت! من و تو نژادمان يكي است. شكل گربه و شير مثل هم است. من برگ زرد ميخورم، شير هستم. تو خانهي حاجيها جوجه كباب ميخوري، لاغر و پژمرده هستي. گربه گفت: بله، من جوجه كباب ميخورم، اما گاهي به من ميگويند: پيش… هرچه خوردم آب ميشود! تو برگ زرد ميخوري اما ديگر كسي پيش به تو نميگويد! يعني اگر ميبيني جوجه كباب ميخورد، مواظب پيشاش هم باشيد. اختلاس شيرين است. اما به فرار كردنش نميارزد. بايد همه را روي هم حساب كرد.
معناي رفاه چيست؟ معناي رفاه آرامش است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) آرامش! امام وقتي دوازده بهمن در هواپيما نشست بيايد، خبرنگار در هواپيما پرسيد الآن چه احساسي داري؟ چه فرمود؟ هيچي! هواپيما ممكن است سرنگون شود، شد كه شد! جمهوري اسلامي تشكيل ميدهيم. شد الحمدلله، نشد الحمدلله! من بايد به وظيفهام عمل كنم. آرامش اين است كه در هواپيما آرام نشسته، هواپيما را هم ممكن است سرنگون كنند.
امام فرمود: وقتي مرا براي تبعيد و زندان بردند، دو تا سرهنگ اين طرف و آن طرف من نشسته بودند. من ديدم سرهنگها ميترسند. گفتم: نترسيد. يعني آنها مرا گرفته بودند ولي آنها ميترسيدند. سرهنگ است امام را دستگير كرده اما دل امام آرام است.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر در دستت طلا است، همه شعار بدهند: سفال است، سفال است. شما آرام هستي. بگوييد تا خسته شويد. من كه ميدانم طلا است! اگر سفال است، همهي مردم بگويند: طلا است، خودت كه ميداني. اينكه كسي يقين دارد در دستش طلا است يا نه.
كسي كه خدا دارد، كسي كه پروندهاش پاك است. امام رضا فرمود: همه كارهايتان را طوري تنظيم كنيد كه بتوانيد در نماز جمعه بگوييد. هركاري ميكني كه رويت نميشود در نماز جمعه بگويي پيداست ناخالص هستي. علامت اخلاص اين است كه بتواني در نماز جمعه بگويي و خجالت نكشي. اين آرامشها مسألهي مهمي است.
7- آرامش در اوج بحران و مشكلات
قهرمان آرامش زينب كبري بود. وقتي از او پرسيدند وضع چطور است؟ در آستانهي اربعين بحث را گوش ميدهيد، فرمود: «ما رأيت الا جميلا» جز زيبايي چيزي نديدم. يعني تلخيها و شيرينيها همه نزد من زيباست. مثال را فراموش نكنيد. مادر كه به سفره نگاه ميكند ظرف ترشي و ظرف مربا هردو برايش شيرين است. اما بچه از ترشي بدش ميآيد حلوا را ميخورد. يعني اگر فلفل سر سفره بود، بچه فلفل را در دهانش گذاشت، پس ميزند، پياز را پس ميزند، ترشي را پس ميزند، اما حلوا را دوست دارد. بچهها هستند كه حلوا را دوست دارند، ترشي را دوست ندارند. اما مادر بچه به سفره نگاه ميكند، به همان مقدار كه ظرف حلوا زيباست، ظرف ترشي هم زيباست. «ما رأيت الا جميلا» يعني نزد من هردو جميل است.
خدا رحمت كند اموات را، يك روز از پدرم پرسيدم: كدام يك از بچههايت را بيشتر دوست داري؟ دستش را چنين كرد. گفت: تو كدام انگشتهايت را بيشتر دوست داري؟ نميشود گفت. انسان وقتي صاحب دست شد، همهي انگشتهايش يكسان است. حرفم را جمع كنم. امشب چه گفتم؟
1- گفتم زيارت اربعين از راه دور. يك سلام كامل يك زيارت است. غصه نخوريد كربلا هستيم يا نيستيم. شما در نماز هر روز به «عباد االله الصالحين» سلام ميدهيد. ميگوييد: «السلام علينا و علي عبادالله الصالحين» سلام كردن به اولياي خدا كار الهي است. «سَلامٌ عَلى إِبْراهيمَ» (صافات/109)، «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمينَ» (صافات/79)، «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» (صافات/120) يك دعا ميكنم باز آمين بگوييد. خدايا به محمد و آل محمد يك امنيت كاملي بر عراق حاكم كن كه ايرانيها و ساير كشورها با يك آرامش و معرفت كاملي به زيارت عتبات بروند. آرامشي كه در ايران هست ثابت و مداوم قرار بده. بالاخره بعد از مدتي آمريكا با ذلت رفت و عراق ماند. يزيديها رفتند، حسينيها ماندند. مرحوم شهيد مدرس به رضاشاه گفت: تو هركجا بميري، نه آب است و نه آبادي. ولي هركجا من بميرم قبر من زيارتگاه ميشود. شما كاشمر برويد ببينيد چه قبه و چه بارگاه و ضريح و چقدر زوار دارد. رضا شاه دستور داد آيت الله مدرس را شهيد كردند. رضاشاه محو شد، رفاه فوري را رويش قضاوت نكنيد. چه كسي خوش است؟ نگاه نكنيد چه غذايي ميخورد، ببينيد درد و دلهاي بعدش و بيماريهايي كه ناشي از اين است خيلي وقتها ديدن يك فيلم، يك ويدئو، يك ماهواره، ممكن است يك رفاههاي لحظهاي جوان لذتي ببرد. اما نگاه كن اين با فكرت چه كرد؟ آيا بعد از اين فيلم ديگر تمركز داري درس بخواني؟ قبلاً كتاب را راحت ميخواندي، اما الآن چشمت روي كتاب است و دلت جاي ديگر است. ضرر علمي به تو زد. توجه به عوارضش هم داشته باشيم.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ايمان كامل، بدن سالم، بصيرت، تقوا، سلامت، مصونيت، به همهي ما مرحمت بفرما. دين ما، دنياي ما، نسل ما، ناموس ما، مرز ما، انقلاب ما، جوانهاي ما، رهبر ما، مسؤولين ما همه را در پناه امام زمان حفظ بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در روايات، كدام زيارت، از علائم مؤمن شمرده شده است؟
1) زيارت عاشورا
2) زيارت اربعين
3) زيارت وارث
2- بر اساس آيه 30 سوره شوري، منشأ مشكلات چيست؟
1) كارهاي خلاف بشر
2) آزمونهاي الهي
3) جهل و ناداني بشر
3- سنت خداوند در مورد ستمكاران چيست؟
1) تسريع در كيفر
2) هلاكت در دنيا
3) مهلت دادن
4- كدام صحابي پيامبر، پنج امام معصوم(ع) را درك كرده است؟
1) سلمان فارسي
2) جابربن عبدالله انصاري
3) مالك اشتر نخعي
5- ريشه اصلي مشكلات جوامع اسلامي چيست؟
1) دخالتهاي دشمنان اسلام
2) دوري از دستورات اسلام
3) سستي در فراگيري علوم و فنون