متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/7/28
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
27 دقيقه ميخواهم برايتان صحبت كنم. بيست آيه! موضوع بيست آيه هم يك كلمه است، حقالناس! چيزي كه همه به آن گرفتار هستيم. كسي نيست كه بگويد من گير حقالناس نيستم. استثنا ندارد. حق الناس يعني حق بچه، حق همسر، حق همسايه، حق استاد، حق شاگرد، حق مسلمان، حق غير مسلمان، غير مسلمانها هم حقوقي دارند. رابطهي ما با يهود با مسيحيت، حق دشمن، جنگ هم آدابي دارد، دشمن را حق داري اگر شمشير دست گرفت تو را بكشد شما هم گردنش را بزني. اما اگر گردنش را زدي حق نداري تكهتكهاش كني. چشمش را دربياوري، گوشش را ببري، يعني حتي در جنگ هم كه بكش بكش است، آنجا هم قانون دارد. بنابراين موضوع ما حقالناس است.
بسم الله الرحمن الرحيم. حقالناس: بزرگترين آيات قرآن راجع به حقالناس است. آياتي داريم كه يك كلمه است. مثل قاف، تا آيهاي كه يك سطر است. بزرگترين آيات قرآن راجع به حقالناس است. برايتان بخوانم. بسم الله الرحمن الرحيم… يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
1- بزرگترين آيهي قرآن درباره حق الناس
بسم الله الرحمن الرحيم بحث امروز دربارهي حق الناس است. بزرگترين آيات قرآن دربارهي حقالناس است. آيه از اينجا شروع ميشود، اينجا تمام ميشود. ما در كل قرآن آيهاي كه يك صفحه تمام باشد نداريم. همه هم براي حق الناس است. برايتان بخوانم. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين! «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ» (بقره/282) اگر به هم بدهكار هستيد، اول بدهيتان را معين كنيد، دو ماهه يا سه ماهه. «إِلى أَجَلٍ»، اَجَل يعني زمان تعيين كنيد. «أجَلٍ مُسَمًّى» نگو تا چند ماه ديگر، چند ماه نه، دو ماه، سه ماه، ده روز، پنج روز، پس در قراردادها: 1- زمان باشد. 2- زمانش معين باشد. 3- «فَاكْتُبُوهُ» بنويسيد. مكتوب كنيد، اسناد تجاري را مكتوب كنيد. آقا سواد نيست. ميگويد: برويد باسواد پيدا كنيد. «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ» اگر خودتان كاتب نيستيد، برويد يك كاتب پيدا كنيد. كاتب بايد عادلانه بنويسد. «بِالْعَدْلِ» چيزي را به نفع كسي ننويسد. عادلانه بنويسد. «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ» اگر به كاتب گفتيم بيا بنويس، ناز نكند.
ممكن است بگويد: آقا من حوصلهام نميرسد. بابا ايشان سواد ندارد ميگويد: بنويس، ناز نكن. آقا وقت من صرف ميشود، ميگويد: به او ميگوييم يك چيزي هم به تو بدهد. تو بايد بنويسي، آن آقا هم كه وقتش را صرف كرده بايد يك چيزي داد. بعد هم ميگويد: خيلي هم پز نده كه با سواد هستي. «عَلَّمَهُ اللَّهُ» خدا به تو سواد داده، شكرانهي سواد تو اين است كه به ديگران ياد بدهي«كَما عَلَّمَهُ اللَّه». «فَلْيَكْتُبْ» دوباره ميگويد: بايد بنويسي. پس ببين سه بار. بنويس، سواد نداري كاتب پيدا كن، كاتب ناز نكند، تو حق كاتب را بده. كاتب هم نوشتنش را شكر خدا حساب كند. بگويد: خدايا به شكرانهاي كه من سواد دارم از سوادم به نفع اين استفاده ميكنم. «وَ لْيُمْلِلِ» خوب كاتب چه بنويسد؟
بنده كاتب، دو نفر نزد من آمدند. ميگويند: بنويس. طلبكار ميگويد: بنويس دو ميليون! بدهكار ميگويد: نه بنويس، يك و نهصد! بالاخره هرچه طلبكار ميگويد بنويسم، يا هرچه بدهكار. ميگويد: هرچه بدهكار ميگويد. «وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ» آن كسي كه حق عليه اوست. يعني بدهكار است. من كه بايد بدهم بايد بگويم چقدر بنويس. تو كه ميخواهي بگيري كه معلوم است. من كه ميخواهم بدهم. «وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ» آقاي بدهكار گفتيم كاتب حرف تو را بنويسد، اما تو هم تقوا داشته باشد، كمش نگذاريد. «وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً» مال مردم را نخوري! گفتم: حق با تو است، گفتم: مرد در خانه حق حكومت دارد. اما حق تحكم نداري. فرق است بين حكومت و تحكم. حكومت يعني تدبير عاقلانه، تحكم يعني زورگويي! چون من مرد هستم بايد تو گوش بدهي. نه! ممكن است مرد هستي ولي حرف تو باطل است. حكومت با تحكم فرق دارد. گفتيم بدهكار بگويد. اما تو هم تقوا داشته باش، كمكاري نكن.
خوب حالا اگر بدهكار خل بود. اگر سفيه بود. عقلش نميرسد، «أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ» استطاعت املاء ندارد، يعني لال است. بدهكار است، من بايد بگويم بنويس. اما يا لال است يا تدبير ندارد، يا خل است، ميگويد: «فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ» ولي اين بدهكار جلو بيايد، بگويد و كاتب بنويسد. نوشتيم بس است. ميگويد: نه!حق الناس است. «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ» دو تا شاهد هم بگيريد. شاهدها هم بايد مرد باشد. حالا اگر دو تا مرد گير ما نيامد، يك مرد و دو تا زن، چرا دو تا زن و يك مرد؟ چون زن وجود عاطفي است، وجود اقتصادي نيست.
شما به يك زن بگويي آهن كيلويي چند است نميداند. ولي بگويي در عروسي چهل نفر خانم رفتند، هركدام بوليزشان چه رنگ است؟ پيراهنشان چه رنگ است؟ دانه دانه حفظ كرده، يعني يك سري چيزهاي تجملاتي، آرايشي، عاطفي، محبتي را زنها از مردها قويتر هستند. يك سري چيزها مثل بزن و بكوب و جنگ و اقتصاد و در مسائل نظامي و اقتصادي مرد قوي است. در مسائل عاطفي و محبتي زن قوي است. اينجا چون مسألهي اقتصادي است پاي مرد جلو است. چرا دو تا؟ ميگويد: «أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا» اگر يكي يادش رفت، اين يكي يادش نرود.
حالا اگر به شاهد گفتيم بيا شهادت بده. شاهد هم ناز نكند. همين كه گفتيم: كاتب ناز نكند، شاهد هم ناز نكند. بيا شهادت بده! بگويد حالا اين چيزي نيست يك قلم هست. ميگويد: نه ببين «صَغيراً أَوْ كَبيراً» چه يك خودكار، چه كشتي آهن در دريا. بايد بنويسي، چون حقالناس است. كار نداريم، بزرگترين آيات قرآن راجع به حفظ حقوق است. اين يك نكته.
2- دوري از وكالت مجرم و ظالم
نكته دوم: افرادي كه وكيل ميشوند، وكالت چون قسم دارند پيداست شغل مقدسي است. روزي كه وكلاء آغاز كارشان است در يك جلسهاي ميآيند، همه بلند ميشوند، مثل نمايندههاي مجلس كه قسم ميخورند، قسم ميخورند كه خيانت نكنند وكيل اگر از اول ميداند كه حق با اين نيست، نميتواند بگويد: حق با تو نيست، اما 5 ميليون بده من درستش ميكنم. اگر وكيل بداند كه طرفي كه آمده ميگويد: تو وكيل من، حق نميگويد، ميگويد: با پول درست ميكنم. آنچه وكيل ميگيرد درآمد حرام است. نسلش چه درميآيد، خدا ميداند. چون با لقمهي حرام زندگي ميكند.
مسألهي سوم كتمان حق حرام است. شما الآن ميدانيد تمام يهوديها و مسيحيها گناهشان به گردن چهار تا آخوند است. آخوندهاي مسيحي و آخوندهاي يهودي تورات و انجيل را ميخواندند، ميدانستند اين پيغمبر اسلام همان كسي است كه در تورات و انجيل نام و نشانش آمده است. اينها گفتند: نه اين او نيست. حق را كتمان كردند، يهوديت ماند، مسيحيت هم ماند، چهار تا آخوند، چرا؟ براي اينكه گفتند: اگر ما بگوييم حق با او است، نان ما آجر ميشود. اگر دكتر بگويد: من مرض تو را نفهميدم، پول را بگير، فلان دكتر از من بهتر ميفهمد، خوب پس ما چه كاره هستيم؟
هفتهي گذشته يك جايي بوديم، صد تا صد تا ميآوردند در يك كلاس. گفتيم: بابا شما كه جا داريد يك مرتبه پانصد تا بياوريد. رئيساش گفت: خوب پس نان ما قطع ميشود. آخر ما گاهي وقتها لفتش ميدهيم كه نان بخوريم. فيلمسازها را ديدي، گاهي فيلمسازها اگر شانهي تخممرغ را در يخچال بگذارد، در را ببندد، خواهند گفت: سي ثانيه توليد كردي. اين در يخچال را باز ميكند تخممرغها را دانه دانه ميچيند، يك خرده لفتش ميدهد كه بگويد: چهار دقيقه توليد كردم، چهار تا دويست هزار تومان بگيريد. ما گاهي وقتها… يا گروه سياسيون ميروند يك صحبتي بكنند، حرفهايشان را ناقص ميزنند تا يك دوره سفر ديگر هم، يك سفر خارج ديگر هم بروند. و الا ميشد دفعهي اول تمام شود و برود. ما چطور نان ميخوريم. البته دود ميشود. اينها زرنگي نيست. تمام اين زرنگها زندگيشان عاقبت ندارد. چون حديث داريم رزق هركسي با حلال اندازهگيري شده است. آنهايي كه ميفهمند به حرام ميپرند خدا از حلال كمشان ميگذارد. دانشجو، جوان، دختر، پسر، تو بنا است از حلال يك همسر خوبي گيرت بيايد، منتهي حالا ميگويي: اين دختر هم بد نيست، يك خرده او را ببينم. حالا يك بستني با اين بخوريم. يك خرده يك پاركي يك اس ام اسي به اين بزنيم. يك دو ساعتي، چهار ساعتي با اين پسر، با اين دختر، تاب ميخوري. شد؟ دو سال ازدواجت عقب ميافتد. كه اگر اين گناه را نميكردي تاب ازدواجت باز ميشد. تا ميروي ازدواج كني عمه عروس مرد، عمو داماد مرد. چهل روز عقب بيانداز. ميروي درست كني، بنايي داريم. ميروي درست كني، ميبيني اوه… دو سه سال اينها لفتش دادند، اينها حديث هست. ميگويد: هركس از حرام كام بگيرد، خدا سهم حلالش را بگوييد… كم ميگذارد. امام جواد فرمود: امام جواد فرمود: كساني كه پول، خمس بدهند من ضامن هستم پولشان كم نشود، و امام كاظم فرمود: آنهايي كه مثلاً صد ميليون دارد بايد بيست ميليون خمس بدهد، دلش نميآيد بدهد. ميگويد: امام فرمود: كساني كه در راه حق پول ندهند خدا زندگيشان را طوري تاب ميدهد كه دو برابرش را در راه باطل بدهند. حادثه، تصادف، تلخي، مالش را ميبرند، كش ميروند، اوه… تمام رباهايي كه بانكها ميگيرند، يك مرتبه ميبيني در يك ماجرا همه آتش گرفت.
ما هنوز دينمان را باور نكرديم. يعني با دين پخته نشديم، بعضيها داغ شديم، در حدي كه بخشي از دين را عمل ميكنيم. اما هنوز «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِل» (بقره/285) باور كنيم كه رزق ما از حلال اندازهگيري شده، اگر فكر كردي دو تا باقلوا بخوري زرنگ هستي، زرنگ نيستي. دكتر ميگويد قندتان بالا رفته ديگر خانهي خودت هم نبايد قند بخوري. چرا؟ براي اينكه در آن مهماني نگاه كردي كسي نيست، دو تا باقلوا خوردي. چون زرنگي كردي دو تا باقلوا خوردي، دكتر ميگويد: قندتان بالا رفته خانهي خودت هم ديگر قند نبايد بخوري. به زرنگي نيست. زرنگ نباشيم.
ظاهر سازي ممنوع! بعضيها ميآمدند نزد علمايشان، علمايشان زبانهايشان«يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ» (آلعمران/78) قرآن ميگويد: زبانهايشان را تاب ميداد «لِتَحْسَبُوه» كه اين فكر كند كه مثلاً چنين و چنان است. با ظاهرسازي، مهمان خانهي من ميآيد من او را در كتابخانه ميبرم. مهمان ميگويد: اوه….. هو….. قرائتي چقدر كتاب دارد؟! شد؟ من خواستم از ظاهرسازي نزد مهمان پز بدهم. آنوقت همين مهمان كه پاي منبر من ميآيد، من قاطي ميكنم، عوض اينكه بگويم: امام حسين(ع)، ميگويم: شمر(ع)! يك چيزي قاطي ميكنم، تا آخر عمر به من ميخندد، تمام آنچه بافته بودم، پنبه ميشود. عزت از خداست. ظاهر سازي نكنيد.
3- سرعت در پرداخت حق الناس
در حق الناس سريع بدهيم. «أَسْرَعُ الْحاسِبينَ» (انعام/62) سريعالحساب. حديث داريم اگر كسي از شما طلب دارد، داري به او بدهي، نميدهي، هرشبي كه ميخوابي به همان مقدار گناه دزد را پاي شما مينويسند. خيلي است! من پول دارم بدهم، ولي ميگويم: حالا باشد براي بعد. هركس به بدهكارش بگويد: باشد بعد، دارد بدهد به او نميدهد، هرشبي كه ميخوابد به همان مبلغ گناه دزد را پاي او مينويسند.
سرعت! گاهي وقتها، حقوق كارمند را دولت دارد بدهد، دو ماه، سه ماه، شش ماه عقب مياندازد. اصلاً گاهي وقتها بودجههايش شش ماه، شش ماه، مثلاً شش ماه از سال رفته اين هنوز تخصيص نيامده است. اگر نداريم عذر داريم طوري نيست، اما اگر عذر نداريم، اگر عذر داريم قرآن به طلبكار ميگويد: فشار نياور. چرا چك او را برگشت مي زني و او را زندان ميكني؟ «فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَة» (بقره/280) صبر كن تا پولدار شود. به پولدار ميگويد: داري بدهي، نميدهي، دزد هستي. اگر نداري بدهي، كسي كه تو را به زندان بياندازد. به قرآن عمل نكرده است.
4- دقت در محاسبهي حق الناس
دقت، در حق الناس بايد دقت كرد. اسلام دين عجيبي است. ميگويد: اگر سگ تشنه است حق نداري وضو بگيري. بايد آب را بدهي به سگ بخورد، تيمم كن. تا سگ تشنه است، تشنگي سگ در نماز شما اثر دارد. خيلي مهم است. اسلام ميگويد: اگر ناخنت بلند است، شير ندوش. ممكن است ناخن بلند پستان گاو را اذيت كند. اسلام ميگويد: اگر مي روي سوار اسبي، الاغي، چيزي هستي ميخواهي حرف بزني بيا پايين حرف بزن. داري ميروي طوري نيست. اما اگر ميخواهي حرف بزني نشسته حرف نزن. حق حيوان. اسلام ميگويد: اگر همه حاجيها دوشنبه مكه آمدند، يك حاجي يك روز زودتر آمد امضايش را قبول نكنيد. براي اينكه حاجي كه اسبش را در راه مكه دوانده است، معلوم ميشود حاجي بيرحمي است. و حاجي كه بيرحم است حتي در راه مكه اسبش را خسته كند امضايش از اعتبار ميافتد. اسلام ميگويد: اگر ميخواهي نماز جمعه بروي از شب جمعه پياز نخور، ممكن است بي پياز در دهانت باشد و فردا كنار دستي تو اذيت شود. اينها خيلي مهم است. ما چيزي از اسلام بلد نيستيم.
بدون سوء ظن! گاهي وقتها افرادي از اول به يك كسي سوء ظن دارند. قاضي و هركس ديگر نبايد از همان اول پيش داوري داشته باشد. سوء ظن نداشته باشيم. هرچه دليل گفت، هرچه دليل گفت. گاهي وقتها ما يك چيزي ميبينيم، برداشت مردم چيز ديگري است. بايد مراعات مردم را هم بكنيم. صلواتي بفرستيد.(صلوات حضار)
خوب، پيش داوري ممنوع! بد نيست اينها را بنويسم چون يكوقت كسي ميخواهد اينها را بنويسد، حق الناس:
1- بزرگترين آيه قرآن راجع به حقالناس است.
2- وكيل بايد بيطرف و عادل باشد.
3- كتمان حق حرام است.
4- ظاهر سازي ممنوع
يك پولي ميخواهند از بيمه بگيرند. يك گاوبندي ميكنند بين چند نفر. شناسنامه جعلي، تولد جعلي، مرگ جعلي از بيمه چيزش را ميگيرند. خيلي انسان موجود خطرناكي است. يعني هرچه قانون وضع ميكني، هيچ زماني مثل الان اينقدر دكتر حقوق نداشتيم. هيچزماني هم مثل الآن اينقدر حقوق مردم از بين نميرود. پيداست دانشگاه كوتاه است. دانشگاه كوتاه است، نميتواند بدوزد. هر كشوري دكتر حقوقش بيشتر است، كشورش متجاوزتر است. آمريكا خيلي دكتراي حقوق دارد. حقوق كيفري، حقوق فردي، حقوق جزايي، حقوق بينالملل… اوه…
5- كوچك نشمردن حق الناس
دقت «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» (زلزله/7) «مثقال ذره» يعني وزن يك ذره هم اگر هست بايد دقت كنيم. نبايد بگوييم اين چيزي نيست. اگر كسي گناه بكند و بگويد: اين چيزي نيست، خدا اين را نميبخشد. گاهي وقتها خدا گناهان كوچك را نميبخشد. چون ميگوييم كه چيزي نيست. اما گاهي خدا ممكن است گناه بزرگ را ببخشد. ببينيد يك مثال بزنم. اين گچ چقدر وزن دارد؟ زير يك مثقال، من اگر اين گچ سبك را در سر شما بزنم. بعد بگويم: چيزي نيست. اِ… هم ميزند و هم ميگويد: چيزي نيست. اين را شما تا آخر عمرت نميبخشي. اما اگر آمدم بروم پايم را روي پايت گذاشتم. بابا صد كيلو هستم. صد كيلو وزنم را روي پاي شما گذاشتم. پاي شما له شد. ميگويم: معذرت ميخواهم ببخشيد. ميگوييد: طوري نيست برو! يعني فشار صد كيلو را چون عذرخواهي ميكنم، ميبخشي. فشار يك مثقال را چون ميگويم چيزي نيست نميبخشي.
خانم اين دو تا مو كه بيرون است حرام است. برو بابا! مردم كل موهايشان بيرون است. حالا اين دو تا!به دو تا مو گير نده. شايد آن بيحجاب را خدا ببخشد. اين دو تا مو را نبخشد. چون ميگويد: چيزي نيست. كسي گناه كند بگويد: چيزي نيست.
يك كسي نمازش غلط بود. گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو! اينقدر خدا تاركالصلاة دارد كه الآن فرشتهها سر همين نماز غلط من دعوايشان ميشود. او ميگويد: به من بده، او ميگويد: به من بده. (خنده حضار) ممكن است خدا آن تاركالصلاة را ببخشد، ولي اينكه ميگويد: چيزي نيست هم ميخواند، هم غلط ميخواند و هم ميگويد: اشكالي ندارد. خود شما اگر سر سفره سبزي ببينيد. بگوييد: آقا اين سبزي را چه كسي پاك كرده است، گل دارد. مثلاً خانم بگويد: بخور بابا گل چيه؟ تا آخر عمرت در ذهنت ميماند. اگر يك ذره گل باشد بگويد: طوري نيست، ناراحت ميشوي، اما اگر پر از گل باشد بلند شود دوباره بشويد، او را ميبخشي. اين مهم است.
هيچوقت به گناه نگوييد اين چيزي نيست. آقا دخترت دارد فاسد ميشود. خواستگارها را رد نكن. پسرت را زودتر زن بده. حالا بگذار جوان هستند خوش باشند. بزرگ شوند توبه خواهند كرد. خوب پدر و مادر بيغيرت يا كمغيرت، يا كمتفاوت، حالا نميشود همه را هم بي غيرت گفت. كمغيرت، بيغيرت، بيتفاوت، بيخيال، اين خيلي مهم است. وقتي ميگويد: گناه است، ميگويد: چيزي نيست. امام صادق فرمود: كسي نماز را سبك بشمارد، ما شفاعتش نميكنيم. صداي اذان بلند ميشود، بيخيال انگار مثلاً مرغ قدقد ميكند. هي مي گويد: «حي علي الصلاة» ولش كن بابا. «حي علي الفلاح»، «حي علي خير العمل»، حالا يك تلفن مدير كل زنگ بزند، بله! سلام! من… هه…هه… معذرت ميخواهم… اِ… چيه… هان… مدير كل كيه؟ از ترس پشه در پشهبند ميرود. شما براي يك آدم عاجز اينطور هن و هن ميكني، شش بار «حي، حي، حي» ميشنوي و بيخيال هستي. بايد مواظب باشيم.
6- آزمودن مدعيان حق الناس
بررسي ادعا، يك كسي ادعا ميكند بايد بررسي كرد. قرآن يك آيه دارد كه بعضي از زنها از مكه به مدينه ميآمدند ميگفتند: ما هم ايمان آورديم، هجرت كرديم. پيغمبر فرمود كه ممكن است اينها عامل نفوذي باشند. ممكن است اينها جاسوس باشند. «فَامْتَحِنُوهُن» (ممتحنه/10) امتحان كن. يعني هركس هر حرفي كه ميزند، حتي يك نفر كه ميگويد: دوست دارم، بايد… پسرها به دخترها ميگويند: دوست دارم. ميگويد: بده ببينيم صد تا سكه! اگر دادي معلوم ميشود راست ميگويي. ولذا به مهريه صداق ميگويند. صداق يعني صداقت داري. وگرنه خوب مفت كه… حديث داريم اگر ميخواهي با يك نفر رفيق شوي، سه بار عصبانياش كن. اگر جوش نياورد، فحش نداد، معلوم ميشود آدم خوبي است. حديث داريم اگر ميخواهي ببيني رفيقت مرد است يا نامرد، ببين اگر پست گرفت خودش را گم ميكند يا نه؟ اگر با كسي رفيق هستي، اين رفق تو رئيس شد، اگر ده درصد علاقهي قبلياش را نگه داشت، باز هم «ليس بصديق السوء» باز هم آدم بدي نيست. يعني پست و رياست صد در صد آدم را عوض ميكند. ما آدمها را ديديم. گاهي ما در مسجد ميرويم پيشنماز ما را ميبيند به عنوان اينكه حالا مهمان مسجدش هستيم، ميگويد: حاج آقا بفرما جلو! ما ميگوييم: نه! امامي كه دائماً پيشنماز است او بايد جلو باشد. امام راتب، امام مرتب، او ميگويد: ببين، مردم هرشب من را ميبينند حالا تو امشب تازه آمدي، من هم يك مثل ميزنم و جلو ميروم. ميگويم: يك كسي كشمش خريد بخورد، در كشمش مورچه بود. مورچه را خورد. گفتند: چرا مورچه ميخوري؟ گفت: اين پا دارد درميرود، كشمشها هست! (خنده حضار)
ما ميرويم جلو و نماز ميخوانيم. به مردم ميگويم: مردم ببينيد ديديد در مسجد من به او ميگفتم: شما بفرماييد جلو، او هم ميگفت: شما بفرماييد جلو. چون نماز جماعت پست و پول در آن نيست به هم تعارف ميكنيم. اما اگر خواسته باشيم رئيس جمهور شويم، در صورت هم چنگ ميزنيم. اگر خواسته باشيم نماينده مجلس شويم، همهي دعواها سر دنيا است. هيچكس را من تا به حال نديدم كه سر آخرت دعوا كند. هيچكس سر آخرت دعوا نميكند. همه سر پول و پست و مقام است. آدم گاهي خودش هم خودش را نميشناسد.
خدا مرحوم مطهري را رحمت كند، ميفرمود: هركس ميخواهد ببيند چه جانوري است، ببيند چه خوابي ميبيند. خيلي از آدمهايي كه روز يواش بيا و يواش برو هست، شب ميبيند اوه… چند نفر را كشت، چه كارهايي كه نكرد. اين همان است. اگر در روز دست از پا خطا نميكند در رودروايسي گير كرده است. راه خودشناسي چيست؟ 1- پست، آدم خوب حقيقتش روشن ميشود. پست حقيقت آدم را روشن مي كند. اين خيلي مهم است. عصبانيت، سه بار… گفتم: سه بار؟ حديث داريم سه بار، سه بار اگر او را عصباني كردي، فحش نداد معلوم مي شود آدم خوبي است. پست گرفت و خودش را گم نكرد آدم خوبي است.
پيغمبر ما خيلي از خديجه تجليل ميكرد. ذكر خيرش زياد بود. پيغمبر ما از خديجه خيلي تعريف ميكرد. يك روز عايشه گفت: يا رسول الله خيلي از او تعريف ميكني. چه خبر است؟ خدا بهترش را به تو داده است. گفت: تو خودت را كنار خديجه ميگذاري؟ زماني خديجه از من حمايت كرد كه در كرهي زمين هيچكس حمايت نميكرد. تمام ثروتش را در راه تبليغ دين اسلام داد. سرمايهداري بود كه حتي يك كفن براي خودش نگذاشت. به من گفت: كفن من عباي شما. خلاص! تو خودت را كنار خديجه ميگذاري؟ «فَامْتَحِنُوهُن» هركس ادعا ميكند بايد امتحانش كرد. به خصوص زمان ما كه حضرت امير به استاندار ميگويد: مواظب باش بعضيها ميآيند با يك قيافهي ظاهرالصلاحي در عمرش مثلاً در اين روستا نرفته است، حالا چون ميخواهد رأي بگيرد ميرود در روستا و صف اول ميايستد، تماس ميگيرد، در خانههاي مردم، يكي يكي با مردم سلام و عليك ميكند. چون ميخواهد رأي بگيرد.
دقت در كشف! زليخا وقتي عاشق يوسف شد و درها را بست و يوسف فرار كرد و زليخا هم عقب او دويد و پيراهن را از عقب كشيد و پيراهن پاره شد، تا در باز شد، زليخا ديد كه مردش آنجاست. گفت: اين به من قصد بد داشته است. يوسف گفت: نخير! يك شاهدي گفت: كه نگاه كنيد پيراهن از كجا پاره شده است. اگر پيراهن از عقب پاره شده، معلوم ميشود يوسف داشته ميدويده و اين از عقب پاره شده است. معلوم ميشود مجرم آن خانم است. اگر پيراهن از جلو پاره شده، معلوم ميشود مجرم يوسف است. نگاه كنيد ببينيد پيراهن از كجا پاره شده است. يعني از شواهد، جرم شناسي!
بعضيها خيال ميكنند مثلاً حقشان است. كسي خدمت امام آمد گفت: آقا، اين خمس، اين سهم امام، اين هم مردم به خودم هديه دادند. امام فرمود: تو اگر در خانهات مينشستي، هديه ميدادند؟ تو چون نمايندهي من بودي به تو دادند.
يكوقت ميخواستند اموالي را مصادره كنند، صاحب اموال گفت: من راضي نيستم. به امام بگوييد: من راضي نيستم. رفتند گفتند: آقا صاحب اموال ميگويد: من راضي نيستم. امام فرمود: به او بگو از كجا آورده؟ از كجا آورده است؟ ارث پدرش بوده يا كار كرده است؟ نه كار كرده و نه ارث پدرش بوده است. موقعيتي كه داشته از موقعيتش سوء استفاده كرده است.
7- امكان دفاع مظلوم از حق خود
در حقالناس ميگويند: يك كسي كه مطلوم است اجازه بدهيد از خودش دفاع كند. سليمان يك روز سان ميديد، هدهد را نديد. گفت: هدهد كجاست؟ بايد بيايد بگويد: دليل غيبتش چيست؟ اگر دليل موجه آورد، آورد. اگر نه برخورد انقلابي ميكنم. قرآن ميگويد: «لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ» (نمل/21) يعني بايد دليل بياورد. يك كسي سر كار نميآيد بايد دليل موجه داشته باشد. متأسفانه ما راحت تعطيل ميكنيم. خود بنده، اگر دارم مسجد ميروم، عمامهي من به شاخهي درخت گير كند و در جوي بيافتد. فوري از تلفن موبايل، الو! مسجد! بگوييد: يك فاجعهاي رخ داده امشب نماز تعطيل است. فاجعه نيست. نيم كيلو پنبه در جوي افتاد. برو نماز بخوان! يعني به مختصر چيزي تعطيل ميكنيم. كفش معلم تا به تا شود من شك دارم معلم سر كلاس ميرود يا نميرود؟ ميگويد: والله كفش من تا به تا است و يك لنگه از كفشهاي من نيست. پس امروز درس تعطيل است. الو! من امروز عذر دارم. عذر چيست؟ لنگه كفش! سي تا بچه نشستند، منتظر لنگه كفش هستم.
پرهيز از استدلال نادرست! «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم» (اسراء/36) قرآن ميگويد: اگر علم داري شهادت بده. چيزي كه علم نداري پيگيري نكن.
پرهيز از علاقه، گاهي علاقه آدم را اين طرف و آن طرف ميكشد. ميگويد: مواظب باش علاقهها تو را گيج نكند. «وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُم» (نساء/135) حق بگو گرچه بر ضررت باشد. گرچه نان تو آجر شود. «بلغ ما بلغ» قرآن ميگويد: «وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُم»گرچه به ضرر خودت يا پدر و مادرت است حق بگو.
پرهيز از كينه، گاهي وقتها از كسي بدم ميآيد چون بدم ميآيد ميگويم اعدام بايد گردد! ميگويد: بيا، چرا ميگويي؟ ميگويم: من بدم ميآيد. ميگويد: بدت بيايد. اول سؤال گردد، جواب گردد، جوابش گوش گردد تا بعد ببينيم چه گردد، عذرخواهي گردد، زندان گردد، چه… تبرئه گردد، هرچه ميخواهد بگردد بعد بگردد. چون خوشم ميآيد آزاد بايد گردد، چون بدم ميآيد اعدام بايد گردد، كشور اگر اين رقمي باشد، موجي است.
پرهيز از اينكه آدم حرفهايش دو پهلو باشد.
8- پرهيز از رشوه به اسم هديه
پرهيز از رشوه، بعضيها هم كه رشوه ميگيرند نميگويند: اين رشوه است. به اسم هديه ميدهند. آخر آن كسي كه يك ماشين 50 هزار توماني را دو ميليارد ميخرد، اين چه مشكلي دارد؟ چطور خاك كربلا را بالاخره امام حسين پايش را روي خاك كربلا گذاشت، اين آقا هم پايش را در اين ماشين گذاشته است. چطور تو براي خاك كربلا براي مهر كربلا پول نميدهي، براي فلان ماشين پول ميدهي؟ اين پيداست كه تو يك نقشهاي داري بعداً ميخواهي، اين توطئهها زمان حضرت علي هم بود.
يك كسي در خانهي حضرت علي را زد، گفت: اين حلوا هديه است. حضرت فرمود: اين فردا ميخواهد يك جنايتي بكند كه اين حلوا را شبي براي من آورده است كه فردا جنايتش را بكند. آن كسي كه ماشين يك كسي را دو ميليارد ميخرد پيداست كه يك برنامهاي دارد.
در سفر مكه ديديم يك نفر خودش را به من ميچسباند. گفتم: آقا، گفت: آقا من به شما خيلي ارادت دارم. خيلي هم در همه راهها ميگفت: من خدمت حاجآقاي قرائتي هستم. آخرش ديديم اين در ساكش پر از ساعت است، ميخواست گمرك ساعتهايش را نگيرد. (خنده حضار) جزء هيأت همراه خودش را به ما چسباند. گربه براي رضاي خدا موش نميگيرد. ميگويند: سلام فلاني بيطمع نيست. از اينها بايد آدم دوري كند.
پرهيز از غني و فقر! قرآن ميگويد: «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيرا» (نساء/135) چه فقير، چه غني تو حق بگو. نگو حالا بدبخت است به او بدهيم بخورد. بابا بدبخت است حلال به او بدهيد. نگو چون بدبخت است بيتالمال را همينطور اضافهكار سي ساعت است، بنويس صد ساعت بدبخت است. ما به هواي اينكه بدبخت است دروغ مينويسيم، وقتي سي ساعت است شما صد ساعت مينويسي، شما دروغ مينويسي او اگر لقمه بخورد، لقمه حرام ميخورد. آنوقت نتيجهاش چيست؟يك ملخ ميآيد، يك بارندگي ميشود، يك سيل ميآيد، يك زلزله ميآيد، هرچه شما از حرام جمع كرديد يكباره آتش ميگيرد. خدا گفته تقوا داشته باشيد من رزق شما را ميدهم، نترسيد. «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيرا» خيلي خوب بس است.
خدايا تو خودت ميداني چقدر حقالناس را از بين برديم. تو ميداني كه چقدر حقالناس را از بين برديم، در خانه، اگر ملك براي شوهر است خانم ميخواهد به كسي بدهد بايد از شوهرش اجازه بگيرد. البته شوهرها راضي هستند، اما گاهي هم طرف يك كاري ميكند كه اگر شوهرش بفهمد دلش فرو ميريزد. اگر شوهرت بفهمد دلش فرو ميريزد، پيداست كار تو درست نيست. امام رضا فرمود: هر مسوؤلي و هر فردي بايد طوري كار كند كه اگر در نماز جمعه خواست بگويد خجالت نكشد. هركاري ميكني كه در نماز جمعه خجالت ميكشي بگويي پيداست در كارت يك ايرادي است. خانم يك پولي برميدارد و به فقير ميدهد. اگر همان لحظه شوهرش ببيند رنگش نپرد معلوم ميشود كارش درست است، اگر رنگش پريد معلوم ميشود كارش خلاف است. مرد هم همينطور است. بايد طوري زندگي كنيم كه خانم ما را ديد رنگ ما نپرد. هركس كاري ميكند، من بايد خانه و زندگيام طوري باشد كه شما بتواني در اتاق مهمانخانهي من بيايي، اگر گفتم فلاني آمد، در را قفل كن، پرده را بكش، اين پيداست اتاق مهمانخانهي من يك چيزهايي در آن است كه ميخواهم شما نبيني. هركس از اينكه مردم كارشان را ببينند وحشت دارد پيداست در كارش ناپاكي است.
خدايا قبل از مردن ما را از حقالناس نجات بده. ايماني بده كه وقت مرگ آن ايمان ما را حفظ كند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بزرگترين آيهي قرآن در چه موضوعي است؟
1) حقوق مردم
2) حقوق الهي
3) حقوق خانواده
2- سفارش قرآن دربارهي معاملات غيرنقدي چيست؟
1) كتابت بدهي
2) شهادت گواهان
3) هر دو مورد
3- آيه 7 سورهي زلزله به چه امري اشاره دارد؟
1) سرعت در محاسبه
2) دقت در محاسبه
3) سخاوت در محاسبه
4- بر اساس قرآن، عامل انحراف از حق چيست؟
1) علاقه و محبت به دوستان و خويشان
2) كينه و نفرت از مخالفان
3) هر دو مورد
5- آيه 135 سورهي نساء نسبت به چه امري هشدار ميدهد؟
1) طرد محرومان و نيازمندان
2) حمايت ناحق از فقيران
3) طرفداري از ثروتمندان