باده اَلَست
هشيارى من بگير و مستم بنما سرمست ز باده الستم بنما
بر نيستيم فزون كن، از راه كَرم در ديده خود هر آنچه هستم، بنما
***
جمهورى اسلامى
جمهورى اسلامى ما جاويد است دشمن ز حيات خويشتن، نوميد است
آن روز كه عالم ز ستمگر خالى است ما را و همه ستمكشان را عيد است
***
تشنه پاسخ
اى دوست، هر آنچه هست، نورِ رُخ تو است فرياد رس ِ دل، نظرِ فرّخ تو است
طى شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد يارا! دل مرده، تشنه پاسخ تو است
***
مهمان
هر ذرّه در اين مزرعه، مهمان تو هست هر ريش دلى به حق، پريشان تو هست
كس را نتوان يافت كه جوياى تو نيست جوينده هر چه هست، خواهان تو هست
***
افسوس
افسوس كه عمر در بطالت بگذشت با بارِ گنه، بدونِ طاعت بگذشت
فردا كه به صحنه مجازات روم گويند كه هنگام ندامت بگذشت
***
قبله
ابروى تو قبله نمازم باشد ياد تو گرهگشاى رازم باشد
از هر دو جهان، برفكنم روى نياز گر گوشه چشمت به نيازم باشد
***
پريشان
تا تكيهگهت عصاىِ برهان باشد تا ديدگهت كتابِ عرفان باشد
در هجر جمال دوست تا آخرِ عمر قلب تو دگرگون و پريشان باشد
***
رها بايد شد
از هستىِ خويشتن، رها بايد شد از ديو خودىّ خود، جدا بايد شد
آن كس كه به شيطان درون سرگرم است كى راهى راه انبيا خواهد شد؟
منبع:www.imam-khomeini.com