به نام خدا
اشاره:
دربارهى ولادت حضرت بقية الله (عج) دوگونه شبهه شده است . برخى گفتهاند، آن حضرت به دنيا نيامده است و چنين شخصى به دنيا هم نخواهد آمد . از ديد اينان، «ظهور منجى» يك ايدهى محقق ناشدنى است .
بعضى ديگر گفتهاند، آن حضرت، هنوز متولد نشده است و در آينده، به دنيا خواهد آمد .
اين نوشتار، به هر دو شبهه، از طريق تواتر احاديث مهدوى و حساب احتمالات، پاسخ داده است .
آنگاه كه هستى آفرين گل آدمى بسرشت و فرزندان آدم بر زمين منزل گزيدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزونى نهاد اما در اين ميان ايزد دادار نيكان و پاكان خود را از بين همين مردمان برگزيد تا دستگير خلقش بوده و آنان رهنمونگر راه هدايتباشند كه از ميان اين نيك مردان گل سر سبد هستى را به عنوان آخرين هدايتگر خود بر مردمان قرار داد كه سلسله جنبان راه هدايت تا هميشه روزگار باشد . پس از افول زندگانى پر از نور آن چراغ هدايت مشعل راه نجات به دستسكان داران كشتى نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ كه به نوبت در ظلمات نمايانگر راه نجات و هدايت و سيراب گر تشنگان معرفتبودند، افسوس كه شب پرهها را تاب نورافشانى خورشيد نبود و هر از چند گاهى چراغى را خاموش كرده تا دوازدهمين نور روشنگر خدايى به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نياز افتد كه چون ماهى بيرون افتاده از آب براى وصالش بى تاب و بىقرار شوند . و مشتاقانه چشم بر پديدار شدن او داشته باشند تا به راستى و پاكى او را يارى كرده و گردن طاعتبر او فرو آورند .
خداوند تبارك و تعالى در قرآن كريم مىفرمايد:
«يريدون ليطفؤوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو كره الكافرون» (1)
از زوايا و ابعاد گوناگونى مىتوان به مقولهى مهدويت نگريست . مسئلهى ولادت حضرت مهدى (عج) يكى از آن جهات است كه در اين نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در اين باره هستيم .
انواع شبهه دربارهى ولادت حضرت عليه السلام
دربارهى ولادت حضرت مهدى عليه السلام از دو جهتشبهه وارد شده است:
1- عدهاى اين گونه شبهه كردهاند كه منجى موعود، پا به عرصه گيتى نگذاشته و به دنيا هم نخواهد آمد و پديدار شدن يك منجى در آينده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذيرش نيست و چنين ايدهاى محقق نمىشود .
2- عدهاى، اساس ايدهى مهدويت را فى الجمله پذيرفتهاند، ولى بر اين عقيدهاند كه امام مهدى عليه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام كه مصلحى پديدار شود تا اساس ظلم به دستاناش برچيده شود، ايدهى موعود، محقق مىشود .
شبهه يكم – شبهه در اصل مهدى باورى
همهى مسلمانان، بر بطلان چنين شبههاى، وحدت نظر دارند و اماميه و غير اماميه، بر ظهور مردى در آخر الزمان كه اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متفق هستند .
آيات و مجموعهى زيادى از روايات نيز بر اين مسئله، تصريح دارند .
آيات
پنجيا شش آيه، در اصل اعتقاد به مهدويت ظهور دارد و نيازى به تفسير از جانب اهلبيت عليهم السلام نيست . (2) در اين جا، به بعضى از آنها اشاره مىكنيم:
«يريدون ليطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره» ;
مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند و حال آن كه و خداوند، نور خود [اسلام] را تمام مىكند .
اين بخش از آيه، پيامى از جانب خداوند هستى بخش است كه نور خود را بر سر تا سر اين كرهى خاكى مىگستراند . مصداق اين بشارت، تا حال، واقعيت نيافته و از آن جا كه امكان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، بايد روزى اين نويد و بشارت صورت پذيرد . و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدى (عج) است: بنابراين، اين آيه، بدون نياز به تفسير روايى، به مطلب تصريح دارد .
«و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» ;
يقينا، بعد از ذكر، در زبور نوشتيم كه بندگان صالح، زمين را به ارث مىبرند .
مراد از ارض، تمام زمين بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همهى زمين نشدهاند . پس بايسته است كه اين واقعيت، در آينده، تحقق يابد و وقوع اين [مشيت] جز به دست مهدى منتظر (عج)، محتمل نيست .
اين آيات و ساير آيات، بر اصل مهدى باورى دلالت دارند .
گفتنى است كه اين آيات، بر تولد امام مهدى (عج) و پنهان بودن ايشان از ديدگان، دلالتى ندارند، بلكه تنها تصريح دارند كه اين نويد و بشارت، روزى واقعيتيافته و بندگان صالح، وارث تمام زمين مىشوند; زيرا، اين نويد با تولد منجى مصلح در آينده نيز مىسازد .
روايات
احاديث پر شمارى در بارهى اصل ايدهى مهدويت و وقوع اين ارمغان و اميد، موجود است، هر چند بر تولد امام مهدى (عج) دلالتى ندارند .
اين روايات، مورد پذيرش اهل سنت نيز واقع شدهاند . آنان، با توجه به اين روايات دربارهى حضرت مهدى موعود (عج) و ظهور شخصى در آينده به اين نام، كتابها نوشتهاند . ما، بيش از سى كتاب از آنان را گرد آوردهايم .
اينك، به دو روايت از آن روايات، اشاره مىكنيم .
1- پيامبر اكرم فرمودند:
«لا تذهب الدنيا حتى يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطىء اسمه اسمى» (3)
2- پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:
«لاتقوم الساعة حتى تملا الارض ظلما و جورا و عدوانا ثم يخرج من اهلبيتي من يملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا .» . (4) و (5)
از جمله مهدى باوران غير شيعى، مىتوان از ابن تيميه و ابن حجر (6) و عبدالعزيز بن باز نام برد . بن باز (مفتى اعظم عربستان)، در مجلهى الجامعة يادآور مىشود كه اعتقاد به امام مهدى (عج) و روايات آن، صحيح بوده و شايسته نيست چنين انديشهاى انكار شود .
شبههى دوم: ترديد در ولادت .
ممكن است كسى بگويد: «ما، اصل اعتقاد به امام مهدى (عج) و پديدار شدن موعودى در آينده را مىپذيريم ولى لازم نيست اين موعود، همان امام مهدى (عج) باشد كه تولد يافته و از ديدگان پنهان است .
چه بسا، آن مهدى منتظر، در آينده، پا به گيتى گذاشته و غيبتى در كار نباشد . پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت مىشود؟ » .
هدف از اين نوشتار، اثبات ولادت حضرت است . براى اثبات آن، تلاش مىشود كه ولادت امام مهدى (عج) از طريق تواتر و حساب احتمالات ثابتشود .
چهار قضيهى مهم
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضيهى مهم را تبيين مىكنيم .
قضيهى يكم
براى اثبات هر مسئلهاى، دو راه وجود دارد: 1- تواتر; 2- حساب احتمالات .
تواتر
تواتر، بدين معنا است كه انبوه زيادى از راويان، از يك مسئله خبر دهند، به گونهاى كه احتمال اجتماع و تبانى آنها بر كذب، محال باشد . اگر دويستيا سيصد تن كه در مواقف و مواطن مختلفى به سر مىبرند، روايتى نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نيست . چنين خبرى را خبر متواتر مىگويند .
حساب احتمالات
اگر يك يا چند نفر، خبرى را حكايت كنند، اين خبر، متواتر نيست، ولى اگر به انحاى مختلف، شواهدى به آن ضميمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل مىشود .
به عنوان مثال، شخصى، به بيمارى صعب العلاجى دچار شده است و فردى به ما پيام مىرساند كه «ايشان، شفا يافته است .» . با اين خبر، تا سى در صد، احتمال بهبود مريض حاصل مىشود، ولى اگر شواهد و قرائنى به آن ضميمه شود، ارزش احتمال، از سى در صد به چهل يا پنجاه درصد يا . . . مىرسد . اين قرينه، مىتواند اين باشد كه مثلا او، ديگر از دوا استفاده نمىكند و يا اين كه شاد و خندان است و . . .
اين خبر، در حقيقت، خبر متواتر نيست، ولى به سبب حساب احتمال و ضميمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوت گرفته و يقين حاصل مىشود .
قضيهى دوم – وثاقت و عدالت راوى
در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوى، ضرورى نيست . حال اگر يك يا چند نفر حكايتى نقل كنند، حجيت اين خبر، مشروط به عدالت راوى است، ولى اگر صد يا دويستيا سيصد تن، قضيهاى را حكايت كنند، لازم نيست كه راويان عادل باشند; زيرا، خبر متواتر، به دليل كثرت راويان، افادهى يقين كرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودى ديگر باقى نمىماند . ما، عدالت را براى به دست آوردن يقين مىخواهيم، وقتى يقين حاصل شد، شرط عدالت لزومى ندارد .
با عنايتبه اين مطالب، ترديد و ابهامآفرينى در روايات دلالت كننده بر ولادت امام مهدى (عج) و مسائل مرتبط با حضرت، شايسته نيست و نمىتوان گفت: «سند اين روايت، ضعيف است» و يا «راويان، مجهول هستند» و يا . . .
آرى، اگر تعداد روايات، محدود بود، اين خدشهها وارد است، اما از آن جا كه احاديث دربارهى حضرت مهدى (عج) متواتر و مستفيض است، نبايد در آنها مناقشه كرد .
قضيهى سوم – قدر مشترك اين احاديث
ممكن است مجموعهاى از روايات، در خصوصيات و تفاصيل، با هم متفاوت باشند، ولى از يك زاويه، مدلول همهى آنها يكى باشد . مثلا افراد بىشمارى، از بهبود مريضى خبر مىدهند، ولى يكى از آنان از شفاى مريض در ساعتيك، و ديگرى از بهبود او در ساعت دو، و سومى از بهبود مريض در ساعتسه خبر مىدهد .
اگر چه خبر اين راويان، در جزئيات يكى نيستند، ولى همه، از جهتبهبود مريض، متحد هستند كه در اين صورت، شفاى مريض، براى ما ثابت مىشود; زيرا، هر يك از اين خبرها، در حقيقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاى مريض است و خبر دوم، زمان شفاى او است . خوب مىنگريم، مىفهميم كه همهى آنان در شفا يافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند .
اگر روايات پر شمارى، از يك زاويه، بر جريان معينى، اتفاق داشته باشند، نسبتبه آن مسئله، يقين حاصل مىشود، هر چند اين اخبار، در ساير تفاصيل و خصوصيات، با هم تمايز داشته باشند . پس شايسته نيست در احاديث ميلاد امام مهدى عليه السلام مناقشه كرد و گفت: «اين روايات، در تفاصيل، با هم اختلاف دارند . در اين احاديث، گاه، مادر امام مهدى (عج) «نرجس» و گاه «سوسن» ناميده شده، و يك بار خبر از تولد يافتن حضرت عليه السلام در اين شب و بار ديگر از به دنيا آمدن امام (عج) در شب ديگر حكايت كردهاند و يك روايت نقل مىكند كه امام عليه السلام، در فلان سال به دنيا آمده و روايت دوم، خبر از متولد شدن حضرت (عج) در سالى ديگر مىدهد . پس با توجه به اختلافها، شايسته نيستبه آنها تمسك شود; زيرا، متواتر و مورد پذيرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصيل علم به ولادت حضرت، سودى نمىرسانند .» ; زيرا، اين روايات، از جهت تصريح به ولادت امام (عج) با هم مشتركاند و تفاوت آنها در ساير شاخصهها و ويژگىها است .
قضيهى چهارم – اجتهاد در مقابل نص
شايسته نيست كسى در مقابل نص، اجتهاد شخصى كند . پس اگر متن روايتى، دلالت صريح بر چيزى داشته باشد و از حيثسند هم تام باشد، نبايد كسى در آن مسئله، اجتهاد شخصى كند .
خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد:
«واقيموا الصلاة وآتوا الزكاة» .
كاملا روشن است كه اين آيه، طلب اقامهى نماز و پرداخت زكات را مىكند، حال اگر كسى بگويد: «اين آيه اقامهى نماز را طلب نمىكند و . . .» سخنى بر خلاف نص صريح رانده است و او، چنين حقى را ندارد .
بله، در اين كه آيا اين درخواست، درخواستى وجوبى استيا امرى استحبابى مىتواند اجتهاد كند; زيرا، وجوب و استحباب، در اين آيه، ظاهر و نص نيست .
احاديث امام مهدى عليه السلام، نيز اين چنين است و اجتهاد شخصى بر نمىدارد; زيرا، دلالت اين روايات، واضح و صريحاند و از حيثسند هم متواتر . زمانى مىتوان اجتهاد كرد كه دلالت روايت، صريح نباشد و سند آن، اشكال داشته باشد .
اينك، پس از بيان اين چهار قضيه، به مسئلهى ولادت حضرت عليه السلام مىپردازيم و عواملى را كه براى ما در اين باره يقين مىآورد، بيان مىكنيم .
عامل نخست (احاديث عمومى)
عامل نخست، احاديث پرشمارى است كه از مسلمات بين اماميه و غير اماميه شمرده مىشود . در اين احاديث، هر چند نام حضرت نيامده است، اما دلالتبر ولادت حضرت دارند .
در اين زمينه، سه حديث نقل مىكنيم:
الف) حديث ثقلين
اين روايت، ميان اماميه و برادران اهل سنت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نيست . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم اين حديثشريف را در مواقف و مواطن متعددى، از جمله حجةالوداع، بازگو كرده است . اختلافاتى كه در بعضى الفاظ حديث ديده مىشود، برگرفته از گوناگونى مواقف صدور حديث است .
حديث ثقلين، چنين است:
اني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي اهل بيتي . احدهما اكبر من الآخر . و لن يفترقا حتى يردا على الحوض; (7)
من، در ميان شما، دو چيز گران بها به جاى مىگذارم: كتاب خدا و عترتم، اهل بيتام . يكى از آن دو، از ديگرى بزرگتر است . اين دو، از هم جدا نمىشوند تا زمانى كه در حوض، بر من وارد شوند .
جملهى «لن يفترقا حتى يردا على الحوض» بر استمرار همراهى اهل بيت عليهم السلام با قرآن كريم دلالت دارد و اين پيوستگى در همراهى، جز با فرض تولد يافتن حضرت عليه السلام و پنهان بودن ايشان از ديدگان، امكان ندارد; زيرا، اگر حضرت عليه السلام، در آينده تولد يابد، مىبايد در اين زمان، قرآن، از اهل بيت عليهم السلام جدا باشد . و حال آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرموده است، اين دو از هم جداناشدنى هستند .
دلالت اين حديثبر ولادت امام مهدى (عج) روشن است . اين حديث، از آغاز، در شان امام مهدى (عج) وارد نشده و براى موضوع ديگرى آمده است، ولى التزاما، ولادت امام مهدى عليه السلام از آن استفاده مىشود .
اشكال: امام مهدى عليه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام كه رجعت فرا رسد و امام عسكرى عليه السلام بار ديگر پا به اين جهان گذارد موعود تولد مىيابد .
بنابراين بين صدق حديث و عدم ولادت امام (عج) سازگارى ايجاد مىشود،
جواب: لازمه اين سخن، جدايى بين اهل بيت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زيرا در اين هنگام امام مهدى (عج) و اهل بيت واقعيتخارجى نداشته و قرآن از آنها جدا مىباشد .
ب) حديث «دوازده خليفه»
اين حديث، از مسلمات ميان اماميه و اهل سنت است .
از اهل سنت، بخارى و مسلم، و از اماميه، شيخ صدوق در كمال الدين اين خبر را حكايت كردهاند .
متن حديث، اين چنين است:
جابر بن سمره نقل مىكند: «با پدرم، به محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم رسيديم و شنيدم كه مىفرمايند: «ان هذا لاينقضي حتى يمضي فيهم اثنا عشر خليفة .» . سپس پيامبر، آهسته سخن گفت . به پدرم گفتم: «پيامبر چه فرمود؟» .
پدرم گفت: «ايشان مىفرمايند، همهى آنان، از قريش هستند .» . (8)
برخى تلاش كردند تا اين حديث را بر خلفاى راشد و دو يا سه نفر از بنى اميه و دو يا سه نفر از بنى عباس منطبق كنند . چنين تطبيقى، پذيرفته نيست . و تنها مصداق مورد پذيرش خبر غيبى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم ائمهى اثنى عشر عليهم السلام مىباشند .
اين حديث، بر ولادت امام مهدى (عج) دلالت التزامى دارد; زيرا، اگر فرض كنيم از حضرت عسكرى عليه السلام فرزندى به نام مهدى عليه السلام متولد نشده باشد، خلفاى حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم، يازده تن خواهند بود و اين، يعنى، نادرست گويى از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم كه امرى محال است .
پس بايد وقوع ولادت امام عليه السلام را پذيرفت و در غير اين صورت، اين حديث، مطابقتخارجى ندارد .
ج) حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه . . .»
اين حديث هم ميان اماميه و اهل سنت، از مسلمات است و همه، آن را روايت كردهاند . متن حديث اين چنين است:
«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية; (9)
كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهليت مرده است .»
اگر امام مهدى عليه السلام هنوز به دنيا نيامده باشد، پس ما، معرفتى از امام زمان مان نداريم و گرفتار مرگ جاهلى شدهايم; زيرا، بنابراين حديث، در هر زمان، امامى وجود دارد و لازم است معرفتبه او وجود داشته باشد و در صورت متولد نشدن امام مهدى (عج) چنين شناختى حاصل نمىشود .
عامل دوم: اخبار خاص
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از تولد فرزندى براى امام حسن عسكرى عليه السلام خبر مىدهند كه بعد از به دنيا آمدن، از ديدگان پنهان مىشود و زمين را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ايمان به ايشان، براى هر مؤمنى ضرورى است .
شيخ صدوق، در كمال الدين، اين احاديث را در ابواب زير، تنظيم كرده است:
1- اخبار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم از حضرت مهدى (عج) (45 حديث) ;
2- اخبار امام على عليه السلام از امام مهدى (عج) ;
3- اخبار حضرت زهرا عليها السلام از امام مهدى (عج) (4 حديث) ;
4- اخبار امام حسن عليه السلام از امام مهدى (عج) (2 حديث) ;
5- اخبار امام حسين عليه السلام از امام مهدى (عج) (5 حديث) ;
6- اخبار امام سجاد عليه السلام از امام مهدى (عج) (9 حديث) ;
7- اخبار امام باقر عليه السلام از امام مهدى (عج) (17 حديث) ;
8- اخبار امام صادق عليه السلام از امام مهدى (عج) (57 حديث) ;
مجموع روايات موجود در كافى و الغيبة و كمال الدين و ديگر كتب، بيش از هزار حديث است .
به عنوان نمونه، يك حديث از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم و دو حديث از امام صادق عليه السلام نقل مىكنيم .
1- ابن عباس، روايت مىكند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمودند: «آگاه باش كه خداوند تبارك و تعالى، من و امامان معصوم عليهم السلام را حجتبر بندگاناش قرار داده است . از صلب حسين، امامانى قرار داده است كه امر مرا به پا مىدارند و وصيت و سفارش مرا محافظت مىكنند . امام نهم از آنان، قائم اهل بيت من و مهدى امت من است . او، در شمائل و افعال و اقوال، شبيهترين مردم به من است . وى، بعد از يك غيبت طولانى ظهور مىكند . . .» . (10)
به اين مضمون يا قريب به آن، احاديث زيادى وجود دارد كه در بعضى از آنها، نام ائمه عليهم السلام هم آمده است .
2- محمد بن مسلم، به سند صحيح، از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه امام عليه السلام فرمودند:
ان بلغكم عن صاحبكم غيبة فلا تنكروها; (11)
اگر از صاحب تان، غيبتى به شما رسيد، آن را انكار نكنيد .» .
3- زراره مىگويد، شنيدم كه امام صادق عليه السلام فرمود:
«ان للقائم غيبة قبل ان يقوم – يا زرارة! – و هو المنتظر . و هو الذى يشك فى ولادته; (12)
قائم (عج) قبل از آن كه قيام كند، غيبتى خواهد داشت، اى زراره! او، همان «منتظر» است . او، كسى است كه درولادتاش، شك و ترديد مىشود .» .
در اين روايت امام صادق عليه السلام از شبههى در ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است .
جعفر، عموى امام مهدى (عج) نخستين كسى بود كه به سبب عدم اطلاع بر تولد حضرت، در ولادت امام مهدى (عج) ترديد آفرينى كرد . به سبب موقعيتهاى سختى كه در آن هنگام مسئلهى امامت را احاطه كرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت مىشد، به نحوى كه امامان معصوم عليهم السلام حتى تصريح به نام امام مهدى (عج) را هم اجازه ندادند . بنابراين، جعفر، مطلع نبود كه امام حسن عسكرى عليه السلام، فرزندى به نام مهدى (عج) دارد و به خاطر همين، آن واقعه پيش آمد و جعفر، ولادت حضرت را منكر شد .
ابن حزم نيز در كتاب الفصل في الملل والاهواء والنحل در مسئلهى ولادت حضرت، ابهام آفرينى كرده و گفته است:
«جماعتى از شيعه، بر اين عقيدهاند كه تا سال دويست و شصت هجرى قمرى – يعنى همان سال وفات امام حسن عسكرى عليه السلام – مهدى (عج)، به دنيا نيامده است . (13)
مجد اسعاف النشاشيبى مىگويد: «امام حسن عسكرى عليه السلام، فرزند پسر يا دخترى به جاى نگذاشت .» . (14)
امام صادق عليه السلام به زراره مىفرمايد:
«و او همان منتظر و كسى است كه در ولادت او شك مىشود، بعضى مىگويند پدرش بدون جانشين فوت كرده و بعضى مىگويند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است»
در ادامه امام عليه السلام مىفرمايد:
«اى زراره! اگر آن زمان را درك كردى، اين دعا را بخوان» :
«اللهم! عرفنى نفسك، فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك .
اللهم! عرفني رسولك، فانك ان لم تعرفني رسولك لم اعرف حجتك .
اللهم! عرفني حجتك، فانك ان لم تعرفني حجتك، ضللت عن دينى .» . (15)
ادعيهى معروفه نبايستى فراموش شوند و از سوى ائمه عليهم السلام به آنها توصيه زيادى شده است:
«اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا» (16)
امامان معصومين عليهم السلام در اين دعا به شيعيان مىآموزند كه نام مبارك حضرت عليه السلام را مخفى نگاه دارند و تعبير به حجت از سوى ائمه عليهم السلام بيانگر نهايتحالت كتمان مىباشد و حتى در دعاى فوق به جاى الحجة «فلان بن فلان» هم آمده است .
مرحوم كلينى در كافى و شيخ طوسى در الغيبة و ديگران، بيش از صدها حديث در اين زمينه نقل كردهاند . اين روايات، با توجه به كثرت شان، متواتر بوده و قابل خدشه نيستند و اجتهاد در آنها اجتهاد در مقابل نص است .
عامل سوم – ديدن آن حضرت
مجموعهاى از روايات، از ديدن امام زمان عليه السلام از سوى جمعى از شيعيان خبر مىدهند .
على رغم اين كه امامان معصوم عليهم السلام تاكيد و توصيهى زيادى داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدى (عج) پنهان باشد و منتشر نشود، ولى دستگاه حاكم، از خلال سنت نبوى و اخبار اهل بيت عليهم السلام دريافته بودند كه براى امام حسن عسكرى عليه السلام فرزندى خواهد بود كه زمين را پر از قسط و عدل مىكند و حكومتهاى ظالم، به دستان مباركاش نابود مىشوند .
بنابراين، همان گونه كه فرعون بر تولد حضرت موسى عليه السلام آگاه بوده و مراقب زنان و قابلهها بود، بنى عباس هم در زمان معتمد عباسى كاملا بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولى همان گونه كه حضرت موسى عليه السلام متولد شد، حضرت مهدى عليه السلام نيز دور از چشمان جاسوسان بنى عباس، به دنيا آمد و گروهى از شيعيان خالص، توفيق پيدا كردند، در كودكى آن حضرت را ببينند .
ابوالقاسم جعفرى داود بن قاسم از امام هادى عليه السلام نقل مىكند:
يقول: «الخلف من بعدى الحسن ابنى، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لم جعلنى الله فداك؟ قال انكم لاترون شخصه ولايحل لكم ذكره باسمه» فقلت: فكيف نذكره؟ قال: «قولوا الحجة من آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم» (17)
جانشين من پس از من فرزندم حسن استشما چگونه باشيد در جانشين بعد از آن جانشين؟ عرض كردم . قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبينيد و بردن نام او براى شما روا نباشد، عرض كردم: پس چگونه او را ذكر كنيم؟ فرمود: بگوييد حجت از آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم
به هر حال على رغم اينكه ائمه عليهم السلام تلاش نمودند كه خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفى بماند ولى جماعتى از شيعه موفق به زيارت حضرت مهدى عليه السلام شدند .
شيخ كلينى، از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى، از عبدالله بن جعفر حميرى، روايت كرده است كه او گفت:
نزد احمد بن اسحاق (19) بوديم . احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره كرد كه از «جانشين» سؤال كنم . به او گفتم: «اى ابا عمرو! من مىخواهم از تو راجع به چيزى بپرسم . البته، نسبتبه آن چه كه دربارهى آن از تو سؤال مىكنم، شك ندارم، عقيدهى من، اين است كه زمين، از حجتخالى نيست . . . ولى دوست دارم يقينام زياد شود . ابراهيم عليه السلام از خداوند خواست كه به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده مىكند . خداوند فرمود: آيا ايمان ندارى؟ ; ابراهيم عرض كرد: مىخواهم قلبام مطمئن شود . احمد بن اسحاق، از امام هادى عليه السلام به من خبر داد و گفت: از امام، پرسيدم: با چه كسى نشست و برخاست كنم و از چه كسى مطلب اخذ كنم و قول چه كسى را قبول كنم؟ . امام عليه السلام فرمود: «عمرى، ثقه است . هر چه از طرف من به تو رسانيد، مطمئنا از من رسانده است . و هر چه از طرف من به تو گفت، مطمئنا، از جانب من مىگويد . پس به حرف او گوش فرا ده و از او اطاعت كن; زيرا، او، ثقه و مورد اعتماد است» .
ابوعلى به من خبر داد كه از امام حسن عسكرى عليه السلام پرسيدم، امام عليه السلام فرمود: «عمرى و پسرش، ثقه هستند . پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئنا از من رساندهاند و هر چه به تو مىگويند، مطمئنا، از طرف من مىگويند . حرف آن دو را گوش كن و از آن دو اطاعت كن; زيرا، اين دو، مورد اعتماد هستند» .
اين، سخن دو امام در حق شما بود .» .
عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده كرد و گريست . سپس گفت: «حاجتخود را بخواه .» . به او گفتم: «آيا جانشين بعد از امام حسن عسكرى عليه السلام را ديدهاى؟» . گفت: بله . . .» .
به او گفتم: «يك سؤال باقى ماند .» . به من گفت: «بيا جلو» . گفتم: «اسم او چيست؟» . گفت: بر شما حرام است كه از آن سؤال كنيد . اين را از جانب خود نمىگويم . و من، حق ندارم چيزى را حرام يا حلال كنم، بلكه اين را از امام حسن عسكرى مىگويم . گمان حاكم و سلطان، اين بود كه ابا محمد وفات كرده و فرزندى به جا نگذاشته و ميراث او هم تقسيم شده است . از خدا بترسيد و از اين كار خود دارى كنيد .» .
دلالت اين حديث، صريح بوده و قابل اجتهاد شخصى نيست . اصوليان، در مسئلهى حجيتخبر ثقه، به آن استدلال كردهاند و شهيد صدر قدس سره هم ياد آور مىشود كه: اين روايت، به تنهايى، افادهى يقين مىكند . (20)
در اين جا اشكال شده است كه «اين روايت، خبر واحد است . چه گونه مىتوان به آن بر حجيتخبر واحد استدلال كرد؟ اين گونه استدلال كردن، دور است .» .
شهيد صدر گفته است، اين روايت، افادهى يقين مىكند; زيرا، هر زمانى كه شيخ كلينى، خبرى را نقل كند و بگويد: «اخبرنى» ، در خبرش ترديدى نيست .
مرحوم كلينى، اين خبر را از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى عطار كه هر دو از بزرگان شيعه هستند و احتمال كذب ايشان نمىرود نقل كرده است . عبدالله بن جعفر حميرى هم از بزرگان است . (21)
حكيمه، دخت گران مايهى امام جواد عليه السلام هم داستان مشهورى را نقل مىكند كه به بخشهايى از آن، اشاره مىشود:
حسن به على، كسى را به نزد من فرستاد و فرمود: «عمه جان! امشب كه نيمهى شعبان است، در منزل ما افطار كن; زيرا، خداوند تبارك و تعالى، امشب، تو را با ولى و حجتخود بر خلقاش و جانشين بعد از من، مسرور مىكند .» . حكيمه گفت: «به خاطر آن، بسيار مسرور شده و فورا لباس پوشيده و در همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابى محمد شرفياب شدم . او، در صحن خانهاش نشسته بود و كنيزاناش گرداگرد او بودند . گفتم: «فدايتشوم اى آقايم! جانشين تو از چه كسى متولد مىشود؟» . امام عليه السلام فرمود: «از سوسن» . (22)
حكيمه گفت:
«وقتى نماز مغرب و عشاء را خواندم، سفره را آوردند و من و سوسن، افطار كرديم . با سوسن، در يك اتاق خوابيديم . خواب كوتاهى رفتم و بيدار شدم . و پيوسته، در فكر آن چيزى بودم كه ابو محمد از امر ولى الله به من وعده داده بود .
قبل از زمانى كه هر شب براى نماز شب بيدار مىشدم، بيدار شدم و نماز شب را خواندم . تا به نماز وتر رسيدم، سوسن، ترسان از جا پريد و ايستاد و ترسان خارج شد . وضو گرفت و برگشت و نماز شب را خواند تا به نماز وتر رسيد، به دلم الهام شد كه فجر نزديك است . بلند شدم تا نگاه كنم ديدم فجر اول طلوع كرده است .
در دلم، نسبتبه وعدهى ابى محمد عليه السلام شك و ترديد افتاد . امام، از حجرهاش به من ندا داد كه: «شك نكن كه در همين ساعت، تو، به مطلب مىرسى .» .
حكيمه گفت:
«از ابى محمد عليه السلام به سبب آن چه در قلبام خطور كرد، خجل شده و شرم كردم . خواستم برگردم كه ناگهان سوسن، نماز را قطع كرده و ترسان خارج شد . نزد او رفتم . به او گفتم: «پدر و مادرم فدايتباد! آيا چيزى درك مىكنى؟» . گفت: «بله .» . گفتم: «ان شاء الله، ترسى براى تو نيست .» . بالشى برداشتم و در وسط خانه گذاشتم . و او را به گونهاى كه آمادهى زايش باشد، بر روى آن نشاندم . او را فشار دادم، به گونهاى كه نالهى شديدى كرد . تشهد گفتم، در اين حال، ولى خدا را ديدم كه سجده كنان بر روى زمين است .» . (23)
شيخ طوسى، حديثى نقل كرده مىگويد:
چهل مرد از شيعيان داراى وجاهت، در خانهى امام حسن عسكرى عليه السلام جمع شدند تا از حجتبعد از امام حسن عسكرى سؤال كنند . عثمان بن سعيد عمرى قيام كرد، گفت: «اى پسر رسول خدا! مىخواهم از شما راجع به چيزى سؤال كنم كه شما نسبتبه آن، از من عالمتر هستى .» . امام به او فرمود: «اى عثمان! بنشين .» .
عثمان، ناراحتشد و خواست كه خارج شود . امام فرمود: «هيچ كس خارج نشود .» . پس هيچ كس از ما خارج نشد . پس از لحظاتى، امام عسكرى عليه السلام عثمان را صدا كرد . عثمان، روى زانو ايستاد . امام فرمود: «آيا شما را خبر دهم كه براى چه آمدهايد؟» . گفتند: «اى پسر رسول خدا! بله .» . امام فرمود: «آمدهايد تا از حجتبعد از من سؤال كنيد؟» . گفتند: «آرى .» . در اين حال، پسرى كه مثل قرص ماه بوده و شبيهترين مردم به ابى محمد عليه السلام بود، وارد شد . امام حسن عسكرى فرمود: «اين پسر، پس از من، امام شما، و جانشين من بر شما است . از او اطاعت كنيد و بعد از من متفرق نشويد كه در دينتان هلاك مىشويد . آگاه باشيد كه بعد از اين روز، شما، او را نمىبينيد تا عمر او تمام شود .
هر چه عثمان مىگويد، قبول كنيد و در امورتان به او مراجعه كنيد . سخن او را بپذيريد كه او، جانشين امام شما است و امر به دست او است .» . (24)
عامل چهارم – روشن بودن ولادت حضرت نزد شيعه
اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدى (عج) نزد آحاد شيعيان، روشن و بديهى است . بنا به گفتهى تاريخ و روايات، تفكر و انديشهى مهدويت و غايب بودن ايشان از ديدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و يك امر بديهى به شمار آمده است .
از همين رو است كه فرقهى ناووسيه، مدعى بودند كه امام صادق عليه السلام همان امام پنهان است، ولى پس از وفات امام صادق عليه السلام بطلان اين عقيده روشن شد .
نيز فرقهى واقفيه، ادعا كردند كه امام موسى بن جعفر عليه السلام، همان امام مهدى (عج) است . البته سزاوار نيست اين دعاوى و ياوهسرايىها موجب تضعيف مهدى باورى شود بلكه عامل تقويت اين ايده مىباشد، زيرا اين موارد، بر بديهى بودن انديشهى مهدويت نزد تمام آحاد شيعيان، دلالت دارند، و براى همين بود كه نسبتهاى غير صحيح مهدويتبه ساير ائمه عليهم السلام مىدادند .
شيخ طوسى، در كتاب الغيبة تعدادى از وكيلان مذموم را نام مىبرد . از جمله محمد بن نصير نميرى و احمد بن هلال كرخى و محمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى و . . . . او، بيش از ده تن از مدعيان دروغين وكالت و سفارت از جانب امام مهدى (عج) را نام مىبرد كه مورد لعن و برائتشيعه واقع شدهاند .
اين موارد هم موجب تضعيف قضيه مهدويت و ولادت يافتن و پنهان شدن امام عليه السلام از ديدگان نمىشود بلكه در قيقتسبب قوت بخشيدن به مهدى باورى و تولد و غيبت او مىباشند زيرا دلالت دارند بر اينكه اين ايده (بين شيعه) ثابت و واضح بوده است و ياوه سرايىها و ادعاهاى دروغين اين افراد به دليل بداهت و ثبوت اين عقيده بوده است .
عامل پنجم – سفراء و توقيعات
در تاريخ شيعه، قضيهى چهار سفير امام عليه السلام و صدور توقيعات از جانب آنان، بسيار روشن و بديهى است . از زمان على بن الحسين (پدر شيخ صدوق) و مرحوم كلينى (هم عصر سفراء) تا حال، كسى در اين قضيه ترديدى به خود راه نداده است و در اين زمان هم هيچ شيعهاى، در مقام و منزلت اين سفراء، ترديدى نداشته و احتمال كذب آنان را نمىدهد .
سفراى چهار گانه، عبارتاند از:
1- ابوعمرو عثمان بن سعيد;
ايشان، فروشندهى روغن بودند . شيعيان، نامهها و اموال را به سوى او ارسال مىكردند و ايشان هم جهت پنهان كارى، آنها را در ظرف قرار مىداد . و براى امام مىفرستاد .
ايشان، وكيل امام هادى عليه السلام و امام حسن عسكرى عليه السلام و بعد از آن دو بزرگوار، سفير امام مهدى (عج) بود .
2- محمد بن عثمان بن سعيد;
3- حسين بن روح نوبختى;
4- على بن محمد سمرى .
توقيعات فراوانى از ناحيهى اين سفيران، صادر شد . تعدادى از آنها در كمال الدين و الغيبة موجود است .
مسئلهى سفير بودن و توقيعات آنها، دليل و شاهدى محكم براى تصديق مقولهى مهدويت و ولادت امام عليه السلام و غايب بودن ايشان از ديدگان است .
عامل ششم – نظارت و مراقبت دستگاه خلافت
در كتابهاى تاريخى اماميه و غير اماميه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسى شنيد كه براى امام حسن عسكرى عليه السلام فرزندى متولد شده، ماموراناش را به خانهى امام فرستاد و تمامى زنان امام را دستگير و بازداشت كردند تا بدانند فرزند از آن كدام يك است .
البته، بعضى از تواريخ نقل مىكنند كه اين جريان، به راهنمايى و ارشاد جعفر، عموى امام مهدى (عج) بوده است .
بنابراين، نظارت و مراقبت دستگاه حاكم، قرينهى روشن و آشكار بر وقوع ولادت حضرت عليه السلام است; زيرا، در غير اين صورت، انگيزهاى براى اين همه مراقبت و نظارت نبوده است . (25)
عامل هفتم – اعتراف تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعى
كلمات تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعى در ولادت امام مهدى (عج)، در نهايت وضوح است .
1- ابن خلكان مىگويد:
«به اعتقاد اماميه، ابوالقاسم محمد بن حسن العسكرى، امام دوازدهم است كه به «حجت» شهرت دارد و در روز جمعه، نيمهى شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، متولد شده است .» . (26)
2- ذهبى مىگويد:
«شيعيان، معتقدند كه پسر امام حسن عسكرى عليه السلام يعنى محمد بن الحسن قائم و جانشين و حجت است . ايشان، در سال دويست و پنجاه و هشتم و بنا به قولى، در سال دويست و پنجاه و شش، متولد شده است .» . (27)
3- ابن حجر هيتمى مىگويد:
«امام حسن عسكرى، غير از ابى القاسم محمد الحجة، فرزندى به جا نگذاشت و آن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات يافت، او، پنجسال داشت .» . (28)
4- خير الدين زركلى مىگويد:
«در سامراء متولد شد و در سن پنجسالگى، پدرش وفات كرد .» . (29) و (30)
عامل هشتم – اتفاق شيعه
از زمان كلينى و پدر شيخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شيعيان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت عليه السلام وحدت نظر و اتفاق دارند . اين ايده، از اصول مذهب شيعه است و در تمام اعصار شيعه، هيچ كس را نيافتهايم كه در ولادت يافتن و غيبتحضرت، شك و ترديد داشته باشد .
حساب احتمالات
خلاصهى سخن اين كه يا تواتر اين اخبار را مىپذيريم كه در اين صورت حق اجتهاد شخصى را نداريم و بايد «نص» را بپذيريم و يا اين كه تواتر اين اخبار را قبول نداريم، ولى با ضميمه كردن آن هشت قرينه و عاملى كه بيان شد براى ما روشن مىشود كه آن روايات، طبق حساب احتمالات، درست و صحيح است .
پىنوشتها:
1) الصف: 8 .
2) ر . ك تفاسير آيات ذيل: 1- قصص: 5; 2- نور: 55; 3- طه: 115; 4- لقمان: 20; 5- زخرف: 28; 6- آل عمران: 83; 7- حج: 41; 8- ممتحنه: 13; و . . .
3) مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 .
4) مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691 .
5) از ديگر روايات سنت نبوى مىتوان احاديث ذيل را ذكر كرد
الف) عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدري عن رسول الله: يكون بعدى خليفة يحثى المال حثيا ولايعده عدا .(مسند احمد: 3/48)
ب) عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدري، قال: قال رسول الله: المهدى مني اجلى الجبهة اقنى الانف، يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما و يملك سبع سنين .(مسند ابى داوود: 4/152)
ج) عن ابى الصديق الناجى عن ابى سعيد الخدرى ان رسول الله قال: يخرج فى آخر امتي المهدى يسقيه الله الغيث و تخرج الارض نباتها، و يعطى المال صحاحا، و تكثر الحاشية و تعظم الامة، و يعيش سبعا او ثمانيا يعنى حججا .(المستدرك على الصحيحين 4/557)
د) عن ابى سعيد الخدري عن رسول الله: لتملان الارض ظلما و عدوانا ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى يملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا .(ينابيع الموده: 431)
ذ) عن ابى سعيد الخدرى عن رسول الله: فيجىء اليه الرجل فيقول: يا مهدي اعطنى . قال: فيحثي له فى ثوبه ما استطاع ان يحمله: (منتخب الاثر، ص 311، عن مصابيح السنه .)
ر) عن ابى سعيد عن رسول الله: منا الذى يصلى عيسى بن مريم خلفه .(الامام المهدى من الولادة الى الظهور، على محمد على دخيل، 121 .)
همچنين ر . ك
– تحفة الاحوذى/الامام الحافظ ابى العلى محمد عبدالرحمن بن عبدالرحيم، ج 6، ص 484، باب 44، ما جاء فى المهدى .
– عون المعبود فى شرح سنن ابى داوود/علامه ابى الطيب محمد ثمن الحق العظيم آبادى، جزء 11، ص 361، ح 4259 الى 4265 .
– الفتاوى الحديثة/شهاب الدين ابن حجر الهيتمى، ص 37، مطلب فى ذكر الهدى و بعض علامات الساعة .
– كنز العمال فى سنن الاقوال والافعال/علاء الدين عليالمتقى، ج 14، ص 389، ح 38651 الى 38709 .
– المهدى المنتظر/ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصديق الحسنى متوفى (1380 .)
– المصنف فى الاحاديث و الآثار/ابن ابى شيبة، ج 15، ص 196، ح 19484 به بعد .
– سنن ابن ماجة، ج 2/ص 29، باب خروج المهدى، ح 4082 الى 4088 .
– سنن ابى دائود، ج 4، ص 37، ح 4279 كتاب المهدى تا 4285 .
– سنن الترمذى، ج 4، ص 43، باب ما جاء فى المهدى، ح 2230- 2232 .
– المعجم الكبير/ابوالقاسم، سليمان بن احمد بن ايوب بن نصير اللخمى الطبرانى، ج 10، ص 55، ح 10213- 10230 .
6) الصواعق المحرقه، ص 249 .
7) المستدرك للحاك
نویسنده : آيت الله محمد باقر ايرواني – ترجمه بهروز محمدي