نقدی بر شور شیرین؛
هنـرپیشـۀ نقـش سـوم قهرمان شور شیرین
شور شیرین یک فیلم حماسی است، چیزی که در این روزگار مثل درّ نایاب است و از قضا مردم ما به آن نیاز دارند و از نمایش این نوع فیلمها استقبال کرده و خواهند کرد، آنچنانکه از نمایش عقابها/ ساموئل خاچیکیان (1363) استقبال نمودند. فیلم مخاطبان خود را در سلیقههای گوناگون، راضی خواهد کرد. آیا وقت آن نرسیده است که به این قسم از فیلمهای حماسی جنگ خودمان سلامی دوباره کنیم؟
گروه فرهنگی مشرق – فیلم شور شیرین در حواشی زندگی شهید محمود کاوه (1365 – 1340) در سقز است. او در این مقطع زمانی یعنی در سالهای 1359 و 1360، اندک اندک توانایی و شجاعت خود را در غائلۀ کردستان بروز داد و توانست بعدها فرمانده لشکر ویژۀ سیدالشهدا شود. فیلم با حمایت و مشارکت بنیاد سینمای فارابی ساخته شده است. این فیلم یک نسخۀ سینمایی صد دقیقهای از یک مجموعۀ تلویزیونی پنج قسمتی است.
سوابق کارگردان
جواد اردکانی متولد 1341 در مشهد، فارغ التحصیل حقوق از دانشگاه آزاد است. اردکانی فیلمسازی را با مجموعه تلویزیونی آقای کفایت (1376) در تلویزیون آغاز کرد. شور شیرین پنجمین فیلم سینمایی او است. فیلم قبلی او با نام به کبودی یاس (1387) به زندگی شهید عبدالحسین برونسی (1363-1321) اختصاص داشت.
خلاصه داستان
قصۀ فیلم در روز 13 آذر 1359 آغاز میشود در یک مینیبوس که به سمت سقز در حرکت است. حمید میلانی (رضا رویگری) برای عروسی پسرش پوریا که یکی از نزدیکان محمود کاوه (حمیدرضا عمارلو) است به سقز میرود. در راه کوملهها مینیبوس را متوقف کرده آنها را دستگیر میکند و به روستای میانبو میبرند. در روستا امام جماعت را کشته، مسجد را نیز آتش میزنند. در بوکان مقرّ اصلی ضد انقلاب، سرگرد علییار (احمد نجفی) که خود را مثل میلانی درجهدار ارتش شاهنشاهی میبیند با او اظهار دوستی کرده از وی میخواهد در قبال آزادی زن و دخترش، محمود کاوه را به آنها تحویل دهد. به او سه هفته مهلت داده میشود. میلانی به سمت سقز میرود و پسر خود را دیده و با عروس خود (شبنم قلیخانی) که یک پرستار است آشنا میشود. پس از آشنایی با محمود کاوه، مخفیانه گزارشاتی به رابط آنها به نام رباب (پردیس افکاری) میدهد از جمله اینکه پاسداران قرار است به بوکان حمله کنند. کومله برای مقابله با آنها شبانه به پاسگاهی به نام «دکل بنفشه» تهاجم میکنند. ارتشیان در آن پاسگاه مقاومت کرده، مظلومانه شهید میشوند. فردا محمود کاوه به پاسگاه میآید و اجساد بیسر را میبیند.
پوریا اسیر شده است. آنها نیروهای ضدانقلاب را تعقیب میکنند و میلانی در این وقت مهارت تیراندازی خود را برای کاوه به اثبات رسانده و به جمع پاسداران میپیوندد. در روستایی به نام «سَرا» اسیران را آزاد میکنند و همانجا یکی از فرماندهان کومله به نام خسرو خان اسیر میشود. او اطلاعی از نیروهایش نمیدهد تا اینکه کاوه ظاهراً یکی از اسرای کرد را میکشد و او از ترس مجبور به اعتراف میشود. علییار میپذیرد در قبال خسرو خان همۀ پانزده اسیر را آزاد کند. در روز مبادله اسرا در معدن سنگ، ضد انقلاب خیانت میکند و قصد دستگیری کاوه را دارد. ولی کاوه نیز به مدد میلانی پیشبینیهای لازم را کرده است. در نهایت همۀ آنها یکبهیک به نزد کاوه آمده اسلحۀ خود را تحویل داده اسیر میشوند.
مصاحبه با یکی از فیلمنامه نویسان فیلم
فیلمنامه را خود کارگردان به همراهی مجید ایافت و ماشاءالله شاهمرادیزاده نوشته است. شاهمرادی زاده مشهور به مرشد، از دوستان و همسایگان محمود کاوه در مشهد بوده و از همرزمان آن شهید در کردستان. او که سابقۀ بازی در چند فیلم سینمایی از جمله خیلی دور خیلی نزدیک و اخراجیها 3 و فیلم پنهان را دارد امسال اولین فیلم خود به نام پنجشنبۀ آخر ماه را کارگردانی کرده است که در جشنواره حضور داشت.
با او پس از نمایش فیلم در جشنواره صحبت کوتاهی کردیم. آقای شاهمرادیزاده میگفت: «چون بخشهایی از فیلمنامه از خاطرات خود من با حاج محمود [کاوه] در سقز بود لذا بنده از ابتدا و در همۀ مقاطع با آقای اردکانی همراه بودم؛ از فیلمنامه، دیالوگها، آدمها، اتفاقات مستند، فضاسازی، ساختن دکور شهر سقز و غیره». وقتی از صحت وقوع آن عروسی در سقز پرسیدم گفت: «آن عروسی در یک مقطع دیگر در سقز رخ داده بود و آن داماد اکنون زنده است. ولی اینطور نبود که پدر داماد بخواهد از تهران بیاید و ما برای نخ تسبیح قصه و دنبال کردن ماجرا، آن را اینطور تغییر دادیم. ولی نمونۀ این پدر که به دنبال پسرش به کردستان بیاید، إلی ماشاءالله رخ داده است. ما این تغییر را به لحاظ زبان سینما وارد کردیم تا فیلم تکهتکه نشود و تماشاچی بتواند قصه را دنبال کند». مرشد در مورد سندیت فیلم گفت: «وقایع فیلم از قبیل حمله به دکل بنفشه، محاصرۀ سپاه، حمله به بوکان، گرفتن سَرا همگی مستند است. حتی اسمها نیز مستند است مانند گروهبان جعفری، عبدی، مجید، کاوه، چنگیز، مرشد، جعفر، که برخی از این افراد هنوز زنده هستند».
نقد و بررسی
به طور کلی فیلم شور شیرین توانسته است تا حد زیادی در خلق حماسۀ شهید کاوه موفق باشد، به لحاظ فیلمنامۀ خوب، کارگردانی حرفهای و برخی بازیها. صحنههای جنگی فیلم و جلوههای ویژۀ میدانی فیلم نیز به خوبی اجرا شده است. تماشای این فیلم برای جوانهایی که از وقایع کردستان بیخبر هستند یک آگاهی شیرین است و برای آنهایی که آن زمان را به یاد میآورند نیز یک یادآوری دلچسب، البته با کمی چاشنی تلخ که چرا برخی هممیهنان کرد ما در این وقایع تلخ گمراه و وطن فروش شدند و جان خود و دیگران را قربانی جهالت خود کردند.
بعضی از شخصیتها مخصوصاً در میان کردها اغراقشده بود بالخصوص خسرو خان و آن زن تکتیرانداز که نقش او را یک زن آفتاب ندیده و سفیدرو بازی میکرد. مشکل دیگر فیلم در آنجا است که محمود کاوه در این فیلم در نقش سوم ظاهر شده بود و مخاطب بیش از آنکه او را بشناسد به ناچار از وقایع کردستان و ماجراهای کومله و دمکرات، یعنی از اعوان و انصار عبدالرحمن قاسملو آن کرد خائن، خبر میشنید.
در این فیلم مخاطب نمیفهمد که ضد انقلاب از محمود کاوه چه دیده که برای سر او جایزه تعیین کرده است. در جلسۀ مطبوعاتی فیلم در جشنواره، آقای اردکانی در پاسخ به این ایراد بنده توضیح داد: «ما نمیخواستیم از شهید کاوه چیزهای عجیب و غریب ببینیم. بایست بخشی از فیلم به موقعیت کردستان در آن زمان اختصاص مییافت و این برای نسل امروز لازم است. در فیلمهای شخصیتمحور دنیا هم این مسئله رعایت میشود که شخصیت را کم، اما مؤثر نشان دهند». برخی دیگر از ایرادهای بنده بر فیلم در بخش بعد مذکور خواهد آمد.
ایرادها و نواقص
در اینجا به برخی نواقص فیلم اشاره میکنیم که اکثراً در جزئیات و فرعیات آن بوده است:
1. شهید محمود کاوه قامت رشیدی داشت که در حمید عمارلو بازیگر این نقش دیده نمیشود. بهتر بود از تکنیکهای سینمایی برای این مسئله استفاده میشد (مانند آنچه که برای مایکل کلارک دانکن بازیگر سیاهپوست فیلم دالان سبز/ فرانک دارابونت (1999) عمل شد).
2. کاوه در جلسۀ فرماندهی قوا به عنوان فرمانده سپاه آن محور است و در زبان دشمن نیز فرماندۀ اصلی معرفی میشود. در حالیکه او در فیلم در کنار فرماندۀ دیگری به نام چنگیز کار میکرد و گویا که معاون او بود.
3. آرامش بیش از حد بازیگر نقش کاوه و کم تحرّکی او نیز ضعفی است که بایست برطرف میشد. یک فرمانده در جنگ، بیش از سربازانش زحمت میکشد و عرق میریزد و احساس مسئولیت میکند.
4. وجود زنان در میان کومله و ضد انقلاب خلاف واقع است. زنان هیچگاه در خط مقدم جبهه و در عملیاتها دیده نمیشدند. اغراق فیلم در نقش یکی از زنان، تا آنجا است که به وقت توقف مینی بوس او برای بازرسی به اندرون میآید و همو به وقت حمله نیز در خط مقدم است و همواره یک تفنگ دوربیندار حمل میکند.
5. آتش زدن مسجد و کشتن امام جماعت از کارهایی نبوده که ضد انقلاب مرتکب شود. زیرا به هر حال آنها نیز داعیۀ دین داشتند و آتش زدن خانۀ خدا، مردم را از اطراف آنها پراکنده میکرد.
6. در حملۀ ضد انقلاب به دکل بنفشه که ارتش از آن محافظت میکرد تمام تجهیزات آن مرکز نابود شد و خود دکل مخابراتی نیز واژگون گشت. دکل مخابراتی در واقع نمادی از جمهوری اسلامی در منطقه بود و قصد ضد انقلابیون از واژگونی آن قطع ارتباط مردم با دولت بوده است. در حالیکه در فیلم، پس از سقوط پایگاه، دکل هنوز پابرجا است و تصویر آن در پسزمینۀ سکانس بعدی نیز دیده میشود.
7. بازجویی از خسروخان به سبک فیلمهای غربی است و حتی از فیلم پنجۀ گربه/ هارولد لوید (1934) و روش چینی او در آن فیلم اقتباس شده بود. در حالی که ما مسلمانان بایست از روشهای خاص خودمان استفاده کنیم.
8. فیلمبرداری محمدتقی پاکسیما مانند فیلمهای بیست سال قبل هیچ خلاقیت و نوآوری ندارد و متأسفانه، فیلم از این ناحیه لطمه خورده است.
9. صدای سه نفر از بازیگران فیلم از جمله حمید عمارلو دوبله شده بود و یک حسّ تصنعی به انسان دست میداد.
10. در مورد موسیقی فیلم نیز باید گفت که ساز آقای ستار اورکی گوشنواز است، لکن حجم زیاد آن در طول فیلم، گاهی گوشها را خسته میکرد و بهتر است کمتر شنیده شود. این سخن بنده در مصاحبۀ مطبوعاتی فیلم در جشنواره فجر، تأیید و همدردی جناب آهنگساز را در پی داشت.
جوایز و نامزدهایی جشنوارۀ فجر
این فیلم برندۀ سیمرغ بهترین فیلم به لحاظ ملی شد و این جایزه به ابراهیم اصغری تهیهکنندۀ این فیلم رسید. شور وشیرین همچنین کاندید سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس (شهرام قدیری) و بهترین جلوههای ویژۀ میدانی (جواد شریفیراد) نیز بوده است. این دو جایزه به ترتیب نصیب فیلمهای ملکه و روزهای زندگی شد.
حواشی ساخت و اکران
شور شیرین در مکان واقعی وقوع داستان فیلمبرداری شد. قصه در آذر 1359 رخ میدهد و سازندگان فیلم درست سی سال بعد در حال ساخت این فیلم در همان مکان بودند. فیلمبرداری از اواخر مهر 1389 آغاز و در 22 بهمن به پایان رسید. مراحل فنی با خاطر آسوده طی شد و فیلم در جشنواره سیام فیلم فجر اکران گشت. تماشاگران سالن مطبوعات (برج میلاد) که به منتقدان سینمایی و خبرنگاران اختصاص داشت در برخی مواقع فیلم، از شجاعت و درایت محمود کاوه به وجد میآمدند و برای او کف میزدند، که احساس شور شیرینی به انسان دست میداد.
جناب اردکانی در سالن مطبوعات جشنواره فجر اظهار امیدواری کرد که این فیلم بتواند اکران و پخش خوبی بیابد که متأسفانه اینچنین نشده است. این فیلم قرار بود در نوروز 1391 نمایش داده شود و بعد مقرر شد که در نیمۀ دوم فروردین اکران بگیرد، که اینطور نشد. در نهایت تهیه کننده رضایت داد تا فیلم از پنجشنبه هشتم تیر با یک روز تأخیر در روز هفته، اکران شود. به ابراهیم اصغری اخطار شده بود که اگر فیلم خود را در این زمان اکران نکند ممکن است نمایش شور شیرین مانند فیلم شب واقعه به تأخیر یک ساله دچار شود و یا هرگز اکران نشود. نهایتاً فیلم در چهارده سینمای تهران بر پرده رفت، که فروش روزانۀ آن به طور متوسط 5ر1 میلیون تومان است یعنی روزانه کمتر از پانصد نفر به تماشای این فیلم میروند.
سخن آخر
شور شیرین یک فیلم حماسی است، چیزی که در این روزگار مثل درّ نایاب است و از قضا مردم ما به آن نیاز دارند و از نمایش این نوع فیلمها استقبال کرده و خواهند کرد، آنچنانکه از نمایش عقابها/ ساموئل خاچیکیان (1363) استقبال نمودند. فیلم مخاطبان خود را در سلیقههای گوناگون راضی خواهد کرد. آیا وقت آن نرسیده است که به این قسم از فیلمهای حماسی جنگ خودمان سلامی دوباره کنیم؟
دکترسیدحسن عباسی