متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/5/26
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بعضي از بچهها، جوانها، گاهي ميپرسند، از معلم تعليمات ديني، امور تربيتي، از پدر و مادر، از طلبهها و روحانيوني كه ميبينند، كه چه اشكال داشت شكل عبادت را به اختيار خودمان ميگذاشتند، خوب بالاخره ما خودمان با خدا رفيق هستيم، خدا را ميشناسيم، دوستش داريم، مخلص خدا هستيم. ولي حالا شما هي گير ميدهيد نماز بخوان، نماز درست بخوان. اينطور بخوان، آنطور بخوان، ما را رها كنيد. ما خدا را قبول داريم، با خدا هم يك طوري كنار ميآييم. چرا هي گير ميدهيد. چنين، چنين، چنين، چنين اين فرم عبادت، مهندسي عبادت براي چيست؟ ما در اين جلسه ميخواهيم انشاءالله همه را كمك كنيم كه بتوانيم يك جوابهايي كه عقل ميپسندد بگوييم. موضوع بحث در رمضان نود، مهندسي نماز. چراييهاي نماز…
اول يك ساعت دقيق بگذاريد، من يك ركعت نماز بخوانم.
الله اكبر، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ، الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ» (فاحه/1-7) « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ» (اخلاص/1-4) ركوعش هم «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله» بلند ميشويم. سجده، «سبحان ربي الاعلي و بحمده» مينشينيم. دوباره «سبحان ربي الاعلي و بحمده» مينشينيم. چقدر شد؟ 50 ثانيه، حالا بگو يك دقيقه. هفده ركعت، هفده دقيقه، بگو بيست دقيقه.
1- ياد خداوند در هنگام نماز و غير نماز
به ما گفتند هفده دقيقه آنطور كه خدا ميگويد حرف بزن. باقياش را آزادي هرطوري ميخواهي ذكر خدا بكن. يعني سهم خدا حالا هفده دقيقه را بگو نيم ساعت، يك خرده حالا با تعقيبش، شبانه روز 24 ساعت است، 24 ساعت چند تا نيم ساعت است؟ 48 تا نيم ساعت است. خدا ميگويد: 48 تا نيم ساعت، يك چهل و هشتمش را گوش به حرف من بده. چهل و هفت، چهل و هشتم را هر طور دلت ميخواهد. آيا خدا يك در چهل و هشت سهم ندارد؟ يعني آدم اينقدر، رويش ميشود بگويد: خدايا 24 ساعت، 48 تا نيم ساعت است. تمامش را ميخواهم براي من باشد. هرطور من ميخواهم عبادت كنم. اين انصاف است.
خدا ميگويد: يكي از اين نيم ساعتها را آنطور كه من ميگويم نماز بخوان، 47 تا نيم ساعت اختيار با خودت، با هر لهجهاي، با هر شكلي، با هر لباسي، خوابيده، نشسته، ملق بزن، كشتي بگير، در استخر، در كوهنوردي، در فوتبال، 47 تا نيم ساعتش را آزاد آزاد آزاد، يك نيم ساعتش را در اختيار ما آنطور كه خدا ميگويد، اين انصاف نيست. آنوقت تازه همه چيز ما با او است. بگذار يك مثال بزنم. بابا قطعه زمين را به پسرش ميدهد. ميگويد: زمين براي من. آهن و آجر، سيمان، در و پنجره، فرش، همهي زندگياش، اين هم پولش. تمام امكانات را پدر به پسر ميدهد، ميگويد: براي خودت خانه بساز. پول بنايي و كارگرياش را هم من ميدهم. فقط ميگويد: يك صندلي بگذار اين گوشه، من پير شدم گاهي روي اين صندلي بنشينم.هرجاي خانه را هرطور ميخواهي بسازي، بساز. خانه دويست متر است، صد متر است، يك متر در يك مترش را يك صندلي بگذار كه من خسته شدم بنشينم.
اگر اين پسر جاي صندلي به پدرش ندهد، عقل، وجدان، عاطفه، به اين پسر چه لقبي ميدهد؟ خيلي بيانصاف است. همهي امكانات از پدرش بود جاي صندلي به پدرش ندارد… خيلي ميگويند بيانصاف است. خداوند گفته از اين 48 نيم ساعت يك نيم ساعتش را آنطور كه من ميگويم، فلسفهاش چيست؟ چرا؟
ميگوييم: بابا 47 تا نيم ساعتش را هرطور ميخواهي با خدا گفتگو كن. يك نيم ساعتش نماز است. اين يك مورد. من به كشاورزها ميگفتم ببين! اين گندمي كه تو داري، يك پانزدهماش هم براي خدا نيست؟ درست است زمينش را تو كاشتي، شخم زدي، سم پاشي كردي، آبياري كردي، درو كردي، آيا خورشيد در اين گندم سهم نداشت؟ آيا باران سهم نداشت؟ خدا هيچ سهم ندارد. خدا ميگويد: بابا حالا كه گندم را برداشتي از بيست كيلو، يك كيلو را به فقيرهاي محلتان بده. يعني در بيست كيلو يك كيلو سهم خدا نميشود. اين اول كه چرا ما بايد بچههايمان اينقدر جَري باشند، چه لقمهاي بچههاي ما خوردند كه نسبت به… بعد مثلاً سه ساعت پاي تلويزيون مينشيند، چه مشكلي داري؟ ميگويد: مثلاً فلان كشور با فلان كشور فوتبال است ميخواهم ببينم چه كسي گل زد؟ چهل دقيقه كه چه؟ چهل ساعت! بازيهاي بين المللي، دهها ساعت مينشيند ببيند توپ فلان كشور كجا رفت، آنوقت سه دقيقه ميخواهد با خدا حرف بزند، گردن كلفتي ميكند. ميگويد: ميخواهم به اختيار خودم باشم.
2- شكل نماز، بر اساس حكمت الهي
و در ثاني كارهايي كه تا حالا در اختيار خودت بوده پشيمان نشدي. چقدر تا حالا كار با دست خودت كردي پشيمان شدي؟ من اين را حساب كنم:
1- يك سهم از … باقياش را شما بگوييد… از 48 سهم. اين يك مورد.
2- انسان صدها بار پشيمان ميشود. چرا آدمي كه صدها بار پشيمان ميشود، باز هم به خدا ميگويد: خدايا اختيار من دست خودم، مثل بچهاي كه صدبار زمين ميافتد، به پدرش ميگويد: ميخواهم خودم راه بروم. ميگويد: آقاجان! عزيز من، صد بار افتادي. بگذار من دستت را بگيرم، ميگويد: نميخواهم. آدمي كه صدها بار اشتباه كرده، باز هم عبادت را دست خودش بدهد. ما نميدانيم چيه؟ خدا ميگويد: من تو را ساختم. اين معدهاي كه من ساختم، شراب در آن نرود. چه مشكلي داري؟ ميوهي شيرين ميخواهي خرما و توت. ميوه ترش ميخواهي، ليمو ترش! ترش و شيرين ميخواهي پرتقال، ميگويم: نه! نه ترش ميخواهم، نه شيرين ميخواهم، نه ترش و شيرين. شراب ميخواهم!
ميگويد: آقاجان من تو را ساختم، اين معده به شراب نميخورد. براي چشمت، براي اعصابت، براي همه… چقدر تصادفات به خاطر مستي بوده، چقدر خطرها و امراض به خاطر مستي بوده. بابا صد رقم ميوه است بخور، ميگويم: نه، صد تا را نميخورم، فقط شراب ميخورم. اين انسان لجباز چيزي هم نيست، انسان ضعيف است. ما چيزي نيستيم. پوك هستيم. فكر ميكنيم كسي هستيم. آقاي قرائتي با شهرت 32 سالهاش بند يك پشه است. همين الآن پشه بيايد دماغ من را بگزد، دماغ من باد كند، خودم با دماغ كلفت جلوي دوربين نميروم. يعني درسهايي از قرآن با سابقهي 32 سال توسط يك پشه از بين ميرود.
ما كسي نيستيم كه اينقدر… چه سابقهاي ما داريم، چه سابقهي خوبي داريم كه بگوييم خدايا ببين اينجا درست كردم باقياش را هم به خودم بده. يكوقت انسان يك كار شيريني كرده، ميگويد: خدايا! ديدي كه من… پس اجازه بده خودم. چرا از 48 سهم يك سهم به خدا ندهيم. با اين سابقهي پشيماني كه داريم اينقدر اختيار از خدا طلب نكنيم.
3- نماز، عامل نظم در انجام عبادات
مسألهي سوم نظم بهتر است يا بينظمي؟ اصلاً روي كرهي زمين كسي هست بگويد: بينظمي! نماز به شما نظم ميدهد. اول نماز نظم دارد. الله اكبر! آخرش هم «السلام عليكم» يعني سر و ته نماز مشخص است، ميدانيم چيست؟ آقا كه روي منبر ميرود نميدانيم چقدر صحبت خواهد كرد؟ اين كتاب را نميدانيم هر صفحهاش چند تا مطلب به درد بخورد دارد. ولي نماز ميدانم. چند دقيقه، يك ركعتش يك دقيقه، هفده ركعت هفده دقيقه، ميدانيم نظم دارد. كلماتش، تا هركسي يك كلمهاي نگويد، در يك سرودي كه ميخواهند بخوانند، تا و نيم تا باشد درست نيست. نظم داشته باشد.
نماز به ما نظم ميدهد. به ما جهت ميدهد. ميگويد: همه يك سمت بايستيد، رو به كعبه! اين هم فلسفه دارد. چون اگر اين طرف بايستي، قبلهي يهوديهاست. اين طرف بايستي، قبله مسيحيها است. اين دو طرف نبايد باشيد. قبلهي يهود و نصارا است. يا اين طرف يا اين طرف، امتيازاتي دارد. جهت يكي، قبله يكي است. آغاز يكي است. الله اكبر! پايان يكي، «السلام عليكم و رحمة الله» هركدام يك آدابي دارد. آدابش مشخص است.
4- نماز، هديهاي به محبوب
اگر نماز در اختيار ما باشد، هركسي به يك شكلي، شما يك هديه ميخواهي براي عروس ببري، براي خانهي نو، ميپرسي. فلاني چه برد؟ ساعت برد؟ پس من ديگر ساعت نبرم. دو تا كراوات كه روي هم نميزنند. يك كاري ميكني كه چه ببري كه صاحبخانه دوست داشته باشد؟ چه ببري كه صاحبخانه نداشته باشد؟ اگر خواستيد از كسي پذيرايي كنيد بهترين پذيرايي اين است كه آشپز چه انتخاب ميكند، يا بهترين پذيرايي اين است كه مهمان چه دوست دارد؟ شما بگوييد…مهمان چه دوست دارد؟ خدا ميگويد: اگر ميخواهي از من تشكر كني، اين رقمي تشكر كن. و در ثاني عبادتي بهتر از نماز سراغ داريد؟ شما ببينيد ارزانترين، پر محتواترين، همراه با ريتم، همراه با نظم، همراه با نشاط، ميگويد: وقت نماز وضو بگير. از امام رضا ميپرسند چرا وضو بگيريم؟ ميگويد: هم براي اينكه نشاط پيدا كني، هم براي اينكه قرب به خدا پيدا كني. كسالت تو از بين برود. با آب سرد وضو بگير. حتي زمستان كه لولهها آب داغ دارد، با آب سرد وضو بگير. خشك نكن ثوابش سي برابر است. چون هرچه آب سرد روي پوست بدنت باشد، نشاطش بيشتر است.
هدف چيست؟ رضاي خدا است. جهت چيست؟ قبله. هدف يكي، رضاي خدا، جهت يكي، قبله، آغاز يكي، الله كبر! پايان يكي، «السلام عليكم و رحمة الله» كلمات همه ريتم دارد. «بسم الله الرحمن الرحيم» من اين دعاي جوشن كبير را كه شب قدر ميخوانند در ماشين دارم، بارها گوش ميدهم. هروقت بيكار باشم، آن را گوش ميدهم. يك مرتبه آخر همه قاف است. «يا رفيق، يا شفيق» همه قاف، قاف، قاف، اين ريتم دارد. هر يك بندش يك آهنگي دارد. چه كسي ميتواند اينطور بگويد. شما اگر ميخواهي ببيني دعاي جوشن كبير چيست؟ يك سطر، اينكه ميگويم يك سطر، به اساتيد دانشگاه ميگويم، اين هم اساتيد دانشگاه رشتهي ادبيات. و به روحانيون ميگويم. شما دعاي جوشن كبير ميخواني. شما يك سطر بنويس كه ده تا كلمه در آن باشد، ده تا كلمه آهنگش يكي باشد، اين ده تا كلمه هم بامحتوا باشد. خوب من خودم يك عمري آخوند هستم. آقاي قرائتي اختيار با خودت، دعاي جوشن را كه وارد شده نميفهمم. من ميخواهم خودم بخوانم. مثل جوانهايي كه ميگويند، ميخواهم خودم از خدا تشكر كنم. خيلي خوب، آقا خودت يك دعا بنويس، يك سطر بنويس، يك سطر بنويس كه قافيهاش به هم بخورد، محتوايش به هم بخورد، ريتم داشته باشد. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى، الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى، وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى، فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى» (اعلي/1-5) «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ» (اخلاص/1-4) «رَبِّ الْعَلَمِينَ، نَسْتَعِينُ، الْمُسْتَقِيمَ، وَ لَا الضَّالِّينَ» ريتم دارد.
شما دعاي جوشن را كنار بگذار، خودت اگر توانستي يك سطر بنويسي اساتيد دانشگاه ما و علماي حوزهي ما دو ساعت بنويسند كه ريتم داشته باشد و محتوايش به هم بخورد. ما دست خودمان باشد به چرت و پرت ميافتيم. اين نميخواهد نماز بخواند، ميگويد: بابا ول كن، من خدا را قبول دارم، خودم هم تشكر ميكنم. آنوقت جالب اين است كه اين آقايي كه بندگي خدا را قبول نميكند، تمام فرمولهاي شرق و غرب را قبول ميكند. مثلاً ميگويد در فلان بازي بايد داور چنين كند، گل چنين برود. نميدانم چنين چنين، يعني تمام فرمولهاي فوتبال را مخلصم، چشم، روي چشم، تمام فرمولهاي انواع بازيها روي چشم! تا ميگويند: با خالق حرف بزن، ميخواهم خودم باشم. آخر كجاي اين مملكت، كجاي اين دنيا پذيرفتند كه در همه چيز شما اين رقم تسليم باش. در مقابل خدا شاخ و شانه ميكشيد. ما باور نكرديم ضعيف هستيم. باور نكرديم محتاج هستيم، باور نكرديم، عقل ما كم است. اگر عقل ما كامل بود، پشيمان نميشديم.
5- نماز و عبادت، داروي غفلت
عبادت داروي غفلت است. خدا به نماز ما نياز ندارد. چقدر تا حالا اين مسأله را من تكرار كردم. اوه! خسته شدم. از بس كه تكرار كردم.اگر گفتند خانهات را رو به خورشيد بساز، معنايش اين نيست كه خورشيد به خانهي شما نياز دارد. همهي ما خانهمان را رو به خورشيد بسازيم. چيزي گير خورشيد نميآيد. همهي ما خانهمان را پشت به خورشيد بسازيم. چيزي از خورشيد كم نميشود. شما اگر نماز ميخواني خداوند اينقدر فرشته دارد كه دائماً نماز ميخوانند. عبادت ميكند، «يسبح له…» عبادت تلقين كلمات خداست.
فلسفهي عبادت چيست؟ عبادت فلسفه دارد، فلسفه دارد. من فلسفهاش را الان به شما ميگويم. 4 رقم عبادت داريم. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
6- شكر، رشد، انس و قرب در نماز
چهار رقم نماز داريم. 1- نماز تشكر، نماز شكر، 2- نماز رشد 3- نماز انس، 4- نماز قرب
نماز شكر براي كلاس اول است. كلاس اوليها نمازشان شكر است. نماز رشد براي كلاس دوم است. نماز انس براي كلاس سوم است. نماز قرب نماز پاياني است. ببينيد گاهي به يك بچه ميگويي: برو بالا بنشين. ميگويد: چرا بالا بروم؟ ميگويد: پرتقالهايش بزرگ است. بابا را دوست دارم، براي من بستني خريد. اين پسر خوب پسري است. خانه دارد، ماشين دارد، خوش تيپ است. فاميلش پولدار است. بعضيها كه عقلشان در چشمشان است، پرتقالش بزرگ است، خانهاش قشنگ است، مهمانياش چنين است. اين نماز تشكر است.
خدا به افرادي گفته كه «وَ اعْبُدُوا» ميگويد چرا؟ ميگويد: تشكر كن، «خَلَقَكُمْ»، «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم» (بقره/21) تو را خلق كرد. «فَلْيَعْبُدُواْ» (قريش/3) ميگوييم: براي چه؟ «أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ» (قريش/4) خدا به تو نعمت داد. چون خدا به تو نعمت داده، تشكر كن. اين نماز كلاس اول.
كلاس دوم، ميگويد: نماز بخوان. ميگوييم: براي چه؟ ميگويد: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنكبوت/45) نماز كه بخواني مجبوري خانه دزدي نباشد. آبش حلال باشد. لباسش حلال باشد. در جلسهي قبل گفتم. خود نماز شما را روي فرم ميآورد.
نماز انس كلاس سوم است. خدا به موسي ميگويد: موسي! «أَقِمِ الصَّلاةَ» نماز بخوان. چرا؟ نميگويد براي اينكه نانت دادم، آبت دادم. «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» زشت است كه خدا به موسي بگويد، نانت دادم، آبت دادم.الآن يك كسي به من بگويد: آقاي قرائتي من نانت دادم، من آبت دادم. به من برميخورد. به موسي ميگويد: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14) نماز ياد خداست. خوب ياد خدا چه فايدهاي دارد؟ شما بخوانيد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) ياد خدا آرامبخش است. آرامش چه فايدهاي دارد؟ «يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ، ارْجِعِى» (فجر/27 و 28) يعني سه تا پله، «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري»، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، به اطمينان «ارْجِعِى».
نماز قرب را نميتوانم آيهاش را بخوانم. چون اگر بخوانم همه بايد سجده واجب كنيد. چهار تا سوره قرآن سجده واجب دارد. كه در نماز هم به جاي «قل هو الله» نميشود خواند. آن را نميتوانم بخوانم. سورهي «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» (علق/1) آيهي آخرش اين است. آيهاش را نميخوانم. ميگويد: اي پيغمبر اسلام، اگر ميخواهي به خدا قرب پيدا كني، راه قرب سجده است. پس چهار تا نماز داريم. نماز براي تشكر، نماز براي خودسازي، نماز براي انس با خدا، نماز براي قرب با خدا، چهار رقم نماز داريم.
بحث چيست؟ آقا پسر ميپرسد من خدا را قبول دارم. اما ميخواهم خودم با خدا گفتگو ميكنم، ما ميگوييم: اگر خواسته باشي خودت با خدا گفتگو كني، انواع خرافات و خيالها هم داخل ميشود. ببين عزاداريهاي ما، عزاداريهاي ما از فرم بيرون رفته است. چند رقم آهنگ روي اين عزاداريها است. هركسي يك چيزي ميگويد، يك چيزي ميخواند، يك چيزهايي ميخواند كه اصلاً اينها كجا بوده؟ از كجا اين حرفها را ميآورد. چون عزاداريها فرم نداشته، دست هركسي افتاده، هر هيئتي، هر مداحي، هر منبري، هر باني هرچه دلش ميخواهد ميگويد.
انواع بدعتها، خرافات، خيالها در عبادت وارد ميشود. آنوقت ميخواهي با خدا حرف بزني. بايد با طهارت باشي. وضو، غسل، بايد با طهارت باشي، بايد با ادب باشي. با هر لباسي نميشود، با هر بياني نميشود، خلاصه عبادت نياز خدا نيست، ميخواهد تو را روي فرم بياورد. گفته: هر حرفي نه! اين كلمه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» (فاتحه/5) هر سمتي نه، اين سمت. نماز نياز خدا نيست. خدا ميخواهد در قالب نماز به ما فرم بدهد.
زمان شاه رييس نيروي انتظامي، رييس شهرباني قديم قم، همه تاكسيدارها را دعوت كرد، گفت: همهي شما بايد كراوات بزنيد. خوب قم هم شهر كراوات نيست. منتهي خوب رييس نيروي انتظامي رييس شهرباني گفته بود و بعضي قميها هم كراوات بلد نبودند، انگار خودشان را ميخواهند خفه كنند، يك چيزي گرهي كور… من در يك تاكسي نشستم، گفتم: آقا اين كراوات چيست؟ گفت: والله خدا جزايشان بده. به ما تحميل كردند. گفتم: آخر دليلش؟ گفت: گفتند شوفرها گاهي يك چيزهايي ميگويند. ما گفتيم: چطوري اين شوفرها را روي فرم بياوريم؟ گفتيم: همه كراوات بزنيد. وقتي كراوات زد ديگر هر حرفي نميزند.
مثل عمامه! عمامه كه سر گرفتم ديگر سوار موتور گازي نميشوم، چرخ جلويش را هم بالا نميگيرم. بابا تو آخوند هستي. اين عمامه وادار ميكند كه در خيابان ملق نزني، ندوي. چون اين رييس نيروي انتظامي ميخواسته شوفرها را فرم بدهد، فكر كرده راه فرم دادن كراوات است. گفته اگر كراوات زدي لابد كت و شلوارت را هم اتو ميكني. لابد عوض متشكرم ميگويي: مرسي! لابد نميدانم از اين… خوب اين خيال رييس شهرباني بود. حالا او با كراوات غربي ميخواهد، به ما فرم بدهد.
7- تأثير نماز بر زندگي فردي و اجتماعي انسان
خدا خالق شماست ميخواهد به شما فرم بدهد. چه وقت از خواب بيدار شو. در فاصلهي دو سه دقيقه، خودت را به مسجد برسان. تا اذان ميگويند: مسجد برو. چطوري در صف بايست. ميخواهد به شما فرم بدهد. اگر ميخواهي نمازت قبول باشد بايد زكات هم بدهي. اگر ميخواهي نمازت قبول باشد بايد اين را بگويي. ميخواهد ما را از هدر رفتن، از ناميزاني، از ناهماهنگي از اينكه هركسي هرچه ميخواهد بگويد، همراه با خرافه، همراه با بدعت، همراه با خيال، ميخواهد ما را از اينها جدا كند، يك فرم صحيح بدهد كه همه متحد باشيم.
با تمام اعضا، شما وقتي از خدا تشكر ميكني، با كدام عضوت تشكر ميكني؟ فوقش ميگويي: خدايا شكر! اما نماز از سر تا پاست، مسح سر، پيشاني را روي خاك ميگذاري، نوك دماغ هم مستحب است وقت سجده روي خاك باشد. با چانه حرف مي زني. دستها، سر زانو، سر شصت، يعني عبادتي است كه از مخ تا شصت پا را به كار ميگيرد. نماز به شما فرم ميدهد كه تو بايد هماهنگ جامعه باشي. ميخواهي نماز جمعه بروي، از شب جمعه پياز نخور، براي اينكه ممكن است بوي پياز در دهانت باشد، فردا كسي كه كنار تو ايستاده نماز بخواند، اذيت شود. يعني از بيست ساعت قبل از نماز جمعه بايد به فكر بغل دستيات هم باشي.
يك رفيق داشتيم هرجا مهماني ميرفت، اول يك دستمال كاغذي برميداشت تا ميكرد، در جيبش ميگذاشت، به او گفتند: چرا چنين ميكني؟ گفت: اين دستمال كاغذي را در جيبم ميگذارم، براي اينكه فردا صبح كفشهايم را با آن پاك كنم. يعني اينقدر… اسلام ميگويد اگر فردا ميخواهي نماز جمعه بروي، از شب جمعه پياز نخور. ممكن است كنار دستي تو اذيت شود. چه چيزي پيدا ميكنيد بهتر از نماز. بهتر از نماز پيدا كنيد، ما هم مخلص شما هستيم. ما مناجاتهاي ديگر، عبارتهايي كه خودمان به همديگر ميگوييم. مثلاً شما ميگويي: مرسي! ما ميگوييم: متشكرم! فرق بين مرسي و تشكر را ميدانيم چيست؟ همينطور تقليد ميكنيم ميگوييم: مرسي. كلماتي كه خدا گفته، جايگزين دارد. مثل آفرينش، با پي ميبينيم. خوب چشمت را ببند، هان! تمام شد، رابطه شما با هستي قطع ميشود. با چه؟ با پي. باز ميكني با دنيا رابطه، با پي ميبينيم. با گوش، زبان حرف ميزنيم. با استخوان ميشنويم. خدا در آفرينش طوري خلق كرده، با پي رابطه پيدا ميكنيم، با كل هستي، با گوش با اصوات، با مغز، آن خدايي كه اين رقم حكيم است، گودي كف پاي شما گودي است كه ساختمان بدن را نگه دارد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تين/4) تمام موجودات دمر هستند. حيوانهاي دريايي، صحرايي، زمين، همه افقي هستند. يك موجود عمودي داريم، انسان است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» انسان را سيخكي آفريدي. همهي موجودات دمر هستند جز انسان. آن كسي كه با مژه، با پي، با گوش، با زبان، شنوايي، بينايي را حس ميكند، او گفته اگر با من رابطه پيدا كني، اينطور است. خداي حكيم عبادتش هم حكيمانه است.
خيلي وقت ها پيشنماز جوان است. من ريش سفيد پشت سرش ميگويم: الله اكبر!
كنترل وقت، كم هزينه، در اجتماعات هيچ اجتماعي مثل نماز ارزان نميشود، ارزان ترين اجتماعات كرهي زمين در همهي اديان، اجتماعات نماز است. مباركترينش نماز است. انسان وقتي نماز واجب خواند، يك دعاي مستجاب دارد. البته حالا چون ماه رمضان قرآن هم ميخوانند، اين را هم بگويم. هركس از اول قرآن تا آخر قرآن بخواند، يك دعايش مستجاب ميشود. حالا فكر ميكنيد من چه دعايي ميكنم؟ وقتي اين حديث را ديدم، وقتي قرآن ميخواهد تمام شود، كلمهي آخر را نميخوانم. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/1) را نميخوانم. كه ختم قرآن من تمام نشده باشد. قبل از اينكه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را بخوانم، ميگويم: اگر دو دقيقه ديگر بخوانم قرآن من تمام شده و يك دعاي مستجاب دارم. خوب من اين «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را نميخوانم. ميگويم: خدايا، دعاي من اين است. هرچه به ذهن من ميآيد دعا ميكنم. دعايم را كه كردم، بعد شروع ميكنم سورهي «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را ميخوانم. ميگويم: حالا قرآن من تمام شد. يك دعاي مستجاب دارم. دعاي مستجاب من اين است كه همهي دعاهايي كه قبل از «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» گفتم، مستجاب كند. خوب است؟
يك بار، شب اول ماه ذي الحجه مكه بوديم، گفتند: ده نفر از ايران در كعبه ميروند. خوب ما هم آرزو داشتيم، يك كارت به ما دادند. گفتيم: چه خوب شد. روايات را وارسي كرديم، ديديم هركس در كعبه برود، هرچه دعا كند مستجاب ميشود. گفتيم: خوب اگر دعا كنيم كه چند دقيقه در كعبه هستيم. گفتند: فوقش ده دقيقه! گفتيم: ده دقيقه ميخواهيم نماز بخوانيم. ده دقيقه ميخواهيم نماز بخوانيم. آخرش به فكر اين رسيدم كه دعاهايم را بنويسم. رفتم در كعبه، در كعبه هم از چهار طرف ميشود نماز خواند. چون همه در كعبه هست. نمازم را خواندم، به خدا گفتم، خدايا دعاهاي من، من ديگر اينجا مهمان ويژه هستم، دعاي من در اين است. (خنده حضار) چون ديدم دعا كنم به نماز نميرسم. براي اينكه از نماز نمانم، نماز خواندم گفتم: دعاي من اين است. خدا هم قبول ميكند. شما وقتي صدقه ميدهي نگو براي سلامتي خودم، بگو براي سلامتي كل كرهي زمين. زنده و مرده! نيتت را بزرگ كن، خدا نيتت را به تو ميدهد.
8- نگاه باز در دعا براي خود و جامعه
در دعاي عيد فطر ميگويد: «و اسئلك ما سئلك منك عبادك الصالحون»، «عبادك المخلصون» ميدانيد يعني چه؟ يعني هرچه همه خواستند. شما در آستانهي شب قدر اين بحث را گوش ميدهيد. شب قدر كه دعا ميكنيد، اين رقمي دعا كنيد. بگوييد خدايا هرچه، حالا من هم اين را ميگويم شما آمين بگوييد. خدايا هرچه براي خوبان تاريخ مقدّر ميكني، همه را براي همهي ما مقدر بفرما. چرا ميگويي: بچهام؟ بگو: همه! «اللهم ادخل علي اهل القبور السرور»، «اللهم اغن كل فقير»، «كل، كل، كل» دعا كه ميكني، به همه دعا كن.
مثلاً نماز شب ميخواهي بخواني، نگو: «اللهم اغفر لفلان» بگو: «اللهم اغفر لفلان، و من احبه» هركس ايشان را دوست دارد. «اللهم اغفر لسيد حسن نصر الله و من احبه» تا گفتي «من احبه» دهها ميليون اضافه ميشود. در نماز نميگويي: «سمع الله لحمدي» ميگويي: «سمع الله لمن حمده» يعني هركس تشكر كند. فكرتان باز، اينكه ميگويند: ازدواج خوب است، يكي براي اين است كه مثلاً مسائل جنسي و غريزي است. يكي از خوبيهاي ازدواج اين است كه انسان را باز ميكند. آدمي كه همسر ندارد ميگويد: خودم! كُتم، شلوارم، كيفم، كفشم، تا زن گرفت، ميگويد: خودم، زنم، مادرزنم، پدر زنم، بچههايم، يعني خودمش باز ميشود.
يكي از بركات ازدواج اين است كه انسان را باز ميكند. در دعا باز شويد. همه را به يك چشم ببينند. گوسفند قرباني ميكني، نيم كيلو نيم كيلو، كمتر بيشتر، در نايلون بگذار بيا در كوچه هركس ميآيد به او بده. اين را به فلاني بدهيم. اين را به فلاني بدهيم. اين را هم براي خودمان بگذار. كله پاچهاش فردا صبح، سيرابياش عصري، اين هم شوهرخواهرمان، خوب ببينم بيا، كجايش قرباني شد؟ اينكه همه قرباني شكمت شد. قربان فاميلهايت شد. يك نيم كيلويش را به يك مسلمان ناشناس ندادي. همهي خرده حسابهاي خودت را تصفيه كردي. اين كجايش قربان شد؟ قرباني يعني براي خدا بدهم. نه اينكه هركس را دوست دارم بدهم. حالا هركس را دوست هم داري بده، اما چهار تا هم به آدمي بده…
نگاه ميكنيم به افطاريها، بعضي افطاريها كه جُناحي است. يك شب ما را افطاري يك جايي دعوت كردند. اوه اوه اوه! همه يك جُناح هستند. گفتيم در آن جناح، يك مسلمان نبود كه روزه بگيرد و او هم بيايد؟ يعني اين خرمايي هم كه ميخواهيم افطار كنيم، «اللهم لك صمت» اين خرما هم بايد سياسي باشد؟ بابا يك كم از اين جناحيها… بابا مسلمان كه هست. روزه هم كه هست. حالا خط سياسياش به تو نميخورد. متأسفانه اين مسائل خيلي بد شده است. پشت سر پيشنمازي نماز ميخوانيم كه خط فكرياش به من بخورد. بابا گناه كبيره كه نكرده، برو نمازت را بخوان. او هم خط سياسياش به تو نميخورد. مسلمان هست، افطار دعوتش كن بيايد با اين افطاريها رفاقتها را تشديد كنيم نه اينكه ما به آنها راه ندهيم، آنها هم به ما راه ندهند.
خدايا به ما ياد بده چه كنيم، توفيق بده عمل كنيم. ياد ما بده چه نكنيم، توفيق بده دوري كنيم. ما را در تصميمات سردرگم، و ما را به خودمان واگذار نكن. آنچه شب قدر براي خوبانت مقدّر ميكني، همه را براي همهي ما مقدّر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»