متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/5/22
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
امسال رمضان نود گفتيم بحثهاي ماه رمضان دربارهي سؤال و جواب باشد. چند جلسهاي صحبت كرديم، در اين جا هم چند تا سؤال را جواب بدهيم. يكي ميپرسند آيا همهي انبياء در شرق بودند؟ نميدانيم… ما 124 هزار پيغمبر داريم، نام 25 تا در قرآن آمده است. از كجا ميگوييم: غير از اين 25 تا هم بودند، چون ميگويد: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا» جمعي را قصهشان را گفتيم، «وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْك» (غافر/78) جمعي را هم نگفتيم كه نگفتهها خيلي بيشتر هستند. روايت هست كه قويترين روايت است، عدد پيغمبران را گفته اما كدامش كجا بودند، ما خبر نداريم. قرآن ميگويد: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُول» (يونس/47) هر امتي يك پيغمبري داشتند، بنابراين اين خيلي اشكال واردي نيست.
1- نياز بشر به وحي الهي
اصلاً ما نياز به انبيا داريم؟ بله… به چه دليل؟ عقل ما كوتاه است. به چه دليل عقل ما كوتاه است؟ پشيمان ميشويم. اگر عقل انسان كامل بود هيچ وقت انسان پشيمان نميشد. پشيماني دليل بر اين است كه عقل ما كامل نيست وقتي عقل كامل نيست نياز به يك وحي داريم. انتخاب ما هم پايش به جايي بند نيست، چون اگر انتخابهاي ما درست بود هيچ همسري از همسرش طلاق نميگرفت. پس اينكه مدتها ميگذرد يك دختر و پسر همديگر را تلفني، در پارك، در فاميل ميروند، ميآيند تا فكر ميكنند آن كسي كه ميخواهند اين است، بعد از مدتي ميفهمند آن كسي كه ميخواستند اين نيست. پس نميشود به عقل دختر و پسر، به عقل مردم اكتفا كرد. اگر عقل ما كامل بود، نه پشيماني بود، نه طلاق. تعداد پشيمانيها و تعداد طلاقها دليل بر اين است كه ما نياز به انبيا داريم. عقل ما كوتاه است.
بحث دوم اين است كه آيا همهي انبيا در شرق بودند؟ ميگوييم: نه. قرآن ميفرمايد كه: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُول» آيا همهي انبيا در شرق بودند؟ پاسخ نه! به دليل «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُول». آيهي قرآن است. ممكن است ما تاريخش را ندانيم. اما خدا گفته هر امتي يك منذري، يك رسولي، يك هشدار دهندهاي داشته.
سؤال دوم: آيا ما بايد به همهي انبيا ايمان داشته باشيم؟ بله، بايد به همهي انبيا، چون اگر به يك پيغمبر ايمان بياوري، يعني خدا براي يك گوشه، براي يك امت پيغمبر قرار داده. سؤال: آيا به همهي انبيا بايد ايمان داشت؟ بله! چرا؟ چون قرآن ميگويد: ايمان به «رسله» داريم، «رسوله» نداريم. «رسل» جمع رسول است. بايد به همهي انبيا… چون اگر به همهي انبيا ايمان داشتي، يعني به قاعدهي لطف، نبوت در طول تاريخ نشانهي چيست؟ نشانهي لطف خداست. نشانهي حكمت خداست، نشانهي اين است كه نبوت يك جريان است. نشانهي اين است كه نبوت يك ضرورت است. همينطور كه شما عقلت كم است، پشيمان ميشوي، پيغمبر ميخواهي، در طول تاريخ مردم پشيمان ميشدند، در طول تاريخ پيغمبر ميخواستند. از اينها رد ميشويم چون خيلي مورد نياز نيست. ما بايد در هر بحثي يكي، دو دقيقهاي روي اينها بايستيم.
2- هدايت مردم، سنت الهي
نبوت يك قانون است. خدا ميگويد: بر من واجب است يك پيغمبر بفرستم. «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى» (ليل/12) «علينا» يعني خدا بر خود واجب كرده كه مردم را هدايت كنم. هدايت خدا لطف خداست به مردم. نميشود خدا به يك عده لطف كند، به يك عده لطف نكند. حكمت خداست كه انسان را خلق كرده و عقلش كوتاه است بايد يك كمكي برايش بفرستيد. زمان جنگ يادتان هست يا نه نميدانم. هواپيماهايي كه بنزين كم ميآوردند يك هواپيما در آسمان به اينها بنزين ميداد. بچه كه ضعيف است خدا پدر و مادر برايش قرار ميدهد كه اين پدر و مادر اين بچه را كنترل كنند. خداي حكيم انسان را خلق نميكند و بيهدايت رهايش كند. اگر خدا حكيم است بايد براي كمبودها يك فكري بكند. جريان است نه جرقه. ايمان به يك پيغمبر جرقه است. ايمان به كل پيغمبرها يك جريان است. يك ضرورت است. از اين هم بگذريم.
سؤال سوم چرا بعد از پيغمبر اسلام ديگر پيغمبري نيامد؟
3- دليل خاتميت پيامبر اسلام
جواب: موقعي آب استخر را عوض ميكنند كه فاسد شده باشد. چه موقع خانه را تعمير ميكنند؟ وقتي كه خراب شده باشد. چه موقع لباس را عوض ميكنند؟ وقتي كثيف شده باشد. اگر يك استخري آبش دست نخورده باشد، خانهاي هيچ ريزشي نداشته باشد، لباس هيچ چركي نداشته باشد، دليل ندارد. تورات تحريف شد. انجيل تحريف شد. چيزهايي در كتاب تورات و انجيل است كه آدم بخواند خندهاش ميگيرد. وقتي كتابي تحريف ميشود، مثل خانهاي كه ريزش ميكند، لباسي كه كثيف ميشود بايد يك پيغمبر ديگر بيايد. بايد آب حوض را عوض كرد. اما اگر يك قرآني داريم، كه اين قرآن با قرآن صدر اسلام يك نقطه و واو و تشديدش عوض نشده، بعد هم مردم رشدي كردند كه ديگر خودشان ميتوانند، بچهي كوچك را ميروند جلوي مدرسه پيادهاش ميكنند، جلوي مدرسه سوارش ميكنند و او را برميگردانند. اما يك كسي كه خودش رانندگي بلد است، و جواني هم شده اين را ديگر پدر و مادرش نميآيند دستش را بگيرند و از مدرسه خانه بياورند. بشر رشدش به جايي رسيد.
و در ثاني چند نفر از انبياء كتاب آسماني داشتند؟ باقي انبياء مبلغ باقي انبياء بودند. مثلاً يك پيغمبر اولوالعزم بود، ممكن است صدها پيغمبر ديگر در مناطق همه مروج همان يك نفر بودند. مثل يك رييس جمهوري كه همهي استاندارها و وزراء تابع او هستند. اين پيغمبر ما كه آمد دوازده تا امام در مدت چند سال از دين حمايت كردند، بعد هم رسيد به جايي كه فقهاي عادلي بودند كه اينها ميتوانستند نقشه را بخوانند نياز به راهنما ديگر نداشته باشيم. بچه كه سواد ندارد در هركوچهاي بايد گفت: از اين طرف برو، دست راست، برگرد، قدم به قدم بايد راهنمايياش كرد. اما كسي كه رسيد به جايي كه ميتواند نقشه را بخواند، ما نقشه را دستش ميدهيم خودش ميرود. اين هم يك مورد…
پس چرا پيغمبر ما آخرين پيغمبر است؟ به دو دليل… 1- چون در مكتب تغيير و تحريفي نشد، چون اين ساختمان ريزش نداشت، آب حوض خراب نشد. لباس چرك نشد، نياز به لباس دوم نيست. 2- رشد مردم رسيد به جايي كه توسط ائمه و توسط علماي رباني و تربيت شدگان ميتوانند از نقشهي قرآن راه خودشان را پيدا كنند.
4- ازدواجهاي پيامبر پس از حضرت خديجه
مسألهي سوم اينكه چرا پيغمبر ما چند تا زن گرفت؟ دليل ازدواجهاي پيغمبر ما چه بود؟ اين هم مفصل است من يك وقتي هم گفتم، ولي در سه، چهار دقيقه فشرده بگويم. ازدواجهاي پيغمبر براي هوس نبود. چند تا دليل داريم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
سؤال: ازدواجهاي متعدد چرا؟
اولاً پيغمبر ما تا 52 سالگي با يك همسر بود. پيغمبر ما چند سالش بود كه از دنيا رفت؟ 63 سال52 سالش برود چقدر ميشود؟ پس تمام ازدواجهاي پيامبر در اين يازده سال بود. يازده سال هم دو سال آخر هيچ ازدواج نكرد. ميشود چقدر؟ نه سال… پس سؤال اين است: ازدواجهاي متعدد در نه سال. اين نه سال چه نه سالي بود؟ نه سالي بود كه دهها جنگ بود. ما سؤالمان اين است اگر پيغمبر براي هوس ازدواج ميكرد، آدم اين طرف 52 سال هوس دارد، يا آن طرف؟ قبل از 52 سال آدم هوس دارد يا بعد از 52 سال؟ به طور طبيعي انسان هوسش اين طرف 52 سال است. اين يك مورد.
زماني كه جنگ نداشت و پيغمبر به پيغمبري نرسيده بود هوس داشت يا آدم در بحبوحهي جنگ هوس دارد؟ در آرامش هوس داريم يا در جنگها؟ در آرامش! پس ببينيد:
1- همه در نه سال واقع شد. همه ازدواجها…
2- تا 52 سالگي يك همسر داشت.
3- در نه سالي كه همسران متعدد گرفت دهها جنگ صورت گرفت.
يك سؤال ديگر: آدم وقتي براي هوس زن ميگيرد زن بعدي بايد خوشگلتر از قبلي باشد يا زشتتر؟ هان! كسي كه براي هوس زن ميگيرد، زن بعدياش بايد زيباتر باشد. پيغمبر اينطور نبود. بعضي زنهاي بعدياش گير و گور داشتند. بعضيها چند تا شوهر كرده بودند، جند تا هم يتيم داشتند كه به هر جواني ميگفتند: پولت ميدهيم اين را بگير، ميگفت: ولم كن. زن مفت، ميگفت: نميخواهم. پيغمبر زنهايي داشت كه مفت به هركس ميدادي، چون داغ ديده، بيوه، داغ ديده و يك مشت يتيم.
5- پيامبر اكرم، الگوي عملي در رسيدگي به بيسرپرستان
پيغمبر معلم زباني بايد باشد يا معلم عملي؟ بايد پيغمبر عملاً ياد بدهد كه زنان بيوه هم بايد سرپرست باشند و آبرو داشته باشند. در جامعه تحقير نشوند.
پيغمبر بايد در عمل ياد بدهد كه بچههاي يتيم را، بچههاي مردان ديگر را هم در خانه، سر سفره، كنار بچههاي خودتان بنشانيد. بايد عملاً ياد بدهد كه بيوهزنها هم انسان هستند. يتيمها هم انسان هستند. داغ ديدهها هم انسان هستند. زشتها هم انسان هستند. يك الگوي عملي بود. آدم اگر براي هوسش ميخواهد زن بگيرد، دومي را خوشگلتر ميگيرد. اگر براي هوسش باشد ميرود دنبال يك آدم تر و تازهي بيمشكل، نه يك زن چند شوهر كردهي چند يتيم دار. بعضي از همسرهايش فقط عقد بود. پس ماجرا چه بود؟
پيغمبر مخالفين زيادي داشت. رسم عرب اين بود كه قبيلههاي عرب از دامادشان حمايت ميكردند، ايشان از يك قبيلهي سرشناس يك زن گرفت، يا يك زن بيوه گرفت تا با همهي قبيلههاي سرشناس فاميل شود و اينها به هواي اينكه پيغمبر دامادشان است كاري به كارش نداشته باشند. و لذا دختر عمر را گرفت، عمر رييس يك قبيلهاي بود. ابيبكر رييس يك قبيلهي ديگر بود. ابوسفيان پدر معاويه رييس قبيلهي بني اميه بود. پيغمبر ما دو تا زنهايش از يك قبيله نبود. از هر قبيلهاي يكي ميگرفت. ولذا سال 61 تا 63 دو سال آخر عمرش زن نگرفت. چرا؟ چون مكه فتح شد، پايگاه اسلام قوي شد، نياز نبود كه حمايت فاميلهاي خانمش را داشته باشد. تا مكه فتح نشده بود، ممكن بود به اسلام ضربه بزنند، بعد از آنكه پيغمبر مكه را فتح كرد، بتها را شكست، تثبيت شد قدرتش، ديگر زن نگرفت. يعني ديگر نيازي به حمايت قبيلهها نداشت. عملاً ياد داد.
از همه گذشته چند زني براي كسي كه… حالا اين هم هست ما اگر يك زن داشته باشيم، هزار و يك مشكل داريم. پيغمبر اين همه زن داشت، آخرش خدا گفت: برو بخواب. اينقدر خودت را به دردسر نيانداز. من قرآن نفرستادم كه تو اينقدر زجر بكشي. يعني او با ده، دوازده تا زن لذتي نبرد، خدا به او ميگفت: برو استراحت كن. خدا ميگفت: من كار تو را سخت نكردم. چرا به خودت زجر ميدهي؟ آيات زيادي در قرآن هست. «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه/2) من قران را نفرستادم كه خودت را زجركش كني.
مسألهي ديگر ازدواج متعدد قبيح نيست. اگر كسي عادل باشد، بالاخره هميشه در تاريخ آمار زنها بيش از مردهاست. علتش اين است كه در تصادفها زنها كمتر هستند. مسافر الآن بين زن و مرد مسافر مرد بيشتر است يا زن؟ مسافر مرد الآن بيشتر است. ما كه پريروز داشتيم با قطار سمنان ميآمديم، مثلاً فرض كنيد 30 نفر زن بودند 60 نفر مرد. مسافرت در مردها بيشتر است. در مسافرت هم تلفات و تصادفات هست. در جنگها مردها كشته ميشوند. در حوادث تلفات مرد بيشتر است. ما الآن مرد بيوه بيشتر داريم يا زن بيوه؟ زن بيوه بيشتر داريم. در يك شهر يك وقتي حدود 20 سال پيش دادستان تهران ميگفت در تهران 500 هزار زن بيوه داريم. 500 هزار زن بيوه! خوب حالا اين زنهاي بيوه را بايد چه كرد؟ چند تا طرح ميدهم هركدام را شما رأي داديد همان را عمل كنيد. نرخ را هم همان بيست سال پيش ميبريم. 500 هزار زن بيوه، چند تا سؤال ميكنم يا بگوييد بله يا بگوييد نه!
بسم الله الرحمن الرحيم، زنهاي بيوه به درك بسوزند و بسازند. نه!
پسرهاي عزب بيوهها را بگيرند. نه!
همهي زنهاي بيوه مثل اولياي خدا خودشان را تا آخر عمر نگه دارند. نه!
آدمهاي هوسباز سراغ اينها بيايند. نه!
اينها كه نه شد پس يك راه ميشود. آدمهايي كه تقوا دارند، دو تا خانه دارند، توان جسمي، بدني، مالي دارند ميتوانند عادل باشند، هريكي، يكي از آنها را بگيرد. اين را هم زنها ميگويند: نه! (خنده حضار) عقل ميگويد آره. ميگويد: چه كنيم؟ آخر شما همه را نه ميگويي يك راهي را باز كن. يا بايد بگويي تا آخر عمر بسوزند و بسازند، عقلي نيست. بالاخره آنها انسان هستند. آن زني كه ميگويد نه، اگر شوهر خودش تصادف كرد و مرد، حاضر است تا آخر عمرش در خانه بيسرپرست باشد؟ بگوييم: تا آخر عمر بسوزند و بسازند، نه! هان يكي را نگفتم. بابا آزادشان بگذاريد، بگذار گناه كنند. هركس با هركس دلش خواست رفيق شود. اين هم نه! ببين چند تا نه داريم.
بسوزند و بسازند، نه! گناه كنند، نه! جوانهاي عزب بيوهها را بگيرند، نه! همه ايمانشان درجه يك است، خودشان را نگه ميدارند، نه! در اختيار مردهاي هوسباز باشند، نه! يك راه مانده است. افراد عادلي پيدا شوند، گاهي پيدا ميشود در هر شهري، بيست تا، سي تا، پنجاه تا، آن كسي كه بتواند دو تا خانه، دو تا مسكن، دو تا لباس، دو تا ماشين، دو تا… هركسي كه بتواند اداره كند و ظلم نكند، بيوهها بتوانند با اينها ازدواج كنند. اين سالمترين راه است. راهي ديگر اگر گفتيد ما تسليم ميشويم. يعني روي فرمول عقلي، يكبار ديگر ميگويم. بسوزند به درك، نه! گناه بكنند، نه! جوانهاي عزب اينها را بگيرند، نه! همه آنها ايمانشان كامل است خودشان را نگه ميدارند، نه! آدمهاي هوسباز بگيرند نه! يك راه بيشتر نمانده، همان راهي است كه اسلام گفته است. اين هم يكي… يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
6- احكام الهي در آيات قرآن و روايات معصومان
آيا همهي دستورات در قرآن است؟ نه! گاهي ميگويند: اين حكم را كجاي قرآن نوشته است. لازم نيست همه را در قرآن نوشته باشد. در قرآن گفته: «أَقيمُوا…» با هم بگوييد… «…الصَّلاةَ» اما دو ركعتياش در قرآن نيست.
در قرآن گفته: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ» (حج/29) طواف كنيد. اما هفت بار در قرآن نيست. نماز مغرب سه ركعت است در قرآن نيست. نماز ظهر را يواش بخوان. نماز مغرب را بلند بخوان. اينها در قرآن نيست. قرآن يك اصول كلي را گفته است. منتهي يك آيه در قرآن هست. گفته آنچه در قرآن نيست، اگر رسول گفت انجام بدهيد. آيهاش اين است. «ما» يعني آنچه، «آتاكُمُ الرَّسُول» هرچه پيغمبر براي شما گفت، «ما آتاكُمُ الرَّسُول فَخُذُوه» اين آيهي قرآن است. يعني در قرآن نيست ولي اگر رسول گفته، هرچه رسول گفته بايد انجام بدهيد. رسول هم فرمود: هرچه علي بن ابي طالب گفت و هرچه اهل بيت من گفت عمل كنيد.
بنابراين ما دو تا ريسمان داريم. «كتاب الله و عترتي» ممكن است يك چيزي در قرآن نباشد ولي روايت معتبر داريم بايد عمل كنيم. اينكه كجاي قرآن نوشته اين هم يك بهانهاي است.
آقا حجاب را كجاي قرآن نوشته است؟ اولاً حجاب در قرآن هست، به زنها بگو مقنعهتان طوري باشد كه سينه شما را بپوشاند. متن قرآن است. «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» (احزاب/95) جلباب يعني مقنعه، طوري باشد كه گردن و سينه پيدا نباشد. ما در قرآن واژه حجاب داريم. «مِنْ وَراءِ حِجاب» (احزاب/53) حتي رابطهي دختر و پسر، در قرآن گفته موسي دو تا دختر ديد، سرش را پايين انداخت گفت: چرا اينجا ايستاديد؟ نگاه به دختر نكرد. گفتگو طوري نيست. يكي از دخترها برگشت گفت: پدرم شما را خانه دعوت كرده كه مزد چوپانيات را بدهد. گفتگو فرق ميكند با اين رابطهاي كه يا از روز اول حرام است و يا بعد به حرام كشيده ميشود. اين هم يك سؤال كه ميگويند: كجاي قرآن نوشته؟ پاسخش اين است كه ما فقط قرآن نداريم، قرآن و اهل بيت.
بعضي چيزها در قرآن نيست. در روايت هم نيست. اما يك چيزي هست به نام اجتهاد. استنباط، قرآن ميفرمايد يك خبري كه شنيديد زود پخش نكنيد. بدهيد به آنهايي كه اهل استنباط هستند، تحليل كنند. يعني ممكن است در قرآن نباشد، در روايت هم نباشد، اما ميشود استنباط كرد. مثلاً آقا چراغ قرمز، در خيابان رسيديم لب چهارراه بايستيم، كجاي قرآن نوشته است؟ همهي قرآن را هم بگردي چراغ قرمز در آن نيست. در هيچكدام از روايات هم چراغ قرمز نيست. اما يك اصلي داريم كه اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه ميفرمايد: «وَ نَظْمِ أَمْرِكُم» (نهجالبلاغه/ص421) كارهايتان بايد منظم باشد. منظم باشد يعني چه؟ يعني دو دقيقه آن طرفيها بيايند بروند، دو دقيقه اين طرفيها بيايند بروند. اين منظم شود. كلمهي نظم در آن هست، كه ما از اين نظم ميتوانيم استنباط كنيم، كه بله «وَ نَظْمِ أَمْرِكُم» يكي از مواردش اين است. در قرآن مثلاً ميگويد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) غذا بدهيد. بله حالا يك زماني مصداق غذا چيزي بوده، امروز شما مثلاً بگو: آقا كجاي قرآن نوشته شما گرسنه ديدي ساندويچ به او بده؟ پيتزا به او بده. پيتزا و ساندويچ در آن نيست، ولي گرسنه را سير كنيد هست. حالا مصداق گرسنه را سير كنيد هر زماني… ميگويد آقا هركس واجب الحج شد مكه برود. نه مينيبوس در آن است، نه گاري، نه قطار و نه هواپيما، فقط آنچه در قرآن است گفته «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت» (آلعمران/97) هركس مستطيع است، واجب است مكه برود. ديگر هر زماني يك وسيلهاي دارد. تغيير مصداق لازم نيست در قرآن باشد. ميگويد: برهنه را بپوشان، حالا لباسش فاستوني باشد، پشمي باشد، نخي باشد، كتان باشد، اينها چيزي نيست كه ما بگوييم كجاي قرآن نوشته فاستوني باشد، كجاي قرآن نوشته نخي باشد، ما بايد در زمان غيبت، ببينيم فقيه عادل بيهوس چه ميگويد!
7- مراجعه به فقهاي عادل در زمان غيبت
آيا حتماً ما بايد از اين آخوندها تقليد كنيم؟ بله! چرا؟ براي اينكه آخوندها هم از شما تقليد ميكنند. تمام مراجع تقليد ما وقتي مريض ميشوند، ميروند پهلوي دكترهاي كت و شلواري، دكتر كت و شلواري هم هرچه گفت مي گويد: چشم! همينطور كه مرجع ما از پزشك ما تقليد ميكند، هرچه گفت ميگويد: چشم، پزشك ما هم بايد از مرجع ما… تقليد چيزي نيست كه وحشت ميكنيم. آقا ما… اِ… اِ… هههههه…… تحصيل كردگان روز… بيا! صد تا كتاب خواندي. خجالت هم خوب چيزي است. صد تا كتاب خواندي ديگر نميخواهي از هيچ كارشناسي بپرسي؟ شما صد تا كتاب خواندي ميتواني نان هم بپزي؟ سقف هم ميتواني بزني؟ جراحي هم ميتواني بكني؟ هركسي يك رشتهاي، هركس در رشتهاي كه وارد نيست بايد به كارشناس رجوع كند. آيه هم داريم؟ بله! قرآن ميگويد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» (نحل/43) چيزي كه نميدانيد از آن كسي كه ميداند بپرسد. مرجع تقليد ما ميپرسد آقاي دكتر چه بخورم؟ ميگويد: شما بايد نمك نخوري. پنير هم اگر ميخوري بينمك!
يك پزشكي به يكي از مراجع گفت، شما پنير كه ميخوري حق نداري نمك داشته باشد، نمك براي شما خوب نيست. فشار شما بالا ميرود. پنير بينمك! اين آقا هم گفت: خوب بگو شير! بگو شير ديگر، خوب پنير بينمك را بگو شير. گفت باشد! علي اي حال نمك براي شما مضر است. ميگوييم: چشم!
ماه رمضان است يك مقداري به سمت تفسير قرآن برويم. اصلاً چه مانعي دارد من كه ضرر نكردم. من اگر خواسته باشم اخبار گوش بدهم، تيتر اخبار را گوش ميدهم. روزنامه هم اگر بخوانم، تيتر روزنامه را ميخوانم. باقياش را صرفهجويي ميكنم. نتيجهي صرفهجويي من اين است كه چند دوره. قرآن را تفسيرش را ديدم، گفتم، صوتي، تصويري، يك دور تفسير، روحانيون ما براي مسجديهاي ما در مسجدها بگويند، به جاي شعر و خواب و قصه و اينها را كنار بگذاريم. و يك مقداري اصل مسأله را بگويند.
8- اعجاز قرآن در قرن حاضر
ما از كجا بفهميم قرآن معجزه است؟ اعجاز قرآن به اين است كه گفته يك كتاب بياوريد مثل من با 114 سوره. نميتوانيد؟ 104 تا را بخشيدم. «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَر» (هود/13) ده تا سوره بياوريد. ده تا سوره هم نميتوانيد، نه تا را يك ضرب بخشيدم، «فَأْتُوا بِسُورَة» (يونس/38) يك سوره بياوريد. يك سوره هم نميتوانيد؟ «فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ» (طور/34) يك مطلب بگوييد. الآن چقدر آمريكا بودجه ميگذارد براي براندازي جمهوري اسلامي و براي نابود كردن كل اسلام. اين همه بودجه ميگذاري چه كني؟ براي چه لشگركشي ميكني؟ قرآن ما ميگويد: يا يك كتاب بنويس 114سوره، يا چند تا سوره ده تا يا يكي.
شما اين همه بودجه خرج ميكنيد مثل قرآن را… بگو حالا ما فارس هستيم، اينقدر آدم هست در لبنان، در عراق، در كشورهاي عربي، كمونيست هستند، اصلاً ضد خدا هستند، زبان مادريشان هم عرب است. تحصيلاتشان هم فوق دانشگاه است. يعني هم باسواد داريد، هم زبان مادرياش عرب است، هم ضد اسلام است. خوب اينها را جمع كن، چون قرآن گفته، گفته كنگره تشكيل دهيد. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم» (هود/13) آيهي قرآن است. يعني كنگره تشكيل بدهيد. تمام مخهاي كرهي زمين جمع شويد. بعد هم ميگويد پشت به پشت هم بدهيد، «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً» (اسرا/88) بعد هم گفته تو كه هيچي، ننه و بابايت هم نميتواند! «وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا» (نساء/129) بعد هم گفته: «إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» اگر راست ميگويي. يعني چهار دفعه چنين كرده است. يعني چهار مرتبه اين قرآن هي به مخالفين سيخ ميزند، 114 سوره بياور، نميتواني! (خنده حضار) 10 تا سوره، نميتواني؟ يك سوره نميتواني؟ يك نكته نميتواني؟ كنگرهي بينالمللي تشكيل بده، كنگرهي بينالمللي تشكيل بده، آيهاش اين است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم» يعني دعوت كن از هركس كه ميتواني. «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً» پشت به پشت هم، اين همه فرياد ميزنيم، همه رقم مخالفت با اسلام ميكنند، يك كسي مثل قرآن نميتواند بياورد. اين معجزهي ما است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»