متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/4/16
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان پاي تلويزيون زماني بحث را ميبينند كه تولد آقا امام زينالعابدين(ع) است. اين ائمهي عزيز ما دوازده امام هر كدام يك نقشي دارند. حالا نميدانم جسارت است يا نه؟ ميگويند: در مثل مناقشه نيست. يعني آدم يك چيزي را كه ميخواهد مثل بزند ديگر نبايد گير بدهيم كه اين مثل قشنگ است يا نه. من معلم هستم ميخواهم قصه را منتقل كنم. براي يك بچه هفت ساله، ده ساله تا يك استاد دانشگاه. در انتقال حرف گاهي آدم مثل ميزند. در بازي فوتبال مثلاً ده يازده نفر هستند، هركدام يك نقشي دارند. يكي با سر، يكي با پا، يكي توپ را روي پاي خودش نگه ميدارد، يكي… به هر حال هدف اينها گل زدن است. ولي حركتهايشان يكنواخت نيست، هركدام يكطور حركت ميكنند ولي در نهايت همه آنها يك هدف دارند.
1- نقشهاي متفاوت امامان در تبليغ دين
شما كه پارچه را در آب فرو ميكنيد وقتي از آب بيرون ميآوريد اين دست سمت شما حركت ميكند. اينطوري! اين دست سمت من حركت ميكند. يعني حركت دستها فرق ميكند. اين دست از اين طرف فشار ميدهد. اين دست از اين طرف! اما هدف اين است كه آب اين پارچه گرفته شود، يعني گاهي حركتها متضاد است مثل لبه قيچي. لب قيچي يكي از بالا پايين ميآيد، يكي از پايين بالا ميرود. اما هدف اين است كه پارچه را قيچي كند. گاهي حركتها مختلف است اما هدفها بگوييد… يكي است. ائمه ما هم همينطور هستند. مثلاً اين دعاهاي امام زين العابدين يك وقتي يادم هست، نميدانم چند سال پيش بود، شايد ده سال پيش بود. حدود يك سال، هشتاد جلسهي تلويزيوني من راجع به بيان يكي از دعاها صحبت كردم. دعاي مكارم الاخلاق!
حالا گرچه بينندهها ميگويند اين دعا وقتش نيست، ولي طوري نيست. اين دعاها ولو مثلاً دعا براي شب جمعه است. اينطور نيست كه دعاي كميل را وقت ديگر بخوانيد باطل شود. شب جمعه وارد شده آدم دعا را هروقت بخواند، خدا مطهري را رحمت كند. به من ميگفت اين دعا براي ماه رجب است اما تو هرروز بخوان. دعا اين است «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهايي كه با غير خدا رفيق شدند.
هويدا را وقتي ميخواستند در ايران اعدامش كنند، به شاه فحش داد. قرآن هم همين را ميگويد: ميگويد تمام دوستيهاي غير الهي آخرش نفرين و لعنت ميشود. «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ» (زخرف/67) همه رفيقها به هم لعنت ميكنند. فقط متقين هستند كه ماندگار هستند. دعاي مكارمالاخلاق را حدود هشتاد جلسه گفتم. حالا اگر توفيق شود كتابش كنيم، كار خوبي خواهد شد.
2- نقش دعا در بازشدن نگاه و فكر انسان
چون تولد امام سجاد است يك هديه از امام سجاد به شما بگويم. دو تا از فرازهاي دعا را معنا ميكنم. ببينيد چقدر دعا اثر سازندگي در ما دارد. يك دعا است ماه رمضان ميخوانند كه حالا نصفش را من ميگويم و نصفش را شما بگوييد. «اللهمَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَام» ببينيد «اللهم ارْزُقْنِي» خدايا رزق من كن. چه چيزي؟ «حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ» خدايا من ميخواهم مسجدالحرام بروم، حج انجام بدهم. چه وقت؟ «فِي عَامِي هَذَا» يعني در امسال، بعد ميگويد: «وَ فِي كُلِّ عَام» در هر سال. اين دعا حضرت عباسي مستجاب نميشود. مثلاً يك ميليارد مسلمان بيشتر از يك ميليارد هستند. بگويند: خدايا ما هرسال ميخواهيم… اصلاً اگر خدا خواسته باشد اين دعا را مستجاب كند، كوههاي مكه ميتركد. چون جا نيست. مثل اينكه بگوييم: خدايا تمام آبهاي اين اقيانوس را در اين ليوان بريز. اصلاً مكه بيش از دو سه ميليون جا ندارد. اين يعني چه كه يك ميليارد و نيم بگويند: خدايا ميخواهيم مكه برويم، بعد از هر نماز بگو: خدايا ميخواهم بروم مكه امسال و هر سال. يعني همه مسلمانها هرسال مكه بروند. به حضرت عباس اين دعا مستجاب نميشود.
خوب سؤال! دعايي كه مستجاب نميشود چرا من بخوانم؟ جواب: دعا مستجاب نميشود اما فكر تو باز ميشود. يعني از يكسال بيرون ميآيي. تو فكرت بايد باز باشد، فكرت اين باشد كه همه گرسنهها سير باشند. حالا شما يك نان بيشتر نداري، به يك گرسنه بده. ولي اين دعا ميخواهد بگويد تو زير ميليارد فكر نكن. در همين دعاي ماه رجب ميگوييم كه «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر» «ارجوه» رجاء، آخرش هم ميگوييم: «حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَي النَّارِ». «ارجوه» رجاء است. اميد است. «نار» خوف است. ميگويند: انسان بايد بين خوف و رجاء باشد. اول «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر» اولش رجاء است. آخرش هم ميگوييم: «حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَي النَّارِ». يعني ميخواهد بگويد ببين! آنكه گفتيم انسان بايد بين خوف و رجاء باشد، اگر خوف در انسان زياد شد، مأيوس ميشود. ميگويد: من ديگر جهنمي هستم. من ديگر قابل نيستم. من با اين غلطي كه كردم ديگر خدا مرا نميبخشد.
يك كسي پرده كعبه را گرفته بود ميگفت: خدايا مرا ببخش. بعد ميگفت: ميدانم نميبخشي. يكي آمد گفت: چرا؟ گفت: شما نميدانيد من چه گناهي كردم؟ گفت: چه كردي؟ گفت: رفتم كربلا امام حسين را بكشم. ديگر خدا من را نميبخشد. حضرت به او گفت: همين كه تو مأيوس شدي، گناه يأس تو از شركت در كربلا بدتر است. هيچ انساني در هيچ گناهي نبايد بگويد: من ديگر قابل عفو نيستم. «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر» اول دعا بحث رجاء است، آخرش ميگويد: «حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَي النَّارِ». يعني انسان بايد بين خوف و رجاء باشد. اين مهندسي دعا مهم است. امام سجاد در دعايش دائم مهندسي ميكند. حالا يكي دو تا از مهندسيهاي امام سجاد را بگويم تا لذت ببريد. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
3- دعاي امام سجاد در رشد كمالات
مثلاً انسان حالاتش متفاوت است يا بديها نهادينه شده است. يا بديها عارض شده است. نهادينه نشده است. عبور ميكند. يا كمالات كمرنگ است. امام سجاد ميگويد: خدايا اگر بديهايم در من فرو رفته است، بعضي پارچهها هست چرك در آن فرو رفته است، ديگر با هيچ صابوني پاك نميشود. اگر بديها نهادينه شده است، «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً» (صحيفه سجاديه/ص92) «خَصلَة» ميگويند فلاني خصلتش اين است، يعني نهادينه شده است. «خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا» ميگويد: اگر بديهايم نهادينه شده، «أَصْلَحْتَهَا» اصلاح كن. «وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا» اگر بد هستم ولي بدي خيلي در روح من فرو نرفته كه نهادينه شود و فطرت شود، اما اين عارض ميشود، حرامزاده نيستم ولي گاهي يك حرفهاي بدي ميزنم. عقدهاي نيستم كه نيش عقرب نه از راه كينه، ولي عصباني شوم يك فحش ميدهم. ميگويد اگر عيب عارضي شد، «حَسَّنْتَهَا» يعني تغييرش بده. حُسن! به حُسن تبديل كن. اگر نه بدي عارضي است نه سطحي، اگر بديهايم عميق است، حالا اينجا پزشكي است پزشكي حرف بزنيم. اگر مشكل عميق است، حلش كن. اگر مشكل سرپايي است حلش كن. اگر خوب هستم، سالم سالم هستم. منتهي نميتوانم مثلاً ده كيلومتر بدوم. دو كيلومتر بدوم، ميگويد: توفيقم بده ده كيلومتر بدوم. «وَ لَا أُكْرُومَةً» اكرومة يعني كرامت، خوبي. منتهي «نَاقِصَةً»، «وَ لَا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً» يعني يك كرامتهايي در من هست، سواد دارم. دكتر هستم، ولي ميخواهم متخصص شوم. متخصص هستم ميخواهم پروفسور شوم. آيت الله هستم ميخواهم آيت الله العظمي شوم. يعني كمال دارم سالم سالم هستم، ميخواهم مثلاً عوض يك كيلومتر ده كيلومتر بدوم. كرامت من كم است، ميگويد: «وَ لَا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» پس «اتممتها» اتمام. ببين اتمام! آدم فكر ميكند دعا ميخواند ولي يك كلاس قشنگي است. انسان سه حالت دارد. يا عيب در وجود او نهادينه شده است. دوايش چيست؟ يا عيب نهادينه نشده، عميق نيست. سطحي است. خلافهايش سطحي است. يا نه اصلاً خلاف نميكنند. نه سطحي، نه عميق، منتهي كمالاتش قابل رشد است. ميگويد: هيچ انساني نبايد دو روزش مثل هم باشد. اين فرمول دارد. اين مثلاً يك مهندسي در دعا است. يك مهندسي ديگر براي امام سجاد است كه روز تولد آقا امام سجاد، يك صلوات بفرستيد (صلوات حضار)
4- بيان آفات عبادت در سخن امام سجاد(عليهالسلام)
آفات خوبيها. خوبِها هم آفت دارد. مثلاً عبادت آفت دارد. عزت آفت دارد. خدمت آفت دارد. كرامت هم آفت دارد. امام سجاد دعا ميخواند ولي در دعا يك فرمول هم حل ميكند. ميگويد: خدايا «الهي عَبِّدْنِي» يعني خدايا توفيق عبادتم بده. اما آفت دارد. «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب» (صحيفه سجاديه/ص92) آفت عبادت عجب است. ميگويد: مرا ميبيني؟ ده تا مثل من بودند، مشكل حل ميشد. 20 تا مثل تو بودند مشكل حل ميشد. آفت عبادت اين است كه آدم فكر ميكند كسي است، عجب او را ميگيرد. غرور او را ميگيرد. ولذا ميگويد: الهي «عَبِّدْنِي» توفيق عبادتم بده. ولي «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب». عبادت مرا با عجب خراب نكن. آفت عبادت عجب است.
عزت خوب است. امام صادق ميگويد: «الهي أَعِزَّنِي» خدايا عزتم بده. اما عزت هم آفت دارد. «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْر» مرا مبتلا به تكبر نكن. آفت عزت اين است كه آدم كه عزيز شد، متكبر هم ميشود. خطر عزت اين است كه متكبر هست. خدمت خوب است. «الهي أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ» خدايا با دستم خير برسانم. به اين و آن كمك كنم. با دستم به اين و آن خير برسانم. اما آفت دارد. منت، ولذا ميگويد: «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن»، «مَن» يعني منت. به مردم كمك بكنم. اما سرشان منت نگذارم. چون آفت خدمت منت است. كرامت هم آفت دارد. «الهي هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاق» اخلاق كريمانه به من بده. اما «وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْر» از افتخار مرا حفظ كن. آدم فكر ميكند دعا ميخواند، ولي امام نگاه ميكند ميگويد: تحصيلاتت خوب است، اما در خانه متكبري، فاطمه بلند شو پيراهن مرا اتو كن. حسن برو يك نان تازه بگير! من دانشجو هستم، تو دبيرستاني، خوب حالا ببين. ده تا كتاب خوانده، برادرش را به استثمار ميكشد. خوب حالا دانشجو هستي الحمدلله! اما ديگر چرا…
يا مثلاً بنده روحاني هستم وارد ميشوم، در مسجد يك بچه را بلند ميكنند من را مينشانند. خوب حالا طلبه شدي دست شما درد نكند. اما چرا اين بچه را بلند ميكني؟ اگر يك بچه را، من بارها گفتم. اگر يك بچه را در مسجد بلند كني، آيت الله العظمي هم جاي اين بچه نماز بخواند، نماز آيت الله العظمي باطل است. هيچكس در مسجد حق ندارد كسي را از جايش بلند كند. هيچكس، هركس نشست حق خودش است. به چه دليل او را بلند كردي؟ حالا شغلش پايين است، سوادش كم است، ولي كسي يك جايي نشست حق نداري او را بلند كني. ببينيد اينها همه آفت شناسي، آسيبشناسي، ميتوانيد به تخته نگاه نكنيد، من سؤال ميكنم جواب بدهيد. به تخته نگاه نكنيد. نصفش را من ميگويم و نصفش را شما بگوييد. آفت عبادت عجب، به تخته نگاه نكنيد. آفت عبادت… آفت عزت، تكبر است. آفت خدمت، منت است. آفت كرامت، فخرفروشي است. «الهي هَبْ لِي» به من هبه كن. «مَعَالِيَ الْأَخْلَاق وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْر»
5- ايجاد تعادل و توازن در روحيات و خصلتها
حالا تنظيم روح، به تنظيم لاستيكهاي ماشين بالانس ميگويند؟ بالانس يعني توازن، من رانندگي بلد نيستم. بالانس يعني توازن؟ ميگويد: چطور خودمان را ميزان كنيم؟ ما لاستيكهاي ماشين را ميزان ميكنيم. خودت را چطور توازن ميكني؟ ميگويد: توازن اين است كه هرچه از بيرون مرا باد كردند بزرگ شدم، از درون كوچك شوم. ببين چه قشنگ گفته است. «الهي لَا تُحْدِثْ» بگذاريد بنويسم كلمه بالانس انگليسي است، فرانسه است، يا فارسي است؟ انگليسي است. فارسياش چه ميشود؟ تعادل.
تعادل دروني، ببينيد امام چه ميگويد. امام سجاد ميگويد: «الهي لَا تُحْدِثْ» يعني احداث نكن. ميگويند: مسجد را احداث كردند. يعني ايجاد كردند. ايجاد نكن «لَا تُحْدِثْ لي» براي من «لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِرا» خدايا اگر براي من عزت ظاهري ايجاد كردي، «إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي» مگر اينكه احداث كني براي من «ذِلَّةً بَاطِنَة عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا» ببين چقدر قشنگ است. «عِزّاً ظَاهِرا»، «ذِلَّةً بَاطِنَة» خدايا هرچه در جامعه عزيزتر ميشوم در درون خودم را ذليلتر بدانم. يعني اگر آمپولزن هستم بگويم: سلام! دكتر شدم سلام عليكم! رييس بيمارستان شدم سلام عليكم و رحمة الله! وزير شدم سلام عليكم و رحمة الله! رهبر شدم به من رهبر نگوييد، من خدمتگزار شما هستم. يعني چه؟ يعني هرچه عزت من بيشتر ميشود، تواضع من… آيا در جامعه ما اينطور است. در جامعه ما هركس رييس تر است اتاقش درازتر است. عوض لامپ لوستر است. با كفش روي قالي ميروند. ما فكر ميكنيم رياست به اين است كه اتاق دراز، لوستر، با كفش روي قالي برويم، همه اينطور هستند. فكر ميكنند هرچه مسجد منارش درازتر باشد مهمتر است. هرچه گنبدش بزرگ باشد. زير اين گنبد چقدر نماز با حضور قلب ميخواني؟ نمازت چيست؟ خدايا عزت ظاهري تعادل پيدا كند. با ذلت باطني، «بِقَدَرِهَا» يكي ديگر.
«الهي» خدايا، چقدر قشنگ است. «الهي» خدايا، «لَا تَرْفَعْنِي» به من رفعت نده. «فِي النَّاسِ دَرَجَة» ناس يعني مردم. درجه هم يعني درجه. خدايا در مردم هرچه درجهي مرا رفعت ميدهي، بالا ميبري، «إِلَّا حَطَطْتَنِي» حطوط يعني سقوط. «إِلَّا حَطَطْتَنِيعِنْدَ نَفْسِي» خدايا هرچه در جامعه عزيزتر ميشوم تواضع من بيشتر شود. الله اكبر!
سلام و صلوات خدا بر بزرگان اخلاق، آيت الله مشكيني رساله نوشت. آيت الله مشكيني هم وزن مراجع موجود بود، رساله هم نوشت. وقتي رفت چاپ كند، گفت: رساله را كارخانه مقوا بدهيد. ديگران رساله نوشتند، ديگر من چرا بنويسم؟ ببينيد خيلي مهم است. يك كسي هشتاد سال زحمت بكشد، هفتاد سال زحمت بكشد، عصارهي عمرش را بگويد چون ديگران هستند، لازم نيست. كتاب مرا چاپ نكنيد. اين خيلي مهم است. خود حضرت امام اجازه نداد رسالهاش را چاپ كنند.
خدا رحمت كند يكي از علماي تهران آقاي سروش، ايشان رفت رساله امام را با پول خودش چاپ كرد. اينها خيلي مقام است. آدم هم هست كه اگر يك كلمه از او نقل كني، ميگويد: بايد اسم مرا ببري چون من اين را گفتم.
در مكه يك بزرگواري يك حرفي به من زد خوشم آمد، حرفش هم اين بود. گفت كه سورهي كوثر كلماتش هيچ جاي قرآن نيست. مثلاً «انا اعطينا» هيچ جاي قرآن نيست. كلمه «كوثر» هيچ جاي قرآن نيست. «فَصَلِّ لِرَبِّك» هيچ جاي قرآن نيست. «وَ انْحَر» هيچ جاي قرآن نيست. «شَان» هيچ جاي قرآن نيست. «الْأَبْتر» هم هيچ جاي قرآن نيست. ميگفت اين سوره كه براي حضرت فاطمه هست، فاطمه يعني زني كه هيچ جاي ديگر پيدا نميشود. يعني زن استثنايي، چون اين سوره براي فاطمه است، و فاطمه زني استثنايي است، كلمات اين سوره هم كلمات استثنايي است. يعني هيچ جاي ديگر قرآن نيست. من اين را خوشم آمد در تلويزيون گفتم. آن آقاي بزرگوار مرا ديد گفت: آقاي قرائتي من پاي تلويزيون نشسته بودم، ديدم كه تو حرف مرا نقل كردي. خوب بايد بگويي اين را از چه كسي ياد گرفتم. من گفتم براي من نيست. اين مقدار حق است، اين از من نيست. ولي او قانع نبود. ميگفت غير از اينكه ميگويي، بايد اسم مرا هم ببري… آدم هست كه اگر يك سطل زباله را وقف كند، مينويسد باني سطل زباله محسن قرائتي است. بر پدر و مادر كسي كه ته سيگار بياندازد لعنت! آدم هست تا اسمش را نگويي همهي روحش ميخارد. تا نخاراني آرام نميگيرد. اصلاً گاهي ممكن است بيست دقيقه مينشيند نگاه ميكند ببيند اسمش را بردي يا نبردي؟
ميرود فاتحه بخواند، بابا يك مرحومي مرده بنشين فاتحه بخوان. به جاي اينكه ياد مرگ ميافتد، ياد خودش بيافتد، فردا ممكن است فاتحه تو باشد، نگاه ميكند چه كسي آمد، كجا نشست، چه كسي بلند شد؟ چند دقيقه نشست؟ بعد ميآيد نقل ميكند. ميگويد: فلاني ساعت شش آمد، 06:07 دقيقه رفت. فلاني ساعت شش آمد تا ساعت 06:11 دقيقه نشست. يك محاسباتي ميكنند كه…
خدايا در جامعه بزرگم ميكني، «فِي النَّاس… عِنْدَ نَفْسِي» دانسجوهاي ما بايد ادبشان بيشتر از دبيرستانيها باشد نسبت به معلم. دبيرستانيها بايد ادبشان بيشتر از راهنماييها باشد. الآن اينطور است؟ راهنماييها ادبشان به معلم بيشتر است يا دبيرستانيها؟ دبيرستانيها بيشتر است يا دانشجوها؟ امام سجاد ميگويد: خدايا هرچه باسوادتر شدم ادب و تواضع مرا بيشتر كن. اگر اينطور است الحمدلله! اگر اينطور نيست معلوم ميشود، خط ما فرهنگ ما فرهنگ اسلامي نيست. امام سجاد دعا ميخواند. «الهي، الهي، الهي» نگاه كنيد آن طرف صفحه بغل تعادل دروني، «الهي لَا تُحْدِثْ»، «الهي لَا تَرْفَعْنِي»،«الهي أَعِزَّنِي»، «الهي عَبِّدني» دائم الهي. امام سجاد پوستش دعا است. يك مكتب است. ميخواهد بگويد مردم جامعه مواظب باشيد. خدا نكند اينطور باشد كه دانشجو از كنار استاد رد شود و سلام نكند. به او ميگوييم: آقا مگر ايشان استاد نيست؟ ميگويد: چرا ايشان استاد هست. ولي اين ترم با او درس ندارم. اِ… چون اين ترم با او درس ندارد مثلاً تواضع نميكند.
6- دوري از خودبرتربيني و بزرگي طلبي در رفتار اولياي خدا
يكي از كارهايي كه بايد صدا و سيما بكند، لغتها را بايد براي مردم معنا كند. مثلاً الآن در جامعهي ما اگر كسي يك ماشين شيكي داشته باشد، امام سجاد چون بحث را تولد امام سجاد ميشنويد از امام سجاد هرچه بگويم بهتر است. امام سجاد يك لباس شيكي پوشيد رفت بيرون، يك مقدار كه در كوچه رفت، برگشت به خانمش گفت: همين لباس ديروز را بده. گفتند: چرا؟ گفت: «كاني لست بعلي بن الحسين» انگار من ديگر امام سجاد ديروز نيستم. اين لباس در روح من اثر گذاشت. گاهي وقتها آدم سوار يك ماشين ميشود، خانهاش هم در اين كوچه هست منتهي سر اين كوچه دو نفر است، كوچه بعدي پنج نفر ايستاده است. ميگويد: ببخشيد مرا آنجا پياده كن كه ببينند من از اين ماشين پياده شدم. «كاني لست بعليبن الحسين»
در انتخابات ميگويد: عكس اين رقمي چاپ كنيد. طولش، عرضش، رنگياش، عكسها را همينطور مثل آجر كنار هم بچسبانيد. در ايام ماه شعبان بحث را گوش ميدهيد، بد نيست اين جمله را بگويم، «الهي» يعني خدايا «بِيَدِكَ» به دست توست. «لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نُقْصَي» (بحارالانوار/ج91/ص96) عزت و ذلت من دست تو است. ما فكر ميكنيم اگر عكس درازتر باشد حتماً رأي ميآوريم. اينقدر آدم هستند صبح تا شب يك باندي برايشان فكر ميكنند، كه عكسش چقدر باشد، عرضش، طولش، كجا، چه كنند، بله تبليغات مهم است. اما عزت و ذلت دست خداست. ممكن است همه كارها را بكنيم، اما خدا ذليلت كند. يكبار ديگر بخوانم. مناجات شعبانيه است. «الهي» خدايا، از اين آسانها است. شما معنا كنيد. «يد» يعني چه؟ «الهي بيدك» به دست تو است. «لا بيد غيرك» نه به دست كسي ديگر. «زِيَادَتِي وَ نُقْصي» يعني زياد شوم يا ناقص شوم كم و زيادي من دست توست، دست عكس نيست. ممكن است بنده يك عكس بگيرم، مقام معظم رهبري اين طرف من باشد. رييس جمهور اين طرف من باشد. رييس مجلس اين طرف من باشد. يعني من وسط همهي سران كشور باشم، اما خدا اراده كند ذليل شوم وسط همه اينها ذليل ميشوم. ما يك خرده توحيدمان كم است.
يك خاطرهاي براي قديم است ولي حالا براي شما بگويم. يك تاجري بود به چند كشور معامله داشت، منشيهاي زيادي داشت ولي گفت يك تعطيلي پيدا شود خودم به كارهايم برسم. يك روز مثل ايام عيد كه چند تا تعطيلي با هم هست، به هيچكس نگفت. از خانه بيرون آمد، در پاساژ رفت و در اتاق رفت. در را بست، يادش رفت كليد را بردارد. در قفل شد. در اتاق اندروني رفت كه تلفن هم نبود. خودش به آن دفاتر كل برسد. هرچه در را زد، داد زد، ديد چند روز تعطيلي است در پاساژ هيچكس نيست. گفت حالا توفيق اجباري است. نشست مطالعه كرد. پروندهها را خواند، اوراق را خواند، اسناد را خواند، فاكتورها را خواند. ظهر شد گرسنه شد، دستشويي نياز داشت. عصر شد. دارد بال بال ميزند. خانواده ديدند اين تاجر نيامده است. چه كسي او را برد؟ او را ربودند. خفه كردند، در چاه افتاد. به پليس بگوييم. آقا اين هرچه فكر كرد چيزي بخورد، نعره بكشد، آخر هيچكسي هم فكر نميكردند كه ايشان هم بلند شود برود، يكي يكي درها را قفل كند در اتاق آخري برود. خلاصه آقا به جايي رسيد كه زبانش را به كف كفشش ماليد. كه از خاكهاي كف كفشش بليسد. ديد حالش به هم ميخورد. كار نداريم لحظات جان كندن نوشت در اتاق پول از گرسنگي مردم. «الهي بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نُقْصي» خدا نكند بد بيايد آدم با دست خودش، خودش را خراب ميكند.
حالا بر عكس آن! پرندهاي است شبيه كفتر و كلاغ! كلنگ دوسره را ديديد يك سرش پايين است و يك سرش بالا، شاخهايش اينطوري است. يك شاخ زير چانهاش است. يك شاخ هم روي سرش. در هوا ميپرد گرسنهاش ميشود. نهنگ هم در دريا ماهي خورده جرم ماهيها لاي دندانش رفته است. نهنگ ميخواهد مسواك كند. خلال ميخواهد. نهنگ از عمق اقيانوس بالا ميآيد دهانش را اينطوري باز ميكند. آن پرنده ميآيد در دهان اين مينشيند جرمهاي لاي دندان نهنگ را ميخورد. نهنگ كه ميخواهد اين را ببلعد، شاخكها در دهانش فرو ميرود، مجبور است دهانش را نگه دارد. غذا ميخورد سير ميشود، پرنده سير ميشود ميرود، دندانهاي او هم مسواك ميشود. يعني چه؟ يعني خداوند رزق پرنده آسمان را لاي دندان نهنگ دريا گذاشته است.
7- عزت و ذلت، به دست خداست
«الهي بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نُقْصي» ما فكر ميكنيم اگر اين دختر را بگيريم، با اين پسر ازدواج كنيم. به ما چه؟ به ما چه؟ جوان آمده ميگويد: آقاي قرائتي دعا كن كنكور قبول شوم. ميگويم: آقا خدا انشاءالله خير برايت مقدر كند. ميگويد: حاج آقا آنچه را من ميگويم بگو. گفتم: من حرفي ندارم نوكر تو باشم ولي اينطور با خدا حرف نزن. خدايا هرچه من ميگويم گوش بده. همين كه من ميگويم. اين دختر، اين پسر، اين خانه، تكليف تعيين نكنيد براي خدا. خدا بلد است خدايي كند. ما بلد نيستيم بندگي كنيم. ما بندگي خودمان را فراموش ميكنيم، خدايي را ياد خدا ميدهيم. ميگوييم: ببين حواست را جمع كن ببين چه ميگويم. اگر ميخواهي خداي خوبي باشي چنين كن. بندگي خودمان را رها ميكنيم، به خدا خدايي ياد ميدهيم.
يك دعاي مكارمالاخلاق را بنده هشتاد جلسه تفسيرش را گفتم تازه آقايان ميدانند من نه فقيه هستم، نه فيلسوف هستم، يك طلبه عادي هستم. پر از نكته است. دعا لازم نيست مستجاب شود. دعا فكر شماست. مثلاً در دعاي ماه رجب ميگوييم: «و ارزقني جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرة» تمام خير دنيا را به من بده. آخر تو ظرفيت داري؟ ميگويد: بگو تا خودت ظرفيت خودت را باز كني. انسان مثل بادكنك است. فوتش كني با فوت خودش را ميتواند بزرگ كند. براي سلامتي خودت صدقه نميدهي؟ بگو: خدايا من صدقه ميدهم براي دفع بلا از همهي انس و جن و ملك، صحرا و دريا و هوا و مرده و زنده و بيمار، دفع بلا از همه. شما همين پولي كه مياندازي در صندوق كميته امداد، يكوقت ميگويي: نيتت اين است، دفع بلا از من، يكوقت ميگويي: دفع بلا از ما. شما نيت كن ما، ميشود «جميع خير الدنيا و الآخرة» هركس كار خير ميكند دعايش كن. سجده ميكني، نگو: الحمدلله بچهام شفا پيدا كرد. بگو: الحمدلله بيمارها شفا پيدا كردند. يعني هرچه خودت را باز كند، دريافتت بيشتر است. مثل تور است. تور را هرچه بيشتر باز كني، ماهيگيري تو بيشتر است. اين تور روحمان را باز كنيم. «جميع خير الدنيا»
8- روحيهي جمعگرايي در دعاها و مناجاتها
در نماز حق نداري بگويي «اياك اعبد و اياك استعين» يك نفري هم نماز ميخواني بايد بگويي: «نعبد و نستعين» يعني من ولو يك نفر هستم ولي ميخواهم همه را نگاه كنم. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» (فاتحه/5) در نماز حق نداري «اهدني» بگويي. بايد بگويي: «اهدنا»، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم» (فاتحه/6) همه ما را هدايت كن. در نماز حق نداري بگويي: «السلام عَلَيَّ» بايد بگويي: «السلام علينا» يكي از بركات دعا اين است كه جزئي را كلي ميكند. فرد را جمع ميكند. چشمانداز را اضافه ميكند. ولو تو ديگر مكه نميروي. اصلاً سازمان حج نميگذارند و سعودي هم ويزا نميدهد. اما فكر تو بايد فكري باشد كه هر سال مكه بروي. دعا خودش اثر سازندگي دارد.
يك نفر چاه ميكند گفتند: بابا نكن. اينجا به آب نميرسد. گفت: به آب برسد يا به آب نرسد، براي من نان كه دارد. من متري از صاحبخانه پول ميگيرم. حالا چاه به آب برسد يا نرسد. اگر براي صاحبش آب ندارد براي من نان دارد. دعا مستجاب نميشود اما تو را بزرگ كرد. در ماه رمضان «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَان» كُلِّ كُلِّ كُلِّ، نگو خدايا يك همسر خوب براي دخترم، يك همسر خوب براي پسرم، چرا پسرم؟ بگو:پسرها! چرا دخترم؟ بگو: دخترها! دعا شما را از فرد به جمع وصل ميكند. روح شما را بزرگ ميكند. در دعاها ميليونها نكته هست يكي اين است.
خدايا به ما توفيق شناخت خودت و پيغمبرت و كتابت و اهل بيت پيغمبر، شناخت حق، معرفت، بعد از معرفت مودت، بعد از مودت اطاعت، معرفت، مودت، اطاعت. اينها مرحله به مرحله. اول آدم بايد بشناسد، وقتي شناخت عاشق ميشود، وقتي عاشق شد پيروي ميكند. خدايا بالاترين درجه معرفت، مودت، اطاعت را در ما به وجود بياور. من همين دعا را كه بحثم بود تمام ميكنم. خدايا هرچه در جامعه ما را عزيزتر ميكني در باطن خودمان براي خودمان غرور پيدا نكنيم و نزد خودمان ذليل باشيم. خدايا هرچه در جامعه به ما عزت ميدهي به همان مقدار جلوي باد شدن ما، غرور و تكبر و منت ما را بگير. كارهاي ما را ناب قرار بده. بيآفت قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 67 سورهي زخرف چه امري را بيان ميكند؟
1) دشمني دوستان در دوزخ
2) دوستي دشمنان در بهشت
3) دشمني دوزخيان و بهشتيان
2- در دعاي ماه رجب، بر چه امري تأكيد شده است؟
1) اميد به رحمت الهي
2) خوف از عذاب الهي
3) هر دو مورد
3- از نظر امام سجاد(عليهالسلام) آفت عبادت چيست؟
1) فخرفروشي
2) عجب و غرور
3) منت گذاردن
4- امام سجاد در برابر عزت بيروني، از خداوند چه ميخواهد؟
1) ذلت دروني
2) انحطاط نفس دروني
3) نفس لوامة
5- اهل بيت(عليهمالسلام) در دعاهاي خود از خداوند چه ميخواستند؟
1) رفع گرفتاريهاي خود
2) رفع گرفتاري از مؤمنان
3) رفع گرفتاري از عموم مردم