متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/4/9
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
عزيزاني كه پاي تلويزيون هستند زماني بحث را ميبينند كه روز مبعث پيغمبر اسلام است. بحث ما نياز بشر به انبياء و مسألهي بعثت و وظيفهي ما.
بسم الله الرحمن الرحيم، بعثت پيامبران. هستي براي بشر آفريده شده است. نصفش را من ميخوانم و نصفش را شما بخوانيد. ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند… هستي براي ما است. قرآن دائم ميگويد: «خَلَقَ لَكُمْ» (بقره/29) «سَخَّرَ لَكُمُ» (ابراهيم/32) «مَتاعاً لَكُم» (مائده/96) «لَكُم، لَكُم» در قرآن زياد است. يعني هستي براي شماست. خوب اگر هستي براي ما است، اگر بشر هدايت نشود هستي را هدر ميدهد. مثل اينكه بگوييم: مدرسه، آموزش و پرورش براي بچههاست، خوب اگر اين بچهها معلم و مدير نداشته باشند، تمام زمين ورزش و آب و برق و گاز و نميدانم آزمايشگاه و نميدانم كتابخانه و همهي اينها هدر ميرود. چون همه اينها آماده شده كه اين بچه رشد كند. اگر مربي و راهنمايي نداشته باشد، رشد نميكند.
1- نياز بشر به وحي، در عصر حاضر
هر روز هم نياز انسان به وحي بيشتر ميشود. يعني الآن نياز بشر به وحي از دوران جاهليت و عربهاي وحشي قديم بيشتر است. گناه عربهاي وحشي قديم چه بوده است؟ 1- بت پرست بودند. خوب الآن چه؟ الآن انواع پرستشها هست. شهوت پرست، پول پرست، مقام پرست، مگر پرستش غير خدا الآن نيست. دخترشان را در گور ميكردند. الآن با سقط جنين دختر و پسر را با هم در گور ميكنند. در گور نميكنند در چاه مستراح مياندازند. همديگر را ميكشتند الآن بمباران نيست. تجاوز بود، الآن تجاوز نيست. آيا تجاوز به مال كم شده، تجاوز به آبرو كم شده، تجاوز به جان كم شده، چه جنايتي قديم بوده كه بگوييم اين جنايت الآن كم شده است؟ اگر بنا بود علم بشر را نجات بدهد… چه كسي جرأت ميكند تابلو بنويسد دست بگيرد. يك پلاكارت بگويد: هر كشوري دانشگاهش بيشتر است آمار فسادش كمتر است. هيچ استاد دانشگاهي جرأت ميكند يك چنين حرفي بزند؟ بگويد: من شهادت ميدهم هر كشوري دانشگاهش بيشتر است آمار جرمش كمتر است.
علم نجات نميدهد. صنعت هم نجات نميدهد. تشكلهاي سياسي هم جواب نميدهد. غير متعهدها، نميدانم سران عرب، سران چه و سران چه و سران چه… جلسات ميزگردي هم جواب نميدهد. اگر ميخواهيد ببينيد انسان چقدر سقوط كرده است، واقعاً خيلي آدم آتش ميگيرد. صدام را گرفته بودند قاضي شك داشت كه ايشان مجرم هست، يا مجرم نيست. چند ماه دادگاه صدام طول كشيد. حضرت عباسي دنياي حقوق نبايد خجالت بكشد كه هنوز در جرم صدام دنيا شك دارد. بنابراين گاهيوقتها نگاه ما به يك مترو و يك فرودگاه و موبايل و اينترنت و ماهواره و اينها ميافتد ما فكر ميكنيم كه انسان رشد كرده است. بنده هنوز نشانهاي از رشد بشر نديدم. اگر شما ديديد به من بگوييد. بگوييد يكي از فسادها و جنايتهاي قديم الان كم شده است. شرابش، زنا، سرقتش، آدمكشياش، توطئهاش، ظلم به ضعيفش، چه چيزي كم شده است؟
يك احمقي ميگفت: قديم كه مردم سواد نداشتند پيغمبر لازم بود. الآن سواد داريم. گفتم: حالا شما كه سواد داري، خلاف نديدي؟ خودت خلاف نكردي؟ نسبت به خودت خلافكار وجود نداشته؟ به خودت ظلم نكردند؟ چرا، پس هم خودت ميگويي ظلم كردم، هم كسي به تو ظلم كرده، هم با چشمت ظلم به ديگران را ميبيني. اين كجايش كم شده كه ميگوييد: بعثت نياز نيست. ما هر لحظه به انبياء نياز داريم.
2- ظلم و ظلمت، نتيجهي دوري از نور هدايت
قرآن چند تا تعبير دارد كه ميگويد: اگر بشر هدايت نشود، مثل چهارپا ميشود. (قاري): «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) انسان گمراه مثل چهارپا است. تمام گرگها در دادگستري ده تا پرونده ندارند. ولي ما آدمهايي را داريم كه سيصد تا پرونده دارد. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» از چهارپا بدتر است. باسوادي كه به علمش عمل نكند، قرآن ميگويد قلبي در آن حرف حق اثر نكند، (قاري) «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَة» (بقره/74) مادامي كه ظلم هست، بيعدالتي هست، تحير و گيجي هست، جهل هست، تعصب هست، ظلمات هست، انسان به نور نياز دارد. اگر يك كسي بگويد: قديم نياز به نور بود. حالا ديگر نياز به نور نيست. قديم نياز به اكسيژن بود، حالا نياز نيست. بعثت اكسيژن ما است.
بنده هندوستان رفتم، در يك دانشگاهي به من گفتند: ايشان پروفسور است، بعد يك مجسمهاي بود، ديديم اين آقايان پروفسور ميآيند راست مجسمه دستهايشان را اطاعت ميكنند و سر خم ميكنند و ميروند. همينطور نگاه كردم و ديدم عجب اگر بنا بود علم نجات بدهد، پروفسور در مقابل سنگ نبايد تواضع كند. انسان نياز دارد. پيشرفتهترين كشورها نيازش به بعثت بيشترين است.
هدايت به قدري مهم است كه به خاطر آن بهترين خلق خدا كشته ميشدند. قرآن در يك آيه ميگويد: (قاري) «وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَق» (آلعمران/112) انبياء شهيد ميشدند. هدايت مردم اينقدر ميارزد كه پيغمبر كشته شود، امام حسن كشته شود، همه امامان ما كشته شوند، كه به مردم بگويند: اين طاغوت است، اين حق است، اين باطل است. يعني بعثت اينقدر ميارزد. هدايت به قدري مهم است كه در تمام دعاها يك دعاي واجب داريم و آن «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» (فاتحه/6) تمام دعاها مستحب است، در كل دعاها يك دعا واجب است و آن «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» است. يعني انسان هرروز نياز به هدايت به راه مستقيم دارد. اينطور نيست كه شما فوق ليسانس و دكتر هستي و بنده حجةالاسلام هستم راه را تشخيص دهيم. در مملكت ما حجةالاسلامها و دكترهايي را ميبينيم يك لغزشهايي دارند كه آدمهاي عادي ندارند.
3- هدايت الهي، عامل حيات جامعه
يك آيه هست براي دنياي پزشكي است، اما حديث ميگويد كه براي دنياي بعثت هم هست. قرآن ميفرمايد كه: (قاري) «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/32) اگر يك پزشك و پرستاري تلاش كرد، يك نفر را از مرگ نجات داد. قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ أَحْياها» تو كه اين را از مرگ نجات دادي، «فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» انگار همه مردم را از مرگ نجات دادي. يعني نجات يك بيمار به منزله نجات كل بشريت است. اين براي پزشكها، امام ميفرمايد: اين براي بدن نيست. اگر شما يك منحرفي را هم هدايت كردي، انگار همه مردم را هدايت كردي. اين براي نقش بعثت. حالا درباره بعثت حرفهايي داريم بزنيم.
بسم الله الرحمن الرحيم. قرآن كلمه بعثت را بارها گفته، يكي اين است. «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ» (بقره/129) حضرت ابراهيم، قبل از موسي و عيسي بوده است. دعاي ابراهيم اين است. «رَبَّنا» اي خدا، پروردگارا، «وَ ابْعَثْ فيهِمْ» مبعوث كن. بحث را روز بعثت گوش ميدهيد. «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ» خدايا در بين مردم مبعوث كن، «رَسُولاً مِنْهُمْ» يك پيغمبري از خودشان باشد، كه كارش چه باشد؟ 1- «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ» آيات تو را بر آنها تلاوت كند، بعد چه؟ «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ» كتاب آسماني را به اينها تعليم دهد. ديگر چه؟ «وَ الْحِكْمَةَ» حكمت غير از كتاب است. «وَ يُزَكِّيهِمْ» و مردم را تزكيه كند.
از «رَبَّنا» يك نكته بگويم. چند هزار سال قبل از پيغمبر اسلام جد اعلاي پيغمبر ما كه حضرت ابراهيم است گفته، خدايا در بين مردم يك پيغمبر مبعوث كن… يعني بعثت انبياء و هدايت مردم به قدري ميارزد كه چطور بگويم؟ جهازيه براي خانمها به قدري مهم است، كه دخترشان از سه سالگي كه ميشود جهازيه برايش درست ميكنند. يعني هروقت يك پارچهاي، يك طلايي، چيزي گيرش آمد ميگويد: باشد دختر دارم. يعني پيداست اين جهازيه نزد مادر خيلي مهم است كه از سه، چهار سالگي، عقربك روحش به فكر جهازيه است. بعثت انبياء به قدري مهم است كه از چند هزار سال قبل ابراهيم ميگويد: خدايا ما كه داريم ميرويم، اما بعد از من در طول تاريخ براي مردم پيغمبر مبعوث كن. كه پيغمبر ما فرمود: «أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيم» (بحارالانوار/ج12/ص92) بعثت من به خاطر دعاي حضرت ابراهيم است.
4- ضعف بشر در شناخت حقيقت
«وَ ابْعَثْ» خدا بايد پيغمبر را مبعوث كند. بشر با انتخابات و اينها نميتواند. اگر انسان انتخاباتش درست بود، من اين را بارها در تلويزيون گفتم، يك دليل براي اينكه انتخابهاي ما پايش به جايي بند نيست. اگر انسان انتخابهايش درست بود، هيچكس همسرش را طلاق نميداد. تمام آمار طلاقها دليل بر اين است كه انتخاب ما درست نبوده است. اگر عقل بشر كامل بود هيچكس در تاريخ پشيمان نميشد. پشيماني دليل بر اين است كه عقل ما كامل نيست، نياز به كمك داريم. طلاق دليل بر اين است كه انتخاب آدمها همهجا درست نيست. نميخواهم بگويم، از مشورت و انتخاب و عقل استفاده نكنيم. استفاده بكنيم، كامل نيست. مثل ترازوي زرگرها است. ترازوي زرگرها ترازو است، اما محدود است. فقط طلا و نقره را ميشود با آن كشيد.
عرض كنم به حضور شما كه اگر پيغمبر نباشد، كعبه هم بسازي، «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْت» (بقره/127) حضرت ابراهيم كعبه را ساخت. كعبهاي كه پيامبر در آن نباشد ميشود، بت خانه! مثل حوزه علميهاي كه مدرس و طلبه در آن نباشد. جاي گربههاست. گربهها در آنجا تاب ميخورند. اگر يك مدرسهاي مدير نداشته باشد، معتادها ميروند در آنجا جمع ميشوند. كعبهي بدون پيغمبر بتخانه ميشود. اينقدر نقش دارد.
5- اخلاق و عرفان بر اساس آيات قرآن
بعد هم ميگويد كه وظيفهي پيغمبر چيست؟ «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ» كار پيغمبر تلاوت آيات است و تعليم كتاب و حكمت است و تزكيه است. نه با خواب، نه با شعر، نه با جن، نه با رياضت، نه با عرفانهاي كاذب، بلكه با متن وحي، من تقاضا ميكنم يك كلمه ميگويم، چون كلاسهايي هست، جلساتي هست، ما فيلمهايي را ديديم، بعضيها را تلويزيون هم نشان داده، بعضيها را تلويزيون نشان نداده، آدمهايي يك كلاسهايي ميگذارند، چه حاجخانمهاي چادر مشكي، چه كت و شلواريها، و گاهي هم ممكن است آخوندها باشند. كلاسهايي ميگذارند. اينها پايش به هيچجا بند نيست. راه تعليم، «يَعْلَمُهُم» راه حكمت، راه تزكيه، آيات الهي است. تكرار ميكنم اگر ميخواهيد مردم كتاب، حكمت، تزكيه را ياد بگيرند، راهش آيات الهي است. اين آقا و اين خانم چه كاره است كه كلاس گذاشته است؟
ديروز در دانشگاه تهران دو تا دختر دانشجو آمدند و گفتند: فلاني براي ما كلاس اخلاق گذاشته است و يك چنين حرفي زده است. گفتم: به او بگو: بيا با هم بحث كنيم. اينها زَهرهشان ميرود تا با يك طلبهاي مثل من كه متوسط هم هستم، يا ضعيف هستم بحث كنند.
خدا لعنتشان كند، گروه فرقان يك رييسي داشتند به نام آشوري، آخوند بود اعدام شد. اين اولش جز انقلابيها بود و بعد هم رفت در يك خطهايي. من زمان طاغوت كلاسهايي داشتم. به او گفته بودند اگر تو نفست به قرائتي بخورد، ايشان كلاسهاي زيادي در شهرها براي جوانها دارد، حرفهاي تو را منتقل ميكند. يك روز قم من را ديد و گفت: ميخواستم تو را ببينم. با هم بنشينيم، يك دو ساعتي نشستيم، گفت: اينها را به جوانها بگو. گفتم: خوب اينها كجايش به كدام آيه بند است؟ اين حرف شما سند قرآنياش چيست؟ سند عقلياش چيست؟ وقتي ديد من به او گفتم: سندش را بياور، ماند. آن زمان يك مدت كمي بود، چند ماهي بود مرحوم مطهري كه به قم تشريف ميآورد، من افتخار داشتم ميزبان او بودم به خانهي ما ميآمد. گفتم: شب جمعه مرحوم مطهري كه براي طلبهها كلاس دارد و از تهران به قم ميآيد، برنامه دارد ناهار منزل ما است. شما تشريف بياور اين حرفها را به مرحوم مطهري بگو، ببينيم نظر ايشان چيست؟ گفت: مگر تو با مطهري رابطه داري؟ گفتم: بله! خدمت ايشان ارادت دارم. گفت: خائن!گفت: خائن و بلند شد رفت. گفتم: عجب! ايشان در اتاق دو ساعت با من صحبت كرد، حرفهايي را زد كه من به جوانها بگويم، وقتي گفتم: دليل عقليات چيست؟ نتوانست بگويد. دليل قرآني، نتوانست بگويد، گفتم، داور مطهري، وقتي فهميد من ميخواهم حرفها را به مطهري بگويم، گفت: خائن! الآن هم از اين كلاسها در ايران هست.
يك قصه هست نميدانم شنيدهايد يا نه؟ من اين را گفتم حالا يا در تلويزيون و يا در سخنرانيهايم. يك مردي را زن دادند. اين مرد نابينا بود ولي زن او هرشب از خوشگلي خودش ميگفت. ميگفت: حيف تو شوهر كه چشم نداري. نميبيني من چقدر خوشگلم! يك شب از صورتش ميگفت. يك شب از سينهاش ميگفت. يك شب از هيكلش ميگفت. هر شبي… مرد هم چشمهايش بسته بود و گوش ميداد. يك هفته، دو هفته، سه هفته، دو سه ماه كه شد مرد بريد. گفت: خانم! خسته شدم. من كه چشم ندارم. تو هم هرشب از خوشگلي خودت ميگويي. ولي ميفهمم تو اگر اينقدر خوشگل بودي، چشمدارها تو را برده بودند! همينكه براي شوهر كور و شوهر نابينا از خوشگليات ميگويي به همين دليل زشتي! اين اگر خوشگل بود چرا حاضر نبود براي مطهري بگويد. چرا نزد يك طلبه نميگويد؟ چرا يك مشت بيسواد را دور خودش جمع كرده و كلاس عرفان گذاشته؟ همين كه براي شما كلاس گذاشته همين اولين دليل است كه بگو: آقا كلاست را ميخواهيم ضبط كنيم، پخش كنيم. اجازه نميدهد. اين چه كلاسي است كه ميگويد: من براي تو ميگويم. با اسلامشناس برخورد نميكنم، نوارش را هم نميگذارند، اگر هم گفتي مطهري، ميگويد: خائني! اين چه كلاسي است؟ گفتند: معقول را خواندي؟ گفت: معقول را نخواندم. ولي عقل كه دارم. بايد مواظب باشيم…
6- سفارش اسلام دربارهي ازدواج جوانان
دارم چه ميگويم؟برادرها و خواهرها روز بعثت است، قرآن ميگويد: راه تعليم، راه حكمت، راه تزكيه «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ»، راهش… آن كسي كه ما را ساخته حق دارد به ما بگويد چه كن و چه نكن. چه كن و چه نكن؟ اسلام ميگويد: ازدواج زود، حالا هرچه جامعهشناسان، روانشناسان، هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. اينها يك پشه هم خلق نكردند. آن خدايي كه ما را خلق كرده گفته سن ازدواج اين است. دختر بايد زود ازدواج كند. رسم نيست، باسمه تعالي رسم غلط است. دخترعموها، دختر خالهها…. هنوز در دانشگاه ما كسي ازدواج نكرده. اينها چه دليلي ميشود؟ آن كسي كه تو را آفريد، ميگويد: سن ازدواج اين است. اينطور نيست كه ما حالا باسواد هستيم حرفهايمان، اينقدر باسوادها كارهاي غير حكيمانه ميكنند. من گاهي خندهام ميگيرد، ميگويم: مدرسه دختر و پسر از هم جداست. راهنماييها كه هنوز شهوت ندارند، از هم جداست. دبيرستانيها كه شهوتشان شكوفا ميشود، آنها هم از هم جداست، دانشجو كه شهوتش گر ميكشد، مختلط است. آنوقت خنده اين است كه يك مشت دكتر در يك اتاق نشستند، من از اين دكترها خندهام ميگيرد. اسمش را اسلامي كردن دانشگاه ميگذارند. دختر و پسر را قاطي هم كردند، در اتاق نشستند موز ميخورند. ميخواهند دانشگاه اسلامي كنند. راست ميگوييد يا دروغ؟ آخر زشت است كه آدم خودش را سركار بگذارد. آدم مردم را سركار بگذارد بد نيست. اين آقايان خودشان، خودشان را سر كار گذاشتند. صبح دخترها بيايند و عصر پسرها بيايند. چه ميشود؟ مگر يك جاهايي كه واقعاً استادش ناياب است، اضطرار است. چه اشكالي دارد. آنوقت دخترها اگر خودشان باشند، ميتوانند چادرشان را هم بردارند، روسريشان هم بردارند. لباس مشكي هم لازم نيست بپوشند. لباس سفيد بپوشند راحت راحت هم باشند. همه خانم هستند ديگر. چه اشكالي دارد؟ اينكه دختر و پسر را قاطي هم ميكنيم، بعد در تلويزيون بحث ميگذارند رابطه دختر و پسر، آقا من راحت به شما بگويم. چون من با كسي رودروايسي ندارم. حرفهايم را هم احدي ياد من نداده. همه از قرآن و حديث است. رابطه دختر و پسر حرام است. يا ساعت اول حرام است يا بعد از چند دقيقه به حرام كشيده ميشود. يك كسي ميگفت: امام خميني گفته، گفتند: بابا امام خميني نگفته، گفت: حرف حسابي است بعداً خواهد گفت. يعني هر حرف حسابي را… به او گفتيم: بابا امام خميني چنين حرفي نزده است. گفت: حرف حسابي است. بعداً خواهد گفت. حالا او در حق است در باطل هم اينطور است.
رابطه دختر و پسر حرام است. شوخي هم نداريم. حالا ما خواهر و برادريم. با گفتن خواهر و برادر انسان خواهر و برادر نميشود. ازدواج را بايد تلاش كنيم، قوهي قضاييه بخشي از پولهايش، نيروي انتظامي بخشي از پولهايش، قواي مسلح بخشي از پولهايش، دانشگاه بخشي از پولهايش، بسياري از پولهايي كه ما خرج ميكنيم اگر اين مسأله ازدواج را راه بياندازيم، دو سوم، اينكه ميگويم حديث است. حفظ دو سوم دين نسل نو مربوط به شهوت است. مشكل نسل نو ما دو چيز است: غفلت، شهوت. دواي غفلت نماز است، دواي شهوت همسر است. خلاص! خودسازي و نميدانم اين حرفها را هم اينها… مثل يك مار زنده هرچه هم خاك بريزي، از اينجا سر ميآورد. دوباره از اينجا سرميزند. اينها چيز نميشود، كسي كه تشنه است آب ميخواهد. حالا راست او برقصيد. ممكن است در يك لحظه تشنگي از يادش برود، رقص تو را ببيند. دوباره ميگويد: آب. باز دوباره يك تمبك ميزني، باز ميگويد: من تشنه هستم. تو براي من تمبك ميزني؟! كنسرت و نميدانم فرض كنيد كه اردو و كامپيوتر و خطاطي و مسابقات و اينها همه تمبك زدن راست تشنه است. ممكن است در يك لحظه اين را از تشنگي منصرف كني اما دوباره برميگردد ميگويد: تشنه هستم.
مسلمانها را برده بودند فيلم عيسي را نشانشان بدهند، كه اينها مسيحي شوند. مسلمانها فيلم را كه ميديدند خوب كه گل ميكرد، ميگفتند: «اللهم صل علي محمد و آل محمد» گفتند: اي بابا! ما هرچه فيلم عيسي را نشان ميدهيم اينها بر محمد صلوات ميفرستند. نه شعر، نه جن، نه خواب، نه رياضت و نه عرفانهايي كه كاذب است. «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكََ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتاب»
7- قوانين اسلام، ميزان حق و باطل
آيهي ديگري راجع به بعثت. قرآن ميفرمايد: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ» بعد ميفرمايد: «وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه» (بقره/213)
قرآن ميفرمايد كه: پيغمبران آمدند «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ» پيغمبرها كارشان چيست؟ «مُبَشِّرينَ» به راه حق بشارت بدهند، و بركاتش و منذرين به خطرها هشدار بدهند. «وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ» كتاب آسماني آمد، «لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه» تا بين اختلافها حل شود. بشر نميتواند اختلافها را حل كند. الآن چه كسي ميخواهد اختلافات بينالمللي را حل كند؟ چه كسي ميخواهد حل كند؟ قانون بشر براي بشر قداست ندارد. تو يكي مثل من هستي، من وقتي متولد شدم آزاد متولد شدم. تو هم آزاد متولد شدي. به چه دليل تو بلهقربانگوي من باشي و من بله قربانگوي شما؟ قانون بايد قانون كسي باشد كه خالق ما است. اين مثال را بارها گفتم.
نواب صفوي را خدا رحمت كند. يك مثال قشنگي داشت. ميگفت: شما هر كالايي را بخري، يك دفترچه دارد. كولر، يخچال، كامپيوتر نميدانم هرچي.اين دفترچه عكس اين كالا را كشيده و بعد هم نوشته چگونه از اين كالا استفاده كن. نويسنده اين دفترچه چه كسي است؟ فقط كسي ميتواند بنويسد كه مهندس سازنده اين باشد. آن كسي كه اين را ساخته ميداند اين هواپيما چه رقم بنزين، چند تا مسافر در چه شرايطي. اين بخاري را چطور خاموش كنيم، روشن كنيم، نفتش چطور، فتيلهاش چطور، هر محصول و هر كالايي را بايد كسي قانونش را بگذارد كه سازنده است. بعد نواب صفوي ميگفت: خدا ما را ساخته است. ما كه از يك بخاري كمتر نيستيم. بايد سازندهي ما قانون بگذارد. اين شخص چه كاره است كه بيايد قانون مرا وضع كند؟ قوانين بينالملل يعني چه؟ يعني كشك. يك مشت آدم آنجا نشستند قانون درست كردند. خوب اينها چه كاره من هستند؟ از كجا باسوادترين است؟ از كجا من را دوست داشتند. از كجا در قوانيني كه وضع كردند، اهداف خودشان…
حقوقدانان بشر چقدر تا حالا به نفع فلسطين و به ضرر اسرائيل قطعنامه صادر كردند؟ اسرائيل يكي را هم گوش نداده است. حقوقدانها چه كردند؟ در يك زماني داريم نفس ميكشيم كه حقوقدانان ما جنايت اسرائيل را ميبينند،هيچي نميگويند. و هيچ كاري نميتوانند بكنند. همه از پس اسرائيل برنميآيند. به خاطر گردنكلفتي اسرائيل، و بيعرضگي حقوقدانان بشري. او گردنكلفت و آنها هم بيعرضه و بيخاصيت. سياسيون دنيا بيخاصيت هستند. حقوقدانان دنيا در جرم صدام شش ماه فكر ميكنند، ما در اين زمان زندگي ميكنيم. اصلاً تمدني نيست كه ما گفتگوي تمدنها داشته باشيم. باغ وحش است. دو تا برج در افغانستان خراب شد، اگر خودشان خراب نكرده باشند، گفت: كل افغانستان را ميگيريم. به خاطر دو تا برج كل افغانستان را تصاحب كردند. به خاطر يك حرف بيخودي كه خودشان خلق كردند، عرب را تصاحب كردند. شما با كدام تمدن ميخواهي سر ميز مذاكره بنشيني؟ تمدني نيست، باغ وحش است. پيشرفتهاي علمي انسان را از انبيا بينياز نميكند. هرچه ماشين تندتر برود، بايد ترمزش قويتر باشد. هرچه پيشرفت علم بيشتر باشد، ترمز تقوي بايد بيشتر باشد. اينطور نيست كه حالا ما باسواد هستيم تقوا نميخواهيم.نياز بشر به انبياء امروز از ديروز بيشتر است.
اختلافات امروز بيش از ديروز است. اوس و خزرج جمعاً چند نفر را كشتند. بد نيست برايتان بگويم. يكي از تهمتهايي كه به اسلام ميزنند ميگويند: اسلام با شمشير پيش رفت. مؤسسه راه حق يك كتابي نوشته «نگرشي كوتاه به زندگي پيامبر» تمام جنگهاي پيغمبر را آمارش را نوشته، تقريباً هزار و چهل نفر كشته شدند. كل جنگهاي پيغمبر هزار و چهل نفر كشته شوند. انوقت در دنياي پيشرفته علم روزي چقدر كشته ميشوند؟ مسيحيها ميگويند: اسلام با زور شمشير پيش رفت. ميگويم: تمام جنگهاي پيغمبر طبق همه آمار دقيق شده، دقت شده هزار و چهل نفر هستند، آنوقت يك مكتب اسلام كه با هزار و چهل تا كشته در جنگهاي مختلف كه در جنگها به ما حمله كردند. در جنگ خندق به ما حمله شد. جنگ احزاب به ما حمله شد. اختلافات بشر جز از راه قرآن حل نميشود. به شدت به امام زمان نياز داريم. دنيا هم امادگي هست. الآن دنيا تشنه امام زمان است. بد نيست اين را هم به شما بگويم. يك پيامي ميخواهم به شما بدهم. توجه كنيد پيام مهمي ميخواهم بدهم.
8- ديدگاه اسلام دربارهي آينده جهان
يك زماني امام زمان، عقيدهي شيعي بود. يعني امام دوازدهم ما بود. امروز امام زمان عقيدهي شيعي نيست. آينده جهان با چه كسي است، يك مسألهي سياسي و بينالمللي شده است. اسرائيل خط و نشان ميكشد كه دنيا بايد در دست من باشد. آمريكا ميگويد: دنيا بايد در دست من باشد. دنيا در آينده در دست چه كسي است؟ اين يك مسألهي سياسي بينالمللي است. قبلاً امام زمان يك مسألهي شيعي بود. الآن شيعي نيست. به همين خاطر شبهات، فيلمها خيلي كار ميكنند راجع به آينده جهان. خيلي كار ميكنند. و چه كنند عقيده شيعه را بشكنند و فكر خودشان را جا كنند. خيلي كارها كردند. چه فيلمهاي پر تيراژي تهيه كردند.
ما زير نظر مقام معظم رهبري، در قم بيست تا طلبه گرفتيم، طلبههاي فاضل، جوان و خوش بيان. تخصصي مسائل مهدويت. آنچه از ماهوارهها، اينترنتها، آنچه طراحي ميكنند براي ضربه به مهدويت بگيرند، جوابهايش را از نظر علمي بدهند. اين بيست تا الآن شده سيصد تا، ما سيصد تا فارغالتحصيل داريم كه اينها مدركشان، پايينترين مدركشان فوق ليسانس است. و سال قبل يعني سال 89 هزار و پانصد سفر تبليغي داشتند. در دانشگاهها ميروند صحبت ميكنند. الآن بنده به همهي وزارتخانهها و به همهي آموزش و پرورش و دانشگاهها اعلام ميكنم از اين تابستان استفاده كنيد. از اين تخصصي مهدويت دورههاي شانزده ساعته براي بچهها، چون آنچه چهار سال و سه سال و نيم خواندند، در شانزده ساعت ميتوانند بگويند. مثل شيشه گلابي كه عطرش ميكني، عصارهي آن بحث را ميگويند. به خصوص قشر فرهنگي و شبهاتي كه هست اگر ميخواهيد سالم بمانيد بايد دستمان را در دست انبياء بگذاريم. يك مرتبه يك كسي يك جايي سبز ميشود، ميگوييم: پدرش كيست؟ مادرش كيست؟
پريروز يك كسي آمده بود ميگفت: فلاني چنين گفته… گفتم: ببخشيد، ايشان مجتهد است يا مقلد؟ گفت: نه مقلد است. گفتم: بفرماييد مرجعش كيست؟ پدرش ايشان كيست كه حالا سبز شده است؟ مادرش كيست كه اينقدر مورد اعتماد قرار گرفته است؟ يك بار يك كسي سبز ميشود، يك مشت هم عقب او ميروند. مگر ما گوساله يا گوسفند هستيم كه هركس علف براي ما بريزد و عقبش برويم؟ ما انسان هستيم. تا يك كسي از نظر پدر، مادر، فكر، عقيده، استدلال، منطق، آيات، كتاب، حكمت، خودش تزكيهي اخلاقي، آخرش من به رييس دفترشان زنگ زدم گفتم: اين آقا… تو رييس دفترش هستي، خود رييس دفترش هم دكتر بود. گفتم: تو كه رييس دفترش هستي و خودت هم دكتر هستي. به من بگو ايشان چه كسي است؟ گفت: آقاي قرائتي نميداني چه آدمي است؟ گفتم: خوب بگو من حب و بغضي نسبت به هيچكس ندارم. گفت: زيارت عاشورايش ترك نميشود. نماز شبش هم ترك نميشود. گفتم: خوب عمهي من هم همينطور است. عمهي من هم زيارت عاشورا ميخواند، نماز شب ميخواند. مگر حالا هركس زيارت عاشورا خواند و نماز شب خواند، ميشود پول مملكت را در اختيار او گذاشت؟ ميشود قدرت را در اختيار او گذاشت؟ زيارت عاشورا كه يك كار مستحبي است. مثل اينكه فلاني رييس جمهور دستش را حنا ميبندد. حنا مستحب است، ميخواهد بزند و ميخواهد نزند. اين حرفها چيست.
قرآن ميگويد: آيات الهي، كتاب الهي، حكمت، منطق و عقل، تزكيه! اگر اين چهار تا اصل را رعايت كنيم، ميشويم اين كه شديم. و اينجا ميرويم كه ميبرند. استاد عرفان ما كج ميشود. وقتي ميگوييم: نزد يك اسلامشناس برود، فرار ميكند. ميخواهيم فيلمش را بگيريم، برخورد ميكند. ميگويد: من براي تو كلاس دارم به شرطي كه اسلامشناس حرفهاي مرا نشنود. فيلمبرداري نكند. ميگوييم: اسلامشناس را خانه ميآوريم. حتي به او گفته شد. گفت: آقا يك اسلامشناس را ميآوريم، حرفهايت را بزن ببينيم. گفت: نه، من كار به اينها ندارم! اصلاً بايد اينها را حذف كنيم تا ما راحت بتوانيم… تو اگر خوشگل بودي بگوييد…چشمدارها… بگوييد… چشمدارها… همين كه آمدي زن كور شدي، پيداست خوشگل نيستي. همين كه براي اينها كلاس گذاشتي، دور از چشم اينها، همين دليل بر اين است كه تو خيانت ميكني.
به شدت نياز به بعثت داريم. نياز ما الآن به بعثت از عربهاي جاهلي بيشتر است. فكر نكنيد حالا دانشگاه و اينترنت و ماهواره و نميدانم از اين چهار تا تكنولوژي پيشرفت بشر… آمريكا نيازش به وحي بيش از ديگران است. چون جنايت در آمريكا بيش از كشورهاي ديگر ديده ميشود.
آخرين كلمه! جوانهاي ايران، حدود 80 سال است ما دانشجو به آمريكا ميفرستيم. فيلم سكس هرچه بخواهي مفت برايت ميفرستند. از طريق ماهواره، اما فرمول هواپيماي اف 16 را به شما ياد نميدهند. يعني علمشان را به شما انتقال نميدهند. اما سكسشان را به شما انتقال ميدهند. شما از اين چه ميفهميد؟ ميگويد: ميخواهيد شما را يك آدم عياشي شهوتراني كند، حتي اگر خودتان هم انرژي هستهاي و دست به يك ابتكار و اختراعي زديد غصه بخورد كه چرا فهميديد؟ اين كافي نيست تا ما بفهميم دشمن ما چه كسي است و دوست ما چه كسي است؟ يعني ديگر باز هم نياز به اين است كه… ما بايد در حرف آخوندها تأمل كنيم. بگويم: حرف آخوندها اين است. بسم الله الرحمن الرحيم امريكا پيشرفتهاي علمياش را به شما صادر نميكند. عياشي و سكس و شرابش را به شما صادر ميكند. اين يعني چه؟ حقوقدانها در جنايت صدام ماندند، سياسيون هم قطعنامههايشان بيبخار شده است. به شدت نياز به بعثت داريم.
خدايا دست ما را خودت در دست انبيا بگذار. ما را كمتر از آني به خودمان واگذار نكن. همهي ما را از همهي خطرها براي هميشه حفظ بفرما. ما را دشمنشناس و حق شناس قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 179 سوره اعراف، دربارهي گمراهان چه تعبيري دارد؟
1) سختتر از سنگ
2) پستتر از چهارپايان
3) پستتر از خاك
2- نجات يك نفر از مرگ، در نزد خداوند چگونه است؟
1) همچون نجات همهي مردم
2) همچون نجات ده نفر از مردم
3) همچون جهاد در راه خدا
3- كدام پيامبر براي بعثت پيامبر اسلام دعا كرد؟
1) حضرت موسي
2) حضرت عيسي
3) حضرت ابراهيم
4- كار اصلي پيامبران الهي چيست؟
1) تعليم كتاب آسماني
2) تزكيهي مردم از پليديها
3) هر دو مورد
5- از نظر قرآن راه حل اختلافات بشر چيست؟
1) قوانين برآمده از عقل جمعي
2) قوانين برآمده از تعاليم پيامبران
3) دعوت مردم به اخلاق و سنتها