متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1389/12/26
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
سال 89 هم تمام. در آستانهي عيد سال نود هستيم. خوب آخر سال روز 29 اسفند، روز ملي شدن نفت است و در خدمت برادران و خواهراني هستيم كه در اين وزارت و سازمان زحمت ميكشند. گفتم: چه سفارشي براي مردم ايران داريد؟ گفتند: صرفهجويي. گفتيم: بنزين گران شده، مردم مجبور هستند صرفهجويي كنند. گفتند: با اينكه گران شده باز هم اسراف ميشود. اين پيام آقايان.
بحثي كه در نظر گرفتم، بحث فرصت است. يكسال رفت. لحظه به لحظه رفت و ميرود. راجع به عمر و تلف كردن عمر و استفاده از فرصت، و از دست دادن فرصت، و سوء استفاده از فرصت، و تبديل تهديدها به فرصتها، اينها بحث امروز ما است.
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث: فرصت، اهميت فرصت، استفاده از فرصت، سوء استفاده از فرصت، تبديل تهديدها به فرصت، اينها موضوعاتي است كه به درد همه ميخورد و بحث دائمي هم است. يعني كوچك و بزرگ، طلبه و دانشجو، كارمند و بازاري و كشاورز…
آرايشگاهي آمد ريشهاي اميرالمؤمنين را اصلاح كند، لبها تكان ميخورد. گفت: يا علي لبت را نگه دار، من روي لب را قيچي كنم. فرمود: لبم را نگه دارم، يك لحظه يك سبحان الله از من قطع ميشود. از اين چه ميفهميم؟ صد هستهي خرما بار شتر بود. از حضرت امير پرسيدند، چيست؟ نفرمود: صد هستهي خرما. فرمود: صد درخت خرما. يعني چه؟ يعني به هر هستهاي كه نگاه ميكنيم بايد نگاه يك درخت بكنيم.
خيلي فرصتها تلف ميشود. ورزش چيز خوبي است. اما تماشاي ورزش از دست دادن فرصت است. من هرچه فكر ميكنم، فرق بين تماشاي ورزش با تماشاي پول چيست؟ آدم يك چهارپايه بگذارد صبح تا شب پولهاي بانك را ببيند. گاهي هم كه ببيند پول زياد است، سوت بكشد. صبح تا شب هم اين پول را ببيني يك ريالش را به شما نميدهند. خودت بلندشو پول پيدا كن. تماشاي پول چه اثري دارد. ورزش خيلي مهم است. ولي تماشاي ورزش، حالا يكوقت انسان پايش در گچ است، حالا هيچ كاري ندارد، حوصله ندارد، خوب براي آدمهاي كم حوصله، بيحوصله، بيمار، خسته، خوب تماشاي ورزش هم عيبي ندارد. اما اينكه انسان همينطور سه ساعت، سه ساعت، دو ساعت دو ساعت، اين خيلي از دست دادن فرصت است.
1- در اسلام، فارغ التحصيلي و بازنشستگي نداريم
آيات زياد است، روايات زياد است. مثلاً ما در اسلام بازنشستگي نداريم. اينكه شما را بازنشسته ميكنند، به خاطر قرارداد است، مثل اينكه قرار ميگذارند مثلاً ميگويند: شما شب منزل ما بيا. يا شب من منزل شما ميآيم. ما به حسب قرارداد تعهد ميكنيم. بايد به تعهد عمل كنيم. شما قول دادي. دولت ميگويد: ماهي اينقدر از پولت برميدارم، بعد از سي سال به عنوان بازنشستگي به تو ميدهم. چون دولت در طول سال، پولمان را از حقوقمان كم كرده، حالا بعد از سي سال به ما ميدهد، اين قرارداد است. وگرنه در اسلام نه فارغ التحصيل داريم، فقط زن حامله فارغ ميشود. تحصيل چيزي نيست كه آدم از آن فارغ شود. در اسلام نه فارغ التحصيل داريم نه بازنشستگي.
قرآن يك كلمهي «فراغ» دارد، ميگويد: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7) يك كار جديد، دست به يك كار جديد بزن. منتهي كار جديد هم جهتدار باشد. هدفمند باشد. الآن دولت اين كمكها را برداشته هدفمند كرده است. خيلي خوب، كار خوبي است. اما اسلام ميگويد: همهي كارهاي شما بايد هدفمند باشد. چرا بيهدف آب را به صورتت ميريزي؟ آب كه به صورتت ميريزي قصد وضو كن. با يك نيت اين آب را كه مصرف ميشود هدفمند كن. من كه براي دخترم گوشواره ميخرم، همين گوشواره را هدفمند كنم. بگويم: اگر نمازت را بيغلط خواندي. همين گوشواره هدفمند ميشود. ما كه ميخواهيم عيد ديدن برويم، بگوييم: اول برويم ديدن آن عمهاي كه فقير است. آن دايي كه وضعش كمرنگ است. از فقرا شروع كنيم. اول خانهي پولدارها نرويم. اول از فقرا شروع كنيد. اين هدفمند ميشود.
يك جايزهاي ميخواهيم بدهيم. مثلاً ميشود اين جايزه را يك چيز مصرفي داد، ميشود يك چيز توليدي داد. روايت داريم پيغمبر ما وقتي جايزه ميداد، درخت خرماي باردار ميداد يا شتر حامله. امروز ميخواهيم به خانم يك جايزه بدهيم، يك چرخ خياطي يا يك چرخ ژاكت بافي، يك چيز توليدي بدهيم. وگرنه ميشود مثلاً يك جام داد، يك كاپ داد، روي طاقچه بگذارد.
2- هدفمند كردن همهي كارها براي خدا
اين هدفمندي فقط براي يارانهها نيست. همهي كارهاي ما بايد هدفمند باشد، اينكه ميگويد: في سبيل الله، يعني همهي كارهاي شما، «وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ» (شرح/8) «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»، «وَ إِلى رَبِّكَ» يعني براي خدا. به ماگفتند: اگر گوسالهاي در چين كشته ميشود كه گوشتش ايران بيايد، آن قصاب در چين مسلمان باشد و «بسم الله الرحمن الرحيم» بگويد. با اسم خدا گوساله را بكشد. چرا؟ يعني آن گوشتي هم كه بناست سلول بدن ما شود، آن گوشت بايد رنگ خدا داشته باشد. اگر قصابي بسم الله نگفت، گوشتش خوردني نيست، حرام است. از استراليا يك بزي را ميخواهند به ايران بياورند ما بخوريم، آن بز بايد قصابش با هدف، با بسم الله بكشد. اينها چه ميخواهد بگويد؟
از اين غذا به آن غذا، مثلاً تا حالا گوشت ميخوردي ميخواهي پنير بخوري. يا به عكس. اگر نوع غذايت عوض شد، يك بسم الله ديگر بگو. ميخواهي بنشيني، حتي ميخواهي يك سطر بنويسي، حديث داريم، حتي عروس و داماد اگر خواستند كنار هم بخوابند، با «بسم الله» كنار هم بخوابند. سوار مركب ميشويم با بسم الله سوار شويم. يعني همهي كارهاي شما رنگ الهي داشته باشد؟ «صِبْغَةَ اللَّه!» (بقره/138) يعني رنگ الهي داشته باشد.
راجع به ايام فراغت خيلي آيه و حديث داريم. پيغمبر فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ» (بحارالانوار/ج74/ص75) قدر پنج چيز را داشته باش، قبل از پنج چيز ديگر. 1- «شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ» قدر جوانيتان را داشته باشيد. تعطيلات عيد است. من سراغ دارم آدمي را كه در تعطيلات عيد يك كتاب نوشت. كتابش هم الآن چند صد هزار تا چاپ شده است. كتاب مفيد كه به چند زبان دنيا ترجمه شده است. فقط هم در ايام عيد نوشت. يك مقدار خودمان را جمع و جور كنيم، اتلاف وقت. ببينيد حضرت امام(ره) ميفرمايد: دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است. در تحرير است. در بحث اسراف ميگويد: دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است. بعد ميفرمايد: اسراف گناه كبيره است. بعد ميگويد: گناه كبيره انسان را فاسق ميكند. اين يعني چه؟ يعني وقتي بنده وضو ميگيرم، زياد براي وضو آب ريختم، چون آب زياد ريختم اسراف كردم، حالا چه رسد به بنزين و نفت و چه رسد به كاغذ و كتاب و چه رسد به و الي آخر… دور ريختن نصف ليوان آب اسراف و اسراف گناه كبيره است. گناه كبيره سبب فسق، يعني شما ديگر پشت سر من نميتواني نماز بخواني. چون اين شيخ در وضو زياد آب ميريزد. اسراف ميكند، اسراف گناه كبيره است، شيخ از عدالت ميافتد، خلاص!
گاهي يك كسي ميخواهد رييس جمهور شود يا شوراي شهر شود، خوب يك عكسش را اينجا بزن، برو مثلاً سي متر ديگر هم يك عكس ديگر بزن. يك كوچهي ديگر بزن. همينطور كنار هم مثل آجر.
گاهي يك كسي ميآيد اينجا از من عكس ميگيرد. دوباره از اين طرف ميگيرد. ميگويم: بابا اين سوراخ گوش با اين سوراخ گوش، كه فرق ندارد. از اين طرف ميايستد تق، از اين طرف ميايستد تق! ميگويم: بابا اين گوش من با اين گوش من چه فرقي كرد؟ فيلم مفت است، براي بيت المال است. من بارها اين مثل را زدم، يكبار ديگر هم شب عيد است اين مثال را بزنم. ببينيد خدا ميتواند كن فيكون، خدا به يك لحظه ميتواند همه چيزي را خلق كند. در عين حال خود خدا چقدر صرفهجويي كرده است. يك شكاف در صورت گذاشته است، چقدر از اين شكاف كار ميكشد. مكيدن سينهي مادر، گرفتن اكسيژن، پس دادن كربن، سخنراني، بوسيدن، سوت كشيدن، فوت كردن، حالا اگر به اين مهندسها ميدادي، چه ميكردند؟ يك لولهكشي ميكردند براي خروج كربن. از اينطرف يك لوله فرو مي كردند براي ورود اكسيژن. يك دكمه براي چشيدن، مكيدن، بوسيدن، كلهي ما را پر از دودكش و دكمه ميكردند. از خدا ياد بگيريد، كه خدا چه كرده است. يك انگشت شصت داده است، هشت تا وزارت خانه را در اين انگشت شصت جاسازي كرده است. شما شصت را ببند، وزارت آموزش و پرورش تعطيل است. چرا؟ نميتواني قلم دست بگيري. وزارت كار، نميتواني پيچ گوشتي دست بگيري، بيل نميتواني دست بگيري، سوزن و نخ، وزارت بهداشت، نميتواني آمپول بزني، از خدا ياد بگيريم. خدا كه دستش باز است، صرفهجويي كرده است. صرفهجويي كنيم.
3- استفاده از فرصت جواني
امام صادق فرمود: نوجوانها را دريابيد، قبل از آنكه ديگران كلههاي اينها را از حرف انحرافي پر كنند. يعني نوجواني يك فرصت است. دو نعمت است كه قدر آن معلوم نيست. يكي سلامتي، يكي فراغت. سلامتي و فراغت! به هر حال تفريح و عيد و ديد و بازديد سر جايش، اما غافل نشويم. يك وقتي يك كسي تلويزيون خريده بود، برفكهايش را هم ميديد. گفتيم: بابا چشمت خراب ميشود، گفت: پولش را دادم. اسراف در غذا، اسراف در مهمانيها، اسراف در لباس، هرخانهاي از ما، خانهي فقيرهايمان يك ساك لباس زيادي داريم، حالا اغنيا كه كاميون كاميون لباس زيادي است. هرخانهاي يك ساك لباس زيادي است، شما حساب كن چند ميليون ساك لباس زيادي هست؟ صرفهجويي و اسراف.
استفاده از فرصت، يوسف زندان رفت. ديد افرادي منحرف هستند. فكر كرد كه چگونه اينها را هدايت كند، دو تا از اين زندانيها خواب ديدند، به يوسف گفتند: خواب ما را تعبير كن. گفت: برايتان تعبير ميكنم اما بگوييد ببينم اين بتها چيست كه ميپرستيد. يعني آنجا استفاده كرد براي تبليغ. براي تبليغ استفاده كرد. گاهي وقتها كسي نزد من ميآيد ميگويد: حاج آقا يك استخاره كن. من تا ميروم استخاره كنم نگاه ميخورد ميبينم حلقهي طلا دستش است؟ ميگويم: قبل از آنكه استخاره كنم. اگر به من عقيده داري و ميخواهي من استخاره تو را بكنم، مي داني حلقهي طلا براي مرد حرام است؟ نماز هم باطل است، نماز هم نخواني هميشه در حال حرام هستي. خوب فيروزه دست كن. ميگويد: آخر نامزدي است. ميگويم: خوب حالا اگر گفتي: نامزدي، حرام خدا حلال شد؟ آن مثل را ميزنم كه چند بار تا حالا گفتم. يك كسي جگر روي منقل گذاشت و شروع كرد باد زدن. گربهها جمع شدند. يك مرتبه به گربهها گفت: بلال بلال! فكر كرد اگر به جگر، بلال بگويد گربهها ميروند. اينطور نيست كه اگر شما گفتي: حلقهي نامزدي، حرام خدا حلال شود. يا مثلاً ميگويد: خواهر و برادر هستيم. خواهر و برادر هستيم يعني چه؟ نامحرمي!
صلهي رحم برويد، خوب بالاخره دختر عمه، دختر خاله، اصلاً بعضيها ميروند عمه را ببينند به خاطر دخترش. بالاخره نامحرم، نامحرم است. نه حالا اين ارتباط بين پسر و دختر يك ارتباط علمي است. خواهش ميكنم سر خودت كلاه نگذار. ما كه سرمان كلاه نميرود. بچهها كه با هم رابطه پيدا ميكنند براي بازي است. تاجرها هم با هم رابطه پيدا ميكنند براي ايجاد شركت است. يك دختر و پسر جوان رابطهشان غير از رابطهي جنسي چه ميتواند باشد؟ رابطهي دختر و پسر يا همان لحظهي اول حرام است، يا اگر لحظهي اول هم رابطه پاك است، خطر به حرام افتادن هست. نميگوييم: دختر و پسر سالم نيست. هستند! اما بستر مثل زمين يخبندان است، زمين يخبندان بستر براي ليز شدن است. البته ممكن است آدمهايي روي يخ راه بروند و نيافتند. اما اگر پيدايش كردي، سلام مرا هم به او برسان.
4- روز قيامت، روز حسرت
امام سجاد در صحيفه ميفرمايد: «و استفرغ ايامي في ما خلفتني له» خدايا اين فرصتهايي كه من دارم در يك فرصتي قرار دهم، كه بتوانم روز قيامت جواب بدهم. حديث داريم روز قيامت لحظههاي عمر جلوي آدم نشان داده ميشود، مثل نوار قلب هست كه نشان ميدهند. در بيمارستان قلب نوار قلب را نشان ميدهند. ميگويد: لحظهها ميآيد از جلوي چشم آدم ميرود، آن لحظههايي كه هدر رفته و فرصتهايي كه از دست داده يك حسرتي ميخورد. قرآن ميگويد: يكي از اسمهاي قيامت «يَوْمَ الْحَسْرَةِ» (مريم/39) يعني ميگويد: آخ! ميتوانستم اين كار را بكنم. چرا اين كار را نكردم. چرا اين كار را نكرديم؟ ميرويد ميوه بخريد، ده كيلو ميوه براي عيد خريديد، سيزده كيلو بخريد. يك سه كيلو هم در خانهي فلاني بدهيد. آن هم عيد است. اصلاً پول بدهيد خودش برود ميوه بخرد. بالاخره اگر شما ديد و بازديد داريد، فقرا هم ديد و بازديد دارند. ماشين خوب اين نيست كه گازش بدهي برود. ماشين خوب يك ماشيني است كه اگر ماشيني در راه مانده است، بوكسل كند. بگذاريد با هم بخنديم. چرا به هم ميخنديم؟ با هم شاد باشيم. اگر شما غذا ميخوري، يك گرسنه نگاهت ميكند، وجدان داشته باشيم كه داريم، اين غذا لذيذ نيست، هرچه هم غذا لذيذ باشد لذت ندارد. چون او گرسنهاش است.
5- بهرهگيري از فرصت و ثروت در راه خدا
استفاده از فرصت، خدايا طوري مرا قرار بده، آنوقت چيزهايي هم كه رنگ خدا نيست، ميپرد. به خاطر پز، به خاطر سلام، مثلاً روز قيامت به بنده ميگويند: آقا، شما چه كردي؟ ميگويم: در اين ماه هزار تا سلام كردم. ميگويد: خوب كدام براي خدا بود؟ اين را سلام كردي مدير كل بود. اين هم معاون وزير بود. اين هم وزير بود، اين هم آيت الله بود. يك كارگر افغاني را سلام كردي؟ يك كارمند شهرداري كه كوچهها را نظيف ميكنند، يك سلام به اين كردي؟ آقا من لباسهايم را به فقرا دادم. لباس خوبت را دادي، يا لباسهايي كه تنگ شده است؟ آن لباسي كه تنگ شده است و رنگش را نميپسندي. قرآن ميگويد: اگر ميخواهيد به خدا نزديك شويد، « لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) آن چيزي كه دوست داريم به ديگران بدهيم. قرآن يك آيه دارد ميگويد: اگر خودت فقير بودي، اين را به تو ميدادند ميگرفتي؟
يك حاجي مكه آمده بود. خيلي گرما خورده بود. حجش كه تمام شد. گفت: خدايا ما كه آمديم. حالا خودت بودي ميآمدي؟ از دست خدا عصباني شده بود. ميگفت: ما كه آمديم، حالا خودت بودي ميآمدي. قرآن ميگويد. اينكه ميگويم از قرآن است. قرآن ميگويد: چيزي كه به فقير كمك ميكني، اگر خودت فقير بودي يك چنين لباس و خوراك به تو ميدادند، ميگرفتي؟ «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيه» (بقره/267) يعني خودتان اخذ نميكرديد. خودتان نميگرفتيد. «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا» مگر اينكه اغماض كنيد، ديگر خيلي در فشار قرار بگيريد، مثلاً قحطي شود، غذاي مانده را هم بخوريد. اگر ميخواهيد در كارتان غصه نخوريد، استفاده از فرصت اين است كه كارهايمان را براي خدا انجام دهيم. آخر بعضيها ميگويند: براي خداست اصلاً حرف پول نزن. من معناي كار براي خدا را بگويم كه اخلاص يعني چه؟ معناي اخلاص اين است.
6- نشانهي اخلاص در كارها
علامت اخلاص: 1- نه در دل و نه با زبان. در دل ميگويد: «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/9) «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً» يعني ما از شما جزا نميخواهيم. يعني در دل نيت پول نكردم. به زبان هم ميگويد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» (انعام/90) من با شما حرف پول نميزنم. ميگويد: براي پول نيامدم. به زبان هم نميگويم پول بده. نميگويد: نميگيرم. اگر دادند بگير. اگر دادند، بگير. اما به قصد پول نيامدم، مثل خود شما. خود شما كه اينجا آمديد از اكسيژن استفاده ميكنيد، اما نه براي اكسيژن آمديد. و نه با زبان گفتيد ما در سالن ميآييم به شرطي كه اكسيژن باشد. اخلاص يعني از دنيا استفاده كنيد اما براي دنيا كار نكنيد. آنوقت اگر براي خدا كار كنيد، وقتي ما به كمبود بنزين تهديد ميشويم، وقتي به انواع تهديد، تهديد ميشويم. دانشمندان ما، كارمندان ما، مردم ما، همه كمك هم ميكنند مشكل را حل كنند. نيت پول نكنيد ولي خوب حقوق هم بگيريد. گرفتن حقوق ربطي به اخلاص ندارد. آدم هست حقوق مي گيرد كارهايش هم خالص است. آدم هم هست حقوق نميگيرد، كارش هم خالص نيست. چطور؟ بنده ميآيم سخنراني ميكنم، پول هم نميگيرم. چرا؟ براي اينكه بگويم: من را ميبينيد پول نميگيرم. من را ميبينيد پول نميگيرم. يعني پول نميگيرم كه صد جا پز بدهم كه من پول نميگيرم. اينجا پول نگرفتن خدا نيست، پول نيست اما پز هست. ولي آدمهايي هستند ميگويند: آقا اين كار را خدا دوست دارد، من هم براي رضاي خدا اين كار را انجام ميدهم. دادند، دادند چه بهتر. ندادند من كار به او ندارم.
ما عيد خانهي فلاني نميرويم، چرا؟ ايشان ديدن ما نيامد. در عروسي ما نيامد. خانهي نو خريديم، نيامد. نميدانم چه… ايام عيد برويد ديدن كساني كه با شما قطع رابطه كردند، اين هنر است. اگر كسي را نشناختي و سلامش كردي هنر است. «صِلْ مَنْ قَطَعَك» (فقيه/ج4/ص177) «صِلْ مَنْ قَطَعَك» حديث است، يك آيه هم نوشتم. ميگويد: «ادْفَعْ» يعني دفع كن. «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) يعني او با تو بدي كرد، تو بدياش را به كار احسن دفع كن. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» (قصص/54) قران ميفرمايد: آدمهاي خوب «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» با كار حسنه و نيكو، «السَّيِّئَة» يعني بدي، آدمهاي خوب بديها را با خوبي جواب ميدهند. نميگويد: ديدن من نيامد، من هم ديدن او نميروم. چشمروشني براي بچهي من، نوهي من نياورد، من هم نميبرم.
7- توجه به فقرا و فراموششدهها در عيد
از عيد استفاده كنيد، عيد يك فرصت است. تمام فاميلهايي كه فراموش شدند، ديدن فاميلهاي فراموش شده برويد. آنهايي كه با شما قهر هستند. بايد خودمان را بشكنيم. چه اشكالي دارد؟ عزت براي خداست. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا» (يونس/65) نه شكست من است كه من خواهر بزرگ، او بايد ديدن من بيايد. بابا ول كن. بزرگ كيست، كوچك كيست؟ حديث داريم «الْفَقْرُ وَ الْغِنَى بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ» (بحارالانوار/ج69/ص5) اگر ميخواهيد بدانيد چه كسي غني و چه كسي فقير است، بعد از قيامت معلوم ميشود. در دنيا معلوم نميشود چه كسي بزرگ است؟ اين خانم بزرگ است، ممكن است خانم كوچك باشد. آن خانم كوچك است، ممكن است خانم بزرگ باشد. اول او بايد ديدن من بيايد. او بايد به من سلام كند. او بايد… نه ايشان خانهي ما آمد يك ربع نشست، من هم خانهشان ميروم يك ربع مينشينم. بعضي از خانوادهها خيلي محاسبات بدي ميكنند. دقيقه به دقيقه، ساعت به ساعت، ما مسلمان هستيم. «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» آيهي قرآن است. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» آيهي قرآن است. «صِلْ مَنْ قَطَعَك» روايت است. ميگويد: از اين فرصت، حالا كه عيد ديد و بازديدها شروع ميشود، از فقرا شروع كنيم. فرقي بين افراد نگذاريم. توجه به نسل نو داشته باشيم. در ايام عيد خوب بالاخره لباس نو است، آرايش ميكنند. در آرايشها مواظب محرم و نامحرم باشيم. عيد، عيد خوبي است. عيد نوروز عيد خوبي است. منتهي هم بستر عبادت است، هم بستر غير عبادت.
8- نيّت خدايي حتي در خوردن و خوابيدن
پيغمبر فرمود: يا اباذر، «يَا أَبَا ذَرٍّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْءٍ نِيَّةٌ حَتَّى فِي النَّوْمِ وَ الْأَكْل» (وسايل الشيعه/ج1/ص48) الله اكبر! اي اباذر، اگر آقاي رييس جمهور ميخواهد يارانهها را هدفمند كند، پيغمبر به ابيذر گفت: همهي كارها را… «حَتَّى فِي النَّوْمِ»، «النوم» يعني چه؟ «اكل» يعني در خوردن و خوابيدنت هم نيت داشته باش. چطور؟ شما سحري كه ميخوري، عبادت ميكني. چرا؟ براي اينكه ميگويي: سحري ميخورم، تا بتوانم روزه بگيرم. يعني هدفت از سحري خوردن روزه گرفتن است. با اينكه چيزي ميخوري، ولي همين چيز خوردن هم مستحب است. همين چيز خوردن مستحب است. اول ماه آميزش جنسي مكروه است. جز شب اول ماه رمضان كه ميگويند: مكروه كه نيست، مستحب هم هست. ميگويند: چون خدا فردا ميخواهد بگويد، دست درازي نكن. ميگويد: پس شب از حلال تأمين شو كه روز بتواني نسبت به ناموس مردم خودت را كنترل كني. آدم گاهي وقتها ميگويد: من اين غذا را بخورم، دو ساعت مطالعه ميكنم. من اين غذا را بخورم… يك خاطره دارم برايتان بگويم. يادم آمد كه بد هم نيست.
در سفر حج مقداري مغز بادام و اينها را بدرقهي ما كردند، ما هم در مدينه كيسه را باز كرديم و تقسيم كرديم. بعد از مدينه مكه رفتيم. مكه شلوغ بود و داشتيم طواف ميكرديم، ديگر از حال رفتم. به ذهنم آمد، كه اگر يك چند تا مغز بادامها را نگه ميداشتي، الآن ميخوردي، يك ليوان هم آب ميخوردي، يك طواف ديگر ميكردي. همه را مدينه دادي، حالا اينجا تو را ضعف گرفته و هيچ چيز نيست. به ذهنم آمد كه چرا همه را يكجا داديم. طواف من تمام شد، داشتم بيرون ميرفتم، يك كسي گفت: حاج آقا تشريف بياوريد. بفرما! فكر كردم مسأله دارد. گفت: ما ديديم تو داري در طواف از حال ميروي. گفتيم: طواف تمام شود، يك مقداري مغز بادام داريم، به اين شيخ بدهيم بگوييم: مغز بادام بخور. دست كرد يك مشت مغز بادام و مغز پسته به ما داد، اصلاً چيزي نبود ولي شيرينياش بود كه آن چيزي كه به دل من آمد، كه چرا در راه خدا دادم، ديدم خدا همانجا پاي كعبه جايش را پر كرد. غصه نخوريم.
من اگر به اين سلام كنم كوچك ميشوم. شما به اين سلام كن خدا بزرگت ميكند. خدا بزرگت ميكند. من ديشب از يك خانمي شنيدم. خانم مورد اعتماد! كه فلان خانم با اينكه پزشك است در خانه كارهاي دستي ميكند. حتي قاليچه ميبافد، حتي ژاكت ميبافد، هفتهاي دو روز هم مطب ميرود. بعضي دخترها همين كه ليسانس گرفتند، انگار از دماغ فيل افتاده! من استكان بشويم؟! توبه كن. ديپلم هستم. خوب ديپلم مگر سواد است؟ ديپلم كه سواد نيست. پنجاه تا، صد تا كتاب خواندي. ديگر امروز ليسانس و فوق ليسانس هم باري ندارد. ليسانس را بارها گفتم مثل دندان است. آدم كه دندانش درآمد، حالا اول خوردنش است نه آخر خوردنش. آدمهايي كه ليسانس و فوق ليسانس ميگيرند اول مطالعهشان است نه آخر مطالعهشان. كسي كه ليسانس گرفت، حالا راه به دنياي علم پيدا كرده است. حالا اولش است، اين فكر ميكند ليسانس گرفت، آخرش است. يك مقداري بايد چيزهايي كه در سرمان است كنار بگذاريم. گاهي وقتها مشكل ما، علتي هم كه حركت نميكنيم، من بايد رييس جمهور شوم. من بايد شوراي شهر شوم. من بايد وكيل شوم.
اول انقلاب يك كسي خودش را كانديد كرد رأي نياورد. الآن هم فرار كرده خارج است. براي اينكه رأي بياورد، هي ميگفت: ملت قهرمان ايران! تا رأيها را شمردند، ديدند رأي نياورد. فرار كرد خارج رفت، گفت: اين تودهي ناآگاه! ديديم اِ… پيش از ظهر قهرمان بودند، من بايد پست بياورم. پيش از ظهر ميگفت: ملت قهرمان، بعد از ظهر گفت: تودهي ناآگاه! بازي نكنيم. سلامها، ديد و بازديدها، روابط، همه… يك كسي پشت سر يك آقا نماز نميخواند. گفتند: چرا؟ گفت: آقا من سليقهي سياسي آقا را قبول ندارم. مگر پيش نماز و پس نماز بايد هم سليقه باشند. مگر آزادي نيست؟ آقا در اسلام گفته: آزاد است. شما ميتواني پشت سر آقا نماز بخواني، ركعت دوم بگو: آقا نميخواهم ركعت دوم را اقتدا كنم. قصد فرادي كن، آزاد هستي. حتي در نماز آزادي است. هركجاي نماز خواستيد قصد فرادي كنيد، ميتوانيد. آقا نماز مغرب را مسجد ميخواني، نماز عشا را نميخواهي بخواني؛ بلند ميشوي ميروي. نماز مغرب را مسجد ميخواني، نميخواهي سخنراني را گوش دهي، بلند ميشوي ميروي. اصل آمدن آزادي است. نگفتند: حتماً فلان مسجد برو. اين آقا را قبول نداري، يك مسجد برو كه آقايش را قبول داري. آزادي بايد حفظ شود. همينطور كه تو آزاد هستي خوب آن آقا هم آزاد است. يك سليقهاي دارد، خوب حالا يا حق يا باطل! گناه كبيره كه نكرده است. تازه گناه كبيره را لازم نيست از آقا بپرسيد آقا سلام عليكم، ببخشيد، ما پشت سر شما نماز ميخوانيم در عمرت هيچوقت گناه كبيره نكردي؟ به تو چه! (خنده حضار) شما كه گناه كبيره نديدي، عادل است. لازم نيست از خودش بپرسي، ممكن است در بچگي در گوش يك نفر زده باشد.
ما يكوقتي پدر چهار شهيد را به عنوان كشاورز نمونه معرفي كرديم. هم پدر چهار شهيد و هم يك بياباني را… وقتي در تلويزيون معرفي اش كرديم، يك تومار آمد فلان منطقه كه ايشان چرا كشاورز نمونه است؟ چرا معرفياش كرديد؟ گفتيم: بابا پدر چهار شهيد است. اين بيابان كوير را برداشته… گفت: آقا ايشان بچه كه بود يك چوب برداشت به سر من زد، هنوز هم جاي بخيههايش هست. گفتم: آقاجان من كه كشاورز نمونه را معرفي ميكنم، نبايد از اول عمرش اين را، از هبوط آدم ايشان كاري نداشته، وَر نرويم. حديث داريم اگر خواسته باشي وَر بروي، كه آدم بيعيب پيدا كني، بيرفيق ميماني. همانهايي كه هستند. همانهايي كه هست. حديث داريم اينهايي كه ميخواهند دوست درجه يك بگيرند، بيدوست ميمانند. اينهايي كه ازدواجشان عقب ميافتد براي اين دختر خواستگار ميآيد، ميگويد: حالا ببينيم يكي ديگر بيايد بلكه خوب، ميگويد: اين را هم ببينيم بلكه شايد سومي بهتر شد. بعد ميبيني اِ… سن دختر بالا رفت ديگر خواستگار نيامد. پسر آمده نزد من گفته: آقاي قرائتي ميتواني يك دختر براي من معرفي كني كه صد در صد خوب باشد؟ گفتم: خدا را بايد از خدايي عزل كنيم. چون اگر دختر صد در صد خوب باشد، يعني خدايا دنبال كارت برو! مثل دو دو تا، چهار تا. چه خدا باشد، چه خدا نباشد. بنا نيست، پس معناي توكل چيست؟ توكل اين است كه من تحقيقاتم را ميكنم. منتهي خيلي چيزها را هم خبر ندارم. ممكن است امروز صد در صد خوب باشد، فردا چه؟ ما چه تضميني داريم آنهايي كه صد در صد خوب هستند، فردا چه شود. اجازه بده، آقاي قرائتي كه سي و دو سال است در تلويزيون است، يك تلفن ميشود. الو! بفرماييد. از صدا و سيما برنامههاي شما از سال نود قطع ميشود. الو! بفرماييد. آقا اين ماشين را، حفاظتي كه به شما داديم، تا 24 ساعت برگردان. بعد يك دفعه ميبيني من ضد انقلاب شدم. در سرازيري هر بشكهاي بيام و است. هر بشكهاي تويوتا است. پژو است. من مجبورم وقتي گفتم: بي ام و اسم دو تا ماشين ديگر هم ببرم. وگرنه ميگويند: كارخانه به قرائتي يك بيام و داده، كه اسم بيام و را در تلويزين ببرد. تا گفتم: بيام و بايد اسم دو تا سه تا ماشين ديگر هم قاطي كنم كه گير كرديم. خيلي سخت است.
يكي از دوستان ميگفت: در جمهوري اسلامي آدم سه سال بيشتر نبايد آبرو داشته باشد. چون يا خودش خراب ميكند، يا خرابش ميكنند. تو چطور ماندي؟ (خنده حضار) در جمهوري اسلامي سه سال كوپن آدم است. در اين سه سال كه رييس بودي يا خودت خراب ميكني، يا اطرافيانت خرابت ميكنند، يا خرابت ميكنند، حالا حسادت است، حسود است، ناشيگري است، خط سياسي است.
استفاده از فرصت، عيد فرصت خوبي است براي آشتي دادن، براي كمك كردن، براي احوالپرسي از ضعفها، گاهي در جلسههاي فاميلي يك مشكلي را حل كنيد. مثلاً همهي فاميل جمع شديم، ميگوييم: فلاني يك مشكل دارد، از دَم نفري ده هزار تومان بدهيم. از دَم نفري يك ميليون بدهيم. از دَم نفري دويست هزار تومان بدهيم. در جلسههاي فاميلي در عيد يك مشكلي را هم حل كنيم. بعد ثواب اين مشكلي را كه حل كردي، هديه به حضرت مهدي كن. به پيغمبر، به اهل بيت، بعد بگو: يا رسول الله، اين گره را باز كردم، ثواب اين گره براي تو. بعد بگو: خدايا تو هم گرههاي مرا باز كن. يك گره باز كنيد. تخمه شكستن كه كاري نيست. حالا گيرم عيد 5 كيلو تخمه شكستي، دو كيلو پسته و يك كيلو هم مغز بادام، چه كردي؟ در اين ديد و بازديدها يك گرهاي را باز كنيد. يك مشكلي را حل كنيد. چهار نفر قهر را آشتي بدهيد. يك دو تا جهازيه جور كنيد. دو تا پسر را داماد كنيد. چهار تا وام درست كنيد. از اين كارها بكنيد، و الا تخمه شكستن اين حداقل است، اقل اقل است و شما حيف هستيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»