متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1389/9/18
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
چون بحث اوايل محرم پخش ميشود، يك سلامي به كربلا بدهيم. قرآن ميگويد: شهيد زنده است. به زنده كه سلام ميكني، قرآن ميگويد: جواب گرمتر تحويل ميگيري. يعني الان كه شما سلام بر امام حسين ميكني، امام حسين به شما توجه ميكند و گرمتر از سلام شما به شما جواب ميدهد.
«السلام عليك يا أبا عبد الله و على الأرواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتك السلام على الحسين و علي علي بن الحسين و على اولاد الحسين و علي أصحاب الحسين و رحمة الله و بركاته»
در جلسهاي كه قبل از محرم حرف زديم، مطالب را گفتيم، ولي هفتهي اول محرم هفتهي امر به معروف و نهي از منكر است. حالا چرا هفتهي امر به معروف و نهي از منكر؟ به خاطر اينكه به امام حسين گفتند: چرا كربلا ميروي؟ گفت: «اني أُريد» من اراده كردم، تصميم گرفتم. «إني أريد أن آمر بالمعروف» (مجموعه ورام/ج2/ص11) من تصميم گرفتم امر به معروف كنم. «و أنهى عن المنكر» ميخواهم از منكر جلوگيري كنم. «عن المنكر». البته خود شناخت معروف و منكر هم مهم است.
1- شناخت منكرات بر اساس شرايط و موقعيتها
يك كسي به من رسيد. گفت: آقاي قرائتي تو را به خدا در تلويزيون بگو فلان منكر توسعه پيدا كرده است، نگوييد. من هم به او گفتم: شما چند سال است قم هستيد؟ گفت: مثلاً چند سال… گفتم: شما احتمال نميدهيد قم بودن شما منكر باشد؟ روحاني كه در قم ميايستد يا بايد مدرس باشد، يا طلبه. يعني يا درس بدهد، يا درس بخواند. وگرنه با داشتن دهها هزار مسجدي كه روحاني ندارد. هزاران روستايي كه روحاني ندارد، چرا شما در قم ايستادي؟ يا بايد درس بدهي يا بايد درس بخواني، يا بايد هجرت كني. افرادي كه هجرت نكنند، خود هجرت نكردن منكر است.
ماگاهي وقتها فكر ميكنيم كه اگر مثلاً 50 سال نجف بمانيم، 50 سال قم بمانيم آدم خوبي هستيم. البته افرادي هستند، واجب است نجف بمانند. قم بمانند. اينها ركن هستند، استوانه هستند. عمود، پايه هستند. اما يكسري آدمها هستند كه نه ركن هستند، نه عمودند، نه مدرس هستند، نه محصل هستند.
منكر چيست؟ بعضيها فقط منكر را اين فكل دخترها ميدانند. فكل دخترها يكي از منكرات است. اميدوارم كه خداوند به آبروي امام حسين به همهي آنها توفيق دهد در سايهي خون امام حسين آنها هم حجابشان را بهتر كنند. اين حالا يك منكري است بايد تذكر داد. دخترهاي ماهم حالا انشاءالله گوش بدهند. اما منكر گرانفروشي چه؟ احتكار چه؟ خواباندن پول و وام ندادن چه؟ توهين به همسر چه؟ بد تربيت كردن اولاد چه؟ اينها منكر نيست؟ ما عزاداريهايمان خيلي وقتها منكر است. در جلسهي قبل گفتم، منتها خوب همهي مردم هميشه پاي همهي جلسهها نيستند. در هر دورهاي يك عده حرف به گوششان برسد. ممكن است يك عدهاي آن شب جمعه پاي حرفهاي من بودند. عدهاي اين شب جمعه. تكرار ميكنم.
2- برخي منكرات عزاداريها
در عزاداريهاي ما منكر است. بيوقت طبل زدن، بلندگوي حسينيه و مسجد همسايهها را اذيت كردن. جلسهها را آنقدر طول بدهيم كه نماز صبح از بين برود. در مجلسي كه هوايش براي همه است، دو نفر بيايند، ده نفر بيايند، سيگار بكشند و تجاوز به حريم هوايي افراد ديگر بكنند. خوب اين بنده خدا اين طرف نشسته چه گناهي دارد كه من هواي ايشان را دودي كردم؟ كسي كه ميخواهد سيگار بكشد، در تاكسي و در اتوبوس نبايد سيگار بكشد، هواي اتوبوس براي همه است. اينها منكرات است. سر مردم را بند كردن به چيزهايي كه نه واجب است، نه مستحب است. من يك اصلي را ميگويم بلكه انشاءالله در روضههاي ما يك تحولي پيدا شود. اصل هم از خودم نيست، از اسلام است. آنچه گفته ميشود و آنچه شنيده ميشود بايد چهار شرط داشته باشد. وگرنه گوينده و شنونده قيامت بايد جواب بدهند.
1- يا بايد واجب باشد.
2- يا مستحب باشد.
3- يا نياز فرد باشد.
4- يا نياز جامعه باشد.
ما گاهي وقتها يك بحثهايي ميكنيم كه واجب نيست، مثلاً علي اكبر 18 سالش است. ميگويند: آقا شنيديم بعضي از مورخين گفتند: 24 سالش است. يا امام زمان زن و بچه هم دارد يا نه؟ من بدانم حضرت مهدي(ع) زن و بچه دارد واجب است؟ نه! مستحب است؟ از مستحبات اين است كه ما بدانيم حضرت مهدي(ع) زن و بچه دارد يا نه؟ مستحب است بدانيم؟ نه. الآن شما مشكلي با زن و بچهي امام زمان داري؟ مشكل شخصي داري؟ نه. الآن جامعهي ما مشكلش زن و بچهي امام زمان است؟ نه. پس ببينيد نه واجب است بدانيم. نه مستحب است بدانيم. نه نياز فرد است.
من ظهرها در دانشگاه تهران، نماز جماعت ميخوانم. به دانشجوها گفتم: هرچه سؤال ميكنيد يا واجب، يا مستحب، يا نياز فرد، يا نياز جامعه. يك روز يك كسي گفت: آقاي قرائتي نماز، در قطب شمالي چطور است؟ چون قطب شمالي شش ماه شب است، شش ماه روز. گفتم: ننهات رفته يا بابايت؟ گفت: هيچ كدام. گفتم: شما آنجا پرواز داري؟ گفت: نه! گفتم: هروقت خواستي بروي از فرودگاه زنگ بزن به تو ميگويم. خوب چرا وقتت را صرف يك چيزي ميكني كه نه واجب است، نه مستحب است، نه نياز فرد است، نه نياز جامعه. حضرت عباسي در مجالس ما حرفهايي زده ميشود كه…
من كسي را سراغ دارم وقتي روضه ميخواند نوشته بود: «و جلس علي صدر الحسين» (بحارالانوار/ج45/ص56) يعني شمر روي سينه امام حسين نشست. ميگفت البته بعضيها «و جلس» نوشتهاند. بعضي از محققين گفتند: «فجلس» حالا يا «وجلس» يا «فجلس». چه فرقي ميكند؟ گاهي وقتها اينها منكر است كه آب و برق مصرف ميشود، عمر مردم مصرف ميشود، اين مردم گوشت كيلويي چند هزار تومان خوردند در مسجد، در حسينيه آمدند. عمر اينها را… الآن بنده منبر آمدم، هزار نفر پاي سخن من، هزار ساعت عمر اينها را من گرفتم. چه چيز در مقابل هزار ساعت دادم؟
350 تا «اعوذ» در كامپيوتر است. يعني پناه ميبرم از اين خطر، يكي اين است، «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَع» (بحارالانوار/ج2/ص63) پناه ميبرم از اطلاعات بيارزش. يعني خيلي وقتها اطلاعات هست ولي ارزش ندارد. منكرات را دقت كنيم. شعر و شعور، حماسه و استدلال، عبادت و عزاداري بايد با هم باشد. عبادت و عزاداري بايد با هم باشد. يعني آن مداح، آن واعظي كه ميخواند بايد در نماز جماعت هم سر و كلهاش پيدا باشد. اگر واعظ منبر آمد ولي نمازش را نديديد. البته ممكن است بسياري از آنها پيش نماز هستند، ولي بايد نماز هم احيا شود. عزاداري و عبادت، استدلال و اشك، اصلاً اشك بايد براساس معرفت باشد. قرآن مي گويد: «الدمع» دمع يعني اشك. «الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا» (مائده/83) اين آيهي قرآن است. يعني اشك براساس شناخت. ما خيلي آدم داريم كه اشك ميريزد. چطور!!! چه طور اشك ميريزد.
3- اشك بر اساس معرفت اهل بيت(عليهمالسلام)
قرآن ميگويد: «الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا» اشك براساس معرفت. آدم داريم خيلي گريه ميكند. وقتي اسم فاطمهي زهرا را ميبرند، به صورتش ميزند. ميگويي: خوب اين عشق است خوب است. اما بيا چرا گريه ميكني؟ ميگويد: آخر ميداني؟ فدك را غصب كردند. ميگويم: خودت سهم امام ميدهي؟ ميگويد: نه! ميگويم: چه فرقي ميكند. تو سهم امام زمان را نميدهي، او هم سهم حضرت زهرا را نداد. با هم يكي هستيد. يعني او فدك را برد و خورد، شما هم سهم امام را بردي و خوردي. پس چرا شما براي او گريه ميكنيد، او هم بايد براي تو گريه كند. «الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا»
توجه به قبولي داشته باشيد. چند تا گاو و چند تا ديگ و سر هيئت كجاست؟ آخر هيئت كجاست؟ يك چيزي برايتان بگويم. از برجستهترين پيغمبرهاي ما حضرت ابراهيم است. چون موسي از نسل ابراهيم است. عيسي از نسل ابراهيم است. پيغمبر ما از نسل ابراهيم است. بسياري از انبياء از نسل ابراهيم هستند. يعني ابوالانبيا است. پدر انبياء است. روي كرهي زمين جايي مقدستر از مكه و مسجد الحرام نيست. خانهاي مقدستر از كعبه نيست. مقدسي مثل ابراهيم بنا، مقدسي مثل اسماعيل كارگر، مكان مكه، مسجدالحرام، كار كعبه. حضرت ابراهيم وقتي كعبه را ساخت، گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا» (بقره/127) يعني اگر تو قبول نكني، حتي كعبه ساختن در بهترين مكانها هواست. مهم اين است كه قبول شود. گاهي يك كار كوچك قبول ميشود، گاهي كارهاي بزرگ قبول نميشود.
4- قبولي عمل در نزد خداوند نه مردم
يك خانمي است در نيشابور گنبد و بارگاه دارد به نام شطيطه. چند فلس پول براي امام كاظم فرستاد گفت: اين مثلاً انفاق، خمس، زكات، هرچه. آن آقايي كه پولها را آورد پولهاي سنگيني هم از تجار آورد. امام كاظم فرمود: من پول تجار را نميخواهم. آن پولي كه آن خانم داده است بده. گفت: آقا چيزي نيست. دو سه فلس است. گفت: من همان را ميخواهم. آن دو سه فلس را گرفت. بعد امام كاظم يك پارچه داد. گفت: به اين خانم سلام مرا برسان، بگو: اين پارچه براي خود من است. 17 روز ديگر مثلاً از دنيا ميروي. اين را كفنت كن. من هم در تشييع جنازهات ميآيم. ببين دو ريال پول را امام هفتم ميپذيرد، و گوني اسكناس را نميپذيرد. به ما چه، چه چيز قبول شد و چه چيز قبول نشد؟ گاهي وقتها يك بچه در جلسه ميآيد. خدا روضهي اين بچه را قبول ميكند، ولي پدر و مادر و پدربزرگش روضهشان قبول نميشود. هيچ كس را در مجلس امام حسين تحقير نكنيم.
در عزاداريها منكر چيست؟ چون هفتهي امر به معروف و نهي از منكر است. منكرات عزاداري: راهبندان، از گوشهاي در كوچه و خيابان برويم كه اگر كسي، بيماري، كار عجلهاي، نميدانم فرودگاهي، قطاري هست، به كارش برسد.
امام حسين فرمود: كربلا ميروم. چرا؟ ميخواهم امر به معروف كنم. مقابلهي با تحريف دين.
ببينيد پيغمبر ما يك اسلامي آورد، حالا فرض ميكنيم اين ماشين است. پيغمبر ماشين اسلام را ساخت. راننده را هم در غدير خم مشخص كرد راننده عليبن ابي طالب است. اينجا او را نشاند. آمدند علي را كنار گذاشتند، كس ديگري را گذاشتند. اين ماشين اينجايش خورد، اينجايش خورد، اينجايش خورد، طوري شده بود، چون پيغمبر ما اين خط مستقيم است، بعد از پيغمبر خط راه ديگر رفت، راه ديگر رفت، راه ديگر رفت. پيامبر دهم هجري از دنيا رفت و سال شصتم هجري يزيد روي كار آمد كه امام حسين قيام كرد. 50 سال اين وسط ماند. 50 سال! در اين 50 سال اكثر آنهايي كه پيغمبر را ديده بودند مرده بودند. نسل نو هم چشمشان باز ميشد به جمال يزيد و حكومت بني اميه. يعني اصلاً ديگر چيزي «لَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُه» (بحارالانوار/ج36/ص283) فقط از اسلام اسم آن مانده بود. در فيلم امام علي ديديد. آن مردك نماز صبح را سه ركعت خواند. آمدند جلو دهانش را بو كردند ديدند بوي شراب ميدهد. يعني پيش نماز شراب خورده بود. پيش نماز اُموي بود. گفت: امروز حالم خوب است. ميخواهيد بيشتر هم بخوانم، بخوانم. ببين اسلام كارش به كجا رسيد كه خليفهي مسلمين يزيد بود. يك سگي داشت با سگش عشق ميورزيد. با سگش عشق ميورزيد. علناً شراب ميخورد. مقابله با تحريفات.
چرا كربلا ميروي؟ ميخواهم امر به معروف كنم. نهي از منكر چيست؟ تحريفها. حديث داريم اگر يك منكري عملي ميشود، عالم بايد نعره بكشد وگرنه لعنت خدا بر اين عالمي كه ساكت است. حديث است. يكبار ديگر ميگويم. اگر در جامعه منكري، بدعتي واقع شد. بر علما لازم است كه در مقابل آن بدعت فرياد بزنند و اگر فرياد نزنند لعنت خدا برآن دانشمنداني كه منكر را ميبينند و ساكت هستند. مقابله با تحريف، مبارزه با ستم.
5- كربلا، درس عزّت و شرف و مردانگي
عزت و شرف، كربلا به ما گفت: عزت و شرف. ترجيح مرگ سرخ بر زندگي ذلّت بار! پسر امام حسن مجتبي در كربلا سيزده سالش بود، قاسم، سيزده سالش بود. آخر بچهي سيزده ساله… شما چند سالت است؟ (يكي از حضار جواب ميدهد) دوازده سال. بلند شويد اينجا بايستيد. حضرت قاسم يك سال از اين بزرگتر بود. عمويش به او گفت كه: داريم ميرويم شهيد شويم. فرمود: اگر بناست ما زنده باشيم، حكومت دست بني اميه باشد، مرگ از عسل شيرينتر است. خوب يك بچهي سيزده ساله، كدام دانشگاه اساتيد پروفسورها جمع شوند، بگوييم: كدام دانشگاه فارغالتحصيلش سيزده ساله ميگويد: اگر بناست حكومت دست نا اهل باشد، مرگ از عسل شيرينتر است. خيلي مهم است.
ما گاهي وقتها براي يك مشتري نماز را نميخوانيم. ميگوييم: مشتري آمده، حالا باشد نمازمان را بعد ميخوانيم. يعني مشتري از خدا شيرينتر است. گاهي وقتها يك شكلي را ميبينيم نميخواهيم نگاهش نكنيم، خوب بابا نگاهش نكن. خوب دست از اين بكش. يك بچهي سيزده ساله ميگويد: مرگ از عسل شيرينتر است. اين تحليل سياسي است. يعني اگر بناست رژيم و حكومت دست نا اهل باشد، من بميرم بهتر است.
اصلاً كربلا دانشگاه است. من يكوقتي يادداشت كردم. كربلا بيست اصل را از بين برد. ما در ايران بيست اصل داريم. كربلا همه را قيچي كرد. نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. ببينيد اصلهايي كه در فكر ما است. ميگويند: با يك گل بهار نميشود… امام حسين فرمود: غلط است. با يك گل بهار ميشود. من يك تنه قيام كردم و رژيم را عوض كردم. چرا با يك گل بهار ميشود. يك شعر ديگر در ايران است. ميگويند: «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» امام حسين فرمود: اين فكر هم غلط است. من همرنگ جماعت نميشوم. برويد در خط سياسي. ميگويند: ما فلان كشور را محاصرهي اقتصادي ميكنيم. امام حسين فرمود: من حسين هستم، آب هم براي علي اصغر ندارم، اما زير بار نميروم. يعني من با محاصرهي اقتصادي نميشكنم. محاصرهي نظامي، امام حسين فرمود: ما هفتاد و دو نفر هستم. بين سي هزار تا سرباز زير بار زور نميروم. اينها خيلي مهم است. خيلي مهم است.
6- سجده بر تربت امام حسين(عليهالسلام)
اينكه به ما گفتند: شما اگر ميخواهي نماز بخواني با مُهر كربلا نماز بخوان. سه چيز باعث ميشود نماز قبول شود. 1- حضور قلب، اگر كسي سر نماز حواسش پرت است، نافله. اگر هم حواسش پرت است، هم حال نافله ندارد، حداقل مُهر كربلا. اين مُهر كربلا يعني چه؟ يعني هفده ركعت نماز، هر ركعتي دو تا سجده، سي و چهار تا، سي و چهار بار بلندترين نقطهي بدن را روي خاكي بمال كه زير سم اسب رفت، زير بار زور نرفت. محاصرهي اقتصادي او را از پا نيانداخت. محاصرهي نظامي او را از پا درنياورد.
كربلا ثابت كرد زن چقدر زور دارد. اخيراً در دانشگاههاي مديريت يك بحثي دارند به نام مديريت بحران. مديريت بحران يعني يك جايي اگر بحراني پيش آمد مثل بم، زلزله شد عزيزاني از دست رفتند، آنجا استاندارش نميداند چه كند. فرماندارش نميداند چه كند. اين مديريت بحران است. زينب كبري فوق پروفسور مديريت بحران است. عصر عاشورا اين زن چگونه مديريت كرد؟ چطور مديريت كرد؟ غير از برادرش امام حسين و ابالفضل دو تا از جوانهاي خودش هم شهيد شد. هجده تا از بني هاشم كه فاميل زينب هستند. آخر يك زن، دو تا از برادرهايش، دو تا پسرهايش، چهارتا، از هجده تا كم شوند، 14 تا. يعني چهارده تا از بني هاشم، دو تا برادر و دو تا پسر. هجده تا داغ ببيند، و حتي از نماز شبش هم نميگذرد. بلند شد بخواند ديگر زانويش جان نداشت، نشسته خواند. خيلي مهم است. يك زن به يزيد بيايد بگويد: «اني لاستصغرك» خيلي پستي!
ما حلقهي طلايمان گم شود قاطي ميكنيم. يك چيزي در زندگيمان جا به جا شود، من نميتوانم با اين شوهر زندگي كنم. من نميتوانم با اين زن زندگي كنم. چيه؟ من گفتم: نميدانم برويم خانهي عمه، او گفته: برويم خانهي خاله! من گفتم: نميدانم چه، او گفت: چه. سر يك چيز جزئي زن و شوهر از هم جدا ميشوند، متأسفانه، متأسفانه، متأسفانه، خيلي از آنها هم تحصيل كرده هستند. پس پيداست تحصيل آدم را آدم نميكند. خيلي از تحصيل كردههاي ما در زندگي كم ميآورند. امام حسين فرمود: ميخواهم بروم كربلا امر به معروف كنم. امر به معروف چيست؟ ثابت كنم. نهي از منكر چيست؟ ميخواهم به دنيا بگويم، محاصرهي اقتصادي هم شديد، زير بار نرويد. محاصرهي نظامي هم شديد، زير بار نرويد. ميخواهم ثابت كنم زن ميتواند در سختترين شرايط مديريت بحران را به عهده بگيرد. مديريت بحران. اين خيلي مهم است. معروفها چيست؟
7- كربلا درس پيروزي خون بر شمشير
امام از كربلا يك جمله نقل كرد. فرمود: خون بر شمشير پيروز است. خون بر شمشير پيروز است. اين يك فرهنگ است. اين شعر نيست، فرهنگ است. خون بر شمشير پيروز است.
فتوت و جوانمردي، قران يك قصه ميگويد از سورهي يوسف كه زليخا عاشق يوسف شد، درها را بست. خودش را به يوسف عرضه كرد. «قالَتْ هَيْتَ لَكَ» (يوسف/23) گفت: آمادهام با من خلوت كني. «قالَ مَعاذَ اللَّه» (يوسف/23) يوسف از شهوت گذشت. اباالفضل آب آورد تا لب دهانش نخورد. گفت: بچههاي امام حسين تشنه هستند. حالا آب خوردن چند ثانيه طول ميكشد. يك هُش، يك قورت، يك ثانيه… يوسف براي مدتي شهوت را ترك كرد و خدا از او تعريف ميكند. اباالفضل چه؟
عمل به تكليف؛ ما لازم نيست حتماً پيروز شويم. حضرت امام (ره) ميفرمود: ميگفت: تكليف ما اين است كه جبهه برويم. به مملكت ما هجوم شده وظيفهي ما است جبهه برويم. پيروز شديم، شديم. نشديم، نشديم. در قرآن يك آيه داريم. اين آيهها كنار هم چسبيده است. ميگويد: «يَقْتُلُون» يعني اين دشمن را ميكشد. پشت سرش گفته: «يُقْتُلُون» اين دو تا كنار هم است، آيهي قرآن است. اين او را ميكشد يا او اين را ميكشد. يعني يا دشمن را ميكشد يا دشمن او را ميكشد. اگر اين دشمن را كشت، پيروزي اسلام است. اگر دشمن اين را كشت، در راه خدا شهيد شده است. «يَقْتُلُون»، «يُقْتُلُون» ما ميخواهيم به وظيفهمان عمل كنيم. هرچه شد شد. امر به معروف تكليف و وظيفه است.
آيا ما هم بايد مثل امام حسين باشيم؟ بله، خود امام حسين چند تا مطالبه از ما دارد. مطالبات امام حسين:
8- شناخت حسين و يزيد و زمان
1- «[إِنَ] النَّاسَ فِيَّ أُسْوَةٌ» (الكافي/ج7/ص266) يعني من به شما الگو هستم. امام حسين نگفت: من زير بار يزيد نميروم. فرمود: «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَه» (بحارالانوار/ج44/ص324) مثل حسين زير بار مثل يزيد نبايد برود. يكوقت ميگويد: من زير بار او نميروم. ميگوييم: خوب اين قصهي شخصي است. امام حسين خودش را گفته است. گفته: من زير بار يزيد نميروم. قصهي شخصي است. نميگويد: من زير بار او نميروم. ميگويد: هركس مثل من است، نبايد زير بار كسي برود كه مثل يزيد است. «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَه» يعني يك جريان است، يك امر شخصي نيست. حالا يك حسيني بود، زير بار يزيد نرفت. هركس مثل حسين است، نبايد زير بار هركس برود كه او مثل يزيد است. اين خيلي مهم است.
رهبري چه كسي را قبول ميكنيم؟ پاي پرچم چه كسي سينه ميزنيم؟ به چه دليل خودت را به اين آقا فروختي؟ به چه دليل خودت را به اين حزب فروختي؟ چقدر سوادشان بيش از تو است؟ چه كمالي دارند كه تو نداري؟ چرا خودت را فدا ميكني؟ خودت را به چه كسي ميفروشي؟ به چه چيزي ميفروشي؟ بسوزد دنيا طلبي! عمرسعد امام حسين را ميشناخت. به او گفتند: حكومت، پست به تو ميدهيم. به خاطر حكومت ري كه البته ري آن زمان فقط شاه عبدالعظيم نبوده است. يك مناطق بزرگي از ايران بوده است. حكومت ري به تو ميدهيم. به خاطر حكومت حاضر شدند سر امام حسين را ببرند، براي حكومت. چه چيزي با چه چيزي معامله شد؟ در زمان ما هم هست. در زمان ما گاهي وقتها افرادي خودشان را ميفروشند. ميگوييم: آقا به چه دليل خودت را به اين ميفروشي؟ من ميخواهم امر به معروف كنم. معروف چيست و منكر چيست؟ منكر خودفروشي است. خودتان، مكتبتان، دينتان، غيرتتان را به چيزي نفروشيد.
مسألهي حجاب و عفاف؛ ميدانيد آخرين كلام امام حسين چه بود؟ امام حسين در گودي قتلگاه افتاد. به خيمهها حمله كردند. ايشان ديگر طاقت اينكه بلند شود راه برود، روي اسب سوار شود را نداشت. ولي همينطور با چشمهايش ديد، كه دارند سراغ زن و بچه ميروند، فرمود: اگر هم دين نداريد آزاده باشيد. چه كار به زن و بچهي من داريد! يعني آخرين كلام امام حسين غيرت بود. مردها نبايد اجازه بدهند كسي خانمشان را ببيند.
در اصفهان آيتاللهي بود، حاج آقا مصطفي بهشتي، شوهر خواهر دكتر بهشتي. ايشان ميخواست كربلا برود، لب مرز رئيس گمرك گفت كه: زمان شاه، من ميخواهم خانمت را ببينم با گذرنامه اش تطبيق كنم. ببينم اين عكس همان است يا نه؟ نكند شما يك عكس بدهي و يك خانم ديگر را ببري؟ من ميخواهم خانمت را ببينم و با عكسش تطبيق كنم. ايشان فرمود: خوب اگر بناست تطبيق كني يك خانم بيايد خانم مرا ببيند. گفت: نه من خودم ميخواهم خانمت را ببينم. گفت: من غيرتم اجازه نميدهد تو… من نميدانم چطور يك عده غيرتشان اجازه ميدهد كه اصلاً لذت ميبرند كه مردم با خانمشان گفتگو كنند، بگويند، بخندند، دست بدهند، نميدانم… گفت: من غيرتم اجازه نميدهد. گفت: نميگذارم كربلا بروي. گفت: نميروم. باقي زوارها خانمشان را نشان رئيس گمرك دادند، ايشان به همهي خانمها نگاه كرد و گفت: برويد. اين آيتالله بهشتي سه روز لب مرز ماند. و آخرش هم او گفت: نميگذارم. گفت: حالا كه سه روز مانديم ديگر كافي است. رويش را به مرز كرد و گفت: «السلام عليك يا ابا عبدالله» ميخواستيم بياييم معلوم شد بايد گناه بكنيم. اگر در زيارت گناه است، من نميآيم. برگشت خانهي شهيد محراب آيت الله اشرفي كرمانشاه. گفت: نرفتي؟ گفت: نه! لب مرز يك چنين صحنهاي پيش آمد نرفتم. برگشت اصفهان. اصفهانيها گفتند: چه زود برگشتي؟ گفت: لب مرز ك آدم چشم ناپاكي ميخواست خانم مرا اصرار داشت ببيند. من غيرتم اجازه نداد. بالاخره من اين را از آقازادهشان شنيدم. گفت: آقاياني كه خانمشان را نشان دادند و كربلا رفتند، وقتي برگشتند منزل ما آمدند. گفتند: آيت الله بهشتي! ميخواهيم يك كار بكنيم. گفت: چه؟ گفت: ما همه كه كربلا رفتيم، ثواب كربلاي رفته را همه به تو ميدهيم، و تو ثواب كربلاي نرفته را به ما بده.
ببينيد در عزاداري نبايد گناه باشد. جايي كه خانمها هستند لخت نشويد. بله خانمها نبودند لخت شويد سينه بزنيد. اما روبروي خانمها لخت شدن درست نيست. عزاداري خانمها اشكال ندارد، اما قاطي شدن آنها درست نيست. امام حسين شهيد شد براي اينكه امر به معروف و نهي از منكر كند. گاهي در خود جلسات ما امر به معروف و نهي از منكر ميشود. من اين را به نظرم گفتم. حالا اگر هم گفتم، تكرارش اشكال ندارد. چون ايام محرم است.
يكجايي جمعيتي بود چند هزار نفري، سخنراني ميكردم. جمعيت انبوهي هم نشسته بودند. مسئولين لشگري و كشوري وارد شدند، رئيس هيئت آمد گفت: بچهها بلند شويد، بلند شويد، اين بچهها را از پاي منبر ما بلند كرد و مسئولين را نشاند. من روي منبر ديدم عجب! خوب امام حسين فرمود: كربلا ميروم براي امر به معروف و نهي از منكر. اين خودش يك منكر است. يك بچه را بلند كردي. چرا بچه را بلند كردي؟ منكر است. حرفم را قطع كردم.
گفتم: آقايان حرفم را قطع كنم. آقايان مسئولين از اينكه شما ايام محرم منبر آمديد، سخنراني آمديد تشكر ميكنم. من متشكرم! از كار شما تشكر ميكنم. اما جاي شما غصبي است. چون بچهها را با زور بلند كردند و شما را جاي بچهها نشاندند. لطفاً بلند شويد. خوب شخصيتهايي بودند و هي به هم نگاه كردند. گفتم: دروغ كه نميگويم. واقعاً اگر يك بچه را بلند كني آيتالله هم بنشيند، آيتالله گناه كرده است. رئيس جمهور نماز بخواند، نماز رئيس جمهور هم باطل است. دين شوخي ندارد. گفتم: لطفاً بلند شويد. برويد هرجا جايي هست بنشينيد. به بچهها گفتم: بچهها پاي منبر بياييد. بچهها از اطراف دويدند. يك مرتبه ديدم از پايين منبر چنين ميكنند… (با بيان حركت و خنده حضار) اينقدر از پايين منبر بوس پرت كردند. امام رضا فرمود: اگر دين درست معرفي شود، همه عاشق دين ميشوند. آنجايي كه مردم بدشان ميآيد، ببينيد همهي مردم آب ميخواهند. اگر ديدي كسي آب نميخورد، معلوم ميشود يك مگس در آب افتاده است. پشهاي افتاده است. خاكي دارد. يا معلوم ميشود آن آقايي كه آب دستش است، ادم تميزي نيست. اگر كسي كه آب ميآورد تميز باشد، آب هم بهداشتي باشد، هر تشنهاي آب ميخورد.
امام حسين فرمود: من ميخواهم امر به معروف كنم. معروف چيست؟ نماز. معروف چيست؟ عفاف، حجاب. منكر چيست؟ مردم آزاري. منكر چيست؟ كسي را از سر جايش بلند كني. بلندگوهاي ما. منكر چيست؟ جلسه را معطل كرده و چيزي ياد مردم نميدهيم. منكر چيست؟ حسينيه درست مي كنيم جمعيت را در حسينيه ميكشيم و خانهي خدا را خلوت ميكنيم. به هر حال قيام امام حسين براي امر به معروف و نهي از منكر بود. سعي كنيم هركس هر كاري ميكند، و ما هم نياز به نصيحت داريم.
چند وقت پيش يك بچهي ابتدايي حالا كلاس سوم، چهارم، يك بچهي ابتدايي نامه نوشته بود. گفت: آقاي قرائتي تو هم منكر انجام دادي. گفتم: چه كردم؟ گفت: يك گچ دستت بود كوچك، اين گچ از دستت افتاد، بايد خم شوي برداري و بنويسي. دوباره يك گچ نو برداشتي. اين گچ اسراف شد. اگر اسراف حرام است، تو هم مرتكب حرام شدي. گفتم: راست ميگويي. «استغفر الله ربي و اتوب اليه» درست است حق با شماست. همهي ما نياز به تذكر داريم. كسي به كسي نگويد، استاد دانشگاه است يا آيت الله است يا نميدانم امير است، سرلشگر است، نميدانم مادر بزرگ است، پدر بزرگ است. همهي ما نياز به… و لذا قرآن ميگويد: «تَواصَوْا بِالْحَق» (عصر/3) نميگويد: «اوصوا بالحق» ميگويد: «تَواصَوْا» يعني من به تو بگويم، تو هم به من بگويي. سعي كنيم عزاداريهاي ما عزاداريهاي امام حسين پسند باشد. عقل در آن باشد. عاطفه در آن باشد. آموزش در آن باشد. قرآن در آن باشد. حديث در آن باشد. تاريخ در آن باشد. اشك در آن باشد. اطعام در آن باشد. برادري در آن باشد. پُز مَن مَن در آن نباشد. اذيت در آن نباشد. اميدوارم خداوند به ما توفيق بده انگونه كه حق عزاداري است انجام بدهيم.
خدايا زيارت با معرفت امام حسين را در دنيا و شفاعت او را در آخرت نصيب همهي ما بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»