متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1389/6/2
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك!
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
رمضان 89 بحثمان راجع به تربيت است. چون انسان اگر تربيت شود همه چيز دارد. و اگر تربيت نداشته باشد همه چيز را به آتش ميكشد. يعني خودش را به آتش ميكشد. جامعه را به آتش ميكشد. فاميل را، خانواده را، آموزش و پرورش و هرچه دارد هدر ميرود. خيلي مسألهي مهمي است. صدها آيهي قرآن اگر نگوييم هزارها دربارهي تربيت است.
خداوند بعضي سورهها را يك قسم خورده است. مثل «وَ الْعَصْرِ» «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ» (عصر/ 1و2) ««وَ الْعَصْرِ» يعني قسم به زمان، قسم به عصر! بعضي سورهها يك قسم دارد. بعضي سورهها دو قسم دارد. بعضي سورهها سه قسم دارد. بعضي سورهها چهار قسم دارد. مثل «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ»(تين/1) «وَ طُورِ سِينِينَ»(تين/2) «وَ هَاذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ»(تين/3) چهار قسم! از چهار، پنج تا كه رد شديم ديگر هفت تا هشت تا نداريم. يك مرتبه سورهي شمس يازده تا قسم خورده است. يازده تا قسم خورده است، آخر يازده قسم ميگويد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/9) «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا» (شمس/10)
1- يازده قسم خداوند براي اهميت تزكيه
چه چيزي است كه خدا يازده قسم خورده است؟ چه مسألهاي است؟ تزكيه چيست؟ تزكيه چيست كه خدا برايش يازده قسم خورده است؟ خيلي خدا مايه گذاشته است. ببينيد يك وقت زنگ ميزنيد كه تشريف بياوريد منزل ما. تلفني دعوت ميكنيد. يك وقت تلفني دعوت ميكني، فاكس هم برايش ميفرستيد. يكوقت هم تلفني و هم فاكس، يك نفر را هم ميفرستي. يازده مرتبه از يك نفر دعوت ميكني كه ايشان بيايد. اين پيداست كه يك شخص خيلي مهمي است. پيداست كه اين مهماني خيلي سرنوشت ساز است. كه از يازده راه اقدام ميكني كه ايشان خانهي شما بيايد. قصه چيست؟ تنها سورهاي كه خدا يازده قسم خورده است، سورهي والشمس است. اين هم براي تزكيه، تزكيه يعني انسان تربيت شده.
يكي ديگر اينكه خدا تمام عبادتها را «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/189) ميگويد. شايد رستگار شديد. اينكار را بكنيد شايد رستگار شديد. يكجا ميگويد: قطعاً… و آن براي تربيت است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/9) «قَد» يعني حتماً. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» با انجام همهي عبادتها ميگويد: شايد آدم خوبي شدي. ولي در تزكيه تربيت ميگويد: شايد نيست. قطعاً «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا» (شمس/10) «دَسَّاهَا» همين است كه در فارسي ميگوييم فلاني آدم دسيسه بازي است. ميگويند: آدم دسيسه باز است، يعني مارمولكي است. يعني ظاهرش يكطور است، باطنش يك طور ديگر. حقهباز است. رند است. كلك ميزند. ميگويند: فلاني آدم دسيسهكار ميگويند، اين دسيسه همان «دسا» است. «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا» يعني باختند آنهايي كه تيزبازي بيخودي كردند.
مثلاً فكر ميكند كلاهبرداري كند، پول گيرش ميآيد، رشوه بدهد كارش راه ميافتد. فكر ميكند از راه حرام به يك چيزي ميرسد. ميگويد: باخت! ممكن است به يك چيزي برسد، «إِنَّ الْحَرَامَ لَا يَنْمِي» (وسايل الشيعه،ج17، ص82) عربيهايي كه ميخوانم، خيليهايش را ميفهميد. «إِنَّ الْحَرَامَ» معلوم است. يعني مال حرام، «لَا يَنْمِي» هم كه در فارسي ميگوييم. «يَنْمِي» از همان نمو است. «لَا يَنْمِي» يعني مال حرام نمو نميكند. «وَ إِنْ نَمَى لَمْ يُبَارَك» (وسايل الشيعه،ج17،ص82) اگر هم رشد كند، بركت ندارد. مال حرام رشد نميكند، رشد هم كند بركت ندارد. «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّةِ» (وسايل الشيعه،ج17،ص81) لقمهي حرام خودش را در نسل نشان ميدهد. در نسل خودش را نشان ميدهد. لقمهي حرام به بچهات بدهي.
2- آثار تربيتي روزه در فرد و جامعه
خود همين روزه يكي از برنامههاي تربيتي اسلام است. من انشاءالله خواهم گفت. نقش روزه در تربيت. يك اشارهاي هم در يكي از جلسهها كردم. چون روزه چند تا كد تربيتي دارد. غير از اينكه عبادت خداست، كد تربيتي هم دارد. اول اينكه اخلاص را به آدم ياد ميدهد. چون همهي كارها پيداست. حج ميروي پيداست. نماز ميخواني پيداست. تنها جايي كه آدم عبادت ميكند و پيدا نيست، روزه است. يعني اخلاص را به آدم ياد ميدهد. اين اخلاص يك تربيت است.
روزه فقير و غني را با هم مينشاند. اينكه فقير و غني همه با هم باشند، اين خودش يك عبادت است. يعني فقير فقير، غني غني همه يكسان هستند. هر دو گرسنگي را ميچشند. اينكه اغنيا هم مزهي گرسنگي را بچشند اين يك مسألهي تربيتي است. گرسنگي را بچش تا ببيني گرسنهها چه مشكلي دارند. اين يك مسألهي تربيتي.
خوب تقويت اراده است. مال خودت را نخور. سي روز به ميوه نگاه كن، اما نخور. آب ميبيني تشنهات است، نخور. يعني چه؟ يعني ميخواهد ارادهات قوي باشد كه اگر به نان و آب مردم رسيدي بتواني نخوري. چون وقتي آدم سي روز تمرين كرد، مال خودش را نخورد، خوب ميتواند مال مردم را هم نخورد. تمام برنامههاي ما يك رگ تربيت در آن است. نمازش همينطور، روزهاش همينطور، حجش همينطور. خوب…
يك روايت ديدم كساني كه با اخلاق پيامبر مسلمان شدند، آمارشان بيش از كساني است كه با نظريه پردازي و استدلال مسلمان شدند. ببينيد بنده ميآيم يك عمري راجع به جمهوري اسلامي صحبت ميكنم. ولي اگر شما از يك شهرداري، از يك استانداري، از يك امام جمعهاي، از يك وكيلي، از يك كارمند دولتي، اگر يك بداخلاقي از اينها ديده باشي، ميگويي: آقاي قرائتي هستي. حرفهايت سر جايش! اما من خودم ديدم فلاني چنين كرد. يعني يك برخورد اخلاقي همهي سخنرانيهاي مرا هوا ميكند.
بعضي از برادرها براي حفاظت پاسدار بنده شدند. خوب دولت تصميم گرفت كه حالا ما را حفظ كند. يك ده سالي اينها پيش ما بودند. بنا بود شيفتشان عوض شود. حالا نميدانم از كميته ميرفتند سپاه يا از سپاه ميرفتند كميته، يعني يك گروهي مي رفتند يك گروه ديگر ميآمدند. به آن سرشيفت گفتم: آقا ده سال پيش ما بودي بدي و غلطي از ما ديدي حلال كن! گفت: ما كه رفتيم اما پدر ما را درآوردي. (خنده حضار) گفتم: چه كردم؟ گفت: در يكي از شهرها سخنراني كردي، در ماشين نشستيم، من هم رانندهات بودم. يك كسي يك ليمو ترش به تو داد، اين ليمو ترش را سوراخ كردي، چنين كردي. من پشت فرمان چنين شدم… نه دور انداختي نه نصفش را به من دادي. ببينيد يك بيتربيتي از من قرائتي ميبيند، ده سال چند هزار آيه و حديث همه ميپرد. آنچه كه همه را از بين ميبرد بيتربيتيها و بداخلاقيها است. برعكس آن، برعكس آن گاهي يك كار تربيتي پيدا ميشود، از همهي سخنرانيها اثرش بيشتر است. از همهي سخنرانيها اثرش بيشتر است.
جوانهايي كه چهارسال برايشان جلسه داشتم. رفتند ديدن يك آقايي و برگشتند گفتند: آقا او است. گفتم: من خودم هم قبول دارم. حالا شما چه چيز از او ديدي؟ اين جوانها شاگردهاي چهار سالهي ما رفتند ديدن آقا. آقا ديده پشت در آفتاب است. آفتاب تابستان هم داغ است. هيچ چيز نگفته است. رفته بيرون يك گوني تر كرده و روي كفش جوانها انداخته است. كه كفش جوانها داغ نشود. پايشان نسوزد. بنده چهار سال ايدئولوژي و سخنراني كردم، آن آقا هم يك گوني تر كرد. گوني تر او اين ايدئولوژي ما را برداشت و رفت. يعني برخوردها خيلي مهم است. برخوردها! با يك كار تربيتي و اخلاقي ممكن است سرنوشت يك نفر عوض شود. بنابراين كساني كه با اخلاق مسلمان شدند، آمارشان بيش از كساني است كه با استدلال مسلمان شدند.
3- خداوند، خالق و مربّي انسان
حالا مربي چه كسي است؟ ما اگر خواستيم تربيت شويم خودمان را در اختيار چه كسي بگذاريم؟ خودمان را بايد در اختيار خدا بگذاريم. چون خدا «رَبُّ كُلِّ شَيْء» (انعام/164) است، ببينيد اگر كسي يك شهرك ميسازد، پنج هزار تا خانه، ده هزار تا خانه، اگر شما خواستي در يك خانه لولهكشي را عوض كني، باز هم به همان شركتي ميگويي كه كل شهرك را ساخته است. چون آن كسي كه ساخته است، زير بنا را از آن ريشه بلد بوده است. به او بدهيد. چون او كلش را ساخته است. ميگوييد: آقا فلان ساختمان طبقهي فلان اينجايش چنين است. به خود شركت ميگويي. اگر بنا است ما يك جا را اصلاح كنيم، به آن شركت كلي بدهيم.
خداوند «هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْء» اينكه ميگويم آيهي قرآن است. «رَبُّ كُلِّ شَيْء» يعني خدا كل هستي را تربيت ميكند. كما اينكه «خالِقُ كُلِّ شَيْء» (انعام/102) است. «رَبُّ كُلِّ شَيْء»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»(فاتحه/2) «رَبِّ الْعالَمينَ» يعني پروردگار جهانيان! آن كسي كه كل هستي را دارد تربيت ميكند، مرا هم تربيت بكند. شما اگر خواستي خانهات را لولهكشي آب بكني، همان سازمان آب، همان سازمان برق، يعني آن كسي كه كل منطقه را آب و برق ميدهد خانهي شما را هم بدهد. ديگر جدا برنميداري مثلاً براي برق و آب ديگر لوله كشي كني. ميگويي: آقا كل هستي را خدا تربيت ميكند. پس ما را هم بايد خدا تربيت كند. چون او ما را ساخته ميداند چه ساخته است.
بنابراين تربيت خيلي مهم است. چند تا نكته گفتم. 1- تنها جايي كه خدا يازده قسم خورده است، براي تربيت است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، 2- باقي كارها را ميگويد: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» راجع به تربيت نميگويد: «لَعَلَّ» ميگويد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» 3- صدها آيه و هزاران حديث براي تربيت آمده است. 4- كساني كه با اخلاق و تربيت مسلمان شدند آمارشان بيش از كساني است كه با استدلال و نظريه پردازي مسلمان شدند. آخرين نكتهاي كه در اين چند دقيقه گفتم اين است كه اگر بنا است كسي تربيت شود، بايد ببينيم خدا چه گفته است. كارهايي كه خدا گفته انجام بدهيم. دنبال عرفان هم نگرديد. يك عارفهاي پوكي در جامعهي ما پيدا شده است، زن و مرد هم مريدش شدند. كارهاي پوك!
وقتي نزد آيتالله العظمي بهجت ميرفتند، يا بعضي از مراجع ديگر يا علماي ديگر ميگفتند: آقا بنده ميخواهم خدايي شوم. بنده ميخواهم رباني شوم. بنده ميخواهم از مقربّين درگاه خدا شوم، ميگفت: بابا چرا ميخواهي راه دور بروي، هرچه واجب است انجام بده، هرچه حرام است ترك كن. نه ذكري ميخواهد نه وردي. ذكر و ورد هم خوب است. اما اگر كسي واجباتش را انجام بدهد، محرمات را ترك كند اين بهترين تربيت است.
خوب حالا بحث امسال ماه رمضان ما بحث تربيت است. ابعاد تربيت را بررسي كرديم. تربيت بدني يكي دو جلسه، تربيت سياسي يكي دو جلسه، تربيت خانوادگي يكي دو جلسه. در اين جلسه تربيت اخلاقي و بعد هم يكي دو سه بحث ديگر داريم. بعد ميرويم موانع تربيت چيست. چه چيزهايي باعث ميشود ما تربيت نشويم؟ راههاي تربيت چيست؟ كه امسال ماه رمضان را انشاءالله با اين بحث تمام كنيم. بحث مفيدي هم انشاءالله خواهد بود.
خوب، در تربيت اخلاقي يك جدولي باز كنيم. موضوع بحث ما تربيت است. معناي تربيت را يك جلسه گفتيم. اهميتش را گفتيم. حالا در ابعاد تربيت مانديم. ابعاد تربيت كه يكي تربيت بدني بود، يكي هم تربيت سياسي بود. يكي هم تربيت خانوادگي بود. اينها بحثهاي گذشته و الآن تربيت اخلاقي.
در اخلاق تنظيم روابط، ما فعلاً اين را ميخواهيم بگوييم. تنظيم روابط با چه كسي؟ با خدا، با پيامبر و ائمهي اطهار و امامان، با علما، با والدين، با بستگان، با همسايگان، با دوستان، با دشمنان. اين سيماي يك تربيت است.
4- اخلاص و تسليم، معيار رابطه انسان به خدا
با خدا، با خدا بايد رابطهي اخلاص باشد. كارها را براي خدا انجام بدهيم. غير خدا مفت ميخرد. بنده الآن استان مركزي ماه رمضان فيلمها را ضبط ميكنيم. حالا مثلاً استان مركزي ميتواند چه كار براي ما بكند؟ ما از اين مسيري كه ميآييم، يك پاركي است، مجسّمههاي شخصيتهاي اراك را گذاشتند. به رفيقم ميگفتم: اگر ما به دكتر حسابي برسيم، به چمران برسيم، علامه عسگري، اگر از درجه يكها هم باشيم، يك نيم تنه در يك پارك ميگذارند. ديگر كاري نميتوانند بكنند. يك خياباني، مدرسهاي، دانشگاهي به اسم آدم ميكنند. مزد بشر بيش از اين نميتواند باشد.
اما خدا چه؟ خدا كارهاي ما را به بهشت ميخرد. مردم كارهاي كم را از ما قبول نميكنند. اگر گفتند: برو دو كيلو انگور بگير، شما رفتي يك سير انگور گرفتي، خود خانواده ناراحت ميشود. ميگويد: من گفتم برو دو كيلو بگير. يك سير انگور گرفتي؟ خلق جنس كم نميخرد. خدا جنس كم هم ميخرد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/7) وزن يك ذره را هم ميخرد. خدا گران ميخرد به بهشت! دنيا ميخرد به يك مجسمه، به يك خيابان نامگذاري. خدا جنس كم را هم ميخرد، خلق جنس كم نميخرد. خدا عيبها را ميپوشاند. «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ» (بحارالانوار،ج6،ص7)
اصلاً ما خودمان از خداييم. وقتي از خدا هستيم، حتي اگر ميخواهيم رياكاري هم بكنيم، براي خودش رياكاري كنيم. مگر نميخواهي رياكاري كني كه مردم تو را دوست داشته باشند. يك كاري را علني انجام ميدهيم كه مردم ببينند. خوب اگر ميخواهي براي مردم رياكاري كني، براي خدا رياكاري كن. عزت دست اوست. ذلت دست اوست. يكوقت ممكن است خوب براي مردم كار كردي، مردم بگويند: برو بابا اين رياكار است! يك عمري جان كندي كه او خوشش بيايد، آخرش هم او خوشش نميآيد.
يك چيزي در شهر ما كاشان ميگويند. لابد در همهي ايران است. ميگويند: كدخدا را ببين، ده را بچاپ! اخلاص چه ميگويد؟ ميگويد: خدا را ببين دل را بچاپ. كدخدا را ببين ده را بچاپ. اخلاص يعني خدا را ببين دل را بچاپ. خدا را ببين دل را بچاپ. آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزهي علميهي قم يك عالمي در اين شهر بود. امام خميني يك طلبه در اين شهر بود. در همين اراك. اين دو تا مخلص دنيا را تكان دادند. خدا را ببين، دل را بچاپ.
رابطهي ما با خدا، اخلاص! رضا و تسليم. تسليم باشيم. خدا ميخواهد به يك كسي دختر بدهد، الحمدلله! فضولي در كار… اي خدا يك پسر! بيا تو چه كاره هستي؟ اصلاً از كجا؟ مگر عقل تو كار ميكند؟ اگر عقلت كار ميكرد كه پشيمان نميشدي. ما كه عقلمان كوچك است. نميگويم كار نميكند. ما نميدانيم خير ما چيست. شما بگو: خدايا خير ما را تقدير كن. آمدم خانه بچهي من گفت: بابا! گفتم: بله، گفت: دانشگاه قبول شدم. گفتم: خوب شدي كه شدي. گفت: اِ… چه باباي بياحساسي! گفتم: حالا برقصم! خوب قبول شدي كه شدي. به من بگو: چه دليل علمي داري كه هركس دانشگاه رفت حتماً خوشبخت است. هركس نرفت حتماً بدبخت است. خيليها درس و دانشگاه را خواندند، مشكل دارند. خيليها هم درس و دانشگاه را نخواندند، مشكل ندارند. من ميگويم: خدا برايت خير بخواهد. حالا خير شما در دانشگاه است، يا بيرون دانشگاه! خير شما اين است كه پسر داشته باشي، يا دختر. خير شما در اين است كه در اين شهر تجارت تو بگيرد، يا تجارت تو نگيرد. گاهي آدم خيرش اين است كه تجارتش نگيرد. بنده اول طلبگيام رفتم در يك دهي روضه بخوانم. بلد نبودم روضه بخوانم مرا نخواستند. گفتند: آ شيخ! ما تو را نميخواهيم. چون نميتوانستم روضه بخوانم. به مرحوم آيتالله يثربي كاشان نامه نوشتند كه ما اين شيخ را نميخواهيم. يعني مرا در يك روستا عملاً بيرون كردند. ولي پاي تخته سياه آمدم ديدم معلم خوبي هستم. اگر من آنجا منبرم ميگرفت، توفيق معلمي از من گرفته ميشد. معلمي بهتر از منبر است. البته منبر هم خوب است. اما آدم در معلمي سر و كارش با بچهها است. خيليوقتها آدم شكست ميخورد، ميگويد: چه خوب شد كه من شكست خوردم. ما نميدانيم. خدا طراح است. اين را بايد بدانيم، تسليم باشيم.
حالا رابطهي ما با پيغمبر و امام، اطاعت، «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نسا/59)
5- پايبندي به عهد و پيمانهاي اجتماعي، وظيفه هر مسلمان
با همهي مردم وفاي به عهد. قول دادي، به يهودي قول دادي، به مسيحي قول دادي عمل كن. سه چيز است كه لازم نيست مسلمان باشد. احترام به پدر و مادر، مسلمان هم نباشند بايد احترامشان كرد. وفاي به عهد، قول دادي عمل كن. ردِّ امانت، يك چيزي به شما امانت سپرد، آمد به او برگردان. يعني ردِّ امانت، وفاي به عهد، احترام به والدين، اسلام و غير اسلام ندارد. با همهي مردم وفاي به عهد.
سخن خوب گفتن، «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره/83) نگفته: «قولوا للمؤمنين حسنا» قرآن ميگويد: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» يعني با همهي مردم بايد خوب حرف بزنيم.
دكتر بهشتي در يكي از اين كشورهاي غربي داشت ميرفت. به قبرستاني رسيد. يكي كنار دكتر بهشتي بود. يك سگي را در قبرستان ديد. به مرحوم دكتر بهشتي شهيد مظلوم گفت: اين سگ ميرود سر قبر فلاني فاتحه بخواند. متلك گفت. آقاي بهشتي گفت: چرا چنين گفتي؟ بالاخره انسانهايي مردند. اين سگ هم در قبرستان راه ميرود. چرا مثلاً تحقير كردي؟ «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» نميگويد: «قولوا للمؤمنين» چه مؤمن، چه غير مؤمن، بايد با آنها خوب حرف زد.
خوب، محبتهايشان را پاسخ بدهيد. گفت: سلام، سلام عليكم! گفت: سلام عليكم، سلام عليكم و رحمة الله! گفت: سلام عليكم و رحمة الله، سلام عليكم و رحمة الله و بركاته! هرچه هديه آوردند يك چيز بهتري برايش ببر. هديه مثلاً اين مبلغ را آوردند، شما يك مبلغ اضافه! حتي وام گرفتي، حديث داريم وام گرفتي شرط نكنيد كه وام به تو ميدهم اينقدر روي آن بگذار. وام براي خدا بدهد، منتهي آن بندهي خدايي كه وام گرفته، وقتي ميخواهد پس بدهد، خوب است كه خودش يك چيزي روي آن بگذارد.
ساده حرف زدن، «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ» (ص/86) از خودتان ستايش نكنيد. «من آنم كه رستم بود پهلوان» من زماني كه، من زماني كه… مَن مَن نكنيد. خانم بگويد: آقاجانم! حقوقم، حالا بعضي خانمها يك درآمدي دارند. از ارث پدر، درآمدي دارند. در سر شوهر ميزنند. شوهر يك ارث پدر در سر خانم ميزند. خودتان را… قرآن ميگويد: «لا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ» (نجم/32) از خودتان تعريف نكنيد. تعريف كردن از خود غلط است. پس از خودتان ستايش نكنيد. امانت را برگردانيد. ساده زندگي كنيد. نرم حرف بزنيد. وفاي به عهد، ردّ امانت، احترام… اين براي همهي مردم. برويم سراغ با علما.
6- پيروي از فقهاي عادل، ضامن بقاي جامعه اسلامي
رابطهي ما با علما، با مراجع رابطهي تقليد باشد. چون به هر حال شما ميخواهي چه كني؟ ما كه مسلمان هستيم. دين ما هم بايد از قرآن و روايت بگيريم. قرآن و روايت هم كه نميفهميم. در علما پيدا كنيم آن كسي را كه 1- قرآن و حديث را ميفهمد. فقيه است. عادل است. گناه از او ديده نشده است. هوس هم ندارد. تقليد كنيم. اگر خواسته باشي تقليد نكني بايد هرچه دوست داري، انجام بدهي. آنوقت خودت به سليقهي خودت عمل كني، درست است؟ خوب او كه بيشتر از تو سواد دارد. او كه بيشتر از تو تقوا دارد. او هوي و هوس ندارد، شما هوي و هوس داري. به ما گفتند: براي اينكه شما بيمه شويد، تقليد كنيد. البته واجب نيست تقليد كنيد. ميتوانيد درس بخوانيد به درجهي اجتهاد برسيد، خودتان روي پاي خودتان، بايستيد.
اما اگر به آن درجه نرسيديد، همينطور كه نان را از نانوا ميگيريد، لباس را به خياط ميدهيد، خانه را به معمار و مهندس ميدهيد، دينتان را هم بايد از مراجع بگيريد. يك چيز عقلايي است. كارشناس را همهي دنيا پذيرفتند. متخصص را همهي دنيا پذيرفتند. كجاي دنيا به متخصص مراجعه نميكنند. همهي دنيا به متخصص مراجعه ميكنند. متخصص دين هم مراجع تقليد هستند. خيلي روي كوبيدن مرجعيت دارند دست و پا ميزنند. از اينكه هرچه سيلي خوردند به خاطر مرجعيت است. وقتي امام فرمود: شير نفت را ببنديد، آبادان شير نفت بسته شد. كمر اقتصادي شاه شكسته شد. امام فرمود: سربازان عزيز من فرزندان عزيز من از پادگانها فرار كنيد. سربازها از پادگان فرار كردند، قدرت نظامي شاه شكسته شد. اگر ما گوش به حرف امام داديم كمر آمريكا ميشكند. وگرنه ميگويند: نخير! من تقليد نميكنم. هرطور دلم ميخواهد. بعد هم پشيمان مي شود. آخر تو سواد داري؟ با صد تا كتاب خواندن، با دويست تا كتاب خواندن فكر ميكني اينها سواد است؟ به ما گفتند: اعلم، مرجع تقليد بايد اعلم، اعلم يعني از همه سوادش بيشتر باشد. «اتقي» تقوايش از همه بيشتر باشد. بيهوس، براي اينكه نسل ما بيمه شود، گفتند: تقوا.
خوب، با والدين، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (بقره/83) حتي نگفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ العدل و إِحْسان» خدا در قرآن گفته: با مردم، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان» (نحل/90) با مردم عدل و احسان. اما با پدر و مادر كلمهي عدل را خدا قيچي كرده است. چرا؟ عدل يعني هرطور او رفتار كرد، تو هم مثل و عدل او! او گفت: احمق، ميشود گفت: خودت احمق هستي. ابتر، «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (كوثر/3) خودت ابتر هستي. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاء» (بقره/13) به ياران پيغمبر گفتند: خل هستند. فرمود: خودشان خل هستند. يعني اگر گفت: احمق، ابتر، سفيه، ميشود گفت: خودت احمقي، خودت ابتري، خودت سفيهي. اما اگر پدر و مادر به بچهاش گفت: احمق، بچه حق ندارد بگويد: خودت احمقي! نه!
با مردم «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان» اما نسبت به پدر و مادر عدل نيست. حتي اگر پدر و مادر توهين هم كرد، شما هيچ چيز نگو. فقط احسان. يكوقت پدر و مادر در خانه بداخلاقي ميكنند. ما داريم پدرهايي كه به خصوص وقتي مهمان ميآيد، به مهمان ميگويد: ببين اين بچه جان مرا درآورد. خيلي مرا اذيت ميكند. اين دختر نميداني چه ميكند؟ اين دختر و پسر هم روبروي مهمان خجالت ميكشند. رويشان نميشود حرف بزنند، ولي هرچه ميتواند پدر و مادر اين را ميكوبد. حق دارد. هرگز حق ندارد. گناه ميكند. پدر و مادر حق تربيت دارد اما حق تحقير ندارد. پدر و مادر حق دارد بچهاش را تربيت كند، حق ندارد بچه اش را كوچك كند. به خصوص روبروي همسايهها! مادر حق ندارد غيبت بچهاش را بكند. بچه را من خودم زاييدم. زاييده اي! ولي حق نداري غيبت او را بكني. مگر هركس زاييد ميتواند غيبت بكند؟ نسبت به پدر و مادر حتي اگر آنها كوتاهي كردند شما…
روايت داريم اگر ميخواهيد از بچههايتان خير ببينيد به پدر و مادرتان خير برسانيد. خير به پدر و مادر برسانيد، از نسلتان خير ميبينيد. نسبت به بستگان هم همينطور. صلهي رحم در قرآن آمده است. «تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحام» (نسا/1) اين در قرآن آمده است. «ذِي الْقُرْبى» (بقره/83) در قرآن آمده است. صلهي رحم عمر را زياد ميكند. سه ساله را سي ساله ميكند. و اگر كسي سي سال عمر داشته باشد، قطع رحم كند با فاميلش، برادر، خواهر، عمه، دايي، فلان، قطع رابطه كند، سي سالش سه سال ميشود. صلهي رحم در طول عمر مؤثر است.
خوب، نسبت به دوستان، ميگويد: اعتدال، اعتدال، اعتدال! اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر بيش از اندازه ستايش كردي، معلوم ميشود چاپلوس هستي. اگر كمتر ستايش كردي، معلوم ميشود حسود هستي. ستايش به اندازه! ستايش به اندازه! آفرين، صد آفرين زيادش است. اعتدال در ستايش، اعتدال در انتقاد، يكي كسي يك خلافي كرد، به رگبارش ببندند. اعتدال، حتي انفاق! ميگويد: پول هم ميخواهي براي فقرا خرج كني، هرچه داري نده. «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) شما حق نداري هرچه پول داري به فقرا بدهي. يك خردهاش را براي خودت بگذار. براي بچههايت بگذار. كسي همهي اموالش را وقف كرده بود. پيغمبر فرمود: اگر من ميدانستم، نميگذاشتم در قبرستان مسلمانها خاكش كنيد. اين چه حقي داشت تمام پولش را در راه خدا داد؟ مگر زن و بچه نداشت؟ خوب مردند يك خيابان گدا راه افتاد! اموالش را هم وقف كرده است. وقف هم اندازه دارد. مقام معظم رهبري يك نفر از اعضاي دفترش رفت پشت سرش نماز بخواند، گفت: شما نمازت را برو در خانه با خانم بخوان. شما صبح تا حالا در دفتر ما كار ميكردي، نزديك غروب است. برو خانه نماز را با خانم بخوان. اعتدال!
7- كنترل چشم و گوش و زبان، شرط اول تربيت اخلاقي
حالا اخلاقهاي منفي، اخلاقهاي منفي را من اينجا نوشتم. 1- نه هر فكري 2- نه هر نگاهي 3- نه هر غذايي، نه هر حرفي، نه هر مجلسي، نه هر شغلي، نه هر همسري، نه هر رفيقي، نه هر مجلسي، نه هر تصميمي، نه هرتفريحي، نه هر تشويقي، نه هر تنبيهي، اخلاق معنايش اين است. يعني كنترل كنيم. تنظيم كنيم. ببين اشك شما درست است شور است. ولي تنظيم شده است. از ده ماده تركيب شده است. از ده ماده تركيب شده است. آن كسي كه اين اشك را تنظيم كرده است، براي هر عضوي يك طور گذاشته است. اينجاي دست مرا پوست زيادي گذاشته است. كه اگر خواستيم دستمان خم شود اينجا پوست اضافه است. اينجا را پوست اضافه نگذاشته است. چون هيچوقت نياز نداريم از آن طرف دست ما خم شود. چون نياز نداريم اينجا پوست زيادي نيست. اما اينجا پوست زيادي هست. هيچ عضو ما قلاف ندارد جز چشم ما. چون چشم ما ظريف است بايد پلك داشته باشد. مژه داشته باشد. در گودي باشد كه آسيب نبيند. ابرو باشد كه اين ابروي مشكي جلوي فشار نور را بگيرد. خطوط پيشاني عرق را از اين طرف بياورد. كه وقتي كار ميكني عرقها از اين طرف نيايد در چشم برود. از اين طرف ميآيد. هركس كار ميكند عرقهايش از اين طرف ميآيد. آن كسي كه هستي را خلق كرد، كف پاي شما را گودي گذاشت، آن كسي كه گلبولهاي شما را تنظيم كرد، آن كسي كه فضاي دور زمين را تنظيم كرد، گفته: رفتارت را بايد تنظيم كني.
هر فكري درست نيست. سوءظن حرام است. هر نگاهي درست نيست. گفته: اين را نگاه نكن. چون نگاه كه كردي، دلت ميخواهد. دلت كه خواست آنوقت دنبال ميروي. توطئه ميكني. بعد آنوقت روابط نامشروع پيدا ميشود. بعد دنبال رابطهي نامشروع دخترها بيحيثيت ميشوند. بچهي حرام زاده پيدا ميشود. بعضي وقتها پا به فرار ميگذارند. بعضي وقتها خودكشي ميكنند. امراض مقاربتي پيدا ميشود. امراض رواني پيدا ميشود. پدر و مادرهاي آبرو دار دلهره پيدا ميكنند. اطمينان اجتماعي كم ميشود. گفتند: نگاه نكن. نگاه كردي دلت ميخواهد دنبال دل اين مفاسد هست. هر نگاهي نه! خانم هرطور كه ميخواهد لباس ميپوشد. خانم تو به جوانها رحم كن. خودت را ميخواهي نشان بدهي كه چه؟ جوان كه نميتواند در تو تصرف كند. جوان كه نميتواند تو را عقد كند. يا شوهر داري يا زن او نميشوي. خوب براي چه او را ميسوزاني؟ آيا ماه رمضان كه مردم روزه هستند، كسي بيايد در كوچه كباب بخورد. اين انصاف است. مردم روزه هستند، چرا جلويشان كباب ميخوري؟ چرا اين بدن زيبا را نشان جوانها ميدهي؟ بيتربيتي است. اگر انصاف داشته باشيم من كه با اين لباس بيرون ميروم خوب زنهايي كه ندارند چه ميشود؟ خوب من لباس اين قيمتي دارم. آن زني كه ندارد چه حالي پيدا ميكند؟
نه هر حرفي، گاهي وقتها يك كلمه ميگويي يك فتنه ميشود. يك روزنامه مينويسند. اسرائيل به لبنان حمله كرد. روزنامه ديگر مينويسد: اسرائيل متقابلاً به لبنان حمله كرد. يك كلمهي متقابلاً روزنامهچي استفاده ميكند. ولي قضاوت چه ميشود؟ همهي مردم دنيا ميگويند: پس معلوم ميشود اول حزبالله بوده است. چون ميگويد: اسرائيل متقابلاً حمله كرد. يك كلمهي متقابلاً قضاوت ميليونها آدم را عوض ميكند.
مگر ميشود هر حرفي را نوشت؟ مگر ميشود هر چيزي را روي سايت گذاشت؟ بسياري از سايتها روز قيامت نميدانم جواب خدا را چگونه خواهند داد؟ يك مسأله خصوصي، مثلاً بنده در يك جلسهاي يك چيزي گفتم. حالا برميدارد در سايت ميگذارد. خوب من در جلسهي آخوندها مثلاً ممكن است بگويم: آقا شما كه طلبه هستي چنين باش. قرائتي به طلاب حوزه چنين گفت. من دوستانه در يك جلسه گفتم. مگر هر حرفي را بايد همه جا پخش كنند. اين سايتها بايد روز قيامت جواب بدهند. با آبروي مردم بازي نكنيم. الآن هيچ چيز به اندازهي بيتربيتي در كشور ما خودش را نشان نميدهد. زنهاي ما، جوانهاي ما، چشمچراني ما، بازاريهاي ما، خيابانهاي ما، يك كاري كه ميتواند ده دقيقه بكند، يك ماه اين بنده خدا را در اداره تاب ميدهد. بالاخره عمر انسان است. تو كه ميتواني اين را الان امضا كني تمامش كني برود. چرا دائم تابش ميدهي؟ ما الآن مشكل ايمان نداريم. مشكل تربيت داريم. مشكل تقوا داريم.
خدايا، تو خودت ميداني كه از ما چقدر خلاف سر زده است و چقدر بعضي از خلافهاي ما آثار دارد. شما گاهي وقتها يك لامپ را خاموش ميكني فكر ميكني يك گناه كردي. نخير! لامپ را خاموش كردي يك گناه نكردي. ميداني در اين تاريكي چند نفر افتادند؟ چند جفت كفش گم شد؟ چقدر بشقاب شكست؟ چقدر صاحبخانه در مهماني خجالت كشيد؟ همهي اينها گناه كسي است كه يك لامپ را خاموش كرد. گاهي وقتها يك گناه را ساده نگاه نكنيد. من آزادم ميخواهم اين رقمي باشم. خوب اين آزادي چه به جان مردم ميآورد؟ دلم ميخواهد گاز بدهم. خوب بچهي مردم زير ماشين رفت. يك خانواده عزادار شدند. عيد كه ميشود، دهها هزار نفر عزادار ميشوند. به خاطر اينكه رانندهي ما دلش ميخواهد، تند برود. يك نفس است، هوس كرده تند برود، هر عيدي براي يك عده عزا ميشود.
مشكل ما مشكل تربيت است. بياييم سعي كنيم خودمان را تنظيم كنيم. آن خدايي كه هستي را تنظيم كرده است، به ما گفته: خودت، خودت را تنظيم كن. قلب شما حرم خداست. اجازه نده هرچيزي در حرم خدا برود. حديث داريم. «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ» (بحارالانوار،ج67،ص25) فلب شما حرم خداست. اجازه نده هرچيزي در حرم برود. گوش شما امانت است. هر صدايي را ضبط نكن. آقا مجاز است. موسيقي مجاز است. آقا يا مجاز يا غير مجاز! مغز من نميخواهم با اين حرفها پر شود.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفيق بده آنگونه كه ميخواهي خودمان را تربيت كنيم. لغزشهايي كه از ما سر زده است، در اين ماه رمضان عزيز همه را ببخش و بيامرز. ما را آماده براي دريافت بركات شبهاي قدر بفرما. ماه رمضان است از همديگر بگذريم. بالاخره فحشي، غيبتي، تهمتي، سوء ظني، همديگر را حلال كنيم. قرآن يك آيه دارد ميگويد: همديگر را ببخشيد. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/22) همديگر را ببخشيد. بعد ميگويد: «أَ لا تُحِبُّون» (نور/22) دوست نداري، «أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُم» (نور/22) دوست نداري خدا تو را ببخشد؟ خوب اگر ميخواهي خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش. قلبتان را پاك كنيد كه شيرش كند. قلبي كه كينه در آن است، مثل ليواني كه سوسك است. شما هم شير و شربتش نميكني. خدايا قلب سليم و منيب، و توفيق دريافت همهي بركات شب قدر را براي همهي ما مقدّر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»