متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1387/6/31
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ماه رمضان 87، شبهاي قدر بحثمان راجع به اميرالمؤمنين(سلاماللهعليه) است.
موضوع: حديث ثقلين! إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» (بحارالأنوار/2ج/ص225)
1- حديث تقلين مورد قبول شيعه و سني
اين حديث، حديث متواتر است. متواتر يعني اينقدر گفتهاند كه ديگر قابل چانه زدن نيست. مثلاً اينكه ميگويند تعطيلي عاشورا ديگر قابل چانه زدن نيست. حالا ميشود گفت كه تعطيلات عيد را يك روز كم و زياد كنيم، نميدانم تابستان را يك هفته كم و زياد كنيم، ساعت كار را يك ساعت كم كنيم … ولي هيچ كس نگفته است… و روز عاشورا در تعطيلي هيچ شكي ندارد. اين چيزهايي كه ديگر سوزن رخنهاش نميرود، قطعي و متواتر ميگويند. يعني از بس كه نقل كردهاند. يعني از بس كه افراد نقل كردهاند، ديگر جاي شك نيست. 20 نفر از ياران پيغمبر، از تابعين 19 نفر، قرن دوم 20 نفر، قرن سوم 35 نفر، قرن چهارم 17 نفر، قرن پنجم… همينطور قرن به قرن، اين حديث را نقل كردهاند و تقريباً همهي كتابهاي مهم سنيها و همهي كتابهاي شيعه، اين حديث را نقل كردهاند، اين حديث چيست؟ نه يك بار و دو بار و ده بار و بيست بار! بارها و بارها، پيغمبر فرمود مردم! «إِنِّي» من! «تَارِكٌ» ترك ميكنم و رها ميكنم در بين شما، دو چيز سنگين را! دارم ميروم، پيغمبر فرمود دارم ميروم و دو چيز سنگين و دو چيز گرانبها را براي شما ميگذارم، يكي قرآن و ديگري عترت و اهل بيت! نود و چند بار حديث داريم كه فرمود اهل بيت، يك حديث داريم كه فرمود كتاب الله و سنتي! سنت من يعني حرفهاي من! قرآن و سخنان من! قرآن و حديث من! يك حديث داريم كه پيغمبر فرمود قرآن و حديثهاي من، نود و نه حديث داريم كه فرمود قرآن و اهل بيت من! خوب گوش داديد؟ يك حديث داريم كه فرمود قرآن و سنت، نود و نه حديث داريم كه قرآن و اهل بيت! بعد فرمود: «لَنْ يَفْتَرِقَا» كلمهي «لَن» براي جايي است كه ميگوييم هرگز نميشود. «لا» يعني نميشود و «لن» يعني هرگز نميشود. «لَنْ يَفْتَرِقَا» يعني هرگز اينها بينشان جدايي نيست. تا اينكه… تا روز قيامت و در حوض كوثر اينها بر من وارد شوند. حالا عرض كنم به حضور شما كه سنن ابن ماجد، سنن ترمضي، سنن نسائي، طبري، امام احمد حنبل رئيس حنابله، صحيح مسلم، بيهقي، ابن جوزي، كنز العمال، اينهايي كه گفتم، مهمترين كتابهاي سنيها، اين حديث را نقل كردهاند كه فرمود قرآن و اهل بيت من! اهل بيت رهبرش عليابن ابيطالب است. ببينيم در تاريخ به قرآن چه گذشت و به اهل بيت چه گذشت! «كِتَابَ اللَّهِ» چه شد؟ هر دو هم شب قدر است.
2- اهميت شب قدر به نزول قرآن
اما قرآن و «كِتَابَ اللَّهِ»اش! شب قدر چه شبي است؟ «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْر» (قدر/1) خدا به پيغمبرش ميگويد: «وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» (قدر/2) «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر» (قدر/3) چه خبر است؟ براي اينكه آن شب: «تَنزََّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِِّم مِّن كلُِّ أَمْرٍ»(قدر/4) «سَلَامٌ هِىَ حَتىَ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/5) ما قرآن را فرستاديم! خود «إِنَّا» كه ميگويد ما فرستاديم، نگفته است «إِنَّي» گفته است «إِنَّا» خداوند جاهايي كه ميخواهد عظيمت را بگويد، ميفرمايد: «إِنَّا» يا جاهايي كه كار را با واسطه ميكند، ميفرمايد: «إِنَّا»! با واسطهي جبرئيل. آن وقت خود خداوند يك جا ميگويد اين قرآن «مِنْ لَدُنْ … خَبير» (هود/1) « مِنْ لَدُنْ عزيز» «مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ» «مِنْ لَدُنْ عَليم» (نمل/6) ميگويد ساده نگير، قرآن از كيست. از خداي خبير! از خداي عزيز! از خداي حكيم! از خداي عليم! «إِنَّا» ما يك چنين كسي هستيم. قانون بشري نيست كه مثل آمريكا، 25 بار تا به حال قانون اساسياش عوض شده است. قانون بشري نيست كه صبح ميگويند خيابان يك طرفه، عصري ميگويند دوطرفه است. امروز ميگويند اينجا طرح ترافيك است، فردا ميگويند: نه! آن خيابان پشتي طرح ترافيك است. «مِنْ لَدُنْ … خَبير، عزيز، حَكيم» «مِنْ لَدُنْ حميد» اينها همه آيهي قرآن است، منتها من براي اينكه يك خورده فشرده بگويم، اينطور بيان مي كنم. «إِنَّا» ما كه هستيم؟ ما «خبير، عزيز، حَكيم، عليم، حميد» فرستاديم. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ…» در اين سوره پنج بار شب قدر اضافه شده است. آيه اول ميگويد: «لَيْلَةِ الْقَدْر» بعد ميگويد: «وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» باز ميگويد: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر» بعد ميگويد: «تَنزََّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا…» «فِيهَا» يعني در شب قدر! «سَلَامٌ هِىَ…» «هِىَ» يعني سلام به آن شب! «هِىَ» برميگردد به شب قدر. يعني سه بار اسم شب قدر را برده است. دو بار هم براي شب قدر ضمير آورده است. مثل اينكه چند بار ميگويم: حسن! حسن! حسن! ايشان! ايشان! يعني دو بار هم كه ميگويم ايشان منظورم حسن است. «لَيْلَةِ الْقَدْر»، «لَيْلَةِ الْقَدْر»، «لَيْلَةِ الْقَدْر» بعد ميگويد: «فِيهَا»، «هِىَ» يعني ايشان! ايشان! پنج آيه دارد كه در هر پنج تا كلمهي شب قدر است. آن وقت خدا به پيغمبرش ميگويد: «وَ مَا أَدْرَئكَ…» يعني تو كه پيغمبر من هستي، نميداني، مردم ديگر هيچ! ما كه ديگر هيچ! به پيغمبر ميگويد: نميداني! نميگويد: ««وَ مَا أَدْرَئكَم» اگر ميگفت: «وَ مَا أَدْرَئكَم» يعني شما نميدانيد. ولي ميگويد: «وَ مَا أَدْرَئكَ» يعني تو هم كه پيغمبر هستي، «وَ مَا أَدْرَئكَ» نميداني كه شب قدر چه شبي است. اصلاً نميدانيم كه خدا چه خدايي است. اصلاً نميدانيم قرآن چيست. قرآن ميگويد اگر من بر كوه نازل شوم، تكه تكه ميشود. چطور شد انسانها تكه تكه نشدند؟ قرآن ميگويد قلب بشر… بشر اگر تربيت نشود از گرگ بدتر است. گرگ سالي چند گوسفند پاره ميكند؟ و انسانها با بمباران چقدر؟ انسان از مار بدتر است. مار سالي چند نفر را ميگزد؟ زبان ما روزي چند نفر را ميگزد؟ انسان از موش دزدتر است. موش چقدر گندم ميدزدد و ما چه ميدزديم؟ سيگارش را دست ميگيرد و ميگويد: بيا…! تو كه از ترس پشه در پشهبند ميروي، گردن كلفتيات براي خدا چيست؟ حيا كن! اين چنان كه مثل اينكه روزه ميخورد مثلاً… بله ما روزه ميخوريم! اصلاً تو … هر ميموني زشتتر است، بازياش بيشتر است. آدمي كه از ترس پشه در پشهبند ميرود، به روزه خوردن افتخار ميكند. نميداني! قرآن ميگويد كه «قُلُوبُكُمْ … كَالْحِجارَة» (بقره/74) دلها مثل سنگ است. بعد ميگويد: نه! نه! نه! رحمت به گور پدر سنگ! چون از سنگ چشمه آب بيرون ميايد، از دل ايشان هيچ چشمه آبي، در نميآيد. سنگها به انسان طلا ميدهند، اين دل بخيل، ماه رمضان تمام شد، كمكي به فقيري نكرد. سنگها طلايشان را عرضه ميكنند، سنگهاي عقيق، سنگهاي الماس، سنگهاي فيروزه، خيلي سنگها را به بشر هديه ميدهند، اما اين ماه رمضان گذشت و حتي سر و صورتش سفيد شد و هديه حتي به فاميلش نداد…
خدايي كه حليم است گاهي بعضي آدمهاي بد را به رگبار ميبندد. ميگويد نگوييد الاغ! بلكه بدتر! براي اينكه «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون» (اعراف/179) نميداند كه چه چيزي از دستش در ميرود. نميداند چه چيزي را ميدهد و چه چيزي را ميگيرد. جوانياش را ميدهد و چه چيزي ميگيرد. خودش را دارد ميفروشد. جوانياش را ميدهد و هيچ چيزي تحويل نميگيرد. پيغمبر فرمود من «كِتَابَ اللَّهِ» را گذاشتم. قرآن چيست؟ بحثهايي را در اول ماه رمضان راجع به قرآن مطرح كردم.
3- استفاده مناسب از شبهاي قدر
از خدا بخواهيم در اين شبهاي قدر، كه مسجدها پر است، فقط يك مراسمي را طي نكنيم. آخر گير ما مراسم است. مراسم عيبي ندارد. مراسم جزء شعائر است، اما در اين مراسمات خيلي چيزي در نميآيد. مراسم و اين سخنرانيهاي شلوغ، مثل خاراندن دست است. ببينيد من دستم را ميخارانم، وقتي آدم دستش را ميخاراند، در يك لحظه حال ميآيد، بعد از دو دقيقه نه اينجا چيزي است و نه اينجا! نبايد شب بيست و يكم و شب بيست و سوم، مراسم خاراندني باشد، «بك يا الله» و گريه كنيم و بعد هيچي به هيچي! از اين شبها، از رعد و برق، بايد يك سدي ساخت، از اين سد بايد جدولهايي درست كرد، آب را ذخيره كرد، براي روز مبادا! ما بايد از اين سيلي كه ميآيد، در طول سال كشاورزي كنيم، سيلوهايمان را پر از گندم كنيم، درباره شب بيست و يكم ميگويد: «خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر» اگر تو اهل برنامهريزي باشي، به اندازه هزار ماه ارزش در شب قدر است. شب قدر همهي پولدارها و فقيرها ميآيند، يك چهار نفر از آدمهاي محبوب منطقه بگويند: بيا آقا! در اين مسجد سي پولدار و سي فقير است. هر يك از اين پولدارها به هر يك از اين فقيرها ماهيانه بدهد. نگذاريد كه فقر به شما فشار بياورد. شما اگر ماهي بيست تومان، ده تومان، سي تومان، پنجاه تومان و دويست تومان بدهي، از كنار زندگي شما… ماهي پنجاه تومان به شماي پولدار ضربه نميزند، ولي اگر ماهي صد تومان به او بدهي، او زندگياش راه ميافتد. بيا ببينم آقا! شما پدرجان بچههايت را عروس كردي، پسرهايت را داماد كردي، اين آقا پول دانشگاه بچههايش را ندارد، پول نميدانم ثبت نام ندارد، شما پنج تا بچه داري، فرض كن كه خدا شش تا بچه به تو داده بود، يكي از اين بچهها را بگو كه خرجش را من ميدهم. يك برنامهريزي براي اين شبهاي قدر بكنيم. بياييم و گريه كنيم و «بك يا الله» بگوييم، اين مراسم خاراندني است. بيش از اين استفاده كنيم. ما فردا نيستيم. شايد شب قدر سال آينده نباشيم. از اين شب قدر ذخيره برداريد. مورچه براي زمستانش ذخيره ميكند. شما از شب قدر يك ذخيره برداريد. «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»! شب قدر هم قرآن نازل شد و هم شب قدر، رهبر اهل بيت كه بعد از پيغمبر اميرالمؤمنين است…
4- اثبات عصمت، حضور و علم اهل بيت(عليهمالسلام) با استفاده از حديث ثقلين
حالا از «لَنْ يَفْتَرِقَا» من چند درس بگيرم:
1- اول اينكه اهل بيت معصوم هستند. از كجا در ميآيد؟ براي اينكه قرآن ميفرمايد، «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْه» (فصلت/43) چون هيچ رقم باطلي وارد قرآن نيست. اگر هيچ باطلي وارد قرآن نيست، بايد هيچ باطلي هم دور اهل بيت نباشد، چون اگر قرآن بيمه باشد، يعني در قرآن باطل نباشد، اما در اهل بيت خدايي ناكرده گناهي و باطلي باشد، پيداست كه اينجا «افترقا» است. يعني بين قرآن و اهل بيت جدايي شد. وقتي ميگويد: «لَنْ يَفْتَرِقَا» يعني هرگز از هم جدا نميشوند، يعني چه؟ يعني اينكه همينطور كه قرآن همهي كلماتش حق است، بايد اهل بيت همهي كارهايشان حق باشد. اگر در اهل بيت يك باطل باشد، ميگوييم اينجا از هم جدا شدند. بالاخره ببين اگر گفتند اين دو سكه هيچ با هم تفاوت ندارند، بعد شما عيارش را ديدي كه يكي عيارش 19 و يكي عيارش 18 است، ميگويي نه آقا! اينها با هم فرق دارند. وقتي ميگويد: «لَنْ يَفْتَرِقَا» هيچ فرقي ندارند، يعني همينطور كه قرآن از تحريف مصون است و كلمهاي ناحق در قرآن نيست، عمل ناحقي هم در اهل بيت وجود ندارد. اين يك مورد. عصمت!
2- اهل بيت بايد زنده باشند. الان بايد حضرت مهدي(عليهالسلام) باشد. چون اگر امام زمان(عليهالسلام) نباشد، ميگوييم پيغمبر(ص) نعوذ بالله دروغ گفته است. چون گفت قرآن و اهل بيت هيچ وقت از هم جدا نميشوند. بسم الله! اين قرآن هست، اهل بيت كجاست؟ ميگوييم ببخشيد، اهل بيت از دنيا رفتند. ميگوييد پس از هم جدا شدند. پيغمبر ميگويد هيچ وقت! نميگويد «لا يَفتَرِقا» ميگويد: «لن»! گفتيم «لن» يعني چه؟ يعني هرگز. پس الان بايد حضرت مهدي(عليهالسلام) باشد. يعني هر زماني كه قرآن هست، بايد يك نفر از اهل بيت باشد.
3- بايد اهل بيت علم كامل داشته باشند. چون قرآن راجع به قرآن ميفرمايد: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ» (انعام/59) يعني تر و خشكي نيست مگر اينكه در قرآن است. يعني ريشه همهي حقيقتها در قرآن است. پس بايد ريشهي همهي حقيقتها هم در اهل بيت باشد. وگرنه اگر اين ريشهي علوم داشته باشد، اهل بيت ريشهي علوم نداشته باشد، باز اينجا «افترقا» است. ميفرمايد: ««لَنْ يَفْتَرِقَا» جدا نميشوند. يعني همينطور كه قرآن «لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ» …
يكي هم اينكه ميدانيد كه در نماز ميگوييم… هر مسلماني حداقل نمازي كه بايد بخواند هفده ركعت است، از اين حداقل هفده ركعت، ده مرتبهاش را بايد سوره حمد بخوانيم. چون «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب» (مستدرك الوسيله/ج4/ص158) نمازي بدون حمد و سوره نيست.
5- تمسك به قرآن و اهل بيت(عليهمالسلام) ، مانع از گمراهي
در نماز ميگوييم: «غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ» (فاتحه/7) خدايا ما را از «ضَّالِّينَ» قرار نده. «ضَّالِّينَ» چيست؟ پشت سر حديث حضرت فرمود: «…مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا» (بحارالأنوار/2ج/ص225) «إِنْ» يعني اگر «تَمَسَّكْتُمْ» اگر تمسك بكنيد «بِهِمَا» پيغمبر فرمود: «إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا» يعني اگر تمسك كنيد به اين دو تا، يعني قرآن و اهل بيت تمسك بجوييد، «لَمْ تَضِلُّوا» يعني هرگز گمراه نشويد. «تَضِلُّوا» همين «ضَّالِّينَ» است. «تضلـ»، «ضالـ» ريشهاش يكي است. ميگويد اگر ميخواهيد هيچ وقت گمراه نشويد، به قرآن و اهل بيت تمسك كنيد و شما در نماز ميگوييد «وَ لَا الضَّالِّينَ» خدايا من ميخواهم جزء «ضَّالِّينَ» نباشم. پيغمبر ميگويد اگر ميخواهيد «لَمْ تَضِلُّوا» هيچ وقت گمراه نشويد، بايد «إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا» اگر قرآن را گرفتيد و از اهل بيت بيخبر بوديد… آدم دلش ميسوزد. ما كتابهايي داريم، پنجاه هزار حديث از غير اهل بيت نقل كردند و دو حديث از حضرت علي نقل كردهاند. يك نفر نيست بپرسد كه اين آقايي كه اينقدر حديث از او نقل كرديد… آخر سي و پنج هزار حديث از اين آقا نقل كرديد، و از علي بن ابيطالب دو حديث؟
وجدان! انصاف! آن دستي كه پيدا ميشود و علي بن ابيطالب را شهيد ميكند، از همان گروهها و از همان آدمها هم هستند كه بيست، سي هزار حديث از ديگري نقل كنند كه… من حالا اين را نميخواهم در تلويزيون بگويم. يكي از اينهايي كه چند هزار حديث از او نقل است، روي منبر بود، مردم هم ميفهميدند كه اين روي منبر دروغ ميگويد. يك روز گفتند اي فلاني! «هذا» يعني حرفي كه ميزني، اين چيزهايي كه ميگويي، «من كيسك»؟ از كيسه خودت است؟ «او من كيس رسول الله؟» اين حديث را از جيب پيغمبر درآوردي، يا از جيب خودت؟ گفت: «لا هذا من كيسي» نه اين را خودم بافتم. يعني مردم هم ميفهميدند كه اين روي منبر دروغ ميگويد. مردم هم ميفهميدند كه دروغ ميگويد. ما اگر امثال صدام را نميديدم، كه چطور مثلاً پنج هزار نفر را در شلمچه با بمب شيميايي پودر كرد… اگر ما گروه فرقان را نميديديم كه چطور مغز مطهري… اگر ما حزب جمهوري را نميديديم كه چطور هفتاد و دو تن… نخست وزيري كه چطور شهيد رجايي… ما اگر اين جانوران را كه قاتل عزيزان ما بودند، نميديديم كه چطور اين جانوران عزيزانمان را ترور كردند، اصلاً باور نميكرديم كه مگر علي هم قابل كشتن است؟ آخر علي هزار برده را از بازوي كار خودش و از كشاورزي خريد و آزاد كرد. اينها كه ميگويند اسلام نظام بردهداري است، در عمرشان يك برده را خريدهاند كه آزاد كنند؟ يك زنداني كه به خاطر چك و سفتهاش، در زندان است، حاضر شدهاند كه آزادش كنند؟ همينطور نشستهاند و شعار ميدهند. حضرت علي هزار برده را از بازوي خودش آزاد كرد. نماز علي، اشك علي، علم علي…
6- كمالات منحصر به فرد حضرت علي(عليهالسلام)
من يك چيزي برايتان بگويم. فاصله ما با اميرالمؤمنين را برايتان بگويم. حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) حدود 70 كمال دارد كه احدي ندارد. در عالم هستي احدي ندارد. يعني روي كرهي زمين احدي نيست كه هم خودش معصوم باشد و هم خانمش. حتي پيغمبر ما همسرش حضرت خديجه معصوم نيست. هفتاد كمال علي بن ابيطالب دارد كه احدي ندارد. يكي از كمالاتش آن نمازهاي هزار ركعتي است. شما هشتاد سال عمر داريد. اگر توانستيد، يك دقيقه يك ركعت نماز بخوانيد مثل نماز حضرت علي بخوانيد! يعني هشتاد سال ما به اندازه يك دقيقه حضرت علي آن هم فقط در نماز، نه در شجاعت، نه در سخاوت، نه در گريه، نه در حكمت، نه در قضاوت و نه در… و نه در… و نه در… همهي كمالات حضرت علي را كنار بگذاريم، فقط نمازش! يك دقيقهي نماز علي را روبروي خود بگذاريم، همهي امت اسلامي مسابقه بگذارند كه در يك دقيقه، در يكي از كمالات، شبيه حضرت علي باشند. چه ميگويم؟ حضرت علي خيلي كمال دارد، همهي كمالاتش را كنار بگذاريد. آن كمالي را كه ميتوانيم با او مسابقه بگذاريم، ممكن است حالا يك پيرمرد بگويد من پير هستم، بازويم بازوي علي نيست. من ترسو هستم و دل و جگر او را ندارم. من مخم علم علي را ندارد. خوب همه را كنار بگذاريم. يك دولا و راست را كه ميتوانيم بشويم. يك « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «اللَّهُ الصَّمَدُ» را نميتوانيم بگوييم؟ يكي از كمالاتي كه در دسترسمان است، همين نماز است. تمام عمرمان تصميم بگيريم، يك ركعت نماز بخوانيم كه آن يك ركعت شبيه نماز حضرت علي باشد. البته آنها هم ميدانستند كه ما اهلش نيستيم. و لذا حديث داريم: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» (بحارالأنوار/ج82/ص279) يعني همينطور كه ميبينيد من نماز ميخوانم، شما هم مثل من دولا و راست شويد. نگفته است: «صَلُّوا كَصلاتي» اگر ميگفت مثل من نماز بخوانيد، خودش هم ميدانست كه پيرمان در ميآمد و آخرش هم نميشد. گفته است كه مثل من دولا و راست شويد. «رَأَيْتُمُونِي» يعني آنچه كه شما ميبينيد. من را چطور ميبينيد؟ همانكاري كه من ميكنم، شما هم همان كار را بكنيد. مثل اينكه شما به بچهات ميگويي كه: آقازاده! ببين من سر نماز ميروم، هر كاري كه من كردم، تو هم بكن. تو ميداني كه اين نميتواند مثل تو نماز بخواند. نه مخارج حروف و نه معناي حروف و نه اصلاً فلسفهي قبله را و اصلاً اسرار نماز را نميداند. ميگويي: آقازاده! هر كاري كه من كردم، به من نگاه كن و همان كار را بكن. «رَأَيْتُمُونِي» نگفته است: «صَلُّوا كَصلاتي» گفته است: «كَمَا رَأَيْتُمُونِي» اينها بار دارد.
7- توجه به مضامين و معاني ادعيه و احاديث
ما گاهي وقتها دعاي عهده را ميخوانيم، ميگوييم كه بله «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَة» همينطور عادي ميخوانيم. اينگونه نيست. اين سه بار دارد. عَهْداً يعني من و حضرت مهدي با هم تعهد كنيم. عَقْداً يعني من و امام زمان با هم گره بخوريم. چون عقد يعني گره! بَيْعَة يعني من با حضرت مهدي بيعت كنم و سر بسپارم. اول ميگويد كه قول بدهم. بعد ميگويد عقد ببندم، بعد ميگويد سر بسپارم. ولي ما همينطور كيلويي ميگوييم «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَة» نميدانيم كه هر كلمهاش يك باري دارد. ما وقتي به يك كسي ميرسيم، ميگوييد: سلام! مخلصم، نوكرم، قربونت برم، نوكرم، چاكرم. ميگوييم: آقا بيا! فرق بين نوكرم و چاكرم چيست؟ ميگويد: چه ميدانم، شنيدم و من هم ميگويم. ما وقتي فحش هم ميدهيم ميگوييم، مادرت بود، پدرت بود، جدت بود، آبادت بود. يعني فحشمان كيلويي است و دعايمان هم كيلويي است. ولي دين اينطور نيست. دين هر كلمهاش يك باري دارد، هر لفظ آن يك باري دارد. ما در فارسي ميگوييم: رفت! اما در عربي وقتي ميگويند رفت! يكبار ميگويند: «ذهب» رفت. يك بار ميگويند: «فض» اين هم يعني رفت. يك بار ميگويند: «هجر» هجرت كرد. اين هم يعني رفت. يك بار ميگويند: «فرّ» فرار كرد. اين هم يعني رفت. يك بار ميگويند: «طلق» اين هم يعني رفت. يك بار ميگويند: «سفر» سفر كرد. اين هم يعني رفت. همه يعني رفت ولي هر رفتني يك معنايي دارد. «ذهب» يعني به سوي طلا رفت، «فض» يعني به سوي نقره رفت. درآمد سرشار را ميگويند «ذهب» درآمد متوسط و خوب را ميگويند «فض» اگر براي فكر و عقيدهاش رفت ميگويند هجرت كرد. اگر از ترس ظلم در رفت ميگويند «فر». اگر گير بود و خودش را نجات داد ميگويند «طلق» زن طلاق گرفت يعني گير بودم و راحت شدم. اگر براي سير و سياحت بود ميگويند «سفر». ولي ما همينطور همه را كيلويي ميگوييم رفت. «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَة»
8- همساني در تمسك به قرآن و اهل بيت
حضرت رسول فرمود: اگر به هر دو تمسك بكنيد: «لَمْ تَضِلُّوا» و در نماز همهي ما ميگوييم: «وَ لَا الضَّالِّينَ» خدايا جزء ضالين نباشم. چه كنم كه جزء ضالين نباشم؟ «تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا» اگر ميخواهيد جزء ضالين نباشيد، يك دست قرآن و يك دست… اصلاً آنهايي كه اهل بيت را گرامي ميدارند، ولي نسبت به قرآن كوتاهي ميكنند، اينها كمبود دارند، بينندهها بحث را شب قدر ميشنوند، من تقاضا ميكنم كه شب قدر يك برنامهريزي با روحاني مسجد و يا با عالم منطقه بكنيد، در هر مسجدي كه قرآن سر ميگيريد، و در هر حسينيهاي كه قرآن سر ميگيريد كه هيأت عزاداري امام حسين است، يك جلسهي تفسير هم باشد. نبايد در شهري، دهها و صدها و هزارها هيأت عزاداري باشد، اما دهها و صدها و هزارها جلسهي تفسير قرآن نباشد. مگر پيغمبر نفرمود: «لَنْ يَفْتَرِقَا» نبايد اينها از هم جدا شوند. ما الان آدم داريم كه ميآيد و سينه ميزند و وقت نماز بيرون ميرود و در خيابان ميايستد. ميگوييم آخر مگر امام حسين بينماز هم داريم؟ چرا يك گوشهاش را … قرآن يك آيه دارد كه ميفرمايد: «فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ … وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض» (بقره/85) بعضي آيات را قبول داريم و بعضي از آيات را… مثل خانمي كه ميگويد نماز ميخوانم اما حال حجاب را ندارم. مثل اينكه بگوييم آقا من اين ماشين را چرخهاي جلويش را قبول دارم و چرخ هاي عقبش را قبول ندارم. خوب ماشين بدون چرخ عقب حركت نميكند. اين دندانه سوييچ را قبول ندارم. خوب اگر اين دندانهاش پاك شود، ديگر اين قفل باز نميشود. اينطور نيست كه شما بگويي ما يك ميليون ميدهيم و ماهي سي هزار تومان ميگيريم. بابا رباست. ول كن حالا اينقدر مملكت خراب هست، بگذار ما هم يكي از خرابهايش باشيم. اول اينكه اگر مملكت خراب است، هر كسي خراب باشد، گناهش گردن خودش است. تو نميتواني بگويي كه چون قرائتي خراب است، خوب من هم خراب شوم. حالا كه او دروغ ميگويد، من هم دروغ بگويم. شوهرم دروغ گفت، پس من هم به او دروغ ميگويم. اينطور نيست كه روز قيامت به تو بگويند چرا دروغ گفتي؟ تو هم بگويي شوهرم دروغ گفت خوب من هم دروغ گفتم. «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/64) هر كسي بارش گردن خودش است. شب قدر برنامهريزي كنيم كه نمازمان با شكوه باشد. يك كتابهايي را افراد خير بخرند و در بين جوانهاي محله تقسيم كنند.
منزل يك تاجري در زمان طاغوت رفتم، ديدم يك سفرهي مهمي كه ميخواهد بدهد، گفتم بعضي از كتابخانهها كتاب ندارند، بيا و پول افطاري را مقداري كتاب براي كتابخانههايي كه كتاب ندارند، بخر! الحمدلله الان وضع كتاب و كتابخانه خوب است. اما هنوز هستند افرادي كه ميخواهند كتاب بخرند و پول ندارند. يك مقداري به كارهاي قرآن و تفسير رسيدگي بشود، هر رئيس هيأتي تصميم بگيرد كه همينطور كه جمعيت را براي عزاداري به خيابان ميكشاند، و خدا جزاي خيرش بدهد و شفاعت امام حسين شاملش شود، همينطور كه ما منتظر شب قدر هستيم، دين فصلي نيست. يعني دين مثل تابوت نيست كه هر وقت مرديم در آن برويم. دين براي نفس كشيدن ماست. يعني ما بايد با قرآن و نهج البلاغه و علي زندگي كنيم. سالي يك بار و دو بار و شركت در مراسم اين براي ما كافي نيست. مثل اينكه شما بگويي سالي يك مرتبه حمام ميروم. شما اگر سالي يك بار حمام بروي، آدم تميزي نميشوي. بايد دائماً دستت را بشويي. دائماً بايد هفتهاي يك بار و دو بار حمام برويم كه هميشه تميز باشيم. با سالي يك بار آب به سر كردن كافي نيست. از اين شبهاي قدر يك برنامهريزي دائمي بكنيم. اين مربوط به هيأت امنا است. من اين جمله را هم بگويم. يك عده هم به ايشان بر ميخورد. ولي من بنا دارم كه حق را بگويم، به هر كس هم برخورد، بخورد. چون ميترسم در قيامت بگويند، تو كه فهميدي چرا نگفتي. اگر قرآن را قبول داريم كه داريم، قرآن ميگويد كه هيأت امناء يك صد ساله بايد باشد و يك سيزده ساله! ابراهيم صد سالش بود، يك پسر سيزده ساله هم داشت. خدا گفت اي ابراهيم صد ساله! اي اسماعيل سيزده ساله! هر دو با هم مسجدالحرام را تطهير كنيد. يعني بايد توليت مسجد دست نسل نو و كهنه باشد. نسل نو و كهنه بايد با هم مخلوط باشند. اينكه ما پيشنمازمان پير باشد و هيأت امنايمان هم پير باشند، واقف هم پير باشد، اين نسل منقرض و پير نميتوانند ارتباط با نسل نو برقرار كنند. بايد يك نماينده از نسل جوان، يك نماينده از خواهران باشند. حضرت مريم، خادم مسجد بود. زكريا هم خادم مسجد بود. يعني يك زن و يك مرد. يك بچه و يك بزرگ. ما اگر در تركيب هيأت امنا تغيير ايجاد كنيم، از رياست دانشگاهها، از دبيران، از خواهران، از تحصيلكردهها، از آدمهايي كه اگر جزء هيأت امنا باشند، ميتوانند در برنامههاي مسجد يك تغييراتي بدهند، شب قدر بايد يك برنامهريزي براي طول سال بكنيم. وگرنه اگر جمع شويم و گريه كنيم و پول بگيريم و زيلوها را قالي كنيم و سقف را قيرگوني كنيم و محراب را كاشي كنيم و لامپ را هم لوسترش كنيم، گريه كنيم و اشك را پاك كنيم و هيچ به هيچ! اين مثل همان مراسم خاراندني است. دست ميخاراند و بعد هيچي به هيچي! ما از اين شب قدر بايد استفاده كنيم.
خدايا به خون اميرالمؤمنين و به مظلوميت اميرالمومنين، هر چه كه كم گذاشتيم و غافل بوديم، تو خودت به ما هشياري مرحمت بفرما! اين شبهاي قدر هر چه براي خوبان تاريخ مقدر ميكني، همه را براي همه ما مقدر بفرما! ضمناً هر كس به شما ظلم كرده است، شما هم او را ببخشيد. امام سجاد ميگويد: خدايا! اگر ظلمي كسي به من كرده است و آمده است و عذرخواهي ميكند، ميگويد: من را ببخش! ميگويم: نه! اصلاً من از تو نميگذرم. من تو را حلال نميكنم، ميگويد اگر گفتم حلالت نميكنم، همين كار گناه است. بعد ميگويد اگر خدايا به كسي گفتم حلالت نميكنم، معلوم ميشود گنهكار هستم، خدايا اين گناه من را بيامرز. يعني چه كه حلالت نميكنم؟ كسي كه ميگويد من را ببخش، خوب ببخشش! از تو نميگذرم، برو، نميخواهم تو را ببينم. اين حرفها چيست؟ چطور رويت ميشود بيايي و در مسجد بگويي خدايا! همهي گناهانمان را در يك لحظه ببخش، اما من از يك گناه نميگذرم؟ آخر انصاف هم خوب چيزي است. خدا در يك جا هفتاد سال جرم شما را ببخشد، شما يك متلك شنيدهاي، نميبخشي؟ آخر چرا اينطوري است؟ هر كس به شما ظلم كرده است، ببخشيد. ظرفتان را بشوييد تا خداوند در شب قدر شيرش كند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»