متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/9/26
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث در آستانهي ماه محرم 88 پخش ميشود. هفتهي اول ماه محرم هفتهي امر به معروف و نهي از منكر است. دليل اينكه محرم را هفتهي امر به معروف گذاشتند اين است كه امام حسين فرمود: كربلا ميروم، براي اينكه ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم. منكر چه بود؟ منكري كه مهم بود. حكومت جور، حكومت يزيد و بني اميه! نهي از منكر، يعني برداشتن منكر.
خود وجود حاكم زورگو، حاكم جبّار، خونريز، وجود اين خودش منكر است. برداشتن افراد فاسد اين يكي از واجبات است. كه بايد امام حسين بردارد. جلوگيري از زور، آمريكا يك نهي از منكر بزرگ است. سيگار نكش هم يك نهي از منكر كوچك است. امر به معروف و نهي از منكر مثل نور است. نور، چراغ قوه نور است. لامپ هم نور است. پرژكتور هم نور است. ماه هم نور دارد. خورشيد هم نور دارد. درجات نور فرق ميكند.
1- درجات معروف و منكر در جامعه
منكر درجه دارد، معروف هم درجه دارد. شما يك ريال به فقير بدهي صدقه است. يك ميليون هم بدهي صدقه است. منتهي آن كسي كه ندارد، يك ريال ميدهد. ده ريال ميدهد. صد ريال ميدهد. آن كسي كه دارد بيشتر ميدهد. اصلاً ساختن يك ساختمان، ممكن است آدم يك شهرك بسازد، به آدمهايي كه پول ندارند بدهد. خوب اين ساختن شهرك هم صدقه است. يك ريالي هم صدقه است. پس امر به معروف درجه دارد. از چراغ قوه تا خورشيد. نهي از منكر درجه دارد. از سيگار نكش، تا يزيد نباش. هركسي به مقداري كه زور دارد. سوزن ميدوزد به مقداري كه نخ چقدر باشد. اگر يك وجب نخ با سوزن بود، يك وجب ميدوزد. اگر ده وجب نخ بود، ده وجب ميدوزد. هركسي امر به معروف و نهي از منكرش مربوط به اين است كه چقدر زور دارد؟ چقدر پول دارد؟ چقدر آبرو دارد؟ چقدر نفوذ كلام دارد؟ كجا حرفش را ميخرند؟
هركس هركجا حرفش خريدار دارد، آنجا بر او واجب است. خريدار هم نداشته باشد واجب است. چون گاهي وقتها يك نخ نميتواند يك كشتي را نگه دارد. اما اگر هزار تا نخ شد و به هم تاب خورد، طناب ميشود. طناب كه شد، ميتواند كشتي را نگه دارد. با يك نخ نميشود. گاهي گفتن شما فايدهاي ندارد. يعني يك چكه آب روي سنگ بچكد، سنگ چال نميشود. اما اگر چند سال اين همينطور چك چك چكيد، بالاخره سنگ هم باشد سوراخ ميشود. با يك خورشيد تابيدن، خرما نميرسد. اما اگر هر روز خورشيد تابيد، خرما ميرسد. با يك مرگ بر شاه، شاه بيرون نميرود. اما اگر مردم چند سال مرگ بر شاه گفتند، شاه ول ميكند و ميرود. چون اين جلسه نوجواناني هستند كه در هيئتهاي مذهبي تشكّل پيدا كردند، و آغاز كارشان است و در آستانهي محرم هم بينندهها بحث را ميبينند. گفتيم يك خرده راجع به امر به معروف و نهي از منكر صحبت كنيم. در سطح آدمهاي مثلاً از نوجوان تا جوان. خود امر به معروف و نهي از منكر نشانهي چيست؟
امر به معروف يعني خوبيها را بگوييم انجام بده. نهي از منكر يعني بديها را بگوييم انجام نده. اين امر به معروف نشانهي چيست؟ نشانهي چند چيز است.
2- غيرت ديني و مسئوليت پذيري در امر به معروف
1- نشانهي اينكه علاقه به دين دارد. كسي كه به دين علاقه دارد، جيغ ميزند. اگر يك مقوا از دست بچه افتاد، مادرش جيغ نميزند. اما اگر يك بشقاب قيمتي بيافتد و بشكند جيغ ميزند. پيداست اين بشقاب ارزش داشت. آدمي جيغ ميزند كه عقيده داشته باشد دينش ارزش دارد. علاقه به دين دارد.
2- علاقه به مردم دارد. نميگويد: به من چه هر غلطي ميخواهد بكند، بكند. چرا گناه ميكني؟ چرا دروغ ميگويي؟ چرا سيگار ميكشي؟ چرا فحش دادي؟ چرا درست را نخواندي؟ چرا نسبت به معلم، پدر و مادر، خواهر و برادر بيادبي كردي؟ دوستت دارم نميخواهم اين كار را بكني؟ علاقه به دين! علاقه به مردم! اين نشانهي اين است كه احساس مسئوليت ميكند. بيتفاوت نيست. آدم بيتفاوت از كنار رد ميشود و ميگويد: به ما چه؟ اما آدمي كه احساس مسئوليت ميكند. خيرخواه است.
3- نشانهي ديد وسيع است. افرادي هستند ديدشان تنگ است. ميگويند: من كه وضعم خوب است. گور پدر مردم! افرادي هستند ميگويند: نه، من وضعم خوب است، بايد آنها هم خوب باشند. اگر من مشكل ندارم، آنها هم نبايد مشكل داشته باشند. من سير هستم بايد گرسنهها هم سير باشند. چشماندازش خودش نيست. چشماندازش… اين امر به معروف اين بركات را دارد. ده دوازده نشانه در اين است كه من در كتاب امر به معروف يادم هست نوشتم. تعداد زيادي را نوشتم.
امر به معروف و نهي از منكر مخصوص اسلام نيست. اصلاً در فطرت، در هر خانهاي هست. همهي پدر و مادرها به بچهشان ميگويند: نه نه نه! يعني انجام نده. بارك الله، يعني انجام بده. يعني نكن، بكن را در هر خانهاي هر پدر و مادري به بچهاش ميگويد. كار به اسلام ندارد. يعني هركس هر دين و مرامي دارد، نسبت به خلافها به بچهاش ميگويد: نكن. نسبت به كارهايي كه ميپسندند، ميگويد: انجام بده. پس اين امر به معروف مخصوص اسلام نيست. در وجود هر انساني است. اين هم يك نكته.
براي قبل از اسلام هم هست. قبل مثلاً ميگويد كه: «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ» (مريم/55) فلان پيغمبر بچهاش را به نماز سفارش كرد. لقمان به بچهاش ميگويد: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» (لقمان/17) خوب لقمان قبل از اسلام بوده است. پس چه گفتم؟ نه مربوط به اسلام است. نه مربوط به اديان آسماني. حتي اديان دين غير آسماني، يعني كساني كه بيدين، بيدين بيدين هستند، آنها هم بيدينها هم به بچههايشان ميگويند: اين كار را نكن. اين كار را بكن. يعني بكن، نكن، امر به معروف و نهي از منكر در همهي خانوادههاي غير ديني هم هست. وارد دين كه شديم، مخصوص اسلام نيست. هم اسلام و هم غير اسلام!
3- موعظه و نصيحت پدرانه نسبت به فرزندان
اول كسي كه حق دارد امر به معروف كند، پدر و مادر است. لقمان در سورهي لقمان كه جزء 21 قرآن هست. سورهي لقمان آياتي دارد. سورهي كوچكي است. چهار صفحه بيشتر نيست. ميفرمايد كه: «وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ» لقمان به بچهاش گفت. «وَ هُوَ يَعِظُه» (لقمان/13) لقمان به بچهاش گفت، در حالي كه موعظه ميكرد. «يَعِظُه» حالا ديگر نميدانم شما كتابهاي عربي خوانديد يا نه؟ فعل ماضي و مضارع را كه همه بلد هستيد؟ بله! «يَعِظُ» ماضي است يا مضارع؟ آفرين مضارع. مضارع براي استمرار است. «وَ هُوَ يَعِظُه» يعني دائماً ميگفت. آخر گاهي وقتها پدر ميگويد: ولش كن. من يكبار به او گفتم: گوش نداد. ديگر به او نميگويم. برود گم شود. تو چه پدري هستي؟ تو چه مادري هستي؟ يكبار گفتم يعني چه؟ «يَعِظُ» يعني بايد پيگير باشي. چوب سفت را اگر تبر زديم، نشكست ولش كن. چب را دور بيانداز. من تبر زدم نشكست! بابا اينقدر تبر زديم تا بشكند. اگر يك خانمي دارد قند ميشكند، يك آقايي دارد قند ميشكند. اگر قند شكن را زد، قند نشكست. چكش را برنمي دارد، قند هم اين طرف. من زدم نشكست! اگر قند نشكست شما چكش را دور مياندازي؟ قند شكن و قند را دور مياندازي؟ ميزني تا بشكند. اگر بچهي شما مريض شد، رفتي دكتر و با نسخه خوب نشد، ميگويي: خوب يكبار دكتر رفتم، يك قرص دادم خوب نشد. پس بگذار بميرد. آنقدر دكتر ميبريم تا خوب شود. يعني بايد تكرار كرد.
تكرار! اگر خون دائماً در قلب شما نيايد كه زنده نيستيم. بايد اين جريان خون تكرار شود. اگر نفس دائماً در ريه نيايد كه ميميريم. بايد حركت نفس تكرار شود. زندگي ما با تكرار است. درس خواندن شما، شما يك مرتبه يك چيزي را بخواني يادت ميرود. به ما طلبهها گفتند: «الدرس حرف و التكرار اَلف» يعني يك چيزي را كه خواندي… اينكه گفتند: «وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيرا» (احزاب/21) كثير يعني زياد. يعني دائم الله اكبر بگو. الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر!يك آتشي كه ميخواهيم سرخ شود، بايد دائم باد بزن را از اين طرف كنيم. از اين طرف كنيم. از اين طرف كنيم. از اين طرف كنيم. تا اين سرخ شود. نبايد چنين كنيم. سرخ نشد. اِ… بايد دائماً اين بادزن بيايد و برود. كدام كار بدون تكرار خوب شده است؟ شاه با يكبار مرگ بر شاه ميرود؟ كولر و پنكه با يكبار گشتن خنك ميكند؟ شما با يك جريان زنده هستيد؟ با يك جريان خون! تكرار بايد كرد.
«يا بُنَيَّ» معلوم ميشود كه رابطهي خانه رابطهي عاطفي است. بچههايتان را محترمانه صدا بزنيد. اگر خواستيد حرفتان اثر بگذارد، نگو: حسن! بگو: حسن جان. فاطي، چرا ميگويي: فاطي! فاطمه خانم! كسي با نيش گوش به حرف نميدهد. «يا بُنَيَّ» پسر عزيزم! در قرآن چند تا«يا بُنَيَّ» است. يكبار ابراهيم به بچهاش «يا بُنَيَّ» ميگويد. يكبار يعقوب به يوسف «يا بُنَيَّ» ميگويد. يكبار لقمان به بچهاش «يا بُنَيَّ» ميگويد. چند تا «يا بُنَيَّ» در قرآن است. اين «يا بُنَيَّ» يعني پسر كوچولو! بچهها ميگفتند: «يا أَبَت» هم «يا أَبَت» چهار تا است، هم «يا بُنَيَّ».
4- روابط متقابل فرزندان و والدين
در غرب دانشمندان تعليم و تربيت گير كردند. در مسئله تربيت دو دسته شدند. يك دسته ميگويند: تربيت بايد از بالا القا شود. يعني هميشه بايد پدر و مادر و معلم يك چيزي را به بچه تزريق كنند. تربيت چيست؟ تربيت القائاتي كه بزرگان در كلهي بچهها ميكنند. اين يك نظريه است. يك نظريه اين است كه تربيت را از بالا نبايد القا كنيم. ببينيم اين بچه چه دوست دارد؟ همان خواستههاي بچه را برجسته كنيم. اين تربيت ميشود. بعضي از دوستاني كه ده، دوازده سال آمريكا بودهاند و طلبههاي فاضل بودند و ده دوازده سال هم كانادا و آمريكا رفتند و آنجا دكتراي تعليم و تربيت گرفتند، به قم برگشتند. گفتم: چه خبر؟ گفتند: در آنجا يك حرف از آن است. گفت: در آنجا، در آمريكا، و در كانادا، دو تا بحث است، هر كدام هم يك مشت طرفدار دارد. بعضي ميگويند: تربيت بايد از بالا به پايين تزريق شود. بعضي ميگويند: نه، تربيت خواستههاي بچه را بگيريم، رشد بدهيم همان كه بچه دوست دارد تربيت ميشود.
قرآن چه ميگويد؟ قرآن ميگويد: هم از بالا و هم از پايين. مثل ديگهايي كه پلو دارد. هم زيرش را آتش ميزنند. ديديد؟ رويش را هم آتش ميگذارند. ديگهاي بزرگ! هم از بالا بايد «يا بُنَيَّ» گفت. هم از پايين ميگويند: «يا أَبَت». يعني گاهي وقتها بايد از فطرتهاي نسل نو براي تربيت استفاده كرد. استفاده از فطرتهاي طبيعي بچه، يك بستر تربيت است. از آن طرف تلقينهاي مفيد هم يكي است. تلقين از بالا است. بسترهاي طبيعي و فطري از پايين است. از هردو ميشود.
5- نشانههاي جامعه بهشتي و جهنّمي
خوب، «وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَي» اين «يا بُنَي» يعني بايد رابطهي خانه رابطهي با صفا باشد. اصلاً اگر ميخواهيد ببينيد اين خانه جهنمي است يا بهشتي. خيابانهاي ما الآن خيابانهاي بهشتي است، يا جهنمي؟ بازار ما بهشتي است يا جهنمي؟ اداره، دانشگاه، دبيرستان، آموزش و پرورش، يك علامتي هست من اين علامت را به شما بگويم. اگر اين علامت بود، بهشتي است. اگر اين علامت نبود، جهنمي است. علامت فضاي بهشت اين است. «إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً» (واقعه/26) بهشتيها همه ميگويند: سلام، سلام، سلام! همه به هم خوشبين هستند. با لبخند به هم سلام ميكنند. اگر در جامعه مسئولين به هم سلام كردند، رييس جمهورها، وكيلها، وزيرها، نمايندههاي مجلس، كدخداها، شوراي شهرها، فرماندارها، شهردارها، سفيرها، نميدانم وكيلها، هرچه… از آن بالا تا پايين اگر ديديد به هم مهربان هستند، معلوم ميشود اين نظام، نظام بهشتي است. اگر او ميگويد: برد خورد! دزديدند! بردند! اگر ديدي او به اين نيش ميزند. اين هم به او نيش ميزند. اين فضا، فضاي جهنمي است.
چون قرآن ميگويد: جهنم علائمش اين است كه: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) بگذاريد من عربياش را بنويسم كه همهي اينهايي كه پاي تلويزيون هستند در آستانهي محرم با قرآن آشنا شوند. فضاي بهشت، آيهاش اين است. «إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً» فضاي جهنم، قرآن ميگويد كه: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ» «كُلَّما» يعني هروقت، «دَخَلَتْ» داخل شد. «أُمَّةٌ» هر گروهي كه وارد جهنم ميشوند، «لَعَنَتْ أُخْتَها» به ديگري لعنت ميكنند. اين به او لعنت ميكند. او به اين لعنت ميكند. هيئتهاي عزاداري اگر به هم سلام كردند، از كنار هم رد شدند، اين رفت در هيئت او عزاداري كرد. او در هيئت اين آمد عزاداري كرد. اين غذايش زياد آمد براي آن هيئت فرستاد. او غذايش را براي اين فرستاد. اگر با هم دادو ستد عزاداري كردند، اين هيئتها بهشتي هستند. اگر به هم تنه زدند. او بوقش را در گوش من كرد. آن هم… حسين حسين! ابالفضل، ابالفضل! اگر بوق حسين و ابالفضل را روبروي هم گذاشتيم، در خيابان به هم راه نداديم. راهبندان كرديم. اگر جامعه همديگر را لعنت ميكنند، اين جامعه جهنمي است. اگر «سَلاماً سَلاماً» است، جامعه بهشتي است.
افرادي هستند بار دوش ميگيرند براي اين و آن ميبرند پول ميگيرند. بار را حمل و نقل ميكنند. دوستي داشتيم ميگفت: من به يكي از اين برادرهايي كه حمّالي ميكرد گفتم: برادر بيا! گفت: چه كار داري؟ گفتم: ميخواهم اين قالي را فلان جا ببري. اين پول را هم بگيري. خوب گوش بده. واقعاً اين حمال شرف دارد به بسياري از آدمهايي كه فكر ميكنند كسي هستند. اين حمال گفت كه: بنده از صبح تا به حال چند تا قالي بردم، چند مقداري پول هم گرفتم. اين برادر من… نه برادرش، مثلاً همكارش، اين همكار من اينجا او هم همكار من است. او هم قالي حمل و نقل ميكند. اما از صبح كسي تا به حال او را صدا نزده است. شما قالي را به او بده. بعد گفت: يك چيزي هم شما به او اضافه بده. دو تا قالي او حمل و نقل كند، او هم يك چيزي گيرش بيايد. ببينيد چقدر ارزش دارد! اين براي شغلهاي ضعيف. يا متوسط. در شغل معلمي برويم.
6- خاطرهاي از مرحوم شهيد رجايي
مرحوم شهيد رجايي با يك نفر شريك شدند. يك دوچرخه قراضه داشتند، نوجوانيهايشان استكان و نعلبكي از بازار تهران ميخريدند و در كوچهها مي فروختند. يك سال كه كاسبي كردند، هشت هزار تومان سود گيرشان آمد. هشت هزار تومان تقريباً 50 سال پيش. چون سي سال است انقلاب شده است. گفتند: خوب نفري چهار تومان! مرحوم رجايي گفت: نه! چهار تومان نه! فعلاً چون تو شش تا بچه داري، از اين هشت هزار تومان، شش تومان را تو بردار. من فعلاً دو تا بچه دارم، دو تومان كافي است. شهيد رجايي از دو هزار تومان 50 سال پيش گذشت. خوب پنجاه سال پيش با دو هزار تومان ميشد در تهران يك قطعه زمين خريد. كه الآن با بيست ميليون هم گيرت نميآيد. ببين كسي كه مرد است، مرد است. خيليها پول ندارند ولي مرد هستند. خيليها هم پول دارند، نامرد هستند. سخاوت كاري به پول ندارد. آدم هست مثلاً ميآيد بنشيند. ميبيند كه اين كت و شلوارش خاكي ميشود. خوب فوري ميگويد: آقا صبر كن، صبر كن. اين دستمال من تميز است. بگذار روي اين دستمال بنشين، كت و شلوارت خاكي نشود. ببين اين چيزي ندارد. شايد اين دستمال يك ريال هم نباشد. ولي سخاوت دارد. يعني از يك ريال ميگذرد كه لباس رفيقش … خوب وقتي ايشان روي دستمال كاغذي نشست، بعد من گفتم: حال شما خوب است؟ چه خبر؟ بعد اگر امر به معروفش كنم، اثر دارد. يعني اگر خواستيد حرفتان اثر كند اول بايد محبت كنيد. يك نوع محبتي، يك نوع اظهار علاقهاي بكني، حداقل به او بگوييم: بنده به شما ارادت دارم. حالا لازم هم نيست آدم پول داشته باشد. بگو: آقا من به شما ارادت دارم. من دوست شما هستم. اين كار را نكن. اگر گفتي من به شما ارادت دارم، اين كار را نكن. نميگويد: به تو چه؟ چون من گفتم: ارادت دارم.
7- رعايت اولويت در نهي از منكر
«يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّه» (لقمان/13) ما در امر به معروف و نهي از منكر اولويت را بايد در نظر بگيريم. مثلاً يك خانمي هم حجابش خوب نيست. موهاي سرش بيرون آمده است. هم نماز نميخواند. حجاب واجب، نماز هم واجب. اما كدام واجبتر است؟ شما بگوييد. (حضار پاسخ ميدهند) خوب از اينجا ما يك چيزي هم فهميديم. كه كساني حق امر به معروف و نهي از منكر دارند كه مردم را بشناسند. شما بايد بشناسيد. بالاخره حجاب واجب است. نماز واجب است. ولي نماز خيلي واجبتر از حجاب است. نماز خيلي واجبتر از حجاب است. حجاب هم واجب است. ولي نماز خيلي مهمتر است. در واجبات سراغ آن واجب اولي برويد. ببين يك مريضي كه در بيمارستان آوردند، ناخنهايش را نميگيرند. اول نگاه ميكنند مخش ضربهي مغزي خورده يا نه؟ قلبش از كار افتاده يا نه؟ يعني در بدن، جگر و كليه و روده و استخوان و چشم و دست و پا همه مهم است. اما قلب و مغز از همه مهمتر است. اول ببينيم مغزش آسيب نديده است. قلبش بيماري كه آوردند اول بايد فكر قلب و مغز باشند.
در منكرات «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» (لقمان/13) لقمان اول منكر را ميگويد: شرك! شرك يعني چه؟ يعني سراغ غير خدا برويم. والله قوانين ملل، قوانين بينالملل، به ما چه؟ به ما چه؟ ما بندهي خدا هستيم. وظيفهي شرعي اين است. هشت سال صدام روي سر ما بمب ريخت، قوانين بينالملل براي ما چه كردند؟ اصلاً يك آروغ زدند؟ قوانين بين الملل! ما بندهي خدا هستيم. وظيفهمان را انجام ميدهيم. والله حالا مردم چه ميگويند؟ ممكن است مردم خيلي حرفها بزنند. خدا اين كار را دوست دارد، خلاص! همينكه خدا دوست دارد، ديگر كار ندارد. انشاءالله كربلا و نجف برويد، در زيارت حضرت علي ميگوييد: «وَ لا يَخافُونَ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لائِم» (بحار الانوار/ج44/ص212) سلام بر تو! تو كسي هستي كه همين كه فهميدي خدا اين كار را دوست دارد، ديگر كار به نيش و نوش آن نداشتي. خدا گفته است.
آقا نماز نخواندم. بلند شو برو نماز بخوان. نگاه خواهد كرد! خوب نگاه كند. الآن شما به تكليف رسيدي. ممكن است خانهي دختر عمهها، دختر خالهها برويد. خوب تا چند سال پيش، دو سال پيش، يك سال پيش، شش ماه پيش، به هواي اينكه تكليف نشديد، با هم توپ بازي هم ميكرديد. اما الآن دائم ميگويي: بفرما! تو بيا ديگر حالا خيال ميكند مرد است. هرچه ميگويي: يا الله! حجاب ندارد. خوب اينجا چه كنيم؟ قهر كنيم؟ نه! بگوييم: دختر خاله، دختر عمه، دختر دايي، من فاميل شما بودم. آمده بودم سلام به عمه و خاله بكنم. ولي شما حجاب نداري من برميگردم. ولي شما سلام مادر را برسان. من مادر و خاله و عمه را دوست دارم. ولي شرايط طوري نيست كه من بيايم. خداحافظ. سلام برسانيد. اگر اين رقمي برخورد كردي، اينها عوض ميشوند. اما اگر در را به هم زدي، گور پدرشان! حالا كه اعتنا نكردند، ديگر خانهي عمه نميروم. اصلاً ديگر هيچ، قطع رابطه ميشود. خيلي بايد مراعات كنيم.
من يكوقت در تلويزيون اين را گفتم. گفتم: گاهي گرد گچ روي لباس مينشيند. گرد گچ را با سيلي بلند ميكني. (با نشان دادن حركت) اما اگر دوده روي لباس بنشيند. دوده را خواسته باشي چنين كني، هيچي دوده در لباس فرو ميرود و دستت هم سياه ميشود. دوده را بايد فوتش كرد. بعضي حرفها را حلقوم شما صلاح نيست بزند. من بايد بگويم. بعضي حرفها را من هم نبايد بگويم. كس ديگر بايد بزند. اين مهم است كه چه كسي بگويد.
8- خطر شرك در زندگي
لقمان بچهاش را نصيحت ميكند. ميگويد: «يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّه» سراغ غير خدا نرو. براي غير خدا كار نكن. غير خدا را بندگي نكن. نپرست. اطاعت غير خدا را نكن. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» اطاعت غير خدا ظلم بزرگ است. شرك ظلم بزرگ است. اصلاً به شما بگويم. انسان بندگي غير خدا را بكند به خودش ظلم كرده است. چون غير خدا چيست؟ آدمها هستند. بله قربانگوي ايشان هستي؟ خوب اين هم يك آدم مثل تو است. تو آدم هستي. اين هم آدم است. به چه دليل تو بلهقربان ميگويي؟ بندگي هوا و هوس كني؟ هوا و هوس زود تمام ميشود. دخترهاي سه، چهار، پنج، شش ساله عروسك قُنداق ميكنند. همينكه ده سالش شد، خجالت ميكشد. هرچه هم ميگويي: عروسكت… ميگويد: حالا بچه بودم؟ هوسهاي ما مثل هوسهاي بچهها است. تمام ميشود. امروز ميخواهيم اينجا باشيم. فردا ميخواهيم جاي ديگر باشيم. بندگي هوس ممنوع! بندگي مردم مثل خودمان هستند. بندگي طلا، طلا جماد است. من انسان هستم. انسان كه نبايد عقب جماد برود. سوزن كه نبايد عقب نخ برود. نخ بايد عقب سوزن برود. دنيا بايد عقب من بيايد. نه اينكه من عقب دنيا بروم. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» كسي اگر خدا را رها كند به سراغ غير خدا برود شرك است.
بعد ميگويد: «وَ وَصَّيْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَيْه» (لقمان/14) تا دوباره ميگويد: «يا بُنَي» دو سه آيه جا گذاشتم. «إِنهََّا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَل» (لقمان/16) پسر كوچولو! ذرّهاي كار خير و شر در اين هستي گم نميشود. اين كار خير زير سنگ باشد، خدا بيرون ميآورد. در اوج آسمانها باشد، خدا بيرون ميآورد. در عمق زمين باشد، خدا بيرون ميآورد. يعني ذرّهاي كار خير و شر بكني، حساب و كتاب دارد. قيامت، «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/7) «وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله/8) يعني چه؟ يعني وزن ذرّهاي خير انجام بدهي، پاداش داري. وزن ذرّهاي شر انجام بدهي، كيفر داري. لقمان هم به بچهاش ميگويد: اين جهان بيحساب و كتاب نيست. نه تنها كار تو را مينويسند. آثارش را هم مينويسند. آثارش را هم مينويسند. گاهي وقتها بنده به كسي يك نصيحت ميكنم. ايشان در راه ميآيد. تا آخر عمرش هر كار خيري بكند ثوابش را شما هم داري. ثواب امر به معروف و نهي از منكر از همهي عبادات بيشتر است. در خود اذان امر به معروف و نهي از منكر است. شما ميگويي: «حَيَّ عَلَي الصَلاّة»! «حيِّ عَلَي الصّلاة» امر به معروف است، يعني بشتاب. خود نماز نهي از منكر است. «َإِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنكبوت/45) يعني نماز نهي از منكر ميكند. اذانش امر به معروف ميكند. در اذان ميگويي: «حيِّ عَلَي الصّلاة» بشتابيد به سمت نماز. خوب بشتاب امر است. بدو، يا الله! نه برو، بدو. «عَجِلّوا» عجله كن. «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّه» (جمعه/9) بدو، نماز جمعه بدو. نميگويد: برو. بدو! پس اذانش امر به معروف است. نمازش نهي از منكر است.
اميدوارم كه جامعهي ما جامعهاي باشد كه همه همديگر را دوست داشته باشند و همه هم از سر دلسوزي به همديگر نصيحت كنند. خواهر و برادرها هم كه كسي به شما تذكر ميدهد، لجبازي نكنيد. اگر لجبازي كنيد دو تا گناه كرديد. يك گناه اينكه گناه ميكني. يك گناه هم اينكه حالا كه به تو تذكّر ميدهند لجبازي ميكني. يعني آدمهايي كه امر به معروف و نهي از منكر را نميپذيرند دو تا گناه ميكنند. مثل آدمي كه دو تا سيگار با هم ميكشد. بيشتر ريهاش فاسد ميشود. خود گناه شما يك گناه است. لجبازي يك گناه ديگر است. لجبازي نكنيد. ممكن است اين آقا و خانمي كه تذكّر ميدهند بايد مراعاتي بكنند. بايد با لحني، با ادبي، با شرايطي، ممكن است آنها بعضيهايشان يا خيليهايشان ناشي باشند. اما بالاخره حرفش كه حق است. ولو حالا مثلاً بايد اين رقمي بگويد. آّبش كه آب خوبي است. منتهي حالا مثلاً بايد در ليوان كند، در سفال كرده است. ممكن است شيوهي امر به معروف ضعيف باشد. اما وقتي كلام حق است، شما براي رضاي خدا كلام را بپذير.
خدايا جامعهي ما را جامعهاي اسلامي، صد در صد اسلامي، جامعهي امر به معروفي، نهي از منكري، جامعهي برادري، با صفا، جامعهي حسن ظن قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»