متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/8/7
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
امسال تصادفي كه شده همهي هشتها كنار هم قرار گرفته است. 8/8/88 امام هشتم. شب جمعهاي بحث را گوش ميدهيد كه اين هشتها قطار شده كنار هم قرار بگيرد، اين يك تصادف تاريخي است. چه اشكال دارد از اينجا يك سلام به امام رضا بدهيم؟ من سلام ميكنم شما هم سلام بدهيد. السلام عليك يا ابالحسن يا علي بن موسي الرضا و رحمة الله و بركاته. يك سلام يك زيارت كامل است. خوب، به مناسبت تولد امام رضا ديشب فكر كردم چه بگويم، گفتم: مشتركات بين توحيد و امامت را بگويم. خدا و امام، موضوع بحث بسم الله الرحمن الرحيم، به مناسبت ميلاد مبارك امام رضا (ع) موضوع بحث مشتركات توحيد و امامت.
1- نفي امامت، برابر با نفي توحيد
يك چيزهايي براي توحيد هست، همان چيزها براي امامت هست. يكي تهديد. در قرآن دو تا تهديد داريم. يكي ميگويد: اگر دست از خدا برداري. يكي ميگويد: اگر دست از امامت برداري. پيغمبر اگر از خدا منحرف شوي، تمام عملت نابود ميشود. «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» (زمر/65) 1- تهديد «لَئِنْ أَشْرَكْتَ» يعني اگر مشرك شوي، «لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» عملت حبط ميشود. تمام زحمتهايي كه كشيدي اگر از خدا منحرف شوي، تمام عملت نابود ميشود. خدا به پيغمبر اولتيماتوم ميدهد. راجع به امامت هم همينطور است. خدا در قرآن به پيغمبر ميگويد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» اگر علي را معرفي نكني «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» (مائده/67) رسالت خدا را انجام ندادي. يعني زحمتهايت نابود شده. قصه چيست؟ دست از خدا برداري نابود، دست از علي برداري علي را معرفي نكني، زحماتت نابود است. يعني گويا رسالت خدا را نرساندي. هيچ مسألهاي اينقدر حساس نيست.
2- ماجراي وليعهدي امام رضا(عليهالسلام)
امام رضا (ع) مدينه بود، به مأمون گفتند: امام مدينه كه هست اسباب دردسر است. بياوريد زير نظر كه يكوقت مردم دورش جمع نشوند عليه بني عباس كودتا كنند. گفتند: چطور؟ گفتند: كه به اسم وليعهدي او را بياوريم. از طرف حكومت مأمون الرشيد آمدند، بني عباس در مدينه كه بله، با سلام و صلوات ميخواهيم امام رضا را پايتخت ببريم، وليعهد مأمون الرشيد كنيم. خوب يك تبليغات كردند كه بله رفته پست بگيرد. مأمون چند تا هدف داشت. يكي ميخواست بگويد: مردم خيلي دور امام رضا نگرديد. اين امام رضا قدرت طلب است. ولذا حالا كه ميخواهد پست بگيرد بلند ميشود به دربار ميآيد. يعني قداست امام را بشكنند كه ايشان وليعهد يك طاغوت شده است. اينها كارهاي سياسي است. ديگر امام اينجا سياستمدارانه «وَ سَاسَةَ الْعِبَاد» (بحار الانوار/ج95/ص319) اول سياسي امام است. امام هم فرمود: خيلي خوب اگر بنا است من را ببريد، و با زور من را ببريد، پس يك روضه خواني بكنيم. يك روضهخواني كرد روضه خواند. گفتند: تو ميخواهي وليعهد شوي. گفت: وليعهدي نيست من را ميبرند بكشند. با پيغمبر خداحافظي كرد. گريه، روضه، با اين موج روضه به مردم گفت: مردم وليعهدي خبري نيست. من را به اسم وليعهدي ميبرند. من را آنجا ميبرند و ميكشند. اين يك مورد.
2- هارون الرشيد كه امام هفتم را كشت، آبروريزي شد. مأمون ميخواست جبران كند. گفت: پدرم پدرت را كشت. هارون الرشيد پدر مأمون الرشيد بود. گفت: پدرم پدر امام رضا را كشت، من پسر هستم، پسر را كمك كنم. من يك مقامي به پسر بدهم كه جبران شود.
گفتند: امام رضا را از يك راهي ببريد كه شهرهاي شيعهنشين نباشند. بالاخره گذر امام رضا به قم افتاد، به نيشابور افتاد. آنجا حرف خودش را زد. مردم نيشابور جمع شدند گفتند: آقا يك چيزي بگو.
3- امام زمان(عليهالسلام)، شرط توحيد
مشتركات بين توحيد و امامت. فرمود: «كَلِمَةَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» باقياش را بگوييد. «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي» (بحار الانوار/ج49/ص126) يعني توحيد «حصن» با «ح» جيمي و صاد، يعني قلعه، توحيد قلعهي من است. خدا فرموده: قلعهي من توحيد است. فرق بين قلعه و زندان چيست؟ قلعه را از داخل در را ميبندند، زندان از بيرون در را ميبندند. كسي كه در قلعه رفت ديگر آرامش دارد. چون ديوارهاي بزرگ دارد. ميگويد: اگر ميخواهيد ايمن باشيد، خودتان را در مدار خدا قرار بدهيد. سالم ميمانيد. توحيد قلعهي من است.
بعد فرمود:«فَمَنْ» كسي كه «دَخَلَ» هركس «دَخَلَ حِصْنِي» داخل قلعه شود، «أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» (بحار الانوار/ج49/ص126) از عذاب من بيمه است. امام رضا در نيشابور گفت. جمعيت كلان نوشتند. يك مدتي امام هيچ چيز نگفت. خود سكوت بين سخنراني مردم را حساس ميكند. يك مدتي هيچ چيز نگفت. بعد امام رضا فرمود: «بِشُروطِها» يعني توحيد شرط دارد. «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» من هم شرط دارم. «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» توحيد شرايط دارد. بعد امام رضا فرمود: يعني من هم كه امام هستم شرط توحيد هستم. يعني چه؟ وقتي ميگوييم: شرط نماز وضو است، يعني نماز بيوضو قبول نيست. شرط توحيد امامت است. يعني توحيد بدون امامت قبول نيست. بروند يك فكري بكنند آنهايي كه «لا اله الا الله» ميگويند، اما راجع به اهل بيت توجهي ندارند. امام رضا فرمود: توحيد شرط دارد. قرآن ميگويد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه» (بقره/256) اول بايد به طاغوت كفر بورزي، بعد به خدا ايمان بياوري. يعني طاغوت را بايد كنار گذاشت به خدا ايمان آورد، شرط ايمان هم امام معصوم است. بعد هم امام نفرمود: «والامام مِنْ شُرُوطِهَا» فرمود: «انا» فرق «انا» و «امام» چيست؟ «انا» يعني مني كه زنده هستم. يعني هميشه در كنار توحيد بايد يك امام زندهاي باشد. يعني الآن حضرت مهدي بايد باشد. وگرنه ميگفت: «والامام من شروطها» امام رضا نفرمود: امام شرط است. فرمود: «اَنا» يعني امام زنده نه امامي كه از دنيا رفته باشد. توحيد هميشه هست، پس امام حي هم بايد هميشه باشد. اين دلالت بر حضرت مهدي (ع) هم ميكند. مثل اينكه فرمود: «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي لَنْ يَفْتَرِقَا» (بحار الانوار/ج28/ص307) قرآن و اهل بيت هرگز جدا نميشوند. تا مادامي كه قرآن هست، بايد يك نفر هم از اهل بيت باشد. اگر الآن امام زمان نباشد، اين حديث دروغ است. كه پيغمبر فرمود: من ميروم دو چيز بين شما ميگذارم قرآن و اهل بيت. بعد فرمود: «لَنْ يَفْتَرِقَا» هرگز جدا نميشوند. اگر ميگويد: هرگز جدا نميشوند، ما اگر امام زندهاي نداشته باشيم، نعوذ بالله پيغمبر دروغ گفته است. پناه بر خدا نعوذ بالله. چون پيغمبر فرمود: قرآن و اهل بيت آني جدا نميشود. پس تا مادامي كه روي كرهي زمين قرآن هست، بايد اهل بيت هم باشد. «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» امام زنده.
در نظام ما هم افرادي هستند امام خميني را قبول دارند. چون از دنيا رفته است. در ولايت فقيه الآن شك دارند. چرا؟ براي اينكه آن كسي كه كارشان دارد امام زنده است. او مواظب است. امامي كه از دنيا رفته را كه… منصور دوانقي حصير پيغمبر را نگه ميداشت. با يك اسكورتي ميگفتند: «هذا حصير رسول الله» با سلام و صلوات حصير را ميآوردند و ميبردند. امام كاظم را زندان ميكرد، چون زنده بود. امام صادق را تهديد ميكرد چون امام زنده بود. اما حصير پيغمبر را احترام ميگذاشت. قرآن سر نيزه ميكرد، ولي علي بن ابي طالب را در جنگ صفين شمشير ميكشيدند.
4- رجوع به فقيه عادل در زمان غيبت
آنچه مهم است اين است كه ما هميشه بايد يك امام زندهاي روي كرهي زمين داشته باشيم. البته وقتي امام زنده هم دستمان به او نميرسد به ما گفته: مجتهد به سه شرط!عادل، فقيه، بيهوس. فقيه نباشد حرفش حجت نيست. فقيه باشد عادل نباشد حرفش حجت نيست. فقيه عادل باشد دنبال هوس خودش باشد، حرفش حجت نيست. سه تا شرط دارد. فقيه عادل بدون هوس! يعني كارهايش روي هوس نباشد. «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» نگفت: «و الامام من شروطها» اين بار دارد كه ميگويد: «انا» ما گاهي وقتها ساده از كنار يك چيزي ميگذريم. خيلي بار دارد.
من پريروز دانشگاهي، يكي از دانشگاهها بودم. چند هزار تا دانشجو جمع شدند. گفتم: سؤال داريد بفرماييد. گفت: يك حديث داريم كه ميگويند: امام زمان وقتي ميآيد كه دنيا پر از ظلم شود. خوب اگر اين است پس همهي ما بياييم ظلم كنيم كه دنيا پر شود آقا زودتر بيايد. گفتم: نگفته دنيا پر از ظالم شود. «ًبَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما» (بحار الانوار/ج30/ص80) نگفته: «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظالْما» ببين يكوقت ميگويم: اگر همه سيگاري شويد. ناهار ميدهم! ميگوييد: يا الله! تند بكش. تند تند! همه سيگار بكشيم كه سفره ناهار را بكشند. اما ميگويم: وقتي ناهار ميدهم كه اينجا پر از دود بشود. پر از دود شود معنايش اين نيست كه همه سيگاري شويد. ممكن است يك خُلي مثل صدام بيايد يك كنده درخت در سالن بگذارد، سالن پر از دود شود. پر از دود شود فرق ميكند تا پر از دودكش شود. نگفته: امام زمان وقتي ميآيد كه دنيا پر از ظالم شود. گفته: «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما» نگفته: «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظالْما» دنيا پر از ظلم شود. بين ظلم و ظالم فرق است. ممكن است مردم مؤمن و خوبي باشند،منتهي يك كسي مثل صدام بيايد هم عراق را خراب كند و هم ايران را خراب كند، هم كويت را خراب كند. يك كنده بياورند بدون اينكه شما سيگاري باشيد اينجا پر از دود شود. اينجا هم فرمود: «و أنا» نگفته: «و الامام من شروطها»
5- رهبر الهي در كنار كتاب آسماني
خوب يك آيه در قرآن داريم كه دو تا حجت هست. با وجود اين دو حجت، ديگر شما چطور كافر هستيد؟ بسم الله الرحمن الرحيم. اين آيه، آيهي زيبايي هست. «كَيْفَ تَكْفُرُون» (آل عمران/101) «كَيْفَ» يعني چرا؟«كَيْفَ تَكْفُرُون» چرا شما كفر ميشويد؟ كافر ميشويد. «وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُه» ميگويد: با اينكه آيات خدا براي شما تلاوت ميشود، يعني «كتاب الله و فيكم رسوله» رسول هست، قرآن هم هست. با اينكه رسول هست، قرآن هست، «كَيْفَ تَكْفُرُون» ديگر چرا كافر ميشويد؟ اينجا امتحان هوش. نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. اگر قرآن نبود كافر شدن شما توجيه داشت. اگر رسول نبود كافر شدن شما توجيه داشت. يعني وقتي هم قرآن هست، هم رسول. «كَيْفَ تَكْفُرُون» ديگر چرا كافر ميشويد. اگر الآن حضرت مهدي نباشد ما حق داريم كافر شويم. به خدا ميگوييم: ببين خدايا! من كافر هستم. براي اينكه بايد دو تا چيز داشته باشم يكي را دارم. كتاب الله هست، آيات الله، آيات خدا هست. اما الآن رسول نيست. چون رسول نيست پس من ميتوانم كافر شوم. قرآن توبيخ ميكند. ميگويد: چرا كافر هستيد با اينكه هم كتاب است، هم رسول. اينكه ميگويد: وقتي اتمام حجت است كه كتاب باشد و رسول، الآن آيات الله هست، پس بايد در هر زماني يك كسي باشد عين رسول، تمام كمالات پيغمبر را داشته باشد. كه الآن هم حق كافر شدن نداشته باشيم. چون قرآن فرموده: كفر شما هيچ توجيهي ندارد. شما نميتوانيد كافر باشيد چون هم آيه داريد هم رسول. ديگر حرف حساب شما چيست؟اينكه ميگويد: اگر دوتا بود ديگر چرا كافر شديد، پيداست اگر يكي نباشد كافر شدن آدمها قابل توجيه است. پس الآن اگر خواسته باشد كرهي زمين كفارش مورد توبيخ واقع شوند، به شرطي مورد توبيخ ميشوند كه الآن هم يك كسي عين رسول باشد.
ببينيد حديث داريم اگر آب داريد، خاك هم داريد، گندم نداريد واي به حالتان. «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَابا» (بحار الانوار/ج100/ص65) كسي كه آب دارد، خاك هم دارد، اما گندم ندارد، «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» نفرين بر اين امتي كه آب دارد، خاك هم دارد، گندم ميخرد. حالا اگر آب داشتيم،خاك نداشتيم، گندم بخريد طوري نيست. خاك داشتيم، آب نداشتيم،گندم بخريم طوري نيست. اگر هم آب داري هم خاك داري، تو ديگر چرا گندم ميخري؟ هر دو اگر بود ديگر توجيهش چيست. هم قرآن داري هم الگو داري، ديگر چرا كافر هستي. پس الآن كه پيغمبر از دنيا رفته هر زماني بايد باشد تا كفر مردم توجيهي نداشته باشد.
خوب، مسألهي ديگر اينكه شرط رابطه با خدا امامت است. ما وقتي نمازمان قبول ميشود كه ولايت داشته باشيم. يعني رهبري معصوم را بپذيريم. شب تولد امام رضا است كه بينندهها بحث را گوش ميدهند. يك خاطره برايتان بگويم. عمران صابئي رهبرين صابئين بود. در قرآن اسم چند نفر از افراد آمده است. مجوس اسمش در قرآن است. يهوديان اسمشان در قرآن هست. مسيحيها اسمشان در قرآن هست. يك گروه هم اسمشان در قرآن به نام صابئين هست. صابئين در قرآن است رهبرشان عمرو صابئي بود. خيلي دانشمند مغروري بود زير بار نميرفت. در يك جلسه با امام رضا بحث كرد. شب تولد امام رضا بحث را ميشنويد. تا بحث كرد امام رضا به مأمون الرشيد گفت: وقت شده؟ گفت: بله، الآن وقت ظهر است. تا گفت: وقت ظهر است، يا مغرب است، فرمود: وقت نماز الآن است. امام رضا بلند شد. عمرو صابئي گفت: آقا الآن «لان قلبي» الآن قلب من نرم شده است. يعني دارم حرفهاي تو را ميپذيرم. دارم به اسلام گرايش پيدا ميكنم. امام رضا فرمود: نماز ميخوانيم برميگرديم. اول نماز! يك حديث ديگر از امام رضا بخوانم. امام رضا(ع) داشت مينوشت صداي اذان بلند شد قلم را انداخت. نگفت: اين سطر را تمام كنم. يعني نماز اول وقت!
امام رضا (ع) مهماندار شد. فتيلهي چراغ پايين و بالا ميرفت. ناميزان بود. مهمان دستش را دراز كرد، همينطور كه نشسته بود فتيله را درست كند. امام رضا دست مهمان را گرفت جلو گذاشت، فرمود: دست شما پيش باشد من خودم درست ميكنم. گفت: آقا من كاري نكردم. فرمود: زشت است مهمان در خانهي ما كار بكند. گفت: آقا كاري نكردم. من نشستم. گفت: همين مقداري كه دستت را دراز ميكني فتيله را درست كني، اين هم يك كار است. ما نميخواهيم كه مهمان در خانه ي ما كار كند.
6- كلام و رفتار امام رضا(عليهالسلام)، برگرفته از قرآن كريم
اخلاق امام رضا، «كَانَ كَلَامُهُ كُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآن» (عيون الاخبار/ج2/ص180) امام رضا حرف كه ميزد تمام حرفهايش برخاسته از قرآن بود. اصلاً با قرآن حرف ميزد. با قرآن حرف ميزد. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
يك وقتي اين آقاي محمد حسين طباطبايي بچه بود، 5 يا 6 سالش بود. مكه آمده بود. يك جمعي دور ايشان جمع شديم. آقايان علما بودند. آقاي غيوري، آقاي ري شهري، آقاي جنتي، از علما بودند. مسئولين حج بودند. اساتيد دانشگاه بودند. بندهي طلبه بودم. يك جلسهي طولاني هرچه گفتيم محمد حسين طباطبايي از قرآن جواب داد. بعد رفتم خصوصي با او حرف بزنم. باز ديدم خصوصي هم حرف بزنم با قرآن جواب داد. به او گفتم: … 5، 6 سالش بود. گفتم: من تو را دوست دارم. بايد چه آيهاي بگويد؟ گفت: «سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبينَ» (نمل/27) صبر ميكنيم راست ميگويي يا دروغ؟ حالا اين آيهاي است كه حضرت سليمان به هدهد گفت. به او گفتم: تو بيا پسر من باش. وقتي گفتم: تو بيا پسر من باش مثلاً بايد چه آيهاي بگويد؟ گفت: «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» (بلد/3) من پسر همان كسي هستم كه مرا زاييده است. يعني نميتوانم پسر تو باشم. يك پيراهن عربي پوشيده بود خيلي كوچولو! از اين پيراهنهاي عربي! پنج شش سالش بود. گفتم: پيراهن عربي را بيشتر دوست داري، يا پيراهن فارسي را؟ چه آيهاي به درد اينجا ميخورد؟ «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْر» (اعراف/26) لباس تقوي از عرب و عجم بهتر است. از خاندان سلطنتي وابستگان آن خاندان يك ماشين آوردند، از اين اسباب بازيها، ماشينهاي بزرگ، ماشين سواري كه كوكش ميكني راه ميرود. گفتند: از اين ماشين خوشت ميآيد؟ خوب از اين ماشين خوشت ميآيد، به كدام آيه ميخورد؟ «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ» (نمل/36) شما هستيد كه با اين اسباب بازيها خوش هستيد. «فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُم» (نمل/36) آنچه خدا به من داده از اين اسباب بازيها بهتر است. گفتند: اين از خاندان سلطنتي است. گفت: اِ از خاندان سلطنتي است. «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها» (نمل/34) سلطنت هركجا باشد فساد است.
لباس احرام روي دوش من بود. اين لباس احرام، لباس احرام يك حوله كمر، يك حوله هم روي دوش. لباس احرام من پس رفت، سينهي من پيدا شد. گفت: «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِن» (نور/31) آيهي قرآن است. كه زنها زينتشان را نشان ندهند، جز براي شوهرانشان، گفت: نبايد سينهي تو پيدا باشد. گفتم: درست است. البته حرام نيست ولي حالا… حوله را گرفتم يك خرده نگه داشتم. يك خرده كه صحبت كردم، باز دستم رها شد باز حوله پس رفت. آيه خواند. گفت: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه» (انعام/28) جهنميها برگردند باز همان غلط قبليشان را ميكنند. (خنده حضار) دو سه ساعت در بين ما بعضيها بودند كه همهي قرآن را هم حفظ بودند. هفت سال هم اسير بودند. زبان انگليسي وارد بودند. زبان عربي بلد بودند. قرآن را حفظ بودند. در مكه آن سال يك چنين آدمهايي بودند. آقا ما هرچه حرف زديم از قرآن جواب داد. هرچه گفتيم از قرآن جواب داد.
امام رضا (ع) هرچه ميگفت از قرآن. حتي يكبار فرمود: امام رضا، شب تولد امام رضا است. فرمود: اگر من يك حديثي گفتم، به من بگوييد: اين حديث از كدام آيهي قرآن است. البته مصداقش را از قرآن ميگفت. ببين يكوقت مثلاً قرآن ميگويد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعام» (انسان/8) يعني به فقير طعام بدهيد. مصداقش عدسي بدهيم. حليم بدهيم. آبگوشت بدهيم. پلو بدهيم. قيمه بدهيم. كباب بدهيم. پيتزا بدهيم. ساندويچ بدهيم. ديگر مصاديقش را قرآن تعيين نكرده، قرآن يك كلي گفته است.
اميرالمؤمنين در بازار رفت لباس احرام بخرد. از همين پارچه سفيدها كه به كمر و دوش… گفتند: آقا آمدي لباس احرام بخري؟ آنوقت امام اميرالمؤمنين آيهي حج را خواند. ببخشيد آيهي جهاد را خواند. آيهي جهاد را براي حج خواند. يعني چه؟ در آيهي جهاد داريم «وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا» (توبه/46) اگر اينها مرد جبهه بودند شمشيرشان را تيز ميكردند. تو هم اگر ميخواهي مكه بروي پس بايد لباس احرامت را آماده كني. آيه براي جهاد است. اما آيهي جهاد را حضرت امير براي حج ميخواند.
به امام حسن مجتبي گفتند: خيلي ريشهايت قشنگ است. چه ريشهاي خوبي داري. امام حسن طبق آن نقل فرمود: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَب» (اعراف/58) يعني بَلَد طيّب، يعني زمين طيّب گياهان خوبي دارد. آيهاي كه خوانديم براي ريش امام حسن نيست. ما اجازه داريم آيه را به معناي خودش نگه داريم، يعني دست در تفسير به رأي نزنيم. مثلاً ميگويد: زور نگو. زور نگو خوب حالا زور انواع مختلفي دارد. شما ميتواني در مقابل هر زوري همان آيه را به كار ببري. آقا تميز باش! براي شانه زدن ميشود گفت. براي مسواك ميشود گفت. براي حمام ميشود گفت. براي اتو كردن لباس مي شود گفت. يك كلمهي يك كسي آمد گفت: شما ميگوييد: همه چيزي در قرآن هست. نزديك چراغ قرمز بايست كدام آيه است؟ كدام آيه ميگويد: نزديك چراغ قرمز بايست؟ گفتم: در قرآن چراغ قرمز نيست. اما «وَ نَظْمِ أَمْرِكُم» (نهج البلاغه/421) در نهج البلاغه هست. فرمودند: «نظم امر» يعني دو دقيقه اين طرف شما بايستيد. دو دقيقه آن طرفيها بروند. كلمه لازم نيست چراغ قرمز باشد. يك نظمي داريم كلي است. اين نظم ميتواند هر زماني يك مصداقي هم داشته باشد. «وَ كَانَ كَلَامُهُ كُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآن» (عيون الاخبار /ج2/ص180) خوب، حالا دستمان…
7- ثواب زيارت امام رضا(عليهالسلام)
آقاي قرائتي اين حرفها را زدي ميخواهي چه بگويي؟ امام رضا آدم خوبي بود. ما مخلصش هستيم. پابوسش هم ميرويم، قربانش هم ميرويم. ثواب زيارت امام رضا هم از ثواب زيارت امام حسين بيشتر است. چرا؟ چون در بازي فوتبال آن فينالش مهم است. امام حسين را چهار اماميها و شش اماميها هم زيارت ميكنند. اما امام رضا را دوازده اماميها زيارت ميكنند. امامها هرچه رو به آخر ميروند مشتريشان كمتر ميشود.
آقاي قرائتي بحث امشب تو به چه درد ما ميخورد؟ به زمان ما؟ به زماني كه امام رضا در زمان خودش فرمود: ولايت فقيه، آمد گفت: آقا راه من دور است، دست من به شماي امام نميرسد. فرمود: دستت به زكريا بن آدم ميرسد؟ گفت: بله! زكريا بن آدم از علماي قم بود. فرمود كه: حرفهايت را از زكريا بن آدم قمي ياد بگير، «الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا» (بحار الانوار/ج33/ص359) يعني امامان معصوم در زمان حيات خودشان هم مردم را به فقيه به مراجع تقليد، به ولايت فقيه، ارجاع ميدادند. اين ولايت فقيه چيزي نيست كه براي امام خميني باشد. امام رضا زنده بود. آمد گفت: راه من دور است. دستم به تو نميرسد. فرمود: يك فقيهي كه در قم هست. زكريا بن آدم قبرش هم در شيخان است. روي قبرش هم همين كلمه نوشته است. «الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا» اين خاطره را هم بگويم و در نيم دقيقه تمامش كنم.
يونس بن عبدالرحمن نمايندهي امام رضا در منطقهي بصره بود. در خانهي امام رضا بود مردم بصره ملاقات آمدند. امام رضا فرمود: پشت پرده برو. ولي تكان نخوري. پشت پرده باش كه بصرهايها نفهمند شما اينجا هستي. يعني نمايندهي امام يونس پشت پرده آقا اين چه نمايندهاي است براي ما فرستادي؟ نمايندهي شما چنين كرده، چنين كرده، چنين كرده. تا توانستند عليه نمايندهي آقا به آقا صحبت كردند. اينهايي كه رفتند يونس بيرون آمد. به گريه زد. گفت: آقا، امام رضا فرمود: من كه تو را ميشناسم. مردم هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. بردند، خوردند، دزديدند بگذار هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. من تو را ميشناسم. بعد امام رضا فرمود: يونس اگر در دستت طلا باشد، همه بگويند: سفال است، سفال باشد همه بگويند: طلا است. من كه كاري به حرف مردم ندارم. من تو را عميق ميشناسم. از اين معلوم ميشود حتي زمان امام رضا در خانهي امام رضا نمايندهي امام رضا پشت پرده نشسته مردم عليه او حرف ميزنند. يعني چه؟ يعني بايد حرف دقيق باشد. نميخواهم بگويم هركس نمايندهي امام است آدم خوبي است. ممكن است در نمايندگي امام هم آدم بد پيدا بشود. اما با موج نبايد حركت كرد. استدلال، استدلال! شاهد بياور. بين حق و باطل بايد ديد.
من ديشب يك نكته در قرآن فهميدم كه هرجا در قرآن سمع است، يكجا مفرد گفته است. هرجا بصر است ابصار گفته است. نگفته: «سمعا بصر» گفته: «السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ» (يونس/31) سؤال: چرا خدا اسم گوش را مفرد برده، اسم چشم را جمع؟ چند تا دليل دارد يكي اين است كه آدم با گوش فقط يك چيزي ميشنود. حرف را ميشنود. اما با چشم آدم قد را هم ميبيند، رنگ را هم ميبيند. شكل را هم ميبيند. هيكل هم ميبيند. يعني عمق چشم… هرچه را با چشم نديديم، گوش به حرف كسي ندهيم. به شنيدهها…
يك كسي يك شب خانهي ما آمد عين امام صحبت ميكرد. عين مقام معظم رهبري، عين آقاي رفسنجاني، عين … يعني تقليد از سي، چهل نفر كرد. بهتمان زد. همين آقا را ميشود برد نوار پر كرد. عكس هم فايده ندارد. چون ميشود عكسي را بردارند منطبق با عكس ديگري بكنند. الآن كه اين ابزاري كه الآن پيدا شده كه اصلاً ميتوانند همه كاري بكنند. نه عكس قابل ارزش است، نه شنيدهها، و نه نوارها! بايد با چشم خودمان ببينيم. اين درسي است كه امام رضا فرمود، هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. من شناخت عميقم را با موج حرف مردم از دست نميدهم.
خدايا روز به روز معرفت ما را نسبت به قرآن، اهل بيت، نسبت به خودت، نسبت به دينمان روز به روز معرفت ما را بيشتر بفرما. كساني كه آرزوي زيارت امام رضا را دارند هركجا هستند، با معرفت زيارت كربلاو نجف و سامرا و كاظمين و مكه و مدينه، خدايا اين مكانهاي مقدس را زيارتشان را با معرفت نصيب همهي آرزومندان بفرما. بار ديگر از تمام برگزار كنندگان هفده سالهي ستاد ترويج درسهايي از قرآن كه خالصانه هفده سال است كه كار ميكنند، و كارشان نتيجه داده، چند ميليون نسل نو را پاي تلويزيون تبديل كردند شنوندگان عادي را به شنوندگان جدي، از همهي اينهايي كه الآن هم در آغاز هجدهمين سال هستيم تشكر ميكنم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»