به نام خدا
علی میرزایی در وبلاگ 22 خرداد نوشت:
کار سختیه اگه بخوای همیشه بخندی. گاهی اوقات اشک تو چشمات و بغض توی گلوت، رهات نمیکنه. این شعر حاصل یکی از همان اوقات است.
داد میزنه این روزا، توی خیابون، فِری
بسیجیه واقعی، همت بود و باکری
***
بسیجیه واقعی،اونه که مرده باشه!
زنده اگر بمونه، باید تو خونه باشه!
در عکس فوق، تصویر جانبازی را میبینید که توسط سبزی جماعت کتک خورده است. خوب تقصیر خودش است! میخواست شهید شود تا بسیجی واقعی به حساب آید. این بندگان خدا هم میخواستند شهیدش کنند تا ازش یک بسیجی واقعی بسازند. پس نیت سبزیا خیر بوده.
*******
به یاد من نمونده، خاطره ی زیادی
ز همت و باکری، به غیره کلیاتی
یاد ندارم که همت، مسجد سوزونده باشه
نماز جمعه ها شو، اونجوری خونده باشه
میشه مگر باکری هیئت ندیده باشه
به شهر و خونه هامون آتیش کشیده باشه
***
یقین دارم باکری، بچه مسلمون بوده
پرچم ایران ما، براش مثه جون بوده
***
نه مثل سبزیه آش! بیاد میون میدون
تا که بهش بخندن کوچیک و پیر و جوون
***
برای دفع دشمن، باکری داده خونش
نه در ره بی بی سی، حذر کنه ز جونش
غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده
***
یادم میاد یه روزی، به وقت انتخابات
قِر میومد یه بانو، با کلی افتضاحات
رو پرچمه تو دستش، اسم پیامبر هم بود
چیکار میکرد اون اگر،برادر همتم بود؟
غربتمون رو امروز، باکری ها میدونن
که سبزیا میرقصن تو شهرمون، میخونن
***
همون جماعتی که، شکسته پشت همت
داد میزنه: حمایت، بسیجیه باغیرت!
***
بسیجیه باغیرت،جون کف دستش گذاشت
مثل داداش کبیری، ما همه رو جاگذاشت
بسیجی شهید غلام کبیری که در شامگاه ۲۵خرداد۱۳۸۸ به جرم ایستادن کنار خیابان توسط یک پراید مشکی در سعادت آباد زیر گرفته شد و چند ساعت بعد به دلیل خونریزی شدید داخلی در سن ۱۸ سالگی شهید گردید. او نیز یک بسیجیه واقعی بود. شاید بعضی ها آن زمان کور بودند. شاید هم . . . دلم میخواد بگم: از پراید مشکی متنفرم. از منافق بیزارم. از این همه ریای سبز . . . .
********
وقتی گلی و پری، با هم میرن خیابون
حرمت خون همت، فنا میشه چه آسون
غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده
***
تا حامیه بعضیا، اون رجویه نازه
خیال نکن باکری، با سبزیا میسازه
***
منافقا همیشه، ریگ توی کفششونه
بسیجیه باغیرت، دشمن جونشونه
***
میترسن اینکه امروز، بسیجیا بیدارن
تا ترسشون بریزه، شرط و شروط میذارن
***
خیلی باحالن ولی، خیالشون چه خامه
زندگیه بسیجی، خودش یه جور پیامه
***
حب ولایت اما، تو قلبمون میمونه
چشم حسود کور بشه، که قلبامون جوونه
***
یه وقت باید بجنگی، تو جبهه ها تو میدون
یه وقتی هم که جبهه، میشه همین خیابون
غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده