متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/6/3
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
عزيزان پاي تلويزيون زماني كه بحث را گوش ميدهند رمضان 88 است. موضوع بحثمان راجع به اهميّت قرآن بود. چند جلسهاي صحبت كرديم، و اين جلسه هم نكاتي را خدمت شما بگوييم.
گفتيم: ارزش انسان به فكر اوست. چون شكم كه براي انسان ارزش نيست. گاو بيشتر ميخورد. شهوت براي انسان ارزش نيست. مرغ و خروس بيش از انسانها با هم هستند. پرواز براي انسان ارزش نيست. چون پرندگاني داريم پروازهاي… هجرت، ماهيها هم هجرت ميكنند. پرندگان هم هجرت ميكنند. چشم، بعضي حيوانها زير برف هم ميبينند.
چه چيز براي ما ارزش است. قانون هم براي ما ارزش نيست. چون زنبور عسل هم زندگي قانونمندي دارد. لباس براي ما ارزش نيست. چون حيوانها هم لباس طبيعي دارند. لباسهايشان خيلي از لباسهاي ما قيمتيتر، و شستن هم نميخواهد. اتو هم نميخواهد. دكمه و وصله هم نميخواهد. لباس طبيعي زيبا، ارزش انسان به فكر انسان است و فكر انسان اگر كج برود، انسان خيلي خطرناك ميشود. انسان اگر كج برود از گرگ درندگياش بيشتر ميشود. تمام گرگهاي دنيا ده تا پرونده در دادگستري ندارند. ولي آدمهايي داريم كه يكي از آنها دو كيلو پرونده دارد. كينه، تجاوز، درندگي، يعني اگر انسان فكرش سالم نباشد، ديگر چه كار خطرناكي است كه نميكند.
1- محدوديت عقل در شناخت حقيقت و راه سعادت
عقل ما هم كم ميآورد.اگر عقل كم نميآورد، خوب بود. اين عقل ما كم ميآورد. يعني عقل ما كوتاه است. به همين دليل پشيمان ميشويم. تمام پشيمانيهايي كه انسان روي كرهي زمين شده است، اين دليل بر اين است كه عقلش نميرسد. چون اگر عقلش ميرسيد پشيمان نميشد. عقل ما كوتاه است. ما نياز به وحي داريم. آن كسي كه ميگويد: ما نياز به وحي نداريم، عقلمان ميرسد. ميگوييم: خوب عقل تو ميرسد؟ خوب در عمرت پشيمان نشدي؟ اگر پشيمان شدي پيداست عقلت نميرسد. چانه كه نداريم. هيچكس هم نميتواند بگويد: من در عمرم پشيمان نشدم. پس ببينيد در شكم و خواب و شهوت ما امتياز نداريم. حيوانها از ما بهتر هستند و راحت تر، بيغصّهتر. در خوراك، پوشاك، مسكن.مانده با فكر، فكرمان هم يا بايد از عقل مايه بگيرد، يا از وحي. عقل ما كوتاه است. به دليل اينكه پشيمان ميشويم. پس بايد از وحي كمك بگيريم. پس نياز به قرآن داريم.
ماه رمضان هم چون ماه قرآن است، سي سال هم از انقلاب گذاشته است در رمضان 88 بحث را گوش ميدهيد، من دلم ميخواهد اين بحثهاي من به اينجا كشيده شود كه يك حركتي براي قرآن… اصولاً زن و مرد ما نذر كنيم قرآن بخوانيم. چطور نذر ميكنيم آش بدهيم؟ نذر ميكنيم سورهي انعام. نذر ميكنيم نميدانم روزه بگيريم. اصلاً نذر تلاوت، هرجواني هر مشكلي دارد، بگويد: نذر ميكنم اگر اينطور شد مثلاً ده صفحه قرآن بخوانم. پنجاه صفحه قرآن بخوانم. بيست صفحه قرآن بخوانم. اگر اين نذر قرآن در جامعهي ما نيست. نذر قرآن بيايد، اين قرآن راه ميافتد.
يك جايي، در يكي از كشورهاي غير ايران مصاحبه شد.كه چطور اينجا همه ميتوانند قرآن بخوانند؟ گفتند: ما نذرمان نذر قرآن است. ما الآن نذر ميكنيم نذر ابالفضل، نذر امام حسين، آنها يك نذر است خوب هم هست. از آنها كم نكنيد. ولي آدم ميخواهد نذر كند، نذر كند خدايا اگر در اين امتحان قبول شدم، اگر اينجا چنين شدم، مثلاً من بيست صفحه قرآن بخوانم. نه بيست صفحه يكجا، مثلاً فرض كن روزي دو صفحه قرآن بخوانم. اين نذر بايد در قرآن بيايد. موقوفات ما براي تفسير قرآن نداريم. موقوفات نداريم. حالا كه ميگويم نداريم، ممكن است يكجايي ادارهي اوقاف به من زنگ بزند كه يكجايي داريم. ولي بدنهي نذرها براي امام حسين (ع) است.آن كار خوبي است. نذر امام حسين را كم نكنيم. ولي بياييم براي تدبّر در قرآن نذر كنيم. يعني يك خرده فتيلهي قرآن را بالا بكشيم، از نور قرآن استفاده كنيم. حالا دليل نياز انسان به قرآن هفت، هشت تا بود در دو جلسه گفتم. در اين جلسه هم اين را بگويم.
2- راه قرآن، راه مطمئن و بدون انحراف و اشتباه
انسان هميشه نياز به يك راه دارد. راه مطمئن! راه مطمئن چه راهي است؟ قرآن راه مطمئن است. به چه دليل؟ ميگويد: «لا يَأْتيهِ الْباطِل» (فصلت/42) از هيچ راهي باطل وارد قرآن نشده است. «لا يَأْتيهِ الْباطِل»
از امتيازاتي كه ماداريم به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا اين است كه قرآن مسلمانها هيچ كم و زياد ندارد. گرچه حالا بعضي از سنيهاي سعودي، ميگويند: قرآن شيعه و سني فرق ميكند. ولي خوب حالا بگويند تا خسته شوند. ولي هركس… قرآن ما ميليونها قرآن در ايران چاپ شده است. يك نقطه، يك واو، يك تشديد آن با قرآن سنيها فرق ندارد. اين يك كتاب دست نخوردهاي است. اين قرآن سالم مانده است.البته خدا قول داده است. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) اين يك نكته هم دارد كه من بد نيست نكتهاش را بگويم. الآن ياد من افتاد، نكتهي قشنگي است.
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث چيست؟ نيازهاي بشر. يك نيازهاي مادي دارد كه گفتيم: خوراك، پوشاك، مسكن، شهوت، اينها را حيوانها هم دارند. نيازهاي معنوي، هشت، نه مورد بود جلسات قبل گفتم. اين نياز نهم است.
9- نياز به راه بياشتباه كه قرآن است. قرآن ميفرمايد: «لا يَأْتيهِ الْباطِل» يعني باطل سراغ قرآن نيامده است. چرا؟ خدا قول داده است. گفته: «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ما ذكر و قرآن را نازل كرديم. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» ما قرآن را نازل كرديم. خودمان هم قرآن را حفظ ميكنيم. اينجا سه تا حتماً است. كلمهي «انّا» يعني حتماً، لام «له» يعني حتماً «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اسم فاعل هم اين هم يعني حتماً، «َو إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» يعني حتماً، حتماً، حتماً قرآن را حفظ ميكنيم.«انّا» يعني قطعاً «له» يعني قطعاً، لام هرجا لام مَفتوحه آمد يعني قطعاً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ» (عصر/2) يعني حتماً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» (علق/6) يعني حتماً، لام مفتوحه يعني حتماً. «لَهُ لَحافِظُونَ» بعد هم نگفته: «حافظون له» گفته: «لَهُ لَحافِظُونَ» يعني فقط، فقط قرآن را… اگر گفت: «حافظون له» آخر ببينيد من اين دو تا كلمه را ميگويم، شما فرقش را بگو. من شما را دوست دارم. من تو را دوست دارم.گرفتيد؟ حالا اين كلمه. تو را دوست دارم. اينها فرق ميكند؟فرق دارد يا ندارد؟ تو را دوست دارم و كس ديگر را دوست ندارم. «إِيَّاكَ نَعْبُد» (فاتحه/5) فقط تو را بنده هستم. نميگويد: «نعبد اياك»، «إِيَّاكَ نَعْبُد» فقط تو را، نگفته: «حافظون له» گفته: «لَهُ لَحافِظُونَ» فقط آن. اگر اين جلو بيفتد، فقط، فقط قرآن… ببينيد فقط قرآن را حفظ ميكند. يعني كشتي بيسوراخ اين است. باقي كشتيها سوراخ دارد. روايات، سوراخ دارد. چون روايات دروغ هم خيلي داريم. روايات جعلي، نقش حوزههاي علميه و علما اين است كه تشخيص بدهند اين روايت جعلي است يا صحيح است؟ روايتهايي داريم هركس اين سوره را بخواند چقدر ثواب دارد. به يك نفر گفتند: آقا تو كه ميداني دروغ ميگويي. گفت: ميدانم دروغ ميگويم. ميخواهم بگويم كه مردم قرآن بخوانند. مثل بعضي از مداحها، ميداند دروغ است ولي براي اينكه اشك مردم را دربياورد روضهي دروغ هم ميخواند. ما روايات جعلي هم داريم.البته بعضي از روايتها هم درست است. در اين كه چه روايتي درست است، چه روايتي صحيح، اين غذا استاندارد است، يا غذا استاندارد نيست، اين را بايد يك تشكيلاتي، دستگاهي ميبرند آنجا كه اين استاندارد هست يا نيست. روايات جعلي خوابها، اوه! چقدر خواب جعلي داريم. اينقدر خوابها دروغ است. اشعار، خيلي اشعار مبالغه است. داستانها اصلاً داستان تا خيال در آن نباشد خوشمزه نميشود. داستان بافتني است. براي اينكه خوب ببافد يك چيزي هم قاطي آن ميكند. به داستان و شعر و خواب و اينها نميشود تكيه كرد. فقط گفته: كشتي بيسوراخ اين است. «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» انسان اگر يك راهي ميخواهد كه سريع برود، راه قرآن. در باقي راهها پشيماني است.
حالا، خوب انسان نياز به موعظه دارد. قرآن موعظه است. «قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَة» (يونس/57) قرآن موعظهي خوبي است. موعظههايش هم در لابه لاي قصهها است.
3- باز گذاردن راه شناخت دين، حتي در ميدان جنگ
حالا يك چند نمونه از قرآن برايتان بخوانم. يك كسي در جبهه آمده من را بكشد. يعني دشمن كافر مهدور الدم است. يعني خونش، ريختن خونش براي من جايز است. (چون او آمده… (صدايي آمد) صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار) دشمن وسط جبهه ميگويد: ميخواهم تحقيق كنم. (صداي زنگ موبايل) قبلاً تذكر ندادم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
دشمن آمده من را بكشد، يك مرتبه وسط جبهه ميگويد: ميخواهم تحقيق كنم. قرآن ميگويد: به او مهلت بدهيد. ببينيد چه دين شيريني داريم! «اِن» در عربي يعني چه؟اگر، «إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكين» (توبه/6) يعني اگر يكي از مشركين، لازم نيست يك گروهي يا حزبي باشند، يك نفر، يك تك نفر، نگفته: حالا سرشناس باشد، گمنام باشد. يا فرماندهي لشگر باشد. ميگويد: يك مشرك عادي ولو يك آدم عادي. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكين» اگر يكي از مشركين، «اسْتَجارَك» از تو مهلت خواست، گفت: آقا مهلت بده ميخواهم تحقيق كنم، «فَأَجِرْه» به او مهلت بده. وسط جنگ است. باشد وسط جنگ شمشير را نگه دار بگو: بسم الله. مهلت بده. «فَأَجِرْه» مهلت بده، «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه» تا كلام الله را بشنود. بعد هم ميگويد: به او امنيت بده، بگو: در اين مدتي كه داري تحقيق ميكني در امان هستي. «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَه» با اسكورت و موتور و پليس او را خانه بفرست كه در راه هم كسي به او حمله نكند. يعني يك محقق كه ميخواهد تحقيق كند ولو وسط جنگ تصميم به تحقيق گرفت وسط جنگ شمشير را نگه داريد به او فرصت مطالعاتي بدهيد، و امنيّت او را هم حكومت اسلامي بايد تأمين ميكند تا خانهاش. اين دين ما است. اين دين ما است.
ميگويند: اسلام با زور شمشير پيش رفت. يك چيزي براي شما بگويم، دقت كنيد. زيادي گوش بدهيد. زيادي، زيادي گوش بدهيد. تمام جنگهاي پيغمبراسلام در همهي جبههها حدوداً 1100 نفر كشته شدند. كل كشتههاي همهي جنگها، اسلام با زور شمشير پيش رفت؟ از چهل سالگي كه پيغمبر به پيغمبري رسيد، تا 63 سالگي، 23 سال از انواع جنگها دور و بر هزار نفر، اسلام با دين جنگ است؟ مقايسه كنند اين بيحياها و روسياههايي كه در يك حمله به افغانستان، در يك حمله به عراق، در يك حمله به كجا همينطور چند هزار تا، چند هزار تا رگبار ميبندند، بعد هم به ما ميگويند: بله اسلام با زور… الآن ديگر كسي رو ندارد با ما حرف بزند. يعني واقعاً به قدري رسوايي شرق و غرب روشن شده كه ديگر جرأت اينكه روي ساعت بيست دقيقه بيايند مصاحبهي تلويزيوني بكنند، ندارند. هرچه هم دعوت ميكني نميآيند. اسلام با جنگ پيش رفت؟ بله اسلام جنگ دارد. مگر ميشود جنگ نداشته باشد؟ كسي كه دشمن دارد خوب دشمن كه آرام ننشسته است. خوب آرام ننشسته من هم كه نبايد آرام بنشينم. دفاع حق، حيوانها از خودشان دفاع ميكنند. اگر انسان از خودش دفاع نكند از حيوان پستتر است.
4- چشم انداز دين، تقرّب انسان به خداوند متعال
چشم انداز اسلام، اسلام چشماندازش را تا بينهايت، مثلاً ما چشماندازمان كوچك است. خدا كند كنكور قبول شويم.خدا كند سربازي معاف شويم. خدا كند با اين موردي كه ميخواهيم ازدواج ما سر بگيرد. خدا كند اين خانه تمام شود. خدا كند، اصلاً چشم انداز ما يا دو ساله است. يا پنج ساله است.يا ده ساله است. ولي قرآن ميگويد: چشمانداز من تا بينهايت است. «قربة الي الله»، «كادِحٌ إِلى رَبِّكَ» (انشقاق/6) به سمت خدا ميرويم. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره/156) داري آنجا ميروي. «إِلَيْهِ الْمَصير» آنجا ميروي. «اليه المنتهي» اين چشمانداز بينهايت است. رضاي خداست از خلق رد شدي. آقا مردم تو را دوست دارند. الحمدلله! تو را دوست ندارند، الله اكبر! من براي مردم كار نميكنم. من براي خدا كار ميكنم. به من رأي دادند. الحمدلله! رأي ندادند، الله اكبر! من براي خدا آمدم. رأي آوردم يا نياوردم.
يعني وقتي انسان دستش را در دست… يعني مثل آدمي كه يك طناب محكم دارد، ديگر هرچه هم موج اين طرف و آن طرفش كند، اين آرامش دارد. چون دستش به طناب است. «بِذِكْرِ اللَّهِ»، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) وقتي دستش به طناب است، محكم است. اسلام روي لقمهي حلال خيلي فكر كرده است. يعني خيلي عنايت دارد. اصحاب كهف، كه فيلمش را هم يك وقتي تلويزيون نشان داد، از خواب كه بيدار شدند گفتند: گرسنهمان است. گفتند: «أَيُّها أَزْكى طَعاما» (كهف/19) يك كسي برود يك غذاي حلالي بياورد. «أَزْكى طَعاما» يعني طعام زكي، روي لقمه خيلي… خيلي روي لقمه عنايت دارد. آقا زادهها و دختر خانمها! اگر يكوقت يك مال حرامي وارد زندگي شما شد، حديث داريم آجر دزدي سند خرابي خانه است. يعني يك آجر دزدي در يك ساختمان اين كليد نابودي اين خانه است. لقمهي حرام مثل سگ مرده است. يك گربهي مرده در يك استخر باشد گلاب هم در استخر بريزي، گلاب بد ميشود. پروفسور شوي، فوق ليسانس شوي، دكتر شوي، آيت الله شوي، به هر درجهاي برسي آن لقمهي حرام كار خودش را ميكند. مسئلهي لقمهي حلال، «أَزْكى طَعاما»
5- توجه اسلام به لباس تن، لباس روح و لباس زندگي
مسئلهي اينكه چشم انداز از ماديات را اسلام بالاتر ميبرد. اين ارزش قرآن است. مثلاً ما همه ميگوييم: لباس، ميگويد: خوب لباس همين است. قرآن ميگويد: نه! «وَ لِباسُ التَّقْوى» (اعراف/26)يك لباس تقوي هم داريم. «ذلِكَ خَيْرٌ» لباس را از اين پنبه و پشم لباس تقوي ميبرد. همسر هم لباس است. «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/187) همسر براي همسر لباس است. عيبهاي همديگر را ميپوشانند. تا هوا داغ است لباس نازك ميشود. تا هوا سرد است، لباس كلفت ميشود. يعني چه؟ يعني تا شوهر عصباني است، زن كوتاه بيايد. تا زن عصباني است، شوهر كوتاه بيايد. برو حوصلهام نميرسد. او هم ميگويد: برو گمشو. خوب بدتر شد. بابا حالا كه، حالا كه او عصباني است تو كوتاه بيا. اگر هوا داغ است لباس نازك ميشود. هوا سرد است لباس كلفت ميشود. يعني «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ» يعني اگر ديدي خانم كارهاي خانه و مشكلاتي به او فشار آورده است، تو كوتاه بيا. اگر به مرد بيرون فشارهايي آمده عصباني وارد خانه شده است، تو كوتاه بيا. «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ» يعني لباس را از اين پشم و پنبه در انسانها برده است، از انسانها هم در تقوا برده است. «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ» چشماندازها است.
6- فهم درست دستورات اخلاقي و اجتماعي دين
قرآن ميگويد: مال يتيم خوردن آتش است. چندبار در قرآن گفته: «يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ نارا» (نسا/10) خوردن مال يتيم آتش است. البته مال يتيم خوردن يعني بخور بخور نشود. نه يعني ما خانهي يتيم نرويم چايي نخوريم. نه! خانهي يتيم برو. ميوه هم دادند بخور. منتهي يك ميوه كه خوردي در ذهنت باشد آن يتيم هم دعوت كني، تو هم يك ميوه به او بدهي. آخر بعضي از مقدسيّن ميگويند: نه خانهي يتيم برويم چايي نميخوريم. ميوه نميخوريم. بچهي يتيم دائم ميگويد: آقا چاي بخوريد. نه من نميخواهم. ميفهمد كه به خاطر يتيمي نميخوري. اينكه ميگويند: خوردن مال يتيم حرام است. يعني خوردن به قصد تجاوز. نه اينكه حالا من مهمان هستم. چاي او را ميخورم، فردا هم او را مهمان ميكنم، چاي او را ميدهم. وقتي آيه نازل شد كه خوردن مال يتيم حرام است، هركس يتيم در خانهاش بود از خانهاش بيرون كرد. گفت: اوه اوه اوه! ما حرام خوري ميكرديم؟ اصلاً اتاقش را جدا كرد. كاسهاش را جدا كرد. گفت: قرآن آيه دوباره نازل شد. گفت: من كه اينطور نگفته بودم. گفتم: خوردن مال يتيم فهم ميخواهد. معنايش اين است كه خوردن به قصد تجاوز، آخر فهم دين خودش يك چيزي است. يك كسي در خيابان راه ميرفت، نگاهش به شكمش بود.گفتند: چرا نگاهت به شكم است؟ گفت: دكتر گفته: مواظب شكمت باش. خوب اين نفهميده بود كه مواظب شكمت باش يعني چه؟ يا بعضيها مثلاً ميخواهند خودسازي كنند. بد اخلاق هستند. عبوس هستند.
يك گروهي نهضت سواد آموزي آمده بودند. همه ميگفتند و مي خنديدند، يك نفر همينطور قفل كرده بود.از اول كه نشست همينطور تا آخر نشست. گفتيم: ايشان چه كسي است؟ گفتند: ايشان دارد خودسازي ميكند. در سير و سلوك و عرفان است. اصلاً نفهميد سير و سلوك و عرفان يعني چه؟ نفهميد! فهم دين مهم است. يك كسي ايران آمده بود. به خارج برگشت.گفتند: ايران چه خبر؟ گفت: ايرانيها به هم ميرسند ميگويند: آيا بيني جنابعالي كلفت است؟ (خنده حضار) بله ايرانيها به هم ميگويند: دماغت چاق است! اما دماغ يعني مغز. نه بيني! چاق هم يعني آماده. قليان را چاق كن. يعني قليان را آماده كن. كار چاق كن. يعني كارها را آماده ميكند. نه كار چاق كن، يعني كار كلفت كن است. قليان را چاق كن، يعني قليان را كلفت كن. چاق به معني كلفت نيست، دماغت چاق است يعني مغزت آمادگي دارد. اين دماغ را بيني معنا كرده بود. اين چاق هم به معناي كلفت است. ميگفت: ايرانيها… مفاتيح را ميآورد، ميگويد: حاج آقا ببينيد اين ديني كه شما آخوندها آوردهايد، ببينيد مفاتيح شما چه نوشته است؟ نوشته دعاي ساعات اول روز. دعاي ساعت دوم، دعاي ساعت سوم، دعاي ساعت چهارم روز، دعاي ساعت پنجم، اين چه ديني است؟ يعني دائم بنشينيم دعا بخوانيم؟ مردم آپولو و اف 16 ساختند، شما دائم نشستيد دعا مي خوانيد. دين نيست. به جوان گفتم: آقا جان تو كج ميفهمي من چه خاكي بر سرم كنم؟ شما در ترمينال ميروي، چه ميگويند؟ پايانه! نوشته: همدان، تهران ساعت 8. همدان، تهران ساعت 9. همدان، تهران ساعت 10. همدان، تهران ساعت 11. اين معنايش اين نيست كه همينطور همدان برو و تهران برگرد. (خنده حضار) يعني هر ساعتي خواستي بروي ماشين هست.اين دعاي اول روز و اول روز يعني يك كسي خميرگير است. از سحر كه بلند ميشود، تا ساعت 9 صبح وقت دعا خميرهايش را گرفته، نانهايش را پخته، حالا ميخواهد يك خرده دعا بخواند. دعا داريم. دعاي ساعت 9. دعاي ساعت پنجم داريم. يك كسي سحر خوابش نميبرد، خوب بين الطلوعين است. يعني هر زماني هر دعايي خواستي بخواني، دعايش هست. مثل دارو خانهي شبانهروزي، داروخانهي شبانه روزي نه يعني شبانه روز برو دارو بخر. يعني هر زماني نيازت به دارو بود، تو نميفهمي. بعد هم به… فهميدن مهم است.
مناجات، من ديدم يك كسي دعا ميخواند، يك جايي گريه ميكند. گفتم: بابا اينكه گريه ندارد. آخر اين جمله گريه ندارد. مثلاً مفاتيح را دست ميگيرد، اول ميگويد: چاپ اُفست! اِه.. اِه… اِه… (خنده حضار) بابا چاپ افست كه گريه ندارد. اين از چاپ افست آن گريه ميكند. در اينكه ما بايد بفهميم دين چه ميگويد،
حجاب يعني چه؟ قرآن دربارهي حجاب ميگويد كه: اين رقمي لباس بپوشيد. يك طوري لباس بپوشيد، اين آيه حجاب است. «فَيَطْمَعَ» يعني طمع كند. «فَيَطْمَعَ الَّذي» طوري نكنيد كه طمع كند كسي كه «في قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب/32) در قلبش مرض است. اين آيهي قرآن است. يعني لباسي بپوشيد كه آن كسي كه در قلبش مرض است، يعني ريگي در كفشش است، چشم چران و هوس باز است. دنبال شما طمع نكند. حالا مي گويد: آقا بنده يك موي سرم هم پيدا نيست. بله، موي سرت پيدا نيست، اما اينقدر اين لباس تو جلف است، كه هركس ببيند، چشمش دنبال او ميرود. عوض «يطمع الذي»، «يطمع الذين» نه يك نفر، جمعيتي كه در قلبشان مرض است دنبال اين لباس ميرود. وقتي ميگويند: حجاب، معناي حجاب اين است كه يك طوري كن كه مردم دارند ميروند، طبيعي راه بروند. جذب نكن، دائم چنين كن. (خنده حضار) يعني لباست به مردم چشمك نزند. معنايش اين است. آيهي قرآن است. طمع نكند كسي كه قلبش مريض است. تازه ميدانيد اين آيه براي چه كسي است؟ اين آيه براي زن پيغمبر است. معلوم مي شود مردم از زن پيغمبر دست بردار نيستند. تا چه رسد به نميدانم… حالا ما خواهر و برادر هستيم. اين حرفها در ما نيست. چه ميگويي؟ زنهاي پيغمبر كه داغ ديده و پير بودند، مردم به آنها هم طمع داشتند. به زنهاي پيغمبر، اين آيه دربارهي او است. فهم دين مهم است. اين است كه وقتي ميخواهيم سراغ قرآن برويم، بايد حساب كنيم كه …
من يكجايي رفتم كه ديدم جمعي از جوانها جمع شدند و روي قرآن كار ميكنند. گفتند: آقا پژوهش ميكنيم. الله اكبر! گفتم: چه؟ گفتند: در مسائل تربيتي… گفتم: هرچه «ابِن» در قرآن است دربياوريد. «اِبن» يعني چه؟ پسر! اول ببينيم در قرآن چقدر «اِبن» است؟ خوب اين موضوع تربيت پسر است ديگر، يا دختر است. پس اول «اِبن»ها را دربياوريد. بعد من رفتم فيشهاي آنها را ديدم. ديدم نوشته كه عيسيبن مريم، عيسيبن مريم، يعني حضرت عيسي بچهي مريم است. گفتم: خوب اين چه كار به امور تربيتي دارد؟ گفت: خوب «اِبن» در اين است. گفتم: بابا اين «اِبن» چه كار به تربيت دارد؟ چون حضرت عيسي پدر نداشته است، عيسي را به مادرش نسبت دادند. گفتند: عيسي پسر مريم است. اين «اِبن» كاري به تربيت ندارد. يا يكجاي ديگر رفتم، ديدم كه يك عده دارند روي قرآن كار ميكنند. ولي ملاّ بالاي سرشان نيست. گفتم: آقا ببينيد شما يك قرص هم ميخواهي بخوري، يك دكتر بايد نظر بدهد. يكوقت دو شاخهي تلفن را در برق ميزني. دو شاخهي برق را در تلفن ميزني. كج ميفهمي. قاطي ميفهمي.
7- تبيين درست آيات قرآن كريم، وظيفه عالمان و مفسّران
آخر چطور شد كه يك خط مستقيم را هر پليسي نميتواند در خيابان بكشد. اين خطي كه ميكشد كارشناس ميخواهد. الآن هركسي نميتواند كباب درست كند. كباب يك نوع شود كباب در آتش ميافتد. چطور هركاري تخصص ميخواهد. گفت: آقا ما خودمان فوق ليسانس ادبيات عرب داريم. حتماً نيازي به شما آخوندها داريم؟ گفتم: نه! طبق فوق ليسانس عرب اين آيه را معنا كن. عرض كنم به حضور جنابعالي كه «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْل» (اسرا/33) اين آيهي قرآن است. يعني در آدم كشي اسراف نكن. يعني يكي اشكالي ندارد. يكي ترور ميشود كرد. چون قرآن نگفته: نكش، گفته: «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْل» يعني در قتل، در كشتن اسراف نكن. اين يكي طوري نيست. خوب طبق فوق ليسانس ادبيات، شما اين آيه را معنا كن. «لا» يعني نه، «لا يُسْرِفْ» يعني اسراف نكند. «فِي» يعني در، «الْقَتْل» قتل هم يعني آدمكشي. در آدمكشي اسراف نكن. طبق فوق ليسانس خودت معنا كن. طبق دكتراي علوم قرآني معنا كن. اين دكترا و فوق ليسانس اينجا كاره نيست. بايد ببينيم اين زمينهاش چه چيزي است؟ اصلاً گاهي وقتها حرف يكي است. چه زماني از حلقوم چه كسي درآمد؟ از هر حلقومي دربيايد يك معنايي دارد. مثلاً اگر يك طلبهي جوان به يك دختر جواني بگويد كه: عزيزم، شيخ به اين گفت: عزيزم! ما ديگر پشت سر ايشان نماز نميخوانيم. به دادگاه ويژه هم شكايت ميكنيم. كه اين آخوند محلّه به يك دختر جوان عزيزم گفت. اما اگر يك آيت الله العظمي نود ساله، به دختر گفت: عزيزم، هم دختر خوشحال ميشود و هم همهي فاميل! (خنده حضار) كه آقا به اين دختر عزيزم گفت. عزيزم يك كلمه است. منتهي از حلقوم چه كسي؟ از حلقوم جوان يك معنا دارد. از حلقوم پير يك معناي ديگر دارد. گاهي آيه در مدينه يك معنا دارد، در مكه يك معناي ديگر دارد. اين آيه در جنگ يك معنا دارد، آخر بايد ديد كجا؟ چه زماني؟ در چه فضايي؟ ماجرا اين است. قبيلهي الف وقبيلهي ب با هم درگير شدند، يكي، يكي را كشت. آنها گفتند: حالا كه يكي از ما را كشتي، ما دو تا از شما را ميكشيم. گفت: شما اگر دو تا بكشيد، ما چهار تا ميكشيم. هي بكش بكش، آيه نازل شد يكي به يكي! «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» اميرالمؤمنين فرمود: ابن ملجم شب نوزدهم به مغز من يكي زده است، شما هم يكي بزنيد. كار نداشته باشيد من با يكي شهيد شدم. او ممكن است با يكي شهيد، كشته، هلاك نشود. يكي به يكي. «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» (وسائل الشيعه/ج29/ص112) دنيا هنوز پاي جملهي «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» كلاس صفر است. يعني هنوز وارد كلاس نهضت سواد آموزي هم نشده است. اميرالمؤمنين هزار و چهارصد سال پيش نسبت به قاتلش گفت: او يكي زده است. شما حق نداريد دو تا بزنيد. «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» يكي به يكي! الآن كرهي زمين هيچ رئيس جمهوري و هيچ رهبري و هيچ قاضي و هيچ تشكيلات اداري و عدالتخواهي هنوز به اين جمله نرسيده است كه بگويد: يكي به يكي. يكي از ما را كشته است، ما او را نابود ميكنيم. «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» كلماتي كه اميرالؤمنين فرمود حقوقدانان كرهي زمين نسبت به كلمات امير صفر هستند. دين قشنگي داريم. دين قشنگي داريم. آدم هرچه جلو ميرود، عظمت اين دين برايش روشن ميشود. مال يتيم خوردن آتش است.
مثلاً ميگويند: هر دستي روي سر يتيم بكشي، هر مويي كه از زير دست رد ميشود، ثواب دارد. آنوقت بعضي را من ديدم، خانهي بچه يتيم ميروند، يتيم را بغل ميكنند، هي چنين ميكنند. (با بيان حركت و خنده حضار) اين آخر شنيده است. شنيده كه هر مويي كه از زير دستت رد شود، خوب اين يتيم ميفهمد كه اين دست يتيمي است. بابا هر دستي كنايه است. اگر كسي به شما گفت: پايت را در چشم من بگذار، نه اينكه پايت را در چشمش بگذار. پا كه جايش در چشم نيست. اين كنايه است. اين يعني محبّت به يتيم. ميخواهد بگويد: به يتيم محبّت كنيد. طوري نكنيد، خوردن مال يتيم حرام
تكيه به ستمگر «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا» (هود/113) قرآن ميگويد كه: به ستمگران تكيه نكنيد.
هر دانستني نه، قرآن ميگويد: بعضيها شعار ميدهند ميگويند: آدم هرچه بداند، بهتر از اين است كه نداند. هرچه بدانيم بهتر از اين است كه ندانيم. قرآن قبول ندارد. قرآن ميگويد: خيلي چيزها دانستنش بد است. «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُم» (بقره/102) شما اگر عيبهاي مرا بداني، خوب است؟ ديگر پاي حرفهاي من نمينشيني. من اگر عيبهاي شما را بدانم خوب است؟ ديگر به شما محل نميگذارم. چه كسي گفته ما هرچه بدانيم خوب است؟ مردم اگر بدانند در سيلوها گندم نيست. خوب در دكان نانوايي چاقو كشي ميكنند. اگر مسئولين كشور فهميدند، گندم نيست سريعاً بايد بخرند، سيلوها را پر كنند. نبايد به مردم، نه ما ميخواهيم شفاف سازي كنيم. چه ميگويي شفاف سازي كنيم؟ خوب بياييد شفاف سازي كنيد، در نانوايي چاقوكشي ميشود. چه كسي گفته هرچه بدانيم بهتر از اين است كه ندانيم؟ «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُم» قرآن ميگويد: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» (مائده/101) قرآن ميگويد: خيلي چيزها را بدانيد… اصلاً شما بدانيد 17 روز ديگر از دنيا ميرويد. از حالا سكته ميكنيد. انسان خوب است نداند. نداند كدام دعايش مستجاب ميشود. ميگويند: چرا شب قدر را نميدانيم؟ بهتر اين است كه ندانيم. چون اگر بداني شب قدر كدام شب است، آن شب كه احيا گرفتي مغرور ميشوي، آن شبي هم كه خوابش برده است، مأيوس ميشود. ندانيم! كدام كارهاي ما قبول است. كدام اعمال، چه كسي اولياي خدا است؟ بس است ديگر.
ما بايد به سراغ قرآن برويم. عقل ما كوتاه است. به دليل پشيمان شدن، انسان نياز به يك راه بي اشتباه دارد. راه بياشتباه هم قرآن است. قرآن هم خدا قول داده «لَهُ لَحافِظُونَ» شعر نيست. حديث نيست. فقط، فقط گفته: «لَهُ لَحافِظُونَ»، «حافظون له» نگفته است. گفته: «لَهُ لَحافِظُونَ» يعني فقط اين كشتي سوراخ ندارد. باقي كشتيها سوراخ دارد، بنابراين يك نهضتي بايد براي آموزش قرآن و تدبّر در قرآن و اگر مزهي قرآن را بچشيم، ديگر سراغ كتابهاي ديگر نخواهيم رفت. علت اينكه ما كتابهاي ديگر برايمان جاذبه دارد چون نميدانيم، نميدانيم كه خالق ما براي ما چه غذايي تهيّه كرده است؟ غذاي خالق را كنار گذاشتيم، بعد سراغ غذاي مخلوقي ميرويم. دائم مسموم ميشويم، مرتّب دكتر، مرتّب نسخه عوض ميكنيم. غذا عوض ميكنيم. تا آخر خط هم هنوز سراغ آن كسي كه من را ساخته است، او ميداند چه ساخته است. او مصلحت من را ميداند. او مصلحت من را ميداند.
خدايا به ما توفيق فهم دين، فهم درست نه از يك گوشه دين، از همهي دين، فهم درست نسبت به همهي دين و عمل خالص نسبت به همهي دين و چشيدن دين و چشاندن دين، به نحوي كه ذخيره ي قيامت باشد نصيب همهي ما بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»