متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1387/6/12
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
السلام عليك يا شهر الله الاكبر. سلام بر تو اي ماه رمضان. قبل از ماه رمضان، من براي اينكه بعضي افراد خواسته باشند تصميم بگيرند براي آموزش قرآن، روخواني، تفسير، ترجمه، چند شب جمعه صحبت كردم. حالا اين بحثمان به مناسبت آغاز ماه رمضان 87 در كرمانشاه باز دانستنيهاي جلسات قرآن را ميخواهم بگويم. تقريباً حدود بيست نكته ميخواهم راجع به قرآن بگويم. مستمعين تمام مسلمانها، شيعه و سني، معلمين ديني، مربيان، پدران، مادران، اصلاً يك مسلمان چون بالاخره قرآن كتاب همهي مسلمانها است. ميخواهم راجع به دانستنيها صحبت كنم. و اي كاش اوقاف هم اين دانستنيها را تكميل كند به صورت يك پوستر در همهي دارالقرآنها داشته باشد. چون اينها چيزي است كه نتيجهي عمر ما و روايات و آياتي است كه استفاده كرديم. تذكرات مهم دربارهي قرآن و تفسير. اول اينكه در ترجمهها، ترجمههاي افراد عالمتر و روانتر، الآن حدود 15- 16 رقم ترجمه داريم. ترجمههاي خوبي است. ولي آن ترجمهاي باشد كه مترجمش سابقهي تفسيري، حوزوي، فقهياش بيشتر است. شما در دكتر وقتي به دكتر ميروي اگر بداني اين دكتر تخصصش، سابقهاش بيشتر است به آنجا ميروي. بنابراين در ترجمه هم نميخواهم بگويم ترجمهي بياشكال داريم. بنده كه الآن اينجا ايستادم ترجمهي بياشكال شايد نادر باشد. ولي اين يك مسئله.
1- بهرهگيري از فرصتهاي كوتاه براي معارف بلند قرآني
مسئلهي دوم. در لغات، الفاظ، اقوال، احتمالات نمانيم. 1- مترجم عالمتر و ترجمهي روانتر. مسئلهي دوم در لغات، تجويد، اقوال، احتمالات، اينها چهارتا دره … نمانيم. متأسفانه بعضي از جلسات تفسير، بعضي از منبريها، طلبهها، بعضي از ملاّها، در اين چهارتا دره ميافتند ديگر بيرون هم نميروند. مثل ماشيني كه در جوي ميافتد. بعضيها در لغات ميمانند. به يك لغت كه ميرسند ريشهي اين چيست؟ عمقش چيست؟ مشابه اين چيست؟ يك وقت ميبيني اين بنده خدا نشسته گوشت كيلويي چند هزار تومان خورده فقط با اين لغتها ور رفتيم. بله حالا يك وقت يك كسي در حوزه هست ميخواهد هفتاد سال درس بخواند، او طوري نيست. يك كسي خيلي پولدار است، يك تسبيح هم برميدارد نميدانم از صدف درست ميكند. نخش چه باشد؟ سرش، منگولهاش چه باشد؟ دارد مثلاً با تسبيح ورميرود. اما يك كسي كه يك مبلغ كمي دارد ميخواهد جهازيه درست كند، اين نميتواند دائم به سجاده ور برود. چون لحاف هم ميخواهيم. پتو هم ميخواهيم. ظرف هم ميخواهيم. يخچال هم ميخواهيم. هزار تا چيز ميخواهيم. افرادي كه كم حوصله هستند، من بارها اين را گفتم. مردم الآن براي چه ساندويچ ميخورند؟ حوصلهي پختن ندارند. اخيراً آب ميوه ميخورند. ديگر حوصلهي جويدن هم ندارند. يعني يك نسل كم حوصله را نميشود در لغات ور برويم. «صلاة» يعني نماز. حالا ميشود اينطور گفت. «صلاة» در معناي لغوي معناي دعا بوده است. و اما اينكه به نماز گفتند: «صلاة» چون در نماز دعا هست. آنوقت همينطور… از كافي حديث گفتيم خلاص! كافي از كليني بود. كلين نزديك تهران است. قديم روستا بوده است. حالا روستايش خراب شده. جادهاش را آسفالت كردند. متأسفانه بد آسفالت كردند آسفالتش بهم ريخت. اين كليني اول كجا بوده. دو تا خواهر داشته. بابا ولم كن! ولم كن! بگو: كليني چه گفت؟ ور ميرود. هرچه ميخواهد اتلاف عمر در لغات ور نرويد. در تجويد حالا يا «كُوِرَت» يا « كووِرَت» رد شو برو. بعضي عمرشان در تجويد است.
2- دوري از نقل اقوال و احتمالات تفسيري براي مردم
بعضيها در اقوال ميمانند. چه كسي چه گفته؟ چه كسي چه گفته؟ چه كسي چه گفته؟ چه كسي چه گفته؟ بابا ولم كن! مهر نماز بايد چقدر باشد؟ به اندازه همين بندي كه روز انتخابات انگشت بزنيم. خلاص! ما ميآييم ميگوييم: مهر نماز بايد به اندازه يك درهم باشد. درهم سه رقم است. رقعي داريم. بصري داريم. كوفي داريم. صاحب عروه چه ميگويد؟ صاحب تحرير چه ميگويد؟ امام چه ميگويد؟ مراجع امروز هم با هم اختلاف دارند. مردم ميگويند: باز آخوندها با هم دعوايشان شد. بابا اين يك مهر نماز است به او بگو چقدر بايد باشد. تمامش كنيد. خيلي ور ميرويم. اقوال را نقل نكنيم. شما يك پرتقال كه به مهمانت ميدهي چطوري ميدهي؟ ميگويي: بفرماييد خلاص! نميگويي: والله ما سه رقم پرتقال داريم. 32 تا بقّالي داريم. اين بقّالي نرخش كيلويي اينقدر بود. آن بقالي نرخش كيلويي اينقدر… بابا جان بكن. اين پرتقال بفرماييد. تمام شد رفت. يك پرتقالي كه ميپسندي بگذار پهلوي مهمان بگو: بفرما. ديگر يك بقال شناسي و و پرتقال شناسي و قيمت شناسي و… يك خرده خيلي عمرها تلف شد. متأسفانه حالا اسمش هم براي اينكه آبروريزي نشود ميگويند: پژوهش! براي اينكه آبروريزي نشود. ولي روايت داريم «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَع» (بحارالأنوار/ج2/ص63) پناه ميبرم از پژوهشهاي بيخاصيت!
خوب، احتمالات. آقا بنده مسافرت كردم. در ذهن آدم از مسافرت چه ميآيد؟ يا با هواپيما، يا با قطار، يا با ماشين. البته احتمال دارد با گاري باشد. احتمال دارد پياده باشد. احتمال دارد با موتور باشد. موتور ممكن هوندا باشد. ممكن است موتور گازي باشد. ممكن است. ممكن است. ممكن است. ممكن است. اين ممكن، ممكنها، بيشتر آدم را گيج ميكند. لابد از من در تلويزيون شنيديد. به يك آقا گفتند: شما شبها ميخوابيد ريشهايت روي لحاف است يا زير لحاف؟ گفت: ما ميخوابيم. نميدانم حالا امشب امتحان ميكنيم. شب رفت بخوابد هي چنين كرد. چنين كرد. چنين كرد. چنين كرد. خواب از سرش رفت. گفت: خدا لعنتت كند با اين سؤالي كه كردي؟ (خنده حضار) يكي از چالههايي كه آخوندها، طلبهها، فضلا، بعضي از علما اساتيد دانشگاه، دانشجوها، در آن ميافتند و بيرون نميروند اين است. خندقي كندند درست است. يا خندقي بكندند. يا خندقي بكندندي؟ لغتها را بياوريم. فارسي قديم، فارسي جديد، كتابخانه افغانستان، كتابخانه هندوستان، كتابخانه پاكستان، كتابخانه مصر، كتابخانه… بابا خندقي كندند. ولم كن! حالا يا كندند. يا بكندند. يا بكندندي. اينها عمر تلف ميشود و روز قيامت آن كسي كه اين را نوشته و آن كسي كه اين را گفته، و آن كسي كه پاي حرفهاي بيخاصيت نشسته سه تا با هم گير هستند. چون اگر اسراف آب گناه كبيره است، اسراف عمر به طريق اولي گناه كبيره است و امام خميني ميفرمايد: اسراف آب گناه كبيره است. پس عمرتان را تلف نكنيد. به مقدار لازم بد نيست. تجويد كمش خوب است. يك دقيقه راجع به لغات عيبي ندارد تا دو دقيقه. اقوال دو تا قول مهم، بس است. احتمالات را خودت مطالعه كن، و آنكسي كه احتمال بهتر را گفته بگو. مسئلهي سوم، حرف خيلي دارم ميترسم نشود.
3-تفسير عمومي آيات، نه تفسير موضوعي و تخصصي
آشنايي با همهي قرآن بعد تفسير موضوعي. ببين آدمي كه ميخواهد حمام برود اول دوش ميگيرد. يك دور همهي بدنش تر ميشود. بعد مينشيند حالا يا حنا ميبندد يا سدر ميزند. يا صابون ميزند. يا كيسه ميكشد. هركاري ميخواهد بكند، بكند. ولي يك دور بايد بدنش… خانهها اول يك دور همهي اتاقها را موكت ميكنند بعد حالا يكي پول دارد قالي ميخرد. يكي بيشتر پول دارد يك صندلي هم روي قالي ميگذارد. مبلمان ميكند. اول گچ و خاك ميكنيم بعد حالا سفيد ميكنيم. بعد يك گوشهاش را گچبري ميكنيم. بعضيها هنوز هيج جا نيامدهاند مثلاً سي جلسه راجع به هجرت. مثل اينكه آدم هرچه پول دارد لحاف كرسي بخرد. تفسير موضوعي براي خواص است. براي عموم درست نيست يك موضوع را بيست جلسه صحبت كرد. بعضي از قديميها اين رسم بود… من نميدانم به چه دليلي رسم بود؟ مثلاً يك روحاني ميگفت: من ده شب راجع به «سدرة المنتهي» صحبت كردم. گفتم: خوب ببخشيد اين مردم هيچ مشكل ديگري جز «سدرة المنتهي» نداشتند؟ مشكل نماز، زكات، مشكل اخلاق، همسرداري، بچهداري، خانهداري، لقمه حلال، هيچ مشكلي نداشتند كه شما ده شب روي منبر فقط راجع به اين صحبت كردي؟
پس نكتهي سوم اينكه اول تمام قرآن، اول آشنايي با تمام قرآن بعد تفسير موضوعي. تفسير موضوعي كه مفسرين درجه يك براي شاگردهاي خواص درجه يك باشد.
4- تفسير آيات برگزيده، نه ابتدا تا انتهاي قرآن
چهارم، لازم نيست از دم تفسير بگوييم. قرآن را باز كنيم آيهي 16، آيهي 17،آيهي 18، اين غلط است. مثل اينكه شما مريض هستي. بيا آقا جان! امروز اين قفسه دارو را ميخوري. فردا آن قفسه را ميخوري. همينطور اين قفسه را تا آخر برو. دارو فروشي كه شما ميروي يك قرص از اين قفسه، يك كپسول از آن قفسه، يك شربت از آن قفسه، آنچه نياز است. شما وقتي پيشانيات ميخارد از پايين پا شروع نميكني تا بالا بِخاراني. همان جايي كه ميخارد، بِخاران. چون گاهي وقتها ميرسيم به آيهي «الطَّلاقُ مَرَّتان» (بقره/229) آيهي قرآن است. يعني خانمت را در چند مرحله طلاق بده. يك مرتبه سه طلاقه نكن. اين جوان ميگويد: تو را به حضرت عباس ببين. ما اصلاً داماد نشديم اين آقا دارد آيهي طلاق ميگويد. بعضي آيات فعلاً مورد نياز ايشان نيست. آنچه مورد نياز است. بنابراين لازم نيست از دم بگوييم. اين هم تذكر چهارم. تفسير آياتي انتخابي. انتخاب كنيم. در انتخاب هم بايد هنرمند باشد كه انتخاب كند. چون گاهي وقتها انتخاب هم بد انتخاب ميكند. بيربط انتخاب ميكند. مثل اينكه مثلاً يك مسلمان با يك مسلمان ميخواهد دست بدهد بگويد: سلام عليكم! «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة» (حجرات/10) يعني همهي مسلمانها با هم برادر هستند. ميشود گفت: سلام عليكم! «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَب» (مسد/1) (خنده حضار) سلام عليكم! دست ابولهب قطع شود. يعني تو هم ابولهب هستي، انشالله دستت قطع شود. اينكه «تَبَّتْ يَدا» آيهي قرآن است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» هم آيهي قرآن است. منتهي وقت دست دادن كدام آيه را بايد بگويد؟ اول مهر آيات علم را بايد بگوييم. به مناسبت عيد آيهي عيد را بايد بگوييم. يعني صبر كنيم كه به مناسبتها آيه را بگوييم. حضرت مثلاً ميديد كه باد ميآيد برگهاي درخت ميريزد. حضرت فرمود: ببينيد چطور برگها ميريزد؟ ديديد؟ دو تا مومن كه به هم دست ميدهند تا مادامي كه دستشان در دست هم است مثل اين برگها، گناهانشان ميريزد. يعني از مناسبتها استفاده كنيم.
مسئلهي پنجم اين است كه سه تا كوتاه، آيات كوتاه، سورههاي كوتاه، قصه هاي كوتاه. كوتاه، كوتاه، كوتاه. آيات كوتاه. «اَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» (بقره/40) «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم» (بقره/153) «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ» (ابراهيم/7) «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) آيات كوتاه. يك بچهي چهار ساله را بردند يك جايي براي حفظ قرآن. وقتي خانهي ما آمد مادرش گفت: اين قرآن را حفظ است. گفتم: بخوان ببينم. آيهاي را خواند كه من شك دارم مراجع تقليد حفظ هستند يا نه؟ الآن مطمئن هستم حفظ نيستند. خيليهايشان! «وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُع» (مائده/3) سختترين آيات قرآن را به بچهي چهار ساله گفته است. خوب اين مربياش… نميدانم بايد دعايش كرد. يا مثلاً بچهي 7 ساله را جمكران ميبرند مناجات عارفين. «الهي نفسي معيوب، قلبي محجوب» تو نفس نداري، 7 سالت است. يعني مثل اينكه آدم يك كراوات را به يك آيت الله بدهد. مثل اينكه يك عمامه به اتريش بدهد. اصلاً قاطي پاتي ميكنند. دو شاخ تلفن را به برق ميزنند. دو شاخ برق را به تلفن ميزنند. اصلاً بعضيها را آدم فكر ميكند خُل هستند. بنابراين تفسير آيات آن هم آيات انتخابي علت اينكه قرآن مهجور مانده يكي همين كارها هست. يعني نتوانستيم يك كاري بكنيم مزهي قرآن را بچشيم. بچشانيم. چهار اصل را در نظر بگيريد. پنجم: آيات كوتاه، سورههاي كوتاه، چه بود؟ قصههاي كوتاه. يعني طوري باشد در يك ربع قصهاش جمع شود. آدم بفهمد چه شد؟
5- توجه به سنّ و سواد و نياز مخاطب
مسئلهي ششم… تذكر ششم اينكه سن، سواد، حوصله، نياز، اين چهار اصل هم بايد دقت شود. سنش چقدر است؟ يك حديث داريم به نام حديث مناهي. يعني حضرت از اين كارها نهي كرد. فرمود: اين كار را نكنيد، نكنيد، نكنيد. اين حديث مناهي مفصل است. اين را بايد تكه تكه كرد. آقا شما يك گوسفند كه ميكشي، سيراب شيرادانش را سيراب شيرداني ميپزد. كله پاچهاش را كس ديگري ميپزد. گوشتهاي راستش را كبابي برميدارد. پر و پورهايش را هم كباب كوبيده و آبگوشت و اينها. تقسيم ميكنيم. مثلاً حديث داريم «نَهَى النبيّ عَنْ تَقْلِيمِ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَانِ» (الفقيه/ج4/ص3) اظفار با (ظ) «ط» دسته دار. «تَقْلِيمِ» يعني قيچي كردن. ناخنهايتان را با دندان نگيريد. خوب اين كار بچهها است. يعني بچهها ممكن است چنين كنند. خوب اين براي بچهها. «نَهَى النبيّ» از اينكه جنب در مسجد نرو. خوب چه كسي ميتواند جنب در مسجد برود؟ بزرگها! «نَهَى» از اينكه قبر خودتان را گچكاري نكنيد. چه كسي قبرش را گچكاري ميكند؟ پيرمردهاي سرمايهدار! پس ببين يكي براي بچهها است. يكي براي جوانها است. يكي براي پيرها است. هرسه هم «نَهَى» نهي كرد. «نَهَى النبيّ عَنْ تَقْلِيمِ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَانِ» «نَهَى النبيّ» از اينكه جنب در مسجد برود. «نهي» از اينكه قبر را… حديث را ما بايد حساب كنيم كه اين براي چه سني خوب است؟ مراعات سن، مراعات سواد. اين چقدر سواد دارد؟ مراعات حوصله، چقدر حوصله دارد؟ ماه رمضان، يك آقا روي منبر طولش داد. يك نفر گفت: آقا اجازه هست؟! كاشان، خدا همه آنها را بيامرزد. هم واعظ از دنيا رفت، هم… جوان بودند. گفت كه… آقا گفت كه: آقا! شما صبح تا حالا استراحت كردي، مطالعه كردي در اتاق خنك. من صبح تا حالا سر كار بودم، بعد هم تو آقا هستي تو را بردند يك جايي لابد افطاري به تو دادند. يا خانهي خودت يك چيز خوبي خوردي. يا به تو افطاري دادند. من آش جو ترش خوردم با سركه! هم كار كردم. هم افطاري با آش افطار كردم. بابا بس است. قرآن ميگويد: وقتي ديديد مردم نميكشند كوتاه بيا. خدا ميگويد: من كوتاه آمدم. «وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً» «خَفَّفَ اللَّه» (انفال/66) يعني خدا ميداند شما نميكشيد كوتاه آمد. وقتي خدا كوتاه ميآيد من هم بايد كوتاه بيايم. اين هم براي نسل نو… بله اين هم كه تقريباً آيات كوتاه…
متنوع تفسير بگوييم كه اگر مثلاً مسئله كه ميگوييم يا آيه تفسير ميگوييم، يك آيه مثلاً راجع به قيامت است. يك آيه راجع به دنيا باشد. خود تنوع خودش خوب است. در قرآن ببين چقدر تنوع است. ميگويد: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت» (غاشيه/17) نگاه به شتر كن چطور آفريديم؟ بعد ميگويد: «وَ إِلىَ السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَت» (غاشيه/18) نگاه به شتر كن، نگاه به آسمان كن. يعني يك مثل از شتر ميزند، يك مثل از آسمان. يك كسي حكيم بود ولي هنوز شتر نديده بود. گفتند: شتر حيواني است كه چنين، چنان، چنين، ميخوابد بار رويش ميكنند بلند ميشود. گفت: چقدر بار ميزنند؟ گفتند: اينقدر. گفت: پس بايد گردنش دراز باشد. گفتند: تو كه شتر نديدي! گفت: آخر شما ميگويي: خوابيده بار بلند ميكند. اگر يك باري را خواستي از زمين بكني، اهرم ميخواهد. اين بايد يك گردن درازي داشته باشد با كلهاش چنين كند، اين چنين بشود. اين اهرم ميخواهد. بار سنگين از زمين همينطوري نميشود. هليكوپتر نيست كه بلند شود. گفتند: در بيابانها است. گفت: پس بايد كف پايش پهن باشد. گفتند: چنين است. اين تناسب خيلي مهم است. شما گوسفند را ميگويي: گردنش را ببر. اما شتر را نميگويي: گردنش را ببر. شتر را ميگويد در يك چاله يك سيخ فرو كن. خلاص! يعني اگر ميگفت… اگر ميگفتند: شتر هم مثل گوسفند گردنش را ببر، هم پدر قصاب در ميآمد. هم پدر شتر! چون مثل تنهي درخت است. مگر ميشود بريد؟! ببينيد وقتي گردن كلفت است، سيخچه، يك سيخچه همينطور بزني تمام. وقتي گردن باريك است، ببر. وقتي گردن… يعني اين حكم خدا با طبيعت هماهنگ است. حالا، متنوع باشد.
مسئلهي ديگر كه اينجا يادداشت كردم خدمتتان بگويم، اگر يك طلبهاي، يك استاد دانشگاهي، يك كسي غير اينها يك استفادهي نويي از قرآن كرد، زود نگويد: قرآن اين را ميگويد. اين استفادهي نو را برود به اسلام شناس عرضه كند، به چند تا از علما اگر يك وقت تفسير به رأي بود، نگويد. هرچه به ذهنتان رسيد نقل نكنيد.
مسئلهي ديگر تا يك فرضيه و تجربه قطعي نشده، سريع به قرآن نسبت ندهيد. يك سري چيزها قطعي است، مثل كرويت زمين. چون قرآن يك آيه ميگويد: «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِب» (معارج/40) آيهي قرآن است. مشرقها و مغربها. چه وقت اين آيه درست است؟ وقتي كه زمين كروي باشد دور خودش بگردد هميشه يك جاي كرهي زمين مشرق است يك جاي ديگر مغرب. اين آيهي قرآن كه خداوند مشرقها و مغربها دارد، مشرقها و مغربها در جايي درست است كه زمين كروي باشد… كروي بودن زمين و چرخش آن دور خودش و خورشيد اين قطعي است. اگر قطعي شده ميتوانيم بگوييم. اما يك سري چيزهايي كه هنوز قطعي نشده اين را به قرآن نسبت ندهيم.
6- شناخت مشكلات مردم و بيان راه حل ديني
معلم، مفسر از كتابخانه به مسجد نرود. اصولاً روحانيوني كه از خانه به مسجد ميروند و برميگردند شكست خوردهاند. چون نميدانند در بازار چه ميگذرد؟ اينكه در قرآن يك آيه داريم «يَمْشي فِي الْأَسْواق» (فرقان/7) پيغمبر در بازار راه ميرفته. يك آيه داريم «يمشون» همهي انبيا راه ميرفتند. «يَمْشي» «يمشون» پيغمبر راه ميرفت. همهي انبيا راه ميرفتند. اين راه رفتن در بازار ميخواهد بگويد… نميگويد: «في السوق» فقط از بازار زرگرها يا پارچهفروشها ميآيد برود. «الْأَسْواق» در همهي بازارها تاب ميخورد. «يَمْشي» فعل مضارع است. «مشي، يمشي» فعل مضارع هم براي استمرار است.يعني كار پيغمبر اين بود كه در همه بازارها تاب ميخورد. اگر انسان تاب نخورد، نميتواند سياستگذاري كند. يعني انسان اول بايد معاينه كند، الآن ميروي دكتر ميگويد: عكس بردار. عكس را ميبيند، بعد از عكس نسخه ميدهد. معاينه ميكند، آزمايش خون ميدهد، اوره چقدر است؟ قند چطور است؟ چربي چطور است؟ وقتي متوجه شد، ميتواند نسخه بدهد. يك دكتري كه عكس را نديده، آزمايش خون را نديده نسخههايش ممكن است پخته نباشد. همينطور بنده مينشينم سياست گذاري كنم براي حوزهي علميه. تو اصلا ميداني طلبهها چه مشكلي دارند؟ سياست گذاري كنم براي دانشگاه. اصلاً ميداني نياز دانشگاه چيست؟ آقا اين كتاب معارف است. بايد بخواني. خوب اين دانشجو مشكلش چيست؟ مشكل دانشجو در اين كتاب معارف نيست. اول يك صندوق در دانشگاه بزنيم بگوييم: جوانها! مشكلاتتان را بنويسيد. براساس مشكلات جواب بدهم. آنوقت آن كتاب مشكلات جوان، يعني پاسخ مشكلات جوان كتاب معارف بشود. جوان يك مشكل ديگر دارد ما يك چيز ديگر را به او ميگوييم بخوان. ولذا جاذبه ندارد. پايش ميخارد ما كلهاش را ميخارانيم. اين «يَمْشي فِي الْأَسْواق» اگر خواستيم حرفهاي ما درست باشد بايد… حضرت امير در بازارها راه ميرفت. ما هم بايد اگر خواستيم تفسير بگوييم كلاسداري كنيم بايد قبلاً با چند تا طلبه، چند تا دانشمند يك مباحثهاي داشته باشيم. خودمان يك خرده ارزيابي كنيم.
7- تلاوت متن قرآن و مطالعه ترجمه در كنار آن
خوب، قرآن شنيدنش هم مهم است. چون در قرآن دائم ميگويد: «تُلِيَت» «تُلِيَت» يعني تلاوت شد. قرآن… خوب ببين قرآن مثل دريا است. دريا نگاهش كني لذت ميبري. لخت شوي در آن بروي لذت ميبري. شنا بلد باشي لذت ميبري. شنا بلد نباشي كنارش هم لذت ميبري. آنجايي كه عميق نيست. ماهي هم بگيري لذت است. قايقراني هم لذت است. كشتيراني هم لذت است. غواص ديگر خيلي چيز درميآورد. لؤلؤ و مرجان درميآورد. قرآن هم همينطور است. قرآن را كسي نگاهش كند، بشنود، ترجمهاش را بخواند. تفسيرش را بخواند. تدبر كند، همه لذت است. منتهي هركس ملّاتر باشد، هركس ملّاتر باشد مثل هركس غواص است، لؤلؤ و مرجان… يعني ملّاها و علماي درجه يك اگر در آيات قرآن تدبر كنند، نكات بيشتري ميفهمند. اما معنايش اين نيست كه متأسفانه، متأسفانه، متأسفانه، متأسفانه بعضي از بزرگان ما اينطور ميگفتند. البته من رفتم سخنراني كردم همان آيت الله هم نشسته بود در جوابش گفتم. ميگويند: نه! تا كسي يك دوره اصول و فقه نخواند قرآن نميفهمد. اين حرف غلط است. چون اگر اينطور باشد بگوييم: سلمان هم قرآن را نفهميد. ابيذر قرآن را نفهميد. اصحاب پيغمبر هيچ كدام نه يك دور اصول خوانده بودند، نه يك دور فقه خوانده بودند. هيچ! بله شما اينطور بگو. بگو: آقاياني كه علم و اصول و فقه خواندند، فلسفه و عرفان خواندند از بعضي آيات استفادههاي بيشتري ميكنند. مثل غواص از دريا استفادهي بيشتري ميكند. اما بگوييم: تا كسي غواص نشده كنار دريا نرود. شعار است، حرف بيخودي است. عرض كنم به حضورتان متن قرآن هميشه بايد حفظ بشود. بعضيها ميگويند: آقا ما ترجمه قرآن را ميخوانيم. غلط است! ترجمهي قرآن مثل آب است. آدم نميفهمد چه در آن ميريزند؟ بايد متن باشد بفهميم كجا است؟ شما پارچه را متر كن ببينيم كه اين به اين ميخورد يا نه؟ بايد شاقول باشد. وگرنه اگر شما شاقول را برداري آدم فكر ميكند پايهاش صاف است. شاقول و خط كش نشان ميدهد كه اين درست است يا نه؟ يعني بايد ترجمه زير قرآن باشد. كساني كه قرآن را سوا كردند، ترجمه سوا، يا نميفهمند يا خائن هستند. چون در ترجمهي خالي ميشود يك چيزهايي گنجاند، كه در قرآن نيست. چون قرآن مثل لامپ است. لامپ كه روشن باشد هركسي خواست حركت كند ميفهمد چطور حركت كند. اما بگويد: آقا شما لامپ را خاموش كن، خودم ميرقصم. خوب در تاريكي همه رقاص هستند. روشن كن ببينيم چطور ميرقصي؟ اگر متن قرآن خاموش شود لامپ خاموش ميشود. در تاريكي آدم نميفهمد اين چه خورد مردم داد. بنابراين متن قرآن بايد حفظ باشد. شما بگويي: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم» (فاتحه/6) زير صراط مستقيم ترجمه كن. جون خط كش مستقيم دستمان است. وگرنه صراط مستقيم را برداري. خداوندا ما را به راه روشن هدايت كن. يكي ديگر خداوندا ما را به راه صاف هدايت كن. يكي ميگويد: خداوندا ما را به راه نزديك هدايت كن. يكي ميگويد: خدايا ما را به راه بيانحراف هدايت كن. يكي ميگويد… هركسي يك طور ترجمه ميكند بايد اين صراط مستقيم بايد باشد. ترجمه زيرش باشد ببيند اين به آن ميخورد يا نميخورد؟ شما به خياط كه لباس ميدهي ميگويد: خودت هم بيا بپوش ببينيم اين خورد يا نخورد؟ وگرنه تو برو من برايت ميدوزم ميفرستم. خوب معلوم نيست دكمه اش را كجا ميزني؟ ممكن است اين دكمه پايين و بالا شود. بايد خود فرد باشد بعد اين لباس با آن هيكل تطبيق شود ببينيم ميخورد يا نميخورد؟ متن بايد حفظ باشد. اين هم خيلي مهم است. تمام ثوابها هم براي متن هست. اينكه ميگويند: اذان ثواب دارد يعني خودت بگويي: الله اكبر! اگر همه راديوهاي كرهي زمين اذان بگويند يك سر سوزن به شما ثواب نميدهند. اين اذان پلاستيكي است. نوار ميگذارند راديو پخش ميكند. اذان حلقومي سواد دارد… ثواب دارد. نه اذان پلاستيكي. متن قرآن ثواب دارد. شما صد دور ترجمهي قرآن را بخواني هيچ ثواب ندارد. آنچه كه ثواب دارد متن قرآن است.
انس با قرآن گرچه نفهميم. اصلاً به قول امام، صبح يكي از دوستان ميگفت. ميگفت: يك نامهاي كه از معشوقت ميآيد اين نامه را ميخواني ولو نفهمي مرادش چيست؟ ولي.. والله من كه نفهميدم. بگذار كنار ببينم. بابا نامهي معشوقت است. عاشق و معشوق نامه را ميبوسد. روي چشم ميگذارد. گرچه بعضي از كلماتش را نفهمد. نامه از خداست. خالق من اين را داده است.
8- قرائت قرآن، هر چه بيشتر بهتر
قرائت قرآن خيلي مهم است. در قرآن آيهي 61 سورهي يونس ميگويد: پيغمبر خدا بر سه چيز تسلط دارد. 1- همهي كارهاي تو پيغمبر. 2- همهي كارهاي همهي مردم. 3- تلاوت قرآن. يعني تلاوت قرآن يك كفه است. همهي كارهاي همهي مردم هم يك كفه است. سورهي يونس آيهي 61 اين است. بسم الله الرحمن الرحيم. «وَ ما تَكُونُ في شَأْن» اي پيغمبر در هر شأني كه هستي. يعني همهي كارهايت. همهي كارهاي شخص پيغمبر. «وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ» همهي كارهاي تو يك سمت، تلاوت قرآنت هم يك سمت. «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَل» همهي شما هر عملي انجام ميدهيد «إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودا» (يونس/61) خدا ميگويد: من شاهد بر سه چيز هستم. تمام كارهاي مردم، تمام كارهاي شخص پيغمبر، تلاوت پيغمبر. يعني معنايش اين است تلاوت پيغمبر هم وزن همهي كارهاي مردم است. اين خيلي مهم است. هرچه هم ميتوانيم «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (مزمل/20)
از روحانيون و طلبهها بخواهيد به جاي سخنراني قرآن بگويند. چون اين آقا كه ميرود سخنراني ميكند چه ميخواهد بگويد؟ تاريخ ميگويد، شك داريم راست است يا دروغ. روايات خوب است. منتهي در روايت هم ممكن است روايات ضعيف باشد. شعرها ممكن است خوب باشد ممكن است پايش به جايي بند نباشد. تحليلهاي سياسي ممكن است، اين آقا خيال ميكند. اينطور نيست. از تحليلهاي سياسي بگويم كه… يك شاعري شعر گفت… گفت: بي تو مزرعه آب نخورد. بي تو شيشه مي نخورد! گفتند: غرض چيست؟ بي تو مزرعه آب نخورد. بي تو شيشه مي نخورد. دادند به حوزه، گفتند: غرض توحيد افعالي است. يعني بدون ارادهي خدا هيچ كاري نميشود. دادند به بانك، گفتند: غرض پول است. بي پول و سپرده هيچ كاري نميشود كرد. دادند به ادارهاي ها گفتند: بيرشوه كاري نميشود كرد. (خنده حضار) دادند به مردم گفتند: بي پارتي نميشود كاري كرد. هركسي يك چيزي گفت. رفتند پهلوي شاعر گفتند: آقا غرض تو چيست؟ بي تو مزرعه آب ميخورد. گفت: غرضم بيل است. (خنده حضار) گفتند: اِ…! گفتند: اين جمله يعني چه؟ بي تو شيشه مي نخورد. گفت: غرضم قيف است. چون قيف نباشد نميشود در شيشه چيزي كرد. يعني طرف يك چيز ديگر ميگويد هركسي عينك سرخ ميگذارد همهي شلغمها را لبو ميبيند. عينك سبز ميگذارد همهي كاهها را علف ميبيند. يعني براساس … از آقايان بخواهيد به جاي چيزهاي سليقهاي يك مقداري لا اقل بخشي از سخنانشان يك آيه را بگويند. بابا من مخلوق هستم ببينم خالق من چه گفته است؟ بعد ببينم فلان مورخ چه گفته، فلان نميدانم مهندس چه گفته؟ فلان شاعر چه گفته؟ اول ببينم خالق چه گفته. زشت است مردم ما هنوز نميدانند «الْمَغْضُوبِ» يعني چه؟ همه هم ميگويند: «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّين» (فاتحه/7) به آقا بگو: آقا «مغضوبين» چه كساني هستند؟ براي ما معرفي كن. «وَ لاَ الضَّالِّين» ضالين چه كساني هستند؟ از طلبهها بخواهيد بخشي از منبرهايشان تفسير باشد. خيلي خوب، حديث داريم روزي 50 تا آيه بخوانيد. قرآن 6236 آيه است اگر تقسيم بر 50 كنيم حدود 125 روز ميشود. يعني در سال سه بار قرآن دوره ميشود. و اين تلاوت يك صفحهاي كه اخيراً در مسجدها هست و بعضي دو صفحه تلاوت، تلاوت نور چه ميگويند؟ طرح نور؟ بله تلاوت نور، اين كار خوبي است.
حرفهاي من تمام شد. خلاصه اينكه در مترجمين دقت كنيد. در لغات و تجويد و اقوال و احتمالات وقتتان را تلف نكنيد. همهي قرآن را اول يك دور ببينيم بعد تفسير موضوعي. اين براي طلبهها بود. تذكر سوم. تفسير آيات انتخابي باشد. از دم همهي قرصها را نگوييم بخورد. آيات كوتاه و قصههاي كوتاه و سورههاي كوتاه را شروع كنيم. عرض كنم كه سن و سواد و حوصله و نياز را در نظر بگيريم و تذكراتي كه داديم. چون اين بحث آغاز رمضان 87 پخش ميشود اين تذكرات راجع به قرآن بود. چون جلسات قرآن و دارالقرآنها راه افتاده ولي متأسفانه بعضيها انحراف ميروند. در يكي از استانهاي بسيار مهم كشور مسابقه گذاشته بودند، كدام آيه 11 تا (قاف) دارد؟ بچهها از اول تابستان تا آخر تابستان به قاف شماري رفتند. وقتي ميگويم: خل هستند، اين است. (خنده حضار) بابا قرآن نازل شد كه شما قاف بشماري؟ مثل اينكه آدم برود مكه سنگهاي كعبه را بشمارد برگردد. يا حسينيه جماران برود، ببيند چند تا موزاييك است، برگردد. بابا امام آنجا نشسته ببين امام چه گفت؟ رفتي موزاييكها را شمردي؟ بله! حسينيه جماران چند تا موزاييك دارد. بسياري از كارهاي پژوهشي و تحقيقاتي كه زير نظر اسلام شناس نيست انحراف است. حواستان جمع باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»