متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/6/1
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث را بينندهها چه موقع پاي تلويزيون هستند، رمضان 88. اوائل رمضان، چون رمضان هم ماه قرآن است، جلسهي قبل صحبت شد فرق بين قرآن و كتابهاي ديگر، مقداري صحبت كرديم امروز هم باز جلسه ادامهي همان است.نياز بشر در چيست؟
موضوع؛ قرآن پاسخگوي همهي نيازها، نيازهاي بشر. اين موضوع ما است. انسان به رهبر نياز دارد. نياز انسان به امام و رهبر است.قبول! انسان به مربّي نياز دارد. انسان به نور نياز دارد. انسان به قانون و عدالت نياز دارد. انسان به عشق و اميد نياز دارد. خوب انسان به ناجي و منجي نياز دارد. انسان به استدلال و منطق نياز دارد. انسان به تذكّر و تعقّل نياز دارد. انسان به راه بيانحراف نياز دارد. راه بيخطر و بيانحراف، نياز دارد. خوب انسان به موعظه نياز دارد. به دارو نياز دارد. و هرچيز ديگر. نيازهاي بشر، اينها نيازهاي معنوي بشر است.
1- توجه اسلام به نيازهاي مادي و دنيوي بشر
نيازهاي مادّياش كه در قرآن پر است، قرآن به نيازهاي مادّي هم حسابي رسيده است. به خوردن، خيلي آيه داريم. چه بخوريد؟ چه نخوريد؟ چه حلال است؟ چه حرام است؟ و روايات كه ديگر غوغا ميكند. شايد حدود سه، چهار هزار حديث داريم، راجع به خوردنيها. تمام چيزهايي كه شما ميخوريد، و ما ميخوريم اينها در روايات آمده است. مثلاً كرفس، تره، ترب، سبزي، كاهو، اسفناج، ماست، شير، خرما، زيتون، عدس، لوبيا، لپه، باقلا، ديگر گلابي، سيب، موز، انگور، كشمش، اينها همه روايت داريم. تخم مرغ، نان، در نانها نان جو، تمام خوردنيها نيازهاي مادّياش چند جلد كتاب هم در اين زمينه نوشته شده است. در فقه ما هم هست. آن يك دنيايي است كه هر حديثي از آن قابل يك تحقيقات علمي دانشگاهي است. در علم غذاشناسي!
راجع به لباس،160 عنوان لباس آمده است. رنگ لباس چه باشد؟ جنس لباس پنبه يا پشم يا كتان، كه حديث داريم كتان، پنبه، باشد لباس پشمي، ستايش نشده است. برخلاف ما كه ميگوييم: اين فاستوني، پشمي است. فكر ميكنيم چون پشمي است خيلي خوب است. پوست بدن با پنبه تناسبش بيشتر است. براي لباس، دوخت لباس، رنگ لباس، اسراف در لباس، لباس شهرت، لباس كفّار، نجس كردن لباس، لباس دزدي، لباس احرام، لباس جنگ، لباس عروس، لباس دادن به برهنهها، وصله كردن لباس، در دنياي لباس ميروي غرق ميشوي.
خوراك، لباس، مسكن، راجع به مسكن يك روايتهايي داريم كه حالا اين را كساني كه در رشتهي مهندسي ساختمان هستند در آينده بايد اين كار بشود. در شوراي مصلحت نظام تصويب شد. كه براي هر دانشكدهي، براي هر رشتهي دانشگاهي آن آياتي كه مربوط به آن رشته هست، بيايد جزء معارف شود، حالا اين آرزو است تا چه وقت عملي شود نميدانم. مسكنهايي كه ما ميسازيم، كجاي آن درست است، كجاي آن درست نيست؟ خوراك، پوشاك، مسكن، تفريح، براي تفريح هم دنيايي حديث دارد. چه تفريحي؟ با چه كسي؟ چند ساعت؟ چه زمان؟ نوع تفريح، جايزهي ورزش و مسابقه، نوع جايزه، زمان جايزه، مكان جايزه، يك دنيايي است. در نيازهاي مادّي هم ما عقب هستيم. تا…
2- توجه اسلام به نيازهاي روحي و معنوي بشر
حالا ما ميخواهيم اين نيازهاي معنوي را بگوييم. قرآن، انسان نياز به امام و رهبر دارد. قرآن ميفرمايد كه: «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً»، «وَ أَنَّ الْقُرْآنَ إِمَامٌ مِنَ اللَّه» (بحار الانوار/ج22/ص315) قرآن امام است چون بحث را ماه رمضان 88 بينندهها ميبينند، اول رمضان هم يك فكري بكنيم براي اينكه به قرآن توجّه كنيم. «أَنَّ الْقُرْآنَ إِمَامٌ» قران امام است. يعني پيشوا است. ببينيم او چه ميگويد؟ راههايي كه ما ميرويم دور از قرآن سرمان به سنگ ميخورد برميگرديم. يك مثالي است قبلاً زدهام براي شهيد نواب صفوي، اول روحاني مبارز كه با اسلحه به طاغوتيان حمله ميكرد. و بالاخره زمان شاه به جرم همين اعدام هم شد. شهيد نواب صفوي يك مثالي دارد. ميگويد: شما هرچيزي را بخريد، كارخانهاش يك دفترچه دارد. مثلاً يك بخاري، كولر، يخچال، كامپيوتر، حتي اين دارو ميخري، شربتي، دارويي اين كنار شربت يك ورقه دارد كه اين دارو مثلاً از چه تركيب شده است. مقدار مصرف، كودكان، نوجوانان، بزرگها، قاشق چايخوري، مربا خوري، غذا خوري، تركيبات اين شربت چيست؟ تمام محصولات و كالاها يك دفترچه دارد.قبول؟ بله. دفترچه را چه كسي نوشته است؟ ميگوييم: خوب سازندهي آن. آن كسي كه اين را ساخته است بايد بگويد: مثلاً از اين محصول چطور استفاده كن. نواب صفوي از اين دفترچه يك مثل ميزد. يك مثل زده گفته است كه: انسان از يك كالا كمتر است. يعني ما از يك كولر، از يك يخچال، از يك كامپيوتر كمتر هستيم. همينطور كه شما ميگويي: هر محصولي را بايد مهندسي كه ساخته است دفترچهاش را بدهد. من هم آن كسي كه من را ساخته است بايد دفترچهي من را بدهد.
خدا من را ساخته است. اين هم كتاب دفترچهي من است. گفته اين رقمي حرف بزن. ميخواهي لبت را تكان بدهي، اين رقمي لبت را تكان بده. «قَوْلاً بَليغا» (نساء/63)، «قَوْلاً لَيِّنا» (طه/44)، «قَوْلاً مَعْرُوفاً»، «قَوْلاً كَريما» (اسراء/23)، «قَوْلاً بَليغا» معروف باشد يعني اصطلاحات را خلق نكن. حرفهايي بزن كه مردم ميفهمند. بعضيها خوششان ميآيد كه حرف كه ميزنند يك اصطلاح را خلق كنند و مردم گيج شوند. آنطوري كه مردم ميفهمند حرف بزن. «لَيِّن» حرف بزن. معروف حرف بزن. كريم حرف بزن. يعني در حرفهايت نيش نباشد. بليغ حرف بزن، حرفهايت نا تمام و نارسا نباشد.
3- طرح مسائل خانواده در قرآن كريم
براي ازدواج، با چه كسي ازدواج كنيم؟ چه سني ازدواج كنيم؟ مهريه چقدر باشد؟ حتي براي آميزش جنسي صدها حديث داريم كه آميزش جنسي اين رقمي باشد، بچّه سالم است. اين رقمي باشد بچّه معيوب است. زن حامله چه غذايي بخورد؟ نامگذاري روي بچّه با چه باشد؟ تغذيهي بچه چه باشد؟ بازي با بچه چقدر بازي كنيم؟ محبت به بچّه چقدر باشد؟ كم باشد عقدهاي ميشود. زياد باشد لوس شود. مقدار محبّت. نوع محبت چه باشد؟ بچّه را در اجتماع راه بدهيم يا راه ندهيم. داد زدن سر بچّه ممنوع! كتك زدن به بچّه ممنوع! منتهي در يك مواردي تشر زدن خوب است. قهر كردن با بچه ممنوع، اگر در مواردي لازم شد قهر كنيد ولي سريع آشتي كنيد. قهرتان چند دقيقه و چند ساعتي بيشتر طول نكشد. لباس بچّه، بهداشت بچّه، تعليم بچّه، آموزش شنا و تيراندازي به بچّه، اوه! دست به هرجا ميگذاري… قرآن امام است. يعني بايد قرآن را باز كنيم از قرآن به عنوان يك مكتب. چون بشر اين بوده كه شده. وقتي قانون اساسي آمريكا 25 بار تا الآن عوض ميشود، ما چطور به آمريكا تكيّه كنيم؟ چطور به كسي تكيّه كنيم، رهبري يك كسي را مثلاً بپذيريم كه بينيم او چه ميگويد؟ رضاي او چيست؟ كسي كه وزير اقتصاد و سگ نزد او يكسان است. دو تا غصه دارد. يكي سگ، يكي وزير اقتصاد. قانون اساسي آمريكا 25 بار عوض شد، بعضي از كشورهاي اروپايي تا الآني كه خدمت شما نشستم 119 بار قانون اساسياش عوض شده است. آنوقت ما هم بياييم دنبال غرب برويم. آنهايي كه خودشان هم ميگويند: صبح خيابان يكطرفه، عصر ميگويند: دو طرفه. ما كار به قديم نداريم. تجربههاي امروز، غرب از چه كساني حمايت كرد. با چه كساني بد شد؟ از آنهايي كه حمايت كرد به چه دليل؟ آنهايي كه با آنها بد كرد به چه دليل؟ چه ملاكي هست كه ما به قانون ديگر جذب شويم؟ قانون شرقي هم همينطور است. ولذا اگر ما خواسته باشيم يك قانون سالم دست نخورده، بايد ببينيم خالق ما، ما را آفريده، نواب صفوي يادتان نرود. ميگويد: همينطور كه محصول هر كالايي را بايد سازندهي آن قانونش را بدهد، من هم يكي از محصولات هستي هستم بايد سازندهي من به من قانون بدهد. قانون شرق غلط، قانون غرب غلط، آن كس كه مرا ساخته است، آن ميداند چه ساخته است. اين معدهي من بايد با آن غذايي كه او ميگويد: بخور، بخورم. اروپا چه ميخورد؟ آمريكا چه ميخورد؟ هرچه ميخواهد بخورد، بخورد. خدا به من گفته: در اين معده اين غذا وارد نشود.
4- لزوم توجه جدي دانشگاهها و حوزهها به معارف قرآن كريم
حالا، اگر انسان به مربّي نياز دارد، قرآن راجع به مربّي ميگويد: «رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ» (آل عمران/79) ربّاني چطور؟ «تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ» عالم ربانّي، عالم كتاب است. و اين را من به طلبهها گفتم كه عالم ربانّي عالمي است كه با قرآن سر و كار داشته باشد. نه با استناد ديگر. ممكن است كسي فيلسوف هم باشد، عارف هم باشد، اصولي هم باشد، فقيه هم باشد. اما انس او با قرآن پررنگ نباشد. «كُونُوا رَبَّانِيِّين» متن وحي است. متن قرآن است. عين قرآن است. اينكه ميخوانم عين قرآن است. «كُونُوا رَبَّانِيِّين» عالم ربانّي شويد، «بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُون» بگذار من اينها را بگويم چون ممكن است پاي تلويزيون طلبه هم باشد. «كُونُوا» يعني باشيد. «رَبَّانِيِّينَ» عالم ربانّي باشيد. چطوري؟ اين رقمي، «بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ»، «بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ» و «بِما كُنْتُمْ» و «وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» (آل عمران/79) از نظر ادبيات عرب «كُنْتُمْ» يعني دائمي. «كُنْتُمْ»، «كُنْتُمْ»، «تُعَلِّمُونَ» كتاب را ياد بگيريد. «تَدْرُسُونَ» كتاب را درس بدهيد. فعل مضارع هم در ادبيات عرب براي استمرار است. «كُنْتُمْ» هم براي استمرار است. هميشه سر و كارتان با آموزش قرآن باشد، كتاب آسماني باشد. هميشه سر و كارتان درس باشد. نه يعني حالا يك آيه بخوانيم تمام شود. اصلاً متن باشد. يعني تفسير جز متن درسمان باشد.
مقام معظم رهبري بين چند هزار نفر از روحانيون مشهد اينطور فرمود: كلمهي ايشان را حرفشان را ميگويم. فرمايش ايشان را، بايد تفسير قرآن جزء متن دروس باشد. در همهي رشتهها، در همهي سطوح، الحمدلله حركتي هم در قم شد و در مشهد و در جاي ديگر سر و كلّهي قرآن پيدا شده است. ولي هنوز قرآن در بورس نيست. اگر انسان مربّي ميخواهد قرآن مربي است. اگر انسان نور ميخواهد قرآن نور است. «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً» (نساء/174) من نور به شما دادم. گيج كه شديد، بعضيها كه استخاره ميكنند با قرآن، گفت: دليل استخاره چيست؟ گفت: دليل استخاره اين است كه قرآن نور است. من نميدانم چه كنم. البته استخاره جايي است كه آدم عقلش نرسد. استخاره براي آنجايي است كه عقل آدم نرسد و مشورت هم جواب نميدهد. اگر كسي هرچه فكر ميكند نميداند چه كند، و مشورت هم ميكند دو تا ميگويند: آره، دو تا ميگويند: نه!اينجا قرآن نور است. اگر نور است ما را هدايت ميكند. قرآن نور است.
قرآن كتاب عدل و قانون است، «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (حديد/25) اصلاً قرآن ميگويد: ما قرآن را فرستاديم، «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» عدالت، يك جايي هم كه فكر ميكنيم بيعدالتي است، اين يك رازي دارد ما فكر ميكنيم بيعدالتي است.
يك چيزي برايتان بگويم. اگر كسي انساني را بكشد، يا هزار گوسفند و هزار مثقال طلا جريمهاش است يا صد تا شتر. عضوهايي هم كه انسان دو تا دارد اگر دو تا را قطع كني باز به اندازهي يك انسان كامل بايد جريمه بدهي. مثلاً دو تا ابرو را كسي ببرد،دو تا چشم را دربياورد، و تا گوش، دو تا دست، دو تا پا، دو تا كليه، هر عضوي را انسان دو تا دارد، كسي قطع كند صد تا شتر دارد. پس يك انسان صد تا شتر، هر عضوي هم كه دو تا داريم دو تا قطع شود سه تا شتر. به لب كه ميرسند، ميگويند: دو تا لب داريم ولي صد تا شتر نه! لب بالا چهل تا شتر، لب پايين شصت تا. ميگويند: آقا چرا اين دو تا فرق ميكند؟آنها دو تا صد تا است، هر كدام 50 تا. ولي اينجا بين لب بالا و لب پايين فرق ميگذاري. وقتي سؤال ميكنند حضرت ميفرمايد: لب بالا را ببري، دندانها پيداست. انسان زشت ميشود. 50 تا شتر. اما اگر لب پايين را ببري،علاوه بر اينكه دندانها پيدا است، آب دهانت هم چِك چِك، ميچكد. يعني نقش لب پايين بگوييد… بيشتر است، ده تا شتر بايد بيشتر بدهيد. يعني اين دقتهاي حقوقي كه هست. بعضي عضوهاي ديگر هم همينطور است. ممكن است يك عضوي به اين دلايل چنين باشد. مثل اينكه يكوقت گفتم. ارث زن! ارث زن نصف است. اما پوستش نصف است. مغزش دو تا است. چطور؟ چون سيتومان كه داريم، اين سيتومان را بيست تومانش را به پسرها ميدهند. ده تومانش را به دخترها ميدهند. دخترها اعتراض ميكنند چرا ما نصف هستيم؟ ميگوييم: دختر خانم! برو اين ده تومان را پنهان كن، تو دختر هستي ده تومان داري، بيا با اين پسر ازدواج كن. از اين بيست تومان كه اين پسر برداشته است، ده تومانش را تو هُش كش. ده تومان هم كه يواشكي داري. شد؟ يكبار ديگر بگويم؟سي تومان پول داريم. فرض كنيد مردم كرهي زمين سي تومان دارند. ميميرند، بيست تومانش را به پسران فردا ميدهند. ده تومانش را به دختران فردا ميدهند. دختري كه ميگويد: ارث تو نصف است، اسلام هيچ خرجي روي دوش دختر نگذاشته است. آب، گاز، برق، تلفن، مسكن، خوراك، پوشاك، ده تومان فقط پسانداز است. اين دختر ده تومان را ميرود پسانداز ميكند، اين دختر ميآيد با پسر ازدواج ميكند. دختر و پسر كه ازدواج كردند، اين بيست تومان كه پسر برداشته است، وارد زندگي هر دو ميشود. يعني دختر خانم ده تومان از اين بيست تومان را استفاده ميكند، ده تومان هم كنار دارد. يا مثلاً، مثلاً ميگويند: اگر كسي مردي را كشت، صد تا شتر. اگر كسي زني را كشت 50 تا شتر. ميگويند: چرا اينجا تبعيض چرا؟ ميگويند: نه! به نفع زن است. چون اگر مرد را بكشند، پول صد تا شتر را در كيسه زن ميريزند. همهي كيسه زن پر از پول ميشود. اما اگر زن را بكشند يك كيسههاي شوهر پر از پول ميشود. يعني اگر مرد را بكشند جيب زن بيشتر پر مي شود. به نفع زن است. آيا زن نميفهمد. (خنده حضار) اگر مرد را بكشند پول صد تا شتر را در كيف تو ميريزند. اگر تو را بكشند نصف پول يعني اين به نفع او است. شما چه ميخواهيد؟ اگر انسان عدالت ميخواهد الله اكبر! عدالت. يك چيزي براي اين عدالت بگويم. تا تمام اينهايي كه بحث عدالت ميكنند، سرشان را پايين بياندازند.
5- نامه حضرت علي عليه السلام در مورد عدالت ميان حيوانات
اميرالمومنين به مسئول زكات ميگويد، در نامهي 25 در نهج البلاغه. بد نيست بدانيد كه نهج البلاغه سه قسمت است. قسمت اولش خطبه است. خطبهها بيشتر اصول عقائد است. وسطش نامه به مسئولين مملكتي است. استاندارها و فرماندارها، سياست است. آخرهايش موعظه است، كلمات قصار است. پس عقائد، سياست، موعظه، اين وسط كه نامهها هست، 77 نامه دارد. نامهي 25، البته نهج البلاغه اين مقدار كه هست، يك جلد است، اين يك هفتم نهج البلاغه است. كه سيد رضي جمع كرده بعداً كلمات اميرالمومنين را پيدا كردند، هفت جلد اضافه شده است. يعني مستدرك نهج البلاغه هفت جلد است. مستدرك يعني آنهايي كه سيد رضي دستش به آن نرسيده است. پس نهج البلاغه چند تا نامه داشت؟ 77تا. نامهي 25 به مسئول زكات ميگويد: تو كه ميروي زكات بگيري، مثلاً از ملاير زكات ميگيري ميخواهي همدان بياوري.از نيشابور ميخواهي مشهد بياوري از مراغه ميخواهي مركز استان بياوري. اگر خواستي زكات بگيري، شتر را زكات ميگيري، ميگويد: «وَ لْيَعْدِلْ»، «وَ لْيَعْدِلْ» يعني مراعات عدالت را بكن. «بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا» (شرح نهج البلاغه/ج15/ص151) صواحب جمع صاحبه، «صَوَاحِبَاتِهَا» «صواحب» صاحبه، صاحبه حيواني كه سبك است. مراعات عدالت را بين آن حيوانهايي كه سوار ميشوي بكن. يعني اگر مثلاً ملاير رفتي، 20 تا شتر گرفتي داري براي زكات به همدان ميآوري. اين 20 تا شتر را وقتي سوار شدي، بايد مراعات عدالت را بكني. همهي شترها را نيم ساعت سوار شوي. نكند يك شتر را دو ساعت سوار شوي، يك شتر را ده دقيقه. خوب گوش داديد چه ميگويم؟ اميرالمومنين (ع) هزار و چهارصد سال پيش عدالت را حتي بين حيوانها الزامي كرده است. و ما هنوز عدالت را بين انسانها جاري نكرديم. خيلي مانده كه به اسلام برسيم.
ما بچه كه بوديم، كاشان ميخواستند جُك بگويند، مثلاً يك كسي ميخواست از بدبختي خودش بگويد. ميگفت: بنده سي تا ريال باقي دارم تا سه تومان. سي ريال تا سه تومان باقي دارم، يعني چه؟ يعني هيچ چيز ندارم. حالا منافقيني كه الآن آواره شدند، در دنيا گور به گور شدند، اينها روز اوّلي كه انقلاب شد شعار ميدادند «ما خواهان عدالت اجتماعي هستيم!» ما خواهان عدالت اجتماعي هستيم! بيا! تو خواهان عدالت بين آدمها هستي؟! حضرت امير خواهان عدالت بين شترها است. يعني قبل از آنكه جد دهم تو به دنيا بيايد حضرت علي عدالت را در شترها گفته بود. ما اگر خواستيم سخني از عدالت هست بايد سراغ دين برويم. غير از دين… آنوقت عدالت چقدر در اسلام ارزش دارد؟ ميگويد: اگر پيشنماز عادل نيست حق نداريد پشت سر او نماز بخوانيد. اگر همهي مردم دنيا پشت سر اين آقا نماز خواندند، اما تو از او گناه كبيره ديدي، تو نبايد بگويي: مردم اقتدا كردند. تو حق نداري. تو بايد بروي نماز فرادي بخواني. تنهايي نماز بخواني. عدالت در قاضي، عدالت در پيشنماز،عدالت در رهبر، رهبر يك نظام اگر گناه كبيره بكند، به طور طبيعي از رهبري ميافتد. يعني لازم نيست كه ديگر خبرگان هم ايشان را عزل كنند، يعني اينقدر روي عدالت تكيه ميكند. اگر عدالت ميخواهيد سراغ دين برويد. امام حسن خيلي قشنگ گفته است. گفته: هركس دختر دارد به شوهر ديندار بدهد. به پسر ديندار بدهد. بعد امام حسن ميگويد: اين پسر كه داماد است. اگر دين داشته باشد يا دخترت را دوست دارد، يا دوست ندارد. اگر دخترت را دوست داشت، زندگيشان هم خوشمزه است. اگر هم دخترت را دوست نداشت، چون دين دارد ظلم نميكند. پس هركس ميخواهد داماد انتخاب كند حساب نكند داماد شكلش خوب بود. در پارك او را ديدم. نميدانم پول آب هويج مرا داد. پول سينما مرا داد. پول بستني ما را داد. با يك بستني و خوش و بش و دسته گل و اينها گول نخوريد. دين دارد يا نه؟ حالا ما از كجا بفهميم چه كسي دين دارد؟ يك حديث داريم دين افراد را با اين متر كنيد. هركس ميخواهد ببيند چقدر دين دارد دينش را با اين متر كند. ببينيد كجا گناه ميكند. اگر يك بستني به او دادي يك دروغ گفت، پيداست دين ايشان به اندازهي يك بستني است. اگر نه با بستني دروغ نگفت اما يك سكّه بدهي يك دروغ ميگويد. ايشان هم يك سكّه ميارزد. اگر نه با يك سكّه هم دروغ نميگويد. اگر صد تا سكّه به او بدهي يك جايي را امضاء ميكند. ايشان هم صد تا سكّه ميارزد. دين اميرالمومنين چقدر است. فرمود: به خدا قسم كرهي زمين را به من بدهند، اقاليم سبعه را كه كوچكترين گناه را بكنم، به خدا قسم گناه نميكنم. حتي اگر حكومت كرهي زمين را به من بدهند. به علي گفتند: يا علي، يك چيزي بگو دوازده سال حكومت براي تو. گفت: چه؟ بگو: هرچه پيغمبر گفته عمل ميكنم. هرچه شيخين گفتند، خليفهي اوّل و دوّم عمل ميكنم. گفت: هرچه هم خدا گفت. گفت: هرچه خدا گفته است، عمل ميكنم. هرچه پيغمبر هم گفته، روي چشم من! اما هرچه شيخين گفتند، شيخين كه معصوم نيستند. من عمل شيخين را نگاه ميكنم. اگر حرف شيخين طبق قرآن بود عمل ميكنم. اگر نه طبق قرآن عمل ميكنم. عثمان گفت: من هرچه شيخين گفتند عمل ميكنم. گفتند: حكومت براي تو! حضرت امير دوازده سال حكومتش را عقب انداخت، براي اينكه يك چيزي كه عقيدهاش نيست به زبان نياورد. بعضيها گفتند: يا علي بگو! بگو: قبول! بعد كه حكومت را گرفتي عمل… چه؟ نكن… چقدر هستند آدمهايي كه وعده ميدهند اگر ما رئيس شويم چنين ميكنيم. رئيس ميشوند چنان هم نميكنند. فرمود: علي دروغ بگويد. من كل حكومت كرهي زمين را به يك ذرّه گناه عوض نميكنم. آخر خط كش ما دين ما است. يك كسي آمد نزد آقايي استخاره كند. گفت: آقا استخاره كن ميخواهم مسافرت بروم. آقا قرآن را باز كرد، گفت: بد است. گفت: ول كن بابا آخوندها براي خودشان ميگويند! مسافرت رفت پول خوبي هم گيرش آمد. آمد گفت: آقا بر خلاف استخارهي شما اين سفر براي من يك درآمدي داشت. اين تجارت من خيلي سود كرد. پس چرا استخاره بد آمد. آن آقا اهل معنا بود. يعني يك خبرهايي داشت. گفت: شما در فلان جا نمازت قرباني نشد؟ گفت: چرا نمازم… گفت: خيلي خوب كل درآمد تو به اينكه نمازت از بين برود نميارزيد. شما خوبي و بدي را بر اساس اسكناس… مثل اينكه ميگوييم: فلاني چاق است. آدم خوبي است. فلاني لاغر است آدم بدي است. كيلويي كه نيست…. تو كيلويي نگاه كردي. چون سودش خوب است، پس مسافرت خوب است. چون سودش كم است، در جمع بايد حساب كنيد. يك دبيرستان خوب آن نيست كه ديپلمههايش در دانشگاه بروند، آقاي رئيس دبيرستان اين ديپلمي كه در دانشگاه فرستادي، ديپلم تارك الصلاة فرستادي يا نماز خوان؟ ديپلم با ادب يا بيادب! اين ديپلم رفتارش با دبير چيست؟اين ديپلم رفتارش با پدر و مادر چيست؟ انسانيّت هم حساب كنيد. و الا يك چيزهايي را آدم حفظ كند جلو برود، چون خوب بله اين، ما الآن در دنيا مشكل سواد نداريم. مشكل اخلاق داريم. مگر آمريكا بيسواد است؟ ما ميگوييم: با سواد است. ولي نتيجهي سواد و تكنولوژي چه شد؟ حمله به عراق و افغانستان! قُلدري! قرآن چند تا سوره دارد؟ ما به تعداد سورههاي قرآن به بين الملل پول ميدهيم. يعني به 114 عنوان پول ميدهيم. نميدانم يونسكو، يونيسف، چه و چه و چه. جمهوري اسلامي 114 رقم پول به اين سازمانهاي بين المللي ميدهد. براي اينكه جزء چيز هستيم، جزء اعضاي آن هستيم. اعضا هم يك سهميه دارند بايد بدهند. آمريكا گردن كلفتي ميكند، نميدهد. اين تكنولوژي اين است. يعني زور ميگويد.
6- نياز جدّي جوامع بشري به اخلاق و معنويت
بنابراين مشكل ما الآن مشكل دين است. مشكل اخلاق است. مشكل اين نيست كه چيزها را حفظ كنيم در دانشگاه برويم، متخصص و پروفسور بشويم. مشكل اين است حالا كه پروفسور شديم اين تخصص خود را به چه كسي ميفروشي؟ ما چند ميليون متخصص داريم كه تخصّصشان را به طاغوتها ميفروشند. خلبان است. ميگويد: برو بمباران كن، ميرود بمباران ميكند. اصلاً نميگويد: آقا ببينيد درست است تخصص دارم، خلبان هستم، اما چرا بمباران كنم؟ اين چه گناهي كرده است؟ حرف حساب شما چيست؟ حرف حساب اين چيست؟ اسلام ميگويد: نه! اسلام ميگويد: جنگ هم كه ميخواهي بكني به طرف بگو من…
اميرالمومنين به يارانش گفت:در جبهه دانه دانه سخنراني كنيد. كه من اين هستم، فكرم اين است، دليل من هم اين است. يعني يك نفر را ناآگاهانه نكشيد. اينكه يك جايي را بمباران كن. حالا چه كسي هست و چه هست، به من چه! به من ابلاغ شده بمباران كن. جنگهاي كور. يعني تخصص اضافه شده اما تخصص كور!
درود بر جمهوري اسلامي! خلبان ما ايام جنگ، روي پل ميرفت ميخواست يك پلي را بزند، يك نفر روي پل راه مي رفت دائم در هوا تاب داد. گفت: چه شده؟ گفت: يك نفر آمده اين چه گناهي كرده است بايستم اين از پل برود، پل را بزنم. ببينيد يك چنين خلباني روي كرهي زمين نيست. ما آنچه برايمان ارزش است، نفس كشيدن براي ما مهم نيست. شرف براي ما مهم است. شرفمان را از دست نميدهيم. شاعر يك شعر ميگويد: حسين جان! بدنت سوراخ سوراخ شد. اما كسي نتوانست عزّت تو را سوراخ كند. يعني سرت به ني رفت، اما حرفت منطقي بود. اگر نور ميخواهيد او. قانون ميخواهيد او. «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» اميد ميخواهيد «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» همهي قرآن اميد دارد. نترسيد. مريم گرسنه بود. درخت خشك را رطب تازه داد. اين آيهي قرآن است. «تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا» (مريم/25) مأيوس نشويد. از درخت خشك… شنهاي طبس طرح آمريكا را خنثي ميكند. نترسيد. امام خدا داشت هيچ چيز نداشت. شاه همه چيز داشت، خدا نداشت. او بر او پيروز شد. امام حسين زير سم اسب رفت، خيمههايش را هم سوزاندند. جبّهاش را هم كندند. يعني نه لباس داشت. نه خوراك داشت. چون آب خوردن هم نداشت. لباس هم جبهاش را كندند، مسكن هم خيمهاش را آتش زدند. يعني خوراك، پوشاك، مسكن، هيچ چيز نداشت. ولي امام حسين پيروز شد، يزيد همه چيز داشت شكست خورد. شما سوريه برويد. قبر بچهي امام حسين را ببينيد. آنجاپايتخت معاويه، شما بگوييد: قبر معاويه. البته ما با يك پول سنگيني رفتيم قبر معاويه را هم ديديم. يك قبر خرابه در يك اتاق، يك گربه هم آنجا راه ميرفت. راه نميدادند ما با پول رفتيم. ميخواستم قبر معاويه را ببينم. مركز حكومت معاويه، قبر معاويه، مركز حكومت معاويه قبر بچّههاي امام حسين، «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين»، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» (طه/132) ابوها رفتند. ابولهبها، ابوجهلها، اَبَرها هم ميروند. هم ابوها ميروند، هم اَبَرها. آنچه ميماند حق است. اگر ميخواهيد بمانيد به ماندنيها وصل شويد. خدا ماندني است. «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ» (نحل/96) همه ميپرند. «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق» (نحل/96) بارها من اين مثل را زدم. دم طاووسي را كه خدا رنگ كرده است، هميشه ثابت است. هرچه هم شيلنگ بگيري، رنگش هست. تخم مرغي را كه ما رنگ ميكنيم با يك خرده تُف پاك ميشود. رنگ بشر ميپرد. امروز ميگويند: جاويد، اين دوره به تو رأي ميدهند. دوره بعد به تو رأي نميدهند.
اگر ميخواهي بمانيد، اگر ميخواهيد ماندگار شويد، اميد داشته باشيد، اگر منجي ميخواهيد «علم النجاة» امام در صحيفهي سجاديه ميگويد: پرچم نجات قرآن است. اگر استدلال ميخواهيد. قرآن ميگويد: «قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُم» (نسا/174) قرآن ميگويد: هرچه من ميگويم برهان است. حتي پيغمبر به مخالفين نميگفت: من درست ميگويم و تو باطل. ميگفت: بيا ببين «إِنَّا» اينكه ميخوانم قرآن است. «إِنَّا» يعني ما «أَوْ إِيَّاكُمْ» يا شما، يا ما يا شما «لَعَلى هُدىً» يا هدايتيم، «أَوْ في ضَلالٍ» يا گمراهيم. يا من يا شما يا حق ميگوييم: يا باطل. بنشينيم حرف بزنيم. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُم» استدلالي صحبت كنيم. با استدلال صحبت كنيم. با فكر صحبت كنيم. به قول آن آقا ميگفت كه: به آمريكا گفته بود كه به جاي بكس بياييم شطرنج بازي كنيم. چون بكس منطقش زور است. شطرنج منطقش معنياش فكر است. بيا فكر كنيم. رئيس جمهور ما به بوش گفت: آقا بيا مناظره تلويزيوني كنيم. نيامد. مناظره تلويزيون مستقيم، بعد گفت: من تنهايي شما جمعي بياييد. يعني با همهي مشاورين بياييد. نيامدند. دو تا از مراجع تقليد ما در قم اعلام كردند، ما حاضر هستيم با بالاترين افراد وهابّيها بحث مستقيم بين المللي بكنيم. از طريق ماهواره! هرچه وهابّيها ميگويند، ما بگوييم: تو بگو ما هم بگوييم. 5 دقيقه تو، 5 دقيقه ما. معني عقل هم اين است. معناي آزادي اين است. اگر كسي در را بست، يك كسي يك چيزي گفت و اينها اين آزادي نيست. يك دانه كتاب شيعه در كتابخانه وهابّي باشد انفجار به وجود ميآيد. يك دانه، بندهي طلبه، شما خانهي هر آخوند شيعه برويد، از ده تا تا چند هزار كتاب اهل سنت هست. اما شما در اين كتابخانههاي وهابيها برو ببين يك كتاب شيعه پيدا ميكني؟ اين كه من در را ببندم حرف بزنم اينكه مردي نيست. چراغ را روشن كن ببينيم رقص تو چطور است؟ در تاريكي ميرقصي، خوب بله رقّاص هستي. در تاريكي كه مهم نيست. نور آقا بنشين صحبت كنيم. قرآن ميگويد: استدلال «فَبُهِتَ الَّذي كَفَر»(بقره/258) ابراهيم چنان دليل آورد كه طرف بهت زده شد. «فَبُهِتَ الَّذي كَفَر» خوشحاليم. افتخار ميكنيم مكتبي داريم كه مرجع ما با بالاترين مغز وهابّيها ميگويد: استدلال گفتگوي تلويزيوني مستقيم! مستقيم! رئيس جمهور ما به رئيس جمهور آمريكا ميگويد: گفتگوي بين المللي مستقيم! پيغمبر ما ميگويد: گفتگوي مستقيم بين المللي!
7- معجزه بودن قرآن در عصر حاضر
قرآن ما ميگويد: يك سوره مثل قرآن بياوريد، ولو سورهي سه آيهاي، «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» (كوثر/1) «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَْر» (كوثر/2) يك سورهي كوچك. يك سورهي كوچك بياوريد اصلاً نه حمله به غزه ميخواهد، نه حمله به لبنان. نه به كويت، نه به عراق، نه به ايران، نه سنا آمريكا، نه دلار، نه بودجه، نه توطئه، نه طراحي، نه اينقدر سياست بازي، يك آيه يك سوره بياوريد. شما هم كه دستتان خالي است. در جلسهي قبل هم گفتم. ميليونها عرب داريم كه دانشمند هستند، زبان مادريشان هم عرب است. كمونيست هم هستند. عربهاي دانشمند كمونيست جمع شوند يك آيه بياوريد. بعد هم ميگويد: جمع شويد. اين رقمي جمع شويد. اين دقيقهي آخر اين را بگويم. «إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» يعني اگر راست ميگويي. يعني مرد هستيد جمع شويد. اين آيهي قرآن است. يك آيه ميگويد: «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» دعوت كنيد من كسي را كه هركسي را كه استطاعت داريد دعوت كنيد. من نميگويم: مردم كدام منطقه، بعد ميگويد: «وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا» (نساء/129) هرگز نميتوانيد مثل قرآن را بياوريد. يك جا هم ميگويد:«وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً» (اسراء/88) پشت به پشت هم بدهيد نميتوانيد. نميتوانيد، نميتوانيد، نميتوانيد، نميتوانيد. اينقدر قرآن به اين كفّار سيخ فرو كرده است. اگر راست ميگويي. دعوت كن از هركس ميخواهي دعوت كن. هرگز نميتوانيد. پشت به پشت هم… اين همه قرآن سيخ ميزند،ميگويد: يك سورهي كوچك بياوريد من قانع هستم. چرا اينها يك سورهي كوچك نميآورند، اين همه جنگ و توطئه و دلار خرج ميكنند؟ در قرآن چه هست؟ در قرآن چيست؟
خدايا ماه قرآن است. در جلسهها شركت كنيد. در مسجدها برويد. كارها را پلاستيكي نكنيد. قرآني كه تلويزيون ميخواند نوار است.زشت است نوار پلاستيك قرآن بخواند، شما حلقوم داري قرآن نخواني. من ديروز نشسته بودم، ساعت آخر روز جمعه ديدم كه دعاي سمات گذاشته است. با خودم گفتم: اين پلاستيك دعاي سمات ميخواند. تو آدم هستي دعاي سمات… پلاستيك اذان ميگويد. اذان پلاستيكي ولو همهي ايران همهي خيابانها اذان پلاستيكي بگويند، ثواب ندارد. اذان حلقومي ثواب دارد. نكند ما از پلاستيك كمتر باشيم. يك مقدار تلويزيون و اينها خوب است ولي پايتان را از مسجد قطع نكنيد. منتهي برنامهي مسجد را هم انشاءالله جلسهي ديگر ميگويم.كه مساجد هم بايد زنده باشد. مساجد ما بعضيهايشان زنده است. بعضيهايشان آنطور كه بايد زنده نيست.
خدايامزهي دين و مزهي فهم قرآن و مزهي عمل قرآن را به ما بچشان و توفيق بده به ديگران بچشانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»