متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/5/31
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندگان پاي تلويزيون ماه رمضان 88 بحث را تماشا ميكنند. به مناسبت رمضان ميخواهم مقداري راجع به قرآن صحبت كنم. موضوع: تفاوت ميان قرآن و علوم بشري.
اول اينكه در علوم بشري، علوم بشري، قرآن… در علوم بشري گاهي مؤلف مشكل دارد. در علوم بشري گاهي ممكن است نويسنده باسواد باشد ولي آدم خوبي نباشد. نيّت خوبي نداشته باشد.يا با سواد هست اما علمش محدوديت دارد. فقط توانسته در اين رشته كتاب بنويسد. بگويي: يك رشتهي ديگر بنويس، ميگويد: نه من تافتون ميپزم. بگويي: بربري ميخواهم ندارد. بگويي: سنگك ميخواهم ندارد. اختراعات هم همينطور است. يك مخترع در يك رشته، در يك كار، دو كار اختراع دارد. يعني محدوديت دارد. خيليها خيّاط خوبي هستند. ولي قبا ميدوزند، كت و شلوار نميتوانند بدوزند. يا كت و شلوار ميتواند بدوزد، عبا نميتواند بدوزد. گنبد خوب ميسازد. نميتواند برج بسازد. آپارتمان خوب ميسازد، گنبد نميتواند بسازد. مثل پزشكها تخصصش در كليه است. آن تخصّصش در قلب است. او در حلق و بيني است. او در ارتوپدي است. ديگران محدوديت دارند.
1- محدوديت علوم بشر و نامحدود بودن علم الهي
يا از نظر علمي، محدود هستند. يا از نظر شخصيتي گير و گور دارند. اما قرآن چه؟ «تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ» (زمر/1) خدا، اين مؤلفش خداست. عزيز است و حكيم. عزيز است يعني هيچ چيز در آن نفوذ نميكند. حكيم است يعني يك حرف غير حكيمانه در حرفهايش نيست. اين يك مورد. ولذا حديث داريم هدايت را از غير قرآن نگيريد. «فَتَضِلُّوا» گمراه ميشويد. كساني كه قرآن را كنار ميگذارند، ولو در كارهاي خوب. در سير و سلوك و اخلاق و خودسازي و جامعهسازي و… «تضلّوا» گمراه مي شوند. اقتصاد بايد از قرآن گرفته شود. وگرنه متلاشي ميشود. سياست بايد از قرآن گرفته شود. وگرنه متلاشي ميشود. ازدواجها بايد پايهاش قرآني باشد. وگرنه متلاشي ميشود.
«من اراد العلم فاليثوّر القرآن» اگر علم واقعي ميخواهيد به سراغ قرآن برويد. هنوز يك ميليونم قرآن كشف نشده است چه ميگويد؟ الآن يك مدتي است پزشكها به تكاپو افتادند. در تهران يك كنگرهاي بود، قرآن و طبّ. در يزد يك كنگرهاي بود، قرآن و طب. حدود هزار تا مقاله آمده بود. از دانشجوها و پزشكها، يك ذره يك ذّره، يك كمي دارد سر و كلهي قرآن پيدا ميشود. حالا تازه قرآن كلي ميگويد. قرآن فقط ميگويد: نماز بخوانيد. اما حالا چند ركعت بخوانيد، چند ركعتش در قرآن نيست. نماز صبح را بلند بخوانيد. نماز ظهر را يواش بخوانيد. اينها ديگر در قرآن نيست. شك بين سه و چهار كرديم، چه كنيم؟ در قرآن نيست. يعني يك «اقيموالصلاة» گفته، هر «اقيموا الصلاة» آن چند هزار مسئله دارد، ديگر مسائلش در روايات است. طب هم همينطور است. يك كليّاتي اشاره كرده است. اشاره كرده است. اما ديگر باقياش را بايد تحقيق كنند.
اگر علم ميخواهيد برويد از قرآن كد بگيريد. چرا قرآن اسم يازده ميوه را برده است؟ميوههايي كه اسمش در قرآن است هنوز بعد از هزار و چهارصد سال مفيدترين ميوههاي هستي است. به نظر همهي پزشكها. يعني اگر از همهي پزشكهاي دنيا بپرسي بهترين ميوه چيست؟ميگويد: خرما، انگور، زيتون، موز، سيب، انار. ميوههايي كه در قرآن امده است. قرآن ميگويد: گوشت تازه «لَحْماً طَرِيًّا» (نحل/16) ممكن است مثلاً 50 سال ديگر، سي سال ديگر يك پژوهش و تحقيقاتي بكنند، بگويند: اين گوشتهاي يخي كه ما ميخوريم گير دارد. يا فلان عارضهاي دارد. در قرآن دائم گفته: «لَحْماً طَرِيًّا» گوشت تازه، بله يكوقت اضطرار است آدم گوشت ميگيرد، در فريزر ميگذارد براي اينكه ميخواهد يك مسافرتي برود، كه دستش به قصاب و گوشت فروشي نميرسد. ولي متأسفانه الآن بلايي گير ما افتاده است كه كنار قصابي هم هست گوشت ميخرد در يخچال ميگذارد. كه بايد حتماً گوشت يخي بخوريم. قرآن ميگويد: «لَحْماً طَرِيًّا» گوشت تازه. اين «طَرِيًّا» كه گفته است يك كلمه گفته است. «طَرِيًّا» از اين يك كلمه ساده نگذريد. ممكن است تحقيقاتي پژوهشهايي بشود، معلوم شود اين گوشتهاي يخي كه ما ميخوريم چه عوارضي دارد. كما اينكه قرآن ميگويد: «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْن» (بقره/233) بچه شير مادر را بخورد. اينقدر شير خشك داديم حالا كنگرههايي در تهران درست شده است، چند سال بنده هم رفتم در آن شركت كردم، و حالا كنگرهها بين المللي شده است. كنگرهي بين المللي شير مادر و خطرات شير خشك. از اول قرآن گفت: مادر بچّهاش را شير بدهد. ما شير مادر را كم كرديم به سمت شير خشك رفتيم، حالا سرمان به سنگ خورده برميگرديم كنگرهي شير مادر. تمام چيزهايي كه در قرآن كد ميدهد عمل نكنيم، سرمان به سنگ ميخورد.
در مسائل سياسي هم همينطور است. سياستهاي ابراهيمي و موسوي و عيسوي و پيغمبري و سياستهاي الهي مانده است. سياستهاي موجي و زوري و پولي و تهديدي و اينها همه مثل كف موجي بوده جولان داشته رفته است. قرآن ميگويد: اگر سراغ حقيقت ميخواهيد برويد از قرآن كد بگيريد. سورهي يوسفي كه فيلمش را ديديد، من يك تفسير سورهي يوسفي دارم، 800 نكته از سورهي يوسف درآوردم. گفتم: حالا اين عقل من است. سواد من است. گفتيم: كس ديگري هم اگر فكر كند يك عمره به او ميدهيم. جايزه! هفتاد تا رساله آمد. در رسالهها چيزهايي بود كه در هيچ كتاب تفسيري نبود. از قرآن استفاده شده بود. آنها را اضافه كرديم به تفسير خودمان جلوي آن هم يك علامت ستاره گذاشتيم. در مقدمه آن نوشتيم خوانندهي عزيز به ستاره ها كه ميرسي اينها براي من نيست. اينها براي تدبّر ايرانيها و جوانهاي تحصيل كردهي ايران است. الآن اين سورهي يوسف كه جيبي است، هزار و چهارصد نكته تا الآن گير بنده آمده كه چهارصد تاي آن تقريباً از خود من نيست باقي آن از كتابها است و گاهي هم خدا به خودم يك چيزي داده. آنوقت چه كسي ميتواند، كدام داستان سرا، شما اين را از هنرمندها بپرسيد. آنهايي كه قصه نويس هستند. بگوييد: ما يك قصه ميخواهيم مثل قصهي يوسف كه قصهي يوسف ده صفحه قرآن است. سورهي يوسف يازده صفحه است، يك صفحهاش هم براي يوسف نيست. آن كه از قصهي يوسف شروع ميكند، ده صفحه است. به يك نويسنده بگو: آقاي نويسنده، نويسندههاي قهّار كرهي زمين كار به ايران ندارم. به نويسندگان قهّار كرهي زمين بگو، داستاني به ما بنويس كه ده صفحه باشد، ولي در اين ده صفحه هزار و چهارصد نكته بگذاري. بسم الله ببين ميتوانند يا نميتوانند. گاهي وقتها دو كلمه كه كنار هم است، ما همينطور رد ميشويم. «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» (تين/1) تين يعني انجير. قسم به انجير، قسم به زيتون. همين! اين يك رسالهي دكترا است. رابطهي بين انجير و زيتون چيست؟ چرا اين دو اسمش با هم است؟ الكي! چطور شما كباب را با ريحان ميخوري؟ ماست را با نعناع ميخوري؟ شما ميداني كه چه سبزي را با چه غذايي بخوري. نعناع را با ماست ميخوري. كباب را با ريحان ميخوري. اگر پلو و شويد و باقالا است، شويدش ميكني. رابطهاش چيست؟ همينطور الكي! اين فرمول دارد. فرمولهايي كه در قرآن است. فرمول آمار، فرمول كلمات، فرمول قالبها، هركس علم ميخواهد، مزهي قرآن را نچشيده است. ماه رمضان بايد يك نهضت قرآني شود. خوب اين هم يك تفاوت.
2- قابل فهم بودن معارف قرآن براي عموم مردم
محتوا گاهي سنگين است. ولي قرآن ميگويد: نه! «عَرَبِيٌّ مُبين» (نحل/103) سنگين نيست. قرآن از نهج البلاغه هم آسانتر است. منتهي آموزش و پرورش ما، دانشگاه ما نرفته كار نداريم. قرآن از انگليسي خيلي آسانتر است. اصلاً ما ايرانيها كه حرف ميزنيم، بخش عظيمي از حرفهاي ما كلمات عربي است. آنقدر كلمات فارسي و عربي قاطي شده كه كسي يك همّت بكند ديگر راحت ميتواند. منتهي به شرطي كه نويسندگان عربي در دبيرستانها و دانشگاهها، عرض كردم حالا من نميتوانم بگويم: غرض داشته، نميتوانم هم بگويم بيغرض بوده است. خدا مي داند! اگر غرضي نداشتند خدا از سر تقصيراتشان بگذرد. اگر غرضي داشتند خدا انشاءالله كيفر به آنها بدهد. كه با غرض اين را نوشتند. ولي ظاهرش اين است كه غرضي نداشتند. برميدارند مثلاً كتاب عربي مينويسند «العصفور طار» يعني گنجشك پريد. «العصفور» يعني گنجشك. «طار» يعني طيران، پريد. خوب حالا گنجشك پريد يا نپريد. به كجا برميخورد. ما ميتوانيم بگوييم: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» (مائده/9) خدا به مؤمنين وعده داده است. ما ميتوانيم اين كلمات عربي را يك چيزي بنويسيم كه وقتي عربي ياد گرفتيم با قرآن هم… مثل آدمي كه ميخواهد قدم بزند.خوب از اين خيابان برو كه در خانهي عمه يك سلامي هم به عمّه بكني. يك صلهي رحم هم باشد. به عمو هم يك سلام و عليك بكني. تو كه بنا است قدم بزني از يك خياباني برو كه يك صلهي رحم در آن باشد. فاميلها در اين خيابان هستند. ما در اين خيابان قدم ميزنيم. آيات قرآن عربياش جاي ديگر، ما جاي ديگر. بستر آموزش و پرورش و دانشگاه ما بسترش اين است كه ديپلم و ليسانس آن با قرآن آشنا شود. نميدانم حالا يا خواب بوده يا غفلت بوده، يا غرض بوده، هركدام هست بايد استغفار شود. بزرگان ما هم بايد استغفار كنند. نوشتههاي ديگر،
3- اميد آفرين بودن آيات قرآن كريم
تفاوت سوم، بعضي نوشتهها آدم را مأيوس ميكند. به بنبست ميكشاند. كتابهايي هست كه وقتي طرف ميخواند خودكشي ميكند. ولي قرآن ميگويد: اصلاً در من بن بست نيست. «إِلاَّ الَّذينَ تابُوا» چقدر «إِلاَّ الَّذينَ تابُوا» داريم. «تابوا» يعني توبه كند. يعني هركس هر جنايتي كرده است راه برگشت براي او هست. باقي كتابها آدم را به بن بست ميرساند. ميگويد: اينطور شد؟ متأسفانه، متأسفانه، متأسفانه، متأسفانه، گاهي مشاوريني در خانوادهها پيدا ميشود كه وقتي خانم يا آقا به او مراجعه ميكند، ميگويد: بله شما از نظر روانشناسي ديگر راهي نداريد. پس طلاق بگيريد. بگو: من سوادم اينقدر است. در اسلام بن بست نيست. طلاق داريم، ولي در چه مرحلهاي طلاق است؟اسلام ميگويد: بدترين حلالها طلاق است.طلاق حرام نيست، حلال است. اما حديث داريم بدترين حلالها است. يعني طلاق را بگذاريد براي وقتي كه ديگر امكان زندگي ندارد. صرف اينكه مثلاً من اينطور دوست دارم. او آنطور دوست دارد. من مثلاً ميگويم غروب خانه بيا. او ساعت ده خانه ميآيد. من ميگويم: نميدانم چنين، او ميگويد: چنين. بله ما توافق نداريم پس از هم جدا شويم.سر يك چيزهايي يك هوسهاي زودگذر خانواده را متلاشي ميكنند. اسلام چه ميگويد؟ يكي از پيغمبرهاي ما زن خود را طلاق داد. يكي از امامان ما زنش را طلاق داد؟ يكي از مراجع تقليد را شما سراغ داريد زنش را طلاق بدهد؟ اختلاف سليقه را بايد صبر كرد. چقدر روايت داريم كه آدم يك چيزي را از همسرش ميبيند ناراحت است ولي صبر كنيد. آنوقت براي صبر هم اجر گذاشته است. پاداش گذاشته است. يعني اينطور نيست كه حالا صبر كند، آخر بسوزم و بسازم؟ نه مزد داري! بعضي كتابها آدم را به بن بست ميرساند. مأيوس ميكند. ولي در قرآن يأس نيست.
بعضي كتابها آدم را مغرور ميكند. ميداني تا حالا چقدر كتاب مطالعه كردم؟ ميداني روزي چند ساعت مطالعه ميكنم؟ ميداني چند تا فوق ليسانس دارم؟ بعضي كتابها آدم را مغرور ميكند. يعني آدم را باد ميگيرد. ولي قرآن، ضمن اينكه ميفرمايد: «مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (كهف/65) يعني علمش لدني است، يعني وصل به علم خداست، درعين حال ميگويد: «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» (اسرا/85) باز هم عبد هستي. «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ» (اسرا/1) پيغمبر علم تو بند به علم خداست. اما عبد هستي. «و اشهد ان محمداً» اول ميگويد: «عَبدُه» بعد ميگويد: «و رسوله»، «عبده» تو بنده هستي. «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» هرچه هم سواد داشته باشي، سوادت جز قليلي بيش نيست. بالاترين مهرههاي علمي هستي؟ روزي 34 بار يعني هفده ركعت نماز هر ركعتي دو سجده، بلندترين نقطهي بدنت پيشاني است. در هفده ركعت، هر ركعتي دو بار، دو هفده تا سي چهار بار. روزي سي و چهار بار بلندترين نقطهي بدنت را به خاك بمال. تو را باد نگيرد. فكر نكن حالا يك چيزي بلد هستي، حالا در مسابقات المپياد نفر اول شدهاي، اگر يك وزنهاي برداشته اي، يعني بندگي فراموش نشود. باقي كارها گاهي آدم را مغرور ميكند. سوت كشيدن، كف زدن، در انتخابات آدم رأي آورد. قرآن كتابي است ضمن اينكه تو را رشد ميدهد، باد تو را هم خالي ميكند. يعني نميگذارد كه تو را باد بگيرد.
4- اعجاز قرآن كريم در همه عصرها و براي همه نسلها
«لَا تَفْنَى عَجَائِبُه» (بحار الانوار/ج2/ص284) قرآن عجائبش فاني نميشود. «لَا تُحْصَى عَجَائِبُه» (بحار الانوار/ج74/ص136) قابل شمارش نيست. هم «لا تفني» داريم، هم «لا تحصي» داريم. «لا تفني» فاني نميشود. ببين يك مهندس ساختمان لوكسي ميسازد، مهندس بقلي ميآيد آن طرف خيابان، يا كنار همين ساختمان، يك ساختمان از آن لوكستر ميسازد. اين امروز عروس است، زيبا است. فردا يك كس ديگر عروس ميشود، اين عروس قبلي هم يك شكم زايمان دارد، آن دومي كه ميآيد، عروس اولي از گردانه خارج ميشود. ساختمان و عروس و زيبايي «تفني» يعني فاني است. زمان مصرف دارد. اما هيچكس نميتواند بگويد: قرآن ديگر الآن تاريخ مصرفش تمام شده است. هميشه تر و تازه است. «لا تفني» يعني فاني ميشود.«لا تحصي» يعني احصي، يعني شانزده و هفده و چهل و دو و دو ميليون و سه ميليون نيست. عجائب آن قابل شمارش نيست. عجائب قرآن نه قابل شمارش است، ميشود گفت: چند ميليارد. نه قابل زمان است، كه بگوييم: اين به درد اين ميخورد. مثلاً حالا شما حديثها هم همينطور است. شما يك كلمه پيدا كن از زگهواره… شما بخوانيد. «ز گهواره تا گور دانش بجوي» بسم الله بهتر از اين ميخواهي چه كني؟ شما يك كلمه براي علم بگو. براي زمان علم، يك كلمه حضرت رسول فرمود: ز گهواره تا گور! حالا شما ميخواهي چه كني؟ بالاتر از اين چه ميخواهي بگويي؟ يك حديث داريم «ولو بالثُرّيا» برو تحصيل پيدا كن ولو كرات آسماني. ديگر چه ميخواهي بگويي؟ يك حديث داريم حتي روي سر نيزه. يعني برو چيز ياد بگير حتي اگر روي سر نيزه هستي. يك حديث داريم «علي لجج» گرچه روي موج دريا هستي. يك حديث داريم «ولو بالصين» گرچه كشور چين باشد. خوب بسم الله! زمان، از گهواره تا گور. مكان، «ولو بالصين»، «ولو بالثُريا» شرايط، ولو روي نوك نيزه، ولو روي موج دريا. خوب حالا شما بگو ببينيم، شما به دانشمندان اساتيد دانشگاه كرهي زمين، بگوييد: راجع به عظمت علم يك چيزي بنويسند. اگر توانستند مثل اين بگويند؟ «لا تُفني» كسي چيزي تا به حال نگفته است كه بگويد: من يك حرفي بهتر يا برتر آوردهام. در همهي رشتهها هم همينطور است. در همهي رشتهها همينطور است.
ما كلاسي داشتيم، اينهايي كه شركت ميكردند، همه دكتراي مديريت بودند. دكتراي درجه عالي كه كتابهاي مديريت اينها در دانشكدههاي مديريت تدريس ميشود. بنده هم مديريت قرآن را براي اينها ميگفتم. اصلاً همه مينوشتند. ميگفتند: اينها اصلاً نيست. چون مديريتهاي در دانشگاه اولين كلمهاش برنامهريزي است. از برنامهريزي شروع ميشود. كه يك مدير از برنامهريزي، كنترل، نظارت، نميدانم ارزيابي، چه و چه و چه… حرف الفباي مديريت برنامهريزي است. با كلمهي برنامهريزي شروع ميشود. ولي اسلام چه ميگويد؟ اسلام مديريت را از كجا ميگويد؟
ماه رمضان، رمضان 88 بينندهها پاي تلويزيون هستند. نفهميديم قرآن چيست. بنده اقرار ميكنم كه نفهميدم. با اينكه 15 سالگي طلبه شدم، الآن 65 ساله هستم. پنجاه سال هست طلبه هستم. سي، چهل سال در تفسير بودم، بسمه تعالي نفهميدم. من كه كسي نيستم. بزرگ بزرگها گاهي ميگويند: نميفهميديم چه است؟ ما عوام هستيم. مثل اينكه ميگوييم: نفت چيست؟ ميگويد: همين كه در چراغ است. دنياي پتروشيمي ببينيد از نفت چه چيزهايي درميآورد. ما ميگوييم: نفت همين است كه در چراغ است. نگذاشتند، البته يك عده كه فهميدند برنامهريزي كردند كه قرآن… حالا ما زبان مليمان را حفظ كنيم. زبان عربها هم… ما چه كار به عربها و عجمها داريم؟ ما ميگوييم: اين پر از نكته است. مثلاً ما ميگوييم: گنجشك پريد. خوب پريد ولي در عرب براي پريدن، پريدن يك متري زمين يك معنا دارد. از يك متري تا دو متري يك معناي ديگر دارد. دو متري تا ده متري هم يك معناي ديگر دارد. ما ميگوييم: آسمان، همين يك كلمه ميگوييم: آسمان، آسمان كجا، چند متري، «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء» (بحار الانوار/ج9/ص28) شاخهي درخت در آسمان است. آسمان همينجا است كه شاخهي درخت است. يا «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماء» (مومنون/18) از آسمان باران ميآيد. يعني ابرها، يا بالاتر از ابرها، ما ميگوييم: رفت. خوب همين رفت! براي چه رفت؟ براي طلا رفت. عرب ميگويد: «ذَهَبَ» براي نقره رفت. عرب ميگويد: «فَضَّ» فرار كرد، عرب ميگويد: «فَرَّ» هجرت كرد، عرب ميگويد: «هَجَرَ» مسافرت كرد عرب ميگويد: «سَفَرَ» گير شوهرش افتاده بود فرار كرد، از دست شوهرش نجات پيدا كرد، عرب ميگويد: «طَلَقَ». «طَلَقَ»، «سَفَرَ»، «هَجَر»، «فَرَّ»، «ذَهَب»، «فَضَّ» هركدام… اينها يك بچه ميگويند شيريني بگير، شيريني هم كه شيرين است. اما يك قناد خودش ميگويد: شيريني صد رقم معنا دارد. چه شيريني؟ توسعهي زبان عربي، توسعهي كلمات قرآن، قالبهاي قرآن، جغرافيايي قرآن، نه فاني ميشود نه احصا ميشود.
5- ترتيل و تجويد، مقدمه تفكر و تدبّر در آيات قرآن كريم
خدايا آيا يك زماني در ايران خواهد شد كه نسل نو ما بدانند قرآن چه ميشود؟ دانشگاه به قرآن پي ببرد؟ ميشود يك چنين زماني بيايد؟ اين چيست كه امام سجاد ميگويد: اگر من باشم و قرآن روي كرهي زمين احدي نباشد. يعني روي كره ي زمين يك نفر باشد. امام سجاد و قرآن، ميفرمايد: اگر من باشم و قرآن روي كرهي زمين احدي نباشد، وحشت نميكنم. چون همه چيز دارم. حالا وقتي هم سراغ قرآن آمديم در حد هنرنمايي، تجويد و تواشيح و نميدانم سه تا آيه را با (يك نفس خوردن) با يك نفس خواندن… مثل لاتهايي كه ميگويند: ما يك دو كيلو آب غوره را با يك نفس سر ميكشم. حالا اگر كسي يك شيشه آب غوره را با يك نفس سر كشيد، اين خيلي كمال است؟ بنده بشماريد زير آب ميروم. ها…. ها…. زير آب ميروم. مثلاً تا عدد نود من زير آب ميايستم. خوب مثلاً اين، اين از اين كارها است كه مردم عادي ميكنند. دو كيلو آبغوره را با يك نفس سر ميكشند.تا شمارهي نود زير آب ميايستند. خوب اين آقا هم مثلاً هشت تا آيه را با يك نفس خوانده است. خوب اين تو را به خدا چيست؟يعني وقتي ما را سرگرم ميكنند، اين رقمي سرگرم ميكنند. يا كاشيكاريها را با خط كوفي مينويسند. خط كوفي يعني چه؟مگر ما كوفي هستيم؟مگر ما ميفهميم؟ خوب روانتر بنويس كه لااقل من بفهمم. چنان الفها را در هم مينويسند كه هيچ جني نميتواند يك متر از آن را بخواند. يا سرگرم تجويد شديم. يا هنرنمايي شديم. يا چند تا… يا روي كيف عروس گذاشتيم. قرآن روي كيف عروس ميگذارند يعني عروس خانم ميخواهيم زندگي كنيم براساس قرآن. توقعات تو طبق قرآن. خدمات من طبق قرآن. اخلاقمان طبق قرآن. بچهداري ما قرآني، شيردادن به بچه ما قرآني، همه چيز ما قرآني باشد. الآن يك قرآن روي كيف عروس ميگذارند، نه عروس در اين فكر است نه داماد. بله به عنوان تبّرك،به عنوان تبرّك است. قرآن مكتب است، تبرّك نيست. حالا بعضيها كه استفادهي خيلي زشتي از قرآن ميكنند. مثلاً آية الكرسياش را به شاخ گاو ميبندند، شيرش زياد شود. «و ان يكاد» را به بچه ميزنند عقرب او را نگزد. چهار قل ميخوانند ماشينشان در درّه چپ نشود. يا مثلاً تبليغات مثلاً «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/13) صابون فلان، روغن نباتي فلان، عرض كنم به حضور جنابعالي كه يعني ما نفهميديم قرآن چيست. چون نفهميديم اين كار را ميكنيم. كسي اگر نفهمد اين قالي ابريشم است متري چقدر قيمتش است، با اين شيشه ماشينش را پاك نمي كند. با يك پارچهي طبيعي پا ميكند. اين كه برداشته با قالي شيشه پاك ميكند نميفهمد اين قالي چند است؟
6- توجه قرآن به نيازهاي معنوي و روحاني بشر
خوب ثمرهي علوم ديگر موقّت است. يك پزشك دارو ميدهد موقّت است.ثمرهي قرآن موقّت نيست. چيزي كه قران به ما ميدهد براي هميشه است.علوم ديگر موقّت است. اين هم يك فرق است. علوم ديگر پوست را ميبينند. علوم قرآن باطن را هم ميبيند. مثلاً دكتر علم پزشكي ميگويد: اين غذا را بخور، اين غذا را نخور. خوب بخور، نخور، در قرآن است. در قرآن هم داريم «كُلُوا» بخور، هم ميگويد: «لا تَأكُلُوا» نخور. بخور و نخور در دنياي پزشكي هم هست، اما قرآن هم ميگويد: بخور، نخور، براي پزشكي. هم ميگويد: نگاه كن… مثلاً دكتر ميگويد كه: نسبت به غذا توجه داشته باش. به غذاي خود توجه كن. اين را پزشك ميگويد. قرآن هم ميگويد: به غذاي خود توجه كن. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/24) ببينيد فرقش را ميگويم. قرآن يك آيه داريم ميگويد: «فَلْيَنْظُرِ» يعني نظر كند، «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» انسان به طعام خودش نگاه كند چه ميخورد؟ در غذا دقّت كند. دنياي پزشكي ميگويد: در غذا مراعات كن. يعني از نظر بهداشتي، اما يك آيه اين را ميخواهد بگويد: انسان به طعامش نگاه كند، از نظر بهداشتي غذا سالم باشد. پيش ماندهي حيوان نباشد.غذاي كهنه نباشد. مسموم نباشد. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» حلال است يا حرام؟ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» اين غذا از چه تركيب شده است؟سيبزميني كه ميخوري چند درصدش نشاسته است؟ چند درصدش آب است؟چند درصدش قند است؟چه فرمولي تركيب شده تا اين شده است؟«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» كه ديگران هم دارند يا فقط تو ميخوري؟ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» كه انرژياش را كجا مصرف ميكني؟ قرآن ميگويد: «وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مومنون/51) اگر خوردي از انرژياش يك عمل صالح انجام بده. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» يك جا ميگويد: «كُلُوا»… «وَ لا تَطْغَوْا» (طه/81) طغيان نكن. ببينيد! به غذايت نگاه كن. از نظر بهداشتي اين را بشر فهميده است. اما اينها ديگر در كلام بشر نيست. حلال است يا حرام؟پزشك كار ندارد. ديگران دارند يا ندارند؟ پزشك كار ندارد. از انرژي آن كار خوب انجام ميدهي يا كار بد؟ پزشك كاري به اين كارها ندارد. سوء استفاده ميكني يا نه؟ پزشك كاري به اين كارها ندارد. يعني اين قرآن يك چيزي را كه نگاه ميكند، ميگويد: نماز بخوان، ولي در همين نماز، خون رساني به مغز هم هست. بهترين وقتي كه خون به مغز ميرسد وقتي است كه در سجده هستيد. در همين نماز حركات ركوع و سجود هم هست. در همين نماز مسواك هم هست. در همين نماز آب سرد هم هست. در همين نماز حركات دست جمعي هست. همين كه ميگويد: جماعت برو. چرا ميگويد: مسجد برو؟ منزوي نشو! با مردم دولا شو. با مردم بلند شو. با مردم سجده كن. يعني ضمن اينكه ميگويد: با خدا هستي، خودت را هماهنگ امت اسلامي هم بكن. تك رَوي نكن. منزوي نشو. گوشهگيري نكن. يعني نماز جماعت عبادت است، اما در عين حال سياست هم هست. ارزشها هم هست. پشت سر هركسي نماز نخوان. آن كسي كه نماز ميخواني بايد از او گناه نديده باشي. گناه كبيره، بعد هم ميگويد: صف اول آدمهاي درجه يك بايستند. آدمهايي كه سوادشان، تقوايشان بيشتر است، آنها صف اول بروند. يعني ضمن اينكه عبادت خدا است ارزشهاست، عبادت است، نظم است، هماهنگي با جماعت است. انتخابات هم هست. اگر اين آقا را قبول نداري برو مسجدي كه آقايش را قبول داري. زوركي نيست. آزادي هم هست. شما ركعت اول خواندي نميخواهي ركعت دوم به آقا اقتدا كني. يا يادت آمد با كسي قرار داري، يا يادت آمد مثلاً فلاني پشت در است، كليد جيب شما است. تا بحول لله گفتي قصد فرادي كن. يعني ميشود يك ركعت اقتدا كرد، ركعت دوم آدم براي خودشان است. گير نيستي. يعني ببينيد. اعتماد به همديگر است. اگر شك داري ركعت دوم يا سوم هستي وقتي آقا بلند شد بگويي: خوب آقا كه بلند شد، من هم به آقا گوش ميدهم. گاهي هم آقا اعتماد ميكند. نميداند سرش را از خاك برداشته نميداند ركعت دوم است، تشهد بگويد. يا ركعت سوم است، ميخواهد بلند شد سبحان الله بگويد. آقا تا دارد فكر ميكند، عقبيها ميگويند: بحول لله! يعني آقا شك نكن بلند شو.يعني هم آقا به ديگران اعتماد ميكند، هم ديگران به آقا اعتماد ميكنند. ببينيد نماز جماعت است. اعتماد به همديگر، خون رساني به مغز، مسواك، آب سرد، انتخابات، آزادي، هماهنگي با مردم، حاضر غايب اتوماتيك، فلاني مسجد نميآيد. برويم ببينيم چه مشكلي دارد؟ اتوماتيك جامعه همديگر را حاضر غايب ميكند. يك نظارت همگاني هست. اين ابعاد مختلف است كه…
7- بهرهگيري از ماه مبارك رمضان براي انس با قرآن كريم
تفاوت بين دين اسلام و باقي علوم اين است كه باقي علوم يك رشته در يك شاخه ولي اسلام در هر رشته انواع عنايتها را دارد. بحث مفصّل است. بينندهها يك گامي براي قرآن برداريد. نكند مسلماني در ايران باشد و نتواند قرآن بخواند. با اين همه با سواد، با اين همه كلاس، با اين همه برنامههاي صدا و سيما و مساجد، ديگر اگر كسي نتواند قرآن بخواند بايد يك لقبي به خودش بدهد، كه اولين كلمهي او لقب اين است. ديگر حالا باقياش را خودتان بنويسيد. بگوييم: بيهمت! يا چه… يك كلمهي بي… چرا اين همه كلاس، اين همه ديگر، ما مسلمان هستيم. مزهي قرآن را بچشيم.و اسلام اين همه دشمن دارد ميگويد: بابا يك سوره مثل قرآن بياوريد من بساطم را جمع مي كنم. اين همه سناي آمريكا و اين همه پول وتوطئه و چرا اين همه توطئه ميكنند؟ ما چقدر عرب كمونيست داريم؟ خوب اين عربهاي كمونيست جمع شوند زبان مادريشان عربي است. يك سورهي كوچك بياورند، ديگر به غزه حمله نكنند. اسرائيل كه دستش باز است. آمريكا كه دستش باز است. اينقدر ما عرب كمونيست داريم كه خدا را هم قبول ندارد. قرآن ميگويد: شما كه زبان مادريتان عرب است يك سورهي كوچك بياوريد من بساطم را جمع ميكنم. چرا اين همه عليه دشمن اسلام، دشمنان اسلام تلاش ميكنند، و يك سوره نميآورند. كجاي اين گير است؟ هزار و چهارصد سال است همه رقم مبارزه ميكنند، مثل قرآن نميآورند. كجاي اين گير است؟ پيداست يك چيزي است آن چيز را ما بايد درك كنيم.
خدايا به ما توفيق بده قرآن را بچشيم و بچشانيم. فكر و چشم و قلب و پوست و گوشت و سياست و اقتصاد و روابط ما با خودمان، با جامعه، با مردم، با دوست، بادشمن، تمام روابطمان را قرآني قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»