متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/5/29
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحثي را كه در نظر گرفتيم اين است كه خيليها، حال و انگيزه و نشاط براي كار دارند، بعضيها هم تا ميشود ميخواهند از زير كار فرار كنند. عوامل نشاط، انگيزهها چيست؟ حالا در هر وزارتخانهاي نسبت به كار خودش، در هر بازار و كارخانه و مزرعهاي، در هر خانوادهاي نسبت به كار خودش. انگيزهها و بيانگيزگي، اين موضوع بحث ما است. بحث خوبي است. يك كتاب است. ميتواند يك پژوهش و يك رسالهي علمي باشد. هم از نظر اجتماعي، هم از نظر رواني، منافع داشتن انگيزه، خطرات بيانگيزگي، يك بحث خوبي است.
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث عوامل انگيزه، عوامل بيانگيزگي. اين بحث را به نحوي من 15 سال پيش در تلويزيون داشتم. با يك تغييرات و تصرفّاتي و يك تكميلهايي بعد از 15 سال همان بحث را با اصلاحاتي ميخواهم ارائه دهم. امروز عوامل را دستهبندي كردم. 1- عوامل معنوي، 2- عوامل اجتماعي، 3- عوامل رواني، 4- عوامل علمي كه انگيزه را زياد ميكند. 5- عوامل حكومتي 6- عوامل مادي. گاهي هم عوامل ملّي ميشود. ملّي، ميهني كه نبايد از آن غفلت كنيم.
1- عوامل معنوي، مهمترين عوامل انگيزشي
خوب اما عوامل معنوي. قويترين عامل، عامل معنوي است. يك آيه گفته: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلا» (آل عمران/97) فقط آيهي وجوب حج همين است. هركس مستطيع است مكه برود. هر سالي يك ميتينگ دو سه ميليوني، از همهي كرهي زمين، پولدارها، با لباس ساده، كفن پوشيده روي خاك مشعر ميخوابند. همهي رييس جمهورها جمع شوند با همهي امتيازات، خواسته باشند هر سال يك ميتينگ درست كنند بله تا رييس جمهور هست ممكن است يك گروهي را با زور پول و دلار بفرستد. اما از رييس جمهوري كنار برود ديگر كسي گوش به حرف او نميدهد. امروز اين آقا وزير است خطش را ميخوانند. از وزارت كنار برود خطش را نميخوانند. مدير كل است كنار برود ديگر خطش را نميخوانند. استاندار، سفير، وكيل، هركس ميخواهد باشد. اما عوامل معنوي،
الآن نشاطي كه مردم مكه ميروند با نشاط صد سال پيش، دويست سال پيش فرق نميكند. عوامل معنوي ثابت است. پابرجا است. يا حسين! هفتاد ميليون لباس سياه روز عاشورا در خيابان ميريزند. همه رييس جمهورهاي كرهي زمين همهي دلارهايشان را روي هم بگذارند كه در فاصلهي يك روز هفتاد ميليون سياه پوش يا حسين بگويد، همهي رييس جمهورها بدوند نميتوانند. اين خيلي زور دارد عوامل معنوي! اصلاً انقلاب ما به خاطرعشقي بود كه مردم به امام داشتند. امام هم عشقي بود كه به خدا و فرمان خدا داشت. اصلاً امام نميخواست بگويد پيروز شويم يا شكست بخوريم.
قرآن يك آيه دارد ميگويد: «يَقْتُلُون»، پشت سرش ميگويد: «يُقْتُلُون»، «يَقْتُلُون» (توبه/111) يعني اين اين را بكشد. «يُقْتُلُون» يعني اين شهيد شود. مي گويد: مهم اين است كه خدا گفته: دفاع كن. ما براي دفاع وظيفهي شرعيمان اين است جبهه برويم. حالا يا شكست ميخوريم يا پيروز ميشويم. هدف رضاي خداست. هدف اين نيست كه حتماً پيروز شويم.هدف اين است كه حتماً شهيد شويم. نه! هدف اين است كه به كشور ما حمله شد، دفاع واجب است. عقلاً و شرعاً خلاص!
عوامل معنوي خيلي زور دارد. ولذا در قرآن «في سبيل الله» زياد است. آنوقت عوامل معنوي بركاتي دارد. كسي اگر براي خدا كار بكند، شما الان براي خدا سر جلسه بيا يا براي مثلاً اضافهكار، مأموريت، پول، دلار، ريال، كار براي خدا پنج امتياز دارد. امتيازات عوامل معنوي.
2- امتيازات انگيزههاي معنوي بر ديگر انگيزهها
1- خداوند كم را هم مي خرد. كسي براي خدا كار بكند كم هم باشد قبول است. يك ريال به فقير بده. قبول است. يك سلام به يك بچه بكند قبول است. لازم نيست حتماً يك چيز قيمتي باشد. يك حبّه انگور دهان يك گربه بگذاري، حساب ميشود. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» (زلزله/7) ذرّهاي، چيزي هم باشد قبول است. خداوند معيوب را هم ميخرد. مردم جنس معيوب باشد نميخرند. اما امام كه نماز ميخواند، ميگويد: خدايا اين نماز ما بود. «إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحار الانوار/ج83/ص38) عيب هم دارد شتر ديدي، نديدي. خدايا با عيبهايش بردار. خداوند معيوب را رسوا نميكند. گاهي وقتها مثلاً يك ميوه ميخريم معيوب است. نارس است. در خانه وقتي ميگويد: ببين اين هندوانهات بود! حالا مثلاً خانم برنج پخته يك شن در آن است. مرد شن را درميآورد، اين پختِ تو بود! يعني آن هندوانهي بد را زن نشان مرد ميدهد كه عرضه نداري يك هندوانه بخري. آن هم شن را نشان ميدهد تو عرضه نداري يك پلو بپزي. ولي خدا اين نيست. «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح» عيبها را مي پوشاند.
خداوند گران ميخرد. خدا خيلي گران ميخرد. اين نمازهاي ما چند ميارزد؟ يك كسي كه مرده نماز نخوانده، بچههايش ميخواهند برايش نماز بخرند، فرض كنيد 50 سال كل عمرش هم كه نماز ميخوانده، 15 سالگي تا 65 سالگي مثلاً 50 سال نماز سالي چند است؟ سالي 200 هزار تومان. 50 تا 200 هزار تومان چقدر مي شود؟10 ميليون. 10 ميليون، 10 ميليون. 50 تا هم روزه ميخواهد بخرد. روزه چقدر است؟ آن هم 100 تومان. ميشود 5 ميليون، كل عبادتهاي ما 15 ميليون است پول يك پژو. يعني 50 سالت را يك پژو عادت كردي. آنوقت خدا ميگويد: بهشتي را ميدهم كه «جَنَّاتٍ تَجْري» با 15 ميليون يك مرغداني هم تهران به آدم نميدهند. يك طويله و يك آغل براي بز نميدهند. آنوقت شما به اندازهي يك طويلهي بز براي خدا كار كردي، آنوقت خداوند ميگويد: «جَنَّاتٍ تَجْري»… «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماء» (حديد/21) به اندازهي تمام آسمانها و زمين جا. اوه! اين خدا گران ميخرد. آنوقت حالا ببين چقدر ضرر است؟ ما يك كاري بكنيم كه خدايي… براي خدايي كار بكنيم كه كم را بخرد. جنس معيوب هم بخرد. آبروريزي هم نكند. گران هم بخرد. تازه از خودش است. مثل بابايي كه به بچه اش ميگويد: بابا اين زمين از خودمان است. يك پدري به بچهاش بگويد: تو خودت كه از من هستي. زمين هم من به تو دادم. پول ساختمان را هم من به تو دادم. بعد هم به من بفروش. اين پسر به غريبهها بفروشد. چقدر در دلش به او برميخورد. ميگويد: اين خيلي بيانصاف است. تمام امكانات خانه را من به او دادم، خود پسرم از من بود، بعد به او گفتم بابا من ده برابر ديگران ميخرم. باز هم به غريبهها فروخت.
3- كار براي خدا پشيماني ندارد
ما هركاري براي خدا نكنيم پشيمان ميشويم. دنيا چيزي نيست. رييس جمهورياش چيزي نيست. 8 سال است. تازه رييس جمهور چيست؟ رييس جمهور ايران، ايران يك تكه از آسيا است. آسيا يك تكه از… اين كه ميگويم از امام است. به مرحوم شهيد رجايي گفت. گفت: شما رييس جمهور شدي، غرور تو را نگيرد. رييس جمهور ايران شدي. ايران يك گوشه از آسيا است. آسيا يك گوشه از كرهي زمين است. كرهي زمين يك گوشه از منظومهي شمسي است. منظومهي شمسي يك گوشه از فلان كهكشان است. فلان كهكشان يك گوشه…. اوه… يك روايتي بچگي شنيده بودم، هر روز كه ميگذرد برايم شكوفاتر ميشود. كه آسمان اول نسبت به آسمان دوم مثل يك حلقه در يك بيابان است. دوم نسبت به سوم، سوم نسبت به چهارم، چهارم نسبت به پنجم، پنجم نسبت به ششم، ششم نسبت به… يعني هر آسماني نسبت به آسمان فوقش مثل يك حلقه در يك بيابان است. هر شبي آدم پاي تلويزيون مينشيند، ميبيند كه بله در فلان جا يك ستارهاي كشف شده كه نميدانم چند هزار سال نوري. چند هزار سال نوري فاصله با ما! يعني واقعاً همين است. يك حلقه در يك بيابان.
عوامل معنوي، ما از خدا هستيم. خدا ميگويد: كار بكن. من مزد به تو ميدهم. دنيايت را هم تأمين ميكنم. اينطور نيست كه هركس براي خدا كار ميكند، گرسنه بماند. بسيار آدم داريم مخلص مخلص است. اصلاً محاسبه در پولهايش، در كارهايش حساب پول نميكند. زندگياش هم روي فرم است. آدمهايي هم هستند كه تكان ميخواهند بخورند، محاسبه ميكنند هميشه هم هشتشان گرو نه است. نهشان هم گرو هشت است. اينطور نيست كه اگر ما براي خدا كار بكنيم كلاهمان پس معركه باشد. از كاروان عقب بيافتيم. از قافله عقب بيافتيم. رضاي خدا، عوامل معنوي امتيازاتي دارد.
4- امدادهاي الهي در گرو انگيزههاي معنوي
اگر براي خدا كار كردي، خدا يك راههايي را به تو نشان مي دهد. قرآن ميفرمايد: (قاري) «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنكبوت/69) راههايي را نشانت ميدهند در بن بست نماني. ببينيد. واقعاً منافقين در بن بست ماندند يا نماندند؟ به چند تا كشور پناهنده شدند؟ آخرش چه شد؟ آدم بيخدا در بن بست ميماند. ولي امام وقتي ميخواهد از دنيا برود ميگويد: من با دلي آرام و قلبي مطمئن، آدم مؤمن در بن بست نميماند. ولي آدمهاي غير مؤمن در درد چه كنم، چه كنم ميافتد. چه بايد كرد؟ چه بايد كرد؟
فرعون موسي را تعقيب كرد. پشت سر موسي لشگر فرعون، جلوي موسي دريا، همه گفتند: «إِنَّا لَمُدْرَكُونَ» (شعرا/61) الآن فرعونيها ما را ميگيرند. چون جلوي ما درياست، پشت سر ما لشگر فرعون است. موسي گفت: (قاري) «قَالَ كلاََّ إِنَّ مَعِىَ رَبىِّ سَيهَْدِينِ» (شعرا/62) موسي گفت: خدا با من است. پشت سر من لشگر، جلوي من آب اما خدا با من است. رسيد گفت: چوبت را به آب بزن، آب كنار ميرود، وسط دريا خشك ميشود، عبور كن برو. يك بحثي دارم دقيقههاي نود. به قول فوتباليست ها خدا دقيقههاي 90 چه ميكند؟ دقيقهي 90 يك تار عنكبوت كنار غار آمد. دقيقهي 90 تا در باز شد، زليخا گفت: يوسف قصد بد نسبت به من داشته است، «وَ شَهِدَ شاهِد» (يوسف/26) آن شاهد حرف زد. در فيلم ديديد. دقيقهي 90 وقتي همهي مسئولين حقوقي و نظامي و انتظامي، سياسي و همه با هم غافل بودند، دقيقهي نود شن هاي طبس طرح آمريكا را خنثي كرد. دقيقهي 90 كه به مريم گفتند: پدرت خوب، مادرت خوب، تو اين بچه را از كجا آوردي، يك مرتبه عيسي در گهواره حرف زد. «إِنَّ مَعي رَبِّي سَيَهْدين» (شعرا/62) در قرآن دائم… دقيقهي 90 كه لشگر ابرهه سوار فيل شد آمدند كعبه را خراب كنند، «تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ» (فيل/4) «فجََعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولِ» (فيل/5) «عصف» يعني كاه، «مأكول» يعني خورده شده. كاه خورده شده، پِهِن. فيل سوار پِهِن شد. پودر شدند. دقيقههاي 90! آدمي كه خدا دارد، هيچ آن مأيوس نميشود. خوب اين يك مورد.
مسئلهي دعا خيلي مهم است. لشگر طالوت و جالوت، جالوت خيلي قوي بود. طالوتيها خيلي كم بودند. دائم آب رفتند، آب رفتند، آب رفتند، تا آخرش يك چند نفري ماندند. گفتند: (قاري) «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره/249) آيهي قرآن است. يعني گاهي گروه كم بر گروه زياد غالب است. يك آيه در قرآن داريم ميگويد: بيست بر دويست پيروز است. نترسيد. بيست بر دويست پيروز است اگر خدا بخواهد. «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن» (انفال/65) «عِشْرُونَ» يعني بيست تا. بيست نفر مقاوم، «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن» خود جمهوري اسلامي سي سال است عليه ما توطئه ميكنند. توطئه گر هم يك كد خدا و يك نميدانم لات و قُلدُر و چاقوكش و خان نيست. همهي قلدرهاي دنيا بسيج شدند، در اينكه ما را بشكنند. سي سال است ما را ميشكنند. هر سال از سال قبل بهتر ميشويم. دست خدا نيست. امام حسين در دعاي عرفه ميفرمايد: «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاك» كور شود چشمي كه خدا را نبيند. سي سال اين همه توطئه، هر روز هم پيش ميرويم. البته ضربه هم ميخوريم. بالاخره قبول است جنگ تحميلي خيلي جوانها ما شهيد شدند. جانباز شدند. اسير شدند. ولي در عين حال بالاخره ما موفقتر هستيم يا عراق؟ امام موفقتر بود يا صدام؟ چهرهي ايران در دنيا چيست، چهرهي عراق چيست؟
5- حمايت از مظلومان، لازمه غيرت ديني
عوامل معنوي رضاي خدا، امداد غيبي، دعا، غيرت و تعصب از عوامل دروني است. قرآن ميفرمايد كه: (قاري) «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدان» (نساء/75) «ما لَكُمْ» چرا غيرت به خرج نميدهيد؟ بالاخره يك عده آن طرف دنيا، آن طرف مرز هر جاي كرهي زمين اگر مستضعف بودند، شما بايد به نفع مستضعفين موضع گيري كنيد هر رقم كمكي ميتوانيد بكنيد، بكنيد. اين آيهي قرآن است. كمك مستضعفين كرهي زمين،ترك و عرب و عجم و اندونزي و مالزي و شرقي و غربي ندارد. هر جاي كرهي زمين كسي ضعيف شد، و مستضعف شد و مظلوم شد بايد به نفع او داد زد. حتي اگر مسلمان نباشد. مشركين دخترهايشان را زنده در گور ميكردند. خدا روضه ميخواند. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكوير/1) «وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ» (تكوير/2) «وَ إِذَا الْبِحَار…» آن زماني كه خورشيد گرفته شود. نورها چه شود. چه شود، چه شود، چه شود. در آن زمان ميپرسند: چرا اين دختر زنده را در گور كردي؟ «بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تكوير/9) چرا زنده در گور كردي؟ از اين چه ميفهميم؟ از اين ميفهميم كه خداوند براي دختر كافر هم روضه مي خواند. چرا؟ براي اينكه دختر كافر مظلوم است. بايد به نفع مظلوم فرياد زد. ولو كافر باشد.
خوب از چيزهايي كه انگيزه را زياد ميكند، روي حساب حالا يك حديثي بخوانم. حديث داريم هركس ميخواهد ببيند ايمانش كامل است يا ضعيف است، خدا يك خط كش به شما داده است. گفته: با اين خطكش متر كن. اگر به آنچه داري محاسبه ميكني، ايمانت ضعيف است. اگر به آنچه در دست خداست محاسبه مي كني ايمانت قوي است. يعني در محاسبات خدا را هم در نظر بگيريم. ما در محاسبات ميگوييم: ببين دختر ما الآن ليسانس است. اگر فوق ليسانس شود پس شوهرش دكتر خواهد شد. شوهرش دكتر شود پس لابد استخدام رسمي خواهد شد. پس لابد خانه و ماشين و تلفن خواهد داشت، پس، پس، پس، پس همينطور مينشينيم و اين حرفها را ميزنيم. روي حساب محاسبات، فقط به آنچه در دست شما است، حساب نكنيد. قرآن مي فرمايد كه: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب» (طلاق/3)پيرمردي مثل زكريا بچهدار شد. روي هيچ محاسبه نيست. در سن صد سالگي. ابراهيم در سن حدوداً صد سالگي بچهدار شد. درخت خشك را خدا، اينهايي كه ميگويم همه قرآن است. حديث نيست كه بگويي: حديثش معتبر است يا غير… متن وحي است. مريم درخت خشك را تكان بده رطب تازه براي تو ميآيد. قصهي ابرهه، قصهي امدادهاي دقيقهي نود، يك كلاغ ميآيد يك چيزي را زير خاك ميكند، با هابيل و قابيل، فرزندان آدم ميگويد: تو هم جنازه را خاك كن. يعني گاهي وقتها يك كلاغ ميآيد يك انسان را از بن بست نجات ميدهد. ميگويد: راه اين است. پيام ميدهد.
6- توكّل به خداوند در امور زندگي
توكّل انگيزه را بالا ميبرد. بچههاي ما، نسل ما كم توكّل هستند. ميگوييم: چرا داماد نميشوي؟ ميگويد: نان از كجا بياورم؟ ميداني نان از كجا بياورم يعني چه؟ يعني خدا اگر يكي باشم، قدرت دارد به من نان بدهد. دو تا كه شديم ديگر قدرت خدا ته ميكشد. آخرش اين است. آن كسي كه ميگويد: نان از كجا بياورم؟ يعني اگر يكي باشم خدا رازق است، دو تا باشيم ديگر خدا رازق نيست. ولذا حديث داريم هركس ازدواج نكند، چرا بچهدار نميشوي؟ ميخواهم راحت باشم فعلاً يك چند سالي. اين راحتي را در بيبچگي ميداند. آنوقت اين خانم چند رقم مريض ميشود. و خانمهايي هم هستند 5 تا، چهار تا، دو تا سه تا بچه دارند سالم هستند.اين خانم هم ميخواهد راحت باشد هر روزي يك قرصي، يك دوايي، يك دكتري… دائم قندش بالا ميرود. فشارش پايين ميآيد. راحتي را از خدا بخواهيم. حتي ميخواهي بخوابي بگو: خدايا من ميخواهم بخوابم. راحت بخوابم. وگرنه ميخواهي راحت بخوابي دو شاخه تلفن را بكش. پشه بند ببند. همهي اين برنامه ها را كه ريختي يك باره ميبيني يك گربه بالاي سر تو ميآيد به هم ميپرد، دو متر بالا ميپري. ميخواستي راحت بخوابي؟ خيلي براي خودتان برنامهريزي نكنيد.
يكي از افرادي كه يك وقتي هم وزير بود چند دوره… بله يك دوره وزير بود. يك دوره هم جزء خبرگان بود. ميگفت: از بس فشار كار وزارتخانه مرا اذيت كرده بود، يك روز گفتم: آقا ن اين رقمي ميبُرم. يك 24 ساعت همهي ملاقاتها لغو. احدي با من تماس نداشته باشد. جز خدا و عزرائيل. ميگفت: به رييس دفترم گفتم، همهي برنامهها را ريختم كه يك استراحت مطلق… رييس دفتر آمد گفت: آقا يك بنده خدايي از بوشهر و بندرعباس آمده ميگويد: من 24 ساعت در ماشين بودم. مي خواهم يك دقيقه با وزير حرف بزنم. اگر به من وقت ندهيد من بايد بروم مسافرخانه بگيرم. اجازه ندهيد به خاطر يك دقيقه من بروم در شهر غريب مسافرخانه بگيرم. اگر هم بيش از يك دقيقه حرف زدم، شما من را بيرون كن. ميگفت: طوري حرف زد كه دل من سوخت و به آقاي وزير گفتم: بابا اين يك دقيقه حرف بزند شما هم بعد 24 ساعت استراحت مطلق. گفت: باشد حالا يك دقيقه بيايد. آقاي وزير خودش به من ميگفت. ميگفت كه آمد و گفت: آقاي وزير! من يك دقيقه بيشتر وقت ندارم. 24 ساعت هم در ماشين بودم. 24 ساعت هم بايد برگردم. 48 ساعت در ماشين بودم براي يك دقيقه.گفت: حالا بگو يك دقيقهات تمام شد. گفت: ميترسم. گفتم: نترس. گفت: آقا ميترسم. گفتم: نترس. گفت: آقا ميترسم، گفتم: نترس تمام شد برو بيرون. گفت: حالا كه ميگويي: نترس ميگويم. به قدري از تو وزير بدم ميآيد كه ميخواهم با چاقو تكّه تكّهات كنم. خداحافظ! وزير ميگفت: اين را به ما گفت و رفت. اصلاً ديگر خواب از سر ما پريد. (خنده حضار) استراحت مطلق ميگفت: چون وزير بودم تصميم گرفتم كه يك كاري بشود، اصلاً درست و دقيق… ميگفت: تلخترين روز من آن روزي بود كه تصميم گرفتم به من… حضرت امير ميگويد: اصلاً راه خدا شناسي اين است كه هركاري من ميخواهم طور ديگر درميآيد. «عَرَفْتُ اللَّهَ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ نَقْضِ الْهِمَم» (نهج البلاغه/511) هروقت شما برنامهريزي كردي طور ديگري شد خدا ميخواهد بگويد: من هم هستم. من هم هستم. همهي برادرها گفتند: يوسف گم شود. فراموش شود. آيهي سورهي يوسف اين است. «يَخلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبيكُم» (يوسف/9) «يَخلُ» يعني خالي شود. «وجه» هم يعني صورت. يعني يوسف را پرت كنيم، محو كنيم تا صورت بابا براي ما خالي شود. يعني چشم بابا روي ما متمركز شود. يعني ديگر يوسف را نبيند. آنها ميخواستند تمام چشمهاي يعقوب متوجه اينها شود. شد؟ يوسف را محو كردند، تمام توجه يعقوب به يوسف بود و خودشان خالي شدند. «وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرينَ» (انبيا/70)
يكي از چيزهايي كه انگيزه ايجاد ميكند، نذر و عهد و قسم است. ميگويد: آقا صبح ها از خواب بيدار نميشوم. براي نماز چه كنم؟ گفتم: آقا ده هزار تومان خودت را جريمه كن مثل فنر بالا ميپري. نميتوانم فحش ندهم. آقا تصميم بگير هر فحشي كه دادي يك مبلغي خودت را جريمه كن. يك روز روزه بگير. با نذر آدم ميتواند خودش را مهار كند. با قسم ميتواند. با عهد ميتواند. يكي از چيزهايي كه انگيزه ايجاد ميكند ايمان به قداست كار است. الآني كه در اداره يك چيزي مي خواهيم بفروشيم مزايده، مناقصه، نميدانم بازرسي، بازرسي ويژه، حراست، حفاظت، همهي كارها را مي كنيم. اگر ايمان در دل افراد باشد الآن مسجد جامع شوشتر، چوب مسجد جامع درش براي 800 سال پيش است. گلوله بزني در آن فرو نميرود. براي آنكه آن نجّار در مسجد ساخته براي رضاي خدا، يعني قداست داشته است. كليسا هم همينطور است. ساختمانهايي كه رنگ مذهبي دارد محكم ميسازند. آن زماني كه اصفهان خانهي هاي خودشان خشتي بود، مسجدها را آجري ميساختند. قداست كار! اما وقتي كار مقدّس نباشد، ميگويد: به ما چه؟ ما نخوريم او خواهد خورد. بگذار ما بخوريم. كارها اگر قداست داشته باشد. انگيزه را زياد مي برد. خوب اينها انگيزههاي معنوي.
7- نقش خدمات اجتماعي در بركت يافتن عمر
اما سراغ انگيزههاي اجتماعي برويم. اينجا چون در وزارت مسكن داريم صحبت ميكنيم و برادرها و خواهرها از وزارت هستند. يك حركت خوبي در آموزش و پرورش شد، خيريّن مدرسه ساز، خيلي جواب داد. حتي آذربايجان شرقي به من گفتند چند روز پيش تبريز بودم، 27 ميليارد تومان مدرسه ساختند. در يك سال!27 ميليارد تومان خيلي پول است. كار خوبي بود راه افتاد. يك خيّريني هم درست شد به نام خيّرين خانه ساز. اين هم كنار و گوشهها كار خوبي است. شما نميداني يك مسكن كه بدهي، اول كسي كه در دنيا به كسي مسكن بدهد، قيامت مسكنش تأمين است. يك حديث بخوانم. حديث داريم اگر كسي يك اتاق خالي دارد به كسي نميدهد، خدا به فرشتهها ميگويد: ببينيد اين بندهي من به آن بندهي من محتاج است و او در را قفل كرده راه نميدهد. به عزت و جلال خودم قيامت اين را سرگردان خواهم كرد. حديث داريم ساختمان بيش از نياز باشد وبال برصاحبش است. حديث است ديروز حديثش را ديدم. آن مقداري كه نياز داريد ساختمان بسازيد. آن مقداري كه نياز نداريد وزر و وبال است. حالا دولت هم يك تسهيلاتي انجام ميدهد. خوب دستش درد نكند. ولي هيچ كاري را دولت به تنهايي نميتواند. يك مقدار هم توقع ها بالا رفته است. يك مقدار هم گير ما زياد شده است. حالا يك اتاق بالا دارم به او بدهم ديگر بلند نميشود. به او بدهم بلند نميشود.
ما يك زائرسرا، ستاد نماز مشهد داريم، اينهايي كه نمازشان فعال هستند، يعني دبيرستانها مدارسي كه نماز جماعتش خوب است،تشويقي سه روز ماشينش را آموزش و پرورش ميدهد، زائرسرايش را ستاد اقامهي نماز. يك چند تا… چون نبش جاي خيلي حساسي است چند تا مغازه درآوردند، گفتم: آقا همهي مغازهها را خراب كنيد. يك سالن كنيد با ميني بوس در سالن بيايند، بخوابند، بروند. گفتند: آقا مغازهي اينجا سر قفلي است. گفتم: بابا امروز به هواي سر قفلي ميآيد مينشيند، فردا ديگر نميشود با جرثقيل بلندش كرد. يك خرده هم مشكل اين است. يعني خيلي هم پولدارها عيب ندارند. يك خرده هم فقيرها معيوب هستند. پولدار عيبش اين است كه بخل ميكند، فقير اين است كه نشست ديگر بلند نميشود. از قديم گفتند: آدم خوش حساب شريك مال مردم است. و من اين حديثش را هم ديدم. حديث ديدم كه كساني كه خوش حساب هستند شريك مال مردم هستند. معلوم شد كه اين ضرب المثل از يك حديث… بني آدم اعضاي يكديگرند كه سعدي ميگويد. اين حديث است. منتهي… ما همهي مشكلات را ميتوانيم به چند شرط حل كنيم. يكي جوانهاي ما مثلاً ميگويند: خوابگاه دانشجويي نداريم. خوب يك دانشجو كه چهارسال ميخواهد بخوابد، اشكال دارد ده روز عملگي كند. حالا فوقش در ترم قبول شدي. خوب قبول شدي كه قبول شدي. چه خبر است كه من در دانشگاه موفق شدم. خوب در دانشگاه موفق شدي، ده روز هم بيل دست بگير. ما ميگوييم: نه بسازند من بروم در آن بخوابم. يعني حاضر نيستيم خودمان براي خوابگاه چهارسالهمان… الآن اين دانشجوهايي كه طرحهاي تابستاني ميروند در روستاها خدمات ارائه ميدهند، مگر اينها دانشجو نيستند؟ خيلي از آنها از دانشگاههاي، دانشجوهاي خيلي ممتازي هم هستند. اما ميگويد: به شكرانهي اينكه من در دانشگاه قبول شدم، حالا در تابستان سه ماه تعطيل هستم ده روزش را در اين روستا ميروم، براي اين روستا يك خدمات فرهنگي، عمراني هر كاري بلد هستم ميكنم. چه اشكال دارد كه يك دختر ليسانس قالي ببافد؟ اصلاً حرفش را نزن. من ليسانس قالي ببافم؟ آقا معذرت ميخواهيم. ببخشيد توبه ميكنيم.
من خانهي باغ يك نفر رفتم كه يك دور تفسير نوشته است. تفسيرش هم تفسير خوبي است. ديدم پاچههايش را بالا زده تا زانوهايش در باغ انگور در گل است. چه اشكال دارد كسي آيت الله باشد جزء خبرگان هم باشد، يك دور تفسير هم نوشته باشد. خوب بيل هم دست بگيرد. مگر چه ميشود؟ مشكل ما مشكل مخ است. فكر ميكنيم اگر اين خانم ليسانس شد عيب دارد يك هنر هم بلد باشد. اين آقا ليسانس شد عيب دارد يك پيچگوشتي دست بگيرد. فكر ميكنيم كه از روز اول بايد خانه دربست باشد. مشكل ما مشكل فكري است. همهي ما هم به يك نحوي گير هستيم. همهي ما بندهي طلبه هم گير هستم. من يك وقت براي خودم مثل زدم. نميدانم تلويزيون بود يا در سخنرانيها يك مثل براي خودم زدم. گفتم: خود بنده هم گير همين عمامه هستم. يعني اگر دارم مسجد ميروم عمامهي من به شاخهي درخت بند شد در جوب بيافتد، همانجا يك تلفن الو! مسجد، يك حادثهاي رخ داده نماز تعطيل است. حادثه رخ نداده است. اين نيم كيلو پنبه در جوب افتاده است. برو نمازت را بخوان. بعضي ها هم زنگ ميزنند ميگويند: يك فاجعه رخ داد. نه حادثه نه فاجعه! ما گاهي وقتها گير هستيم. يك سري خطهايي را خودمان مثل بتپرست ها، بت پرستها بت درست ميكردند راست بت خودشان گريه ميكردند. قرآن ميگويد: «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت بت تراشيدي حالا راست آن گريه ميكني؟ آداب و رسومي را درست كرديم كه مدير كل بايد اينطور باشد. بايد حتماً راننده داشته باشد. بايد حتما چنين باشد. بايد حتماً چنان باشد. يك مشت بايد بايد درست كردهايم و در بايدها پول كم ميآوريم. وقت كم ميآوريم. و… و… و… غيره. يك سري آداب و رسوم را در بنايي حذف كنيم. در تأليف حذف كنيم. در جامعه حذف كنيم. در عروسيها حذف كنيم. راه ميافتد. رمز گير كردن ما دو چيز است. يكي معنويت ما كمرنگ شده است. يكي آداب و رسوم غير الهي را دائم روز به روز به خودمان اضافه كرديم. يك چند تا شهيد رجايي مملكت ميخواهد، چند تا هم آخوند مثل نواب صفوي، اين نخها را قيچي كند حل مي شود.در دانشگاه ما اين نخها قيچي شد. در جمهوري اسلامي! ميگفتند: دانشجو بايد… دانشگاه بايد در شهرهاي بزرگ باشد. چه كسي گفت؟ در شهر كوچك هم باشد. دانشگاه بايد وسط شهر باشد. چه كسي گفت؟ در تپهها دانشگاه ميسازيم. استاد دانشگاه بايد 55 سال بيشتر نباشد چه كسي گفت؟ از استاد 70 ساله هم استفاده ميكنيم. دانشجو بايد شنبه تا چهارشنبه درس بخواند! چه كسي گفت؟ ما پنجشنبه و جمعه هم درس ميخوانيم. ترم تابستاني ميگذاريم. دانشجو بايد مفت درس بخواند. چه كسي گفت؟ پول ميگيريم. يعني يك سري از اين: چه كسي گفت؟ چه كسي گفت؟ها قيچي شد، چند ميليون دانشگاه اضافه شد. همينطور كه در دانشگاه ما يك سري از خطوط را شكستيم، در مسكن بايد يك سري از خطوط را بشكنيم، خطوطي كه نه عقلي و نه شرعي است، در عروسيها بايد يك سري از خطوط را بشكنيم، معنويت را بالا ببريم، مشكل حل ميشود.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد يك اراده و جگر و جرأتي به ما بده كه هر چه كه الهي نيست، و مزاحم هست از فكر و عملمان دور كنيم. به همهي بيمسكنهاي ما مسكن مرحمت بفرما! خيرين مسكن ساز! يك مسكن كه به يك جوان بدهيد، داماد ميشود، داماد كه شد از گناه پاك ميشود، فعاليت اقتصادياش اضافه ميشود، دهها رقم شغل در جامعه راه ميافتد، ايجاد اشتغال ميكند، كارتان را يك كار ندانيد، هيچ كس كارش را يك كار نداند، يك پليس، يك بسيجي، پاسدار، ارتشي، نگويد من شغلم ارتشي است، يا بسيجي يا پاسدار… نه! تو اگر مسئول امنيت شدي و مملكت امن شد، بنده هم كه در تلويزيون حديث بخوانم، ثوابش را به تو ميدهند. آن كسي هم كه ميرود كار ميكند، دانشگاه و دبيرستان و هر كس كه هر كار خيري ميكند، ثوابش براي آن كسي است كه مسئول امنيت است. اگر مملكت امن نباشد، هيچ كسي هيچ كاري نميتواند بكند. هيچ كس پايش پيش نميرود. پس شغلتان را يكي ندانيد. مسكن ساز نگويد يك اتاق به يك جوان داديم. نه خير! دهها رقم ايجاد اشتغال كردي، يك جوان را از گناه بازداشتي، و دل كسي را خوش كردي، مسكن خودت در قيامت تأمين شد. هيچ كس كارش را كار خاص نبيند، كارها ضرب در بركات زيادي ميشود. خوب تا اينجا كافي است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»