متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/5/22
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحثمان راجع به شيوهي كمك رساني است. كمك رساني خمس، زكات، انفاق، وام، كمك، حمايت، حمايتهاي سياسي، اجتماعي، علمي، اخلاقي و غيره است. شامل همه ميشود. كمك رساني. چون كار خيلي ميشود. شيوههايش فرق ميكند. ببينيد در دنيا ماليات ميگيرند. در جمهوري اسلامي هم خيليها ميگويند: آخر ما چند رقم پول بدهيم. ماليات كه دولت از ما ميگيرد. آخوندها هم ول كن نيستند. ميگويند: خمس بده، زكات بده. ما چند رقم بايد پول بدهيم؟ ما چه خاكي بايد بر سرمان كنيم؟
1- تفاوتهاي ماليات با خمس و زكات
ببينيد ماليات كه شما ميدهي براي چه ميدهي؟ براي زندگي خودت ميدهي. چون درون خانهات را موزاييك و سنگ ميكني. يك پولي هم به دولت ميدهي ميگويي: بيرون خانه را آسفالت كن. در خانه گلدان و باغچه داري، يك پولي به دولت ميدهي ميگويي: بيرون خانه پارك. در خانه كپسول آتش نشاني است. يك پولي به دولت ميدهي ماشين آتش نشاني. در خانه يك كمكهاي اوليه، قرصهاي آكسار آسپرين را داري. يك پولي به دولت ميدهي بيرون درمانگاه. در خانه يك قفل است، به دولت پول ميدهي بيرون خانه پليس است. پس مالياتي كه ميدهي پول به دولت ميدهي براي اينكه نيازهاي شما را پشت ديوار تأمين كند. يعني پليس بگذارد، آسفالت كند، پارك بسازد. آتش نشاني، درمانگاه، پولي كه به دولت ميدهي براي فقرا كه نميدهي. براي نيازهاي خودت ميدهي.
مثل اينكه آدم يك پولي از اين جيبش بردارد در اين جيبش بگذارد. بگوييم: آخر ما چقدر پول بدهيم؟ به چه كسي دادي؟ از اين جيبت در اين جيبت گذاشتي. شما امنيّت نميخواهي؟ پول به دولت دادي برايت پليس بگذارد. نبايد جاده صاف باشد. خوب پول به دولت ميدهي آسفالت كند. اگر پول دادي براي اينكه شما زندگيات راحت باشد، اين پول براي خداست؟
خمس و زكات بايد براي خدا باشد. نه براي مشكل خودت! ببينيد آخر ما گاهي قاطي مي كنيم. دو شاخهي تلفن را در برق ميزنيم. دو شاخهي برق را در تلفن ميزنيم. قاطي پاتي ميكنيم. ماليات هم جزء، خرجهاي خودت است. همينطور كه يك مواردي به دست خودت خرج ميشود، گوشت ميخري، سبزي ميخري، نان ميخري، فرش ميخري، همينطور كه يك پولهايي را با دست خودت خرج ميكني، يك پولهايي را هم به دولت ميدهي ميگويي: با دست دولت خرج شود. منتهي منافع من! گوشت و نان من، آسفالت و درمانگاه من، پس هر دو من شد. اما خمس و زكات «فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه» (انفال/41) براي خداست. «وَ لِلرَّسُول» براي رسول است. «وَ لِذِي الْقُرْبى» براي «ذِي الْقُرْبى» است. «فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ» (معارج/24) «لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ» (معارج/25) «لِّلسَّائلِ»، «حَقٌّ مَّعْلُومٌ ِللسَّائلِ» اين يك شبههاي است كه گاهي انجام ميدهند و همينطور ميگويند: ما كه ماليات ميدهيم چرا خمس بدهيم؟ كد ماليات شيوههايش فرق ميكند. ببينيد ماليات، خمس و زكات، در ماليات قصد قربت لازم نيست. در خمس قصد قربت لازم است. بايد نيّت كني. يك جنب را در همهي اقيانوسها هم تابش بدهند اين باز هم جنب است. بايد نيّت غسل كند تا پاك شود. اگر صبح تا شب در صورت شما شيلنگ بگيرند، اين وضو نيست. بايد نيّت وضو كني تا وضو شود. اين يك مورد.
2- اين را به هر فرد مأمور مي شود داد. اين را بايد داد. به فرد متقّي عادل، يا مجتهد جامع الشرايط، مرجع تقليد، اين مصرفش نيازهاي خود ما، آن نيازهاي فقرا است. مبلغ اين با تعيين دولت است. مبلغ اين با تعيين قرآن و روايات و سنّت است. چقدر بدهيم دولت ميگويد. چقدر بدهيم؟ اين را خدا ميگويد چقدر بدهد. فرق دارد.
شبيه اين فرق را متأسفانه بعضي از آدمها راجع به ازدواج موقّت قاطي كردند. ميگويند: ازدواج موقّت و صيغه كردن اين مثل زنا است. هجده فرق بين زنا و ازدواج موقّت است. ازدواج موقّت عين ازدواج دائم است. دو تا سه تا فرق دارد. آنوقت برميدارند عليه شيعه مينويسند: بله شيعه معتقد به ازدواج موقّت است و ازدواج موقت همان زنا است، به اسم ازدواج موقّت. خوب نميفهمند! هيچ چيز ديگر نميتوانم بگويم. تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه نميفهمند. بين زنا و ازدواج موقّت هجده تا فرق است. حاضر هم نيستند ياد بگيرند. من خواهش ميكنم كه هر فرد ايراني يك تلفن اسلام شناس در جيبش باشد. همينطور كيلويي حرف نزنيم. يك تلفن يك اسلام شناس در جيب ما باشد، هر جا نميفهميم زنگ بزنيم جوابش را در تلفن بگيريم. حالا، خصوصياتي كه هست. خمس و زكات و انفاق و وام و كمك و حمايت و اينها… من يك نكاتي را خدمت شما بگويم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
ممكن است بگوييد: آقاي قرائتي بحث امشب شما اصلاً به درد ما نميخورد. چون ما خودمان هم هشتمان گرو نه است. هزار و يك مشكل داريم. اين بحثها را برو براي پولدارها بكن. من ميخواهم بگويم: پاي تلويزيون شايد نادر باشند آدمهايي كه اين بحث به دردشان نخورد. چون هركسي در يك زاويهي ميتواند كار بكند. قرآن يكجا ميگويد: «يُطْعِمُون» يك صلوات بفرستيد من باز تخته را پاك كنم. (صلوات حضار)
خيليها به ما گفتند: تو تا كي ميخواهي تخته سياهي باشي؟ سي سال است در تخته سياه هستي. آخر اين همه امكانات مدرن آمده است، گفتم: امكانات مدرني يك طلبهاي كه در روستا است، ميگويد: من كه امكانات قرائتي را ندارم. ولي تخته سياه در هر روستايي هست. من ميخواهم بگويم: ميشود با يك تخته سياه سي سال كار كرد. با اقل امكانات. حاج احمد آقا ميگفت: امام دويست تا كتاب بيشتر نداشت. هم مرجع شد هم رهبر. هم دنيا را تكان داد. ما گاهي افراد هستند دهها هزار كتاب دارند، يك گربه هم يك عطسه نميكند. امكانات دليل بر توفيق نيست. موفق ترين پيغمبر حضرت ابراهيم بود. چرا ميگوييم: موفق ترين؟ چون وقتي به پيغمبر خودمان صلوات ميفرستيم ميگوييم: خدايا از آن بركات ابراهيمي به پيغمبر بده. «وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيم» (بحار الانوار/ج17/ص19) از آن بركتهاي ابراهيمي، معلوم ميشود بركت ابراهيم به بركتهاي دانه درشت است. كه ما ميگوييم: بركت پيغمبر هم از آن نمونه باشد. آنوقت ابراهيم امكاناتش چه بود؟ امكانات ابراهيم اين است كه «بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْع» (بحار الانوار/ج12/ص82) يعني در بياباني كه آب هم نداشت. كشاورزي هم «زرع» يعني زراعت. يك وادي، بياباني كه قابل زراعت… يعني امكانات صفر. در امكانات صفر خداوند بركت داد. و آدم هست دور تا دورش كامپيوتر، دانشمند، آخرش هم يكسال كه بالا ميرود با 16 تا ضربه فني بالا ميرود. آدمها بايد يك جوهر داشته باشند. آن جوهر اگر بود با امكانات كار ميكند. اگر جوهر نبود اضافه كردن امكانات كار نميكند. حالا…
2- تكليف ما در برابر محرومان و نيازمندان
قرآن يك جا ميگويد: «يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) «يُطْعِمُونَ» يعني خودش اطعام ميكند. يكجا ميگويد: «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» (حاقه/34) «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»، «حَضَّ» تحريك كنيد. يك آيه هم داريم «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» (فجر/18) «حَضَّ»، «يَحُضُّ» يعني بايد تحريك كني. يعني آدمهايي كه پاي تلويزيون هستند اگر پول دارند، خودشان بايد اطعام كنند. اگر ندارند بايدبلند شوند ديگران را به اطعام «يَحُضُّ» «حَضِّ» يعني تشويق كن. نميشود گفت: آقا ما كه نداريم. خوب تو نداري، اما زبان هم نداشتي؟
يك دانشجو پولدار است. ميتواند به پدرش بگويد: تو وضع ماليات خوب است. يك ميليون، دو ميليون كمتر بيشتر به من بده، من به رييس دانشگاه بدهم، به نهاد رهبري در دانشگاه بدهم، بعضي از دانشجوها در خوابگاه خيلي فقير هستند. به يك نحوي، عيدي، كمكي، يك طور كمكي بكنيم.اين دانشجو بايد از پدرش پول بگيرد. يك دانشجو نه خودش پول ندارد، پدرش هم پول ندارد، اما چون درسهايش خوب است، بچهها دوستش دارند. اين ميتواند به بچهها بگويد: ببين! به پدرت بگو: يك كمكي به فلاني بكند. سفارش كند. «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/3) يك «تواصوا» ديگر هم در قرآن هست. «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» (بلد/17) يعني مرحمت يعني رحم. سفارش كنيد كه رحم كن. تو وضعت خوب است به او رحم كن.
حالا راجع به كمك، عرض كنم به حضور جنابعالي كه شما دو تا پولدار را در نظر بگيريد. يكي سليمان سرنوشتش چه شد؟ يكي، پولدار بيدين، قارون! پولدار الهي سليمان. سليمان ميگويد: از خداست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» (نمل/40) خدا داده است. قارون ميگفت: خودم، مخ كار ميكند. زرنگي، شبها تا صبح نخوابيدم. تحصيلات عاليه دارم. مديريت اقتصادي خواندم. مديريت بازرگاني خواندم. بابا خيليها همين مديريت تو را خواندند و شب ها نخوابيدند به جايي هم نرسيدند. چيزها را به خودتان نسبت ندهيد. آن وليّ خدا نماز شب كه ميخواند، ما كه نماز شب خوانديم دائم آستينمان را تكان ميدهيم كه دو سه تا فرشته پايين بريزند. چون ديشب نماز شب خوانديم. فكر ميكنيم حالا يك جمكران رفتيم. يك روزه گرفتيم ديگر ملائكه بايد از سر و كلهي ما بالا بروند. غرور ما را ميگيرد. مثل بچههايي كه دو سه تا يك قراني در قلك ميگذارند دائم تكانش ميدهند. بانك مركزي اين همه پول دارد، هيچ چيز نميگويد. اين يك قلّك دارد دائم تكانش ميدهد. اينهايي كه پز ميدهند، پوك هستند. مشكي كه آب كم درون آن است لُق لُق ميكند. لُق، لُق، لُق مشك پر هيچ صدايي ندارد. پول خرد جِرق، جِرق دارد. اسكناس هزاري هيچ چيز نميگويد. چك تراول هيچ چيز نميگويد. اينهايي كه تازه ساعت مچي ميبندند، آستينشان را بالا ميكنند. دستشان را هم چنين ميكنند. (خنده حضار) هر يك عطسهاي هم كه ميكند يك نگاه به ساعتش ميكند. اينها ضعف است. وليّ خدا نماز شب ميخواند ميگويد: خدايا نماز شب خواندم، چه چيزش از من بود؟
آبي كه وضو گرفتم از من بود؟ نه! مكان از من بود؟ هيچ چيز از ما نيست. نماز شب هم كه ميخواني چه چيزش از تو است؟ چه چيزش از من است؟ همه از لطف اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا» (اعراف/43) خدايا هدايت من از تو بود. در دعاي چيز داريم كه «لَوْ لَا أَنْت» اگر تو نبودي، نميدانستم تو چه كسي هستي؟ همه اينهايي كه من تو را ميشناسم توفيق شناخت من هم از تو است. تو خواستي كه من تو را بشناسم. ما چيزي از خود نداريم. سرنوشت قارون با سرنوشت سليمان.
3- انفاق از مال حلال و پاك
در قرآن براي پول خرج كردن نكاتي هست، كه خدمت شما بگويم. 1- قرآن ميفرمايد كه: كساني كه در راه خدا پول خرج ميكنند، مثل دانه اي است كه بكارند، هفت خوشه بيرون بيايد در هر خوشهاي صد تا دانه، يعني هفتصد دانه، يعني يك حبّه هفتصد حبّه ميشود. اين آيهي قرآن است. البته حالا سؤال: هر دانهاي در هر زميني هفتصد دانه ميدهد؟ نه! اول اينكه بايد بگوييم كه: چه دانهاي؟ چه آبي؟ چه خاكي؟ چه زماني بكاريم؟چطور آفت زدايي كنيم؟ اينها همه شرط دارد. همه را قرآن ميگويد. ميگويد: اما مال بايد مال حلال باشد. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم» (بقره/267) بگذار اينها را بنويسم.
شيوهي كمك رساني: 1- يا خود يا تشويق ديگران. 2- مال حلال «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم» قرآن ميگويد: «طَيِّب»،«طَيِّب» يعني مال حلال. «طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم»، «طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم» وگرنه مال حرام كه… قصهاي هست معروف است ميگويند كسي را خيلي ميگفتند آدم خوبي است. يك روز حضرت ايشان را ديد، گفت: اينكه ميگويند: آدم خوبي است داشت ميرفت، امام نگاهش ميكرد ديد رسيد به دكان ميوه فروشي دو تا انارها را برداشت پنهان كرد و رفت. پولش را به ميوه فروش نداد. چند متر ديگر رفت دو تا نان هم از دكان نانوايي برداشت و رفت. اِ… اين چرا چيز مردم را برميدارد پولش را نميدهد. يك خرده جلوتر رفت به فقير داد. حضرت گفت: بيا ببينم تو چه ميكني؟ گفت:مؤمن زرنگ است.دو تا انار دزديدم، دو تا گناه. دو تا نان دزديدم، دو تا گناه. دو تا و دو تا، چهار تا. قرآن ميگويد: اگر در راه خدا كمك كني ضرب در ده ميشود. چهار ضرب در ده ميشود چهل تا ثواب كردم. چهار تا گناه از آن كم ميشود، سي و شش تا براي من ميماند. (خنده حضار)
از چه چيزي ميدهيد «مِنْ طَيِّباتِ» مال حلال بده. با زور از شوهرمان پول بگيريم ختم انعام راه بياندازيم. با زور مثلاً از مردم پول بگيريم روضه خواني راه بياندازيم. «مِنْ طَيِّباتِ» اين يك مورد. دوم ميفرمايد كه: آن كسي هم كه پول ميدهد بايد مؤمن باشد.
4- انفاق در راه خدا و بر اساس ايمان
2- شخص آن بايد مؤمن باشد. مؤمن باشد. در قرآن دو تا آيه داريم ميگويد: كساني كه كار مي كنند، «وَ هُوَ مُؤْمِن» يعني اگر ايمان داشتي ميپذيريم. دو مرتبه در قرآن فرموده: «وَ هُوَ مُؤْمِن» مثل اينكه چاي ميخورم اگر در استكان بود. شما چاي را در آفتابه بكن، نمي خواهم. آب را در سفال بريز، من نميخواهم. «وَ هُوَ مُؤْمِن» چاي در استكان، اين هم يكي خوب بايد طرف ايمان داشته باشد.
مسئلهي سوم، مخفي باشد. البته اگر پول واجب است مثل زكات و خمس علني بدهيد. كه ديگران هم ياد بگيرند. يك تاجري بود وقتي مي خواست خمس بدهد بچههايش را خانهي مرجع تقليد ميبرد، مي گفت: اين مرجع تقليد من است. اين هم خمس مال من است. به آقا ميداد ميگفت: بچهها ياد بگيريد. من هم مردم بايد همين كار را بكنيد. بعضي از كارهاي واجب را علني انجام بدهيد.كه ديگران هم ياد بگيرند خودتان هم از تهمت دور شويد. نگويند: فلاني نماز نميخواند. زكات نميدهد. ولي كارهاي مستحبي را هرچه ميتوانيد مخفي انجام بدهيد.
به چه كسي بدهيم؟به كساني كه «أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّه» (بقره/273) به چه كسي؟ به كساني كه به خاطر طي كردن راه خدا محروم هستند. آخر بعضيها به خاطر بيعاري محروم هستند. بيعار است. لات است. لاش است. نميخواهد كار بكند. تن پرور است. ميگويد: نه! «لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّه» (بقره/273) «اُحصِروا» يعني محصور شدند، گرفتار شدند. «في سَبيلِ اللَّه» مثلاً رفته پزشك شود در دانشجويياش مانده است. رفته فقيه شود در رشتهي طلبگياش مانده. كتاب ندارد. يعني يك كار خدايي، در راه خدا پول كم آورده است. نه در راه ترياك كشي. در راه خدا! رفته عمل جراحي كند، پول كم آورده است. بايد به اين داد. يكوقت اين ميخواهد مدل ماشينش را عوض كند. خوب به من چه كه تو ميخواهي مدل ماشينت را عوض كني. ميخواهد پشت خانهاش سنگ مرمر باشد، حالا سيمان سياه كن. چه ميشود؟ افرادي هستند كه در يك مسير حقي گير ميكنند. در مسير حق، از زكات هم ميدهند، زكات را به ورشكستگاني بدهيد كه در راه حق ورشكسته شدند. نه كساني كه روي هوا و هوس و عياشي و تجملات و اسراف كاري و بريزو بپاش بيپول شدند. آخر ما افرادي داريم كه نميدانم والله خودمان، خودمان را گير مياندازيم. خانهاش در كوچههاي تنگ است. يك زن و شوهر هستند، تازه اول زندگي شان است. در خانه هاي… يك اتاق گرفته كوچهي تنگ! اين كمد و تختخواب خريده، در خانهي همسايه را ميزند. آقا ببخشيد! اين كمد از اين كوچه نميرود. ميشود من از پشت بام خانهي شما كمد را بفرستم؟پشت بام به پشت بام با طناب كمد را پايين ميكند. ببينيد آخر اين حالا گيج هستي، مشكلي… ادا درميآورد.
يك كسي يازده تا كتاب داشت. او را ميشناسم. واقعاً… الله اكبر! يازده تا كتاب داشت. كتابهايش را روي طاقچه گذاشته بود. اسم اين يازده تا را نوشته بود. اين طرف اتاقش زده بود. مثلاً يك كتاب مي خواست مثلاً «المنجد» مي رفت ميگفت: «المنجد» شمارهي هفت. آنوقت اين طرف ميآمد برميداشت. (خنده حضار) يعني ببينيد پيداست اينها مريض هستند. اينها مريض هستند. يك آقايي چند تا آفتابه گذاشته بود. هركس مي خواست دستشويي برود، يك آفتابه برميداشت يك پولي هم مي داد. اين بالاي سر آفتابه نشسته بود، هركس يك چوب بلند هم داشت بلند تر از عصا، هركس آفتابه ميخواست مي گفت: الو! مي گفت: بله! ميگفت: آن را بردار. هركس ميآمد ميگفت: او! ميگفت: اين. نگاه ميكردند خوب آفتابهها همه يكسان است.آبش، شكلش، چه فرقي ميكند؟ اين هركس ميآمد ميگفت: آن يكي را بردار. ما گفتيم: چرا چنين ميكند؟ گفت: اين ميخواسته مدير شود هيچ جا گير او نيامده است. (خنده حضار) پشت در مستراح آمده بر آفتابهها مديريت ميكند. خوشا به حال كسي كه هركس هست، هرچه هست خودش باشد. هركس هست خودش باشد.
به فقرايي كمك كنيد «أُحْصِرُوا في سَبيلِ الله» عربيهايي كه مي خوانم قرآن است. «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياء» (بقره/273) افراد بيخبر فكر ميكنند پول دارد، يعني به قول ما ميگويند: صورتشان را با سيلي سرخ نگه داشته است. «مِنَ التَّعَفُّف» آدمهايي هستند عفيف هستند. پس آدم عفيف، آدمي كه افراد بيخبر فكر ميكنند وضعش خوب است. آدمي كه به خاطر طي كردن راه خدا، در بيپولي مانده است. اين هم به اينها. هدف چه باشد؟ «في سَبيلِ اللَّه» براي خدا بدهد. بعدش چه باشد؟ 1- مال حلال 2- مؤمن باشد. 3- مخفي باشد. 4- في سبيل الله، در راه خدا بدهد. يعني براي ريا نباشد. آخرش چه باشد؟ آخرش هم دوري از آفات، 6- دوري از آفات، دوري از آفات. آفات چيست؟
5- آفتها و آسيبهاي انفاق به محرومان
آفات كمك اين است. 1- او را غرور ميگيرد. 2- منّت ميگذارد. من بودم كه براي او داماد پيدا كردم. عروس پيدا كردم. من بودم كه جهازيهاش را… من، من به او وام دادم. من، من، من… دائم من من ميكند. منّت ميگذارد. ديگر چه؟ اذيّت ميكند. قرآن ميگويد: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) اگر كمك كرديد منت گذاشتيد، ميپرد. مثل اينكه عطر بزني زير دوش بروي. خوب عطر ميپرد. منّت اجر تو را از بين ميبرد. اذيّت اجر را از بين ميبرد. بعضي از فقرا به خاطر فقر فحش ميدهند. ميگويد: «ٌوَ مَغْفِرَة» اگر فقيري فحش داد، «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذى» (بقره/263) قول معروف را…
خدا آيت الله طالقاني را رحمت كند. در تفسيرش نوشته است، «قَوْلٌ» يعني چه؟ گفتن. «معروف» يعني گفتن خوب، به فقير خوب حرف بزن. ايشان ميگويد با فقير خوب حرف بزن،يعني راهنمايياش كن، تو ميتواني چه كاري بكني. تو با اين سنّت، با اين سوادت، با اين هيكلت، با اين سابقهات مثلاً ميتواني فلان جا اين كار را بكني. چون ممكن است نداند از كجا پول گير بياورد. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» لااقل يكي از مصاديقش اين است. كه آدم خوب با او حرف بزند، راهنمايياش كند كه تو چه ميتواني بكني؟ تو چه ميتواني بكني؟ و ابزار كار به او بدهيم. نه خود پول! سعي كنيم ماهي به او ندهيم. تور به او بدهيم كه خودش ماهي بگيرد. بهتر از تور، تور بافي ياد او بدهيم.
6- شيوه برخورد پيامبر با يك فقير بيكار
يك فقيري نزد حضرت آمد گفت: يك كمكي به من كن.گفت: برو كار كن. تو كه جوان هستي. سالم هستي خوب برو كار بكن. گفت: چه كنم؟ گفت: برو از بيابان هيزم بياور، بفروش. گفت: تبر هم ندارم. حضرت فرمود: برو در خانهات هرچه هست بفروش يك تبر درست كن. گفت: هيچ چيز ندارم. گفت: حالا برو ببين در خانهات چيست؟ اين خيلي جوش آورد. گفت: ميگويم در خانهام چيزي نيست. نيست. نيست. رفت يك پلاس پاره برداشت آورد. فرض كنيد نَمَد، موكت پاره. يك پلاسي، فرش پارهاي آورد گفت: آقا در خانهام همين است. حضرت يك نگاهي كرد و به اصحاب فرمود: يك نفر اين را بخرد. گفت: آقا اين قيمتي ندارد. اين يك درهم! گفت: باشد بخر. حضرت برايش يك درهم فروخت. يك درهم را به اين آقا داد گفت: برو يك سر تبر بخر بياور. با يك درهم مي تواني سر تبر را بدون چوبش بخري. اين هم رفت و يك سر تبر خريد و آورد. حضرت فرمود: اصحاب من! كسي در خانهاش است يك چوب دستي زياد داشته باشد؟ يك چوبي كه ما در اين تبر جاسازي كنيم؟ يك نفر گفت: آقا من يك چيزي دارم نصف دسته بيل! ميشود مثلاً اين را دستهي كلنگ و تبر كرد. گفت: برو بياور. رفت تبر را آورد و خود پيغمبر نجار شد. اين چوب را در اين تبر جاسازي كرد. كنارش را هم محكمكاري كرد و گفت: آقا اين وسيله و ابزار توليد. اين ابزار توليد، برو كار كن. از اين چه ميفهميم؟ از اين ميفهميم فقير هم ميتواند توليد كار بكند. به شرط اينكه پلاسش را بفروشد. افرادي هستند در خانهشان ماهواره دارند گرسنگي ميخورند. ميگويد: والله خانهي مستأجري است. شما ماهواره ميخواهيد چه كنيد؟ شلوار ندارد كراوات ميبندد. (خنده حضار) آخر اين پيداست بعضيها خل هستند.يك ضبط صوتهايي دارند. يك نميدانم كامپيوترهايي دارند. اينترنت دارند. بعد هم ميبيني گرسنگي ميخورند. در درسش شكست ميخورد، ميگويد: پول كتاب ندارم. خوب حالا آن را بفروش و اين را بخر. چه كسي گفت: تو انگشتر داشته باشي؟ از انگشترت بگذر. سه تا انگشتر دارد كنار كوچه گدايي ميكند. ميگوييم: آقا جان، اين انگشترت را بفروشي خرجي دو ماه تو است. بلند شو برو! نميخواهيم جدي نيستيم. از اين حديث ميفهميم آخرين چيزي كه در بساط بود يك فرش پاره بود. فروخت! از اين معلوم ميشود سه تا مسلمان كمك كنند. يكي پلاس را بخرد. يكي دستهي تبر را بياورد. يكي هم براي خريد دسته و جاسازي دلاّلي كند. سه تا مسلمان شريك شوند يك ابزار توليد براي يك جوان…
7- نقش زكات در رفع مشكلات نيازمندان
كشور ما ميتواند مشكل فقر را حل كند. واقعاً نميتوان مشكل فقر را حل كرد؟ هنوز نخواستيم حل كنيم. بخواهيم حل ميشود. همين زكات گندم تقريباً چهارصد ميليارد تومان است. تقريباً البته. غير از جو و خرما طلا و نقره، فقط گندم خالي چهارصد ميليارد تومان خيلي… اصلاً دختر بيجهازيه ديگر نميماند. ميشود مشكلات را حل كرد. تصميم نگرفتيم خمس بدهيم. تصميم نگرفتيم زكات بدهيم. تصميم نگرفتيم. در هر خانهاي يك ساك لباس زيادي است. حالا بعضي از خانهها كه يك كاميون لباس است. ما به قيمت تعاوني حساب ميكنيم. در هر خانهاي يك چمدان، يك ساك لباس است. آنوقت ميدانيد ما مثلاً چهل ميليون ساك لباس داريم. آنوقت چرا بايد در كشور ما برهنه باشد؟ در هر خانهاي بيست تا قرص اضافه است. 50 كاميون قرص زيادي داريم. اراده نكرديم عزم ملي براي فقر تصميم نگرفتيم. وگرنه جوانهاي ما ميسوزند كنارش هم ولخرجي ميشود. تصميم بگيريم، ميشود مشكل را حل كرد. منتهي عرض كردم…
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد همهي انواع فقر را كه مهمترش فقر فرهنگي، فقر مادي، فقر اخلاقي، انواع فقرها و كمبودها را از امت ما برطرف بفرما. خدايا هرچه ماه رمضان 88 به خوبها دادي به آبروي خوبها به ما هم، به همهي ما مرحمت كن. سال ديگر چه كسي زنده و چه كسي مرده، نميدانم. خدايا هركس سالهاي قبل بوده است و امسال نيست همه را ببخش و بيامرز. اگر عمر ما به درد ميخورد عمرمان بده. اگر عمرمان باعث ميشود كه هرچه بيشتر عمر كنيم جنايت و گناه ما بار ما سنگينتر ميشود، خدايا ما را ببخش و به عمر ما خاتمه بده. امام سجاد ميفرمايد: خدايا اگر عمر من مفيد است، عمرم بده. اما اگر عمر من مفيد نيست هرچه عمر من بيشتر شود، فساد من بيشتر است. خوب باشم كه چه كنم؟ باشم كه چه كنم؟ خدايا عمر با بركت، ايمان كامل، بدن سالم، عمر مبارك، نيّت خالص، عمل صالح، ذريّهي طيبّه، فهم درست از همهي دين، عمل خالص به همهي دين، توفيق تبليغ دين به دلهاي آماده نصيب همهي ما بفرما و دل امام زمان را از ما شاد و ما را بر امام زمان مريد مخلص قرار بده. كساني كه اين بستر را فراهم كردند، تلويزيون كه جاي قرآن و حديث نبود. جاي چيزهاي ديگر بود. اين امام و شهدا و جانبازها و اسرا و زحمتهايي كه امت كشيدند و امدادهاي غيبي و لطفهاي الهي و دعاي امام زمان (ع) خيلي از چيزها به هم جفت شد تا اين بستر براي ما فراهم شود. خدايا ما را نسبت به اين زحمات خائن قرار نده. ما را خادم اسلام و مسلمين، خادم مخلصي كه خدماتش ذخيرهي قيامت است، ما را از آن گروه قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»