متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/5/15
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندهها پاي تلويزيون بحث را زماني ميبينند كه شب جمعه است و شب نيمهي شعبان. شب تولّد آقا امام زمان(ع) است. راجع به امام زمان(ع) جملاتي خدمتتان بگويم. امام زمان يك نقطهاي است كه با كل ارزشها در تماس است. اول چيزهايي را اشاره كنيم كه سالهاي قبل از بنده يا از هركس ديگر شنيدهايد كه زمين بيحجت نميشود. و عمر امام زمان هم هيچ مانعي ندارد كه من اين مثل را گفتم كه موي مژه و ابروي شما هشتاد سال ثابت است. يك سانتي اش موي سر و صورت هر روز در حال تغيير و تحّول است. با اينكه پوست يكي است. گوشت يكي است. نان يكي، آب يكي، كربن يكي، اكسيژن يكي، اما خدا اراده كرده يك مو مثل ابرو و مژه ثابت شود، يك مو متغير.
همان خدايي كه در هر صورتي يك مو را ثابت نگه ميدارد، يك مو را متغير، در جامعه يك آدم را ثابت نگه ميدارد، باقي آدمها را متغير. يعني همه ميآييم و ميرويم، امام زمان همچنان هست. آن خدايي كه كرات را نگه داشته، آن خدايي كه هستي را نگه داشته است، يكي از اولياي خودش را نگه داشته است. در جامعه هست، او ما را ميشناسد. ما او را نميشناسيم. مگر ميشود؟ بله در فيلم حضرت يوسف ديديد. قرآن ميگويد: «فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُون» (يوسف/58) «عَرََفَ» يعني چه؟ «عَرَفَهُم» يعني يوسف برادرانش را شناخت. ولي برادرها يوسف را نشناختند. آن آخرين لحظهها گفتند: «لَأَنْتَ يُوسُف» (يوسف/90) تو يوسف هستي؟ «قالَ أَنَا يُوسُف» (يوسف/90) يعني مانعي ندارد. همينطور كه يوسف برادرهايش را شناخت، برادرها او را نشناختند، حضرت مهدي ما را بشناسد و ما او را نشناسيم.
1- امام زمان(عليهالسلام) ، خورشيد پشت ابر
امام غائب به چه درد ميخورد؟ خورشيد پشت ابر به درد نميخورد؟ خورشيد، خورشيد است. چه پشت ابر باشد، چه ظاهر باشد. اين حرفهاي سالهاي قبل بوده است. چرا ظهور نميكند؟ يك مثالي داشتم چون سال سيام است. چند تا نسل عوض شدند، اشكال ندارد اين مثلها را تكرار كنم. يكي، دو دقيقه تكراري است، بعد حرفهاي امروز را بزنم. يكوقتي اگر يادتان باشد، يك مثل زدم، به يك لامپ. گفتم كه: اگر در خيابان آمدند يك لامپي براي ما زدند، مردم آمدند شكستند. ميگوييم: خوب لامپ دوم را وصل كنيم. لامپ دوم را هم سنگ ميزنند و ميشكنند، مي گوييم: خوب اين لامپ سوم، لامپ سوم را هم ميزنند و ميشكنند. اگر يازده لامپ را زدند و شكستند، درست است كه ديگر لامپ آخري را هم وصل كنيم؟ خدا يازده امام را فرستاد، اين يازده تا را شهيد كردند، لامپ دوازدهم را ديگر وصل نميكنند. ميگويند: هروقت مردم آدم شدند. چون يازده لامپ را شكستند لامپ دوازدهمي وصل نميشود. يا دورش توري ميگذارند.
خوب وقتي غائب است ما چه كنيم؟ خودش فرموده چه كنيم. گفته: زماني كه من نيستم فقيه عادل بيهوس. فقيه، مجتهد، عادل، چون اگر عادل نباشد استبداد ميشود. فقيه عادل بيهوس. چون باز اگر هوس داشته باشد، مردم را دنبال سليقههاي خودش ميبرد. فقيه عادل بيهوس پيدا كنيم، آن نايب عام من است. يك سري مسائل هم هست كه مثلاً علائم ظهور است. حالا اينها را در بحث امروز هم ميتوانم بگويم.
2- قيام امام مهدي(عليهالسلام) ، براي اقامهي قسط و عدل
امام زمان(ع) با همهي كمالات رابطه دارد. رابطهي حضرت مهدي با عدل، اصلاً آرمش اين است. «فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (بحار الانوار/ج3/ص268) اين حديث را شيعه و سني هم قبول دارند. حالا اينجا يك خاطرهاي را من نقل كنم.
جمعي از علماي مسلمان، نه شيعه. علماي مسلمان از اهل سنت، سال قبل در ايران مهمان بودند. ملاقاتي با مسئولين رده بالا داشتند. چون بعضي از آنها امام جمعهي مركز استانشان بودند، يا امام جمعهي كشورشان بودند، يا وزير اوقافشان بودند، آنها هم شخصيتهاي علمي و فرهنگي بودند، در دنياي تفسير و تبليغ بنا شد من هم با اينها يك چند ساعتي باشم. از تهران به قم آمديم و جلسهي چهار ساعتي داشتيم، گفتگوهاي خوبي داشتيم. دقيقههاي آخر من يك سؤال كردم كه شما نظرتان راجع به حضرت مهدي چيست؟ ديدم شيعه و سنّي يكسان فكر ميكنند. يعني آنها هم اين حديث را خواندند. يعني اينطور گفتند. گفتند: حضرت مهدي(ع) آخرالزمان ظهور پيدا ميكند، دنيا را پر از عدل ميكند و جلوي ظلم را ميگيرد.
گفتم: خوب اگر اينطور است پس جمع شويد روي انتخابات و حضرت مهدي را انتخاب كنيد. گفتند: حضرت مهدي را كه ما نميتوانيم. رييس جمهور كه نيست. ما كه نميتوانيم انتخاب كنيم. بايد خدا انتخاب كند. گفتم: ببين اگر امام را بايد خدا انتخاب كند، همينطور كه شما ميگوييد: امام آخر را بايد خدا انتخاب كند، امام اول را هم بايد خدا انتخاب كند. اگر امام را بايد شما رأي بدهيد انتخاب كنيد، همينطور كه اول را ميگوييد ما رأي داديم، پس آخر را هم رأي بدهيد. بالاخره يك بام و دو هوا نميشود. امامت اگر با ارادهي مردم و انتخابات است، جمع شويد حضرت مهدي را تعيين كنيد، زودتر دنيا را اصلاح كنيد. اگر با انتخابات است جمع شويد انتخاب كنيد. اگر هم با انتخابات نيست، نه اول با انتخابات است، نه آخر. شما نميتوانيد بگوييد: اولش را انتخاب كرديم، گفتيم: چه كسي باشد. بعد آخرش را خدا.
اينها همينطور به هم نگاه كردند. اين به او نگاه كرد. او به او نگاه كرد. به هر حال حرف ما اين است. ما ميگوييم: انتخاب امام بايد با خدا باشد. همينكه شما ميگوييد: آخرش را خدا، اولش هم ميگوييم: علي بن ابي طالب را خدا تعيين كرد. اولي را بايد خدا تعيين كند، آخري را هم بايد خدا تعيين كند. ما در بحث علمي هيچ كجا تا به حال كم نياورديم. روي كرهي زمين، در هيچ تاريخي، به لطف خدا ما كم نياورديم.
از چيزهايي كه ما ميگوييم روي كرهي زمين كسي جواب نميدهد اين است. ميگوييم: يك نفر بگويد امامان ما كجا درس خواندند؟ تمام رهبران كرهي زمين معلوم است استادشان چه كسي است. يكي بگويد: استاد امام صادق چه كسي بوده است؟ استاد امام هادي چه كسي بوده است؟علم امامان ما از طرف خدا است. احدي استاد اينها نبوده است. ولي همهي رهبران كرهي زمين همه استاد داشتند.
3- قيام امام خميني، پرتوي از قيام جهاني امام زمان(عليهالسلام)
حالا يك سؤال. راستي راستي، ميشود يك امام بيايد دنيا را اصلاح كند؟ بله، مگر امام خميني نيامد ايران را عوض كرد؟ مگر امام خميني نيامد طاغوتها فرار كردند. شما هرچه در امام خميني ديديد، اين يك لامپي بود، امام خميني يك لامپي بود. امام زمان يك خورشيد است.
در زمان امام خميني چند كار شد. 1- طاغوتيها فرار كردند. 2- ملّت خودش را پيدا كرد. مستضعفين حكومت را بدست گرفتند. عزيزهايي مثل آمريكا ذليل شدند. وزير زمان شاه، نخست وزير زمان شاه جرأت نميكرد، چپ چپ به ديوار سفارت آمريكا نگاه كند. ولي به لطف خدا، آن كسي كه حتي نفس ايران به او خورده است، لنگه كفش در صورت رييس جمهور آمريكا ميزند. اين… هركس الآن هر شجاعتي دارد، نفس ايران به او خورده است. پس اگر امام خميني توانست قوانين ناحق را برطرف كند، قوانين حق را ايجاد كند، اگر در ايران گامهايي برداشته شده با اينكه ايران بحث عصمت هم نيست، فقط مجتهد عادل. اما خوب حضرت مهدي با امدادهاي ويژهي غيبي با وعدههاي آنها حسابش جداست. پس ميشود. پس ميشود. اگر كسي يك پيراهن دوخت، ميشود گفت: سرويس هم داشته باشد، اين پيراهن دوزي كلان داشته باشد. چون يك نمونه نشان داد. محال نيست. حالا حضرت مهدي با… يك چيز ديگر هم به شما بگويم. ميگويند: بعد از آنكه دنيا پر از ظلم شد، امام زمان ميآيد. اگر اينطور است، پس بياييد هركدام يك گناه بكنيم. شش، هفت ميليارد جمعيت است، هر كدام ده گناه توليد كنيم، روزي هفتاد ميليارد گناه ميشود. خوب اين دنيا پر مي شود و امام زمان ميآيد. ميگوييم:
نميگويد: «بَعدَ ما مُلِئَتْ ظالِْماً» ميگويد: «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً»، ظلم، غير از ظالم است. ببين يك وقت ميگويم كه: من وقتي اينجا را سفيد ميكنم كه پر از دود باشد. پر از دود باشد لازم نيست همه سيگاري بشويم. همه سالم هستند، يك نانجيب ميآيد يك كُندهي درخت را اينجا ميگذارد، با عمل يك كُنده و يك نفر اينجا پر از دود ميشود نه يعني همهي آدمها ظالم شوند. نميگويد: «بَعد مَا مُلِئَتْ ظالِْماً» نميگويد: بعد از انكه مردم دانه دانه ظالم شدند. اگر ميگفت: وقتي امام زمان ميآيد كه دانه دانه مردم ظالم شوند، ميگوييم: بياييد همه ظلم كنيم، كه آقا بيايد. نميگويد: بعد از آنكه همهي مردم ظالم شدند، ميگويد: بعد از آنكه دنيا پر از ظلم شد. دنيا پر از ظلم شد ميشود يك نفر مثل صدام بيايد هم عراق را خراب كند، هم ايران را خراب كند، هم كويت را خراب كند. عرض كردم يك كندهي درخت بگذارند، همهي مردم هيچ كدام هم سيگاري نباشد، ولي همان كندهي درخت اينجا را پر از دود كند. اين هم يك معنا كه اينها…
پس ببينيد تا حالا چند تا حرف زدم. نميدانم گرفتيد يا نگرفتيد. 1- آيا امام غائب مفيد است؟ پاسخ: همانطوري كه خورشيد… چطور ميشود يك آدم هزار و دويست سال عمر كند؟ همانطور كه يك ابرو نود سال ثابت است. چرا امام زمان نيست؟ براي اينكه يازده لامپ قبلي را شكستند. اينها پاسخ به يك سري سؤالات است. بعد از آنكه دنيا پر از ظلم شود پس ظلم كنيم كه آقا بيايد. ميگوييم: پر از ظلم شود نه پر از ظالم. اينها هر كدام… جمع شويم انتخابات امام زمان را تعيين كنيم. امامت انتخابي نيست. نه اولش، نه آخرش. اين قطعات كوچك كه هر قطعهاش يك جايي به درد ميخورد.
رابطهي امام زمان با عدل و قسط؛ خيلي اموالي را كه به ناحق گرفته شده همه را پس ميگيرند. نمونهاش در ايران شد. كاخهاي شاه را پس گرفتند. زمينهاي پهلوي را پس گرفتند. بسياري از… اصلاً ستاد اجرايي هنوز هم هست. اموال فراوان، ميگويم: هزارها ميليارد، صدها ميليارد، نميدانم حسابش دستم نيست. ولي بسياري از سرمايههاي سنگيني كه به تاراج برده بودند، خيليها پس گرفته شد. اگر امام خميني توانست قسمتي را برگرداند، امام زمان ميتواند همه را برگرداند. خوب اين براي اين.
4- رشد علم و عقل در زمان ظهور امام زمان(عليهالسلام)
رابطهي امام زمان با علم وعقل؛ با علم، گاهي ميگويند كه: آخر دنيا دنياي تكنولوژي است. پيشرفتهاي فلان، علم، صنعت، چه و چه و چه… يك حديث داريم تمام علومي كه انسان توانسته با كشف علم و اختراع بدست بياورد، نسبت به كل علوم دو بيست و هفتم است. دو، بيست و هفتم است. يعني اگر همهي علوم را بيست و هفت كنيم، دو بيست و هفتم است. امام زمان كه بيايد، امام زمان(ع) كه بيايد، بيست و پنج بيست و هفتمش را امام زمان اكتشاف ميكند. يعني به جاي اينكه بگردند، بگويند: نفت كجاست؟ گاز كجاست؟چه كجاست؟ خود امام زمان آدرسش را ميدهد. به جاي اينكه نصف آشپزخانه را به هم بزنند تا ببينيم چوب خلال كجاست، چوب كبريت كجاست، خود صاحبخانه ميگويد: كبريت آنجاست، قند آنجاست. نمك آنجاست. خوب اين از…
با دنياي كفر چه ميكند؟ شما در زمان انقلاب حالا جوان هستيد يادتان شايد نيايد. وقتي امام پيروز شد، بسياري از كساني كه تخصّص زمان شاه پيدا كرده بودند، پهلوي امام آمدند. دست امام را بوسيدند، گفتند: ما و تخصّصمان در خدمت… خلبانهايي كه آمريكا درس خوانده بودند، مثل شهيد بابايي كه بازوي شاه باشند، ژاندارم آمريكا باشند، اينها آمدند دست امام را بوسيدند، گفتند: خودم و تمام تخصّص من در خدمت شما. همينطور كه براي امام خميني خيليها تخصّصشان را در خدمت گذاشتند، حديث داريم امام زمان هم كه ظهور ميكند، متخصّصين كرهي زمين ميآيند خدمت آقا ايمان ميآورند، و تخصّصشان را در اختيار آقا ميگذارند. يعني الآن بستر فهميدن خيلي خوب شده است. اين مثل را دو بار گفتم، دفعهي سوم تكرار كنم. ميگويند: امام علمش را به امام بعدي منتقل ميكند. الآن فلز كوچكي را در كامپيوتر ميگذارند يك كتابخانه علم در اين فلز ميرود. بعد به يك كامپيوتر ديگر منتقل ميشود. يعني چهل، پنجاه هزار جلد كتاب با يك چيزي مثل تخمهي كدو به يك كامپيوتر منتقل ميشود. اصلاً ممكن است در آينده به اين هم نياز نباشد. اگر بناست بشر توانست يك پيامي را، ميگويند: امام زمان(ع) حرف كه ميزند همهي دنيا ميفهمند. الآن خيلي از فيلمهاي بين المللي را در يك آن همهي دنيا ميبينند. يعني هرچه علم پيش ميرود، معارف ما روشنتر ميشود. يعني اين تكنولوژي به دينداري ما كمك ميكند.
دنياي علم، عقل، روايت داريم افرادي در زمان امام زمان(ع) يكي از آنها به اندازهي چهل تا مرد عادي ميفهمد. بله ميشود. گاهي الآن بچه كوچولوها يك چيزهايي ميفهمند كه پدرشان بُهت زده ميشود. نوهاي داشتم شايد چهارسال، پنج سالش بود. گفت: پدربزرگ! گفتم: بله، گفت: ملاصدرا يعني چه؟ گفتم: ملاصدرا اسم يك مرد بزرگي بوده است. گفت: نه! گفتم: خوب نه، تو بگو. يعني چه؟ گفت: مُلا، يعني با سواد. صدرا يعني اين باسواد وقتي نميداند چه كند، مينشيند فكر ميكند. فكر كه ميكند صد راه پيدا ميكند براي خودش، مُلا… صد راه! يعني مُلا وقتي نميداند چه كند فكر بكند، صد تا راه پيدا ميكند. گفتم: والله، خود ملاصدرا هم نميداند يك چنين… (خنده حضار) گاهي وقتها… اين عزيزاني كه در انرژي هستهاي دستاندر كار بودند، ميدانيد سنشان چقدر است؟ بين 25 تا 30 سال. بدنه حالا يك تك و تايي هم بزرگتر هستند، اما بدنهي اين پيشرفت روي دوش چند جوان بين 25 تا 30 سال است.
5- برقراري امنيت جهاني در زمان ظهور امام زمان(عليهالسلام)
رابطهي امام زمان با امنيّت؛ «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني» (نور/55) اصلاً آيهاي كه مربوط به امام زمان است، ميگويد: «أَمنَا» امنيّت، «يَعبُدونَني» امام زمان امام مهر است. البته طاغوتيها را ميكشد. منتهي چه كساني را ميكشد؟ «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر» (توبه/12) قرآن ميگويد: «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) همينطور كه در صدر اسلام گروه گروه، مسلمان ميشدند، در دورهي آخر الزمان هم گروه گروه مسلمان ميشوند. منتهي اگر كسي خواست مانع اسلام شود، خوب آن مانع را برطرف ميكنند. مثل يك گلي كه جلوي يك مسئلهاي را گرفته. خوب اين گل را برميدارند. ولي امام زمان امام مِهر است. اينطور نيست كه بيايد از دَم گردنها را بزند. يك روايت داريم كه فرمود: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم» (بحار الانوار/ج53/ص174) فكر نكنيد ما شما را فراموش كردهايم. ما ياد شما هستيم. «وَ لَا نَاسِين لذِكرِكُم» (بحار الانوار/ج53/ص174) من شما را فراموش نميكنم. حديث است، هر روز من چند بار به شما دعا ميكنم. داريم اگر دعاي من پشت سر شما نبود دشمن شما را قورت ميداد. شما نگاه كن دور ما چطوري است؟ اين طرف ما طالبان را درست كردند. آن طرف ما صدام را درست كردند. بعضي كشورهاي همسايهي ما آمريكا رسماً در آن پادگان دارد.
اسرائيل خواست با تركيه چيز كند كه تركيه را هم همسايهي ما… يعني ما در آتش هستيم. اما روز به روز ايران دارد عزيزتر ميشود. نكبت اقتصادي همهجا را گرفته است. ايران سالم مانده است. همهي كشورها لَت و پار شدند، ايران مانده است. چطور دنيا به ايران حمله كرد و ايران در هشت سال جنگ يك وجب زمينش را نداد؟ و اين حملهاي كه به ايران شد، به هر كشوري ميشد يا همهي آن ميرفت، يا بخشي از آن ميرفت. ولي كشور ما نه همهي آن از بين رفت و نه بخشي از آن. حديث داريم دورهي آخر الزمان مردم يك طور ايماني پيدا ميكنند، انگار آهن هستند. بالاي دويست موشك دزفول افتاد و مردم دزفول بيدين نشدند. رواني هم نشدند. يكي از اين موشكهاي دزفول در هر دانشكدهي روانشناسي هر كشوري بيافتد، اساتيد دانشكده روانشناسي رواني ميشوند.
قرآن ميگويد: به مادر موسي گفتيم: بچّهات را شير بده، در جعبه بگذار و در رودخانه بيانداز. بعد قرآن ميگويد: من دل را نگه داشتم. يك مادر بچّه را به دنيا آورد، بچّهاش را به فرمان خدا شير بدهد، در جعبه و در رودخانه بياندازد. بعد ميگويد كه: «رَبَطْنا عَلى قَلْبِها» (قصص/10) يعني من قلب اين مادر را نگه داشتم. همان خدايي كه اين قلب را نگه ميدارد، باقي قلبها را هم نگه ميدارد. دلها دست خداست. گاهي دو جوان در خانه براي دوچرخه دعوا ميكنند. يعني دوچرخهاش را به برادرش نميدهد. توپش را، حوله و مسواكش را، البته مسواك را كه نبايد داد. صابون را مثلاً يا حولهاش را، دوچرخه و توپش را به برادرش نميدهد. همين جواني كه در خانه توپش را به برادرش نميداد ما ديديم همين جوان جبهه رفته، جانش را براي دين بدهد. ميگوييم: تو اين هستي؟ يادت رفت تو چه كسي بودي؟ شما پلو كه ميخوردي سر ته ديگش دعوا ميكردي. شما سر يك مسئلهي جرئي در خانه با هم دعوا داشتيد. چطور حالا… ميگويد: بله امام خميني گفته… اصلاً من در جبهه به يك جوان گفتم تو امام خميني را ديدي؟ گفت: او را نديدم! ولي او را دوست دارم. چه كسي اين كار را كرد؟ بختيار ميگفت: علّت اينكه مردم امام خميني را دوست دارند چون چهارده سال است او را نديدند. بيايد ايران او را ببينند، عطششان تمام ميشود. مثلاً اين بختيار فكر ميكرد كه امام خميني كشمش است كه دو سير بخوري سير ميشوي. يعني اصلاً نميفهميد امام خميني كشمش، باقلوا نيست كه آدم پنج تا بخورد وا بزند. ولذا وقتي امام آمد پنج ميليون استقبال او آمدند. وقتي از دنيا رفت، ده ميليون تشييع جنازهي او رفتند. اين همه جوان به خاطر فرمان امام جبهه رفت و شهيد شد، تازه خانوادهي شهيد عقيدهشان به امام بيش از باقي مردم است. با اينكه اگر شما قباي من را پاره كني تا آخر عمر ناراحت ميشوم. من يك تيغ به پيراهن شما بكشم، تا آخر عمر ديگر بحث تلويزيون من را گوش نميدهي. ولي امام آمد با فتوا، چون مخلص بود و بيهوس بود براي رضاي خدا فتوا داد، مردم جوانهايشان را دادند، علاقهشان هم از امام كم نشد. كشمش نيست. نميدانند اصلاً دنيا گيج گيج گيج است. تحليلهايي كه ميكنند. تحليلهاي جامعهشناسي، تحليلهاي روانشناسي، خيليها كه ادّعا ميكردند، كه ما سالها در غرب بوديم، تخصصهاي مختلف داريم، اول انقلاب در ايران آمدند، بعد هم زير ابرويشان را برداشتند و فرار كردند. وقتي هم حرف ميزدند، ميگفتند: جامعهشناس من! روانشناس من! نميدانم نظريه پرداز من. يكوقت يكي از آنها ميگفت: من 42 تخصص دارم. با 42 تخصص فرار كرد. حالا دارد آنجا پينگپنگ بازي ميكند. اگر كسي بند به خدا شد، امدادهاي غيبي است.
6- گسترش اسلام در سراسر جهان و برقراري حكومت جهاني اسلام
عقل، علم، امنيّت، توحيد، حديث داريم حضرت مهدي ظهور كند تمام روستاهاي كرهي زمين اذان گفته ميشود. به به! «اشهد ان لا اله الا الله» مستضعفين حكومت پيدا ميكنند. رابطهشان با امنيّت، رابطهشان با توحيد، همهي روستاها شهادتين گفته ميشود. رابطهشان با قرآن. اصلاً در زيارت آل ياسين داريم كه «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَه» تلاوت قرآن و تفسير قرآن، اصلاً خيلي از آيات را بايد امام زمان بيايد و تفسير كند.
رابطهي مهدي با كعبه. ظهور از كعبه، قيام از مسجد الحرام، و بيت المقدس و كوفه، رابطهي امام زمان با پيغمبر، سيرهي پيغمبر، بسياري از خط پيغمبر كه كور شده بود و محو شده بود، سيرهي پيغمبر احيا ميشود. رابطهي حضرت مهدي با انبياي قبل، حضرت عيسي ميآيد پشت سر او نماز ميخواند. رابطهي حضرت مهدي با اولياي قبل، اصحاب كهف و بعضي از اولياي خدا دو مرتبه زنده ميشوند، يارياش ميكنند. رابطهي امام زمان با احياي دين. «مُحْيِيَ مَعَالِمِ الدِّين» احياي دين، تمام سنتهاي فراموش شده احيا ميشود.
7- احياء شب نيمه شعبان به دعا و قرآن
ما بايد چه كنيم؟ وظيفهي ما چيست؟ اول شب نيمهي شعبان، كه حالا هم شب جمعه است امسال كه بينندهها بحث را ميبينند، هم شب جمعه احيا بگيريد. حديث داريم هركس شب نيمهي شعبان احياء بگيرد، ان روزي كه همهي مردم گيج هستند، اين بيدار است. آنوقتي كه همهي دلها ميميرد، دل اين زنده است.حالا هم كه شبهاي تابستان يك چهار ساعت يك خرده قدم بزنيد. اگر بتوانيد شب نيمه ي شعبان احياء بگيريد، خيلي خوب است. اين يك مورد. دعاي كميلي كه براي شب جمعه است، اصلش براي نيمهي شعبان است. فتوكپي اش براي شب جمعه است. اصل نسخهي اصلي دعاي كميل براي نيمهي شعبان است. نماز جعفر طيّار براي نيمهي شعبان سفارش شده است. حديث داريم در شب نيمهي شعبان دعا مستجاب ميشود. خوب نام بچههايمان را مهدي بگذاريم. اينها اثر ميگذارد.
اين روستاهاي ما كه علي آباد گذاشتند، حالا سند تشيّع ايران روشن ميشود كه در ايران سيصد تا علي آباد داريم. اينها مهم است. نامگذاري يك كار سياسي است. امام سجّاد، امام زين العابدين پسري به نام زيد داشت او را كشتند. زيد هم پسري داشت به نام يحيي او را هم كشتند. زنان استان خراسان تصميم گرفتند حالا كه اينها بچّههاي اهل بيت را ميكشند، هم امام سجّاد را كشتند، هم پسرش زيد را، هم پسرش يحيي را، هر زني در اين استان پسر زاييد اسمش را يحيي ميگذاريم. به كوري چشم ستمگرها! حالا كه معاويه گفته است: اسم علي روي بچّههايتان نگذاريد، امام حسين فرمود: من همهي بچّههايم را علي ميگذارم. علي شماره يك، علي شماره دو، علي اكبر، علي اوسط، علي اصغر. اسم مهدي روي بچههايمان باشد. نگوييم: داداش من يك مهدي دارد. خواهرم فاطمه دارد. برادرم علي دارد. خوب خواهرت يخچال دارد. پس شما ديگر يخچال نميخواهي؟ (خنده حضار) خواهرت تلويزيون دارد. شما ديگر تلويزيون نميخواهي. چطور در موبايل و تلفن و تلويزيون نميگويي: خواهرم دارد؟ به فاطمه و علي كه ميرسي، ميگويي: اينها دارند. در همهي خانهها فاطمه باشد. من سه تا دختر دارم. پسر هم ندارم. دختر اولم زهرا است. دختر دومّم فاطمه، دختر سوم را ميخواستم زهراي شماره 2 بگذارم. ديدم مردم ميخندند. گفتم: زينب! اسم مهدي روي بچههايمان بگذاريم و افتخار كنيم. براي امام زمان صدقه بدهيم. صدقه ميدهي چرا براي سلامتي خودت؟ براي سلامتي امام زمان و همهي طرفدارانش. سفارش امام زمان؛ امام زمان فرموده: وقتي من نيستم، مجتهد عادل بيهوس، به فقها و مراجع تقليد رجوع كنيد. حديث داريم «الّرادُ عَلَيهِم كَالّرادُ عَلَينا» كسي كه فتواي مرجع را رد كند، انگار حضرت مهدي را رد كرده است. براي ظهورش دعا كنيم.
خدايا تو را به حق آبروي حضرت مهدي، تو را به حق علمش، اشكش، اخلاصش، آباء معصومش، قسمت ميدهيم هرچه زودتر دل حضرت مهدي را از الآن تا ابد از ما خشنود و راضي و ما را از بازوهاي حضرت مهدي قرار بده. صدها ميليون منحرف روي كرهي زمين است. خدايا وسيلهي هدايت همهي آنها را فراهم كن. ياران امام زمان را ياري بفرما. مشكلات همهي مسلمين، مشكلات جمهوري اسلامي را حل بفرما. ما را مشمول دعاي مخصوص حضرت مهدي قرار بده.
من يك خاطره دارم اين را دلم نميآيد نگويم. شب نيمهي شعبان است. نميدانم حالا گفتم يا نگفتم. اگر هم گفتم دوبار بشنويد. خيلي قشنگ است. نيمهي شعبان مدينه در يك هتلي بودم. اين هتل مسافرخانه كفش مغازه بود وصل به خيابان. روي اين مغازهها غذاخوري بود. از غذاخوري به بالا، 13، 14 طبقه مسافرها بودند. من طبقه ي دوم كه روي پاساژ بود، نشسته بودم غذا بخوردم. يادم افتاد امشب شب نيمهي شعبان است. بروم طبقهي پايين چند تا پيراهن و زير پيراهني و خودنويس و چيزي بخرم، پهلوي آشپزها بروم، پاي ديگ در هواي داغ بگويم: امشب شب نيمهي شعبان است. يك عيدي ميخواهم به شما بدهم. نفري يك پيراهن به اينها بدهم. در ذهنم طراحي كردم، بعد ديدم پول ندارم. ماندم. گفتم: حالا نداري كه هيچ! غذا خورديم نميدانم ده، بيست دقيقه شد يا نشد، يك كسي آمد كنار من نشست.گفت: حاج آقا آشپزها ميآيند از شما تشكّر كنند، چيزي نگويي. گفتم: آشپزها از من؟ براي چه تشكّر كنند؟ گفت: اينجا نشسته بودم، به دلم برايت شد بروم پايين چند تا پيراهن و زير پيراهني بخرم، و پهلوي آشپزها بروم بگويم: امشب شب نيمهي شعبان است، عيدي است. منتهي گفتم: قرائتي داده است. من به اسم تو دادم. به نيّت تو دادم. آنوقت اگر ميآيند تشكّر كنند تو بگويي: من نبودم، آنوقت من دروغگو ميشوم. چون من نيّت كردم به قصد تو بدهم. كه اينها اگر بگويم: قرائتي داده است بيشتر خوشحال ميشوند. اصلاً من ماندم. گفتم: مهدي جان چقدر عزيز هستي. شب نيمهي شعبان من نيّت كردم به عشق تو يك چيزي هديه بدهم، چون پول نداشتم يك كس ديگر را الهام كردي، به كس ديگر او عين اين كار را انجام داد. امام زمان اين است. يك ذرّه به طرف او برويم، او صد كيلومتر رو به ما ميآيد. خدايا معرفت ما و مودّت ما و عشق ما و ارادت ما و اطاعت ما را نسبت به خودت و اوليائت روز به روز بيشتر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»