متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/4/11
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندگان عزيز بحث را ماه رجب ميبينند. چند روزي از رجب گذشته بحث را تماشا ميكنند. و شب جمعهاي كه شب تولّد امام جواد هم هست. دو تا امام در ماه رجب متولّد شدند. سه تا امام در ماه شعبان متولّد شدند. يك امام در ماه رمضان متولّد شد. در دعا هم داريم «َبِالْمَوْلُودَيْنِ فِي رَجَب» (بحار الانوار/ج50/ص14) يعني خدايا تو را به حق آن دو نوزادي كه در ماه رجب، يكي امام جواد بود، يكي هم حضرت امير. اين 13 رجب حضرت امير معلوم ميشود اين حرفي كه ما ميزنيم غلط است. نه ما ميزنيم. كل دنيا اين حرف را ميزند. يك حرفي دنيا دارد، حرف دنيا هم غلط است. و آن حرفي كه دنيا ميزند و غلط است، اين است. ميگويند: 13 نحس است. در كشور ايران نيست. در همهي دنيا 13 را نحس ميدانند. تولّد حضرت امير نشان ميدهد كه 13 نحس نيست. يك خاطره هست سالهاي قبل چون الآن ما سي سال است در تلويزيون هستيم، دارد از سي سال ميگذرد. سال هاي قبل گفتم. نميدانم حالا اين نسلي كه امروز هستند، نسل نو هستند. شنيدند، تازگي دارد يا نشنيدهاند.
1- مذاكره علمي عالمان سنّي و شيعه درباره تولد امام علي(عليهالسلام)
آخرهاي زمان شاه بود، يكي از علماي حدود 70 ، 80 سالهي مصر دعوت شد. ميزبانش دكتر بهشتي و دكتر مفتّح و اين طبقه بودند. مرحوم مطهّري و اينها… از مصر آمد، در تهران جلساتي بود در قم هم اين عالم اهل سنّت با علماي قم جلسه داشت. اين عالم سنّي يك چيزي گفت كه علماي شيعه تعجّب كردند. گفت: ما سنّي هستيم، شما هم شيعه. خوب هردو سنّي و شيعه اميرالمؤمنين را قبول دارند، و علاقهاي به اهل بيت و «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوري/23) قبول دارند. منتها ما قبول داريم به اينكه بايد فقهمان را از اهل بيت بگيريم. آنها فقهشان را از كس ديگر ميگيرند. اهل بيت را هم قبول دارند. اين عالم سنّي گفت كه: شما شيعهها ميدانيد چرا علي در كعبه متولّد شد؟ گفتند: شما قبول نداري؟ گفت: چرا من هم قبول دارم. ميخواهم ببينم چه تحليلي داريد؟ تفسيرتان از اين كار چيست؟ گفتند: شما چه ميگوييد؟ گفت: بنده عقيدهام اين است خدا علي را در كعبه گذاشت، كه همهي مردم روزي پنج بار كه نماز ميخوانند تا ميروند متوجّه كعبه شوند، رو به قبله ياد علي هم بيافتند. مثل اينكه نامهاي شما ميخواهي حتماً در خانه تو را ببينند. ميترسي اين نامه را جايي بگذارد نگاه آن كسي كه بعد ميآيد به او نيفتد. اين نامه را به لامپ آويزان ميكني. چون بالاخره هر خانه لامپ دارد، لامپش هم وسط اتاقش است. اگر يك چيزي را به لامپ آويزان كني، ديگر هركس بيايد ميبيند. خدا علي را در كعبه گذاشت، تا توجّه به كعبه توجّه به علي هم باشد. خيلي حرف قشنگ بود. حتّي علماي شيعه درقم اين به ذهنشان نيامده بود. خوب اين بد شد كه علماي شيعه به اين توجه نكنند، يك عالم سنّي توجه كند، خوب اين يك برگ برنده از او بود.
خدا رحمت كند آيت الله حائري، حاج آقا مرتضي او هم يك چيزي گفت كه او جا خورد. چون او هم يك عالم 60، 70 ساله، كتابهاي زيادي نوشته است. عبدالفتاح، عبدالمقصود، گفت: شما كه يك عمري است كتاب مينويسي و دربارهي اميرالمؤمنين هم كتاب مينويسي،هيچ توجهّي كردي كه تمام سخنان اميرالمؤمنين خطبهها بعد از فوت پيغمبر بود؟ گفت: نه من به اين توجّه نكردم. گفت: تا پيغمبر زنده بود، اميرالمؤمنين سخنراني نميكرد. ميگفت: تا استاد هست، من بايد شاگردي كنم. وقتي پيغمبر از دنيا رفت، شروع به خطبه خواندن كرد. تمام خطبهها بعد از فوت پيغمبر است. آن عالم سنّي هم فكر كرد، گفت: من به اين توجّه نداشتم. خلاصه به قول فوتباليستها يك به يك شدند. چون او يك چيزي گفت، ما نميدانستيم. آيت الله حائري هم يك چيزي گفت، او نميدانست. اين بحث علمي…
2- توجه نسل نو به اعتكاف و مراسم معنوي مذهبي
آنوقت 13 رجب اياّم البيض است كه از كارهاي بسيار خوبي هم كه در ايران راه افتاده، چند سال است به خصوص بعد از انقلاب و بيشترش هم جوانها هستند، مسئلهي اعتكاف است. كه آدم باورش نميآيد كه دانشگاه تهران از حدود دو ماه قبل مسجد دانشگاه ميروند جا رزرو ميكنند، و پر است. آدم در دانشگاه ميرود ميبيند عجب، دو، سه هزار دانشجو در يك مسجد معتكف شده است. خدايا اينها فرشته هستند. چطوري است؟ يعني هرچه گرما بيشتر شود، قدر آب بيشتر معلوم ميشود. هرچه فساد بيشتر شود، توجّه به معنويات بيشتر ميشود.
حالا ما گاهي وقتها در يك شهري، چهار تا آدم ميبينيم. چهار تا نوار ميبينيم، فكر ميكنيم دين از دست رفت،جوانها همه پوچگرا شدند، نخير اينطور نيست. اينطور نيست. در يك خانوادههايي، در يك طبقاتي، يك ايمانهاي نابي پيدا ميشود كه نمونهاش همين است. شما سال تحويل حساب كنيد مذهب چيست؟ مذهب مكّه است؟ بنده اول سفري كه مكّه رفتم، تقريباً بيست سالم بود. ايران پنج هزار تا حاجي داشت. الآن ايران صد هزار تا حاجي دارد. عمره هم ششصد هزار تا. سال تحويل حرم امام رضا پر ميشد. آنوقت چقدر جمعيّت، الآن همه امامزادهها و مسجدها پر ميشود. احياء، اعتكاف، جمكران، ما جوان بوديم، در قم طلبه بوديم، مسجد جمكران ميرفتيم، پنج نفر، ده نفر بودند. الآن بعضي از شبها مسجد جمكران بالاي صد هزار نفر آدم است. البته هرزگي هم زياد است. گناه هم زياد است. اما اينطور نيست كه هميشه، الآن غلبه با مسلمانها و مؤمنين است. منتهي ممكن است ايمان دارد يك دسته گلهايي هم آب ميدهد. ولي اين معنايش اين است كه توجّه به اعتكاف حالا هم در بحث را گوش ميدهيد، اين بستر خوبي است. معناي اعتكاف هم اين است كه انسان يك جايي برود، يك مقدار به خودش فكر كند. دارد كجا ميرود؟ خودش را به چه كسي ميفروشد؟ اصلاً براي چه كسي درس ميخواند؟ چرا از اين اطاعت ميكنيم؟ چرا مثلاً به اين علاقه داري؟ اين چه كمالي دارد؟ يعني آدم خودش را دريابد، ما الآن داريم بازيافت در مسائل شهرداري پيش آمده است. اين بازگشت به خويشتن، فرصت فكر، خلاصه تولّد امام جواد را تبريك ميگوييم. تولّد امام اميرالمؤمنين را تبريك ميگوييم و توجّه به اعتكاف را قدر مينهيم. و اما چند جملهاي براي امام جواد عرض كنم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
3- امام جواد(عليهالسلام)، جوانترين امامان
امام جواد جوانترين امامي است كه شهيد شده است. يعني 25 سال عمر بيشتر نكرد. امام 25 ساله. در كودكي هم به امامت رسيد. من يك سالي كه امام در تركيّه تبعيد بودند طلبهي نجف بودم، آنجا خيلي چيز ميخواستم. همسر ميخواستم. مسكن ميخواستم. شغل ميخواستم. تبليغ ميخواستم. قلم، بيان، من ديدم خيلي حاجت دارم، بين امامها تقسيم كردم. مسئلهي تبليغم را با امام جواد قرار داد بستم. گفتيم: ما ميخواهيم در تبليغ موفّق باشيم. به امام هادي يك چيزي گفتيم. به اميرالمؤمنين يك چيزي گفتيم و اينها خيلي بزرگواري كردند و هركس به اينها متوّسل شود، «وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُم» (بحار الانوار/ج99/ص129) كسي متوسّل شود نتيجه ميگيرد. امام جواد جوانترين امام، 25 ساله. وقتي هم به امامت رسيد، بچّه بود. من اين را بارها گفتم.
4- نبوّت حضرت يحيي و حضرت عيسي در كودكي
در قرآن داريم كه، در سورهي مريم داريم دو پيغمبر در بچّگي پيغمبر شدند. بشنويد. قاري: «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (مريم/12) «يا يَحْيى» يحيي اسم پيغمبر است. اي يحيي، «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» كتاب آسماني را جدّي بگير، « وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ» به حضرت يحيي حكمت داديم، «صَبِيًّا» با آنكه حضرت يحيي، «صَبِيًّ» يعني بچّه بود. «صَّبي» يعني پسر. «صَبِيًّه» يعني دختر. يعني قرآن ميگويد: ما به حضرت يحيي در بچّگي مقام نبوّت داديم.
يك آيهي ديگر هم داريم، كه حضرت عيسي… چون مريم بدون شوهر بچّهدار شد. بچّهاش را بغل گرفت، گفتند: به به! اين كجا بوده است؟ تو كه شوهر نكردي؟ «ما كانَ» نبود «أَبُوكِ» پدرت، «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ» پدرت آدم بدي نبود. به مريم گفتند: پدرت خوب بود. «وَ ما كانَتْ» نبود «أُمُّكِ بَغِيًّا» مادرت هم «بَغي» نبود. اهل زنا نبود. نعوذ بالله! تو پدرت خوب است. مادرت هم خوب است. چطور اين بچه را بيشوهر بغل كردي؟ از كجا بچه پيدا شده است؟ مريم خيلي سوخت. به قدري سوخت كه گفت: «يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا»(مريم/23) كاش خدا مرگم داده بود. مردم به من نسبت زنا ميدهند. آخرش ديد چه كند؟ خدا به مريم گفت كه: «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ» مريم به بچه اشاره كرد. گفت: از خود بچّه بپرسيد. گفتند: «كَيْفَ نُكلَِّمُ» قاري: «كَيْفَ نُكلَِّمُ مَن كاَنَ فىِ الْمَهْدِ صَبِيًّا» (مريم/29)مريم گفت: از خود بچّه بپرسيد. گفتند: اين بچّه در گهواره است. نوزاد، از نوزاد بپرسيم؟ گفت: شما از او بپرسيد. آنوقت نوزاد در گهواره حرف زد. گفت: «قَالَ إِنىِّ» قاري: «قَالَ إِنىِّ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىَِ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِياً» (مريم/30) در گهواره گفت: «إِنىِّ عَبْدُ اللَّهِ» من بندهي خدا هستم. «ءَاتَئنىَِ الْكِتَابَ» خدا به من كتاب آسماني داده است. حضرت عيسي در گهواره گفت. «وَ جَعَلَنىِ نَبِياً» خدا مرا پيغمبر قرار داده است. پس ببينيد «آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَ جَعَلَنىِ نَبِياً» در قرآن داريم كه خدا…
اصلاً خدا خواسته باشد بدهد، مگر متر ميكند و ميدهد؟ گاهي يك بچّهي كوچولو ميفهمد، پدر بزرگش نميفهمد. گاهي يك تيغ كوچك ميبُرد، ميبيني كارد نيممتري نميبرد. گاهي يك كلمه در آدم اثر ميگذارد. گاهي يك دهه سخنراني اثر نميكند. اثر و تأثير كيلويي نيست. امام جواد… من يكوقتي گفتم: سوار هواپيما كه مي شويد، وقتي هواپيما در فرودگاه مينشيند، نميداند كجا برود. يك ماشين كوچولو ميآيد جلو ميرود، اين هواپيما به اين بزرگي عقب اين كوچولو ميرود. در فرودگاه اينطوري است. يعني گاهي يك هواپيماي بزرگ… در جلسهي قبل گفتم. فلز بسيار كوچك اندازهي يك شكلات، به كامپيوتر وصل ميكني يك كتابخانه منتقل ميشود. شما مشكلت سر چيست؟ دوربينهاي عكّاسي يك كيلو، دو كيلو وزن دارد چند تا عكس ميگيرد. يك وزن چشم چقدر است؟ در عمر چند ميليون عكس برميدارد؟
بالاخره خواستند امام جواد را امتحان كنند. سي هزار سؤال از او كردند. همه را جواب داد. حتي يك جلسه گفتند: ضربه فنّياش كنيم. يك سؤالي از او كردند، امام جواد چنان طرف سؤال كننده را ضربه فنّي كرد، كه دستهايش بالا رفت گفت: آقا هيچ چيز نگو. گفت: آقا كسي اگر در مكّه… آخر در مكّه از امتيازات اسلام… آخر در اروپا من آنجا رفتم و آن پارك را هم ديدم. يك پارك است. حالا يادم نيست كدام كشورها بود. گفتند: اين پارك آزادي است. هفتهاي يك روز از ساعت 10 تا 12 دو ساعت، هركس در اين پارك در اين قسمت پارك به هركس ميخواهد فحش بدهد، بدهد و هيچكس حق تعّرض ندارد. اين كشور پيشرفته است. گفتم: اگر اين است، زنده باد اسلام! شما يك پارك داري، اسلام كل مكّه را گفته است. شما ميگوييد: هفتهاي يك روز، اسلام در طول سال گفته است. شما گفتيد: دو ساعت، اسلام در طول سال در همهي ساعتهايش گفته: هركس مكه برود، هر مقامي در مكّه عليه هر مقامي قيام كند، كسي حق تعرّض ندارد. آيهاش هم اين است. «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» (آل عمران/97) يعني هركس داخل مكّه شود «آمن» است. در امان است. مگر اينكه در خود مكّه، اگر در خود مكّه چاقو بكشد، در خود مكّه آدم بكشد. در خود مكّه تجاوز كند، آنجا چون حريم را شكسته، آنجا ديگر احترام ندارد. اما اگر بيرون مكّه كسي به شما چاقو زده فرار كرده مكّه رفته است. آنجا نميتواني با او كاري داشته باشي. بله ميتواني آب و برقش را قطع كني، فشار به او بياوري بيرون بيايد، بيرون كه آمد، او را بگيري.
5- پرسشها و پاسخهاي علمي امام جواد(عليهالسلام)
اين از ابتكارات اسلام است. كه يك منطقهي چند هزار كيلومتري را، گفته: اينجا منطقهي امن است. افرادي كه تحت ستم و فشار هستند، به هر مقامي خواستند فرياد بزنند، در آن منطقه بيايند فرياد بزنند، و احدي حق تعرّض ندارد. خوب حيوانهاي آنجا را هم كسي نميتواند شكار كند. گياه آنجا را هم كسي حق ندارد ببرد. امام جواد چون در بچّگي به امامت رسيد، خواستند ايشان را بشكنند، گفتند: اگر كسي در مكّه شكار كرد، جرمش چيست؟ امام جواد هم گفت: روز بوده يا شب؟ دفعهي اولّش بوده يا دفعهي دوّم؟ مسئله را ميدانسته يا نميدانسته؟ حيوان نر بوده يا مادّه؟يك بيست، سي تا شاخه كرد، طرف قاطي كرد. گفت: آقا اصلاً نميفهمم چه ميگويي؟ گفت: هركدام از اينها يك حكمي دارد. بداند يا نداند، فرق ميكند. دزد اگر بداند دستش را قطع ميكنند، فرق ميكند اگر دزدي را گرفتند، و دزد گفت: من نميدانستم. اگر ميدانستم دستم را قطع ميكنيد، دزدي نميكردم. اگر نداند كاري با او ندارند. دفعهي اولّش يا دفعهي دومّش فرق ميكند. روز يا شب فرق ميكند. در حرم بوده يا بيرون حرم فرق ميكند. در حال احرام بوده يا در حال… فرق ميكند.
بعد براي اينكه امام جواد متوجّه شد كه اين سؤالي طرح كرده كه اين را بشكند، آنوقت امام جواد اين را طرح كرد. گفت: يك خانمي است، يك ازدواجي است، مثلاً پيش از ظهر حرام، ظهر حلال، بعد از ظهر دو مرتبه حرام ميشود، كه مرتّب قسمتهاي مختلف اين ازدواج را گفت. او هم قاطي كرد. گفت: آقا اصلاً من قاطي كردم. گفت: ديگر نميخواهد ما را امتحان كني. نميخواهد ما را امتحان كني.
امامان ما علم غيب دارند، وصل به يك منبع غيبي هستند. از افتخارات قم و كاشان و سبزوار و چند شهر در ايران هست كه از اول در خّط اهل بيت بودند. علماي ما هم پول براي امام ميفرستادند. براي امام هادي ظاهراً از قم يك مبلغي رفت. ضمناً يك خانمي هم يك جبّهاي داد. گفت: اين را به امام هادي بدهيد. اين جبّه، جبهّي خوبي بود،يك نفر اين جبّه را پوشيد. يك جبهّي ديگر جاي آن گذاشت. رفت به امام هادي داد و امام هادي پولها را گرفت و گفت: يك جبّهاي است يك خانم براي ما فرستاده است. اين مرد كه آورده بود، گفت: بله جبّه را يك خانمي دزديد، يك جبّهي ديگر جاي آن گذاشته است. گفت: خانم ندزديده تو دزديدهاي و همين است كه پوشيدي. شما چه كسي را ميخواهيد امتحان كنيد؟
خدمت امام آمد. امام پرسيد، برادرش چه كسي است؟ برادرت كجاست؟ گفت: برادرم احتياط ميكند خانهي شما نميآيد. مثلاً ميگويد: نه بنياميّه، نه امام حسين، نه بني عبّاس، نه امام صادق، اصلاً پايش را كنار كشيده وارد سياست نميشود. او احتياط ميكند، آخر بعضيها هستند پايشان را كنار ميكشند. ظاهراً امام صادق بود. گفت: به او بگو: اگر ميخواهي احتياط كني، آنوقتي بايد احتياط كني كه در خانهي فلاني را زدي، يك كنيز آمد در را باز كرد، شما نگاهت به كنيز خورد، دست درازي كردي سينهاش را فشار بدهي، آنجا چرا احتياط نكردي؟ به او بگو: ملاقات با امام صادق احتياط دارد. تو اگر دين داشتي بايد آنجا دين داري كني. رنگش پريد. پهلوي قاضي و ملّق بازي درست نيست. آنها كه ديگر ميدانند.
خوب، امام جواد داماد مأمون شد. اين را هم گاهي ميگويند: چرا؟ مثلاً الان يك آيت الله داماد شاه شود. اصلاً شما ديگر پشت سر اين آيت الله نماز ميخواني؟ ميگويي: اگر شاه بد است و طاغوت است چرا دخترش را اين آيت الله گرفت؟ چرا امام جواد داماد مأمون الرشيد شد كه قاتل امام رضا بود. امام رضا را مأمون كشت. پسر هارون الرشيد، پدرش امام كاظم را كشت. امام هفتم را پدر كشت، امام هشتم را پسر كشت. آنوقت نوهاش آمده داماد اين شده است. اين ازدواجها، ازدواجي بوده است كه قرار دادن يك جاسوس داخلي در خانه. و ما در زمان شاه هم داشتيم. افرادي بودهاند كه مثلاً يك پست خطرناكي هم زمان شاه داشتهاند، در بازنشستگياش مثلاً ميآيد خادم مسجد ميشود. يا توليت يك مسجد را ميگيرد. افرادي هستند كه ميخواهند آن به آن تمام گزارشات را از خانه ي امام رد كنند. چه كسي خانهي امام آمد؟ چه كسي براي امام پول آورد؟ اينها از هر راهي براي شناختن شيعه استفاده ميكردند، كه شيعه را قلع و قمع كنند.
6- برخورد هارون الرشيد با جنازه امام كاظم(عليهالسلام)
شما شنيديد كه امام كاظم، امام هفتم وقتي شهيد شد، جنازه اش را روي پل بغداد گذاشتند. براي چه گذاشتند؟ سه روز! خوب سه روز، امام حسين كسي نبود او را دفن كند. ولي خوب امام كاظم كه بايد دفنش كنيد. گفتند: سه روز جنازه روي پل باشد، شما از دور نگاه كنيد. آنهايي كه ميآيند جيغ ميزنند، پيداست شيعه هستند. شيعهها را بشناسيد تعقيب كنيد. يعني يكي از راههايي كه ببينيد چه كسي شيعه است، چه كسي طرفدار اهل بيت است، اين جنازهي امام كاظم روي پل بگذاريد هركس جيغ زد اين را شناسايي كنيد. خوب مردم هم به طور طبيعي كه جيغ ميزدند ديگر. حالا همه كه مادر موسي نيستند.
مادر موسي وقتي زاييد و پسر زاييد، ديد فرعون پسرها را ميكشد. به فرعون گفتند: امسال يك زني پسر مي زايد. پسرش بزرگ ميشود. كاخ تو را زير و رو ميكند، ترسيد. گفت: پس امسال هر زني پسر زاييد، پسرش را بكشيد. مادر موسي پسر زاييد وحشت كرد. خدا گفت: به او شير بده. او را در جعبه بگذار و در رودخانه بيانداز. به او شير دادف در جعبه گذاشت و در رودخانه انداخت. «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ» (قصص/11) به خواهر موسي گفت: عقب رودخانه برو. اين خواهر خيلي زرنگ بود. اگر مي رفت و جيغ ميزد، ميفهميدند چه كسي زاييده است. خيلي آرام آرام، كِش كِش رفت.
اين وزارت اطلاعات يك اصلي دارد ميگويند: عادي سازي! يعني يك طوري برو كسي نفهمد. بچه را گرفتند. گفت: او را بكشيم. زن فرعون اينجا نهي از منكر كرد. گاهي نقش يك زن از صد مرد بيشتر است. اين زن گفت: «لا تَقْتُلُوا» اين را آب آورده است. معلوم نيست پدر و مادرش چه كسي است؟ آب اين را آورده است. با «لا تَقْتُلُوا» او را نكشيد،جلوي قتل اين را گرفت. فرعون از كجا… بعد هم فرعون نگاه به اين بچه كرد، خوشش آمد. قرآن ميگويد: «مَحَبَّةً مِنِّي» (طه/39) يعني محبت اين بچه در دل فرعون نشست. خوب حالا بچه گرسنهاش است. هر دايهاي را آوردند، سينهي دايه را نمكيد. خواهر جلو آمد و گفت: «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَه» (قصص/12) من يك خانوادهاي سراغ دارم، ميخواهيد بروم ببينم. گفت: «هل» آيا؟ نگفت: حتماً. چون اگر ميگفت: من يك زني را سراغ دارم، حتماً سينهي او را ميمكد، ميگفتند: اين زن مادرش است. گفت: ميخواهيد بروم يك خانه… همينطور با شك، برويم ببينيم ميشود يا نميشود. «هَلْ أَدُلُّكُمْ» «هل» يعني آيا، بروم بگويم بيايد؟ گفتند: برو بگو بيايد. يعني گاهي وقتها فرعون با همهي قدرتش نياز به مشورت يك بچهي كوچولو دارد.كه يك بچهي كوچولو بيايد راه را براي او… خيلي وقتها سران بزرگ…
ما در يك استاني بوديم، كلههاي استان جمع شده بودند دنبال يك راه ميگشتند، يك آدم معلول آمد يك حركتي كرد گفت: راهتان اين است، بيخود گيج نشويد. كه اصلاً با هم همهي سران به هم نگاه كردند. گفتند: ببين، خدا ميخواهد بگويد: شما ولو شخصيت سياسي و علمي و اجتماعي هستي، اما اين راه را نشان داد. دختر گفت: بروم. گفتند: برو. باز دختر وقتي آمد مادرش را ببيند، ندويد. اگر دختر ميدويد، لو ميرفت. كه دختر كجا رفت؟ با سرعت… مادر اگر ميآمد… (با حركت گريه)، اگر هيجاني بود لو ميرفت. ميگفتند: اين او را زاييده است. مثل اينكه صد دوره وزارت اطلاعات را طي كردند. ببينيد اينها فرمولهايي است كه… پنج زن در حركت موسي نقش داشتند. اول زني كه زاييد. دوم خواهرش كه رفت ببيند سرنوشت اين بچّه در رودخانه چه ميشود؟ سوّم زن فرعون كه جلوي كشتن اين را گرفت. چهارم خود دختر شعيب كه زن موسي شد، چهار تا به نظرم حالا اگر گفتم پنج تا اشتباه كردم. شايد هم پنج تا بوده و يكي يادم رفته است. اصل حركت موسي، بناي حركت موسي بر اساس پنج تا فكر زن بود.
خوب مأمون الرشيد دخترش را به امام جواد داد، براي اينكه بداند 1چه كسي ميآيد و چه كسي ميرود. چه كسي سؤال ميكند. تمام مسائل ريز را گزارش بگيرد.
7- جايگاه والاي امامت در ميان اصول دين
خوب امامت از اصول دين است يا از فروع دين؟ امامت نه از اصول دين است نه از فروع دين است. بلكه اصل اصول دين است. چون اصول دين مگر توحيد نيست؟ مگر نبوّت و معاد نيست؟ خدا در غدير خم به پيغمبر گفت: اگر علي را معرّفي نكني، اصول دين هم هوا است. چون اگر امام باشد توحيد هست. اگر امام باشد نبوّت هم هست. اگر امام باشد ياد معاد هم هست. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَل» (مائده/67) اگر اميرالمؤمنين در غدير خم معيّن نشود، «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» زحمات توحيد و نبّوت هم هوا است. امامت از اصول دين است.
اصلاً اينكه ميگويند: نماز بيولايت قبول نيست، ببينيد شما الآن حساب كنيد اگر يك خانه ده متري سيد حسن نصر الله در آن جا شود، اسرائيل عصباني است و حاضر است يك ميليارد جايزه بگذارد، هركس سيد حسن نصر الله را ترور كند. اما اگر كل كشورهاي اسلامي سيّد حسن نصر الله در آن نباشد آمريكا راضي است. نماز با ولايت، نماز بيولايت. تمام كشورهاي عربي بدون سيد حسن نصر الله، آمريكا راضي است. يك منطقهي كوچك با سيد حسن نصر الله آمريكا راضي نيست. اين معنايش اين است.
اسكناس با يك نخ ارزش دارد. اسكناس بدون آن نخ ارزش ندارد. آن نخ ولايت است. اين نخ ولايت است. قرآن و اهل بيت بايد با هم باشد. يك مثلي در جلسات قبل زدم. ممكن است بعضيها نشنيده باشند. اين مثل از يكي از دوستان است. ميگفت: پدري بچهاش را پارك ميبرد، تاب بازي. روي اين تابها او را مينشاند. اگر اين بچه دو دستش به اين طناب و زنجير بود، هرچه هم حركت كند بچه خيالش راحت است. پدر خيالش راحت است. اما اگر بچه دست به هيچكدام نگرفت. يا يكي از اين طنابها را گرفت، به ما گفتند: دو تا طناب بگير «كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي» (بحار الانوار/ج10/ص159) اگر دستتان به قرآن و اهل بيت باشد، هرچه هم موج در اين رودخانه برود، پيغمبر خيالش جمع است. اما اگر دستتان به طنابها نباشد يا قرآن را رها كنيد يا اهل بيت را كله ملق ميشويد. اينكه ميگويند: نماز بيولايت گفتم: كشور عربي با سيد حسن نصر الله يا كشور عربي بي سيد حسن نصر الله. اين اسكناس با اين نخ يا بينخ؟و دربارهي همه ي احكام دو نفر و سه نفر كافي بود. مثلاً نماز كه ميآمد، پيغمبر مثلاً زكات آيه ي زكات آمد. به بلال گفت: بلال! به مردم برو بگو: زكات واجب شد. ولي براي ولايت فرمود: همه جمع شويد تا علي را معرفي كنم. «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ» (بحارالأنوار/ج65/ص329) يعني براي معرفي امام بايد مراسم باشد. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» نگفته: «وَ إِنْ لَمْ تبّلغ» بايد يك فعل و انفعالي باشد. عملياتي باشد. به هر حال، امام جواد ماه رجب متولد شد. شب جمعهاي كه بحث را ميبينيد شب تولّد امام جواد است.
خدايا! به آبروي امام جواد و فرزندانش، و آبا و اجداد معصومش، همهي مشكلات امّت اسلامي را برطرف بفرما. زيارت امام جواد را، زيارت اميرالمؤمنين را با معرفت در امنيّت، نصيب همهي آرزومندان بفرما. همهي بركات رجب و همهي بركات شعبان و همهي بركات رمضان را نصيب همهي ما بفرما. كساني كه در طول تاريخ از ايام مبارك استفاده كردند و الآن مردهاند، همه را بيامرز. همهي بيماران، بيماران مورد نظر را شفا مرحمت بفرما. عاقبت ما را ختم به خير بفرما. مزهي دين را به ما بچشان، توفيق بده مزهي دين را ما به نسل آينده بچشانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»