متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/3/28
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
يكي از بحثهايي كه ميخواهم امروز داشته باشم، بحث احترام و تحقير است. به عنوان درس هايي از قرآن. يك جاهايي داريم احترام قائل شويد. هم يك جاهايي داريم به طرف بي اعتنايي كن. كجا احترام، كجا بياعتنايي؟ موضوع بحث اين است. كجا احترام، كجا تحقير؟ بعضي وقتها ميگويند: فلاني خاك شير مزاج است. با همه كنار ميآيد. ولي درست نيست. بعضيها ميگويند: فلاني اخمو است. يعني نگاهش ميكني مثل اينكه يك ساعت ديگر ميخواهند اعدامش كنند. با همه برخورد خشن دارد. به قول شهيد مطهري دافعه كجا و جاذبه كجا؟ كجا توّلي، كجا تبّري؟ كجا اعتنا، كجا بياعتنايي؟ اول جايي كه بايد ادب داشته باشيم، نسبت به خداوند متعال.
1- حفظ قداست نام و صفات خداوند
ادب و احترام و قداست براي ذات مقدّس خداوند. 1- ايمان به خدا 2- توكّل به خدا 3- پناه بردن به خدا از شرها، اطاعت از اوامر خدا، احترام اولياي خدا، احترام خانهي خدا و مساجد، احترام كتاب خدا، احترام نام خدا، «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (اعلي/1) «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ» يعني حتي اسم خدا را هم بايد دست بيوضو به الله نگذاريم. اينها كه زنجير طلا گردن ميكنند، الله و علي و محمد و اينها نوشته، دو تا گناه ميكنند. يك اصل طلا، يكي اينكه بدن بيوضويشان به اين اسمها ميخورد. افرادي كه پيشانيبند ميبندند و وضو ندارند، حالا اگر آيهي قرآني يا اسم الله يا اهل بيتي يا پيغمبري باشد، اين ولو فكر ميكند چون حزب اللهي است پيشانيبند بسته است، ولي چون اگر وضو نداشته باشد اين گناه دارد. اسمها قداست دارد.
2- احترام نام و جايگاه پيامبر در سخن و رفتار
دوم پيغمبر؛ يك آيه در قرآن داريم «لا تَرْفَعُوا»، «رَفَعَ» يعني بالا. «لا تَرْفَعُوا» بلند نكنيد «أَصْواتَكُمْ» «اصوات» صوت، صوت يعني… «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ» (حجرات/2) يعني پهلوي پيغمبر داد نزنيد. ادب كنيد. حتي داريم كه نسبت به پدر و مادرت هرطور پدرت حرف ميزند، يك خرده صدايت را پايينتر بياور. مثلاً اسم من محسن است، اگر پدرم گفت: محسن! بگويم: بله! اما اگر گفت: محسن، گفتم: بله! (با تندي) خوب اين بيادبي است. حديث داريم صداي تو از صداي پدر و مادر يك خرده پايينتر باشد. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ»آيهي ديگري داريم كه اين «سبحان الله» بود. يعني منزّه است خدا، همچنين «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»، «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» دوم پيامبر، راجع به پيغمبر هم داريم «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ» صدايتان را بلند نكنيد. هم داريم «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُول» (نور/63) «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُول» پيغمبر را صدا ميزنيد اينطور نباشد كه پسر عمه را صدا ميزني. پسرخالهات را صدا ميزني. ميآمدند پشت ديوار پيغمبر ميگفتند: محمد! بيا بيرون! آيه نازل شد كه عمل بيادبها از بين ميرود. احترام قائل شويد. اگر يك كسي مهندس است، بگوييد: جناب مهندس! احمد بيا. حسين! حسين چيست؟ بالاخره اين دكتر است. اين عالم است. اگر عالم است و مجتهد است خوب بگو: آيت الله! اصلاً بزرگ كه شده ديگر آقا بگو. پيغمبر حتي بچهها را آقا صدا ميزد. آقا حسن، آقا حسين. يعني با كُنيه، نه اينكه آقا ميگفت. كُنيه! كنُيه يك كلاس بالايي از اسم است. يعني اسم بچهها را هم قشنگ ميبرد. چرا ميگويي: فاطي؟ فاطمه خانم! زهرا خانم! «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُول» سه نوع معنا شده است. يكي در صدا زدن. يكي اگر او دعوت كرد، دعوتش را اجابت نكن. بگو: گفت كه گفت. «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضا» (نور/63) يعني اگر همديگر را صدا ميزنيد، پيغمبر را صدا ميزنند، حتماً گوش بدهيد. يكي «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ» نفرين پيغمبر را حساب كنيد. اگر او نفرين كند، گيراست. يعني خلاصه براي پيغمبر حريم قائل شويد.
يكي ملائكه، افرادي ملائكه را اسم دختر ميگذاشتند. من خودم هم در همين كاشان خودمان يادم هست كه يك جايي مقبرهي عالمي بود، عكس فرشتهها را به صف كشيده بودند، همه دختر بودند. قرآن ميفرمايد: «لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى» (نجم/27) فكر ميكنند فرشتهها دختر هستند. اسم پيغمبر را، با كرامت ببريد. خدا ميگويد: من صلوات ميفرستم. فرشتهها صلوات ميفرستند. بعد ميگويد: تو انسان اسم پيغمبر را ميشنوي، صلوات نميفرستي؟ (صلوات حضار) «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِي» (احزاب/56) اين آيهي قرآن است. ولي شما ترجمهاش را بلد هستيد. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ» خدا و ملائكه دائماً صلوات ميفرستند. بعد ميگويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» (احزاب/56) حالا وقتي خدا و پيغمبر صلوات ميفرستند، پس شما كم نگذاريد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (احزاب/56) (صلوات حضار)
3- رعايت احترام نام و عنوان امامان معصوم
احترام اهل بيت، اسم امام را… اميرالمومنين (ع)، علي گفت. خوب علي گفت درست است؟ در شأن اميرالمومنين است؟ علي گفت! اميرالمومنين فرمود. اميرالمومنين (ع)، حتي حديث داريم اگر يك كلمهاي (عليه السلام) بنويسي، حديث داريم تا اين كلمه روي كاغذ هست، مورد ثواب قرار ميگيريد. ممكن است كه آدم يك (عليه السلام) بنويسد، اين كاغذ مثلاً دهها سال بماند. شما دهها سال در حال عبادت هستي، چون ادب كردي. (عليه السلام) بگوييد. ادب نسبت به اسمشان، قرآن ميگويد كه: «يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا» (احزاب/33) اهل بيت معصوم هستند. اسم معصوم را با اسم گناهكار يك طور نبريد. اسم معصوم را شما، در بشقاب اگر يك بشقابي جنسش بهتر است، كنار دست نميگذاريد. در فرشها اگر يك فرشي قيمتيتر است، پيش پا نمياندازي. فرشهاي عادي را در راه پهن مي كني. اگر يك فرشي قيمتي است، يك جاي برتري، قاب ميكني مثلاً به هر حال… شما پشم اگر بهتر باشد، احترام ميگذاري. كتاب آسماني، «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ» (واقعه/77) قرآن عظيم، قرآن مجيد، چرا قرآن گفته: كريم؟ در قرآن سه تا هست. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ» در قرآن آمده است. قرآن عظيم هم آمده، قرآن مجيد هم آمده است. اين سه لقب در قرآن آمده است. كريم است يعني تو هم تكريم كن. عظيم است، يعني تو هم تعظيم كن. مجيد است، يعني تو هم تمجيد كن. وقتي خدا تكريم ميكند پس تو هم، خدا ميگويد: عظيم پس تو هم تعظيم. خدا ميگويد: مجيد، پس تو هم تمجيد.
اهل بيت! حرم امام رضا ميروند جيغ ميكشند. چرا جيغ ميكشي؟ آقا دست من به ضريح نرسيد. نرسد! اصلاً زيارت به معناي اين نيست كه آدم دستش به ضريح برسد. اصلاً همين كه وارد حرم شدي، زيارتنامه هم نخواندي، نخواندي. آنجا بايست، بگو: سلام عليكم! يك زيارت ميشود. شما وارد حرم شدي، يك كلمه بگويي: «السلام عليك يا امام حسين». يك زيارت كامل است. «السلام عليك يا علي بن موسي الرضا» يك زيارت كامل است. زيارت نه معنايش اين است كه دستمان بچسبد، نه معنايش اين است كه جيغ بزنيم، نه معنايش اين است كه فشار بدهيم، به امام صادق گفتند: شما وقتي طواف ميكني، چرا نميروي حجرالاسود را ببوسي؟ پيغمبر ميبوسيد. امام فرمود: براي پيغمبر كوچه ميدادند، خود مردم كنار ميرفتند. پيغمبر بدون اذيّت ميرفت ميبوسيد. الآن شلوغ است. خواسته باشم بروم بايد به مردم فشار بياورم. نميصرفد! نميصرفد! مردم نبايد اذيّت شوند. وارد مسجد ميشود ميگويد: يا الله! پانصد نفر را دَمَر نگه داشته كه آقا به نماز برسد. خوب به نماز نرس. تو چرا زور ميگويي؟ به من چه كه تو ميخواهي به نماز برسي. زودتر بيا. دير ميآيد كه مردم همه خم شوند من برسم. اين لوس بازي است. ميخواهد عزاداري كند، خيابان را بند ميآورد. ميخواهد شتر بكشد، وسط هيئت ميكشد كه اين شتر رَم ميكند يك عده ميترسند، خيابان نجس ميشود، اگر باران باشد. همه آلوده. كه چه شود؟ حقوق مردم خيلي مهم است. شما كه سيگار ميكشي، هواي اتوبوس و تاكسي و مسجد براي همه است. به چه دليل تنفس اين كنار دستيات را از بين ميبري؟ شما ميخواهي سيگار بكشي گناه اين بنده خدا چيست كه كنار دست تو نشسته است؟ مرد در خانه حق ندارد سيگار بكشد اگر زن او اذيّت ميشود. خانهي خودم است. زن من است. خوب زن من است، كنيز كه نيست. اگر زن از دود اذيّت ميشود، سيگار كشيدن مرد حرام است. يعني يك حرام روي حرامها است. خود سيگار كشيدن را كه بعضيها هم ميگويند: اگر كسي معتاد نباشد، سيگار كشيدنش هم گير دارد. يك مقداري بايد احترام قائل شويم. ميشود كسي، كسي را بترساند؟ ميگفت: آمدم خانهي امام صادق رنگ امام پريده بود. گفتم: آقا رنگ شما پريده است. گفت: بله!من به خانمم گفته بودم پشت بام نرويد. بارها گفتم خانمها پشت بام نروند. وارد خانه شدم ديدم، خانم بچّه به بغل گرفته دارد از پلّهها به پشت بام ميرود. پلّههاي نردبان يا هرچه. تا من را ديد چون چند بار گفتم نرويد، تا من را ديد ترسيد. بچّه از دست او افتاد و مُرد. امام صادق فرمود: از مرگ بچهام ناراحت نيستم. از اين ناراحت هستم چرا زن خود را ترساندم؟ ما ميگوييم: مرد بايد طوري باشد كه زن از او بترسد. خوب گرگ هم همينطور است. لازم نيست مرد باشي. گرگ باش همهي دنيا از تو ميترسند. اگر علامت مردي ترساندن زن است، پس رييس مردها گرگ است. همه از گرگ ميترسند. مردانگي به اين نيست كه آدم در گوشش بزند. آقا يك سيلي به او زدم. اوه….! (خنده حضار) بسيار آدم بيخودي هستي.
4- قداست قرآن و آيات الهي
احترام، كتاب آسماني. قرآن را بايد احترام كنيم. البته حالا اسم الله در روزنامه و اينها باشد، اين طوري نيست. چون اگر ما اسم الله را ديديم بايد احترام كنيم. اما لازم نيست روزنامهها را بخوانم، ببينم… بخوانم ببينم الله اينطرف و آنطرفش نيست. به ما چه! تجسّس لازم نيست. بله اگر آيهي قرآن ديدي، بردار. آقا بارها اين را به من گفتند. خيلي به من گفتند. شايد بيش از هزار بار. كه شما در تلويزيون بگو كه آيات و روايات در روزنامهها نباشد. گفتم: چرا؟ ميگويد: براي اينكه يك وقت ميبيني اين روزنامه در دست و پا ميافتد. خوب يكوقت ميبيني. پس كبريت هم خلق نكنيم. يكوقت ميبيني يك جايي آتش ميگيرد. ما اگر ديديم وظيفه داريم. اگر نديديم كه بايد باشد. حضرت سليمان يك نامه به زن كافر نوشت. در نامهاي كه به دست زن كافر ميرسد بسم الله نوشت. آيه ي قرآن ميگويد. «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» (نمل/30) يعني حضرت سليمان بسم الله نوشت در نامهاي كه ميدانست اين نامه دست زن كافر ميافتد. ما نميتوانيم انگار…به هر حال احترام گرفتن.
احترام اهل بيت، بزرگان ما مثل علامه طباطبايي، مثل آيت الله حائري، اينها فقط ضريح را هم نميبوسند. من ديدم آيت الله حائري را كه سنگهاي حرم حضرت معصومه را ميبوسيد. چون اين مسئلهي سنگ و طلا كه نيست. ما اگر در طلايي را ببوسيم، در چوبي را نبوسيم، پيداست طلا را ميبوسيم. ما به خاطر حضرت معصومه ميبوسيم. به خاطر امام رضا ميبوسيم. حالا چه چوب باشد، چه طلا. احترام اهل بيت.
احترام قرآن؛ احترام قرآن، احترام قرآن به چاپ كردن قرآنهاي مجلّل نيست. چند وقت پيش يك كسي منزل ما آمد. من هم او را نميشناختم. منتهي قبلاً يكي از روحانيون تلفن كرد كه ايشان خانهي تو ميآيد. او را تحويل بگير. آمد ديدم يك قرآني آورده تقريباً 15 كيلو. گفت: چند ميليون دادم اين را خريدم. هر ورقش… يك خرده نگاه كردم و گفتم: برو توبه كن. ما گاهي هم كه ميخواهيم تكريم كنيم، كاشيكاري ميكنيم. نزديك پشت بام. بعد هم چنان عربي است و خطهايش در هم است كه هيچ جنّي نميتواند يك مترش را بخواند. كسي هم خواسته باشد بخواند، اگر كلاه سرش باشد بايد چنين كند، تازه نميتواند بخواند. خوب اين كه چه؟ تكريم قرآن يعني چه؟ اصلاً ما نميدانيم چه كنيم؟ ما وقتي هم ميخواهيم احترام بگذاريم اصلاً نميفهميم چه كنيم. يا مثلاً يك نفر از هندوستان ميآورند، در هتل جايش ميدهند. در نمايشگاه قرآن معرّفياش ميكنند كه ايشان يك آية الكرسي را به يك دانهي برنج نوشته است. خوب حالا اين خيلي كمال است. يك قرآن ديگر من ديدم، ورقهايش را با جرثقيل ورق ميزدند. يعني آهني بود. يعني گاهي وقتها آدم نگاه ميكند حالا هم كه ميخواهند نمايشگاه قرآن بزنند…
در عزاداريهاي ما، شب بيست و يكم اين قرآن سرش است. بارها ديده شده، بارهاي بارها! اين قرآن سر گرفته، بابا اين «بِكَ يا الله» را با چهارده معصوم جمعاً هفت دقيقه طول ميكشد. «بعلي، بعلي» ده مرتبه، «بالحسن» ده مرتبه. «بالحسين» ده مرتبه. اين وسطش روضه ميخواند. دوباره خوابش ميبرد، اين قرآن ميافتد. ما مردم را با اين عبادتها زجركش ميكنيم. ما از بعضي از عبادتها بايد توبه كنيم. شيپورمان، بوق مسجدمان، بلندگويمان، كاشيكاريمان، احترام يعني چه؟
احترام قبله، ما براي كعبه خيلي ارزش قائل هستيم. براي ما كعبه به قدري عزيز است كه از هزار كيلومتري كه هيچ، از صد هزار كيلومتري هم كسي خواست بنشيند ادرار كند، حق ندارد رو به مكّه باشد. يعني اينقدر مكّه براي ما ارزش دارد. از افتخارات شيعه اين است كه ميگويد: دستشويي نبايد رو به قبله باشد يا پشت به قبله. احترام قبله…
5- احترام به مصيبت ديدگان صابر و بردبار
احترام صابرين، افرادي كه در سختيها خودشان را نبازند. جيغ نكشند. ناراحت نباشند، خدا ميگويد: «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» (بقره/157) «مِنْ رَبِّ» يعني خود خدا به آنها صلوات ميفرستد. داغ ديده، مصيبت ديده، ميسوزد. ولي ميگويد: خدايا هرچه تو صلاح ميداني. سوختم ولي اگرتو، مصلحت تو، تو اگر اين را مصلحت بداني، من صبر ميكنم. قرآن ميگويد: كساني كه «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْف» (بقره/155) «خوف» يعني ترس. «وَ الْجُوعِ» گرسنگي، «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ» اموالش آتش ميگيرد. در دريا غرق ميشود. دزد ميبرد. زير آوار ميرود. بالاخره جان، نفس، داغ، ادمي كه در تلخيها به او مصيبت وارد ميشود، براي رضاي خدا صبر ميكند. خدا ميگويد: براي اين خودم صلوات ميفرستم. «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» اما آنهايي كه نه، خوش هستند. پولدار هستند. منتهي زكات هم ميدهند. خدا به پيغمبر ميگويد: خوب، زكات را از اينها بگير. ولي «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّ» خبري نيست. «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ» (توبه/103) به پيغمبر ميگويد: تو بر آنها صلوات بفرست. يعني پولدارهاي خوب را، خدا به پيغمبر ميگويد: تو بر آنها صلوات بفرست. آنهايي كه در آب و آتش و تلخيها و سختيها خوب هستند، به پيغمبر نميگويد: تو بر آنها صلوات بفرست. ميگويد: «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» مثل يك كسي رييس جمهور استقبال او ميرود. يك كسي رهبر ميرود. يك كسي را معاون اول ميرود. يك كسي را رييس مجلس ميرود. يك كسي را نماينده ميرود. تا ببينيم كه چه كسي كجا ميرود؟ هركسي يك كُدي دارد.
يكوقت مقام معظم رهبري رييس جمهور بود، چند تا كشور رفت. جمعي همراهشان بودند، يكي هم بنده. وارد پاكستان كه شديم، ديديم 21 توپ زدند. خوب ما هم فكر كرديم فرودگاه را به توپ بستند. كاشي هم هستيم شجاع هستيم، (خنده حضار) گفتيم: چه شد؟ گفتند: اينجا قانون اين است كه اگر كسي رييس جمهور بيايد توپ در ميكنند. گفتيم: اينجا رسم است. تشريفات است؟ گفتند: بله! گفتيم: خوب مثلاً چه كسي بيايد چه؟ چه كسي بيايد چه؟ چه كسي بيايد چه؟ گفتند: هركسي يك كدي دارد.گفتم: آقا من تنهايي بيايم چه؟ گفتند: تو تنهايي يك تيركمان! (خنده حضار) حالا هركسي يك كدي دارد. كساني كه در آب و آتش خوب هستند، «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّ» كساني كه در رفاه آدم خوبي هستند، ميگويد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» (توبه/103) «وَ صَلِّ عَلَيْهِم» فرق است بين اينكه پيغمبر صلوات بفرستد، يا خدا صلوات بفرستد. اينها مهم است. حالا يك جايي را خدا ميگويد: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» (انسان/21) خود خدا به اينها چيزي ميدهد. به اينها آب ميدهد. يك عده را ميگويد: نه اين، «وَ يُسْقَوْنَ فيها كَأْسا» (انسان/17) «سَقاهُمْ» يك كد دارد. «يُسْقَوْنَ» يك كد دارد. افرادي كه ميوه پخش ميكنند، گاهي به افرادي ميرسند، برميدارد خودش به او ميدهد. بعضي افراد نه. جلويش نگه ميدارد خودش بردارد. بعضي افراد نه، اصلاً يك بشقاب ويژه ميآورد آنجا ميگذارد. يعني به او بدهيم. بگذاريم خودش بردارد، كلاسش بالاتر است. يك ظرف مخصوص بگذاريم، كلاسش بالاتر است. درجه فرق ميكند. بهشت هم درجه دارد. «جَنَّاتِ عَدْن» داريم. «جَنَّاتُ الْفِرْدَوْس» (كهف/107) داريم. ولذا بعضيها را ميگويد: بيا باغ خودم. «يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ» (27) «ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّة»ً (28) «فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى» (29) «وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ» (فجر/27 تا30) نميگويد: «وَادخُلي جَنّات عَدنِهِم»، «جَنَتّي» يعني بهشت مخصوص. بهشت مخصوص. در دنيا مثلاً ميگويد: دربست. ديگر كس ديگري سوار نشود. يا مثلاً كباب مخصوص، بستني مخصوص، نميدانم فرش مخصوص. ما در كاشان داشتيم بعضي از تجّار قالي كه نقّاش را خانه ميبردند، يك پذيرايي ويژه ميكردند، كه اين نقشهاش فتوكپياش بيرون نباشد. كه اين نقشهي قالي منحصر به اين تاجر باشد كه بگويند: اين نقشه مشابه در بازار ندارد. بينظير است. در دنيا اين كارها ميشود. دنيا چيزي نيست. چند روزي بيشتر نيست. حالا صابرين. از شجاعت تجليل…
6- حفظ حرمت دليرمردان و وفاداران
آدمهاي شجاع بايد عزيز باشند. قرآن مي گويد: يك نوجواني 16، 17 ساله به نام داود بود. در جبهه كه همه فرار كردند، جز اندكي يكي از اينهايي كه فرار نكرد اين پسر 16، 17 ساله بود. قرآن مي گويد… اسمش داود بود. ميگويد: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوت» (بقره/251) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. اين داود 16، 17 ساله رهبر كفر را كشت. قرآن ميگويد: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْك وَ الْحِكْمَة» (بقره/251) اين داود، حضرت داود شد. پيغمبر شد. پسرش هم سليمان بن داود شد. بچهاش هم پيغمبر شد. يعني مقام نبّوت را به بچّهي 16، 17 ساله دادند به خاطر هنري كه دارد. جُربُزهاي كه دارد. جگري كه دارد. از شجاعت تجليل ميشود.
وفاداران مورد احترام هستند. قران مي گويد كه: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَه» (احزاب/23) «نحب» يعني وفا كردن به نذر و عهد و پيماني كه گرچه به خطر كشيده شود. ميگويد من روي پايم ميايستم. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَه» تجليل از آدمهاي وفادار. يك آيه داريم يك كلمه در آن است. ميگويد: «وَ إِبْراهيمَ» بعد ميگويد: «الَّذي وَفَّى» (نجم/37) ابراهيم «وفي» آيات ديگر از حضرت ابراهيم چند تا صفت را ميگويد. ميگويد: ابراهيم، اين بود و اين بود و اين بود و اين بود و اين بود. ولي به يك آيه كه ميرسد، ميگويد: ابراهيم وفادار، همين يكي را ميگويد. ميخواهد بگويد: همين وفاداري وزنش به اندازهي اين است كه وزنش سنگين است. وفادار، افرادي هستند بيوفا هستند. نسبت به همسرشان بيوفا هستند. نسبت به نظام بيوفا هستند. نسبت به مسئولينشان بيوفا هستند. وفاداران مورد تجليل هستند.
7- سلام پيامبر به زائران شهر مدينه
زائران، قرآن به پيغمبر در سورهي انعام ميگويد كه: كساني كه مدينه ميآيند خدمت شما زيارت، قبل از آنكه آنها بگويند: «السلام عليك يا رسول الله» تو به اينها سلام كن. آيهاش اين است. خيلي مهم است. عنايت كنيد. آقاياني كه عمره ميروند. حرم امام رضا! شما وارد حرم امام رضا كه ميشوي، قبل از آنكه شما بگويي: «السلام عليك يا امام رضا» امام رضا به شما سلام ميكند. آيهاش را بخوانم. از آن عربيهاي آسان است. دقّت كنيد ميفهميد. «وَ إِذا»، «إِذا» بگوييد… «جاءَكَ»، «جاء» يعني «وَ إِذا جاءَك» وقتي ميآيند. چه كسي؟ «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا» كساني كه ايمان به آيات آوردند، يعني «مومنين» يعني «اذا جاءك» يعني وقتي مومنين ميآيد پهلوي تو «فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» (انعام/54) نميگويد: «اذا جاءك فقالوا سلاما فقل» آخر يك جاي ديگر داريم ميگويد: «قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ» (هود/69) او سلام كرد، تو هم جواب او را بده. اينجا نميگويد: چون او سلام كرد، جواب بده. ميگويد: همينكه آمد، تا آمد تو به او سلام كن. زائر احترام دارد. زائر خانهي خدا احترام دارد. زائر كسي است كه پيغمبر به او سلام ميكند. حالا شما كار نداشته باشيد كه وهّابيها با زائران پيغمبر چه برخورد بدي ميكنند، اين هم برخورد بيمنطق. برخورد بيمنطق. خوب حتي اگر يك حيواني منصوب به خدا شد، بايد مواظب بود. به حضرت صالح گفتند: ما نميدانيم تو پيغمبر هستي يا نيستي؟ الآن از اين شكم كوه يك شتر بيرون بياور. اگر اين كار را كردي ما ايمان ميآوريم.
يك اصلي براي شما بگويم، دقّت كنيد. شايد نشنيده باشيد. معجزه را اگر خود پيغمبر آورد، مردم ايمان نياوردند خدا آنها را داغان نميكند. اما اگر معجزه به پيشنهاد مردم شد و مردم گوش ندادند فوري آنها را داغان ميكند. گرفتيد چه شد؟ مثل مهمان. مهمان اگر خودش در را زد و در خانه آمد، هرچه هست به او بده بخورد. اما اگر او را دعوت كردي بايد درست از او پذيرايي كني. معجزه را اگر مردم گفتند: ما اين معجزه را ميخواهيم، اگر آمد و ايمان نياوردند خدا آنها را عذاب ميكند. اما اگر نه مردم پيشنهاد نكردند، خود پيغمبر آورد، اينجا پيشنهاد گفتند… به صالح گفتند: ما معجزههايي كه تو ميآوري قبول نداريم. آنچه كه ما ميگوييم. گفت: چه ميگوييد؟ الآن از شكم كوه يك شتر بيرون بياور. گفت: ببين اگر شتر بيرون بيايد، ايمان نياوريد، نابود ميشويد. گفتند: باشد. پيغمبر از خدا خواست، از دل كوه شتر بيرون آمد. خدا همه كاري ميتواند بكند. چوب را اژدها كرد. آب دريا را در يك لحظه خشك كرد. درخت خشك را در يك لحظه براي مريم خرما دار كرد. مريم بيشوهر بچهدار شد. سينهي حليمهي سعديه كه خشك بود، تا پيغمبر را بغل كرد شير آمد.
قرآن ميگويد: «هذِهِ ناقَةُ اللَّه» اين شتر با باقي شترها فرق ميكند. ارادهي ويژهي خدا در اين بوده است. بعد ميگويد: «وَ لا تَمَسُّوها بِسُوء» قداست او را نشكنيد. بعد دو تا آيه داريم. يك آيه ميگويد: «فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (اعراف/73) يك جا ميگويد: «فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَريبٌ» (هود/64) اگر دست به اين شتر بزنيد، سوء قصد داشته باشيد، اليم، قريب، يعني هم عذاب دردناك، هم فوري نابود ميشويد.
خوب اينها مورد احترام هستند. چه شد؟ خدا، پيغمبر، كتاب آسماني، اهل بيت، مومنين، زكاتدهندگان، افراد شجاع، وفادار، زائران، و هرچه كه منصوب به خداست.
8- عالم بيعمل و دنياپرست، در كنار ظالمان و مفسدان
يك سري از افراد هم بايد تحقير شوند. اشاره ميكنند وقت تمام شده، من تحقيرها را سريع بخوانم. به بعضيها ميگويد: مثل الاغ، «كَمَثَلِ الْحِمار» (جمعه/5) عالم بيعمل مثل الاغ است. به بعضيها مثل سگ، بلعم مستجاب الدعوه بود. يعني دعا ميكرد مستجاب ميشد. اما هوا پرست شد و «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض» (اعراف/176) به زمين و ماديات چسبيد. خدا ميگويد: مثل او مثل سگ است. «كَالْحِجارَةِ» (بقره/74) مثل سنگ است. تحقير ميكند. آدمهاي سنگدل. مثل گاو است. «أُولئِكَ كَالْأَنْعام» (اعراف/179) به چه كساني ميگويد: «كَالْأَنْعام» به آدمهاي غافل. بيخيال است. نميفهمد جوانياش كجا ميرود؟ نفتش كجا ميرود؟ سرنوشتش چه ميشود؟
به پيغمبر گفتند: «اَبتَر» يعني تو كه پسر نداري. دختر هم زمان جاهليّت جزء آدم حساب نميشد. ابتري! فرمود: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر» (كوثر/3) اين با همين ده تا پسرش ابتر است. پيغمبر با همين يك دختر ميماند. او با ده تا پسر محو ميشود. «ابتر». ميگفتند: اينهايي كه ايمان آوردند خُل هستند. اينها عوام هستند كه ايمان آوردند. ما تحصيل كردههاي روشنفكر… فرمود: اينها خُل هستند. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» (بقره/13) خودشان خُل هستند. «إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُون» (بقره/12) اينها خودشان فساد ميكنند. «فَأَعْرِضْ عَنْهُم» از آنها اعراض كن. «ذَرْهُم» رهايشان كن. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» (نساء/140) پاي او ننشين. در يك جلسه ميبيني يك مومني خوار ميشود، يا جلوي جلسه را بگير، يا بلند شو برو. به او لبخند نزن. تا ميبيني كار ميكند «وُجُوهِ أَهْلِهَا مُكْفَهِرَّة» (كافي/ج1/ص60) اگر ميبيني يك كسي خلاف ميكند، لااقل عبوس كن. چون اگر خنديدي، گناهش را بيشتر ميكند. عبوس كن، احساس كند كه به او بياعتنايي شد. «هُمُ الْعَدُوُّ» (منافقون/4) دشمن واقعي همينها هستند. «أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ» (نساء/60) نسبت به طاغوت هرچه گفت، ضد آن را انجام بده. «وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ» (توبه/84) فراريهايي كه از جبهه مردند، به جنازهشان نماز نخوان. سر قبرشان نرو. اگر شهادت دادند، كسي كه نسبت زنا به مردم ميدهد. ميگويد: اين زناكار است، «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً» (نور/4) گواهياش را در هيچ دادگستري قبول نكن. «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِم» نسبت به اينها غليظ باش. خشن باش. «إِنَّهُمْ رِجْس» (توبه/95) رجس را بعضيها نجس ميگويند.
ببينيد ما در اسلام هم احترام داريم، هم تحقير. نسبت به مومنين، صابرين، قرآن، كتاب آسماني، اهل بيت، والدين، خانهي خدا، علم، كتاب، اصلاً كتاب بوسيدني است. دست استاد بوسيدني است. در كلاس بوسيدني است. من در اين ساختمان چيز ياد گرفتم. بايد در كلاس را ببوسم. كتاب، اين كتاب به من چيز ياد داده است. ميبوسم. دست استاد را ميبوسم. يك جايي بايد قداست و احترام گذاشت، يك جا هم بايد تحقير كرد. فاسد، مفسد. يعني ما نبايد بيخيال باشيم. همينطور به هم سَرسَري نگاه كنيم. افراد خاك شير مزاج، افراد بيهويّتي هستند. انسان بايد نسبت به خوب حسّاس باشد. نسبت به بد هم حسّاس باشد. پيدا باشد كار خوبي انجام داد، پيدا باشد كار بدي انجام داد. اگر كسي از كنار رد بشود، خوب و بد نزد او يكسان باشد، اين افراد بي تفاوت مورد تحقير هستند.
خدايا ايماني به ما بده كه در جامعه هم خوب را بشناسيم، هم خودمان عمل كنيم. هم هميشه حامي خوبيها باشيم. به ما يك اراده و شجاعت بده كه در مقابل فساد جبهه بگيريم. قيافه بگيريم. خشن باشيم. آب به آسياب آنها نكنيم. نسبت به فسادهايي كه انجام ميشود برخوردي داشته باشيم كه لااقل حركات ما افراد منكراتي، افراد فاسد را متنبّه كند. ما نبايد از كنار همه بگذريم. به ما چه؟ هركس هر كاري ميخواهد بكند، بكند. من و او را كه در يك قبر نميگذارند. عيسي به دين خود، موسي به دين خود. يعني چه؟ يعني من سيبزميني هستم. عيسي به دين خود، موسي به دين خود، يعني من سيبزميني هستم. بيرگ بيرگ. براي من فرق نميكند، چه يزيد حكومت كند چه امام حسين! چه مثلاً دُبي برويم چه برويم كربلا! فرق نميكند. يك جا برويم. يك جايي برويم. حالا يك چيزي بخوريم. چه حلال چه حرام! آدمهاي اين رقمي خيلي مورد انتقاد هستند. انسان بايد نسبت به خوبها حسّاس باشد، نسبت به بدها حسّاس باشد. آدمهاي بيحساسّيت، سيب زميني هستند. بيتفاوت هستند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»