متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/2/24
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحثي كه در اين ميخواهم خدمتتان بگويم، راجع به تفاوت حقوق اسلامي و حقوق بشر امروزي است. چون خيلي افراد اين اعلاميهي حقوق بشر نزدشان يك بتي است خيلي عظمت دارد. البته حرف خوب خيلي دارد، ما خوبيهايش را قبول داريم، اما آن خبرها هم كه فكر ميكنيد نيست. حضرت امام در فرانسه كه بودند، يعني بعد از اين كه كويت راه نداد و فرانسه رفتند، يك روز گفتند: برويم برج ايفل را ببينيم. نقل شد كه گفت: خيلي هم بلند نيست. چون آواز دهل شنيدن از دور خوش است. حالا ما حقوق بشر را ميگوييم، حقوق اسلامي هم ميگوييم و خودتان اينجا مقايسه كنيد. اسم اين سالن هم سالن تفاهم گفتند؟ سالن تفاهم است، تفاهم كنيد. خوب پس موضوع بحث ما روشن شد. حالا دانشكدههاي حقوق، طلبهها، معلمين، اين بحث جانداري است.
بسم الله الرحمن الرحيم. موضوع بحث: حقوق بشر و حقوق اسلام.
1- تفاوت اهداف در حقوق بشري و اسلامي
تفاوتها: تفاوت اول، تفاوت در هدف است. تفاوت در هدف. ما چه ميخواهيم و ميخواهيم به چه چيز برسيم؟ ببينيد من بارها يك مثلي زدم. گفتم: يك ليوان آب را به سه نفر ميدهيم نميخورند. يكي نميخورد قهر كرده است. دومي نميخورد، ميل ندارد. سومي هم نميخورد. ميگوييم: شما ديگر چرا نميخوري؟ ميگويد: چهارمي تشنهتر است. يكي نميخورد قهر است. يكي نميخورد تشنه نيست. يكي نميخورد ميگويد: چهارمي تشنهتر است. حالا من نصفش را ميگويم، نصفش را هم شما بگوييد. زنده باد يك يا دو يا سه؟ سه! چرا؟ براي اينكه هدفها فرق ميكند. بارها اين مثال را از من شنيديد. كه چاقوكش و جراح هردو شكم پاره ميكنند. منتها از چاقوكش پول ميگيرند، به جراح پول ميدهند. تفاوت در هدف. بالاترين هدف غرب از حقوق ايجاد نظم اجتماعي است. ميگويد كه اين مراعات حقوق براي يك نظم اجتماعي. در اسلام هدف «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجعون» (بقره/156) يعني قرب به خداست. يعني هدفهايش فرق ميكند.
دو نفر پهلوي امام رضا آمدند. گفتند: مسافر هستيم نماز ما چهار ركعتي است يا دو ركعتي؟ فرمود: تو چهارركعتي، تو دو ركعتي. گفت: اِ! از يك جا آمدهايم. فرمود: نيت تو ديدن مأمون الرشيد بود. زيارت طاغوت سفر حرام است. نمازش چهار ركعتي است. تو هدفت زيارت من بوده است. زيارت امام مستحب است. نماز تو دو ركعتي است. دو نفر از يكجا آمدند. يكي زيارت امام رضا، يكي زيارت مأمون الرشيد، يكي نمازش چهار ركعتي است. يكي نمازش دو ركعتي. اين تفاوت در هدف است. ما هدفمان از حقوق فقط ايجاد نظم نيست. ايجاد نظم را قبول داريم. ميخواهيم بگوييم، بالاتر. بالاتر از ايجاد نظم قرب به خداست.
2- تفاوت نگاه به اخلاق، در ديدگاه بشري و الهي
اصلاً در اخلاق هم همينطور است. وقتي ميگويند: اخلاقتان خوب باشد، ميگويد: اخلاقت كه خوب بود، مشتريهايت زياد ميشود. اخلاقت كه خوب بود مردم تو را دوست دارند. اخلاقت كه خوب بود، دائم توليد بالا ميرود. اخلاقت كه خوب بود، اخلاقت كه خوب بود، قرآن ميگويد: نه! اخلاق اخلاق است. چه توليد بالا برود… و لذا يك نابينا وارد جلسهاي شد، كه حضرت هم در آن جلسه بود. افراد ديگري هم بودند، يك نفر در جلسه حالا هركس ميخواهد باشد. يك نفر در جلسه عبوس كرد. خوب يك سؤال. براي آدم نابينا بخندي و عبوس كني فرق ميكند؟ او كه نميبيند. به يك كسي گفتند: برنج نخور چاق ميشوي. گفت: چاقي چه ضرري دارد؟ آنهايي كه زير تابوت هستند فحش ميدهند.چون بدن ما سنگين است. من هم كه مردم هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. او كه چشم ندارد، او كه برايش بخندي يا نخندي، ولي قرآن ده تا آيه به رگبار ميبندد، ميگويد: اخلاق به خودي خود اخلاق است. ولو او نفهمد. «عَبَسَ» در جلسه يكي عبوس كرد و «تَوَلَّى» پشت كرد. «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى» (عبس/2) يك اعمي، نابينا آمد، ابروهايت را در هم كشيدي. «وَ ما يُدْريك» (عبس/3) چه ميداني؟ «لَعَلَّهُ يَزَّكَّى» (عبس/3) شايد اين نابينا اهل تزكيه باشد. «أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى» (عبس/4) شايد او متذكر باشد. تذكرات او در دل او بنشيند. «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنىَ فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/5 و6) يعني مشتريهايت گزينهاي هستند. اگر پولدار بودند، متصدي كار او ميشوي، اما اگر فقير بود « وَ أَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَى، وَ هُوَ يخَْشىَ، فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/8 و 9 و 10) «فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى»، «فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى» چرا گزينشي برخورد ميكني؟ چرا يك بام و دو هوا؟ ببينيد خداوند ده تا آيه رگبار مي بندد، انتقاد و توبيخ ميكند به كسي كه عبوس كرد براي چه كسي، براي نابينا. با اينكه براي نابينا عبوس كني و بخندي براي او فرقي نميكند. ولي قرآن نميگويد: چون او فهميد، بدش آمد، توليد كم شد. اسلام ارزشها را مطلق و براي خودش ميداند. حقوق براي نظم اجتماعي حداقل است. اين تفاوت در هدف،
تفاوت در انسانشناسي؛ در اسلام، انسان هم جسم است و هم روح. چون هم جسم است و هم روح، در غرب آنچه مربوط به زندگي مادي است مطرح است. حقوق بشر، اعلاميهي حقوق بشر. او در روح هم مهم است. او ميگويد: عدس چه خاصيتي دارد؟ اسلام ميگويد: غير از خاصيتش عدس خوردن روح را لطيف ميكند. يعني آمد گفت: قساوت قلب دارم. سنگدل هستم. اشكم جاري نميشود. گفتند: برو عدس بخور. يعني او غير از ويتامينش به بعد معنوياش هم عنايت دارد.
ما حتي اگر يك گوسالهاي در چين ميخواهد كشته شود، كه سلول بدن ما شود ميگويند: قصاب چين برود، آن گوساله را رو به قبله بكشد. يعني چيزي كه جز بدن مسلمان ميشود. حتي آنطرف دنيا هم هست بايد رو به… يعني مسألهي جهتگيري، قبله، توجه به معنويت، اين تفاوت… تفاوت در هدف.
3- توجه اسلام به جنبههاي جسمي و روحي انسان در حقوق
2- تفاوت در جامعيت، يعني در حقوق اسلام هم به جنبهي روحي توجه شده است، هم جسمي. كسي پهلوي ولي خدا آمد، گفت: براي مسافرت استخاره كن. استخاره كرد گفت: بد است. گفت: ول كن بابا! آخوندها الكي ميگويند. مسافرت رفت و سود خوبي هم گيرش آمد. برگشت گفت: آقا استخارهات هم كشك است. گفت: چرا؟گفت: استخاره كردم تجارت كنم بد آمد. من رفتم سود خوبي هم… آن شخص اهل معنا بود. به او گفت كه: شما در فلان روز نماز صبحت قضا نشد. گفت: چرا؟ گفت: خلاص! شما خوبي و بدي استخاره را روي اسكناس حساب ميكني. ما روي رشد حساب ميكنيم. رشد…
مثلاً در غرب اگر شرابخوار، در خانهاش شراب بخورد ميگويند: جرم نيست. ولي اگر پشت فرمان باشد در حال رانندگياش مست باشد، او را ميگيرند. اسلام ميگويد: اصلاً شراب براي روح تو بد است. چه پشت فرمان بنشيني، چه ننشيني. يعني او ميگويد: شراب بد است چون تصادف ميكني، يك نفر را ميكشي. اسلام ميگويد: شراب بد است براي خودت!حالا تصادف هم كني دو تا جرم ميشود. تصادف هم نكني… امنيت رواني و ديني و فرهنگي را …. بله.
مثلاً يك بيحجاب ميگويد: آقا من ميخواهم حجابم دست خودم باشد. چهارديواري است. حالا در چهار ديواري كه حق با او است. در خيابان ميآيد، ميگويد: من دوست دارم اينطور باشد. ميگوييم: آقا شما كه دوست داري در مسكن، در لباس آزاد باشي، اگر امنيت فكري را به هم زدي چه؟هركسي اگر بنا باشد بهترين لباس را بپوشد بيايد در خيابان، خوب مردم همسري دارند، زندگيشان طبيعي ميگذرد. نمرهي همسر چند است؟ چهارده! ميآيد در خيابان ميبيند اوه! اين پانزده است. اين شانزده است. اوه… اوه… اوه… اين هفده است. اوه…! بعد ميزند در سرش ميگويد: خاك بر سرم با اين زني كه گرفتيم. يعني هميشه يك زنش را با چهارصد زن بيروني مقايسه ميكند. اينكه برميگردد ديگر امنيت خانوادگي ندارد. يك خرده زن، حرف نزن تو ديگر با اين تركيبت! اين به خاطر اين است كه اين… مثل اينهايي كه پشت فرمان مينشينند. آن كسي كه دلش به خودش است، ميرود. بعضيها پشت فرمان مينشينند اين ماشين چند است؟ اين ماشين چند است؟ چند است؟ آن ماشين چند است؟ عوض اينكه رانندگي كند، دائم ماشينها را قيمت ميكند. به هر حال بيحجابي اين حق فرد است اما اين ضربه به مسائل روحي ميزند. حضرت آمد نماز بخواند، فرمود: فاطمهجان پرده را بردار. گفتند: چرا؟ فرمود: گل دارد. گل اين حواس مرا پرت ميكند. اميرالمومنين به زن جوان سلام نميكرد. گفتند: پيغمبر سلام ميكرد شما چرا سلام نميكني؟ گفت: پيغمبر سي سال از من بزرگتر بود. من نگران هستم سلام به زن جواني بكنم او يك طوري جواب بدهد، دل من تكان بخورد. به هر حال ضامن… حاكم آن كسي نيست كه حاكم بر كرهي زمين باشد، حكومت بر نفس، كنترل نفس، اينها اصلاً در حقوق بشر ديده نشده است. ديده نشده است.
3- تفاوت سوم، تفاوت در هستي شناسي است. تفاوت در هستي شناسي، بالاخره ماده يا معناست. يا هردو؟ هم مادي، هم معنوي. در قرآن 115 كلمه دنيا است. 115 تا هم كلمهي آخرت است. يعني دنيا و آخرت را ما با هم ميدهند. حديث داريم كسي دنيا را بگيرد، آخرتش را رها كند، از ما نيست. آخرت را بگيرد دنيا را رها كند، از ما نيست. بعضي آيات كه نازل شد، بعضي از اصحاب پيغمبر يك مرتبه زندگيشان را به هم ريختند. گفتند: ديگر با خانم رابطهاي نداريم. غذا لذيذ نميخوريم. شبها نميخوابيم. حضرت فرمود: اين چه بساطي است؟ من خودم با خانم زندگي ميكنم. من خودم غذاي لذيذ هم باشد ميخورم. اين حرفها چيست؟ چرا زندگيتان را… يعني مسائل اخروي مسائل مهمي است.
4- تفاوت ضمانت اجرا در حقوق اسلامي و حقوق بشري
4- ضمانت اجرا، چهارمين تفاوت در حقوق اسلامي و حقوق بشر اين است كه تفاوت در ضمانت اجرا است. ضامن اجرا در دين ايمان به معاد هم هست، قرآن وقتي كه ميخواهد بگويد: كمفروشي نكن، ميگويد: «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم» چرا كمفروشي ميكني؟ بعد ميفرمايد: «أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و5) قيامت نيست. خوب اگر قيامت هست چرا حق اين را ميخوري؟ يعني از اهرم قيامت استفاده ميكند. به اينكه پس كمفروشي نكن. ما مسألهي ايمان، مسألهي دين، مسألهي تقوا، اينها ضامن… با قوانين بشري كه نميشود. قوانين بشري پنج، شش تا اگر دارد. بگذاريد اگرهايش را بنويسم. ضمانت اجرا باشد خيلي كوتاه است. يعني ضمانت اجرايي در قوانين مثل ترازوي زرگرها است. ترازوي زرگرها ترازو است، اما براي طلا و نقره خوب است. خيلي از چيزها را نميشود با ترازوي زرگر كشيد. ضمانت اجرا، در بشر ميگويند، چند تا اگر دارد.
ضمانت اجرا در قوانين بشري: 1- اگر فهميدند. آنقدر گناه و خلاف ميشود كه كسي نميفهمد. 2- اگر طرف را گرفتند. خيلي وقتها ميفهمند، نميتوانند او را بگيرند. 3- اگر توانستند. خيلي وقتها ميفهمند، ميگيرند. يك وقت دادستان كشور، به من زنگ زد براي يك ماجرايي، گفتم: بابا! تو دادستان هستي؟ گفت: دستم بسته است. ياد اين آيه افتادم كه قرآن ميگويد، راجع به خدا ميگويد: «له الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» (ملك/1) اينها فقط «لهُ المُلك» هستند. «وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» نيستند. يعني نميتوانند. يعني دستش بسته است. ماشينش خوب است در بنبست است. ترافيك است. اگر فهميدند. آنوقت تازه مثلاً اجر بشر چيست؟ خيلي محدود است.
الآن در دنيا شما به پيغمبر جزا بدهيد. خوب مثلاً حالا پيغمبر را جزايش بده. خوب بسم الله! صبحانه عسل است. عسل گير يك آدم جنايتكار هم ميآيد. هواپيما شخصي! گير خيليها ميآيد. هركس پول بده هواپيما شخصي است. قالي ابريشمي است. اصلاً در دنيا شما چه چيز داريد؟ بهترين فرشت قالي ابريشمي است. بهترين مركبت هواپيماي شخصي است. استخر نميدانم كذايي است. ديگر صبحانه عسل است. كباب برگ است. اصلاً اينها در دنيا چيزي نداري به پيغمبر بدهي. حالا از آن طرف. شما ميخواهي صدام را با حقوق بشر ميخواهي صدام را جزا بدهي. مثلاً براي صدام چه داريد؟ ميزنيم اعدامش ميكنيم. ديگر حالا حقوق بشر، البته هم چقدر معطّل كرد. چندين جلسه گرفتند، شك داشتند. صدام جرم كرده؟ من خيلي ميخنديدم. ميگفتم: واقعاً بايد عزا گرفت. كه عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز! دادگاه عراق در جرم صدام به يقين نرسيده است. آخر گاهي آدم فكر ميكند در ديوانه خانه زندگي ميكند. يعني جرم صدام هم بايد ثابت شود. خود صدام جرم است. چون به عدد هر حرفش يك كسي را كشت. صادش صدوقي را كشت. دالش دستغيب را كشت. الفش اشرفي را كشت. ميمش مدني را كشت. يعني به عدد هر حرفش يك امام جمعه كشته است. هنوز هم ما بايد شك كنيم. تازه حالا ميخواهند صدام را اعدام كنند. خوب صدام مقابل يكي از اين بچههاي ايران بوده كه شهيد شده است. اين همه آدم كشته است، چطور ميخواهي… ضمانت اجرا در دنيا خيلي كوتاه است. واقعاً دنيا چيزي نيست. ولي بايد يك حساب ديگر باشد كه به تعداد هر… علاوه بر اينكه ما در فرهنگمان يك حقوق معنوي داريم. يعني يك چيزي را با نيّات هم حساب ميكنيم.
5- شيوههاي تشويقي اسلام در اجراي حقوق انساني
ببينيد قرآن يكجا ميگويد: اگر كار خوب كردي،«ضِعف»، «ضِعف» را مثل ضَعف مينويسند. يعني دو برابر! آيهي ديگر در جاي ديگر ميگويد: «اضعاف» يعني چند برابر. آيهي ديگر در جاي ديگر ميگويد: «فَلَهُ عَشْر» (انعام/160) ده برابر! آيهي ديگر ميگويد كه: هفتصد برابر! كسي در راه خدا انفاق كند، مثل دانهاي كه بكاري هفت تا خوشه بيايد. در هر خوشهاي صد تا، هفتصد تا! آيهي ديگر ميگويد: «وَ اللَّهُ يُضاعِف» (بقره/261) از هفتصد تا بيشتر. آيهي ديگر ميگويد: ندان و نپرس. تو كه هيچي، احدي نميتواند بفهمد. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم» (سجده/17) هيچكس نميتواند بفهمد چه برايش ذخيره كرديم. يعني احدي نميتواند بفهمد. بعد اينها براي چيست؟ دو برابر، چند برابر، ده برابر، كدامهايش؟ همه درست است. تا چه كسي باشد؟ چه باشد؟ چه زماني؟ چه مكاني؟ قرآن ميفرمايد: «لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْح» (حديد/10) آنهايي كه قبل از فتح مكّه كمك پيغمبر ميكردند فرق ميكنند با آنهايي كه بعد از فتح مكّه بودند. كدش فرق ميكند. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ» ( واقعه/10 و11) سابقه فرق ميكند. هجرت روي كارها اثر ميگذارد. كسي اگر ايمان بياورد و هجرت نكند، مرخص است. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا» (انفال/72) ايمان دارد ولي از جايش تكان نميخورد. ميفرمايد: «ما لَكُم» شما حق نداريد. «مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْء» (انفال/72) نه دوستش داشته باشيد و نه به او پست بدهيد. يعني مسألهي هجرت، مسألهي سن، مسألهي… در يك مسجد ميخواهي بروي، ميخواهي نماز بخواني ميگويند: چه كسي پيشنماز شود؟ هركسي كه تقوايش بيشتر است. اگر دو نفر تقوايشان مثل هم است، هركسي سوادش بيشتر است. اگر علوم تقوا، علم و تقوا و سواد همهي آنها يكسان است، كدامها؟ هركدام سيّد هستند. علم و تقوا و سيّدي شكل هم است. كدام پيرمردتر هستند؟ علم، تقوا، آخرش ميگويند: يكي خوشگلتر كه هست. بالاخره ببين هركس خوشگلتر است. يعني اينها حساب و كتاب دارد. اين بشر عقلش به آنجاها نميرسد. ميگويد: آقا طبق تبصرهي فلان از مادهي فلان چنين كنيد.
6- همراهي حقوق اسلامي با احساسات و عواطف بشري
5- در قوانين بشر فقط حقوق است. عاطفه اصلاً وجود ندارد. ولي قرآن تندترين آيههايش اين است. ميگويد: قاتل كسي است كه پدرت را كشت. پسرت را كشت. در عين اينكه پسرت را كشت، خوب ديگر قاتل است ديگر. سرسختترين دشمنان آدم قاتل است. در عين حال ميگويد: « فَمَنْ» يعني كسي كه، «عُفِيَ» يعني عفو شود، «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ» (بقره/178) ببينيد تو را به خدا، تو را به خدا ببينيد. اصلاً حقوق قرآن را نگاه كن. ميگويد: پسر من را كشته است. ميگويد: در عين حال با اينكه كشته است، تو ميتواني قصاص كني. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياة» (بقره/179) قصاص حق است. اما در عين حال اگر عفو كني، يعني به قاتل كلمهي عفو را گفته است. عاطفه! ميگويد: با اينكه قاتل است ولي باز هم «اخيه» است، برادرت است. يعني قاتل بودن او را از برادري دور… بعد ميگويد: «فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ» كلمهي معروف است. كلمهي احسان است. آنجايي هم كه با قاتل حرف ميزند چهار تا واژه به كار برده است. برادرت است. او را عفو كن. احسان، معروف، اينها در قوانين بشر نيست. تبصرهي فلان از مادهي فلان. قانون فلان، فلان. خيلي مقرّرات خشكي است. اسلام جاسازي كرده است. يعني طوري كرده است عاطفه و اخلاق و فرد و جامعه و اين جهاني و آن جهاني و روح و جسم و همه را… به همين خاطر…
چرا آبگوشتهاي هيأتها خوشمزهتر از آبگوشتهاي خانمها است؟ چون در هيأت كل گوسفند را در ديگ ميگذارند. استخوان و چربي و پي و گوشت لخمش و لذا گوشت هيأت خوشمزه است. اين خانمها ميگويند: چربي ضرر دارد. استخوان را هم كه دور مياندازيم. دنبه را هم دور ميريزيم. يك گوشت قرمز ميگذارند، آبگوشتش مثل آب جوش ميماند. آدم چشمش را هم بگذارد نميفهمد مگر اينكه زردچوبه در آن باشد. يعني علت اينكه اسلام با هم خوشمزه است. اصلاً نماز كه زيباست همه با هم زيباست. يعني همينطور كه نماز ميخواني در سجده بهترين وقتي است كه خون به مغزت ميرسد. اِ..! ركوع و سجده هم دارد. اِ…! مسواك هم دارد. بله! ياد كربلا هم هست. شهادت، امامت، ريتم هم دارد. سورهي حمد ريتم دارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، «رَبِّ الْعَلَمِينَ» ، «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» ، «نَسْتَعِينُ»، «الْمُسْتَقِيمَ»، «الضَّالِّينَ» (فاتحه/1 تا 7) «اَحَد، صَمَد، يَلِد، يولَد» نماز ريتم دارد. آهنگ دارد. نماز اصلاً همه با هم خوب است. تازه سر نماز ميگويد: انگشترت را به فقير بده. يعني شكم فقرا! نماز را با زكات قاطي كرده است. نماز را با معاد، «مَلِكِ يَوْمِ الدِّين» (فاتحه/4) نماز را با آب، وضو و غسل. نماز را با خاك، سجده و تيمم. نماز را با خورشيد، «لِدُلُوكِ الشَّمْس» (اسرا/78) براي ظهر. نماز را با ماه، براي نماز اول ماه است. نماز را با ستاره، براي تشخيص قبله. اصلاً زيبايي اسلام به اين است كه همه با هم زيباست. آنجايي كه اسلام مزه ندارد،ما يك گوشه اسلام را ميگيريم، يك گوشهاش را رها ميكنيم. خوشمزه نيست. مثل اينكه ساندويچ بدهند فقط گوجه باشد. اين ساندويچ با خيارشورش، با تخممرغش، يعني مخلوط كه شد خوشمزه ميشود. تكه تكه… يك وقت دختر را در سيني بگذارند بگويند: اين سه كيلو استخوان، اين هم دو ليتر خون، اين هم يك خرده مو، اصلاً چه كسي عاشق اين ميشود؟ (خنده حضار) چه كسي عاشق اين ميشود؟ دختري كه زيباست، همه با هم قشنگ است. وگرنه تكه، تكهاش كني كه… اين زيبايي دين به تركيب دين است.
گاهي وقتها خداوند در مهندسي قرآن چنان چيزها را به هم ميدوزد، مثلاً ميگويد كه: «إِلىَ الْابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ، وَ إِلىَ السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» (غاشيه/17 و18) نگاه به شتر كن، خدا را بشناس. نگاه به آسمان كن، خدا را بشناس. يعني در كلاس توحيد شتر و آسمان را كنار هم ميگذارد. اين قشنگ است. «وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا» عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ» (الرحمن/7) بعد ميگويد: «أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِيزَانِ» ( الرحمن/8) در آسمانها توازن است. تو هم در مغازه مراعات توازن بكن. توازن! بعد هم وقتي هستي را در نظر ميگيرد، آن وقت اين چقدر آمادگي پيدا ميكند. مثلاً ميگويد كه: ميخواهي نماز جمعه بروي؟ اول سورهي جمعه، اول كه ميگويد: از شب جمعه مستحب است، شب جمعه به جاي «قل هو الله» سورهي جمعه را بخواني. يعني شب جمعه به مردم بگو: «اذا نودي» از شب جمعه تلنگر بزن. به مردم هم ميگويد: از شب جمعه پياز نخوريد. ممكن است بوي پياز فردا در نماز جمعه كسي را… ببين حقوق بشر، امشب پياز نخور، براي اينكه فردا صبح ممكن است بوي پياز بغل دستي تو را اذيت كند. اين حقوق بشر است. حقوق بشر در پياز خوردن كه نيست! اسلام تا اينجا دقيق است. جلو رفته است. بعد سورهي جمعه، اول ميگويد: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» (جمعه/1) كل هستي «سبحان الله» ميگويد. بعد ميگويد: تو هم برو يك سبحان الله بگو. چون اگر هستي سبحان الله ميگويند، تو نگويي معلوم ميشود تو وصلهي همرنگ هستي، نيستي. بعد ميگويد: مغازهها تعطيل! «وَ ذَرُوا الْبَيْعَ» (جمعه/9) تعطيل! بازار تعطيل! بعد ميگويد: نماز خواندي؟ فوري برويم بازار را باز كنيم. «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوة» (جمعه/10) ميگويد: «وَ ذَرُوا الْبَيْعَ» بازار را ببند. پشت سر بازار را ببند، ميگويد: بازار را باز كن. « فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ» وقتي نماز جمعه تمام شد، «فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) دنبال تجارت برويد. تجارت تعطيل! مغازه بسته! مغازه باز! بخند، گريه كن! اين فراز و نشيبها است كه رنگارنگ است. در فيلمها زيبايي فيلم به اين است كه يك مرتبه يوسف را نشان ميدهد، يك مرتبه زليخا را نشان ميدهد. يك مرتبه يعقوب را نشان ميدهد. يك مرتبه… اين تفاوتها زيبا ميكند. حقوق بشر اينها را ندارد. اين زيباييها را آنها ندارد.
خوب، عرض كنم به حضور شما كه اين مسأله را ما خدمت شما بگوييم. يكي اينكه نامهاي از برادر عزيزمان جناب آقاي دكتر مير محمد صادقي، راجع به حقوق شهروند چند ماه پيش دست من رسيد. اين در يادداشتهايم بود و ديشب فكر كردم همهي اين را بگويم، و با قانون اساسي جمهوري اسلامي كه در جمهوري اسلامي قانون اساسي هست اين را هم، يكي از عزيزان ديگر كه از دانشجويان رشتهي دكترا است، جناب آقاي جاويدي، اين هم قانون را آورد. ما يك جمعبندي كرديم بين ان حقوق شهروندي وقانون اساسي و آيات و رواياتي كه خودم حالا در ذهنم ميآيد. حقوق بشر در اسلام تركيبي از اينها است. حقوق بشر در اسلام سه حالت دارد. حقوق، اين حقوق ما يا عين حقوق بشر است يا گستردهتر از حقوق بشر است يا محدودتر. بعضي چيزها حقوق بشر ما عين آن را داريم. عين آن را داريم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
7- تحدّي حقوق اسلامي با حقوق بشر امروزي
پارسال ماه رمضان ما آمريكا بوديم. سي شب را، يك عده هم از اين ايرانيهاي قديمي كه حالا پروفسور بودند، و استاد دانشگاه بودند و ميآمدند و ما هرشب يك چيزي يك تحريكي اينها را ميكرديم.چون من اين را از قرآن ياد گرفتم كه كسي را تحريك كن كه روي دنده بيافتد. مثلاً قران ميگويد: مرد هستيد مثل قرآن بياوريد. «بكتاب مثله» كتابي مثل قران بياوريد. بعد ميگويد: نه! خواهش ميكنم از … ده تا سوره بياوريد. «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِه» (هود/13) ده تا سوره مثل قرآن بياور. بعد ميگويد: باز هم نه تا را بخشيدم. اول ميگويد: 114 سوره، تمام قرآن. بعد يكجا 104 تا را ميبخشد. ميگويد: 10 تا سوره. نميگويد: سوره بزرگها. ولو ده تا سورهي كوچك. بعد در دهتا سوره هم يك آيه داريم نه تا را يك ضرب ميبخشد. ميگويد: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ» بعد هم دائم ميخ ميزند يعني دائم سيخ ميزند. «إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» (يونس/38) اگر راست ميگويي. «وَ ادْعُوا» عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «وَ ادْعُوا» دعوت كن، «مَنِ اسْتَطَعْتُم» (يونس/38) اس ام اس بفرست. تلگراف كن. ماهواره، هر امكاناتي داري به كار «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم» هركسي ميخواهي. بعد ميگويد: «وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا» (نسا/129) تو كه هيچ، ننه و بابات هم نميتوانند. «وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا» يعني هرگز نميتوانند. ما هم دائم سيخ ميزديم. بابا ما يك ماه رمضان آمريكا هستيم، يك قانوني بياوريد كه در غرب باشد، و در اسلام… هرشب ما اين را يك سيخ ميزديم كه يك شب يكي از اين اساتيد آمد گفت: يك قانون پيدا كردم در آمريكا هست در اسلام نيست. گفتم: بسم الله! بسم الله! تازه من هم اسلامشناس نيستم. من يك طلبه هستم. منتهي طلبهي ما اينقدر زور دارد كه با كلههاي بزرگ بتواند حرف بزند. يكي آمد گفت كه: يك قانون هست در اينجا. گفتم: چيست؟ گفت: در اينجا قانون اين است كه اگر كسي بدهكار شد، دادستاني اموالش را مصادره ميكند، ميفروشد و به طلبكارهايش ميدهد. اما ميگويد: خانهاش را از او نگيريد. چون خانهاش را ميگيريد، پهلوي زن و بچهاش خوار ميشود. گفتم خوب قرآن ميگويد، اسلام ميگويد: خانهاش را نگير، مركبش را هم نگير. ماشين و اسبي اگر دارد نگير. ميگويد: نوكرش را هم نگير. ممكن است پير است، راننده ميخواهد. عصاكش ميخواهد. پيرزن است، آشپزي ميخواهد. اسمش هم در حقوق اين است كه ميگويند «مستثنيات دِين». يعني دِين، يعني بدهكار اين سه تا استثنا شده است. مسكن، مركب، خادم، نوكر. گفت: عجب! گفتم: بله. گفتم: پس حالا كه شما آمدهاي يك چيزي براي من بگويي، تازه يك سوم گفتي. تازه اگر غرب برسد، ما كجا و آنها كجا. بله حمام داريم. منتها حمام ما 1400 ساله است. در اروپا كلمهي حمام 200 سال است پيدا شده است. ما در روايات داريم «اذا دَخَلتَ مِنَ الحَمام، اذا خَرَجتَ مِنَ الحَمام» واژهي حمام را… ما تازه اگر به ما برسي ما جلوتر هستيم. از نظر سابقه!
يك شب ديگر باز يك كسي آمد گفت: آقا در اينجا يك قانوني داريم كه اگر درختي را ببري، جرم است. گفتم: خوب اين در اسلام هم هست. اسلام ميگويد: كسي حق ندارد درختي را ببرد، جاي آن ساختمان بسازد مگر اينكه در جاي ديگر درخت بكارد. كه فضاي سبز از منطقه كم نشود. خلاصه ما تقريباً سي شب آنجا بوديم، يك كسي… حالا هم آقايان ببينيد من يك طلبه هستم. آدرس من هم ميدان فلسطين، ستاد نماز است. من تقاضا ميكنم هركس هر مخي دارد، پهلوي هر استادي يك قانوني بگوييد، كه اين قانون مترقي است و اسلام بهترش را ندارد. حداقل روي من را كم كنيد. بنابراين كسي نيست مقايسه كند بين اذان و ناقوس. مقايسه كند بين قرآن و كتابهاي ديگر. مقايسه كند بين اخلاقهاي اسلامي و اخلاق ديگر. حالا عمل ما مسلمانها گير و گور دارد، حساب عمل ما با مكتب جداست. ما نبايد… و الا مراعات بهداشتي كه ما ميكنيم…
حالا، من فكر ميكنم اين جلسهي دوم هم راجع به حالا اين جلسهي تفاوتها بود. اوه! تفاوت 6 تا است من 3 تا را گفتم؟ در تفاوتها دو تا ديگر مانده است. بعد هم يك 20، 30 تا نكتهي ديگر هست كه راجع به حقوق بشر چه ميگويد و ما چه ميگوييم؟ جلسهي بعد هم انشاء الله هفتهي بعد دنبال شود. بحث خوبي است. هم آدم فكر ميكند دنيا چه كرده است، هم فكر ميكند ما از دنيا جلوتر هستيم. به خودمان اعتماد پيدا ميكنيم. به دينمان عاشق ميشويم. يعني هويّت ملي و مكتبي خودمان را پيدا ميكنيم، اين خودباختگيها از دست ميرود. بحث خوبي براي نسل نو است.
خدايا هرچه به عمر ما اضافه ميكني بر معرفت و شناخت و ايمان و علم و عقل و دين و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»