به نام خدا
علیرضا قزوه :
اين همه آتش خدايا شعله اش از گور کيست؟
اين همه آتش خدايا شعله اش از گور کيست؟
شهوت اين بي نمازان، نشئه ي انگور کيست؟
پرده دانان طريقت در صبوري سوختند
اين صداي ناموافق زخمه ي تنبور کيست؟
شيخ بازيگوش ما از بس مريد خويش بود
عطسه اي فرمود و گفت اين جمله ي مشهور کيست!
پنج استاد حقيقت حرف شان با ما يکي ست
راستي در پشت اين دستورها دستور کيست؟
آب نوشان ادّعاي خضر بودن مي کنند
رنگ پيراهان اينان وصله ي ناجور کيست؟
دست اين پاسور بازان هر که دل را داد باخت
دوستان چشم شما در انتظار سور کيست؟
دين و دل دادند يارانم در اين شرب اليهود
شيخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کيست؟
اين که خضرش خوانده ايد، اسکندر مقدوني است
اين که دريايش لقب داديد چشم شور کيست؟
اين که بر آن گوش خود بستيد، صور محشر است
اين که شيطان مي دمد دائم در آن شيپور کيست؟
آن که مي زد روز و شب پيوسته لاف اختيار
اين زمان ترس از که دارد؟ اين زمان مجبور کيست؟
بعد طوفان جز کفي در کيسه ي امواج نيست
شاه ماهي هاي اين دريا ببين در تور کيست!