متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1386/3/10
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
عزیزان بحث را زمانی می بینند که در آستانه 15 خرداد هستند. به مناسبت 15 خرداد کمی از انقلاب و امام خمینی صحبت کنیم. اگر بگوییم که قیام امام نسخه ای از قیام امام حسین بود، حرف دروغ و مبالغه ای نیست. حالا من پرتویی از قیام امام حسین را نقل می کنم تا ببینید که اینکه مردم شعار می دادند: نهضت ما حسینی است. این یک واقعیت بود. یک مقایسه و تشابهی بین قیام امام حسین و امام خمینی هست.
بنابراین موضوع: قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین (علیه السلام):
در اصل وقتی امام خمینی اعلامیه داد فرمود: ما از کربلا آموختیم، خون بر شمشیر پیروز است. هروقت که ما تهدید شدیم، چیزی که به مردم ایران قدرت داد ماجرای کربلا بود. مثلاً می خواهیم در محاصره اقتصادی قرار بگیریم. در محاصره اقتصادی چیزهایی را به ما نمی فروشند. مثلاً هواپیما، کشتی به ما نمی فروشند یا اینکه ما را در خریدن بعضی چیزها در منگنه قرار می دهند. خوب حالا در کربلا محاصره اقتصادی چه بود؟ حتی برای علی اصغر هم آب نبود. یعنی یک لیتر آب ممنوع بود. حالا ما از هواپیما ممنوع هستیم. الحمدلله ما خودمان شاید چند درصدی وابسته بودیم اما امام حسین برای آب که جزو مواد اولیه زندگی است مشکل داشت.
1- ایستادگی در برابر محاصره اقتصادی و نظامی
محاصره نظامی: کشتی آمریکا تا کجا آمده و در خلیج فارس چه شده است…؟ بالاخره برای امام حسین دهها هزار نفر دور هفتادو دو نفر را گرفتند. محاصره نظامی و محاصره اقتصادی. اینکه می گویند که روضه خوانی کنید این روضه ها یک روضه هایی است که اصلاً همه مشکلات را حل می کنند. امروز در دانشگاهها یک رشته ای به نام مدیریت است و در مدیریتها یک شاخه است به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی اینکه اگر صبح بلند شدیم و دیدیم که در بم زلزله شده است. چطور این مسئولین کشوری باید این بحران را حل کنند؟ مدیریت بحران. عصر عاشورا هم مدیریت بحران بود. زینب کبری حالا باید چه کند؟ هم خودش اینهمه داغ دیده است و هم حوادثی که رخ داده است و هم جمع و جور کردن و هم بتوان که از این خون استفاده کند، متن سخنرانی اش چه باشد؟ با چه کسانی برخورد بکند و چطور این رژیم را عوض کند؟ و چطور با سخنرانی اش آتش فشانی بکند؟ امام حسین یک جرقه راه انداخت اما این زینب کبری بود که این جرقه را یک جریانش کرد. گاهی یک کاغذ آتش می گیرد منتهی باید یک بادی بوزد که این کاغذی که آتش گرفته یک جنگل را به آتش بکشد. یعنی از یک جرقه یک جریان درست کند. مدیریت بحران. من به بعضی از اساتید دانشگاه که دکترای مدیریت داشتند و راجع به مدیریت در دانشگاه تدریس می کردند در دانشگاه تهران. گفتم: که شما راجع به مدیریت بحران هم تحقیقی دارید؟ بعد وقتی ماجرای مدیریت بحران زینب کبری را گفتم. گفت که من اصلاً به این جهت توجهی نداشتم عجب راست می گویی. مدیریت بحران این است. عرض کنم که:
2- انقلاب فرهنگی، مقدم بر انقلاب نظامی
1- هر دو فرهنگی و فکری بود: آغاز سخن امام با سخنرانی ها بود، با اعلامیه ها بود. چه خانه هایی که شب تا صبح نامه های امام را فتوکپی می کردند. و چه جور وسیله هایی که این نامه ها را می فرستادند؟ با ترس و لرز. یک وقتی امام هادی می خواست نامه ای را به کسی بدهد. نامه را در یک چوب که مثل عصا بود جاسازی کرد و گفت این نامه را ببر فلان جا که اگر در راه دیدند در قیافه یک عصا باشد. و این کسی که می برد در راه نزاع کرد و چوب را به طرف زد و و چوب شکست و نامه بیرون آمد و لو رفت و امام دعوایش کرد و گفت: من وقتی من می گویم چوب را ببر به فلانی بده چرا…؟ گفت: من نمی دانستم که در آن نامه جاسازی کرده ای. یعنی آغاز کار با توپ و تانک نبود بلکه با سخنرانی بود. امام حسین هم همین طور. امام حسین در سوم شعبان متولد شد و بعد 57 سال باز هم روز سوم شعبان وارد مکه شد. یعنی روز تولد امام حسین با روز ورودش به مکه برای قیام، چون اول رفتند مکه و بعد از مکه به کربلا آمدند. روز ورودشان با تولدشان یکی بود، منتهی بینشان 57 سال فاصله بود. و در مکه می ایستاد و برای هر حاجی که به مکه می آمد سخنرانی می کرد و می فرمود: سلام مرابه مردم منطقه برسان و بگو که حکومت یزید چنین و چنان است. یعنی با سخنرانی پیام می داد. انقلاب فرهنگی بر انقلاب نظامی مقدم است. . بله این زبان از شمشیر تیزتر است. هر دو از فرهنگ بودند. 2- در هردو قاطعیت رهبری بود. به امام حسین هر کاری کردند که شما منصرف شوید. دیدی که به پدرت علی بن ابیطالب چه کردند؟ دیدید که به برادرت امام حسن چه کردند؟ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود به این مردم اعتماد نکن. درست است که دوازده هزار نامه برایت فرستاده اند. فرمود: وظیفه است. نسبت به امام هم افرادی تذکراتی می دادند، دغدغه داشتند و احساس خطر می کردند. فرمود: همینکه گفتم. قاطعیت. یک زمانی افرادی آمدند نزد پیغمبر و عموی پیغمبر را واسطه کردند که این پیغمبر حرف حسابش چیست؟ زن می خواهد به او می دهیم. پول می خواهد به او می دهیم. فرمود: شما چه می گوئید؟ اگر خورشید را در دست راست من بگذارید و ماه را در دست چپ من بگذارید من از هدفم دست برنمی دارم. یک خانمی که حجاب دارد اینطور نیست که اگر به شهر دیگری رفت یا دانشگاه که عوض شد بتواند دست از لباسش بردارد. ما اگر در یک جلسه ای نشستیم و راهی را انتخاب کردیم. نباید که به خاطر شرایط و موجها دست از راهمان برداریم.
3- ایستادگی در برابر طاغوت های زمان
3- شعار هر دو حذف طاغوت بود. امام حسین یک جمله ای را دارد که من عین این جمله را در اعلامیه امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی دیدم. امام حسین فرمود: «و علی الاسلام، السلام» یعنی اسلام خداحافظ. این سلام، سلام خداحافظی است. عرب دو سلام دارد: هم زمانی که وارد می شود می گوید سلامٌ علیکم و وقتی هم که کارش تمام می شود می گوید والسلام علیکم و رحمه الله. یعنی سلام و خداحافظ. شما زمانی که وارد حرم امام رضا(ع) می شوید سلام می کنید وقتی هم که می خواهید خارج شوید باز هم سلام می کنید. سلام ورود، سلام خروج. این سلام خروج است: اسلام خداحافظ. با اسلام خداحافظی کنید دیگر از اسلام خبری نیست. چرا؟ می گوید: «إذ» یعنی زیرا «إذ قد بلیت الامه» چون امّت اسلامی مبتلا شده «براع» به چوپانی مثل یزید. اگر یک زمانی رهبر مثل یزید بود مردم باید با اسلام خداحافظی کنند یعنی دیگر در آن زمان اسلامی وجود ندارد همین کلمه را در اعلامیه امام دیدیم که اگر بنا باشد که شاه ادامه پیدا کند و افکار و برنامه های شاه ادامه پیدا کند «و علی الاسلام السّلام» همین تیتر. اگر بنا باشد که اهداف شاه پیاده شود اسلام خداحافظ، دیگر از اسلام خبری نیست. کلماتی که امام در اعلامیه اش بکار می برد این چنین کلماتی بود و کلمات خیلی کلمات مهمی بود. یکی از جملات امام خمینی این بود. من این کلمات را می نویسم به خاطر اینکه شما عزیزان خیلی هایتان نبودید و آشنا بشوید که امام چگونه قیام را به راه انداخت. در آستانه 15 خرداد. یکی از جملات قرآن این است: می فرماید: که «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا التوبة/52» به مردم بگو « إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ التوبة/52» این آیه قرآن است. هل یعنی آیا. تربّص یعنی انتظار دارید به ما جز یکی از دو کار خوب. حسنا یعنی کار خوب و حسنین یعنی یکی از دو کار خوب یعنی هر کاری که بکنید ما خوب هستیم. ما را بکشید الحمدلله در راه خدا شهید شدیم. ما هم اگر شما را کشتیم خوب الحمدلله ریشه طاغوت را کندیم. یعنی هر دوی اینها خوب است. خوب آدم نوه اش را که بغل می کند. اینکه نوه اش را می بوسد کیف می کند و نوه هم اگر پدربزرگ را ببوسد کیف می کند. هر دو کیف می کنند چه او این را ببوسد و چه این او را ببوسد. «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ التوبة/52» عین این آیه در اعلامیه امام نیز بود. هم این جمله بود و هم این جمله بود. منتهی حالا یادم نیست که هر دو جمله در یک اعلامیه بود یا اینکه جدا بود. حرکت در شعاع قرآن و حدیث بود و حرکت ها حرکت انفجاری نبود. آخر کمونیستها که ریشه شان کنده شد.
4- تحلیل نادرست از انقلاب اسلامی
یک زمانی حرفهای چرت و پرت می زدند. می گفتند: هر کجا که انقلاب می شود ریشه اش اقتصاد است. یعنی کشاورزها که فقر به آنها فشار آورد بلند می شوند و زمین را از زمین دارها می گیرند آنوقت انقلاب می شود. انقلاب کشاورزها علیه زمین دارها. کارگرهایی که به آنها فشار آمد کودتا می کنند و کارخانه را از صاحبش می گیرند. یعنی انقلاب ریشه اش، اقتصادی است. یعنی انفجار فقرا، انفجار محرومین. خوب می گوییم اگر واقعاً ریشه انقلاب ها اقتصاد است پس نباید مرکز انقلاب فیضیه قم باشد. مرکز انقلاب باید روستاهای محروم باشد. چون هر کجا که فقر بیشتر است باید انفجار انقلابش بیشتر باشد. شما اگر می گویید انقلاب یک انفجار علیه پولدارها و زمین دارها و سرمایه دارها است. پس باید ببینیم که در زمان شاه مرکز فقر کجا بود. اگر کردستان محروم بود و اگر چهارمحال و بختیاری محروم بود، اگر یاسوج محروم بود، اگر روستاها محروم بودند. اگر خیلی از شهرهای خراسان جنوبی یا شمالی محروم بودند. باید ببینیم که محروم کجاست پس باید انقلاب از آنجا شروع شود. امام خمینی وضع مالیش خوب بود. امام در خمین با اینکه یتیم بود ولی مشکل مالی نداشت. بله گاهی بر اثر فقر انسان دست به یک حرکتی می زند. فشار فقر او را منفجر می کند و انقلابی هم داریم که بر اثر فشار اقتصادی است ولی هر انقلابی بر اساس فشار اقتصادی نبوده. هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست. فشار اقتصادی سبب انفجار می شود امّا هر انفجاری به خاطر فشار اقتصادی نیست.
5- شهادت بهترین یاران در جریان قیام
در هر دو عزیزترین یاران نثار شدند. عزیزترین یاران امام حسین: علی اکبر، علی اصغر، ابوالفضل. و امام هم عزیزترین یارانش را: مطهری ها و بهشتی ها، مفتح ها، هاشمی نژادها، دستغیب ها، چمران ها، رجائی ها. عزیزترین یارانشان را دادند. اهدای عزیزترین یاران. همین شهر شما با اینکه از شهرهای بزرگ مملکت نیست و یک شهر عادی است ولی بیشترین شهید را در استان داده است. 32 طلبه در یک شهر… خوب این مهم است. هفتصد و خرده ای شهید خیلی مهم است. چه عزیزانی شهید شدند و شهیدان هم انسانهای عادی نبودند. هر دو انقلاب عزیزانش را داده است. خوب دیگر چه؟ در هر دو یاران باوفا بودند، وفادار بودند. زهیر در کربلا می گفت: اگر بارها کشته شوم دست از حسین برنمی دارم. در جبهه هم همینطور بود. پایش در گچ بود می رفت یا دستش قطع بود. این برادرش را دید که شهید شد برادر دوم می رفت. پسر عمو می دید که پسرعمویش شهید شده ولی باز هم او هم می رفت. هر یک شهیدی که جنازه اش بر می گشت. به جای اینکه مردم بترسند از آن محله چند نفر می رفتند. یعنی خونها به جوش می آمد.
5- در هر دو حقّانیّت بود. در هر دو مظلومیّت بود. کربلا و قیام امام. این شعاری که می گوییم نهضت ما حسینیه این قصّه چیست؟ در هر دو تبلیغات سوء و انحراف افکار عمومی بود. 43 رادیو به امام جسارت می کرد. و بوقهای بنی امیه هم علیه کربلا که بله امام حسین هم نسبت به خلیفه وقت خروج کرده. در هر دو همه نیروها بسیج شدند. در کربلا حدود 30 هزار نفر بسیج شدند برای 72 نفر. در زمان جنگ هم همه دنیا بر علیه ما بسیج شدند. در کربلا بسیج شدند ولی خوبی اراده خدا بود. در کربلا یاران امام حسین همه رقمی بودند. مثلاً یک ترک بود در لشگر امام حسین، ایرانی بود، عجم بود، عرب بود، بچّه بود، پیرمرد بود. در کربلا یاران از همه قشری بودند. در جمهوری اسلامی، کُرد بود، لُر بود، ترک بود، عرب بود، بلوچ بود. یعنی لشگر امام از یک قشر نبودند بلکه ترکیبی بودند و یاران امام هم در سال 1342 در سال قیام.
در هر دو محاصره اقتصادی بود که گفتم. در هر دو محاصره نظامی بود که گفتم. در هر دو خرابی مسکن بود. منتهی در ایران بمباران می شد و در آنجا خیمه ها را آتش می زدند. خرابی مسکن در هر دو بود. در هر دو شهادت طلبی بود. که می آمدند و التماس می کردند در قرآن یک آیه داریم: که افرادی می آمدند نزد پیغمبر و می گفتند که ما را بفرستید به جبهه. حضرت فرمود: «لا اجد» من اسب و شمشیر ندارم که به شما بدهم و اینها گریه می کردند که چرا نمی توانند به رزمندگان ملحق بشوند. تعریف می کند که اشک می ریختند.
6- کربلا، افشاگر چهره های بدعاقبت
البته عده ای هم خوشحال بودند «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ التوبة/81» عده ای هم در صدر اسلام شاد بودند که به جبهه نرفتند. می گفتند که خوب شد که ما جبهه نرفتیم. اینکه می گوییم که قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین است. در هر دو جبهه چهره ها افشا شدند. در قیام امام حسین خیلی ها بدعاقبت شدند. یک روز امام حسین نامه نوشت برای یک نفر، که شما یکی از یاران پیغمبر هستی و در جبهه های پیغمبر بودی و از یاران پدرم علی بن ابیطالب هم بوده ای و از یاران برادرم امام حسن هم بوده ای. می خواهم به کربلا بروم بیا. گفت: ببین ما سهم جبهه خودمان را رفتیم و دیگر حالش را نداریم. یعنی عمری را در جبهه بود ولی در امتحان آخر امام حسین را تنها گذاشت و بعد که امام حسین شهید شد خیلی می سوخت و می گفت که چرا من اینقدر بدعاقبت شدم و اینهمه سابقه درخشانم عاقبتش بد شد. مثل آدمی که مراعات بهداشت را می کند و یکمرتبه یک قاشق سم می خورد. یعنی همه دقتهای بهداشتی اش هوا. یک چهره هایی عوض و بدل شدند و برعکسش را هم داشته ایم. آدمهایی بودند که در طول عمرشان با امام حسین خیلی رابطه خوبی نداشتند مثل زهیر. اصلاً می گویند که زهیر عثمانی بوده است. در راه و نزدیک کربلا امام حسین ایشان را دید و با او مذاکره کرد و بالاخره جذب شد. یعنی یک کسی که یک عمری آن طرف بوده و در یک لحظه در روز عاشورا حُّر چاشتی ملحق شد. اصلاً با هزار سرباز آمده که امام حسین را بکشد… یعنی افرادی که در لحظه آخر به قول فوتبالیست ها که می گویند دقیقه نود. آدمهایی بودند که در دقیقه نود خوب شدند و آدمهایی هم داریم که در دقیقه نود بد شدند. این چهره ها همه یک نمایشگاه است یعنی کربلا یک نمایشگاه است. راجع به روضه خوانی که ما نگاه ساده به آن می کنیم. روضه خوانی یک نمایشگاه است در نمایشگاه می روند انواع قالی ها و مبل را می بینند، انواع ابزار ماشین را می بینند، ساعت را می بینند. در هر زمانی هر نمایشگاهی می آید و در یک رشته، شاخه ها و هنرهای خودش را و ابتکارات و صنعت خودش را نشان می دهد. این صنعت انسانها، نمایشگاه انسانها، بدعاقبت ها، خوش عاقبتها.
7- مبارزه با فساد، هدف قیام امام حسین علیه السلام
انگیزه هر دو اصلاح طلبی و نهی از منکر و مبارزه با فساد بود و لذا امام حسین(ع) فرمود: «انّی ارید ان آمر بالمعروف» من که به کربلا می روم می خواهم که نهی از منکر کنم. منکر چیست؟ وجود یزید منکر است. وجود حکومت یزید منکر است. و این را که می گویند در امر به معروف و نهی از منکر اگر جانتان در خطر است نروید، این برای امربه معروف و نهی از منکرهای معمولی است. آخر گاهی وقتها مثلاً یک مردی گناهی را انجام می دهد مثلاً فرض کنید یک حلقه طلا در دستش است و طلا هم برای مرد حرام است. شما اگر به او بگویی که آقا حلقه طلا حرام است او با چاقو تو را می زند. نه جان تو به اندازه یک حلقه طلا نمی ارزد در اینجا نمی خواهد که نهی از منکر بکنی چون جانت در خطر است. اما اگر منکر حلقه طلا نیست، حکومت یزید است. اگر حکومت یزید بود می ارزد که امام حسین ها، ابوالفضل ها و علی اکبرها و علی اصغرها، حبیب بن مظاهر ها، می ارزد که همه اینها شهید بشوند تا اینکه این رژیم برگردد. چون گاهی وقتها شرایط یک شرایطی است که… پس اینکه اگر یکوقت از کسی شنیدید که اگر جانت در خطر است امر به معروف و نهی از منکر نکن، باید مقایسه کرد که چه جانی را باید بدهیم که منکری را رفع کنیم. چه جانی باید بدهیم تا امر به معروفی را انجام بدهیم. می ارزد یا نمی ارزد؟ اما گاهی وقتها معروف می ارزد به اینکه انسان هر چی که شد، شد. امام به یک بچّه 13 ساله فرمود: که رهبر من تو هستی. حسین فهمیده. امام به حسین فهمیده فرمود تو رهبر من هستی و این بچه 13 ساله رهبر رهبر می شود. چرا؟ می گوید برای اینکه بچه 13 ساله حساب کرد، من برای اینکه این رژیم صدام را بشکنم، باید خودم بروم زیر تانک که این ارتش منفجر بشود. هر جوان فلسطینی یا لبنانی یا مشابه آن با عملیات شهادت طلبانه خودش را می زند به اسرائیل و خودش هم شهید می شود و آنها را هم… به این افتخار می کند. امام فرمود اگر کسی سلمان رشدی را بکشد و حتی اگر موفق هم نشود و در راه کشتن او شهید بشود او شهید است. برای اینکه سلمان رشدی یک آدم کج فکر و کج قلقی است و در یک جایی یک مقاله غلطی را می نویسد. حالا کشتن این… ولی یک وقت کشتن سلمان رشدی برخاسته از تفکری است که اروپا و آمریکا پشتش هستند. یعنی همه ابرقدرتها می خواهند علیه اسلام ضربه بزنند، آن هم ضربه فکری، تحریک شده. و لذا هیچ کتابی به اندازه کتاب سلمان رشدی سریع ترجمه نشد و سریع پخش نشد. خوب یک پرچم دار قلمی، قلم به دستی که ابرقدرتها پشتش هستند برای شکستن اسلام. خوب برای این اگر صد تا جوان هم شهید بشوند که او را بکشند می ارزد. چون او اگر محو شد دیگر قلمها را کنار می گذارند و حساب این را نمی کنند که با هر مقدّسی می شود بازی کرد.
خوب هر دو با قلب مطمئن بودند. سوره والفجر « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ الفجر/28» ای دل آرام بیا نزد ما. «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي الفجر/29» ملحق شو به بندگان خدا. «وَادْخُلِي جَنَّتِي الفجر/30» نمی گوید جنّات تجری. جنتی یعنی بهشت مخصوص، بهشت ویژه، ای دل آرام پرواز کن و به بهشت ویژه خودم بیا. امام خمینی هم نوشت من با دلی آرام و نفسی مطمئن به سوی خدا سفر می کنم. خواهران و برادران من نمی دانم که از کجا بگویم. فقط اگر می خواهید بدانید که انقلاب چه کرده است. یک گوشه هایی را بررسی کنید. البته وقتی که می گوییم انقلاب کار کرده است. معنایش این نیست که همه انقلابیّون خوب هستند و همه مسئولین خوب هستند و مملکت ما هیچ مشکلی ندارد. تورّم، گرانی، کمبود، رشوه، پارتی بازی. این عیبها را هم من می دانم و هم شما می دانید. اما بحث ما این است که من بارها این مثل را گفته ام و باز هم تکرار می کنم.
8- مقایسه نظام اسلامی با دیگر نظام های حاکم
یک ماشینی را که می خواهید سوار شوید ببینید ماشین و راننده سالم هستند یا نه؟ حالا در مسافرها ممکن است یک نفر سیگار بکشد، یک نفر پیاز خورده باشد، یکی سیر خورده باشد، یکی نمی دانم بدنش بو بدهد و یکی پوست تخمه پرت کند، یکی پوست پرتقال پرت کند. ممکن است مسافرها در ماشین هر کدام به یک نحوی ماشین را کثیف می کنند. امّا ماشین سالم است و راننده هم سالم است. ماشین ما جمهوری اسلامی است و سالم است. اصولش قرآن و حدیث است و راننده اش هم امام است مقام معظم رهبری است. حالا این شهردار چنین کرد و این امام جمعه چنین کرد و این آخوند، این کت و شلواری، این وکیل، این وزیر، این سفیر. اگر مسافرها یکی دست گلی به آب داد حساب مسافرها از… چون اگر از این ماشین پیاده شوی دیگر ماشین نیست که سوار بشویم. شما می خواهی که سوار کدام ماشین بشوی؟ کدام راننده را قبول داری؟ اصلاً در دنیا راننده سالم چه کسی است؟ راننده ای که نبرد و نخورد و مردم را برای خودش نخواهد. راننده ما کسی است که هر کاری که کردند که حسینیه جماران را سفید کنند، امام گفتند: نه. زمانی که من آمدم گچ و خاک بود و با همین گچ و خاک هم می خواهم بروم. بعد از مرگ من سفید کنید. شما حساب کنید که حسینیه جماران با همان گچ و خاک هنوز هم گچ و خاک است و هنوز هم سفید نشده است. با کاخ شاه مقایسه کنید. چند روز پیش یک کسی آمده بود مسجد دانشگاه گفت آقای قرائتی من دانشجوی همین جا بودم. هفت نفر بودیم که می آمدیم و اینجا نماز می خواندیم. الآن 2000 نفر جوان می آیند مسجد دانشگاه. شب های احیا و در مراسم که چندهزار نفر می آیند. 2000 دانشجو کجا و هفت نفر کجا. الآن دنیا به ایران توجّه دارد و کسی ایران را نمی شناخت. شما به کشورها بروید همه از آمریکا می ترسیدند. الآن مرد اول دنیا سیّد حسن نصرالله می شود. آمریکا همه را شکست داد و فقط سه تا سیّد سه تا استخوان هستند در گلوی آمریکا. یکی آیت الله سیستانی، یکی مقام معظّم رهبری و یکی هم سیّد حسن نصرالله. به هر حال خیلی جلو رفتیم و خیلی هم راه داریم که به نهایی برسیم. خدایا خون هایی که برای ما اسلام را آوردند و انقلاب را آوردند، عزّت آوردند. ما را پاسدار آن خونها قرار بده. (الهی آمین) روح امام و شهدا را از ما راضی بفرما. (الهی آمین) در مملکت ما کسانی را که حافظ خون شهدا هستند را محافظت بفرما. (الهی آمین) آنهایی که خون شهدا را نادیده می گیرند و به انقلاب و شهدا لطمه می زنند و دل خانواده های شهدا را با حرفها و حرکاتشان می لرزانند و غم می دهند به خانواده های شهدا اگر قابل هستند هدایت کن. (الهی آمین) این انقلاب را به انقلاب نهایی حضرت مهدی متصل و ما را یاران باوفای امام حسین قرار بده. (الهی آمین)
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته