متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1384/8/1
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
عزيزان بحث را هنگامي ميبينند که آقا امير المومنين در بستر افتاده ضربت خورده و در آستانه شب قدر است. سورهاي را که ما در اين ماه رمضان امسال ميگفتيم سوره فلق بود بخوانيم و يک مقداري در مورد آن صحبت کنيم. سوره فلق را معمولا ايرانيها حفظ هستند با هم بخوانيم
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» الفلق/1-5
بگو پناه ميبرم. اول قرآن ميگويد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» الحمد/5. «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» يعني خدايا از تو کمک ميخواهم، از ب «بِاِسْمِ اللَّهِ» يعني من کمک ميخواهم، آخر قرآن هم ميگويد خدايا از تو کمک ميخواهم. «قُلْ أَعُوذُ». اعوذ يعني پناه ميبرم به تو. «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». يعني شر آفريدهها، منتها سه تا شرط را استثنا کرده است اول گفته من شر ما خلق از شر همه آفريدهها «وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ» الفلق/3 يکي «وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» دو تا «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ»، غاسق، حاسد، نفاثات. اين سه تا را جدا گفته گرچه اين سه تا هم جزو ما خلق است. شر آفريدهها شامل نفاثات و شامل حسود. حسود هم ما خلق است، غاسق ما خلق است، «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» هم ما خلق است، اسم اين سه تا را جدا برده است. پيدا است اين سه تا مهم ترين است.
1- خطر سخن چيني، غيبت و تفرقه افكني
يک مقداري روزهاي اول در باره «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» صحبت کرديم که عقد جمع عقد است، عقد يعني گره. در گرهها ميدمند. گرهها را شل ميکنند يعني عروس و داماد را با هم رفيق هستند، ميآيد يک چيزي به آن ميگويد يک چيزي به آن ميگويد علاقه را از بين ميبرد. دو تا کشور با هم رفيق هستند جاسوسهاي بين المللي ميآيند سخن چينيها ميکنند يک رفت و آمدها ميکنند و راديوهاي بي گانه يک چيزهايي را عليه همديگر پخش ميکنند اجمالا از طريق اطلاعات دروغ، ميدمند و گرههايي را شل ميکنند. نظامهاي محکم را گسسته ميکنند و گفتيم هر چيزي که علاقه را کم کند حرام است.
غيبت حرام است. اصلا قمار چرا حرام است؟ دو نفر با هم رفيق هستند مينشينند قمار بازي ميکنند، يکي ده هزار تومان از آن يکي ميبرد اينها وقتي نشستند با هم پانزده درجه علاقه داشتند ولي وقتي آقاي الف ازآقاي ب ده هزار تومان برد ديگر آقاي ب آقاي الف را مثل قبل دوستش ندارد، چون ميگويد ده تومان از من برد ناراحت است از دستش قرآن ميفرمايد که «يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ» المائدة/91 شيطان با اين قمارها ميخواهد علاقهها را کم کند دو نفر با هم رفيق بودند نشستند. باخته ديگر برنده را دوست ندارد. قرآن ميگويد يکي از دلايلي که قمار حرام است همين است علاقهها کم ميشود. سخن چيني. نمامي حرام است حالا من به کسي فحش دادم زنگ ميزند الو پشت سرت فحشهايي هم داد نفرينت کرد گيرم ايشان به من نفرين کرد تو چرا تلفن ميکني به من ميگي؟ ؟ يک بار يک عکسي را آوردند پيش من که يک مسئولي يک خانمي بغلش نشسته است دستش را انداخته روي صندلي جوري که حالا گردن خانم نکرده خانم هم چادرش افتاده روي دوشش و گفت ببين اين مثلا فلان است گفتم خب ببخشيدها خب اين غلط کرد تو اين دوربين را از کجا آوردي؟ از کجا در کمين نشستي که از اين صحنه فيلم برداري کردي. بنده آن آقايي که عکس را آورده بود تلاش کردم که اين را بايد از اين اداره بيرونش کرد براي اينکه پيداست اين «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» است. اون هم بايد توبيخش کرد اما اگر او يک گناه کرده. اين چند تا گناه کرده يکي خراب کاري ميکرد در خانهاش يک کسي از سر ديوار رفت گفت چرا خراب کاري ميکني؟ ؟ گفت من يک گناه کردم. تو از سر ديوار آمدي. سر زده به ناموس من نگاه ميکني تو چند تا گناه کردي.
افرادي که در تلفن ميگويند پشت سرت چه گفت، اينها «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» هستند «وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» دختر و پسري همديگر را ميخواهند اينها مشکلي ندارند اما «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» ميآيند اينها را خراب ميکنند.
2- سوء استفاده از نقاط ضعف ديگران
«وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ». از شر هجوم برنده، در وقتي که در تاريکيها هجوم ميبرند يعني از فرصتها از چالشها از کمبودها. يک ضعف را ميبيند حمله ميکند و از آن ضعف استفاده ميکند مثل اينها يي که يک گره کوري ميبينند از آن گره کور وارد ميشوند. مثلا حالا يک چيزي کمبود است از اين کمبود شروع ميکنند که چنين شد چنان شد چنين شد چنان شد «غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ». «غَاسِقٍ» يعني هجوم کننده وقتي که در شب هجوم ميکند يعني از تاريکيها از گودالها از چالشها از کمبودها استفاده ميکنند براي هجوم بردن يک ضعف را ميبيند آن ضعف را ور ميدارد مو را طنابش ميکند و شروع ميکند به رگبار بستن.
3- حسادت به اهل بيت پيامبر
جمله آخري «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ». ضربهاي که اهل بيت خوردند اين بود قرآن ميفرمايد که بغيا يعني حسد، يعني ميدانستند اهل بيت چه کسی هستند يعني کسي بود که علي بن ابي طالب را نشناسد؟ کمالاتش را ندادند شمشير علي و جرئت علي را نميدانستند علم علي را نميدانستند؟ اشک علي را نميدانستند؟ کشاورزي و زراعت علي را نميدانستند؟ آن وقت اميرالمومنين بايد ضربت بخورد؟ «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» بزرگترين حسادتها نسبت به اهل بيت بود تمام امامان ما را شهيد کردند و اين به خاطر حسادت بود. هارون الرشيد امام کاظم را ميشناخت خودش رفت سر قبر پيغمبر و گفت: يا رسول الله من امام کاظم را زندان ميکنم براي اينکه اگر بيرون باشد براي من مشکله. معاويه ميگفت: چرا اهل بيت تو بورس هستند چرا مثلا بني اميه مثل اهل بيت نيست. حسادت معاويه نسبت به امير المومنين. حسادت بني عباس به امامان. . . .
4- تبعيض ميان فرزندان، عامل بروز حسادت
يک مقدار من راجع به حسادت صحبت کنم. اول اينکه گاهي وقتها خود ما يک کارهايي ميکنيم باعث حسادت ميشود تبعيضات. يک بچهاي را بيشتر دوست دارد یک بچهاي را کمتر بچهاي که از پدر و مادر محبت کمتر ميبيند نسبت به او حسود ميشود يعني گاهي رفتار پدر و مادر حسود ساز است يعني پدر نيست مادر نيست کارخانه حسود سازي است يعني رفتار و کردارش به او عيدي ميدهد به او نميدهد. . . تبعيض. حتي روايت داريم که اگر کسي بميرد در وصيتش بگويد به او دو تومان بده به او يک تومان بده اين وصيت گناه کبيره است چون با وصيتش فتنه ميکند. تبعيضات کارخانه حسادت سازي است. البته تبعيض غير تفاوت است. نميدانم امام صادق بود يا امام باقر يکي از ائمه ما يکي از بچه هايش را بوسيد بعد به يکي از يارانش گفت اين بچه خيلي هم بچه خوبي نيست، منتها من اين هم ميبوسم براي اينکه بچههاي ديگر. يعني احساس تبعيض نکند آن وقت ماجرايي پيش آمد که براي بچههاي يعقوب پيش آمد.
5- سابقه حسادت در طول تاريخ
حضرت يعقوب بچه هايش گفتند: «إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا» يوسف/8، گفتند يوسف و برادرش پهلوی بابا محبوبتر از ما هستند. پس چه کنيم؟ گفتند که «اقْتُلُوا يُوسُفَ» يوسف/9 بکشيم يوسف را. «أَوْ اطْرَحُوهُ أَرْضًا» يا اين را پرتابش کنيم به يک زميني که «يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ» يعني صورت پدر خالي شود براي ما يعني ديگر يوسفي نباشد تمام فکرش به ما باشد حسادت. خوب حالا يوسف را کشتيم چه کار کنيم؟ ميگويند حالا بعد توبه ميکنيم. «وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ». بعد توبه ميکنيم خوب ميشویم فعلا يوسف را ميکشيم که پدر چارهاي نداشته باشد جز اينکه تمرکز فکرياش روي ما باشد بعد حالا توبه ميکنيم.
خيلي حسادت مهم است حسادت انسان را تا برادر کشي پيش ميبرد حسادت آدم را به توطئه وادار ميکند.
توطئه اينکه حضرت يوسف را به چاه بياندازند از حلقوم حسود در آمد، خب حسادت تاريخي دارد به آدم و ابليس. خداوند به ابليس گفت چرا به آدم سجده نميکني؟ گفت آخر من به او سجده کنم من که «خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» الأعراف/12. من نژادم آتش است او نژادش گل است. من به او سجده کنم؟ تحمل نکرد نتوانست ببيند که ارزش آدم برايش سنگين بود تحمل نکرد مقام آدم را. تحمل نکرد سجده نکرد گردن کلفتي کرد بعد هم عذر خواهي نکرد ابليس شد.
6- حسادت در كمالات علمي و معنوي
حسادت فقط مربوط به خانه و ماشين و تلفن نيست به مسائل مادي نيست به مسائل معنوي است. در خود نهضت سواد آموزي يک زن ميخواهد با سواد شود، زنهاي ديگر می گویند تو ديگر سواد ميخواهي چه کار، پايت لب گور است. اين رأی آن را ميزند بخاطر اينکه خودش حال ندارد برود سر کلاس، ميخواهد اين هم سر کلاس نرود يک خانمي است مثلا درس نخوانده است حالا انگار رفتي دانشگاه ليسانست را گرفتي بعد بايد بروي خانه بچه داري کني چه فايده دارد؟ اين ليسانسها چه فايده دارد ميگويند گربه دستش به گوشت نميرسد ميگويد پيف. دستش نميرسد به تحصيل او را هم هوا ميکند ميخواهي بروي سر کلاس چه کني حالا ليسانس چه فايدهاي دارد. حسادت روي مسائل خانه و ماشين و تلفن نيست در علم هم حسادت است روي کمال هم حسادت است. چرا مردم اين را دوستش دارند؟ چرا مردم گوش به حرف ايشان ميدهند آن وقت از حرفهايي که ميزنند از اين حرفها هم روحيه مردم معلوم ميشود که اينها چه قدر ذاتشان چطوري است.
علامت حسادت را هم قبلا گفتم اينکه کمال مردم را نيش ميزني به اينکه بگي که حالا اين مقاله از خودش نيست از تو کتابها نوشته از باباش گفته کمالش از خودش نيست. آقا عجب ماشين خوبي چه خوب رانندگي ميکند. برو بابا اين بي کله ميرود چه فايدهاي دارد ماشين خودش قراضه. گاهي يک پزهايي ميدهد که بگويد من مهم هستم اين ماشين قراضهها را مثلا پشتش مينويسند بر چشم بد لعنت حالا کسي تو راچشم ميکند.
حسادت خيلي تلفات داده تا حالا، اولياء خدا به خاطر حسادت شهيد شدند، قرآن ميفرمايد که اينهايي که دوست دارند که «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا» البقرة/109 دوست دارند که بعد از ايمان شما کافر بشويد روی حسادت است. بزرگ ترين حسود ما آلان آمريکا است به چه دليل؟ به دليل اينکه همينکه ما در مسائل هستهاي پيش رفتيم او نميتواند ببيند حسادت است وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» قرآن به حسودها ميگويد چه؟ قرآن يک آيه داريم به حسودها ميگويد «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» آل عمران/119 يعني از غيظ بميريد. ابن ملجم روي بغض امير المومنين را کشت «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» من يک وقتي شمردم از لغت نامه دهخدا چند سال پيش بود، به نظرم بالاي سيصد تا علي آباد در ايران است يعني سيصد تا روستا داريم که اسمش علي آباد است اسم علي پر رونق ترين اسمها است يا از پر رونق ترين اسمها است. علي رضا. علي محمد. علي خالي. علي اصغر. محمد علي. علي اکبر. اميرعلي. اسمهاي مختلف کلمه علي. حسود اول با خدا مبارزه ميکند، به خدا ميگويد خدايا چرا به او دادي. آدم حسود با حکمت خدا درگير است. ميگويد خدايا بلد نيستي چرا دادي به او بايد ميدادي به من، از او بگير نميتواند ببيند، با خدا در افتاده. يعني اگر جوانهاي ما همه ترياکي شوند آمريکا کاري به ما ندارد، من بودم در يک کشوري، حالا اسمش را نميتوانم بگويم، در کشوري بودم در مسابقات بين المللي شرکت کردم براي نظارت. در يک مرحله در حفظ قرآن بچههاي ما اول شدند در صوت دوم شدند، داور آمد پهلوي يک ايراني گفت من را حلال کن حق تو را دزديدم. گفتند چرا؟ گفت حکومت به من فشار آورد گفت نگذاريد ايران هم در حفظ هم در صوت اول شود، هر قيمتي هست دومش کنيد به خاطر فشار حکومت من شما را دوم کردم ولي تو من را حلال کن، يعني حتي در قرائت قرآن تحمل اين که ايران اول شود ندارند ميگويند حالا که در حفظ اول شد در صوت مثلا فلان کشور اول شود.
حسادت در داوريها. در مسائل هستهاي. در کشتن اميرالمؤمنين. ميدانيد لب مرز آمدهاند کاميون کاميون cd خالي کردهاند cdهاي سکس که جوانهاي ما مجاني عکسهاي سکس را ببينند اما همين جوانها اگر بروند آمريکا خواسته باشند فرمول پپسي کولا بگيرند آمريکا فرمول پپسي را ياد بچههاي ما نميدهد يعني عکس هرزه را مجاني ميدهد اما فرمول را نميدهد. فرمول هواپيماي f16 را نميدهد يعني هنر و تخصصشان را از بچههاي ما پنهان ميکنند اما هر چه بخواهيد عياشي و ماهواره. هر چه بخواهي مفت به تو ميدهند کسي نيست بفهمد آمريکا بزرگترين حسود و دشمن ما است.
7- حسادت كافران نسبت به اهل ايمان
قرآن بخوانم. ميفرمايد «يَرُدُّونَكُمْ» دوست دارند شما را برگردانند «مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا» دوست دارند. يرد يعني بر گردانند شما را بعد از ايمانتان ميخواهند بر گردانند شما را شما کافر شويد روي حسادت.
خوب عرض کنم به حضورتان که، حسادت در همه هست اما اعمالش خطرناک است و لذا گفتند و من شر حاسد اذا حسد. اذا حسد يعني به شرطي که حسدش را به کار بگيرد نگفته است و من شر حاسد چون آدمي که حسد نداشته باشد شايد نباشد هر کسي يک رگ حسد دارد منتها اين رگ حسد را نبايد به کار ببرند مثل اينکه در هر خانهاي چاقو هست منتها نبايد اين چاقو را برداريم چاقو کشي کنيم. اذا حسد يعني به شرطي که حسدش را به کار بگيرد.
8- راه درمان حسادت، توجه به حكمت و نعمتهاي خدا
داروي حسد يک اينکه بدانيم خدا حکيم است. اگر خدا يک چيزي به او داد حسادت نکن عوضش به تو هم يک چيزهايي داده. او در کنکور قبول شد تو ذوق شعر داري تو خطاطي بلدی تو نميدانم يک کمالاتي داری، هر کسي را خدا يک چيزي بهش داده به يکي نداده. خدا نعمتها را تقسيم کرده. خانه آن کاه گلي است در روستا است جاده و برق و رفاهيات شهر را ندارد اما يک اعصاب راحتي دارد آرامشي دارد. هواي سالم ميخورد. در شهر امکاناتي دارد اما خانهاش تنگ است هوايش دودي است يعني خداوند يک جوري کرده است که همه يک جور نباشند. اين آقا مراعات بهداشت را می کند دور تا دور خانهاش شانزده رقم دکتر است هميشه هم شانزده رقم مرض هم دارد. آن آقا در عشاير دستش به دکتر نميرسد مرضي هم ندارد. يک بدانيم او حکيم است. حالا به او دختر داده به او پسر داده، به هم چرا حسادت ميورزيد؟ خدا حکيم است وقتي خدا حکيم است واگذار کنيم به او، به او داد به ما نداد، مشتريها رفتند سراغ او بله.
دوم، بدانيم حسادت ما نعمتها را از بين نميبرد، حسادت ما اثري ندارد. خدا به او داده حالا او خوشگل است حالا هرچه هم حسود شوي خدا او را زشتش نميکند بي خود خودت را ميخوري. بدانيم ما هم چيزهايي داريم. سوم بدانيم ما نيز نعمتهايي داريم که او ندارد چهار بدانيم نعمتها عارضي است. بدانيم موقت است حالا او راي آورد رئيس شد رئيس جمهور شد ما نشديم او وکيل مجلس شد ما نشديم سفير شد ما نشديم حالا مثلا دوره سفارت چقدر است سه سال بيشتر نیست. راي اعتماد آورد اين وزير، آن وزير را راي اعتماد به او ندادند.
آقايي که راي آورد فردا استيضاحش ميکنند يعني بدان نعمتها ميگذرد. پنجم بدانيم مسئوليتش بيشتر است هر کس يک نعمتي دارد مسئوليتش هم بيشتر است تو اگر پولي داري فقط مسئول شکم خودت هستي اگر پول زياد داشته باشي گرسنهاي که گرسنگي بخورد گناهش گردن تو است شما يک چادر داشتي گير نيستي چادر خودت است اما اگر چند تا چادر داشته باشي و يک زني به خاطر نداشتن چادر يک مشکلي برايش پيش بيايد گناهش گردن شما است که چند تا چادر داري مسئوليتش بيشتر است.
ششم بدانيم ضرر حسادت به خود حسود است اهل بيت را با او در افتادند. شهيد کردند بالاخره چي شد کو قبر قاتلين اهل بيت و کجا است اهل بيت. از قاتلين اهل بيت چند تا کتاب مانده است از اهل بيت چقدر روايت مانده است. تربيت شدگان قاتلين اهل بيت کيها هستند و تربيت شدههاي مکتب اهل بيت کيها هستند با حسادت تا کجا پيش رفتهاند ولي بالاخره خدا محو کرد «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» آل عمران/54 قرآن ميفرمايد: «وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ» فاطر/43. ضرر حيله به خود آدم بر ميگردد من يک وقت يک مثالي زدم بعضيها شنيدهاند، اگر پزشکي در بيمارستان به بيمار گفت شما از اين شربت دو ساعت به دو ساعت يک قاشق بخور من فردا ميآيم، بيمار هم شربت را نخورد تا فردا صبح نزديک آمدن دکتر، برمي دارد يک خورده شربت را دور ميريزد که وقتي دکتر ميآيد ببينید اين سرش خالي است بعد هم ميگويد ديدي کلک زدم به دکتر اين فکر ميکند به دکتر کلک زد ولي به خودش کلک زده. به خودش کلک زده، مثنوي ميگويد قديم که سنگها استاندارد نبود با سنگ يا کلوخ چيزها را ميکشيدند مثلا کسي آمد مثلا فرض کنيد دو کيلو قند بخرد يک کلوخي که بود مثلا گذاشته بود رو اين کفه و رفت آخر مغازهاش که کله قند را مثلا بياورد بکشد، ميگفت تا پشتش را کرد اين فروشنده به مشتري که قند بياورد اين مشتري کلوخ را برداشت هي به زبانش ماليد مثنوي ميگويد حاليش نيست اين فکر ميکند کلوخ آن را ميخورد. کلوخ آن را نميخورد هر چه اين کلوخ را بليسي سبک بشود قند خودت کمتر ميشود فکر ميکند کلوخ آن را خورد ولي داري از وزن قند خودت کم ميکني.
(من حفر بئرا لاخيه وقع فيه) داريم هر که چاهي بکند براي ديگران خودش تو چاه ميافتد. خيلي راه دور نرويم آمريکا صدام را تشويق به جنگ کرد از صدام چه خيري ديد؟ رو سياهي به آمريکا ماند. طالبان را چه قدر دلار داد روسياهي به آمريکا ماند، چقدر دلار به منافقين داد رو سياهي به آمريکا ماند، تا آلان در زمان ما هر کاري آمريکا عليه جمهوري اسلامي کرده پولش رفته عزتش هم رفته الآن آمريکا در دنيا عزتي ندارد بله ممکن است از او بترسند از گرگ هم آدم ميترسد ولي گرگ عزيز نيست رئيس جمهور آمريکا که ميرود يک جا با رئيس جمهور ايران مقايسه کنيد استقبال مردم از رئيس جمهور آمريکا و استقبال مردم از رئيس جمهور ايران روز به روز دشمني او بيشتر است. با خدا کشتي نگيريد. بخشنامه شد که هيچ کس اسم علي را روي بچهاش نگذارد الآن اسم روستاهاي ما سيصد تاش علي آباد است بدانيم ضرر حسادت به خودمان است چقدر بگوييم(اللهم لعن) اين لعنتهايي که ما ميکنيم به کيها است اونهايي که اهل بيت را شهيد کردند چهارده قرن لعنت داره، براي دو سال حکومت که ميخواستند بکنند اهل بيت را شهيد کردند.
9- حسادت، عامل گرايش به كفر و نفاق
گاهي حسادت آدم را به کفر ميکشاند پيغمبرها ميگفتند که بگوييد(قولوا لا اله الا الله تفلحوا). آنها می گفتند: «أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا» التغابن/6. يک انسان مثل خودمان آمده هادي خودمان شده، او ميخواهد ما را هدايت کند؟
تو يکي ما هم يکي «أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا» چون حسود بودند نميتوانستند تحمل کنند اصلا نبوت را قبول نکردند.
حسادت گاهي به نفاق کشيده ميشود داريم در روايات که(يظهر وده يخفی بغضه) آدم حسود به زبان ميگويد آقا مشتاق ديدار. دلتنگ شما بودم در دلش ميگويداي کاش نباشي براي چي به اون دادي به من ندادي چرا من ندارم يعني کينه در دلش است بغضش را مخفي ميکند. کينهاش را مخفي نگه ميدارد خطر حسادت خب چه کنيم. داروي حسادت. با هم بخوانيد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» تا ميگويد «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» اگر ميخواهيد از حسادت پناه ببريد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» تا آخر ميگويد «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ». يعني يکي از داروهاي حسادت اين است که ما که نميتوانيم جلو حسود را بگيريم پناه ميبريم به خدا از شر حسادت پناه بردن هم بايد دائمي باشد چون حسادت وشرور هميشه هست و ميگويد قل اعوذ. اعوذ فعل مضارع استمرار است هميشه پناه ميبرم.
خب. هر چه خطر بيشتر است بايد پناه بردن جديتر باشد.
بحث را روز نوزدهم ماه رمضان می بینید. امير المومنين در بستر خوابيده بود وصيت کرد در وصيتش فرمود الله الله. يعني شما را به خدا شما را به خدا الله الله بالقرآن شما را به خدا شما را به خدا به قرآن توجه کنيد نگذاريد ديگران به قرآن عمل کنند و شما عقب بمانيد الله الله في الايتام شما را به خدا شما را به خدا به يتيمان برسيد در بستر افتاده بود سفارشاتي کرد. شهادت امير المومنين. شهادت عدالت شهادت شهامت. کمالاتي که منحصر به فرد بود داشت. خدايا آن به آن بر عذاب ابن ملجم بيفزا. آن به آن به عذاب تمام قاتلين انبياء و اوصيا بيفزا خدايا تمام کساني که در طول تاريخ براي امير المومنين و بچه هايش احترام قائل شدند افطاري دادند عزا داري کردند. جشن گرفتند به مناسبت اعياد يا به مناسبت شهادتها تمام کساني که در خط اهل بيت بودند و الآن مردهاند، همه را مهمان امير المومنين قرار بده. به آبروي امير المومنين نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين پيروان امير المومنين علي(ع) قرار بده. خدايا کساني که حق امير المومنين را غصب کردند. اشکش را در آوردند بچه هايش را شهيد کردند و مردم را و جامعه را از عدالت و شجاعت و تقوا و خلوص و فضائل امير المومنين مردم را محروم کردند هرچه حقشان است به آنها مرحمت بفرما. آنچه شب قدر براي خوبان تاريخ مقدر ميکني همه را براي همه ما مقدر بفرما. خدايا تمام مشکلات عراق و افغانستان، لبنان و فلسطين و تمام مشکلات امت اسلامي را به آبروي امير المومنين بر طرف بفرما. زيارت امير المومنين را با معرفت نصيب ما بفرما.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته