متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1384/7/27
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمن التقوي
رمضان امسال گفتيم سورههاي کوچک را بحث کنيم. سال 84 ماه رمضان، سوره فلق این آیه باز کرديم. «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» الفلق/2 من سعي ميکنم همه را در اين جلسه جمع کنیم. چون فکر کردم که خواسته باشيم هر خطري را باز کنيم اين شايد يکسال سخنراني باشد. بحث را جمعش کنيم. با هم بخوانيم سوره فلق را. اينها که پا تلويزيون هستند با هم بخوانيم زبانمان با قرآن آشناتر شود:
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» الفلق/1-5
1- خير و شر در بهره گيري از آفريدهها
بگو پناه ميبرم به خدا از شر آنچه آفريده است. البته آفريدهها خير است. قرآن ميفرمايد ” الذي احسن کل شيء خلقه” خدا هر چه آفريده خير است. منتها اين خيرها ممکن است استفاده بد از آن شود. آهن خوب است منتها اگر اين آهن خنجري شد براي اين که به مظلومي حمله شود، اين بد ميشود. غرائز انسان خير است. غريزه شهوت اگر نباشد انسان نسل ندارد. شهوت خير است منتها شهوت بايد کنترل شود مثل گاز کپسول. گاز کپسول خير است منتها به شرطي که از شلنگ به اعتدال وارد چراغ شود. بله اگر شيلنگ پاره شود منفجر ميشود آتش سوزي ميشود. آب باران خير است بله اگر طغيان کند سيل شود مایه خرابي است وگرنه اگر آبياري قطرهاي باشد خيلي هم خير است. دست ماست که از آفريدهها چگونه استفاده کنيم. خداوند آهن آفريد اين بشر است که از اين آهن استفاده خوب بکند يا خنجر بسازد. خداوند علاقه به دنيا را به وجود آورده در انسان. آدم ميل به ماديات دارد، ميل به ماديات خير است، منتها اگر اين ميل شديد شد، آدم براي رسيدن به نفت عراق را بمباران می کند. علاقه به ماديات خير است اما به چه قيمتي؟ به قيمت اين که آدم يک کشوري را بمباران کند به خاطر نفتش؟ حالا. . . پس هر چه خدا آفريده مثل نفت خير است، انسان هم خير است، علاقه به ماديات هم خير است. اين علاقه اگر کنترل نشود شر می شود. آن هم کنترلش دست انسان است.
درباره «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» از خطرها داشتيم صحبت ميکرديم. رسيديم به اين که پناه ميبرم به تو، از اين که عقل خوابش ببرد. راجع به اين صحبت کرديم که عقل چيست وعاقل کيست.
2- خطر حرص درجمع اموال
امام سجاد(ع) ميگويد(اللهم انّي أعوذ بک من هيجان الحرص) هيجان حرص. يعني حرص شديد شود. نقل ميکنند که هارون الرشيد، از زمان پيغمبر تا هارون الرشيد خيلي طول کشيد، گفت من دلم ميخواهدببينم پير مردي پيدا ميکنيد درکشور که پيغمبر را درک کرده باشد؟ بالاخره پيدا کردند يک پيرمردی که صد و چند سال عمرش بود و پيغمبر را ديده بود وتو سبد گذاشتندش و آوردندش پيش هارون الرشيد و گفت خب پيغمبر را ديدي؟ گفت بله گفت يک حديثي از پيغمبر بگو. گفت حضرت فرمود که: انسان که پير ميشود دو چيز در او زنده ميشود يکي حرص. يعني هر چه پير ميشود تازه حرصش جوان ميشود. هارون الرشيد خوشش آمد و يک جايزه داد و پيرمرد را در سبد گذاشتند و بردنش. تو راه گفت برگرد من يک سوال ميخواهم بکنم. بر گردانندش و گفت آقا اين هديهاي که دادي مال امسال است يا مال هر سال است. سالهاي ديگر هم خواهيد داد؟ گفت: الله اکبر. درست گفته پيغمبر، تو نميتواني راه بروي باز براي آيندهات هم. . حالا اين حديث خوبي است از آن حديثها که ميشود فيلم نامه درست کرد. اگر کسي از اين آقايان هنرمند وسينماييها هستنداصلا اين يک فيلم نامه است که يک پير مردي را تو سبد بگذارندو بياورند پهلوي هارون الرشيد واين حديث را مجسم کند يعني نمايشنامه، ميان پرده خوبي است.
3- خطر غضب و خشونت بي جا
(و سوء الغضب) پناه ميبرم از اين که غضب من. . بالاخره انسان بايد غضب داشته باشد آدم بي غضب که بي خاصيت است آدم بي غضب بي غيرت هم هست. منتها اين غضب کجا بايد اعمال شود براي کي؟ چه مقدار؟ يک خلاف کاري را آوردنش شلاق بزنند. حضرت امير شلاق را داد به قنبر، سه تا اضافه زد گفت: بده من شلاق را. شلاق را گرفت قنبر را خواباند آن سه تايي که اضافه زده بود بهش پس زد. يعني غضب کنترل دارد. ما در. . . جنگمان هم اخلاق دارد. امير المومنين ميفرمايد اگر خواستيد برويد جبهه درخت را قطع نکنيد آب آشاميدني را مسموم نکنيد به زنها کار نداشته باشيد به کودکان کار نداشته باشيد به پيرمردها کار نداشته باشيد به اينها که فرار ميکنند کار نداشته باشيد. به اسرا کار نداشته باشيد. جنگ هم اخلاق دارد. نبايد گفت حالا عصباني شدم. حديث داريم اگر از کسي هم بدت ميآيد هر چي ميخواهي فحشش نده. يک راهي را براي برگشت بگذار ممکن است فردا باهم آشتي کرديد، ميخواهيد به هم نگاه کنيد. با کسي هم رفيق شدي همه اسرارت را به او نگو ممکن است فردا دشمنت شود نه با هر که رفيق شديد همه اسرار را بگويد نه با هر که بد شدي هر چه ميخواهي فحشش بده. اينها همهاش حديث است. درست هم هست.
“وضعف الصبر” پناه ميبرم از اين که صبرم کم باشد. امام حسن مجتبي که بحث را روز تولدش ميبينيد، مظهر صبر بود. جسارتهايي به امام حسن کردند. ميآمدند ميگفتند: (السلام عليک يا مذل المومنين). يعني سلام بر تواي کسي که مومنين را ذليل کردي. صلحي که امام حسن قبول کرد صلح تحميلي که اگر قبول نميکرد چه خطراتي بود من سالهاي قبل راجع به صلح امام حسن صحبت کردهام.
امام صادق فرمود پناه ميبرم(من نفس لا تقنع) از نفسي که قانع نباشد. يعني شکمي که سيرايي ندارد.
4- خطر نفس اماره و هوي و هوس
پناه ميبرم(من شر نفسي)، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» يوسف/53 در قرآن نفس مطمئنه داريم؛ دل آرام. نفس اماره داريم که هي آدم را وسوسه ميکند اماره يعني هي امر ميکند، آدم را هل ميدهد به فساد. نفس لوامه داريم که آدم وقتي يک کاري را کرد فکر ميکند که چرا اين کار را کرده، پشيمان ميشود. لوامه يعني خودش را ملامت ميکند. حالات انسان مختلف است. حالاتي که هي وسوسه ميکند که گناه کند، حالاتي که وقتي گناه کرد هي خودش را ملامت ميکند که چرا گناه کرد؟ نفس مطمئنه يعني دل آرام، مثل جملهاي که حضرت امام در وصيت نامهاش نوشته که من با دلي آرام و نفسي مطمئن. . . تو هواپيما نشست از فرانسه بيايد بهشت زهرا، يعني به تهران وارد شود که بهشت زهرا سخنراني کند تو هواپيما از او پرسيدند چه احساسي داريد فرمود هيچي. يعني ممکن است هواپيما سرنگون شود ممکن است جمهوري اسلامي تشکيل نشود، دلم آرام است.
قرآن ميفرمايد «يَقْتُلُونَ» التوبة/111 پشت سريقتلون ميفرمايد «يُقْتَلُونَ». وظيفهام است که بروم جبهه ازخودم دفاع کنم. حالا کشته شدم شهيدم، کشتم، دشمن را از بين بردهام. هردو «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» التوبة/52 است قرآن ميفرمايد «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» هرکدام باشد خير است. پناه ميبرم، اينها را من تند تند ميگويم که بحث را جمع کنم چون اگر بخواهم هر يکي از اينها را بايستم تا آخر ماه رمضان «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» تمام نميشود.
پناه ميبرم(ان لا تجعلني من اهل الحقن و الغيظ علي آل رسول الله) نعوذ بالله. پناه ميبرم از اين که کينه اهل بيت را داشته باشم. يک کلمهاي معاويه گفته، اين کلمه معاويه را هم شيعه نقل کرده هم سني. گفت: “دفتاً دفنا” اين قدر با اهل بيت مخالفت ميکنم با امير المومنين با امام حسن اينقدر مخالفت ميکنم که اين اهل بيت دفن شوند. يعني کلمه اهل بيت از مغزها برود بيرون(دفتاً دفنا) پناه ميبرم از اين که کينه اهل بيت را داشته باشم.
5- خطر سنگدلي و خشك چشمي
خب ديگر چي؟ پناه ميبرم. . اين سخن از پيغمبر است. پناه ميبرم ” من عين لا تدمع ” پناه ميبرم از چشمي که اشک ندارد. چشمي که اشک ندارد چشمه خشک است. امام سجاد ميفرمايد خدايا من شکايت ميکنم چشمم گريه ندارد. گريه خيلي خوب است. به ما گفتهاند چندتا چيز را از بچه ياد بگير؛ چه زود گريه ميکند. چشمي که گريه ندارد اين سنگدل شده. پرخوري سنگدلي ميآورد غذاي حرام سنگدلي ميآورد حرفهاي چرت و پرت سنگدلي ميآورد. گاهي از من ميپرسند آقاي قرآئتي چرا سر نماز حواسمان پرت است؟ ميگويم آخر تا لحظه نمازما داريم چرت وپرت ميگويم. مثلا نشستهايم در مسجد ميگوييم جارو برقي اين شده است و نرخ دلار اين شده است ونفت اين طور شده است و دختر خاله چه کرده پسر عمه چه کرده و بازار وضعش چه طور است و تورم، زمين، خانه و همين طور تا لحظه آخر، بعد از گراني می گوئیم، الله اکبر. . . اين که نميشود که. هواپيما که بخواهد بپرد بايدموتورش روشن شود يک مقدارتو باند راه برود آماده باشد اسلام به ما ميگويد هر وقت ميخواهي وضو بگيري قبل از اين که اذان بگويند وضو بگير. بعد برو اذان بگو بعد از اذان، اقامه بگو بعد وقتي ميخواهي الله اکبر بگويي چند مرتبه بگو الله اکبر الله اکبر الله اکبر. يک خورده که موتورت داغ شد بعد بگو الله اکبر. ما يک مرتبه از نخود و لپه ميگوييم الله اکبر. آخه اسفناج با گلابي پيوند نميخورد. دوتا چوبي که ميخواهند پيوندش دهند بايد يک خورده بتراشنش آمادهاش کنند. اين دين بايد آماده شود تا با خدا تماس بگيرد. پناه ميبرم از نگاه به ناموس مردم. چشمي که صبح تا شام گناه ميکند آن وقت شما ميخواهيد امام زمان را هم باهمان چشم ببيند؟ ميخواهيد همين چشم اشک داشته باشد؟ گناهان، پرخوري، حرام خوري، شبهه خوري، حرفهاي لغو.
يک بحثي يک وقت داشتم چند سال پيش، عوامل سنگدلي؛ رفاقت با آدمهاي سنگدل. آدم وقتي رفيق هايش آدمهاي خشنياند اين هم خشن بار ميآيد.
6- خطر آرزوهاي دور و دراز
ديگر چي؟ پناه ميبرم به خدا از(اللهم انا نعوذ بک من السقط باماني) وعدههاي اماني. گاهي آرزو دارند هي ميگويند بعد همچين ميشود بعد همچين ميشود بعد همچين ميشودآرزو دارند. چند وقت پيش يک کسي به من گفت که نميشود من بيايم تهران گفتم ميخواهي بيايي چه کني؟ گفت من اگر بيايم تهران رشد ميکنم بعد مثلا وزير ميشوم بعد رئيس جمهور ميشوم گفتم حالا ممکن است تو راه تهران تصادف کني بميريها! ممکن هم هست رئيس جمهور شوی راي نياوريها! ممکن هم هست وزير بشوي بعد از يک سال استيضاحت کنندها! آمد و نيامد داردها! اين طور نيست که حالا هر که رييس است وضعش هم خوب است. خيلي از مسئولين دانه درشت هم هستند اما گاهي يک مشکلاتي برايشان پيش ميآيد که يک ذره. . . من سراغ دارم مسئولي را که ميگفت من از وقتي مسئول شدهام مزه غذا را نميفهمم. يعني فشار به قدري روي مغزم هست که نميفهمم تلخ است يا شور. اين طور نيست که حالا شما فکر کني که علي آباد شهري است. بعد هم تلخيهايي که هست زهر مار ميشود براي آدم. کجاي کاري؟ تو هم فکر ميکني حالا. . تو قرآن نداريم ان الله يحب الذين رييس جمهور شوند ان الله يحب الذين وزير سفير وکيل. . . خوشا به حال کسي که خودش را به آرزوها. . . بله اگر يک موقع آدم وظيفهاش است خودش را کانديدميکند وظيفهاش است خودش را. . شما وظيفهات نيست که بروي خودت را مطرح کني. حديث داريم اگر براي خدا قيام کردي خدا قول داده «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ» العنكبوت/69 «فِينَا» يعني براي خدا؛ درراه ما. اگر براي خدا بود خدا قول داده کمک کند اما اگر براي هوست بود تو هوس داري به اين پست برسي هيچ خدا قول نداده که دنبال هوس تو برود. من هم دنبال هوس شما نميروم اگر بفهمم به چيزي هوس داري من بناست دنبال هوس بروم. . . . . خب لا اقل کسي ميخواهد دنبال هوس رود دنبال هوس خودش رود. خيلي روسياهند کساني که دنبال هوس ديگران ميروند. يا دنبال خدا بريم يا پناه به خدا. پناه بر خدا اگر بناست دنبال هوس برويم دنبال هوس. . . خودمان برويم. روسياه کساني است که خدا را رها کرده هوس خودش را هم رها کرده براي اين که مردم به هوسشان برسند دنيا و آخرتش را آتش ميزند.
خيلي خطر ناک است پناه ميبرم از آرزوها آرزوها چه آرزوهاي. . . آرزوها نميگذارد انسان رشد کند. يک کسي دامنش را گرفته بود تو خيابان راه ميرفت گفتند چرا همچين راه ميروي؟ گفت شنيدهام يک پرندهاي تو آسمانها تخم مياندازد ميخواهم. . . گفتند: اه اه اه تو چه خيالهايي هستي. گفت به خانوادهام گفتم آب را جوش بياورد من تخمها را براي او ميبرم. گاهي وقتها همين طور تو دنياي خيال بعد همچين ميشود بعد همچين ميشود بعد همچين ميشود. اين قدر آدم آمد تهران و بد بخت شد اين قدر آدم تو روستا خوشبخت شد. کي گفته هر که شهرهاي بزرگ باشد. . . . ميشود. حالا گيرم بنده آمدم تهران و رفتم تو تلويزيون يک طلبه ديگر هم تو يک روستا توي يک مسجد براي پنج نفر مسئله ميگويد. روز قيامت که. . . .
7- ارزش كارها، به قولي نزد خداست
قرآن ميگويد حضرت ابراهيم که کعبه را ساخت گفت ربنا تقبل يعني اگر قبول خدا نباشد حتي اگر ابراهيم باشي حتي اگر کارت ساختن کعبه باشد قبول خدا نباشد کشک است. گاهي ممکن است يک چيز ساده قبول شود. شما يادتان نرود از اين خانمي که در نيشابور گنبد و بارگاه دارد چي کرده! دو سه فلس پول داد گفت بدهيد به امام کاظم با اين که آن آقايي که پولها را آورده بود پولهاي سنگيني آورده بود ولي امام کاظم فرمود من کار به آن پولهاي سنگين ندارم دو سه فلس آن خانم را بده. امام کاظم آن دو سه فلس را قبول کرد بعد هم فرمود به خانم سلام من را برسان بگو هفده روز ديگر از دنيا ميروي اين پارچه هم براي کفنمت خودم هم تشييع جنازهات ميآيم. يعني امام کاظم دو فلس را قبول ميکند کفن براي خانم ميفرستد سلام آن خانم را هم ميرساند تشييع جنازه آن خانم هم حاضر ميشود. به اين ميگويند قبول. گاهي وقتها هم يک کسي منار می سازد گران ترين قبر راهم ميخرد پهلوی امام و امام زاده هم قبر ميخرد از بيست سال پیش قبر ميخرد تو قبرش هم آيينه کاري ميکند نميدانم وصيت هم ميکند همه کار ميکند اما در عين حال قبول نميشود. خدا دستش باز است. يک وقت با تار عنکبوت پيغمبر را حفظ ميکند، با چدن و آهن پيغمبر را حفظ. . . يک وقت با شن طبس هليکوپتر آمريکا را سرنگون ميکند با هيچ يک از اين پدافند و آفند هواپيما سرنگون نميشود.
پناه ميبرم از آرزوها. حالا اين که خيلي طولاني است. آرزوها وعدهها غرورها دامها. . . بگذريم
پناه ميبرم از غصه و حزن. بعضيها همهاش غصه ميخورند چرا همچين شد چرا همچين شد همهاش غصه ميخورد. هر کسي برايش يک مقدراتي است. به مقدرات بايد راضي بود. تسليم باشيم وراضي باشيم به رضاي خدا. خدا خواسته به تو دختر بدهد الحمدلله رب العالمين. خودش را به آب و آتش ميزند پسر دار شود. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد «يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ» الشورى/49 حکمت تو بيشتر است يا خدا؟ خداي حکيم گفته صلاح تو دختر است. تلاش نکنند دختر دارها که پسر دار شوند. هي دکتر می رود اين غذا را ميخورد اين ويتامين را ميخورد اين نميدانم. . رژ يم ميگيرد. . چته؟ اگر خدا خواسته باشد به تو عزت بدهد، پيغمبر از يک دختر، نسل سادات را. . . که چي؟
تلاش ميکند شغلش را عوض کند. تلاش ميکند تلاش ميکند تلاش ميکند. خودش را به آب و آتش ميزند. گاهي هم ميخواهد بچه دار نشود بچه دار نشود، هيچي. نعوذ بالله نعوذ بالله. گاهي يک خطرهايي است که آدم نميتواند بگويد وگرنه ممکن سراغ دارم يک زني بچه دار نميشد آمد نهضت سوادآموزي گفت يک کار خصوصي دارم گفت من بچه دار نميشوم. نگرانم که شوهرم يک زن ديگر بگيرد. مثلا من اجازه دارم دست به فلان کار بزنم شوهرم نفهمد؟ . . چي چي داري ميگويي؟ چي چي داري ميگويي؟ مشابه اين کارها زياد ميکنيم که مثلا به يک يخچال برسيم به يک فريزر برسيم به يک تلويزيون برسيم به يک سفر برسيم حاضريم صد رقم. . . راضي نيستيم.
پناه ميبرم از اين که با مقدرات خدا درگير شوم. حالا خدا به او داده آرام بگير مثلا حسد است. ميگويد چت است؟ تو يخچال ميشمارد چند تا قوطي رب دارد؛ الو فلاني چندتا قوطي رب دارد؟ دوتا هم شيشه آب ليمو دارد. بابا آخر جاسوسي تو؟ چرا تحمل نميکني؟ دارد نوش جانش. بگو خدايا به من هم بده. ” ومن شر حاسد اذا حسد” حسود.
پناه ميبرم از هيجانها. پناه ميبرم ازاضطرابها. پناه ميبرم از نگرانيها. آدمهايي که بند به خدا هستند دلشان آرام است: “الا بذکر الله. . . ” دل شما آرام گيرد. . . خدا گفته اين کار را بکن حالا هر چي شد، شد. هر چي شد، شد. گاهي ميگويد که اگر من عوض اين شغل اين شغل را داشتم الان درآمد داشتم. بابا حالا نشده ديگر حالا چرا غصه ميخوري؟ من يک وقت يک پولي گم کردم رد شدم. خدا رحمت کند همه اموات را پدرم گفت محسن بيا ببينم، آمدم گفت پول گم کردي بگرد پيدا کن گفتم آقا جان ببين من پنج ريال گم کردهام پنج ريال هم غصه ميخورم ميشود ده ريال پنج ريال هم وقتم صرف ميشود ميشود پانزده ريال. ول کن برو ديگر. ديگر پنج ريال را پانزده ريالش نکن. شما الان نداري، غصه هم ميخوري که نداري دوتومان ميشود. حالا ندارم که ندارم. چرا ديگر غصه ميخوري؟ افرادي غصه ميخورند که چرا به دادهها فکر نميکني؟ خب يک چيزهايي هم خدا به تو داده. اگر آن را نداري عوضش يک چيزهاي ديگر هم دادي. يک شيري به گربه گفت خاک تو سرت کنند من برگ زرد تو جنگل ميخورم شيرم تو جوجه کباب ميخوري تو خانه حاجي هامثل هروئينيها گربهاي گفت من جوجه کباب ميخورم اما گاهي اين حاج آقا ميگويد پيشته. . هر چي خوردم آب ميشود. تو برگ زرد ميخوري اما کسي بالا سرت ديگر پيشت نميگويد. اگر او يک قلههايي دارد يک درههايي هم دارد. تلخيهايي دارد شيرينيهايي هم دارد. او پول دارد چه قدر فحشش ميدهند چه قدر حواسش پرت است چه قدر رقيب داردچه قدر حسود دارد چه قدر گير قوانين دولتي است چه قدر گير دزد و حفظ مالش است؟ به هر حال شما خوبيهاي خودش را هم. . . . . ميگفت قربان خودم که خر ندارم از کاه و جوش خبر ندارم. اگر شما يک چيزهايي نداري آسودهتر هم هستي. شما اگر يک نان داريد مسئول فقرا نيستي. اما اگر سيلوهاي گندم در اختيار شما باشد، مسئول همه شکمهاي گرسنه هستي. شما حساب کن آن مسئوليتت را، حساب مسئوليت هايت راهم بکن. بعد آنوقت قانع ميشوي. بسيار خوب. . .
پناه ميبرم به تو ازچي؟ (من قلة القناعة والحاح الشهوة) وخلق خيلي مهم است. البته همسرها ميگويند خدايا به همسر ما يک خلق خوب بده اما کسي گفته خدايا به من يک خلق خوب بدهد. معمولا ميگويم خدايا يک خلق خوب بده. يعني فکر ميکنيم ما خوبيم او بداخلاق است. روايت داريم کساني که با اخلاق پیامبر مسلمان شدهاند آمارشان بيش از کساني است که با استدلال مسلمان شدهاند.
8- خطر ثروت اندوزي و مال دوستي
خب پناه ميبرم به تو “من شرفتنة الغنا” ثروت فتنه ميآورد. قرآن ميگويد ثروتمندان آرام نميگيرندمي روند روي تپههاي خوش آّب و هوابرج ميسازند. ساختمانهايي که روي تپه هاهست يک آيه دارد در قرآن ميگويد که: «أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» الشعراء/128 «أَتَبْنُونَ» يعني بنا ميکنيد «بِكُلِّ رِيعٍ» به هر. . . يک ويلا شمال دارد يک ويلا دماوند دارد يک ويلا نميدانم. . دبي دارد يک ويلا فرانسه دارد يک ويلا. . . چته؟ هر. . يک ويلا. . . «أَتَبْنُونَ» آيا هر کجا بود «كُلِّ رِيعٍ» تو هر سربالايي «آيَةً» يک علامت درست ميکني يک برجک ميسازي؟ «تَعْبَثُونَ» براي عياشي خودت؟
پناه ميبرم از خطرهاي غنا. “من شرفتنة الغنا” غنا، ثروت آفاتي دارد. حضرت آمد برود نياز به شير داشت به يک چادر نشين از اين اعراب بياباني گفت ميشود شيرت را بفروشي به ما يک مقداربدهي؟ گفت نه گفت خدا ان شاءالله خيلي بهت بدهد. ردشد يک چادر ديگري. گفت شما شير ميدهيد؟ گفت بله. پيغمبر گفت خدا ان شاءالله به مقداري به تو بدهد که بست باشد. گفتند يا رسول الله آن که شیر ندادگفتي خيلي بدهند، اين که بهت داد گفتي به مقدار نياز. گفت قرآن يک آيه دارد که خدا بعضي هارا ميخواهد بسوزاند پولشان ميدهد. «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا» التوبة/55 «يُعَذِّبَ» يعني عذاب کند. گرفته خوابيده. يک خوابي ميکند راحت. ميگويد الو الو ميگويد بله، بيا اين دو ميليون را بگير. دو ميليون بگيرم؟ خواب از سرش ميپرد. گاهي خدا براي اينکه روانت به هم بخورد، بسوزاندت پول ميدهد. هر پولي نعمت نيست.
درازدواج دنبال خوشگل نگرديد. اين قدر باشد که زشت نباشد، نگاهش هم ميکني دوستش داشته باشي بس است. نه من ميخواهم خوشگل ترين آدم را. . . آن وقت خوشگلي فساددارد. به يک کسي گفتند سه تا دعاي مستجاب داري براي خدماتي که کردي. خب دعاي اول: ايخدا زنم زيباترين زنهاي کره زمين باشد. آمد ديد چه خانمي. ولوله شد تو همسايهها همه از پشت بام، روزنه، در کمين بزنند که خانمش راببينند. ديد عجب زندگياش تلخ شد گفت خدايا زنم ديگر کسي نگاهش نکند آمد ديد خانه صورت زن کج شده. گفت خدايا زنم مثل اولش شود. . . وقتي آدم عقل نداردها! همه سه تا دعاهايش هوا رفت. سه تا دعاهايش هوا رفت. خوشگلي دردسر دارد سرمايه دردسر دارد. دردعاها داريم خدايا به مقدار کفاف به من بده. کفاف يعني به مقداري که آبرويم در جامعه محفوظ بماند.
خدايا ماشينم توراه نماند. من به مقصد برسم. نه اینکه ميخواهم از همه ماشينها جلوبزنم. من ميخواهم هر که ماشينم را ديد. . . . ميخواهم همه توجاده سوت بکشند. خب اين سوتها يا مردم خوبند يا بد. اگر خوب باشد نفرينت ميکند بد باشد فحشت ميدهد لاتها فحش ميدهند مومنين نفرين ميکنند. مگر مجبوري؟ اين که گفتهاند لباس شهرت حرام است يعني آدمي که ميخواهد، يعني همه نگاهش کنند اين چه لباسي پوشيده. اين موهاي سرش چه جور است. کفشش چه جور است. سرموتورش راچه جور هواکرده. ملق ميزند.
پناه ميبرم به تو از چي؟ از(وفتنة الفقر) فقر هم فتنه دارد. بي پولي هم يک دردسر دارد. هم غنا آسيب دارد هم فقر يک سري گناهان به خاطر پول است. پول دارها بدمستي ميکنند بعضي هاشان. بعضي وقتها هم چون فقيرند دست. . . دزدي ميکند دلگي ميکند تملق ميگويد يعني يک سري گناهان براي بي پولي است. يک چيزي تو فلسفه ميگويند. ميگويند عدم دليل چيزي نميشود. عدم يعني چيزي که نيست هيچ وقت دليل چيزي نميشود. اين يک قاعده فلسفي است. يکي ميگفت من اين قاعده را قبول ندارم گفتند چه طور؟ گفت من پول ندارم، عدم پولم دليل همه بد بختي هايم است. گاهي وقت هاهم فقر باعث همه بد بختيها ميشود. هم فقرفتنه دارد هم غنا. آدم باید حواسش جمع باشد که خدايا کفاف. حالا يک دعا ميکنم آمين بگوييد: خدايا به آبروي امام حسن مجتبي زندگي با عزت همراه با کفاف و قناعت و سلامت دنيا و آخرت به همه ما مرحمت بفرما. شب قدر هم گفتند. . . شب قدر هم جلوست بينندهها شب قدر در. . . گفتند شب قدر چه دعايي بکنيم. گفتند دعا کنيد عافيت، عافيت يعني به سلامت. عافيت دين، عافيت دنيا، عافيت آخرت. قرآن وقتي تعريف حضرت عيسي را ميکند ميگويد السلام عليه؛ درود بر او “يوم ولد “روزي که متولد شد “ويوم يموت “روزي که از دنيا رفت. سالم آمد سالم رفت و”يوم يبعث حيا” روز قيامت هم سر فراز باشد. دردنيا سرفراز متولد شد سر فراز از دنيا رفت سر فراز قيامت مبعوث شد. اين سه تا سرفرازي با هم باشد.
“ادخلني مدخل صدق، اخرجني مخرج صدق”يعني هم ورودم صادقانه باشد هم خروجم صادقانه باشد. بعضيها ورود صادقانهاند خروجشان. . . . بعضيها هم ورودشان خراب است هم خروجشان. يک نفر ميگفت از منبر آمدم پايين به مردم گفتم منبرم چه طور بود؟ گفتند اول منبرت خوب نبود آخر منبرت انصافا رسوايي به بار آوردي. يعني چه؟ يعني هم اولش خراب بود هم آخرش. بعضيها هم اول خراب است هم آخر. بعضيها اول خوب است و آخر خراب و بالعکس. . . بعضيها “سلام عليه يوم يموت يوم ولد ” خوشا به حال کسي که تولد با سلامت، مردن با سلامت،
امام با پنج ميليون استقبال کننده وارد ايران شد تشييع جنازهاش ده ميليون تشييع کردند يعني با عزت آمد با عزت رفت. وما آدمهايي داريم با عزت ميآيند با ذلت ميروند. آدمهايي داريم با ذلت ميآيند با عزت ميروند.
خدايا به آبروي امام حسن مجتبي قسمت ميدهيم ورود و خروج ما را با عزت و صادقانه قرار بده. بالاخره ميليونها آدم سال قبل بودهاند امسال شب نيمه نيستند و ماه رمضان نيستند. نميدانيم سال ديگر هستيم نيستيم مهم هم نيست که باشيم يا نباشيم. بعضي از آدمها هستند مثل خود بنده امام سجاد ميگويد خدايا اگر عمرم به درد ميخورد “الهي عمرني ما کان عمري بدرة” بدرة يعني بالباس کار. خدايا اگر عمرم به دردمي خورد عمرم بده “فاذا کان عمري مزرع لشيطان”اگر عمرم چراگاه شيطان است، چراگاه يعني چه؟ يعني شيطان ميرود. . . چراگاه آزاد است گاو که ميرود بچرد گاهي ميرود اين جا آنجا، تاب ميخورد. شيطان ميرود تو مخ با مخ کار ميکند بعد شيطان ميآيد تو چشم بعد ميرود تو زبان بعد ميرود تو قلب. . . اگر عمرم چراگاه شيطان است مرگم بده.
خدايا عمر ما را چراگاه شيطان قرار نده. زندگي با عزت مرگ با ايمان و عزت زندگي با ايمان و عزت، قيامت سرفراز نصيب همه بفرما. چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشي و ما رستگار
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته