متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1384/7/17
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سوره فلق را ميخواهيم با هم صحبت کنيم با هم بخوانيم چون وقت ماه رمضان پخش ميشود هر آيه قرآن هم ثواب ختم قرآن را دارد. پس همه با هم اين سوره را بخوانيم.
قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب و من شر النفاثات في العقد و من شر حاسد اذا حسد.
خوب عرض کنم اين که اول قرآن ميگويد: بسم الله الرحمن الرحيم آخر قرآن ميگويد قل اعوذ برب الناس، اعوذ برب الفلق، ب بسم الله يعني پناه به خدا ميبرم از خدا استمداد ميخواهم. اول قرآن ميگويد خدايا کمکم کن آخر قرآن هم ميگويد خداي به تو پناه ميبرم از اين جا معلوم ميشود اول و آخر بايد دستمان را تو دست خدا بگذاريم.
1- پناه بردن پيامبر به پروردگار جهانيان
اولين کلمه قرآن کمک خواستن است آخرين کلمه آخرين سوره قرآن پناه بردن. اين خودش يک پيام است اين يک نکته، نکته دوم اين که ميگويد قل يعني بگو بگو که من پناه ميبرم بگو که اين به مردم گفتن حقيقت را بگو بگو منم که پيغمبر هستم بايد پناه ببرم اگر پيغمبر بايد پناه ببرد پناه بردن ما ديگر صد در صدمي باشد او که معصوم است ميگويد پناه بر خدا ما که ديگر. . . .
او که کوه است نياز به حفاظت دارد ما که کاهيم ديگر هيچ. به مردم بگو اين گفتنها اثر دارد. وقتي قرآن ميگويد: (يسبح لله ما في السماوات و ما في الارض)، وقتي ميگويد هستي سبحان الله ميگويد آنوقت تو نميخواهي يک سبحان الله بگويي يعني هستي سبحان الله ميگويد آنوقت تو يک سبحان الله نميگويي يعني تو وصله همرنگ هستي نميخواهي باشي؟
هم فعل مضارع داريم(يسبح) هم فعل ماضي داريم(سبح) هم مصدر داريم(سبحان الذي اسری) سبح يسبح سبحان وقتي هستي از تعظيم کنندگان است، آنوقت تو نميخواهي تعظيم کني بگو بگو که پناه ميبرم.
بعد گفته(قل اعوذ) نگفته « نعوذ» اگر ميگفت «قل نعوذ» يعني همه با هم پناه ببريم.
مي گويد من تنهايي پناه ميبرم يعني فکر نکن که حالا. . . . گاهي وقتها آدم مثلاً توي جلسه ميگويد آقا من تشنهام يک وقت ميگويد جلسه آب ميخواهد مردم تشنه هستند اگر بگوييم مردم تشنهاند عجز من معلوم نميشود اما اگر گفتم من نياز به آب دارم عجز من معلوم ميشود.
نگفته «قل نعوذ» گفته(قل اعوذ) يعني عجز خودت را و نياز خودت را به مردم اعلام کن. نگفته «قل اعوذ بالله» گفته «برب» ربّ يعني پروردگار، مربي، يعني انسان هميشه پناه که ميبرد بايد به مربيش پناه ببرد. تو بچه ميگذاری تو دل مادرش(قل اعوذ برب الفلق) پناه ميبرم به پروردگاري که. . پروردگاري که «فلق» يعني شکافتن، سياهي را با سپيده ميشکافد سياهي شب را، کوه را ميشکافد آب در ميآيد، شکافتن عدم با خلقت و آفرينش، شکافتن دانه در دل خاک.
معني قرآن يعني لطف قرآن، اينکه کلمات را خيلي باز معنا ميشود مثل صمدي که در جلسه قبل گفتيم صمد به معناي دائم، بي نياز، غير مادي. صمد يعني موجودي که همه نيازمندان به او مراجعه ميکنند. فلق هم همينطوره فلق يعني شکافتن، شکافتن شامل خيلي چيزها ميشود، شکفتن عدم با وجود، شکفتن سياهي شب با سپيده صبح، شکافتن دانه در دل خاک، شکافتن کوه و جاري شدن آبها.
2- پناه بردن به خداوند از شرور شيطاني
(قل اعوذ برب الفلق) حالا چرا ميگويد فلق شکافتن، چون شرور آدم را قفل ميکند، چون شر شيطان آدم را ميبندد وقتي ميخواهيم پناه ببريم بايد بگوييم به خداي قفل شکن، که قفلهاي پاي من را باز کند. يک وقت آدم يک باري را ميخواهد بردارد بايد بگويد پهلوان، يک وقت ميخواهد پول بگيرد ميگويد حاج آقا، يک وقت سؤال دارد ميگويد جناب استاد، بايد ببينيم موضوع چه چيز است اگر موضوع باز کردن قفل و زنجيراست پس بايد بگوييم(برب الفلق) فلق يعني شکافتن.
اي خدايي که ميشکافي و نجات ميدهي من را نجات بده(قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق) از شر آنچه آفريده. خدا خوب آفريده، آفريدهها شر دارند، زن ميزايد زاييدن خوب است، منتها اين مولود ممکن است سبب فتنه شود، بچه زاييده شده ميتواند ايجاد فتنه کند، نه که زايمان و بچه دار شدن. بچه خوب است منتها اين بچه ميتواند، زمينهاي هست که من شر ما خلق. قرآن ميفرمايد که خدا هر چه آفريده خوب آفريده.
1- پيامبر نيز به پناه نياز دارد 2- حق آن است که به مربي پناهنده شويم 3- براي آزادي از غل و زنجيرها بايد به خداي قفل شکن پناه برد 4- آفريدن شر نيست، در آفريدهها شر هست، اما آفريدن شر نيست. آهن شر نيست از اين آهن ميشود استفاده بد کرد چاقو درست کرد زد توي شکم يکي. آهن نعمت است ولي اين نعمت ميتواند در مثل، آب نعمت است منتها اين آب ميتواند جوري بشود در مسيري قرار بگيرد که سيل بشود خرابي برساند آفريدن شر نيست در آفريدهها شر هست.
حتي زهرمار هم شر نيست زهر مار توي بدن مار نمرهاش بيست است. البته اگر آمد تو بدن ما، ما را ميکشد. مثل آب دهان، آب دهن هر کسي توي دهان خودش نمرهاش بيست است، اگر تف شد خورد به يک کسي ديگر، جسارت ميشود. آب دهان در دهان هر کسي نمرهاش بيست است. جايش عوض شده بد ميشود.
3- خلأها و کمبودها، بستر فعاليت دشمن
با هم بخوانيد(قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق) پناه ميبرم به خدا از شر آفريدهها(و من شر غاسق اذا وقب). غاسق هجوم در تاريکي ست(وقب) گودي حفره هاست حالا از شر هجومهايي که در ظلمات در حفرهها قرار ميگيرد.
هجوم در حفره، هجوم برنده کيه؟ هر هجوم برندهاي، ميکروب، حيوان، درنده، گزنده شيطان، نفس هر کسي که انسان تحت تأثير بوده است از هر ظلمتي استفاده کند. ظلمت شرک، ظلمت تفرقه، ظلمت جهل، ظلمت شب و از کمبودها و از خلاءها و از چالشها استفاده ميکند يعني وقتي مثلاً ميبيند که دارو نيست ميآيد جلو دارو فروشي شروع ميکند از نبود دارو تبليغات سوء ميکند تا مثلاً ميبيند آب قطع شد برق قطع شد يه مشکلي پيش آمد يا گراني شد، همين الان منافقين همين کار را ميکنند دشمنان ايران همين کار را ميکنند مواظبند در جمهوري اسلامي چه
خلاءاي است همان خلاء را بر ميدارند تبليغاتش ميکنند.
(و من شر غاسق) پناه ميبرم از کساني که به ما هجوم ميبرند. از تاريکها استفاده ميکنند و از چالشها. (و من شر غاسق اذا وقب) از شر هجومهاي در تاريکي(و من شر النفاثات في العقد) نفاثات دميدن، العقد جمع عقده، گرهها يعني در گرهها ميدمند گره محکم است عقد يعني گره.
ميگويند زن و شوهر عقد کردند يعني اينها را به هم گره زدند. عقد يعني گرهها(نفاثات في العقد) يعني فوت ميکند گرهها را شل ميکند يعني يک مرد تصميم گرفته است زن گريه ميکند از تصميمش باز ميشود يا زن تصميم خيري گرفته است مرد در گوش زن اينقدر ميگويد که تصميمش را بشکند. افرادي با هم رفيقند، سخن چين ميدمد اين علاقهها را پودرش ميکند. از شر اون دميدههايي که در گرهها ميدمند. اين معنا خيلي زياده حالا من اين را بازش ميکنم چقدر معنا توسعه پيدا ميکند خوب آفات و شرور از همه طريق در همه جا هست براي هميشه هست اين خودش يه نکته است.
آفات هميشه هست همه جا هست براي همه هم هست کسي نميتواند بگويد من بيمه هستم يک کسي سيگار ميکشيد براي اين که کم سيگار بکشد سيگارش رو با تيغ سه قسمت ميکرد براي اين که ميگفت مصرف دودش کم بشود. سيگارش را ميگذاشت روي دستش با تيغ ميبريد يک نفر بهش گفت دست را نبري تو داري سيگار را ميبري يک وقت اين تيغ به دستت نرسد گفت تاکنون که نبريدم تا گفت نبريدم. . . م تمام شد خون جاري شد. يعني کسي نميتواند بگويد من فراموش نميکنم چون ممکن است بعد از يک لحظه اسم خودش را هم فراموش کند.
4- آسيب پذيري عبادت و مراسم ديني
همه محتاجند و همه آسيب پذيرند حتي اونهايي که عبادت ميکنند. تمام اونهايي که خدا رو فراموش ميکنند آسيب پذيرند. همه عباداتش هم آسيب پذير است عبادات ما چند تا گير دارد از کجا اين عبادت باشد؟ شايد خيال ميکني عبادت است دعاهايي که دو بعد از نصف شب دعا ميخواند يا سينه ميزند توي بلندگو همسايهها را اذيت ميکند. يه کسي آمد گفت که من در فلان حرم مناجات ميکنم سحرها ميخواست بگويد خدا يک همچنين توفيقي به من داده است. گفتم: برو توبه کن. گفت اه گفتم بله شما چه حقي داري سحر مردم را از خواب بيدار کني. فقط به ما گفتند اذان حق داري با صداي بلند بگويي شما قبل از اذان به چه مجوز شرعي مردم را از خواب بيدار ميکني. کدام آيه و کدوم حديث گفته سحر که مردم خوابند پاشو بخوان قبل از اذان هيچکس حق ندارد بخواند قرآن هم نميتواند بخواند.
آقا ماه رمضان ماه قرآن است معنيش اين نيست که توي بلندگو قرآن بخواني. عمهام مرده است خدا رحمتش کند چرا مردم را از خواب بيدار ميکني صداي بلندگو چرا مسجد باشد.
بسياري از عبادات ما. . . فکر ميکند جمعه سدر زدن مستحب است، مستحب است ولي خوب توي حمام سدر زدی يک نفر افتاد. فکر ميکند خانه تکاني مستحب است بله مستحب است ولي گردش خانه همسايه نشست.
دوبله پارک کرده است رفته مسجد خيابان ترافيک شده است مغازهاش را تميز ميکند آب نمکه را ميريزد پاي درخت شهرداري. درخت خشک ميشود. با آب نمک آب پنير. گاهي عبادتهاي ما گناه است بنده ميخواستم بروم نماز بخوانم از خانمم پرسيدم اذان مغرب دارد تمام ميشود يا تمام شده است گفت به نماز که نميرسي گفتم خيلي خوب به نماز دوم که ميرسيم. رفتيم مسجد ديديم آقا دير کرده به نماز اول رسيديم، گفتم خوب شد به نماز اول رسيديم الله اکبر. توي نماز گفتم چرا خوشحال شدي، اين خودخواهيه که حاضر شدي آقا دير بيايد عمر مردم تلف شود چه خبره شما به رکعت اول برسي؟ همين خودخواهيه يعني آن وقتي که ما فکر ميکنيم سر جماعتيم همون وقت متکبريم، خودخواهيم، لوسيم. چون تو توقع داشتي اينطوري است. توي مسجد بالا سر مينشيني ميگوييم آقا جا کم است برو يک خورده عقبتر ميگويد نه من ميخواهم اينجا دعا بخوانم بابا اينجا جاي نماز است دعا را جاي ديگه بخوان.
بسياري از عبادات ما عبادت نيست. توي جبهه تو سفر يک عدهاي روزه گرفتند پيغمبر گفت روزه نگيريد در سفر روزه نيست. گفتند نه ما ميخواهيم روزه بگيريم پيغمبر آب را برداشت روبروي مردم آب را خورد گفت ببينيد من پيغمبرم دارم آب ميخورم در سفر روزه جايز نيست.
ما از صدر اسلام آدمهاي احمق داشتيم مقدسين احمق گاهي وقتها ممکن است به يک بچه بگوييم چيزي را حفظ کن که اين مخ بچه آمادگي اين همه حفظ را ندارد. فکر ميکنيم چون اين کار عبادت است اگر فشار بياوريم به مخ بچه. . . به هر حال در دعاي عرفه داريم امام حسين ميفرمايد: خدايا(الهي من کان محاسنه مساويه) خوبيهاش بدي است(فکيف لا يکون مساويه مساوي) من که خوبيهام بدي است بديهام که ديگر هيچي.
(من کان حقائقه دعاوي) حقيقتها هم ادعاست ديگه ادعا هم که ديگه هيچي. اونجايي که حقه حق نيست ادعاست، اگر دقت کنيد ممکن است مثلاً فرض کن که ببينيم که بله اين همه آسيب پذيرند. بايد واقعاً پناه برد به خدا امام سجاد ميفرمايد خدايا عبادت ميکنم ولي حفظم کن ممکن است عبادات من عجب باشد. خدايا خدمت ميکنم ولي همين خدمتم بايد تو حفظ کني ممکن است اين خدمت همراه با منت باشد خدمت ميکند ولي منت سرش ميگذارد.
(الهي اعزني) عزت خوبست(ولا تبتليني بالکبر) اين عزت به تکبر کشيده نشود. (الهي عبدني لک) عربيهايي که ميخوانم مکارم الاخلاق است دعاي امام سجاد(ع)(الهي عبدني لک) عبادت خوبه اما(ولا تفسد عبادتي بالعجب) الهي اجر للناس علي يدي الخير) خدمت کنم به مردم ولي ممکن است اين خدمت من! من! من بودي! من بودم که به تو وام دادم من فلاني را عروس کردم داماد کردم به او وام دادم منت نگذاريد پس ببينيد وقتي هم که عبادت ميکنيد عبادات ما هم آسيب پذير است. هم خودمان آسيب پذيريم هم فکرمان آسيب پذير است، هم عباداتمان آسيب پذيراست، . همه در معرض غرق در معرضيم واقعا بايد بگوييم(قل اعوذ برب الفلق) شما بخوانيد(قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق) خدايا پناه ميبرم گاهي وقتها اين بسيار خوب است(و من شر النفاثات في العقد) بسيار خوب حفرهها اين حفرههايي که هست حفرههاي مختلفي.
5- ترس از فقر، عامل بخل ورزيدن در کارهاي خير
ترس حفره است يه گوديه، از ترس استفاده ميکنند. قرآن ميفرمايد وقتي آدم ميخواهد پول بدهد به فقير يا مثلاً ميخواهد يک چيز را وقف کند، پيرمرد ميگويد خوب ما که دخترهايمان را عروس کرديم، پسرها را هم داماد کرديم سن ما آنطرف شصت سال است.
اين همه پول ميخواهي چه کني حالا وارثها ميخواهند يکي صد ميليون ببرند يکي نود ميليون ببرند. يک کار خيري بکنيد لااقل اون مقداري که اسلام به من اجازه داده ثلث مالمون يک سوم مال را با دست خودم ببينم کجا خرج ميشود.
ميآيند ميگويند(نفاثات في العقد) بچهها دورش مينشينند(نفاثات في العقد) پيري داري، کوري داري هميشه دنيا يک جور نيست صبر کن نفاثات نميگذارند يک وصيت کند، نميگذارند وصيت کند، ميخواهد يک خانه بخرد براي بي خانهها نفاثات ميگويد بابا خونه ميخواهي چکار، خودشان جور ميکنند خانه. بيا من و تو يک قبر بخريم پهلوي مثلاً فلان امام فلان امام زاده براي استخوانهاي پوسيدش دهها ميليون تومان ميدهد و حال آنکه جوانهاي فاميل خودش يک اتاق ندارند سوءظن حسد، تکبر، حرص، عيبهايي که ما داريم همه گودي است شيطان از اين گوديها استفاده
مي کند کمين مينشيند از راه ترس ميگويي اگر بدهي فردا نخواهي داشت.
روي منبر بنده نشستم حالا نفاثات في العقد آخوندها رو بگويم، بنده نشستم يک بحثي مطرح ميکنيم و اين جلسه ميگويم خوب اگر اين را امشب بگويم تا آخر بحث آنوقت فردا شب چيزي ندارم بگويم ميگويم خوب باقيش باشد فردا شب.
همينطور با يک سري الفاظ و اينها منبر را تمام ميکنيم که مطلب يک خوردهاش باشد براي فردا شب. بابا تو هر چقدر بلدي امشب بگو توتت را بتکان، انشاءا. . . هفته ديگر خدا توت. . . . من يادم نميرود که اول سال، اولها که من رفتم توي تلويزيون يک کسي گفت تند تند حديث نخوان يک حديثي بخوان هي دربارش حرف بزن گفتم چرا؟ گفت براي اينکه حرفهايت طي ميکشد آنوقت شما مثلاً يک ماه ديگر حرف نخواهي داشت توي تلويزيون بزني. به او گفتم آقا من فعلاً امشب مردم من امشب فعلاً هر چي حديث دارم ميگويم فردا شبم تمام شد که تمام شد اين آمده ميگويد که نه اين را نگهدار براي فردا شب.
خدا رحمت کند آيت ا. . . شهيد سعيدي را رفت مسجد وقتي بر ميگشت ديد توي خيابون يک فقير ميلرزد با خودش گفت من هم عبا دارم، هم قبا خوب اين دارد
ميلرزد عبايت را به اين بده. عبايش را داد به فقير و بدون عبا توي خيابانها راه رفت. يکي گفت اين آقا چرا بي عبا راه ميرود گفت من ديدم که اين فقيردارد اين سرما ميخورد دارد ميلرزد حالا(نفاثات في العقد) ميگويد آقا زشت است آخه قباي بي عبا، آخوند بي عبا زشت است، زشته چيه، بسياري از کارهايي که زشت است نه زشت نيست. نفاثات في العقد، زشت آن است که خدا گفته، زشت را عقل ميگويد هر چي عقل ميگويد. به مسئول ورزش ميگوييم آقا شما مسئول ورزشي ميگويد بله ميگوييم اين لباس شنا و لباس کشتي، حداقل لباس شنا همه توي آب هستند لباس کشتي يا لباس وزنه برداري خيلي تنگ است اين نميشود اون آقايي که مثلاً دويست کيلو بلند ميکند يک ده سانت لباسش بزرگتر باشد ده گرم هم شورت خودش، شلوار خودش لباس خودش ميگويد نه اين چيز بين الملل است اين لباس بين المللي است اين بين الملل نفاثات في العقد است.
(چطور شوروي بازي بوکس را قبول نکرد مگر بازي بوکس بين المللي نيست شوروی گفت بسمه تعالي اين يکي را من قبول ندارم اسرائيل لعنتي تا حالا چند تا قوانين بين الملل را پاره کرده، چطور او جسارت کرده قوانين بين الملل را پاره ميکند، تو براي حيای دخترها و پسرها ده سانتي متر شورت ميخواهي بگويي اضافه کن حيا ميکني، من تعجب ميکنم افرادي در جنايت هيچ حيا نميکنند افرادي در حريم و حيا ضعف دارند اين نفاثات في العقده بين الملل چي چيه؟
به امام گفتند اين دستور فتواي اعدام سلمان رشدي با بين الملل نمی سازد، فرمود: به درک آبروي رسول ا. . . را برد. خودم جوان بودم ميرفتم خودم اعدام ميکردم خودم ترورش ميکردم. اين غيرت دينيه هي بين الملل بين الملل همش بين الملل، بين الملل چه خدمتي به ما کرده هشت سال ما را بمباران کرد زمان جنگ، بين الملل يک عطسه کرد يک سرفه کرد، آنوقت ما همينطور حيا و دين و عفت و تمام همه همينطور خودباختگي اين نفاثات في العقد است.
راديوها نفاثات في العقد ميتوانند باشند، مقالهها ميتوانند باشند، شعارها ميتوانند باشند موجها ميتوانند باشند دائماً ما در معرض هستيم که هي دارند ما را می رقصانند. مثل فتيله چراغ هي پايين و بالامي کشند.)
دختر اين شدي، زن اين شدي، خوب اين که باباش فقيره بابا پسر خوبيه فاميلش فقيره باشه(و من شر النفاثات في العقد) به عروس ميگويند زن اين نشو، بعضي وقتها دختر تصميم گرفته تصميم خوبي گرفته اين مادرش(نفاثات في العقد) هي در گوشش ميخواند نه اين درشان ما نيست باباي اين ژيان داره ما بنز داريم بنز داره دخترش را بده به ژيان اين(نفاثات في العقده) است.
طلبه شدي بدبخت برو مهندس بشو برو مهندس بشو مهندس خوبه دکتري هم خوبه اما طلبگي بدبختي است هم بدبختي نيست حالا چطور که شما اگر يک اطلاعات ديگر پيدا کردي خوشبختي است من اطلاعات ديني پيدا کردم بدبختم خدا ميداند نفاثات گاهي ريش سفيدها هم گاهي حاجي هم نفاثات في العقدند پدر من وقتي من را طلبه کرد نميداني چقدر توبيخش کردند باباي من تاجر بود بازاري بود آمدند گفتند آخه آخوند آخه تاجر بچهاش را ميفرستد آخوندي خيلي اشتباه کردي خيلي اشتباه کردي گفت چه کردم آخرش گفتند گدا خواهد شد گفت اگر خدا خواسته باشد رزق بده ممکن است تاجر هم بشود ورشکست بشود برود زندان ممکن است طلبه هم بشود گرسنگي نکشد.
6- رزق به دست خداست، نه خواست مردم
اين قرآن را بخوانم(نحن قسمنا بينهم معيشتهم) رزق دست او است ميگويد مگر هر که تاجر شد خوشبخت است من گفتم اين را يا نميدانم گفتم وقتي آمدم خانه بچهام گفت که توي دانشگاه قبول شدم گفتم خوب هيچي گفت آقا چقدر احساسات نشون دادي. آخه دخترت تو دانشگاه قبول شد يک خورده ابرويت تکان بخورد گفتم راستش من نميدونم شما بنويس به من بده هر کس رفت دانشگاه خوشبخت است و هر کس نرفت بدبخت اين را بنويس من باور کنم.
من بگويم تبريک بگويم علم خوب است حالا چه توي دانشگاه چه بيرون دانشگاه چهار سال پشت کنکور ميماند کنکور سواد نيست اين همه کتاب بردار مطالعه کن همچين ما فکر ميکنيم حتماً کتاب آن است که نمره و مدرک و آرم داشته باشد نه علم علمه ولو آرم. . . يعني طاووس طاووسه گرچه سر چاه باشه، گنجشک گنجشکه گرچه سر منار باشه.
شما يک مقدار واقعيت را ببينيد هارت و پورت را کم بگذاريد دانشگاه کمال است اما اينطور نيست که حالا هر چي کماله در دانشگاست پشت ديوار دانشگاه همه بدبختند نه توي دانشگاه هم آدم بدبخت هست پشت ديوار هم آدم خوشبخت هست قفل نکنيم که حالا چون من سراغ دارم کسي را که وقتي گفتند در کنکور قبول شدي جيغ کشيد سکته کرد و بنده رفتم فاتحهاش گفتم چي شد گفتند سکته کرد گفتم اه يعني اينقدر ما پوکيم که فکر ميکنيم اگر در دانشگاه قبول شديم بايد سکته کنيم از خوشي يا اگر رد شديم بايد سکته کنيم از غصه.
چقدر رودهها تنگ شده که هسته انار توش گير ميکند معلوم ميشود روح ما مثل لاستيک دوچرخه است لاستيک دوچرخه با اولين موج تاب بر ميدارد لاستيک تراکتور از موجها رد ميشود و تاب هم ور نميدارد معلوم ميشود روح ما کوچک است يعني معلوم ميشود ما پوکيم.
(خوب ايران گل زده الحمدلله تبريک ميگوييم تبريک هم بگوييم الحمدلله هم بگوييم چندتا بوق هم توي خيابون بزنيم تا اينجاش درست است اما به جوان ميگويند ايران برنده شد بلند ميشود با مغز شيرجه ميرود توي آسفالتها کلش ميشکنه هيچي ميبرنش آمبولانس کلهاش را بخيه ميکنند چي شد به عشق اينکه در فلان کشور گل زديم من کلهام را اينجا توي آسفالتها شکستم خوب ديگه اين خلگري است ديگه اين وگرنه حالا آدم وقتي ايران خوشحال من يک وقت يکي از کشورهاي خارج بودم ايرانيها آمده بودند بازي کنند من که در عمرم زمين ورزش نرفتم بودم رفتم و بالاخره براي اولين دفعه هم کف زدم بالاخره رگ ايراني که دارم که من نميخواستم ايران ببازه گاهي وقتها آدم رگ ملياش گل ميکنه يک کفي هم ميزنه خوب و من شر النفاثات في العقد بعد تلقينهاي زيادي که ميکنند.
باباي ما يک پولي به ما داد همين حدود بيست ساله بيست سالم بود تقريباً چهل سال پيش گفت بابا من تو را طلبه کردم همه به من ميگويند بدبخت شد بدبخت شد من طلبه نجف بودم يک مدت کمي گفتند بابام پول فرستاد گفت برو از نجف با ماشين برو مکه چون حديث داريم هر که برود مکه خدا او را از فقر نجاتش ميدهد از بس مردم نفاثات في العقد من را ترساندند تو برو مکه که من خاطرم جمع باشد که ديگر فقير نخواهي شد.
يعني از ترس وقتي برگشتم يادم نميرود خدا همشون را بيامرزد مردند يک پيرمرد ريش سفيد هشتاد سالش بود نفاثات في العقد بود ميگفت حاجي حاجي گفت بله يک غلطي کردي بچهات آخوند شد غلط دوم نکني گفت چيه غلط دوم گفت اگر زنش دادي زن سيد بهش بده گفت چرا؟ گفت براي اينکه اين پسر تو گرسنگي خواهد خورد مردم بگويند زنش سيده به هوايي که زنش سيده خمس بدهند به زنش آنوقت ايشان سر سفره زنش بنشينه بخوره من شنيدم با دوتا گوش خودم يک هشتاد ساله به يک هفتاد ساله نصيحت ميکرد(نفاثات في العقد) است.
بابا خدا به سوسکهاي سوراخها روزي ميدهد خدا به سگهاي ولگرد روزي ميدهد چقدر شما ترسوييد(و من شر النفاثات في العقد) فکر ميکنيم که اگر راست بگيم رزق ما بند ميياد من سراغ دارم تاجري را که به شاگردش گفت اگر مشتري گفت چقدر خريدي من دروغ گفتم روبروي مشتري آب دهن بينداز تو صورت من که من ديگر بايد حيا کنم با ريش سفيد دروغ بگويم براي خرجي وقتي ميگويم بابا من اين را اين قدر خريدم اين قدر هم سود ميبرم ميخواي بخر نميخواهي هيچي.
من ديگر زشت است در اين سن دروغ بگويم زشته خدا بهش بر ميخوره ميگويد ميترسي راست بگويي من رزق و روزيت ندهم) ما در انتخاب همسر توحيدمون ضعيف است در انتخاب شغل توحيدمون ضعيف است همه کارهامون را محاسبه اقتصادي ميکنيم مثل اون مرده شوره بود که يک وقت گفتم اگر مرده چاقه کيلويي ميشوريم اگر مرده بلنده متري ميشوريم اگر کوچيکه عددي ميشوريم يعني توي همه کارهامون محاسبه ميکنيم که چقدر پول توش هست نفاثات في العقد ميشود استاد باشد ميشود شاگرد باشد ميشود همسر باشد ميشود پير باشد ميشود جوان باشد شيطان باشد ميشود مقاله و راديو و تلويزيون باشد تبليغات فيلمها نفاسات في العقدند يعني القا ميکنند يک چيزهاي خطرناک و خدايا خودت از تمام شر ماخلق و من شر النفاثات في العقد و من شر غاسق اذا وقب و من شر حاسداً اذا حسد، خودت همه ما را حفظ بفرما.
والسلام عليکم و رحمه الله