متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1385/12/3
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
بحث را در ماه آخر سال 85 ميبينيد اسفندماه، سوم اسفند خاطرات تلخ و شيرين دارد، حالا ما تاريخش را نگوييم. موضوع بحث ما اين است: چه کنيم که انگيزه افراد براي کارِ خير بيشتر شود. من يک وقتي چند سال پيش يک بحثي داشتم راجع به انگيزه، مثلا انگيزه تحصيل، چه کنيم بچهها بهتر درس بخوانند، انگيزه کار، انگيزه خدمت و چند شبِ جمعه چند سال پيش راجع به انگيزه صحبت کرديم، در اين جلسه انگيزه استقبال از نماز را ميخواهم بگويم، اين بحث براي پدر و مادرهايي که ميخواهند بچهشان به نماز علاقه داشته باشد، برادرها، خواهرها، همسرها، امور تربيتي، معلمين، طلبهها، اصلا براي امت بحث مفيدي انشاءالله خواهد بود. پس موضوع بحث: انگيزه شرکت بهتر و بيشتر در مساجد براي نماز. بعضي انگيزهها فرهنگي است، بعضي انگيزهها اجتماعي است.
1- لزوم آشنايي با راز و رمز نماز
عوامل فرهنگي: يکي از عوامل فرهنگي آشنايي با راز نماز است. خيلي وقتها وقتي ميگوييم نماز، ميگويد مگر خدا به نماز ما نياز دارد؟ بايد گفت نه، خدا به شما نياز ندارد، خلق خدا هم به شما نياز ندارد. مثلاً ماهي چه نيازي به شما دارد؟ تو به ماهي نياز داري. مرغ چه نيازي به شما دارد؟ خودش ميرود يک چيزي نوک ميزند توي زمين و خودش را تأمين ميکند. نه کفش ميخواهد نه جوراب، نه نيازي به شما دارد. شما به تخم مرغش نياز داريد. زنبور عسل چه نيازي به شما دارد؟ تو به او نياز داري. اکسيژن چه نيازي به شما دارد؟ شما به اکسيژن نياز داري. ماهي چه نيازي به شما دارد؟ شما به ماهي نياز داري. از همه گداتر انسان است و از همه پرروتر هم انسان است، از همه محتاجتر و از همه گردن کلفتتر. خدا که نياز ندارد هيچ، خلق خدا هم. . . خورشيد به شما نياز ندارد، تو به خورشيد نياز داري. بعضي فکر ميکنند وقتي ميگويي نماز بخوان، نازشان را ميکشيم، قرآن ميگويد من نازتان را نميکشم، خواستيد بخوانيد، نخواستيد نخوانيد، اصلا کافر شويد، مگر اگر کافر شويد چيزي کم ميشود؟ «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا» إبراهيم/8 عربيهايي که ميخوانم قرآن است. اگر همه شما هم کافر شويد ذرهاي در خدا اثر ندارد، آن شاعر هم اين را گفته:
گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبريائيش ننشيند گرد
2- نماز، کارخانه آدم سازي
آشنايي با راز نماز. نماز چيست؟ نماز يک کارخانه آدم سازي است. يعني مثل بچهاي که شيرِ مادر ميخورد، همه ويتامينهايي که بدنش ميخواهد، خدا در اين شير جاسازي کرده، اگر بدن قند ميخواهد، شيرِ مادر قند دارد، بدن چربي ميخواهد، شير مادر چربي دارد، بدن آب ميخواهد، شيرِ مادر آب دارد، هر ويتاميني بدن ميخواهد کلسيم، فسفر، خدا در شير جاسازي کرده، يعني اگر يک نوزاد اين را بخورد، يک غداي کامل خورده. ما 4 رقم نماز داريم. انواع نمازها. يک نماز داريم نمازِ کلاس اول است. نماز کلاس اول، شکر. نماز تشکر از خداست، آيهاش هم اين است: «فَلْيَعْبُدُوا» قريش/3 عبادت کنيد، چرا؟ «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» قريش/4 بابا، نانت دادم، نان را ساده نگيريد. يکي از معاونهاي رئيس جمهور ميگفت نشستم با دقت حساب کردم در يک لقمه ناني که ميخوريم 269 گروه کار ميکنند. منتهي دو گروه را ما ميبينيم، کشاورز و نانوا. منتهي اين کشاورز سمپاشي دارد، خاک دارد، نميدانم آبياري دارد، آبيارياش نميدانم موتور و ماشين ميخواهد، آنش گازوئيل ميخواهد، يعني هي؟ ؟ ؟ ميکنيم همين گندمش سيلو ميخواهد، کاميون ميخواهد، کاميونش لاستيک ميخواهد، يعني اگر نخ نخش کني، ريزش کني، ميگفت نشستم يک ناني که ميخوريم بيش از 250 گروه. نماز تشکر از خداست، خلاص. «وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ» الحج/77 چرا؟ «الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» البقرة/21 شما را آفريد، ننه و بابايتان را آفريد، نماز تشکر از خداست.
3- نماز، براي انس و قرب به خدا
يک نماز داريم کلاس دوم است. نماز کلاسِ دو. نماز رشد. نماز شما را رشد ميدهد. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» العنكبوت/45 يعني نماز دستت را ميگيرد ميبرد بالا. از ماديات به معنويات، از محدود به بينهايت. از مخلوق به سمت خالق. تو را رشد ميدهد.
يک نماز داريم نمازِ کلاس سوم است، اسمش را ميگذاريم نمازِ انس. گفتگو با خدا. آدم گاهي ميخواهد با کسي حرف بزند، با کي حرف بزند؟ خوب با خدا حرف بزند. گاهي آدم دلتنگ ميشود ميخواهد با کسي حرف بزند، خدا حرف بزند. «أَقِمْ الصَّلَاةَ» طه/14 چرا؟ «لِذِكْرِي» گفتگو با من.
يک نماز داريم، نماز کلاس چهارم است، نمازِ قرب. خدا به پيغمبرش ميگويد اگر ميخواهي به من نزديک شوي راهش سجده است، منتهي اگر من بخوانم بايد سجده واجب کنيد، من اين آيه را نميخوانم چون اگر بخوانم سجده واجب دارد همهتان بايد بيفتيد به سجده. ولذا آيه را نميخوانم، ولي ترجمهاش اين است، سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» العلق/1 سوره علق آخرين آيهاش اين است که ميگويد قُرب اگر ميخواهي پيدا کني بايد سجده کني، هرچه سجده بيشتر باشد قرب بيشتر است. يک کسي سرِ ديوار نشسته بود، يک ديوار خشتي بود، تشنهاش شد، مشکل هم داشت بپرد پائين براي پا و اينهايش، شروع کرد هي با ناخن هايش اين خشتها را خراشيد، هي ميآمد پائين، ميگفت هي ميتراشم ميآيم پائين تا به آب برسم. هرچه ما تواضعمان به خدا بيشتر باشد، بيشتر به معنويات ميرسيم.
پس چهار تا نماز داريم. حالا يک مَثَل هم بزنم. آدم وقتي به بچه کوچکش ميخواهد بگويد بابا خوب است، ميگويد بابا خوب است، برايت دوچرخه خريد، پفک نمکي خريد، آلاسکا خريد، بستني خريد، چرخ و فلک رفتيم، نميدانم پارک بردمت، خودنويس برايت خريدم، کيف برايت خريدم، آدم به بچههاي کلاس اول ميگويد بابا خوب است براي نان و آب. خدا به بعضي آدمها گفته خدا خوب است، نانت داد، آبت داد، «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» قريش/4 نانت داد، آبت داد، اين براي کلاس اولي هاست که نماز کلاس اول است. کلاس دوم مثل دختر هيجده ساله، پسر بيست و دو ساله، نميگوييم بابا خوب است، نانت داد، آبت داد، بد است آدم براي پسر بيست و دو ساله يک متر و نيم قدش است، بگوييم نانت دادم، آبت دادم، ديگر هيچ پدري هم به بچهاش اسم نان و آب. . . ميگويد ببين، دختر هيجده ساله، پسر بيست ساله، اگر سايه بابا و ننه بالاي سرت نباشد، هر روزي هر کسي يک نگاه بد به تو ميکند، همين بابا و ننه که بالاي سرِ تو هستند، مردم براي تو يک احترامي قائل هستند، که اين دختر بي کس است، بفهمند اين پسر بي کس است، پدر و مادر سايهاش روي سرِ شما باشد، براي شما عزت است. خودِ «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ. . . » يعني همين نماز تو را از فحشاء و منکر بازمي دارد، يعني دستت از نماز کوتاه شود ميبرندت. مثل بچهاي که دستش از دست بابايش آمده بيرون همه خطري برايش پيش ميآيد. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى» همين که لباس سفيد بپوشي، ديگر خودت روي زمين آلوده نمينشيني. همين که عمامه سرت باشد، خودت در خيابان ملق نميزني. همين که روي دوشت درجه اميري و تيمساري باشد، زنجير دست نميگيري توي خيابان همچين کني. بابا تيمسار است، امير است، يعني خودِ اين لباس تو را نگه ميدارد، خودِ نماز حفظت ميکند. نماز انس، خدا به موسي ميگويد «أَقِمْ الصَّلَاةَ» نماز بخوان، چرا؟ با من حرف بزن، گفتگو با خدا. شما نميگويي گفتگوي تمدنها، گفتگو با خالق تمدنها.
انس. خدا به موسي نميگويد «أَقِمْ الصَّلَاةَ» نماز بخوان، نانت دادم، آبت دادم. خوب زشت است خدا به موسي بگويد نانت دادم، آبت دادم، بگويد موسي نماز بخوان «تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» موسي ميگويد بارک الله مگر ما اهل فحشاء و منکر بوديم؟ به موسي ميگويد ميخواهيم با هم حرف بزنيم. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» البقرة/152 به پيغمبر ما که بالاترين پيغمبر است ميگويد ميخواهم ببرمت آنجايي که قرب من است. «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» النجم/9 ميخواهم ببرمت.
پس ببينيد چهار رقم نماز داريم. به بچه ميگوييم بابا خوب است براي دوچرخه و آلاسگا، به دختر بزرگ و پسر بزرگ ميگوييم بابا خوب است سايهاش روي سرِ شما باشد، شما را حفظ ميکند. به يکي ديگر ميگوييم بابا خوب است براي گفتگو. بابا درست ميدهد، آموزشت ميدهد. به يکي ميگوييم اصلا قرب به خدا. پس چهار رقم نماز داريم. ما رازِ نماز را بايد بدانيم. آنوقت اينها همه پله پله هم هست.
مثلا پله اول ميگويد که. . .
4- آثار ياد خداوند در دنيا و آخرت
«أَقِمْ الصَّلَاةَ» براي چه؟ «لِذِكْرِي» نماز بخوان براي اينکه ياد من باشي. ذکر چه فايدهاي دارد؟ «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» الرعد/28 اطمينان چه فايدهاي دارد؟ «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ» الفجر/27-28 ببينيد، پله پله. اول ميگويد نماز بخوان، مثل اينکه ميگويم گچ و خاک کن، گچ و خاک کردي، رويش را سفيد ميکني، سفيد که کردي رويش را رنگ ميکني. رويش را که رنگ کردي، گچبري ميزني، يعني هي يک ذره يک ذره ميگويد برو بالا. نماز بخوان، يادِ خدا. يادِ خدا، «بِذِكْرِ اللَّهِ»، «تَطْمَئِنُّ»، مطمئن، «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي» يعني هي ذره ذره ميخواهد ببردت بالا. چطور ذره ذره آدم را فاسد ميکنند؟ سيگار بکش، بعد ترياک بکش، بعد هروئين بکش. چطور آنهايي که ميخواهند سقوط بدهند ذره ذره، حالا اين فيلم را ببين، دنبال اين فيلم اين صحنه را هم ببين، بعد همين طور صحنه صحنه ميبنيني اه، چي بود چي شد.
يک کسي که ميتوانست نابغه و شاگرد اول بشود، به خاطر دو تا رفيق هرزه، حالا يک آدم لاتي شده. لاتي هم ذره ذره آدم لات ميشود، ولذا قرآن ميگويد «خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» البقرة/168، «خُطُوَاتِ» جمع خطوه، يعني گام به گام، اول شوخي، بعد جدي. اول لبخند بعد بعد بعد، همين طور ميرود تا يک فساد سر تا پايش را ميگيرد. ولذا حديث داريم انسان اول که گناه ميکند يک گوشه قلبش سياه ميشود. يعني روحش کدر ميشود. يک ذره يک ذره «وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ» البقرة/81 يعني هي «أَحَاطَتْ»، خطيئه احاطه ميکند. مثل يک روزنه در قوطي کمپوت، يک ذره هوا برود تويش، يک ذره يک ذره تمام غذا را فاسد ميکند، يک روزنه کوچک. يک روزنه کوچک هوا برود توي لامپ، هوا برود توي قوطي کمپوت، کلش خراب ميشود. ولذا در دعاي کميل ميگوييم(اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتک العصم) اولين جا اين است، (تهتک العصم) يعني خدايا من را ببخش از گناهي که پرده پاره ميشود. پرده حيا که پاره شد ديگر گناه آسان ميشود. يعني انسان گناه اول برايش سخت است. يک گناه که کرد ديگر راه گناه برايش باز ميشود. يک تروريست هفده نفر را ترور کرد، هيجده نفر را، قاضياش ميگفت به او گفتم، تو هيجده نفر را کشتي دلت آمد؟ گفت اولي دلم نيامد، با گلوله زدم افتاد، بعد ديگر برايم راحت بود. يعني سيگار اول آدم سرفه ميکند، دهانش که به سيگار آشنا شد، ديگر عادت ميکند. (تهتک العصم) يعني اين، آدم دفعه اول رويش نميشود فحش بدهد، اما فحش اول را که داد ميگويد پدر فلان، ميگويد پدر فلان، جد فلان، ديگر حالا که فلان شد بگويد، يعني راه باز ميشود. (تهتک العصم) يعني بيامرز گناهاني که، هتک، يعني پاره ميشود عصمتها، يعني عصمت پاره ميشود. بعد آنوقت ديگر انسان آلوده ميشود.
حالا؛ بحث ما انگيزه شرکت بهتر و بيشتر در نماز است. . . خيليها که نماز نميخوانند نميدانند. (عصيتک بجهلي) علامه طباطبائي قم راه ميرفت، بعضي نميشناختند، با دوچرخه ميآمدند از بغلش ميرفتند، گاهي هم ممکن بود کتفشان به کتف علامه هم بخورد، نميدانستند که اين کي است. از آن طرف آمريکا، از آن طرف دنيا دعوت کردند ايشان مثلا يک ملاقاتي داشته باشد، از آن طرف دنيا آمدند ملاقاتش، ولي اين بنده خدا که ساکن قم بود ممکن بود او را نشناسد. نميشناسيم. نميدانيم نماز چيست. نماز يک قيمتي دارد که ميگويد من هستي را براي بشر آفريدم، بشر را براي عبادت. قرآن است. ميگويد ابر و باد و مه و خورشيد، هستي براي بشر است. «خَلَقَ لَكُمْ» البقرة/29، «سَخَّرَ لَكُمْ»، «مَتَاعًا لَكُمْ» هستي براي بشر است، بعد ميگويد بشر براي عبادت است. اين چيست که همه هستي براي من است، من هم براي عبادت، آنوقت عبادت يعني چه؟ عبادت فقط نماز و روزه نيست، يعني انسان خدايي بشود.
5- عبادت، يعني کار براي خدا
حالا نماز يک بخشي است. اصلا همه کارهايش، درس ميخواند براي خدا درس بخواند، خدمت ميکند براي خدا، هر کاري ميکند براي خدا انجام دهد. آنوقت فايده چي؟ آدمي که براي خدا کار ميکند، آنوقت غصه نميخورد. مثلا براي خدا خودت را کانديدا کردي، اگر براي خدا بوده رأي آوردي، الحمد لله رب العالمين، رأي نياورديم، الحمدلله رب العالمين. مثل آدمي که برود مسجد، کسي که براي خدا ميرود مسجد، پيشنماز بود نماز جماعت ميخواند، نبود، نماز فرادي ميخواند، ولي آن کسي هم که فرادي ميخواند ثواب نماز جماعت را دارد، چون رفته جماعت بخواند، خوب نبوده، من کارِ خودم را کردم. اما کسي که ميرود مسجد پول بگيرد، فقير است ميگويد برويم مسجد پول بگيريم. همين که ميآيد مسجد ميبيند درِ مسجد بسته است، اه، شانس نداريم. چون براي پول آمد. اگر يک کسي براي پلو برود خانه کسي بعد ببيند آبگوشت است، غصه ميخورد. البته اين براي قديم بود، الان آبگوشت از پلو مهمتر است. حالا، نميدانيم نماز چيست. اگر بفهميم ايشان. ببينيد يک مثال ديگر بزنم براي نماز اول و دوم و سوم. به بعضيها ميگوييم برو بالا بنشين، ميگوييم چه خبر است آن بالا؟ ميگوييم پرتقال هايش بزرگ است. خوب حالا به بعضي ميگوييم پرتقال هايش بزرگ است بالا بنشين؛ گاهي ميگوييم برو بالا بنشين، ميگويد چه است؟ ميگوييم آنجا دوربين نشانت ميدهد. بعضيها ميگوييم برو بالا بنشين، ميگويد چه است؟ ميگويد آنجا بغل بوعلي سيناست. گاه ميگوييم برو بالا بنشين، ميگويد چرا؟ ميگويد از بوعلي سينا استفاده علمي ميکنيم. تا ايشان چاي ميخورد مثلا يک سؤال علمي از او ميکنيم. پس ببين، چهار تا برو بالا بنشين داريم. برو بالا بنشين، پرتقال هايش بزرگ است، برو بالا بنشين، تلويزيون نشانت ميدهد. برو بالا بنشين، عکست را ميگيرند يا پهلوي بوعلي سيناست، برو بابا بنشين استفاده علمي ميکني. حالا نماز هم چرا؟ نماز بخوان، تشکر، نماز بخوان، رشد، نماز بخوان، انس، نماز بخوان، قرب. اين درجات نماز است. يک دعا هم ميکنم شما پاک هستيد آمين بگوييد. خدايا به حق آبروي کساني که مزه نماز را چشيدند، مزه نماز را به همه ما و نسل ما عميقاً بچشان. (الهي آمين) ما هنوز راجع به نماز بالغ نشدهايم. يک بچه سه ساله چون به تکليف نرسيده، اگر به او بگويند شهوت چيست، ميگويد چه ميدانم چي است. بستني ميخواهي يا دختر؟ ميگويد بستني، يعني بالغ نشده. اما کسي که بالغ شد، سه ساعت دمِ يک دانشگاه ميايستد که يک دختر را نگاه کند. چون اين بالغ شده، سه ساعت ميايستد براي يک نگاه. ما داريم آدمي که يک فيلمي را ميديد، در فيلم يک دختري حالا يک صحنهاي بوده که اين خوشش آمده، دومرتبه پول داد دو ساعت ديگر نشست براي اينکه آن يک لحظه را يک بار ديگر ببيند. اين بالغ شده. همه چيز بلوغ ميخواهد. مثلا مکه بالغ ميخواهد. مثل امام سجاد از ماه رمضان دعا ميکند(اللهم ارزقني حج بيتک الحرام) ميخواهم بروم مکه. بعد هم که ميرود ناشناس ميرود، نميگويد من امام سجاد هستم، به اسم يک آدم کارگر ميرود، گمنام ميرود، که براي حاجها ظرفها را بشويد، خدمت کند، اصلا لذت ميبرد از مکه. اين يک حاجي؛ حاجياي هم هست، ما خودمان مکه ديديم از يک خانم بگويم از يک مرد. يک خانم در يک آسانسور ايستاده بود ميگفت کاش نميآمدم مکه، ما جا خورديم، گفتيم خانم چه شده؟ گفت اين آسانسور را ميزنم نميآيد. يعني همين که پاي آسانسور پنج دقيقه معطل ميشود، ميگويد از خيرِ مکه گذشتم. خوب اين هنوز بالغ نشده. حاجيه خانم است، هشتاد سالش است، هفتاد سالش است، اما هنوز بچه است. فرق ميکنند آدمها.
6- نماز، هم رنگي با هستي
خوب؛ آشنايي با پاداش نماز. اين قدمِ دوم است. اول آشنايي با راز، دوم آشنايي با پاداش نماز. ميدانيد نماز چقدر ثواب دارد؟ اصلا نماز همرنگ هستي شدن است. چون قرآن ميگويد «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» البقرة/116 همه هستي در حال قنوت و تواضع هستند. «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ» الحديد/1 در يک سوره داريم «سَبَّحَ لِلَّهِ»، در يک سوره داريم «يُسَبِّحُ لِلَّهِ» الجمعة/1، سَبَّحَ ماضي است، يسَبِّحُ مضارع. «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ» يعني در گذشته تمام هستي تسبيح گفت. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ» يعني در آينده تمام موجودات هستي تسبيح ميگويند. يعني گذشته و حال و آينده تمام موجودات، «مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» الجمعة/1، «مَا» يعني آنچه، تمام هستي در حال سبحان الله است، گوش نيست بشنود.
ما سميعيم و بصيريم و هشيم با شما نامحرمان ما خامُشيم
يکي از چيزهايي که مسجد را شلوغ مي کند، علم تازه است. اين ديگر مربوط به پيشنمازها است. اگر هر طلبهاي در مسجد روزي يک حرف نو بزند، مسجد شلوغ ميشود به شرطي که بگويند در اين چند دقيقه يک حرف نو شنيديم. يک حرف نو گوش بدهند استفاده ميشود. و حديث هم داريم مسجد که ميرويد به هشت تا چيز ميرسيد. يکي(و علماً مستطرفا) ميگويد مسجد که ميرويد به هشت نکته ميرسيد. (و علما) به علمي ميرسيد(مستطرف) يعني تازه، حرف تازه، تکراري نباشد. نه که حالا تکرار بد است، يعني حرف تازه هم بشنويد، گاهي هم بعضي چيزها را بايد تکرار کرد. اگر پيشنمازها مطالعه کنند و آدم بفهمد برود مسجد، يک حرف نو از پيشنماز ياد ميگيرد، مسجد شلوغ ميشود. يکي از چيزهايي که مسجد را شلوغ ميکند، خاطرات خوش از مسجد است. از مسجد آدم خاطره خوشي داشته باشد. يعني وقتي ميرود همه تحويلش بگيرند. ببينيد بچهها به مادرشان ميگويند مامان، برويم عروسي، چرا؟ براي اينکه هر وقت مادر ميرود عروسي، سوپردولوکس ميرود. اما هر وقت ميرود مسجد با لباس معمولي ميرود و لذا هيچ وقت دختر نميگويد مامان برويم مسجد. ميگويد مامان برويم عروسي. قرآن گفته وقتي ميرويد مسجد، شيک برويد، بهترين لباس را بپوشيد، يعني مسجد بايد مثل سالن آرايش باشد. بهترين عطر را بزنيد، بهترين لباس را، زن هرچه طلا دارد به خودش آويزان کند در مسجد. بهترين لباس. يعني اگر وقتي آمد عجب، چقدر همه، زيبايي، جاذبه دارد. زيبايي جاذبه دارد. خاطرات خوشي از مسجد داشته باشيد. سرهنگ بگويد من اينجا بود که درجه سرهنگ گرفتم. بچهها شاگرد اول بگويند ما، پيشنماز مسجد ما را دعوت ميکند در صف نماز جماعت به ما جايزه ميدهد، از ما تشکر ميکند. يعني هر پيشنمازي، فوتباليست ما بداند که وقتي دارد گُل ميزند، تمام مسجدهاي ايران، در حقش دارند دعا ميکنند. عجب خاطره خوشي. من بدانم که اگر بي پول شدم، صندوق قرض الحسنه مسجد به من کمک ميکند. پيرزن وقتي برف ميآيد نگويد چه خاکي توي سرم کنم، توي برف چطور بروم دکان نانوايي، بگويد امروز برف آمده، بسيج مسجد امروز نانِ داغ خواهد آورد براي ما. بسيج مسجد حساب کند در اين محل چند تا پيرزن و پيرمرد است. روزهايي که برف ميآيد بيست تا نان بخرد درِ خانهها بدهد. اگر اين نان را دادي، پيرزن اگر خدايي ناکرده بعد از چند وقت از دنيا رفت، اصلا وصيت ميکند خانهاش وقف بسيج. خانهاش وقف مسجد. يعني يک خاطره خوشي. پول ميخواهيم مسجد هست. کتاب نداريم، کتابخانه مسجد کتاب دارد. يک مشکلي داريم، برويم پهلوي پيشنماز، آقاي محله مشکلمان را حل ميکند. يعني مسجد خاطره خوشي داشته باشيم. يک کسي محروم است، غريب است در محله، بخصوص تهران. يعني همه فاميل هايش يا محلههاي ديگر هستند يا شهر ديگر هستند، احساس کند الان که مريض شده مسجديها خواهند گفت فلاني کو، فلاني دو روز است مسجد نميآيد، نکند مريض شده؟ ميآيند عيادتش. و خيلي مسجد برکت دارد، خيلي مسجد برکت دارد.
7- تشويق افراد در مسجد
تشويق افراد. در مسجد بايد افراد را تشويق کرد. حالا يک دختري، يک پسري تا حالا مسجد نيامده، اين کجاست آمده؟ تحويلش بگيريم. نقل شد که بعضي از شهرهاي استان فارس، ظاهراً استهبانات اگر اشتباه نکرده باشم، مسجدهايش شلوغتر است، امام جمعه شيراز ميگفت که بررسي که کردند ديدند که مقداري از مزرعهها و درختهاي بادام و گردو وقف اين شده که بادام و گردويش را بدهند به بچههايي که ميآيند مسجد. اين گوني گردو را ميآورند در اتاق مسجد، هر بچهاي که ميآيد مسجد يک مشت گردو و مغز بادام به او ميدهند. تشويق مهم است. اين شيرِ رايگاني که الان ميدهند چيزِ مهمي نيست. در اسلام داريم اصلا وقف کنيم براي. . . تشويق.
برنامههاي متنوع در مسجد باشد. هر روز يک کسي اذان بگويد. يعني همه بچههاي محل جرأت کنند يک الله اکبر در مسجد بگويند. اين بلندگو را به کس ديگري هم بدهيد. تنوع؛ يکنواخت نباشد. هر روز سخنراني نباشد. يک روز باشد، يک روز نباشد، يک روز فلاني باشد. تنوع خودش يک چيزي است. شما يک نماز که ميخواني تا گفتي «كُفُوًا أَحَدٌ» الإخلاص/4 خوب بس است ديگر. خم شو يک خورده. (سبحان ربي) بس است ديگر بلند شو، سجده، خوب آدم ميتواند همين طور که ايستاده بگويد کفوا احد، سبحان ربي العظيم و بحمده، سمع الله لمن حمده، سبحان ربي الاعلي و بحمده، ميتواني بايستي تا آخرش بخواني. اشهد ان لا اله الا الله، همه را ايستاده بخوان، خمت ميکند، به خاکت مياندازد، مشت و مالت ميدهد، اين اصلا، اين تنوع خودش يک چيزي است، رنگ و وارنگ ميکند. تمام عبادتها همين طور است، روز ماه رمضان ميگويد واجب است روزه بگيري، روز عيد فطر ميگويد حرام است. يعني يک مرتبه از وجوب ميرود حرمت. حاجيها که ميروند مکه، شبِ عيد قربان همه کفن پوشيدهاند دعاي عرفه ميخوانند، زار زار گريه ميکنند، فردا صبح ميگويد حاجي بس است، مفاتيح را بگذار کنار، چاقو دستت بگير. چي است؟ عيد قربان است بايد گوسفند بکشي، يا بايد خودت بکشي، اگر هم نميتواني بکشي دستت را بگذار روي دست قصاب که قصاب که چاقو را اين طرف و آن طرف ميبرد، تو هم دستت به چاقوکشي عادت کند. يعني ديروز دستش به مفاتيح بود، فردا دستش به چاقو است، اين تنوع است.
از توي کاخ مکه ميبردت در بيابان عرفه. از توي خيمه ميبردت در مشعر، يعني يک اردو شبانه، يک اردو روزانه، يک بار کفن پوشيدي، يک بار لباس پوشيدي، کلهات را ميتراشد، نميدانم هُلت ميدهد، يعني اين تنوع خودش يک مسئلهاي است.
8- پاسخ به سؤالات در مسجد
پاسخ به سؤالات. البته اين برنامه ريزي براي امور مساجد است. ميشود مثلا يک کسي که قوي است سيار باشد. مثلا يک نفر که قدرت پاسخ به سؤالات را خوب دارد ميگويد شنبه اين مسجد کسي سؤال دارد من آنجا هستم، يکشنبه آن مسجد، دوشنبه آن مسجد، اصلا مسجد يک تلفني داشته باشد براي پاسخ به سؤالات، وقت تمام شد ديگر. خيلي خوب، خيلي حرفهايمان ماند. پس آنها را فهرست وار بگويم در يک دقيقه. چيزهايي که انگيزه ايجاد ميکند، شرکت مسئولين. من يکي از مسئولين کشور را ديدم که يک پالتوي مشکي پوشيده، خادم افتخاري امام رضا است، با هواپيما ميرود شبهايي که شيفتش است، حرم مطهر امام رضا پست ميدهد. به او گفتم پست دادن در حرم کارِ خوبي است اما به حضرت عباس تو اين لباس، يک پالتوي مشکي ميپوشند خادمين امام رضا، اين لباسي که پوشيدي آمدي در حرم امام رضا، اگر اين لباس را بپوشي بروي در محله خودت دويست تا بچه بيشتر ميآيند، اوه، وزير، آمده، جارو دست گرفته مسجد را جارو ميکند. اينجا امام رضا، در حرم امام رضا کسي تو را نميشناسد، اما در محله خودتان چون ميفهمند وزير هستي اگر با اين لباس بروي در مسجد محله خودتان، دويست نفر بيشتر ميآيند مسجد. حالا که آمدي خادم امام رضا شدي مسجد محلهات را فراموش نکن. شرکت مسئولين مهم است. کثرت مردم خيلي مهم است، هرچه جمعيت بيشتر باشد. امام جماعت دوست داشتني باشد. ما تهران يک پيشنماز داريم، پيرمرد هم هست، ولي آنقدر بچهها دوستش دارند، علتش هم برخوردش است. يک بچه آمده بود نماز بخواند، کفشهايش نو بود، کفشهايش را برده بودند، به بچه گفت هيچ غصه نخور، با هم در تاکسي نشستند، آمدند ميدان امام حسين، يک کفش نو خريد پايش کرد، گفت حالا برو خانه آقا جان، هيچ غصه هم نخور. خوب اين بچه تا آخر عمرش اين را دوستش دارد. محبت؛ محبوبيت يک پيشنماز. تفقد از غائبين. تا ديديم يک کسي نيست، بچههاي محل بروند سراغش. مسئوليت دادن به افراد. صوت خوب. يک اذان خوش صدا. حمد و سوره خوش صدا. نظافت مسجد. اينها چيزهايي است که ميتواند. . . مشکل اصلي اول از همه آشنايي با رازِ نماز است، بعد ديگر اينها هم بي اثر نيست، هرچه محبوبتر، نزديکتر، مسجدها هم نبايد تجمّع، با کمال تأسف، با کمال تأسف ما در بعضي از جلسات با بعضي از استاندارها، مسئولين که صحبت ميکنيم، مثلا ميبينيم که دارند يک مصلّي درست ميکنند يا يک مسجد جامع درست ميکنند چند هزار متر، چند صد ميليون، مسجد بايد ساده باشد و متعدد، يعني بيست تا سالن در دسترس، بهتر از يک مسجد جامعي است که با منار و گنبد کذايي باشد. . . در هر کوچهاي، دو تا کوچهاي بايد يک مسجد ساده باشد. مسجد ساده، ساده، ساده. مساجد پرخرج باعث ميشود که يک جا مسجد هست، پنجاه تا کوچه ديگر مسجد نيست. بس است.
خدايا، يادمان بده وظيفهمان چيست، توفيق بده عمل کنيم. (الهي آمين) يادمان بده وظيفهمان چي نيست، تقوا بده دوري کنيم. (الهي آمين) مزه دين و عبادت و تحصيل و خدمت را به ما بچشان. (الهي آمين) هرچه به عمر ما اضافه ميکني به ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بيفزا. (الهي آمين) اموات ما بيامرز. (الهي آمين) مرضاي ما را شفا بده. (الهي آمين) مشکلاتمان را حل کن. (الهي آمين) رهبر ما، دولت ما، امت ما، جوانهاي ما، ناموس ما، نسل ما، دين ما، آبروي ما، انقلاب ما، مرز ما، هرچه که به ما دادهاي در پناه آقا امام زمان حفظ و قلب امام زمان را از ما راضي و ما را از ياران امام زمان قرار بده.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته