متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1385/11/26
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
جسارتي به پيامبر ما کردند در يک کاريکاتور و مقام معظم رهبري امسال را سال نبي اعظم نامگذاري کردند. کتابهاي زيادي هم نوشته شد، سيرهها نوشته شد، کتابها نوشته شد، الحمدلله کارهاي خوبي شد و دارد سال کم کم تمام ميشود و در پايان سال من فکر کردم که يک خورده راجع به، آنچه پيغمبر راجع به نماز گفته صحبت کنم و يک بررسي کنيم چه چيزهايي مردم را به نماز دلگرم يا دلسرد ميکند. بنابراين اصولا همه نمازهاي ما نمازهاي خوبي است، همه نمازهاي ما نمازهاي قبولي است، شرائط نماز چطور است؟ چند رقم نماز داريم و چطور است.
در قرآن چند رقم نماز داريم و بعضي از نمازها ستايش شده و بعضي از نمازها مورد توبيخ قرار گرفته. اما حالا اين موضوع بحثمان باشد که گوشهاي از سخنان و روش پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در مسأله نماز.
1- نماز، نور چشم پيامبر اسلام
عرض کنم، اينهايي که ميگوييم ديگر همه از پيغمبر است. 1- نور چشم من است. فرمود(قره عيني في الصلوه) البته هرکس توجه داشته باشد اينطور ميشود، چون ما با کسي که دوستش داريم حرف ميزنيم خيلي شاد هستيم، يعني اگر کسي را که آدم دوستش دارد ممکن است در تلفن، ميداند هر تلفن دقيقهاش چند است، ولي اگر آدم با کسي که دوستش دارد حرف بزند، يک وقت ممکن است چهل دقيقه ايستاده، ولي پايش هم خسته نشده. اين فوتباليستها چون دوست دارند گل بزنند، اگر در زمين چمن بيفتند استخوانشان هم بشکند، حاليشان نيست، چون عاشق گل زدن است. آدم با خالق هستي حرف ميزند. شما با يک مديرکل حرف ميزني کلي لذت ميبريد. مثلا با رئيس جمهور صحبت کنيد. ميگوئيد ده دقيقه به من وقت بده. مثلا با مقام معظم رهبري صحبت کنيد، ميگوييد پنج دقيقه خصوصي با خودش حرف دارم. هرچي ميخواهي خصوصي با خدا حرف بزن. ديگران کاري نميتوانند بکنند. قرآن ميگويد همه جمع شوند، «لن يخلقوا زبابا» همه جمع شوند نميتوانند يک مگس خلق کنند. اگر يک مگس يک چيز را برداشت فرار کنند، همه عقبش بدوند نميتوانند از دهانش پس بگيرند. اينکه انسان با خداي هستي حرف بزند، افرادي که نماز نميخوانند توجه ندارند چه چيزي را از دست ميدهند، با خدا حرف نزند با کي حرف بزند؟ با کاسب محل و جگرفروش و نانوا و قصاب و زن و بچه و همسر و دوست و کارگر و کارمند و. . . از حرف زدن با اينها خسته نميشوي، اما تا ميگويند نماز بخوان، «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ» البقرة/45 نماز سنگين است، سه ساعت نشسته گل ميبيند که مثلا اين توپ کجا رفت ولي پنج دقيقه که ميخواهد مطالعه کند خسته ميشود. پيغمبر فرمود نماز نور چشم من است، يعني لذت ميبرم. حتي حديث داريم که گرسنه غذا ميخواهد، تشنه آب ميخواهد، گرسنه و تشنه از آب و غذا سير ميشود ولي من از نماز سير نميشوم.
2- نماز، مايه آرامش روحي مؤمنان
2-(أرحنا يا بلال) هر وقت پيغمبر به او فشار ميآمد ميگفت راحتم کن، البته ما ميگوييم از نماز راحت شديم ولذا نماز که ميخوانيم ميگوييم نماز خوانديم راحت شديم، ما از نماز راحت شديم، پيغمبر با نماز راحت ميشود. يعني وقتي به او فشار ميآمد، ميگفت بلال اذان بگو تا بلکه وقتي گفتي الله اکبر، او بزرگ است، بزرگتر از همه غصهها و دنيا و پولها و پستها و مقامها و نوشتنيها و گفتنيها و فکر کردنيها و الله اکبر. يعني يک مرتبه ميکَنَد ميبرد جاي ديگر. الله اکبر، مثل يک جلسهاي که دارند چرت و پرت ميگويند يا هر کسي يک گلهاي دارد، غصهاي دارد، مشکلاتش را حل ميکند، شما بلند ميشوي ميروي بيرون، وقتي از اين اتاق رفتي بيرون، فضا، فضاي ديگري ميشود. بلال، فضا را فضاي ديگري کن. من را از اين بن بست نجات بده.
عايشه ميگويد که پيغمبر با ما حرف ميزد، تا صداي اذان را ميشنيد انگار که من زنش نبودم، 180 درجه عوض ميشد. به قدري ميايستاد نماز ميخواند که پاهايش ورم کرده بود، آيه نازل شد، يک سوره داريم به نام سوره طه، «طه» يعني پيغمبر، «مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى» طه/2 من قرآن را نفرستادم که تو اينطور عبادت کني، کمتر عبادت کن يک خورده به خودت استراحت بده. دو تا سوره در قرآن است، يکي «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» المدثر/1، يکي سوره «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ» المزمل/1 معنايش هم تقريبا يکي است، «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ»، «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» بلند شو به عبادت بپرداز، تو چون رهبر هستي بايد سحرها بيدار باشي. وقتي خدا يک نعمتي مثل کوثر به پيغمبر ميدهد، ميگويد من به تو کوثر دادم، چون به تو کوثر دادم «فَصَلِّ» شکر اين کوثر اين است که نماز بخواني، يعني نماز بهترين تشکر از خداست. وقتي ميخواهد معراج برود، از توي خانه معراج نميرود ميآيد در مسجد، از مسجد معراج ميرود. آخرين کلمه همه پيغمبرها سفارش به نماز است. و حتي حديث داريم حضرت فرمود اگر کسي نماز را سبک بشمارد، از ما نيست.
3- توجه به ساخت مسجد در شهرکهاي جديد
حالا سبک شمردن نماز چي است؟ ما الان چقدر شهرک داريم که مسجد ندارد؟ شهردار آن منطقه، فرماندار آن منطقه، امام جمعهاش، نميدانم مهندسي که آن شهرک را ساخته، وزارت مسکن، حالا من الان پشت تلويزيون حق ندارم بگويم شرعاً مسئول کي است، چون نميدانم هم مسئول کي است، خود مردم، چطور شد مثلا ما جمعيتي داريم که دهها هزار نفر، هزارها نفر، گاهي دهها هزار نفريک جايي جمع شدهاند ولي مسجد ندارند و حال اينکه آب دارند، گاز دارند، نانوايي دارند، داروخانه دارند، پزشک دارند، نميدانم اتوبان دارند، بلوار دارند، چي چي چي، همه چي دارند، همه چيز دارند، مسجد ندارند. خوب اين استخفاف نيست. مسجد را سبک شمرده. من با يک کسي قرار داشتم، آمد منزل ما نشست و بعد من وارد شدم، گفتم ببخشيد من نيم ساعت دير آمدم، گفت نه دير آمدي مهم نيست، تو اگر با رئيس جمهور هم ملاقات داشتي دير ميرفتي؟ گفتم نه، اگر با ايشان ملاقات داشتم سرِ وقت ميرفتم. گفت پس معلوم ميشود من پهلوي تو ارزش ندارم. شوخي نداريم با هم. دير آمدي يعني من براي تو ارزش ندارم.
مي گويد نماز صبح حال ندارم بيدار شوم، شما اگر بليط هواپيما داشتي بيدار ميشدي يا نه؟ اگر امتحان داشتي چي؟ اگر امتحان کنکور بود چه؟ اگر کارمند دولت بودي چه؟ چطور وقتي پهلوي رئيس ميرويم لباسمان را اطو ميکنيم، سر نماز با لباس بد نماز ميخوانيم. اينها همهاش استخفاف است. چطور اگر ظرف ميشوييد تلفن صدا کند شير را ميبنديد تلفن را جواب ميدهيد، برمي گرديد دوباره آن بشقاب را ميشوييد، اما اگر ظرف ميشوييم صداي اذان ميشنويم، اصلا(حي علي خير العمل) يعني چه؟ در نماز ميگوييم(حي علي خير العمل) يعني بشتاب براي بهترين عمل. ظهر که ميشود، مغرب که ميشود، بهترين عمل نماز است. من که نشستهام مشغول کار خودم هستم، يعني خدايا بيخود ميگويي، بهترين عمل نماز نيست. بهترين عمل فعلا اين است که من انجام ميدهم. (خير العمل) يعني وقت اذان، بهترين عمل نماز اول وقت است. اين استاد دانشگاه، اين معلم، اين کارمند، اين آموزشگاه، مغازهها که باز است. . .
وضع نماز ما مطلوب نيست، نسبت به گذشته خوب است، ولي نسبت به آنکه بايد باشيم عقب است. يک حرکتي بايد بشود اين نماز پهلوي ما سبک شمرده شده. نماز گوشواره است، يک گوشوارهاش نماز است، يکي زکات است. اين براي ما تلخ است که مثلا توهينهايي ما بشنويم که مثلا حالا شما راجع به نماز چنين و چنان، رد شويم. . .
4- رعايت حال کودکان در نماز جماعت
در نماز مراعات کودکان را بکنند. يک بار پيغمبر نماز ميخواند، آخر نماز تند تند(السلام عليک. . .) تند تند نماز خواند. مردم گفتند يا رسول الله سلامهاي آخر را تند گفتي، گفت صداي يک بچه را شنيدم، معلوم ميشود مادرش در نماز جماعت بود، بچه جيغ زد. من براي اينکه بچه جيغ نزند، زودتر مادر به بچهاش برسد، زودتر نمازم را خلاصه کردم يعني ضمن اينکه نماز هست، توجه به کودک. . .
يک بار حضرت در سجده بود، بچهها روي کمرش رفتند بازي کردند، حضرت سجده را طول داد، بازيشان تمام شد آمدند پايين، گفتند يا رسول الله نماز را طول دادي، فرمود کمرم ميدان ورزش بود، بچهها رفته بودند روي کمرم بازي کنند، ميخواستم بازي بچهها به هم نخورد.
صوت پيغمبر خيلي خوب بود. حالا در انگيزهها انشاءالله خواهم گفت که. . . چيزي را بر نماز ترجيح نميداد. ما گاهي وقتها وقت نماز است، يک قليان ميآورند، ميگوييم حالا قليان را بگذار بکشيم، حالا غذا سرد ميشود، اول غذا را بخوريم. حالا نميدانم. . . يعني همين طور نماز را ميگذاريم براي، يعني نماز، مسجد براي ما مثل انباري شده. ديديد در خانهها انبار دارند، نردبان زيادي است، بگذار توي انبار، بشکه را، خوب بگذار توي انبار، گوني زغال بگذار توي انبار، سيب زميني، بگذار توي انبار، يعني هرچه که زياد ميآيد توي انبار. مسجد براي ما انباري است. عمهمان مرد، خوب فاتحهاش مسجد. تابوت را کجا بگذاريم؟ بگذار توي مسجد. آقا اين ادرارش گرفته، مسجد. يعني مسجد براي ما جاي ادرار و تابوت و مرده و مسجد اين است واقعا؟ عقد حضرت زهرا در مسجد بود. عزل و نصبها در مسجد بود، بسيج براي جبههها از مسجد بود. مسجد سنگر است، مسجد پايگاه است. تنها جايي که تو و مني در آن نيست، مسجد است. همه با هم سمع الله، همه با هم بحول الله. کسي نميگويد شما شغلت چي است، قصابي؟ برو صف سوم، شما تاجري برو صف اول، نه اينطور نيست. درمسجد گزينش نيست. در مسجد تو و مني نيست. رابطه پيشنماز با همه مردم مسجد يک جور است، اينطور نيست که پيشنماز با يک فردي رابطهاش بيشتر از يک فرد ديگر باشد. همه مردم وقتي ميآيند در مسجد رابطه امام جماعت با همه بايد يک جور باشد. مقدار رکوع بايد يک جور باشد، اينطور نباشد که تاجرها يک جور رکوع کنند، فقرا يک جور. تاجرها سرشان را بگذارند روي سنگ مرمر، کاسبها بگذارند روي سنگ چي، فقيرها هم بگذارند روي خاک. همه با هم، بلندترين نقطه بدن را هم بايد بگذاريم. پيشاني را بگذار روي خاک. همه هم بايد با وضو وارد شوند، همه هم بايد به يک سمت نماز بخوانند، تا آقا حرف ميزند کسي حرف نزند. اگر آقا را قبول نداري برو يک مسجدي که آقا را دوست داري و قبول داري، يعني آزادي داري، انتخاب داري. اين برکاتي است که در نماز نهفته شده است.
حضرت ديد يک کسي نماز ميخواند تند تند سجده ميکند، فرمود(نقرک نقر الغراب) مثل کلاغ نوک به زمين ميزند. يک کسي داشت با ريش هايش بازي ميکرد، گفت «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» الحمد/4-6 حضرت فرمود چطور نماز ميخواند، اين اگر دلش با خدا بود، دستش اين رقمي بازي نميکرد. اينکه ما نماز ميخوانيم دست توي گوش ميکنيم، دست توي دماغ ميکنيم، ساعت ميبينيم، دهان دره ميکنيم، اين پيداست داريم چوب خط خط ميکنيم. بد نماز ميخوانيم. آنهايي که نماز ميخوانند، بد نماز ميخوانند بعضي هايشان. قرآن ميگويد مگر مقام بالا نميخواهي؟ اگر مقام محمود ميخواهي، راه رسيدن به آن مقام نماز است.
5- اهتمام پيامبر به نظم و بهداشت در نماز
اهتمام به صفوف داشت که صفها بايد منظم باشد. عطر مصرف ميکرد. بهترين لباس را ميپوشيد، پولِ عطر پيغمبر بيش از پول چيزهاي ديگرش بود. نماز را با جماعت ميخواند، حتي روزهاي غريبي اسلام نماز جماعت سه نفره ميخواندند. يعني پيغمبر پيشنماز بود، يک مرد پشت سرش بود، علي ابن ابيطالب، يک زن، خديجه کبري. تازه هم فرمود که نماز من کجا؟ حق عبادت، (ما عبدناک حق عبادتک، ما عرفناک حق معرفتک) خدايا، اين همه عبادت ميکرد ميگفت تو را نشناختم. به امام سجاد گفتند خيلي عبادت ميکني، فرمود عبادت من کجا، عبادت علي و پيغمبر کجا. حضرت نماز را به آب تشبيه کرد، فرمود اگر کسي روزي پنج مرتبه دستش را با آب بشويد، باز هم آلودگي در دستش ميماند. روزي پنج بار نماز خواندن همه عيبها را برطرف ميکند. وقتي وارد مدينه شد، در هجرت اولين کار پيغمبر مسجد بود. منافقيني که مسجد ضرار درست کردند که جمعيت مسلمانها شقه شقه شود، آن مسجد را پيغمبر خراب کرد. اين چند جملهاي راجع به نماز پيغمبر، البته گفتم گوشهاي از سخنان.
برادرها و خواهرها بيائيد به نماز توجه کنيم. نماز خيلي وضعش بد بود، بهتر شده ولي هنوز در کشور امام زمان يک دانه تارک الصلوه هم نبايد باشد. مگر چند دقيقه ما نماز ميخوانيم؟ شما الان نگاه به ساعتت کن، من يک رکعت نماز ميخوانم. (الله اکبر بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين. . . تا آخر سوره حمد و توحيد) سبحان الله سبحان الله سبحان الله، بلند ميشويم سجده، سبحان ربي الاعلي و بحمده، مينشينيم دومرتبه، سبحان ربي الاعلي و بحمده، اين يک رکعت است، چقدر طول کشيد؟ چهل ثانيه؟ چهل ثانيه، ده تا چهل ثانيه، حالا بگو يک دقيقه، يک دقيقه 17 رکعتش ميشود 17 دقيقه، آخر 17 دقيقه به اندازه اطو کردن يک آستين است، به اندازه اين است که آدم يک لحظه زلف هايش را از شمال شرقي ببرد جنوب غربي. آنوقت خدا اگر روز قيامت بگويد من اين همه به تو نعمت دادم، تو چند دقيقه با من حرف نزدي، آنوقت ميداني اگر با خدا رفيق شوي، ابرقدرتها کاريت ندارند؟ آدمي که خدا دارد، همه چيز دارد. شاه نداشت، آمريکا را داشت، اروپا را داشت، اسلحه را داشت، قواي مسلح را داشت، پول داشت، نفت داشت، دلار داشت، شاه خدا را نداشت، همه چيز داشت و امام خميني خدا داشت، هيچي نداشت. پيغمبر خدا داشت و هيچي نداشت. کفار مکه همه چيز داشتند. يوسف در چاه هيچي نداشت، ولي خدا داشت. پيغمبر در غار هيچي نداشت ولي خدا داشت. بيرون همه مشرکين همه اسلحه داشتند، ولي خدا پيغمبرش را در غار با تار عنکبوت حفظ کرد. شما ميدانيد بيست و پنج شش سال است چقدر آمريکا توطئه کرده عليه ايران؟ اصلا کاري بوده که آمريکا نکند؟ زدن هواپيما، زدن کشتي، بمباران، شيميايي، اصلا کاري بوده که آمريکا خودش يا با واسطه، يا با تشويقش، اصلا کاري بوده که نکند و بعد از بيست و پنج سال ميبينيد که آيا در دنيا آيا ايران عزيزتر است يا رئيس جمهور آمريکا؟ رئيس جمهور ما در هر کشوري ميرود چه عزتي دارد، رئيس جمهور آمريکا هر کجا ميرود موج ميافتد که چرا آمد اينجا. چون مثل سگي که در هر خانهاي ميرود هي ميپرد. بيست و هفت سال است همه رقم ضربهاي به ما زدند، يک کشور کوچک، آن هم يک ابرقدرت، خدا چون با ما هست، حالا اگر هميشه ما با خدا باشيم چه ميشود؟ يک کسي عاشق يک دختري شده بود، دختر شاه، ميگفتند به تو نميدهند، آخر تو بچه فقير، دختر شاه را ميخواهي بگيري؟ گفتند حالا دلم هواي او را کرده. يک کسي دلش سوخت، گفت ببين يک کاري بکن، برو در يک غاري مشغول نماز شو، من شاه را که گاهي ميآيد بيرون براي تفريح، من به او ميگويم يک جواني دارد عبادت ميکند در اين غار، به اسم اينکه ملاقات کند، شاه را ميآورم آنجا. او هم چون عاشق بود رفت توي غار و مشغول عبادت شد و بالاخره مدتها گذشت و اين شاه آمد اطراف شهر گردش کند، آن کسي که جزء هيئت همراه بود، بالاخره شاه را آورد دمِ غار، جوان تا ديد شاه آمده، نمازش که تمام شد دوباره بلند شد گفت الله اکبر، باز شروع کرد به نماز، اين هيئت همراه گفت بابا اعلي حضرت تشريف آوردهاند، اصلا اعتنا نکرد، دوباره گفت الله اکبر، هي نماز خواند و شاه يک خورده نگاه کرد و ديد اصلا نگاه نميکند، بعدا شاه که رفت اين کارگردان گفت که احمق، من شاه را آوردم دمِ غار چرا سلام عليک نکردي؟ گفت راستش را ميخواهي تا آن وقتي که شاه بيايد من نماز ميخواندم به عشق اينکه شاه بيايد، بلکه دخترش را به من بدهد، وقتي ديدم نماز قلابي من شاه را به غار ميکشد، ديدم پس چرا نماز حقيقي نخوانم؟ از آن وقت ديدم که نماز قلابياش اين قدر زور دارد، پس گفتم حقيقياش چقدر زور دارد، از آن وقت تصميم گرفتم که گور پدر شاه و دخترش. من بروم سراغ خدا. يعني نماز پلاستيکي ما، ايمان ضعيف ما، مقداري که سمت خدا رفتيم، اين رقم عزيز شديم، حالا اگر هميشه سمت خدا برويم چه؟ مادرها، پدرها، اگر بچه هايتان ميخواهيد سالم باشند، بايد بچه مسجد باشند. تمام مفاسد وقتي است که انسان از خدا جدا شود.
حالا ما دو رقم نماز داريم، يک نمازهايي را خدا تعريف کرده، يک نمازهايي را خدا انتقاد کرده. اصلا بعضيها نماز نميخوانند، قرآن ميگويد «فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى» القيامة/31 اصلا نماز نميخوانند. حالا جواب چه ميخواهد بگويد من نميدانم چه ميخواهد بگويد، يعني اگر به او گفتند چرا با خدا حرف نزدي، چي ميخواهد بگويد؟ تو با همه حرف زدي، خوب پنج دقيقه هم با خدا حرف ميزدي، جوابش را واقعاً توجيه نيستند. يک عده هستند گاهي ميخوانند، گاهي نميخوانند که قرآن ميگويد «عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» الماعون/5 گاهي ميخوانند، گاهي نميخوانند، که خدا اين را هم توبيخ کرده. يک عدهاي هستند قرآن ميگويد «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ» مريم/59 نماز را ضايع ميکنند، حمدش غلط است، نماز که کاري ندارد، نماز هفده تا کلمه است، اين هفده کلمه را يک کسي ميتواند درست کند. الفاظ نماز اگر درست ادا نشود معنايش فرق ميکند. شما اگر گفتي(اللهم سل علي محمد)، سل، سل، با سين، يعني خدايا بکشش، اگر گفتي(اللهم صل) يعني درود فرست. عين کد شهرستان، 021 يک استان است، 031 يک استان ديگر، 041 يک استان ديگر، که حالا 311 و 411 شده. يعني نماز مثل شماره تلفن است، يک دندانه کم و زياد شود، يک شماره جا به جاشود، يک کسي ديگر گوشي را برمي دارد. مثل سوئيچ ماشين ميماند، يک خورده دنده هايش کم و زياد شود، قفل باز نميشود. مثل آمپول ميماند، اگر به جاي رگ بزني بغل رگ، مي خورد توي استخوان، يعني نماز را بايد دقيق خواند. «عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ». «أَضَاعُوا » ضايع ميکنند نماز را. گاهي وقتها همين خانم که نماز نميخواند، مهمان که دارد يک ترب را برمي دارد، ده دقيقه اين ترب را مثل غنچه و گل ميکند. ميگذارد روي ماست. خوب اين مهمان يک نگاهي ميکند و ترب را ميگذارد دهانش و ميجود و تمام ميشود. تو براي يک ثانيه که نگاه مهمان به اين ترب بخورد، اين همه به گل ور رفتي، ده ساعت نشستي که مثلا کي گل خورد، کي گل زد، آنوقت سه دقيقه نماز نخواندي. جواب چي است؟ خدا را قبول نداريم، چرا خدا را قبول داريم. نياز نداريم؟ کاري به خدا نداريم؟ فکر ميکنيم خدا به نماز ما نياز دارد. سر و کارمان با او نخواهد افتاد. بعضي راجع به نماز کوتاهي ميکنند. قرآن ميگويد که روز قيامت اهل بهشت از اهل جهنم پرسيدند »ما سلککم في سقر» چطور شما دوزخي شديد؟ ميگويند به چند دليل، يکي اينکه «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» المدثر/43 ما پابند به نماز نبوديم، گاهي ميخوانديم، گاهي نميخوانديم، «وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ» المدثر/44 پابند فقرا هم نبوديم، در مملکت ما فقيرها بودند ولي ما بيخيال بوديم. «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ» المدثر/45 ميگفتند خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو، هر جوري ميزدند همانطوري ميرقصيديم، نان را به نرخ روز ميخورديم، هر طرف باد ميآمد ميرفتيم، «وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» المدثر/46 قيامت را هم باور نداشتيم، اين. . . پس ببينيد بعضي نمازها منفي است، کساني که از نماز، نمازشان. . .
6- نماز بي ولايت و معرفت، نماز مردود
نماز بي معرفت، منفي است. نماز بي ولايت، نماز ميخواند، اما رهبر آسماني را قبول ندارد، مقبول نيست. نماز همراه با ريا، مقبول نيست. حالا ريا کاري. اگر مکانش براي ريا باشد، نماز باطل است. مثلا آدم صف اول بايستد که دوربين تلويزيون نشانش بدهد. يک کسي سرِ نماز بود، دوربين آمد جلويش، يک مرتبه همين طور که قنوت ميخواند، يک مرتبه نگاه کرد ديد دوربين است، وسط نماز همچين کرد، حالا. اگر آدم يک مکاني بايستد که مکان براي اين باشد که دوربين نشانش بدهد، باطل است. نماز براي خداست ولي مکاني که ميايستد براي غيرِ خداست. اگر زماني عمل کند که زمان براي غير خدا باشد، مثلا اول وقت ميخواند تا بگويند اين آدم خوبي است. اگر اول وقت هم براي خدا نباشد، نماز باطل است. اگر واجبات نماز براي غيرِ خدا باشد، نماز باطل است. اگر مستحبات براي غير خدا باشد، باز هم نماز باطل است. مثلا عبا دوش گيرد، عمامه سر گيرد، دستش را کج کند، قيافه بگيرد، باز نمازش باطل است.
پس ببينيد واجباتش، حتي اگر يک کلمه از نماز، مثلا در نماز سه دقيقه نماز ميخواند، نيم دقيقهاش براي غيرِ خدا باشد، باز کل نمازش باطل است. مثل ماشيني که چهار تا چرخ دارد ولي يک چرخش پنچر است، باز هم نميرود. واجب براي غير خدا، باطل. مستحب براي غير خدا، باطل. قيافه براي غيرِ خدا باطل. زمان براي غير خدا، باطل. مکان براي غير خدا، باطل. نماز صد در صد بايد براي خدا باشد.
آنوقت راجع به نماز چند تا تعبير داريم. يک تعبير داريم که(استخف بالصلوه) يک جا هم داريم «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ» مريم/59 نماز را ضايع کردند، يک جا داريم(اهان بالصلوه) به نماز اهانت کردند. سه تا تعبير است، (استخف، اهان، اضاع) خفيف کرد، سبک کرد، ضايع کرد، اهانت کرد، اين مال خيلي وقتها مال مثلا در اداره ميرويم، اتاق مدير کل چطور است، چه اتاق شيکي، اتاق معاونت شيک است، نمازخانه کجاست؟ زير پلهها. آن مديري که اتاق خودش را قشنگ درست کرده، ولي نمازخانه را پست، اين مدير(استخف بالصلوه).
7- لزوم توجه دولت و مردم به نماز و مسجد
من نميدانم واقعا آدم خجالت ميکشد که ما بيست و هفت هشت سال است از انقلابمان ميگذرد، هنوز حدود چهل هزار مدرسه داريم که نمازخانه ندارد. واقعا استاندارها، بانکها، مثلا اگر بگويي، آخر ميداني سالن نمازخانه هم يکي ده ميليون بيشتر نميشود، چون نمازخانه در مدارس، پول زمين که نبايد بدهد، گوشه مدرسه يک سالن ميسازد، پس پول زمين نميخواهد بدهد، دستشويي هم که نميخواهد بسازد، چون مدرسه دستشويي دارد، چه بچهها نماز بخوانند، چه نخوانند، منار و گنبد هم که ندارد، کاشي سازي و دکور سازي هم ندارد، يک سالن صد متري، چقدر تمام ميشود؟ پانزده ميليون تمام ميشود مثلا ميانگينش، پانزده ميليون پولِ دو تا پيکان است، دو تا ماشين است. يعني ما چند نفر داريم که براي قبرِ خودش صد ميليون خرج ميکند، براي تغيير خانه خودش، يک سالن بسازد، بالايش هم مثلا اين اهدايي بانک فلان، هر بانکي يک سالن نميتواند بسازد؟ هر کارخانهاي يک سالن نميتواند بسازد؟ هر صنفي. مثلا صنف فرش فروشها يک سالن، صنف قصابها يک سالن، صنف نانواها يک سالن، صنف بزازها يک سالن، ببينيد ما چهل هزار مدرسه داريم که نمازخانه ندارد. آيا دولت نميتواند بسازد؟ رئيس جمهور، هيئت وزرا، نميتوانند بسازند؟ چرا ميشود. من رفتم هيئت دولت، گفتم آقايان، سالي ده هزار تا سالن ميخواهيم، ده هزار تا پانزده ميليون چقدر ميشود؟ ببينيد اين هنوز جزء دستور کار نيامده، ميگويند درست ميگويي، همه مسئولين هم ميگويند حرفهايت درست است، اما هنوز اين را تصميم نگرفتهاند. تصميم مهم است. يک وقت انسان تصميم ميگيرد. در انقلاب تصميم گرفتند شاه را بيرون کنند، تصميم گرفتند يک وجب زمين را به صداميها ندهند. ايرانيها هرجا تصميم گرفتند موفق شده. ايران هنوز راجع به نماز و زکات تصميم نگرفته. وگرنه گاهي وقتها مثلا نگاه ميکنيد در يک فلکه اين مجسمه را برمي دارند يک مجسمه ديگر درست ميکنند، حوض چهارگوش است گرد ميکنند، گرد است چهارگوش ميکنند، پياده روها را مثلا چه ميکنند، گاهي يک وقتي يک پياده رو ميخواهند درست کنند ميلياردها خرجش است، من نميگويم اين کار را نکنند، ولي ميگويم اول نماز را حل کنيد، آخر ما روز قيامت پهلوي شاه عباس که ديگر نميتوانيم شرمنده باشيم، حالا پهلوي خدا شرمنده هستم طوري نيست، پهلوي محمد و آل محمد شرمنده هستم طوري نيست، پهلوي شهدا، ديگر حالا شاه عباس هم بگويد من شاه طاغوتي کاروانسراي شاه عباسي براي شما ساختم، آنوقت شما حزب اللهيها هنوز براي بچه هايتان نمازخانه نساختهايد؟ ما پهلوي شاه عباس چه خاکي به سرمان بکنيم؟ ما ديگر پهلوي شاه عباس که نميتوانيم خجالت بکشيم، آخر هر کاري نکنيم آخر ما که. . . يک مقداري کوتاه آمدهايم، حالا اين کوتاهي را انشاءالله درست کنيم. ميگويند يک شتري را خيلي اذيت کردند، صاحب شتر از شتر عذرخواهي کرد، گفت شتري، گفت بله، گفت خيلي بار، بارت کردم، در بيابانها، تشنه، گرسنه، دواندمت، معذرت ميخواهم، گفت همه حلال، فقط يک جا حلالت نميکنم، گفت کجا؟ گفت يک بار افسار من را به دم يک خر بستي، خيلي به من بر خورد، بالاخره من شتر هستم، افسار من را به خر بستي. گاهي آدم به او برمي خورد که علي ابن ابيطالب سرِ نماز شهيد ميشود، امام حسين ظهر عاشورا سي تا تير به او ميزنند ولي نمازش را اول وقت ميخواند، اصلا نماز اول وقت، ما، امام رضا فرمود جوري وقت نماز برويد مسجد تا بگويند(هؤلاء جعفريه) اينها طرفدارهاي امام جعفر صادق هستند که اينطور متوجه نماز اول وقت هستند. آنوقت الان نماز اول وقت اينطور است، يعني شما ظهر وارد شهر که ميشوي، ظهر همه مغازهها باز است، آن سر کلاس است، انگار هيچي به هيچي نيست. مسئله نماز را خفيف شمردهايم. آقايان شهرداري، آقايان وکيلها، وزيرها هرکه هستيد، به خدا قسم ميشود مسئله نماز را حل کرد. ما استاندار داريم که وقتي وارد يک منطقهاي شده، خودش و معاونينش يک ذره يک ذره نماز را ده برابر کرده اند. بنده الان سراغ داريم مديرعامل منطقهاي را که امام جمعهاش ميگفت از وقتي ايشان مدير شده نماز ما جمعيتش انبوه شده. مسئولين بيايند، مردم هم ميآيند. حالا عوامل رشد نماز را انشاءالله در جلسه بعد ميگويم. چه عواملي باعث ميشود مسجدها شلوغ شود. نماز را سبک شمرديم، هم استغفار کنيم، نذر ميخواهي بکني، بسم الله، نذر کن اگر خدا اين مشکل را حل کرد، يک سالن بسازي. حتي تبليغات، مثلا اين بانک که ميخواهد از خودش تبليغات کند؟ يک سالن بسازد بالايش بنويسد اهدائي بانک فلان به مدرسه فلان. يک سالن ده پانزده ميليوني ميشود، آنقدر تاجر داريم که اصلا پانزده ميليون پهلويش مثل يک سيگار است، واقعا پانزده ميليون پهلوي بعضي تاجرها مثل يک سيگار است. اگر هر تاجري و هر صنفي و هر وکيلي و هر وزيري، بانکي، اين مشکل بايد حل شود، بعد از بيست و هفت سال قابل تحمل نيست، وضع نماز ما خوب نيست. خوشا به حال کساني که نمازشان قبول شد و انشاءالله خدا توفيق دهد ما توبه کنيم نسبت به آنجايي که(استخف، اضاعوا، اهان) داشتيم.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته