متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1385/7/26
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما در رمضان هشتاد و پنج در این شهر عزیز، بحث قرآن بود و بعدش هم چند جلسه ای راجع به انسان بود و انسان کامل و. . . حالا باز هم راجع به کرامتهای انسان می خواهیم صحبت کنیم. جلسه ای صحبت کردیم و باز هم می خواهیم صحبت کنیم.
کرامت و ارزش انسان به چیست؟
این را می شود چند رقم عنوان داد. کمال در چیست؟ تکامل در چیست؟ سعادت در چیست؟ خوشا بحال که؟ چه می خواهیم باشیم. این بحث خیلی کلیدی است. چون هر کسی یک قله ای دارد دلش می خواهد به آن برسد. یکی مثلا می خواهد فوتبالیست شود. یکی می خواهد مثل فلان تاجر شود. یکی می خواهد مثل فلان رئیس شود. یکی می خواهد مثل فلان چه شود. هر کسی برای خودش یک الگوئی دارد و آرزویش این است که این مثل او شود. یکی می خواهد خلبان شود. یکی می خواهد کشاورز نمونه شود. یکی می خواهد دامادش چنین باشد، عروسش چنان باشد. این کرامت و ارزش انسان به چیست؟ قرآن راجع به دو پیغمبر جمله ای دارد. می گوید «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» مريم/33 این آیه قرآن است. هم مربوط به حضرت عیسی است هم مربوط به حضرت یحیی. عیسی و یحیی هم فامیل بودند هم لقبشان را گذاشتهاند، یحیی، یعنی زنده باشی، ما می گوئیم ان شاءالله زنده باشی، ما در فارسی هم داریم مثلا می گوئیم مانده علی. یعنی ان شاءالله در سایه حضرت علی بمانی. یحیی یعنی ان شاءالله زنده باشی. عیسی هم یعنی ان شاءالله زنده باشی. یعنی عیسی و یحیی در لغت هم تقریبا یک معنا دارند.
1- عافیت از آغاز تا پایان زندگی
قرآن می گوید روز تولد سلامتی، روزمرگ سلامتی، روز قیامت سلامتی. سلامتی بر من روز تولد، روزمرگ، روز قیامت. این الگوی ما است. چون بعضی وقتها یک کسی هم وزیر می شود. خب نمی شود گفت خوش بحالش. چون من نمی دانم شاید فردا این وزیر را استیضاحش کنند. آن مقداری که آنروز رای اعتماد بهش دادند، دو کیلو لذت برد، روز استیضاح چهار کیلو کم بشود. یکی از وزرا به من می گفت که تو یک چیزی در تلویزیون گفتی که در مدیریت من خیلی اثر داشت. گفتم چه گفتم؟ البته از من نبود، از یکی از مراجع بود. یکی از مراجع تقلید آسید ابوالحسن اصفهانی بود که قبل از امام خمینی و آقای بروجردی مرجع تقلید مهم دنیا شد. ایشان به یک کسی نمایندگی داد که تو نماینده مرجع تقلید در منطقه فلان. این نماینده دسته گل آب داد. یعنی خوب عمل نکرد. مردم نامه نامه نامه طومار، . . یک روز گفتند آقا آخر این نماینده شما خلاف می کند، خب برش دار. گفت من خلافش را فهمیدهام. می خواهم برش دارم، دارم فکر می کنم چطور برش دارم. گفتند مگر برداشتن هم فکر می خواهد؟ گفت بله. چون این نماینده، آنروزی که نماینده من نبود نیم کیلو آبرو داشت، من وقتی حکم بهش دادم نیم کیلو شد ده کیلو. الان اگر پس بگیرم، ده کیلو می ریزد. من می خواهم یک جوری این را عزلش کنم که نیم کیلوی خودش برایش بماند. آخر این نه کیلو و نیمش بخاطر من است. نیم کیلویش مال خودش است. من نباید یک کسی را همچنین عزلش کنم که دیگر. . . ببینید. بنابراین. . . . یکی دیگر از مراجع دیگر هم هست، خدا ان شاءالله سلامتش بدارد، از مراجع موجود است، گفتم که اجازه بده ما برایت یک تجلیل، گرامیداشت. . . . یک روز بزرگداشت برایتان بگیریم. ایشان گفت صبر کنید من بمیرم، چون من دم آخر را می ترسم خراب کنم. تا من زندهام و شیطان زنده است، ممکن است یک دقیقه به آخر خراب کنم. آخر بعضیها دقیقه نود می بازند. آدم نمی داند که. امیرا لمومنین خیلی می گفت «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» الحمد/6 گفتند یا علی تو که راهت مستقیم است. گفت آخر حالا مستقیم است، من که از فردا خبر ندارم. وقتی به حضرت علی گفتند که تو شهید می شوی در ماه رمضان، فرمود که وقتی شهید می شوم دینم سالم است؟ (افی سلامه من دینی) یعنی ممکن است علی دم آخر خطر برایش پیش بیاید. بنابراین سعادت در چیست؟ سعادت در این است که آدم تولدش مبارک باشد، زندگیش مبارک باشد، مرگ و قیامتش هم مبارک باشد. قرآن این را می گوید. پس سئوال: ارزش انسان به چیست؟ ارزش این است که تولد؛ تولد یک مساله وراثتی است. چون ما بعضی از کمالات را از بابا و ننه داریم. یعنی از نظر خانوادگی و آنچه به ارث می بریم، ژنها و تربیت های خانوادگی را. . . . یعنی از نظر وراثت مشکلی نداشته باشیم. « وَيَوْمَ أَمُوتُ» یعنی زندگی. از نظر زندگی هم این چند سالی که زندگی می کنیم، خوب زندگی کنیم. « أُبْعَثُ حَيًّا» یعنی روز قیامت هم خوب بتوانیم جواب بدهیم. چون ممکن است آدم در قیامت نتواند جواب بدهد. این نظر قرآن این است. اما حالا برویم سراغ دیگران. انسان موجود خطرناکی است. چون انسان هم یک قله هائی دارد هم یک دره هائی. در خود انسان وجود عجیبی است.
2- انسان، مالک هستی
یک شعری است منسوب به امیر المومنین است می گوید: (اتزعم انک جرم ثقیل) تو فکر می کنی یک بدن ده بیست کیلویی، چند کیلوئی هستی؟ (و فیک انطوی العالم الاکبر) یک دنیا در تو است. مثلا در دنیا چیست؟ جنگل است؟ خب این موهای سر و صورت جنگل است. در دنیا رودخانه است؟ رگهای بدن ما رودخانه است. در دنیا رعد است؟ نعره ما هم رعد است. در دنیا بارندگی است؟ ما هم اشک می ریزیم. در دنیا غار است؟ سوراخ گوش ما هم غار است. در دنیا کوه است؟ دماغ ما هم قله دارد. دره است؟ گردن ما دره دارد. در دنیا معدن است، در ما استعداد است. یعنی همه هستی انگار در انسان. . . یعنی یک ماکت هستی است. دیده اید مهندسها اول که می خواهند یک ساختمان بزرگی درست کنند، اول یک ماکت درست می کنند. ما ماکت هستی هستیم. جهانی از استعداد. آنوقت در این انسان خطرها هم هست. انسان نقاط ضعفی دارد، نقاط ضعفش این است: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» العصر/2 در حال خسارت است. «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى» العلق/6 طغیان. گردن کلفت است. «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» المعراج/20 انسان جیغ می زند. جزع. «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» المعراج/21 منع، بخل می کند. یعنی بدی بهش رسید جیغ می زند، خوبی بهش رسید بخل می کند، به دیگران نمی دهد. «وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا» الكهف/54 خیلی چانه می زند و پر حرف است. «كَانَ ظَلُومًا» الأحزاب/72 انسان ظلوم است. «جَهُولًا» جاهل است. « مَنُوعًا». . . . . یک نکات منفی در انسان هست. آنوقت این نکات منفی را باید برساند به این قلهها. خداوند عبد صالح می خواهد. عبد صالح. متقی. جوانمرد، فتوت. مخلص، شجاع، عالم، سخی، و. . . یعنی انسان یک نقاطی دارد که باید این را به آنجا برساند. مثل یک ساختمانی که دره دارد، گودی دارد، نمناک هست، ریزش دارد، زمینش زلزله خیز است، فرض کنید که انواع چاهها بند است. یک زمین که خیلی نقص دارد و ما می خواهیم از این زمین یک برجی بسازیم، یک آپارتمانی بسازیم، تهویه و نور و شوفاژ و آسانسور و. . . یعنی می خواهیم از یک دره به آن گودی، یک همچین قطبی بسازیم. از انسانی که یک همچین نقاط منفی دارد، اینها همه آیه قرآن است. از انسانی که این نقاط منفی رادارد، قرآن می خواهد این نقاط قوت را درست کنیم. حالا کار کیست؟ واقعا انسان می تواند. ببینید این دستگیرهها چیست؟ چند تا دستگیره گذاشتهاند. یک: دستگیره عقل و علم. دستگیره عشق و عرفان. دستگیره هنر و صنعت. دستگیره ثروت، قدرت و. . . حالا این چیزهائی که هست، اینها می توانند این انسان «لَفِي خُسْرٍ» العصر/2. . . این دستگیرهها، یعنی این نردبانها، نردبان علم و عقل و عشق و عرفان و هنر و صنعت و ثروت و قدرت و. . . با این دستگیرهها ما می توانیم از «لَفِي خُسْرٍ»، «لَیَطغَی»، «جَزُوع» «مَنُوع» « جَدَلًا» «ظَلوم» « جَهُولً» می توانیم از این ذره برویم به آن برج برسیم؟ این را بد نیست یک خرده فکر کنیم.
3- نور عقل برای راه زندگی کافی نیست
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، عقل را ما قبول داریم، علم را هم قبول داریم. اما عقل و علم کافی نیست. مثل اینکه ما ماه را قبول داریم. اما نور ماه و مهتاب بر ای مطالعه کافی نیست. ما خورشید را هم قبول داریم، اما خورشید هم کافی نیست. بسیاری اوقات می رویم یک جائی که نور خورشید وجود ندارد. خیلی جاها عقلمان نمی رسد. عقلای ما، افراد عاقل دنیا تا حالا پشیمان شدهاند یا نشدهاند؟ اگر پشیمان شدهاند پیداست عقلشان کافی نیست. چون اگر عقل به همه سوراخ سنبهها نور بدهد، دیگر انسان پشیمان نمی شود. این که انسان پشیمان می شود پیداست عقلش همه جا روشنائی. . . گاهی انسان نمی داند چه کند. عقل و علم نورند، اما این نور خیلی جاها کم می آید. مثل نور مهتاب. صبح یا غروب، نور که هست، اما کم می آید. دلیل؟ به دلیل این که پشیمان می شوی. پشیمانیها دلیل است بر این که عقل و علم کافی نیست. ولی لازم هست. این یکی. حال اسلام برای عقل چه گفته. . . اصلا یکی از دلایلی که شراب حرام است، برای این است که قدرت تعقل را از بین می برد. برای علم چه گفته، بالاترین حرفها را برای علم گفته اسلام. بالاترین تعبیرات برای عقل هست. ما یک کتابی داریم در روایات به نام کتاب العقل و الجهل. پس عقل ارزش است، علم ارزش است اما نردبان کوتاه است. پله هایش را قبول داریم اما کوتاه است.
4- عشق و عرفان، ناتوان از نیازهای زندگی
عشق و عرفان چطور؟ یعنی هر کس رفت در خط عشق و عرفان به همه چیز می رسد؟ نه. عشق و عرفان هم کوتاه است. بخاطر اینکه ما غیر از عشق و عرفان، هنر می خواهیم، صنعت می خواهیم، قدرت می خواهیم، ثروت می خواهیم، تکنولوژی می خواهیم، جامعه داریم، دشمن داریم، محاصره داریم. بهرحال نمی شود همه را با عشق و عرفان حل کرد. عشق و عرفان را قبول داریم. عشق قبول است، عرفان قبول است. ولی نردبانشان کوتاه است. ما نمی توانیم دست از صنعت بکشیم، دست از جامعه بکشیم، حتی نمی توانیم دست از نفسمان بکشیم. آخر گاهی عرفا و اینها مثلا می گویند نفست را بکش. حتی در عرفا یک گروههائی هستند که حتی خودشان را به یک لجنی می مالند که مردم بگویند این بد است و مردم نگاه بد به اینها بکنند که این نفسش هی تواضع کند. من یادم نمی رود در یکی از استانها، یک کسی رادیدم کهاش رشته ریخته بود روی لباسهایش، خشک شده بود. دلم بهم زد. اینقدر این کثیف بود. بعد هم گفتند این در دنیای سیر و سلوک رفته از ما هوی رفته در هو هوی و از هو هوی رفته به ما هوی. . . ما گفتیم ببینیمش که. . . رفتیم دیدیمش که اینقدر که می گویند که به آن درجات رسیده چیست؟ گفتیم چرا همچین کرده؟ گفتند خودش را اینطور کرده که مردم ببینند و اه اه بگویند و آنوقت این نفسش را بکشد. ما دینمان اینطور نیست. ما همچین دینی را قبول نداریم. دین ما می گوید هر جمعه ناخنت را بگیر. هر جمعه غسل جمعه کن. دین ما می گوید مسواک. دین ما می گوید نظافت. نظافت جزو دین است. این که آدم خودش را به این کارها بزند. . . حتی یک فیلم ساخته بودند فیلم توبه نصوح اول انقلاب. چقدر هم خوششان آمد. من که دیدم به فیلمسازش گفتم اه. گفت آقا خیلی خوب. . . گفتم بیخود تعریف کردند. تا یک کسی توبه کرده بردیش بهشت زهرا و قبرستان و بعد ژنده پوشی و بعد همینطور مثل آدمهای دیوانه در خیابان. . . این که توبه نیست. توبه یعنی سوپر دولوکسی، شیک. ولی می گوید سلام علیکم، من فلانی هستم. یک وقت ناراحت شدم پشت سر شما یک خلافی گفتم، معذرت می خواهم، خواهش می کنم مرا حلال کنید. با لباس اتو کرده از مردم عذر خواهی کن. توبه این نیست که مال مردم را بخوری، آبروی مردم را بریزی، بعد بروی در قبرستان و زلفهایت و قیافه و. . . . در شیک ترین لباسها ما می توانیم توبه کنیم. ما فکر می کنیم وقتی عارف شد بایداش رشته بریزد به لباسهایش. وقتی می خواهد توبه کند، باید برود قبرستان. نمی دانم.
5- برداشت غلط از خودسازی
ما خیلی معانی را غلط معنا کرده ایم! یک وقت یک گروهی آمده بودند پیش من، یکی سرش پائین بود. همه حرف می زدند ولی او سرش پائین بود. هیچ حرفی نزد. من گفتم چیست؟ چرا حرف نمی زند؟ گفتند ایشان دارد خودسازی می کند. گفتم بنده خدا اصلا قاطی کرده خودسازی یعنی چه. امیرالمومنین شوخ بود. یکی از اشکالاتی که به امیرالمومنین می کردند، این بود که شوخ بود. شاد باشید. حدیث داریم(بشره فی وجهه) آدم اخمو که. . . زن خودش را آرایش برای شوهرش نمی کند. می گوید من از این قرتی بازیها بدم می آید. بیخود بدت می آید. زن باید خودش را برای شوهرش آرایش بکند و در خیابان آرایش نکند. عرض کردم جلوی بیگانهها خودمان را آرایش می کنیم، . . یک مردی می دوید در خانه، گفتند چرا میدوی؟ گفت زنم از عروسی می آید می خواهم ببینمش. چون همیشه پهلوی من لباسهای کهنه می پوشد. تا لباسهایش را نکنده، می خواهم من یک نگاهی به لباسهایش بکنم. ببینید ما چپه هستیم. آنجائی که باید آرایش بکنیم نمی کنیم، آنجائی که نباید آرایش کنیم، می کنیم. چرم را قدیمیها جلد کتاب می کردند. حالا ما چرم را کفش می کنیم، جلد کتابها مقوا است. آن که مال مخ است، جلدش مقوا است، آن که برای پا است، چرم. . . یعنی چرم آمده پائین، مقوا رفته بالا. اینها هم یک رقم مسخ است! یک رقم مثل این که هان. . . میگویند سرنا را از آنطرفش می زنند اینطوری است. حال ما هم عشق را قبول داریم، اصلا بی عشق، . . . منتهی این شعرا و عرفا و برخی هم که طرفدار هستند، همه چیز را می گویند عشق. می نشینند همه چیز را تحلیل به عشق می کنند، تحلیل به. . ما عشق را قبول داریم، عرفان را قبول داریم، اما عشق و عرفان کار به جامعه ندارد، کار به تکنولوژی ندارد، کار به. . . کار به خیلی کارها ندارد ولذا کوتاه است.
6- آسیب های ناشی از رشد تکنولوژی
هنر و صنعت چطور؟ الان کشورهائی که تکنولوژیشان جلو است مشکلی ندارند؟ امراض روانی، در هر کشوری تکنولوژیش جلوتر است، امراض روانیش بیشتر است. تکنولوژی مردم را نجات نداد. علم را قبول داریم، تکنولوژی را هم قبول داریم، اما نجات بخش نیست. ثروت چه؟ هر که پولدارتر است آدم حسابیتر است؟ در محله های شما هرکه پولدار است بهتر است؟ نه. آدم هائی هستند پولدارند، آدم های خوبیاند. آدم هائی هم هستند پولدارند، بسیار هم آدم های پستیاند. پول دارد ولی توی سرش بخورد پولش. ثروت انسان را انسان نمی کن. قدرت هم همینطور. مثلا کسی قدرت دارد، الان مثلا آمریکا قدرت دارد، منفورترین رئیس جمهورهای دنیا رئیس جمهور امریکا است. یکبار دیگر می گویم، هیچ رئیس جمهوری در دنیا مثل رئیس جمهور امریکا منفور نیست. لا اقل پیش یک میلیارد مسلمان. بنابراین همه اینها باید باشد، قدرت باید باشد، ثروت باید باشد اما هیچکدام به تنهائی کافی نیست. بحث ما چیست؟ بحث ما این است که ارزش انسان به چیست؟ قرآن می فرماید«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» الشعراء/227 عمل صالح چیست؟ تعقل عمل صالح است. تحصیل عمل صالح است. عشق و نشاط عمل صالح است. هنر عمل صالح است. صنعت عمل صالح است، ثروت عمل صالح است، قدرت عمل صالح است. اگر رفتیم سراغ عمل صالح، همه اینها را داریم، یک چیزی هم اضافه داریم. نماز هم داریم، تقوا هم داریم، اخلاص هم داریم. یعنی همه اینها عمل صالح است. اگر کسی بیاید سراغ قرآن، صدها عمل صالح راجع به تعقل، به تحصیل، به عرفان، به. . اصلا یکی از پیغعبرها. . «آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ» الكهف/96 این آیه مربوط به صنعت است. آمدند گفتند که یاجوج و ماجوج اذیتمان می کنند. مفسدین اذیتمان می کنند. حضرت فرمود حدید بیاورید، من یک سدی با آلیاژ مس و حدید را داغ می کنم، یک سدی می سازم برایتان که قرنها میخ درش نرود. ذوالقرنین، با صنعت جلوی فساد را گرفت. ثروت. سلیمان خیلی ثروت داشت. منتهی سلیمان ثروتی که داشت، مسخ نشد. می گفت «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» النمل/40 قارون هم ثروت داشت به او گفتند تو که این همه ثروت داری مقداری هم بده به فقیر. گفت بدهم به فقیر؟ «أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي» القصص/78 این پولها به من داده شده، علمی پهلوی من است، فوق تخصص اقتصاد دارم، مدیریت خواندهام، زرنگم، تیزم، . . . یعنی قارون می گفت « عِندِي»، سلیمان می گفت «رَبّی». قارون می گفت از خودم است، سلیمان می گفت از خداست. هر که گفت از خودم است، روح قارون درش دمیده شده، هر که گفت از خداست، روح سلیمان درش دمیده شده. هیچ وقت نگو از خودم است. من الان در تلویزیون حرف می زنم از خودم نیست. یک لحظه یک سکته، خلاص.
7- ایمان و عمل صالح، راه رسیدن به سعادت
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ». همه دنبال سعادت می گردند، همه می خواهند خوشبخت شوند. منتهی سوراخ خوشبختی را قاتی کردهاند. یکی می گوید خوشبختی از این در است، یکی می گوید از این در است، از این در است، . . . هر کسی یکی از این درها می رود. قرآن می گوید «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» العصر/1-2 همه مردم باختند، باختند، جز کسی که ایمان دارد. ایمان هم نباید یکجا باشد هان! روز به روز باید بیشتر شود. (بلغ بایمانی اکمل الایمان، بلغ یقینی افضل الیقین) یعنی دو روز نباید مثل هم باشد. ایمان رو به رشد، عمل صالح. نگفته عمل صالح. اگر می گفت عمل صالح، یعنی یک کار خوب، اگر می گفت صالحات، یعنی چند تا کار خوب « الصَّالِحَاتِ» یعنی همه کارهای خوب. این الف و لام در ادبیات عرب، هر وقت الف و لام روی کلمه جمع آمد، صالحات جمع صالح است. هر وقت کلمه جمعی الف و لام آمد یعنی کلش. « الصَّالِحَاتِ» یعنی همه صالحات. همه صالحات یعنی شامل همه چیز می شود. نظافت هم عمل صالح است، نماز شب هم عمل صالح است، روزه، صدقه، انفاق، انقلاب، استقلال، کمک به مردم، ادب، اخلاق، همه جزو عمل صالح است. راه سعادت چیست؟ راه سعادت ایمان و عمل صالح است، بعد هم حسن عاقبت. «يَوْمَ وُلِدْتُ» مريم/33 روز تولد خوب باشد. روز تولد یعنی سعی کنیم برای بچه هایمان، . . . وقتی آدم داماد می گیرد، عروس می گیرد، نگاه به داماد می کند، آقا شما خانه داری یا نه؟ سربازی رفته ای یانه؟ مدرکت لیسانس است یا فوق لیسانس است یا دیپلم؟ کاسبی یا کارگر؟ باید دید از این داماد نسلت چه نسلی می شود؟ نسلت پاک می شود یا نسلت غیر پاک می شود. به نسلتان فکر کنید نه به اینکه خانه داماد رهنی است. گاهی در خانه اجاره ای نشسته، نسل پاک است. گاهی در خانه شخصی نشسته نسل ناپاک است. یک مقداری به تاریخ نگاه کنیم. یکی از دعاهائی که حضرت ابراهیم دارد، حضرت ابراهیم بیش از همه پیغمبران دعا می کرد. دعاهای انبیا در قرآن آمده، امروز من دیدم که در انبیاء حضرت ابراهیم از همه بیشتر دعا می کرد و حضرت ابراهیم مرتب می گفت «ذُرِّيَّتِي» إبراهيم/40. می رفت سر نماز می گفت «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي» إبراهيم/40. «ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً» آل عمران/38». یعنی به تاریخ بنگرید. نه اینکه امروز این داماد سربازی نرفته، دو سال می رود و بر میگردد. بخصوص این قانون هائی هم که اخیرا وضع شده، می گویند هر جوانی داماد شد، در شهر عروس پست بدهد. پنجاه کیلومتری، صد کیلومتری عروس پست بدهد، دیگر اینطور نیست که حالا عروس اینجاست، او آن طرف دنیاست. حالا پاس دادن دور عروس خودش هم یک صفائی دارد. تاب می خورد دور عروس. این بهرحال. . . گیر دامادی که سربازی رفته باشد و نرفته باشد، یکسال و دو سال است. شما تاریخ و نسل را فدای یک سال دو سال سربازی نکنید.
8- مراتب و درجات ایمان
کرامت در چیست؟ ایمان و عمل صالح. آنوقت ایمان هم ده درجه دارند. بعضیها یک درجه دارند، بعضیها دو درجه، بعضی سه درجه، . . ایمان درجه دارد. بعضیها این مقدار ایمان دارد که اگر امام را دید بگوید سلام علیکم، سلامش کند، بعضیها نه، روز عاشورا یک پیراهن سیاه هم می پوشند، بعضی عزاداری هم می کنند، بعضی خرج هم میدهند، بعضی کربلا هم می رود، بعضی بعضی. . بعضی اصلا می گوید که(والذین معه) حسین جان تو هر چه بگوئی من هستم. قرآن می فرماید که «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ» الفتح/29 « مَعَهُ» یعنی همیشه با شماست. حال اگر ما از این راه نرفتیم چه می شود؟ انسان که سقوط کند چه می شود؟ می شود «يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا» النبأ/40 انسان گاهی به خاک می رسد. یعنی خاک را یک دانه بدهی، یک خوشه می دهد. انسانهائی هستند که دو کیلو غذا می خورد هیچ عمل صالحی از خودش بیرون نمی دهد. یعنی انسانهائی هستند از خاک بدترند. چون خاک یک دانه که می دهی، یک خوشه میدهد، این انسان سه کیلو غذا خورد هیچ کار خیری نکرد. «يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا». انسان به جائی می رسد که قرآن می گوید «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ» الأنفال/22 بدترین جنبنده است. سقوط می کند. انسان اگر به یک جائی می رسید که خدا به فرشتهها می گوید نگاه کنید این را ببینید، . . .
دعا کنیم. خدایا ما را به خودمان واگذار نکن. چون اگر ما را بخودمان واگذار کنی در ما خسر، طغیان، جیغ، بخل، چانه زدن، بخل، جهل، حرص، . . در ما همه نقاط منفی هست. اینقدر نقاط منفی هست که ما را سقوط بدهد. اگر می خواهی ما بنده صالح بشویم، متقی بشویم، عالم بشویم، مخلص بشویم، خدایا تو را بحق محمد و آل محمد، خودت با ایمان کامل و با عمل صالح، از این درهها نجات و به آن قلهها برسان.
خدایا خیلیها ارزش انسان را به مدرک و تحصیل و عشق و هنر و ثروت و قدرتشان می نازند. خدایا خیلیها ارزشها را چیز دیگر می دانند. خدایا ارزشهای ما را ارزشهای واقعی قرار بده.
ما را در انتخاب ارزشها، در گرایش ارزشها، کمتر از آنی بخودمان واگذار مکن.
اگر انسان به خودش واگذار شود، به او می گویند برو کربلا حسین را بکش جایزه بگیر، ده درهم خرج خودش و اسب و شمشیرش می کند می رود کربلا امام حسین را می کشد بر می گردد تا زه بنی امیه شش درهم بهش می دهند. یعنی وقتی آدم می بازد اینطوری می بازد. جزو قاتلین امام حسین هست، از نظر مادی هم چهار درهم کم می آورد. «خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ» الحج/11 خیلیها گناه می کنند که به حرام برسند، گناه می کنند و به حرام هم نمی رسند.
خدایا ما را از خاسرین در دنیا و آخرت قرار نده.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته