زود تسلیم گفته های استاد نشوید
حجتالاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری
یک روز امام در مسجد اعظم قم ضمن درس به ما نصیحت میکردند و میفرمودند: «همیشه گفتار استاد را با سوء ظن تلقّی کنید و زود تسلیم گفتههای او نشوید چون در غیر این صورت ملاّ بار نخواهید آمد.» امام میگفتند: «سعی کنید بعد از گفتۀ او یک «نه» بگویید و یک «ان قلت» بزنید.» امام برای تأیید گفتارشان فرمودند: «آقای شیخ محمد علی اراکی وقتی تقریرات درس مرحوم حاج شیخ (عبدالکریم حائری) را نوشتند و به ایشان ارائه نمودند، مرحوم حاج شیخ بعد از مطالعه به او فرمودند: خوب نوشتی، آنچه را که من گفتم به آن رسیدی و فهمیدی. ولی نوشتۀ شما یک بدی دارد، لااقل میخواستی یک اشکال به گفتارم بنمایی. حرفهای من وحی مُنزل نبود که قابل رد کردن نباشد».
منبع: 15 خرداد؛ ش 5 ـ 6، ص 58
***
هر طور بود از بستر بیماری بلند میشدند
حجتالاسلام والمسلمین محی الدین فرقانی
وقتی امام مریض میشدند، طبیعی بود که همۀ علما به عیادت ایشان میآمدند.
وقتی امام مریض میشدند، طبیعی بود که همۀ علما به عیادت ایشان میآمدند. خدا شاهد است یک وقت کمر امام درد میکرد و ایشان از فرط بیماری نمیتوانستند تکان بخورند ولی تا میشنیدند آیتالله شاهرودی ـ که از مراجع بزرگ نجف بود ـ به عیادتشان میآید، هر طور بود از جا بلند میشدند و قبا میپوشیدند و عمامه به سر میگذاشتند، بعد مثل حالت عادی تکیه میکردند و مینشستند و میفرمودند: بیایند. امام در سکنات و حرکاتشان خیلی مؤدب بودند.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)، جلد پنجم،به کوشش غلامعلی رجایی، ص41
***
سراغ آنها را میگرفتند
حجةالاسلام و المسلمین رحیمیان
چه بسا افراد بیهویت و مغرض و جاهلی که در قم و نجف امام را مورد بدترین آزارهای روحی، تهمتها، افتراها و توهینها قرار دادند، که نمونه آن را امام در پیام به حوزهها و روحانیت در مورد آب کشیدن ظرف آب فرزندشان در مدرسۀ فیضیه به این جرم که فلسفه میگفتند اشاره کردند. ولی امام چه قبل از انقلاب که به مرجعیت اعلا و مطلق در حوزهها دست یافتند و چه بعد از انقلاب که به اوج عظمت و قدرت همه جانبه نایل شدند گویی حتی در یک مورد به ذهنشان خطور نکرد که درصدد تلافی و انتقام برآیند، بلکه برعکس، افراد متعددی از این طایفه را که علاقهمندان امام به خاطر سوابق سیاه و آزارهایشان به امام حاضر نبودند آنها را زنده ببینند، امام ابتدا به ساکن سراغ آنها را میگرفتند و به آنها کمک میکردند و اگر مریض بودند کسی را از طرف خود به عیادتشان میفرستادند و گرفتاریهای شخصی آنان را در حد توان برطرف میکردند.
منبع: در سایه آفتاب – ص 95
***
دوست دارم با من اینطور باشید
آیتالله ابوالقاسم خزعلی
اوایل که امام از زندان اول تشریف آورده بودند، در مورد مدرسین حوزه با ایشان صحبت کردیم که چه کسانی باشند. من به ایشان گفتم: اگر شما خواستید به این عده کسی را بیفزایید اجازه بفرمایید که اگر ما صلاح ندیدیم بگوییم نه. یعنی با شما رودربایستی نداشته باشیم. ایشان هم فرمودند:
«من هم همینطور میخواهم، دوست دارم با من اینطور باشید. مطلب را صریح در میان بگذارید».
یکی از ویژگیهای امام صراحت لهجۀ ایشان بود و به ما هم همین اجازه را میدادند. همانطور که در بحث علمی میفرمودند: مطلب را دربست نپذیرید، بلکه با تحلیل و فکر قبول کنید. در مطالب سیاسی هم اینطور بودند.
منبع: پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 44