بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
جلسه، همان طورى است كه از يك جلسهى دانشجوئى و جوان انتظار ميرود. آنچه كه گفته شد – كه البته سخنان متقن و دقيق و نو توى حرفهاى اين برادران و خواهرانى كه صحبت كردند، بود؛ تحليلهاى درستى بود – انسان وقتى نگاه كلى به همهى اينها ميكند، شاخصهى اصلى اين حرفها، صفا و صداقت و دورى از مجامله و همان چيزهائى است كه از يك جوان، آن هم جوان درسخوانده و تحصيلكرده و نخبه انتظار ميرود. البته شما همهى دانشجوهاى كشور نيستيد؛ شايد نمايندهى همهى تفكرات گوناگون و سلائق مختلف دانشجوئى هم نباشيد؛ ليكن شكى نيست كه يك مجموعهى عظيمى از دانشجويان، آنچنان مىانديشند كه شما اينجا بيان كرديد؛ با اختلاف نظرهائى كه احياناً در اظهارات شما بود.
من، هم با شما جوانهائى كه اينجا تشريف داريد، هم با مجموعهى دانشجوهاى كشور حرفهاى زيادى دارم، و گفتهام هم؛ باز هم تا من توان داشته باشم و بتوانم حرف بزنم، با شما جوانهاى عزيز حرف خواهم زد؛ و مطمئنم آنچه كه آيندهى اين كشور را، بلكه آيندهى اسلام و امت اسلامى را تأمين ميكند، همين روحيهى جوشندهى پژوهندهى طلبگارِ پراحساس و پرعاطفهاى است كه انسان در مجموعهى نسل جوان دانشجوى كشورمان مشاهده ميكند. يعنى شما ولو حالا ممكن است يك مطلبى را به طور قاطع معتقد نباشيد، يا عميقاً براى او استدلال نداشته باشيد، اما مجموعهى حركت دانشجوهاى مسلمان و مؤمن – با اختلاف نامها – در كل كشورمان يك نويدى براى آيندهى اين كشور و آيندهى اين نظام و آيندهى امت اسلامى است. خوب چيزهائى را مورد توجه قرار ميدهيد؛ خوب نكاتى را رويش تكيه ميكنيد؛ بر روى نكات درستى پيگيرى و پافشارى ميكنيد؛ اين نقاط مثبتى است كه بحمداللَّه وجود دارد.
خوب، حالا من بعضى از مطالبى را كه جنبهى سؤال از من داشت يا فكر ميكنم من بايد توضيحى بدهم، اينها را چند دقيقهاى بگويم، بعد هم يكى دو تا مطلب ديگر در ذهنم هست كه اگر وقت بود و به اذان نرسيديم، عرض خواهم كرد.
يك بخش مهمى توى بيانات چند نفر از دوستانمان بود كه اشاره داشت به مجرمانى كه پشت پردهى حوادث اخير حضور داشتند، و اينكه چرا اينها محاكمه نميشوند، چرا مجازات نميشوند، چرا با اينها برخورد نميشود. من به شما عرض بكنم؛ در قضايائى به اين اهميت، با حدس و گمان و شايعه و اين چيزها نميشود حركت كرد. ما اين انقلاب و اين نظام عظيم را محصول مجاهدت يك ملت بزرگ و فداكارىهاى عظيم جوانانى ميدانيم كه چه در دورهى انقلاب، چه در دورهى دفاع مقدس، چه بعد از آن تا امروز فداكارى كردند؛ مثل خود شماها، كه در صحنههاى مختلف حضور داريد و گاهى كارهاى بزرگى انجام ميگيرد. نميتوانيم تداوم اين نظام را و حركت كلى اين نظام را در سطحى كه تصميمگيرى كلان رهبرى در او لازم است، به حدس و گمان و اين چيزها مبتنى كنيم. اين را شما بدانيد، هيچگونه اغماضى از جرم و جنايت وجود نخواهد داشت؛ منتها ما – يا من يا شما، فرق نميكند؛ چه شما كه دانشجو هستيد و زبانتان باز است و راحت حرف ميزنيد، چه من كه يك مجموعهاى از تجربه و سالهاى متمادى كاركرد در ميدان را با خودم همراه دارم؛ در اين جهت با هم فرقى نداريم – نميتوانيم حكم كنيم كه بايد دستگاه قضا اينجور قضاوت كند؛ نه، دستگاه قضا بايد نگاه كند، اگر دلائلى براى مجرميت كسى، چه در زمينهى سياسى، چه در زمينهى اقتصادى، چه در زمينهى مفاسد گوناگون پيدا كرد، بر طبق او حكم كند. اين شايعاتى كه شما شنيدهايد، بنده هم خيلى از اين شايعات را ميشنوم؛ ممكن است بسيارى از اين شايعات مطابق واقع هم باشد و انسان شواهد و قرائنى هم برايش داشته باشد؛ اما قرينه و شاهد متفرق نميتواند جرمى را عليه كسى اثبات كند؛ به اين نكته توجه داشته باشيد. لذا اينجور نيست كه فرض كنيم يك مجرم قطعىِ پشت پردهاى وجود دارد كه دستگاه بنا دارد از جرم او به يك دليلى بگذرد. اين يك نكته.
نكتهى ديگرى در كنار اين هست: كارهائى كه نظام در سطح كلان با جنبهى شمولى كه بعضى از مسائل دارد، انجام ميدهد، بايستى با ملاحظهى همهى جوانب باشد؛ يك بعدى نميشود به مسائل نگاه كرد. فكر ميكنم اگر شما با اين ملاحظات نگاه كنيد، آنچه كه تاكنون انجام گرفته و آنچه در آينده انجام خواهد گرفت، هر ذهن باانصافى را قانع خواهد كرد.
موضوع ديگرى كه در بيانات دوستان مطرح شد، تخلفات يا حتّى جناياتى است كه در خلال اين حوادث از سوى نيروهاى ناشناس انجام گرفته. شما اشاره كرديد به مسائل كوى دانشگاه يا از اين قبيل مسائل – حالا كوى دانشگاه را چند نفر از دانشجويان عزيز تكرار كردند؛ شبيه كوى دانشگاه، مسائل ديگرى هم در اين مدت اتفاق افتاده – يا مثلاً قضيهى كهريزك را گفتند. اين قضايا واقعاً يكى از آن مشكلات و معضلات كار دستگاههاى اجرائى است. اولاً اين را به طور قاطع بدانيد كه با اينها برخورد خواهد شد. حالا نميخواهيم جنجال بكنيم كه دستور بدهيم، اين دستور توى رسانهها پخش بشود، باز يك پيوست زده بشود، باز يك پيرو زده بشود؛ من دوست ندارم كار تبليغاتى انجام بگيرد؛ اما از اولين روزها دستور داده شده و كسانى دنبال هستند؛ منتها كارها بايد درست با دقت و با مراقبت پيش برود.
در كوى دانشگاه، در آن شب معين، قطعاً تخلفات بزرگى انجام گرفته، كارهاى بدى انجام گرفته. ما گفتهايم پروندهى ويژهاى براى اين كار تهيه شود و به طور دقيق دنبال بگردند و مجرمان را پيدا كنند و وقتى پيدا كردند، به وابستگىهاى سازمانى آنها هم هيچ نگاه نكنند و بايد مجازات شوند؛ اين را من به طور قاطع گفتم.
من از فعاليتهاى پليس امنيتىمان، پليس انتظامىمان، دستگاه بسيجمان تشكر ميكنم؛ اينها خيلى كارهاى بزرگى كردند، كارهاى خوبى كردند؛ ليكن اين يك بحث جداست. اگر كسى در وابستگى به هر كدام از اين سازمانها يك تخلفى انجام داده، يك جرمى انجام داده، او هم بايد جداگانه بررسى شود. نه خدمت اينها را به حساب جرم آنها نديده ميگيريم، نه جرم آنها را به حساب خدمت اينها نديده ميگيريم؛ حتماً بايد دنبال بشود و دنبال خواهد شد. همين طور قضيهى كهريزك، كه حالا آن اعلام شد، پخش شد. قضيهى كوى دانشگاه هم دنبال ميشود؛ حتّى افرادى كه كسانشان در اين قضايا يا به قتل رسيدند – تعداد معدودى هستند – يا آسيب ديدند، آسيب مالى ديدند. بنا شده براى هر كدام اينها پروندهى جداگانهاى تشكيل بدهند. دستور دادهايم، گفتهايم و اين قضايا را دنبال خواهيم كرد؛ منتها توجه كنيد كه اين مسائل هيچكدام نبايد با مسئلهى اصلى بعد از انتخابات خلط شود. حادثهى اصلى نبايد تحتالشعاع اين حوادث قرار بگيرد.
يك عدهاى آنچه را كه بعد از انتخابات اتفاق افتاد، آن ظلمى كه به مردم شد، آن ظلمى كه به نظام اسلامى شد، آن هتكى كه از آبروى نظام در مقابل ملتها به وسيلهى بعضى انجام گرفت، اينها همه را نديده ميگيرند، فرضاً مسئلهى فلان حادثه را، زندان كهريزك را، يا قضيهى كوى را قضيهى اصلى دوران بعد از انتخابات تا امروز قلمداد ميكنند؛ اين خودش يك ظلم ديگر است. مسئلهى اصلى، مسئلهى ديگرى است. مسئلهى اصلى اين است كه مردم در يك حركت عظيمى، در يك انتخابات پرشورِ خوبِ كمنظيرى حضور پيدا كردند و اين رأى بالا را توى صندوقها ريختند. هشتاد و پنج درصد شوخى است؟ اين انتخابات، نظام را كه در اين يكى دو سال اخير همين طور پىدرپى پيشرفتهاى اقتصادى و علمى و سياسى و امنيتى و بينالمللى براى خودش كسب كرده بود، در يك مرحلهى عالى از امتياز و آبرو قرار ميدهد، بعد ناگهان مشاهده ميكنيم يك حركتى صورت ميگيرد براى نابود كردن اين حادثهى افتخارآميز! مسئلهى اصلى اين است.
البته اينى كه عرض ميكنم، تحليل است؛ خبر نيست. به اعتقاد من، با تحليل من، اين مسئله از بعد از انتخابات يا از روزهاى حول و حوش انتخابات شروع نشده؛ اين از قبل شروع شده، اين از قبل طراحى شده، برنامهريزى شده. من متهم نميكنم افرادى را كه دستاندركار بودند، كه اينها دستنشاندهى بيگانههايند يا انگليسند يا آمريكايند – اين را من ادعا نميكنم، چون براى من اين قضيه ثابت نيست؛ چيزى كه ثابت نيست، نميتوانم بگويم – اما آنى كه ميتوانم بگويم، اين است كه اين جريان، چه پيشقراولانش دانسته باشند، چه ندانسته باشند، يك جريانى بود طراحىشده؛ تصادفى نبود. همهى نشانهها نشان ميدهد كه اين جريان طراحىشده بود، حسابشده بود. البته آنهائى كه طراحى كرده بودند، يقين نداشتند كه خواهد گرفت.
بعد از انتخابات كه تحركاتى از طرف بعضىها شروع شد، يك تجاوب نسبى هم از سوى جمعى از مردم تهران صورت گرفت، آنها اميدوار شدند؛ فكر كردند آنچه كه تصور ميكردند، انجام شد و گرفت و اميدوار شدند. لذا ديديد كه اين دستگاهها و وسائل رسانهاى و صوتى و الكترونيكى و ماهوارهاى و غيره حضورشان در صحنه را چطور تشديد كردند؛ صريح وارد ميدان شدند. قبلاً اميدوار نبودند كه اين كار بگيرد؛ بعد ديدند نه، گرفت؛ لذا سريع وارد ميدان شدند؛ منتها خوشبختانه مثل هميشه كه مسائل ايران را بد ميفهمند و ملت ايران را نميشناسند، اين دفعه هم نشناختند. اينها تودهنى خوردند، سيلى خوردند، ولى هنوز نااميد نيستند. من به شما عرض كنم دانشجوهاى عزيز! اينها نااميد نيستند؛ دارند قضايا را دنبال ميكنند؛ به اين زودى هم زمين نميگذارند. اينها صحنهگردانهائى دارند، صحنهگردانهائى هم پيدا خواهند كرد.
دانشگاه بايد بهوش باشد. دانشجوى مؤمن و مسلمان و دانشجوئى كه به كشورش علاقهمند است و دانشجوئى كه به آيندهى كشور و آيندهى نسل خودش دلبسته است، بايد هوشيار باشد. بدانيد اينها دارند طراحى ميكنند؛ البته شكست ميخورند. من الان به شما عرض ميكنم، اينها در نهايت شكست ميخورند؛ اما درجهى بيدارى و هوشيارى من و شما ميتواند در ميزان خسارت و ضررى كه وارد ميكنند، تأثير بگذارد. اگر هوشيار باشيم، نميتوانند صدمه و ضررى بزنند. اگر غفلت كنيم، احساساتى بشويم، بىتدبير عمل كنيم، يا خواب بمانيم و اينجور عوارض به سراغمان بيايد، ضرر و زيان و هزينه بالا خواهد بود؛ ولو در نهايت موفق نخواهند شد.
يكى ديگر از موضوعاتى كه مطرح شد، مسئلهى حمايتهاى رهبرى است از دولت يا از رئيس جمهور. خوب، اين مطلب روشنى است. اتفاقاً يكى دو تا از خود دوستان هم بيان كردند. دولت كنونى و رئيس جمهور محترم مثل همهى انسانهاى عالم، يك نقاط قوّتى دارد، يك نقاط ضعفى. من كه حمايت كردم، از نقاط قوّت حمايت كردم. يك نقاط قوّتى وجود دارد، من از آن حمايت ميكنم؛ در هر كى باشد، حمايت ميكنم. كى هست كه اين گرايش، اين جهتگيرى، اين تحرك، اين جديت را از خودش نشان بدهد و بنده در حد مسئوليتم از او حمايت نكنم؟ از شما دانشجوها كه دنبال عدالتيد، من حمايت نميكنم؟ خوب، چرا. آيا اگر از دانشجوئى كه عدالتخواه است و دنبال عدالت است، رهبرى حمايت بكند، اين معنايش اين است كه از نقاط ضعفى هم كه احياناً توى آن دانشجو هست، انسان حمايت ميكند؟ مسلّماً نه. قضيه اين است. يك نقاط ضعفى وجود دارد، آن نقاط ضعف را بنده حمايت نميكنم.
حالا يكى از سؤالها اين بود كه چرا علنى موضع نميگيريد؟ چون لازم نيست علنى موضع گرفتن؛ چه لزومى دارد؟ علنى موضع گرفتن نسبت به يك نقطهى ضعف در يك مسئول، شما خيال ميكنيد كه چقدر كمك ميكند به حل آن مشكل؟ هيچى. گاهى اوقات هست كه انسان اگر يك چيزى را بدون علنى كردن دنبال علاجش باشد، بهتر علاج خواهد شد، تا اينكه يك چيزى را انسان جنجالى كند. بله، يك وقت هست كه هيچ چارهاى جز علنى شدن نيست؛ آنجا بله، انسان علنى ميكند؛ ليكن اينجور نيست كه تصور بشود اگر چنانچه يك ايرادى، اشكالى در مجموعهى مسئولين اجرائى كشور وجود دارد و رهبرى با آنها مخالف است، حتماً بايستى اين را در بلندگوها بيان كند؛ نه، گاهى اوقات مصلحت قطعى در اين است كه انسان يك چيزى را علنى نكند.
حالا اينجا نگوئيد آقا حقيقت و مصلحت. اين تقابل حقيقت و مصلحت جزو آن حرفهاى محكم نيست. خود مصلحت هم يكى از حقائق است. اينجور نيست كه هرچه اسم مصلحت رويش بود، اين يك چيز منفىاى باشد. بعضى اينجور خيال ميكنند: آقا مصلحتانديشى ميكنيد؟ خوب، بله، گاهى انسان مصلحتانديشى ميكند. خود مصلحتانديشى يكى از حقائقى است كه بايد به آن توجه داشت؛ اين جزو مسلّمات و واضحات اسلام است. البته اين مسئله حالا جاى بحث و شكافتنش نيست، اما جزو مسلّمات است. صلاح نيست گاهى اوقات انسان يك چيزى را علنى كند. فرض كنيد يك نقطهى اشكال كوچكى هست، اين را ده برابر بزرگش كنند، مايهى نااميدى و مايهى سياهنمائى و اينها قرار بدهند؛ چه لزومى دارد؟ خوب، انسان اين را به شكل ديگرى حل ميكند. بنابراين موضع نگرفتن علنى، ناشى از اين علل منطقى و معقول است.
يك چيزى را هم حالا من بگويم، چون ديگر دارد وقت ميگذرد. ببينيد عزيزان! شماها ميدانيد – چون ديدم در بيانات شماها هم هست – امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با يك جنگ عظيمى مواجه است، ليكن جنگ نرم – كه ديدم همين تعبير «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به اين نكات توجه داريد؛ اين خيلى براى ما مايهى خوشحالى است – خوب، حالا در جنگ نرم، چه كسانى بايد ميدان بيايند؟ قدر مسلّم نخبگان فكرىاند. يعنى شما افسران جوانِ جبههى مقابلهى با جنگ نرميد.
اينى كه چه كار بايد بكنيد، چه جورى بايد عمل كنيد، چه جورى بايد تبيين كنيد، اينها چيزهائى نيست كه من بيايم فهرست كنم، بگويم آقا اين عمل را انجام بدهيد، اين عمل را انجام ندهيد؛ اينها كارهائى است كه خود شماها بايد در مجامع اصلىتان، فكرىتان، در اتاقهاى فكرتان بنشينيد، راهكارها را پيدا كنيد؛ ليكن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابلهى با يك حركت همهجانبهى متكى به زور و تزوير و پول و امكانات عظيم پيشرفتهى علمىِ رسانهاى. بايد با اين جريان شيطانىِ خطرناك مقابله شود.
آنها براى حملهى به جمهورى اسلامى استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از ديدگاه آنها استدلال تامى است. در يك نقطهى بسيار حساس جهان از لحاظ جغرافيائى، يعنى اين نقطهى خاورميانه، خليج فارس، درياى سرخ، شمال آفريقا، بخشى از مديترانه – اين حوزهى عظيمى است ديگر – مجموعهى امت اسلامى واقع شده. الان شما ببينيد از اين پنج تا، شش تا گذرگاه آبىِ حساسِ حياتى كه در دنيا وجود دارد، سه تايش توى اين منطقه است: تنگهى هرمز است، كانال سوئز است، بابالمندب است. اينها گذرگاههاى مهمى است كه تجارت جهانى متوقف به اينهاست. شما نقشهى جهان را برداريد جلوى رويتان نگاه كنيد، خواهيد ديد كه اين چند تا مركز چقدر براى ارتباط تجارى و ارتباط اقتصادى دنيا مهم است. بنابراين، اين منطقه، منطقهى حساسى است. حالا در اين منطقهى بسيار حساس، يك قدرتى دارد قد ميكشد و روزبهروز خودش را بيشتر نشان ميدهد. اين قدرت با همهى خواستههاى استكبارى و دستگاههاى كمپانىها و شبكههاى عظيم اقتصادىِ مفسد فىالارض مخالف است؛ با نظام سلطه مخالف است، با سلطهگرى مخالف است، با ظلم مخالف است؛ خوب، اين خيلى براى دستگاه استكبار مهم است. دستگاه استكبار فقط ايالات متحدهى آمريكا نيست، يا فلان رئيس جمهور و فلان دولت آمريكا يا فلان كشور اروپائى نيست؛ دستگاه استكبار يك شبكهى عظيمترى است كه شامل اينهاست؛ شبكهى صهيونيستى هست، شبكهى تجار اساسىِ بينالمللى هست، مراكز پولىِ عظيم دنيا هست؛ اينها هستند كه مسائل سياسى دنيا را دارند طراحى ميكنند؛ دولتها را اينها مىآورند، اينها ميبرند. اين مجموعه كه تويش دولت ايالات متحده هست، دولتهاى اروپائى هستند، خيلى از اين نفتخوارهاى ثروتمند منطقهى خودمان هستند، با يك چنين قدرتِ رو به رشدِ رو به اعتلاى در حال قدكشى بشدت مخالفند؛ بنابراين هرچه بتوانند، در مقابلهى او كار ميكنند. توى اين سى سال هم بيكار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بيكار نميمانند؛ مگر آن وقتى كه شماها همت كنيد؛ شما جوانها كشور را از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ امنيتى به نقطهاى برسانيد كه امكان آسيب پذيرىاش نزديك به صفر باشد؛ آن وقت كنار ميكشند و توطئهها تمام خواهد شد. اينى كه من توى اين چند سال به دانشگاهها مرتب راجع به مسائل علم و تحقيق و پژوهش و نوآورى و جنبش نرمافزارى و ارتباط صنعت و دانشگاه و اينها اين همه تأكيد كردم، براى خاطر اين است كه يك ركن امنيت بلندمدت كشور و ملتتان علم است.
و همين جا به شما بگويم، مواظب باشيد توى اين قضاياى سياسى كوچك و حقير نبادا دانشگاه تحت تأثير قرار بگيرد؛ نبادا كار علمى دانشگاه متزلزل شود؛ نبادا آزمايشگاههاى ما، كلاسهاى ما، مراكز تحقيقاتى ما دچار آسيب بشوند؛ حواستان باشد. يعنى يكى از مسائل مهم در پيش روى شما، حفظ حركت علمى در دانشگاههاست. دشمنها خيلى دوست ميدارند كه دانشگاه ما يك مدتى لااقل دچار تعطيلى و تشنج و اختلالهاى گوناگونى باشد؛ اين برايشان يك نقطهى مطلوب است؛ هم از لحاظ سياسى برايشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب اين است كه دنبال علم نباشيد.
حالا شما جوانانى كه گفتيم افسران جوان مقابلهى با جنگ نرم هستيد، از من نپرسيد كه نقش ما دانشجويان در تخريب مسجد ضرار كنونى چيست؛ خوب، خودتان بگرديد نقش را پيدا كنيد. يا مقابلهى با نفاق جديد، يا تعريف عدالت. من اينجا بيايم بنشينم يك بحث فلسفى بكنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. حالا بامزه اين است كه ايشان ميگويند توى يك جمله بيان كنيد. معروف است يك نفرى زمان شيخ انصارى پسرش را آورده بود نجف. ديد طلبهها درس ميخوانند و ملا ميشوند و شيخ انصارى هم خوب، شخص بزرگى بود؛ هوس كرد پسرش را طلبه كند. آمد به پيش شيخ انصارى، گفت شيخنا! اين نوجوان را من آوردهام و خواهش ميكنم تا فردا كه ميخواهيم راه بيفتيم برويم، شما او را فقيه كنيد!
عزيزان من! شرط اصلى فعاليت درست شما در اين جبههى جنگ نرم، يكىاش نگاه خوشبينانه و اميدوارانه است. نگاهتان خوشبينانه باشد. ببينيد، من در مورد بعضىتان به جاى پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آينده، خوشبينانه است؛ نه از روى توهم، بلكه از روى بصيرت. شما جوانيد – مركز خوشبينى – مواظب باشيد نگاهتان به آينده، نگاه بدبينانه نباشد؛ نگاه اميدوارانه باشد، نه نگاه نوميدانه. اگر نگاه نوميدانه شد، نگاه بدبينانه شد، نگاه «چه فايدهاى دارد» شد، به دنبالش بىعملى، به دنبالش بىتحركى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً ديگر حركتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است كه دشمن ميخواهد.
شرط ديگر اين است كه در قضايا افراط وجود نداشته باشد. طبيعت جوان، طبيعت تحرك و تندى است. اين دورهى زندگى شما را ما هم گذراندهايم؛ آن هم در دورانهاى انقلاب و اوائل مبارزات و اينها بوده. تندى را ميدانم چيست. خيلى هم به ما نصيحت ميكردند كه آقا تندى نكنيد، ما ميگفتيم كه نميفهمند چقدر لازم است تندى كردن. ميدانم تصور شما چيست، اما حالا از ما بشنويد ديگر. مراقب باشيد تندروى، انسان را پيش نميبرد. با فكر، تصميم بگيريد. البته جوانِ امروز از جوان دورهى ما فكورتر است؛ اين را به شما عرض بكنم. شما امروز جوانهائى هستيد كه تجربهتان، اطلاعتان، آگاهىهايتان از آن دورهى جوانى ما – از پنجاه سال پيش از اين – خيلى بيشتر است؛ قابل مقايسه نيست با جوان امروز. بنابراين توقع اينكه شماها مدبرانه و فكورانه فكر كنيد و بدون تندروى، بدون افراط و تفريط توى قضايا، رفتار كنيد، توقع زيادى نيست.
البته اين را هم بدانيد كه آنچه در بعد از انتخابات اتفاق افتاد، با همان حسابى كه عرض كردم، اصل قضايا خيلى خلاف انتظار ما نبود؛ اگرچه اشخاصى كه وارد شدند، چرا، خلاف انتظارمان بود. اميدواريم انشاءاللَّه خداى متعال يك فرصتى بدهد، بتوانيم باز با شماها يك وقتهائى توى دانشگاهى، جائى صحبت بكنيم؛ حالا كه مجال نشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
یک دیدگاه
قاسمس
با عرض سلام و خسته نباشید
خیلی ممنون
آوردن متن سخنرانی باعث می شود که امکان مشخص کردن نکات مهم و دوباره خواندن آنها فراهم شود
اجرتان با امام زمان