متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1385/1/17
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
هفته بعد از ماه صفر بینندهها پای تلویزیون بحث را تماشا خواهند کرد که به مناسبت شهادت امام عسگری علیه السلام است، چون سالهای قبل مطالبی گفته شده، دیشب نگاهم به این نامه افتاد، گفتم این نامه را برای عزیزان امشب بخوانم. نامه از امام حسن عسگری علیه السلام، پدر امام زمان است.
چرا به او می گویند عسگری؟ چون خانه ایشان را برده بودند در پادگان تا دسترسی مردم به او نباشد. پادگان هم عسگر است، عسگر یعنی جند، ارتش. اینکه می گویند امام حسن عسگری، چون خانهاش را برده بودند در پادگان که از هر جهت تحت کنترل باشد. امامان ما را همه را محصور کردند بخصوص این امامان آخر. امام جواد 25 سال و امام هادی 41 سال، و امام یازدهم 28 سال، عمر کردند و در جوانی شهید شدند. چون بنی عباس بیش از بنی امیه امام کشتند. سیاست هایشان فرق می کرد. بنی امیه با شمشیر و بنی عباس با سم و سیاست. شهادت آقا را به فرزند عزیزش حضرت مهدی علیه السلام تسلیت می گوئیم، امیدوارم که پدر به پسر سفارش ما را هم بکند.
نامه امام عسگری به ابن بابویه. ابن بابویه پدر و پسری هستند هر دو از بزرگان دین، آنچه از اسلام به ما می رسد از طریق افراد خاصی مثل کلینی، (کلین نزدیک تهران) مثل صدوق، مثل ابن بابویه، مثل شیخ مفید. در قرنهای بعد مثل مجلسی، فیض کاشانی، حرّ عاملی، یعنی واقعا اینها بر گردن ما حق دارند، چون آنچه از چشمه وحی به ما می رسد از طریق این بزرگان است. زمان امام جواد ملاقاتها با مردم کم می شد تا مردم آمادگی پذیرفتن امام زمان را داشته باشند که امام داشته باشیم، ولی ملاقات نداشته باشد. حالا نامه را برایتان می خوانم.
1- نامه امام عسگری به ابن بابویه
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» اینها همه درس است. کاری را بدون «(بِاِسْمِ اللَّهِ» شروع کنیم، بدون «الْحَمْدُ لِلَّهِ» ناقص است، «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» الأعراف/128 آیه قرآن است، یعنی هرچه توطئه ابرقدرتها می خواهند بکنند، بکنند. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» اگر همین کلمه را جوانهای ما یاد بگیرند، آقا اروپائیها می خواهند چه کنند، آمریکائیها می خواهند چه کنند، هر کاری می خواهند بکنند، «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» همین دو کلمه، آیه قرآن هم هست، آیه دو کلمه ای. یک آیه دیگر داریم «وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى» طه/132 یعنی هر کاری می خواهند بکنند بکنند، بالاخره پیغمبر تنهایی پیروز شد، مشرکین نابود شدند. موسیها ماندند، فرعونها غرق شدند. موسیها ماندند، قارونها به گِل فرود رفتند. اینکه حالا طراحی کردند، چه کردند، چه نکردند، نترسید، من اینها را گفتن اجازه بدهید، نمی دانم در تلویزیون گفتم یا در سخنرانیها، چند تا نمونه برایتان بگویم. شاه گفت: احدی عکس امام خمینی را چاپ نکند، هیچ مرجعی در تاریخ به اندازه امام خمینی عکسش چاپ نشد. به خواست شاه نیست. شاه نماینده نود تا کشور که حامی او بودند. 2- همه برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند که یوسفی نباشد، یوسف عزیز شد و همه برادرها شرمنده شدند. 3- آیت الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم که از دنیا رفت ختمی گرفتند، پاسبان های زمان شاه آمدند آب ریختند در سماور زغالیها گفتند احدی فاتحه نخواند، هیچ آیت اللهی را سر قبرش به اندازه آیت الله حائری، مسجد بالای سر حضرت معصومه قم، هیچ کس را به اندازه او بالای سرش فاتحه نخواندند. زلیخا همه درها را بست که عشقش به یوسف را هیچ کس نفهمد، هیچ قصه ای به اندازه عشق زلیخا لو نرفت. والا به در بستن نیست. به در چاه انداختن نیست. بگذار اروپا و آمریکا هم جمع شوند برای ما تصمیم بگیرند. در تاریخ همیشه باطلها برنامه ریختند و بالاخره پیروزی با حق بوده. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». یادمان نرود هر وقت فکر می کنی چی شد، چی شد، یادت باشد «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».
(والجنّه للموحّدین)، بهشت از آنِ موحدین است، (والنّار للملحدین)، «فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ» البقرة/193، (و لا اله الّا الله أحسن الخالقین)، (والصّلاه علی خیر خلقه محمد و عترته الطاهرین). نامه امام حسن عسگری به ابن بابویه است. (أمّا بعد، اوصیک یا شیخی و معتمدی و فقیهی) چه لقب هایی داده امام عسگری به ابن بابویه، یک روایت دیدم وقتی اسم امام را می برید تا علیه السلام می نویسید، تا این کلمه هست فرشتهها به شما صلوات می فرستند. بعضیها می خواهند صرفه جویی کنند می نویسند امام(ع)، یعنی صرفه جویی می کنند، مثل اینکه در تمام کارها صرفه جویی است، فقط به علیه السلام که رسید، حالا اینجا صرفه جویی می کنند. حدیث داریم که اگر این کلمه را بنویسید تا این کلمه هست مورد لطف خدا هستید. مثل اینکه حدیث داریم اگر یک جایی وارد شدید یک خورده پایینتر از مقامت نشستی، مثلا باید جای سرهنگ بنشینی جای سرگرد نشستی، مثلا جایت درجه یک بود، آمدی یک درجه پائینتر، تا مادامی که یک قدم پائینتر از شأنت نشستی، تا مادامی که نشستی فرشتهها بخاطر تواضع بر تو درود می فرستند. حالا من دو متر بالاتر بنشینم تنها هستم، دو متر پائینتر بنشینم تمام فرشتهها بر من دعا می کنند، حیف است ما این تواضعها و خصلتها را بخاطر پز از دست می دهیم.
فکرمان، فکر غلطی است بعضیها یک سفر می خواهند بروند، این هواپیماها چند تا صندلیها جلویش یک اسمی دارد یادم رفت، فرست کلاس، یک خورده صندلیاش پهنتر است، بیست سی هزار تومان، پنجاه شصت هزار تومان صندلیاش گرانتر است. برای هفت دقیقه، هفت دقیقه که نه، برای یک ساعت، برای یک ساعت و نیم، چهل هزار تومان می دهد. چه فرق می کند این صندلی و آن صندلی. می گوید نه من در سطح، حالا قدیم، حالا عوض شده، نه من سفیرم، درشان. . . همینطوری. . . . آلمان بودم، در خانه ایران، یک مرتبه دیدم یک هیأت ایرانی آمد، البته عوض شده، خیلی از این. . . . صدها هزار دلار را آتش زدند بخاطر پز، دیدم یک عده کیف به دست بلند شدند گفتند ما از سفارت کجا هستیم و باید برویم هتل چند ستاره، گفتم آقا اینجا فرش، قالی دستباف، قبله، گوشت اسلامی، حلال، برای خودمان است، گفتند نه ما از نظر رده، مدیر کل کارخانه سه کنج هستیم، باید برای ما عطسه کرد، اینجا در حد سرفه است. الکی خوش هستند. آدمی که خوش است با کیف سامسونت و صندلی و هتل می خواهد. . . این؟ پشم است، خوب حالا پشم است، معلوم می شود خودت ارزش نداری که با زور فاستونی می خواهی خودت را بالا ببری. تو اگر خودت آدم باشی، چه پشم باشد، چه نخ. آدمی که پوک است با زور پشم می خواهد نرخ خودش را بالا ببرد. آقا مثلا اینجا جزء تهران، بله، اه، اه، . . . اخیرا جزء تهران شده، خوب نشود، مگر شرف شما به این است که جزء شهر شود؟ بزرگ باشیم، در چاه هم باشیم، بزرگ هستیم. طاووس در چاه هم طاووس است، گنجشک سر مناره هم گنجشک است. شخصیتتان را به این هارت و هورتها نفروشید.
2- جایگاه عالمان دینی در ترد امامان معصوم
لقبها را ببینید امام می دهد. (أوصیک) یعنی سفارش می کنم به تو، منتهی با چه لقب هایی، (یا شیخی و معتمدی) ای کسی که مورد اعتماد من هستی، (و فقیهی) درجه فقاهت از امام حسن عسگری، آیا کسی هست که حضرت مهدی، طلبه ای هست که حضرت مهدی به او بگوید(یا شیخی و معتمدی و فقیهی) در حرم امام رضا بودم یک کسی به من رسید گفت آقای قرائتی چند سال است طلبه هستی؟ گفتم من از پانزده سالگی طلبه شدم، الان شصت سالم است، چهل و پنج سال است مثلا، حالا آن زمان کمتر بود، گفت امیرالمؤمنین یارانش را می دید لذت می برد، شده یک وقت حضرت مهدی به تو نگاه کند لذت ببرد؟ این را گفت و رفت، اصلاً حال ما منقلب شد. حالا لذت هیچ، پیش کشمان، لااقل غمناک نشود، غمناک نشود. امام عسگری نامه می نویسد به ابن بابویه، (شیخی، معتمدی، فقیهی) چه لقب هایی. (یا ابالحسن، علی ابن الحسین القمی).
قم را هم قدرش را داشته باشید. در ایران چند تا شهر است از روز اول با مکتب اهل بیت مسلمان شدند، یعنی اسلامشان از اهل بیت حتی برای یک دقیقه جدا نبود. شهرهای دیگر موج داشته، اما شهری که هیچ موجی نداشته، چند تا شهر بیشتر نبوده، یکی قم بوده.(وفّقک الله لمرضاته) خدا توفقیقت بدهد برای، این هم خیلی کلمه مهمی است، (وفّقک الله) خدا توفیقت بدهد، (لمرضاتک) برای کارهایی که خدا راضی است. آخر بعضیها توفیق دارند، موفّق هستند اما توفیقاتشان در راه رضای خدا نیست. پولدار می شوند، مشهور می شوند، چی می شوند، چی می شوند، توفیق مهم نیست، توفیقی که در راه رضای او باشد مهم است. بعضیها مشهور هستند، حالا، کوه هیمالیا هم مشهور است. بعضیها وقتی راه می روند همه نگاهش می کنند، خوب این هم مهم نیست، یک فیل هم راه برود نگاهش می کنند. بعضیها بالا می روند، خوب بالا رفتن هم مهم نیست، دود هم بالا می رود، ولی روسیاه است. اینکه توفیق برای رضای خدا باشد. (وفّقک الله لمرضاته).
3- دعا و سرمایه گذاری برای فرزندان صالح
(و جعل من صلبک أولادا)، به به، (جعل) امام عسگری به ابن بابویه می گوید، خدا، (جعل من صلبک) خداوند از صلب تو، از صلب تو، (أولاداً صالحین) خداوند از صلب تو اولاد صالح به تو بدهد. این دعا بود که پسرش ابن بابویه شد. یعنی ابن بابویه تهران با دعای حضرت عسگری. . . چقدر خوب است آدم به کسی می رسد بگوید دعا کن برای نسلم. در قرآن، حضرت ابراهیم علیه السلام، همهاش می گفت «وَمِنْ ذُرِّيَّتِي»، «وَمِنْ ذُرِّيَّتِي» البقرة/124 به نسلمان دعا کنیم. گاهی وقتها یک کسی دو سه میلیون می دهد برای تغییر مبلش، صندلیاش، ماشینش، اما می گوئیم آقا این مدرسه معلم هایش بهتر است، من حالش را ندارم. یعنی برای مخ بچهاش پول نمی دهد ولی برای آنجایی که می نشیند که پشتش این صندلی گل داشته باشد، یعنی برای گُلِ چوبیِ پشتِ کمرش خرج می کند ولی برای مخ بچهاش خرج نمی کند. کفش برای بچهاش می خرد چند هزار تومان، اما همین که می خواهد یک کتاب هزار تومانی بخرد اوه. . . . بابا کفش برای پایش است، کتاب برای مخش است. برای پا راحت خرج می کند، برای مخ جیغ می زند.
ببینید، اولاد سرمایه گذاری است. هرچه خرج بچه هایتان کنید می ارزد. تابستان می شود، مدرسهها تعطیل است، یک دو سه تا استاد بیاورید، حالا از اساتید دانشگاه، از اساتید حوزه، کلاسی باشد برای آموزش قرآن، کلاسی باشد برای نهج البلاغه، کلاسی باشد برای پاسخ به سؤالات. الان در مملکت ما با اینکه وضع بودجه الحمدلله خوب است، هنوز بودجه فرهنگی نسبت به بودجه های دیگر کم است. یعنی اگر به من بگویند مثلاً پولِ مخ چقدر داده می شود و پول کارهای دیگر. حالا وارد شویم دیگر. ولی خلاصه قصه اولاد. برای نسل دعا کنیم.
نقل می کنند پدرِ مجلسی، نصف شبی، نمازی و دعایی و اشکی و احساس کرد که حال خوبی خدا به او داده، فکر کرد دعا مستجاب می شود، گفت خدایا چه دعایی کنم، همین که داشت فکر می کرد چه دعایی کند بچه در گهواره جیغ زد. گفت خدایا این بچه ای که جیغ زد از علمای ربّانی قرارش بده و این مجلسی حدود دویست کتاب نوشت و کتابهایش چند قرن است دست به دست می گردد.
4- اثر لقمه حرام در نسل انسان
زنهایی که حامله هستند هر فیلمی را نبینند، هر غذایی را نخورند، گاهی می آیند می گویند ما می خواهیم بچهمان صالح باشد، لقمه حلال به او بدهید. اگر خمس بدهید، زکات بدهید، مالتان حلال باشد، بچهتان هم خوب درمی آید. امام حسین روز عاشورا مشکلی نداشت، فرمود چه شده که سخنرانی های من در شما اثر نمی کند، آخر شما لقمه حرام در شکمتان است، شکمتان از لقمه حرام پر شده. روی مسئله اولاد امام عسگری دعا کرد. بعد می فرمود که(أوصیک بتقوی الله) تقوی، یعنی اینکه از خدا پروا کنید، برای خدا حریم قائل شوید، این گناه است. . . . راه تقوی هم دو تا راه است، راه تقوی دو چیز است. 1- ازدواج 2- نماز. دیروز یک جوانی خلبان بود، آمد گفت من می خواهم خودسازی کنم، گفتم داماد شدی؟ گفت نه، گفتم برو داماد شو، گفت راه سیر و سلوک عرفان، گفتم تو را به حضرت عباس ولم کن، برو داماد شو. گفت عارف کی است؟ گفتم من در عمرم یک دقیقه هم پهلوی عارف نشستهام، یک ساعت هم پهلوی عارف نشستهام، نمی گویم آنها بد هستند، من حالش را ندارم، من قرآن دارم، هرچه می خواهم در قرآن هست. (کتاب الله و اهل بیتی) اگر عرفان هم هست، عرفان حق، از این قرآن و اهل بیت است، عرفان های دیگر هم منحرف هستند. خودسازی می خواهی کنی، تقوای خدا. راه تقوا را هم گفته، (مَن تَزوَّجَ فقد احرز نصف دینه) محرم و صفر تمام شده بحث را گوش می دهید، از این به بعد کاری کنید ازدواج آسان شود. حدیث داریم نصف دین یا دو سوم دین، دو تا حدیث داریم، این دو حدیث هم بد نیست بشنوید، (مَن) یعنی کسی که، (تزوَّجَ) کسی که ازدواج کند(فقد احرز) احراض کرده، حفظ کرده، (نصف دینه) این برای آدم عادی است، آدمهای معمولی اگر ازدواج کنند پنجاه درصد دینشان حفظ شده. اما اگر کسی زود عروس شود، و اگر کسی زود داماد شود، داریم: (مَن تَزَوَّج فی حداثه سنّه)، (حداثه) یعنی نو، (فی حداثه سنه) یعنی به قول ما می گوئیم دهانش بوی شیر می دهد، یعنی پسر اگر شانزده سالگی داماد شود، هفده هیجده سالگی داماد شود، دختر اگر سیزده چهارده سالگی عروس شود، زود عروس شود، زود داماد شود، نمی گوید نصف دینه، حدیث داریم می گوید(ثلث دینه) یعنی دو سوم دینش. آدم عادی پنجاه درصد دینش حفظ می شود، اگر زود دختر عروس شود و زود پسر داماد شود، دو سوم دینش حفظ می شود. تقوی این است. یکی هم راه نماز است. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» العنكبوت/45 نماز انسان را از فحشا و منکر باز می دارد. (أوصیک بتقوی الله) مسیر تقوی ازدواج است و نماز. دیگر چه؟ «وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ» النور/37 زکات بدهید. کشاورزها تصمیم بگیرید به شکرانه اینکه ایران دیگر گندم نمی خرد دو سال است، حدود چهل پنجاه سال از زمان شاه ایران گندم می خرید، به شکرانه اینکه در جمهوری اسلامی دیگر گندم خودکفا شده، زکات بدهید. چیزی نمی شود، هر ده پانزده کیلیویی، یک کیلو. خدا خواسته باشد بدهد می دهد. من این حدیث را خواندم ولی باید تکرار کنم، چه کنم، بعضی چیزها را باید تکرار کرد. یک کسی گفت بعضی از حرفهایت تکراری است، گفتم اصلاً اگر خون تکرار نشود در قلب، ما مرده ایم. نفس کشیدن تکرار نشود ما مردیم، تابش خورشید تکرار نشود که میوهها نمی رسد، اصلاً زندگیها بعضی وقتها با تکرار است. یک زغال خواسته باشد سرخ شود، با یک بار بادزن آوردن و بردن سرخ نمی شود، این باید تکرار شود، من این حدیث را گفتم، هرکه شنیده دو بار بشنود، هرکه نشنیده دفعه اول باشد که می شنود.
5- پرداخت زکات، شرط پذیرش نماز
سه تا حدیث در یک دقیقه. یعنی هر بیست ثانیه یک حدیث. 1- امام جواد فرمود به شیعیان من بگویید، من امام جواد هستم، ضامن هستم خمس بدهید مالتان کم نشود. امام جواد ضامن شده خمس بدهید مالتان کم نشود. بیست ثانیه دوم. امام کاظم فرمود من امام کاظم هستم اگر پول حقی را مثل خمس و زکات و امثال اینها، اگر پول حقی را ندهید، خدا جوری زندگیتان را تاب می دهد که دو برابرش را در راه باطل خرج کنید. یعنی پنج میلیون خمس می شود نمی دهی، خدا یک مشکل ده میلیونی پیش پایت می گذارد. این هم بیست ثانیه دوم. سه، بیست ثانیه سوم، امام رضا فرمود، همین که می رویم پابوسش، امام رضا فرمود، کسی خمس ندهد ما اهل بیت در حق او دعا نمی کنیم، بخاطر دو فلس پول خودتان را از دعا محروم نکنید. ما می توانیم معجزه کنیم سنگ را طلا کنیم، می خواهیم تو رشد کنی. ما نیازی به شما نداریم. این یک دقیقه سه حدیث، من خواهش هم می کنم از تلویزیون قطع نکند، چون تلویزیون گاهی می گوید این را قرائتی مثلاً سه ماه پیش گفته قیچی شود، بگذار حالا تکرار کنم.
(وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ)، (فإنّه لا تقبل الصّلوه من مانع الزکاه) امام عسگری نامه نوشت به ابن اویس که به مردم بگو نماز بی زکات قبول نمی شود. نامه امام حسن عسگری است، شبِ شهادت امام حسن عسگری است، نامه امام حسن عسگری می خوانم به ابن بابویه، (لا تقبل الصّلوه من مانع الزکاه) یک بار پیغمبر آمد در مسجد فرمود(قُم) پاشو برو بیرون، (قُم) پاشو برو بیرون، (قُم) پاشو برو بیرون، گفتند یا رسول الله، چرا اینها را بیرون می کنی؟ فرمود اینها نماز می خوانند، به فقرا کمک نمی کنند. نماز بی زکات قبول نیست. من مثال زدم، مثل زنی که یک گوشواره دارد، اصلا عروسی نمی رود.
خوب؛ دیگر چه؟ (أوصیکَ بمغفره الظّن) ببخشید همدیگر را، آقا فحش داده، قورتش بده. یک کسی چند شب پیش آمده بود می گفت آقا، می دانی چه کرد؟ گفتم خوب فحشت داد؟ گفت خوب بله، جسارت کرد، تحقیرم کرد، گفتم ببین اگر فحشت ندهد، پس این آیه کی عمل می شود؟ «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» آل عمران/134 قرآن می گوید غیظت را قورت بده، اگر کسی تو را غیظ نیندازد، پس چی می خواهی قورت بدهی؟ پس باید یک کسی غیظی بکند، تو هم غیظت را قورت بدهی تا به خدا نزدیک شوی. حالا شوهر یک جسارتی، یک حرفی که نباید بزند زد، زن یک حرفی که نباید بزند زد، قورتش بده. (أوصیک بمغفره الظّن) امام عسگری نوشت ابن بابویه، مردم خلاف کردند ببخش.
6- رسیدگی به خویشاوندان و صله رحم
(و کظم الغیظ، وصله الرحم) فامیل را ببینید، البته صله رحم نه یعنی اینکه برو عمه را ببین، یک چیزی هم بده. آخر ما فکر می کنیم صله رحم دید و بازدید است، بعضیها می روند می خورند. نه، برو یک چیزی بده. از کجا می گویی یک چیزی بده؟ چون حدیث دیدم پول جمع نمی شود مگر به بخل و به چی و به چی، یکی هم به قطع صله رحم، یعنی قطع صله رحم پول جمع می شود. پیداست صله رحم باید پول خرج کرد که اگر نکنی پول خرج نمی شود، قهراً پولهایت جمع می شود. چون حدیث داریم کسی پولش جمع می شود که یا بخیل باشد و یا و یا ویا با فامیلش قطع رابطه کند. صله رحم یعنی کمک کنید به فامیل. و دیگر چه؟ (و مواسات الإخوان) با برادرها مساوی باشید. خدا انشاءالله سلامتی بدهد، آیت الله مشکینی برای ما درس اخلاق می گفت، می گفت ما که طلبه بودیم چند تا طلبه در یک اتاق بودیم هر که پول گیرش می آمد زیرِ فرش می گذاشت. نمی گفتیم برای کی است، می گفتیم هرکه پول دارد زیرِ فرش بگذارد. هرکه می خواهد برود از زیرِ فرش بردارد. اصلاً نمی پرسیدیم این مالِ من است یا مالِ تو. آمد خدمت امام گفت آقا ما همه امت حزب الله، فرمود دست می کنید در کیف همدیگر نگویید چه می کنی؟ گفت نه به اینجا نرسیدیم، گفت پس هنوز کارتان باقی دارد. هر وقت به همدیگر اعتماد کردید که دست در جیب همدیگر کردید. . . . اینها را باید، البته دست در جیب همدیگر می کنید به او بگویید. چون گاهی وقتها خانمها دست در جیب شوهرها می کنند، فردا شوهر هِی دنبال پول می گردد. منتهی شوهر نگوید چرا برداشتی؟ او با انصاف بردارد خبر بدهد. چون بعضی وقتها هم دیده شده که مرد هِی دنبال پول می گردد. عرض به حضور جنابعالی که، دیگر چه. پولی که زن از جیب شوهرش برمی دارد، شیرین ترین پولهاست. می دانید چرا؟ چون پول برمی دارد می رود یک دست سرویس برای دخترش جهازیه می خرد، یعنی برمی گردد، یعنی پولی که زن برمی دارد دوباره به خانه برمی گردد. این را خدا رحمت کند پدرم می گفت. می گفت شیرین ترین پولها پولی است که زن. . . می گفت برای اینکه گاهی دست می کند در جیب، یک پولی برمی دارد، بعد می رود بازار یک چیزی می خرد جهازیه برای دخترش جمع می کند. یعنی برمی گردد در خانه، جایی نمی رود. البته آن زنهای قدیمی بودند، زنهای امروز را من نمی دانم. حالا چه می دانم، فردا یک کسی زنگ می زند آقای قرائتی قصه مادرت را می گوئی؟ بیا زن های حالا هرچه پول است بیرون خرج می کنند. می روند عوض اینکه غذا درست کنند، پیتزا می خورند، بعد می آیند شوهر هم چیزی ندارد بخورد.
(أوصیک) وصیت می کنم، دیگر چه؟ (مواسات الإخوان) یعنی با هم برادر باشیم، استخر داری، چهار نفر را دعوت کن. ماشین داری می روی نماز جمعه، دو نفر را هم ببر. وام داری، پولی داری، به هم وام بدهید. (مواسات الإخوان).
7- تلاش برای رفع مشکلات دیگران
(و سعتی حوائجهم) جنب و جوش کن، بدو، این طرف و آن طرف بدو که کار مردم را راه بیندازی. حدیث داریم هرکه راه برود برای اینکه کار مردم را راه بیندازد، انگار در سعی صفا و مروه راه می رود. (فی العُسرِ والیُسر) نگو من خودم هم درگیر مشکلات هستم. با اینکه درگیر مشکلات هستی باز هم برو کارِ مردم را راه بینداز. (فی العُسرِ والیُسر) یعنی وقتی هم که مشکل داری، مشکل مردم را راه بینداز، شاید خدا بخاطر مشکل مردم را که راه انداختی، مشکل خودت هم حل شود. ولذا گفته(فی العُسرِ والیُسر) یعنی وقتی مشکل هم داری باز هم. . . .
یک قصه بگویم؟ به موسی گفتند می خواهند تو را بگیرند. حکومت فرعون بسیج کرده نیروهایش را بگیرند و بکشند. موسی از آن شهر رفت و رفت وارد مدین. حالا خودش فراری است. یک حکومت دنبال گرفتنش است. تا رسید به یک شهر دیگر، دید یک مشت چوپان سرِ آب هستند، دو تا دختر آن کنار هستند. موسی رفت پهلوی آن دو تا دختر گفت خانم ببخشید چرا اینجا ایستاده اید؟ گفتند بابا ما پدرمان پیرمرد است نمی تواند چوپانی کند، پدرشان حضرت شعیب پیغمبر بود، پدرمان پیر است نمی تواند چوپانی کند، ما چوپانی می کنیم. حالا بزغالهها را آمدیم آب بدهیم برویم جلو، تنهمان به تنه مردها می خورد، ایستادیم مردها بروند ما آب بدهیم. بزغالهها را گرفت و رفت حقش را گرفت و بزها را آب داد و این دخترها زودتر رفتند. پدرش گفت چرا زود آمدید؟ گفتند کنار ایستاده بودیم، یک جوان آمد کمکمان کرد. حالا یک جوان فراری، حالا خودش نگاه می کند می بیند دو تا دختر مظلوم هستند، بعد هم قرآن می گوید، حضرت موسی وقتی بزغالهها را آب داد رفت کنار یک تکه نان بخورد، گفت «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» القصص/24 خدایا یک تکه نان می خواهم بخورم، هیچی ندارم. فراری هستم حالا گرسنه، حالا چوپانی مفت هم کردیم. بعد حضرت شعیب به دخترش گفت برو بگو بیاید. آمد گفت پدرم می گوید بیا مزد سقائیت را بگیر. چقدر خوب است جوانها خالص کار کنند، چقدر خوب است که یک مردی که دختر دارد، یک جوان پاکی را دید، مفت دخترش را، البته مفت نداد، گفت به شرطی که هشت سال یا ده سال چوپانی کنی. داماد سر خانه آورد. هم ایجاد اشتغال کرد، هم محرم آورد در خانه. (و سعتی حوائجهم فی العسر) نگو من خودم مشکل دارم، (والحلم عند الجهل) یک کسی جاهل است، به روی خودت نیاور.
8- لزوم شناخت عمیق و دقیق دین
(والتّفقه فی الدّین) دین شناس باش. تفقّه، فقیه غیر از عالم است. عالم یک چیزی را می داند، ممکن است از روی کتابها و مجلهها و پوسترها یاد گرفته، فقیه به کسی می گویند که یک چیزی را عمیق بداند. امام عسگری نامه نوشت به ابن بابویه(والتّفقه فی الدین) یعنی فقیه شوید در دین. الان منطقه شما چقدر جوان دارد؟ نباید امام جمعهتان قرضی باشد. شما باید جوانهای خوش استعداد را بفرستید درس بخواند که انشاءالله از منطقه شما به دنیا انقلاب صادر شود.
ببینید آقا این قرآن است، سه مرتبه این آیه تکرار شده است، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» التوبة/33، الفتح/28، الصف/9 این آیه ای که خواندم سه بار در قرآن تکرار شده، ترجمهاش این است، اسلام کره زمین را خواهد گرفت، اسلام کره زمین را خواهد گرفت. کره زمین چطور گرفته می شود؟ یک رهبری می خواهیم رهبر بین المللی و جهانی، خدا ذخیره کرده، امام عسگری، یک قانون سالمی می خواهیم دست نخورده از علم بی نهایت، آیات قرآن، قانون ما قرآن است. یک آمادگی جهانی می خواهیم. آمادگی جهانی به این است که فقیه ما زیاد داشته باشیم، اسلام شناس عمیق زیاد داشته باشیم. هرکه پسرِ خوش استعدادی دارد، پسر یا دختر لایقی دارد، این حوزه های علمیه را تقویت کند. (والتّفقه فی الدّین)، (والتّثبت فی الأمور) مقاومت کن، با دو تا تهدید و تشر در نرو، (والتّعهد للقرآن) یک زمانی را برای قرآن بگذارید. حالا یا تلاوت، یا حفظ یا تفسیر، اشاره می کنم. (و حُسن الخُلق و أمر المعروف) بعد امام عسگری آخر نامهاش می نویسد که(وأمر شیعتی) به شیعیان من هم این سفارش را بکن، بعد فرمود: نماز شب هم یادت نرود. منتهی نماز شب را سه بار فرمود. امام عسگری نقل می کند که پیغمبر به علی فرمود: (یا علی علیک بصلاه اللیل، علیک بصلاه اللیل، علیک بصلاه اللیل) نماز شب را سه بار سفارش کرد. اصل ارزش ما بیشتر به نافلهها و نمازهای مستحبی است. نمازهای واجب که واجب است. اگر نماز مستحبی خواندیم مهم است. توجه به مستحبات. این نامه ای بود که امام عسگری به ابن بابویه نوشته بود. حالا من از روی نامه چند تا دعا می کنم.
خدایا، امام عسگری به ابن بابویه لقب شیخ، مورد اعتماد، فقیه، خدایا ما را رفتار و کردار و نیّات و افکارمان را جوری قرار بده که همین طور که ابن بابویه این رقمی مورد خطاب امام عسگری قرار گرفت، ما را با لقب های خوب مورد خطاب حضرت مهدی قرار بده. (الهی آمین)
خدایا امام عسگری به ابن بابویه گفت(وفّقک الله لمرضاته) خدایا ما را برای راه رضای تو همه رقم توفیقات را به همه ما مرحمت بفرما. (الهی آمین)
امام عسگری به ابن بابویه گفت نسلت صالح باشد، خدایا نسل ما را صالح قرار بده. (الهی آمین)
یک سلامی هم به امام عسگری بکنیم. (السّلام علیک یا ابا محمد، یا حسن ابن علی، ایّها الزّکی العسکری، یابن رسول الله، یا حجه الله علی خلقه، یا سیّدنا و مولانا، انّا توجّهنا واستشفعنا و توسّلنا بکَ الی الله و قدّمناک بین یدیه حاجاتنا، یا وجیهاً عندالله، اشفع لنا عندالله.) خدایا ظهور فرزندش را نزدیک بفرما. (الهی آمین) ما را مشمول دعاهای فرزندش قرار بده. (الهی آمین) هر کشوری و هر قدرتی هر تصمیمی علیه نظام ما دارد، آن تصمیماتش را متلاشی، تصمیم گیرندگانش را نابود بفرما. (الهی آمین)
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته