متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1383/12/13
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از دبيرستان شما پشت سر شما خيلي تعريف شما را كردند كمالاتي از اينجا نقل كردند و ما هم امروز افتخار داريم كه خدمت شما هستيم عنوان درسمان هم درسهايي از قرآن است كه بيست و پنج است كه در تلويزيون هست قبل از تولد شما شروع شده حالا ما ديگر در آستانه شصت سال هستيم شما زير بيست سال چهل سال فاصله داريم ولي ميتوانيم كه با هم گفتگو داشته باشيم بعنوان يك پدر و پسر بحثي را تهيه كرده بودم كه بگويم تحت عنوان زرنگ كيست، برنده كيست، امتيازات كار براي خدا و غير خدا ولي به ذهنم آمد كه ببينم شما چه ميگوئيد چون همهاش من حرف بزنم درست نيست اين است كه پيشنهاد به ذهنم آمد كه چند تا از شما عزيزان سوال كنيد من جواب بدهم فقط سوال ما دو تا شرط دارد يكي اينكه راجع به افراد از من نپرسيد مثلاً نپرسيد كه نظر شما راجع به فلاني چيه، حالا مردم ايران پاي تلويزيون نشستهاند حالا مشكلشان اين است كه نظر من راجع به فلاني چيه، حالا يا نظرم خوب است يا نظرم بد اين مشكل مردم ايران نيست يك سوالي بپرسيد كه اگر جواب من دو سه دقيقه طول كشيد وقت مردم تلف نشود گوشت كيلويي چند هزار تومان بخورند پاي حرفهاي بي فايده و يا كم فايده من بنشينند يك سوالي بپرسيد كه اگر جوابش را گفتم همه مردم استفاده كنند دوم اينكه. . . پس دو تا شد يكي اينكه سوال راجع به افراد نباشد دوم اينكه پاسخ آن نياز همه مردم باشد حالا من آمادگي دارم هر چند تا سوالي كه شد توي اين بيست و هفت هشت دقيقه جواب بدهم البته دو دقيقه آن توي اين چند دقيقه گذشت آمادگي دارم چند تا سوال را جواب بدهم كه در خدمتتان هستم مخلص شما هم هستيم يا علي.
بسم الله الرحمن الرحيم حاج آقا! نسبت به جوانها وعدههايي داده ميشود ولي در عمل چيزي ديده نميشود ميخواستيم از شما اين سوال را بكنيم.
وفا به وعده در صورت امکان
سوال: وعدههايي داده ميشود عمل نميشود؟ عرض كنم، اصولاً آدم خودش هم. . . حالا يك سوال هم طرح كنيم، بسم الله الرّحمن الرّحيم جلسه درسهايي از قرآن موضوع: پاسخ به چند سوال، 1_ چرا به وعدهها عمل نميشود؟ اين چرا را هم خدا توي قرآن گفته در سوره صف آيه دوم ميگويد كه «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» الصف/2 چرا كاري كه نميكنيد حرفش را ميزنيد؟ اينجا هم كه به بعضي عمل ميشود اينطور نيست كه اگر سي تا كلمه گفتيم به سي تا عمل نكنيم به هر حال، پاسخ: 1_ به بعضي عمل ميشود، اينطور نيست كه بگوئيم به هيچكدام از حرفها عمل نميشود بالاخره به بعضي هايش عمل شد. 2_ آدم وعدههايي را كه به خودش ميدهد نميتواند همهاش را عمل كند تا چه رسد به وعدههايي كه به ديگران ميدهد شما خودت تا حالا چقدر نذر كردهاي قول دادهاي كه خدايا اگر من از اين مرض خوب بشوم، اگر توي امتحان قبول بشوم، اگر چنين بشود، گاهي آدم ميگويد خدايا يك ماشين به من بده هر كس زير باران باشد او را سوار ميكنم بعد همين كه ماشين پيدا ميكند دو سه روز اول عاطفهاش داغ است بعد كم كم. . . يعني انسان هميشه بين طرح و اجرا فاصله است وقتي ميخواستند يوسف را توي چاه بيندازند گفتند «َأَلْقُوهُ»يوسف/10 اما وقتي آمدند لب چاه نگاه به برادر كردند انگار دلشان سوخت قرآن ميفرمايد «يَجْعَلُوهُ» يوسف/15 يعني يوسف را پرت نكنيد او را ببريد كنار چاه و او را بگذاريد يعني بين طرح و عمل مثل امروز، امروز خود بنده يادداشت كردهام اين يادداشتهايي كه ميخواهم بگويم آمدم نگاه به قيافههاي نوراني شما كردم گفتم چرا من حرف بزنم اينها حرف بزنند يعني گاهي اينطور نيست كه من به خودم دروغ بگويم يا به شما گاهي آدم نظرش عوض ميشود پس ببينيد1_ تجديد نظر، يك مسئلهاي است آقاي فلسفي دانشمندي بود خطيب بود بهترين خطيب ايران اين هم نه در يك دهه و دو دهه، شصت سال بهترين گوينده ايران بود نقل شد از ايشان كه وقتي كتاب كودك را مينوشت گاهي قسمتهايي از آنرا چهارده مرتبه نوشت و پاره كرد يعني هي مينوشت، شما انشاءالله بعداً نويسنده ميشويد، گاهي وقتها نويسنده ميشويد كتاب چاپ ميكنيد در چاپ دوم خيلي از حرفهايتان را عوض ميكنيد مهندس هم همينطور است مهندس خانه شانزدهمي كه ميسازد با خانه دوازدهم او. . . پس اين هم يك قانون تجديد نظر و تجربه است. 3_ گاهي دست خودشان نيست، حضرت امام فرمود ما مملكت را آباد ميكنيم خدا لعنت كند دشمنان ايران را جمع شدند صدام را تحريك كردند هشت سال ايران را چنان بمباران كردند كه آنچه پول بنا بود خرج رشد ايران بشود خرج دفاع از ايران شد يعني پولهايي كه خرج جنگ شد توي چاه ميريختند پر ميشد، يعني گاهي هم دست ما نيست يك چيزي به ما تحميل ميشود مثل جنگ تحميلي، شما ميگويي من، به بابا و ننهات ميگويي من يك روز ديگر ميروم نان ميآورم بعد ميروي توي ترافيك گير ميكني يا نانوا تنورش خراب شده يا مشكلي شده گاهي هم اينطوري است گاهي مقصرند، بنابراين هر كس به حرفش عمل نكرد صاف قضاوت نكنيم كه اين مقصر است اين بي دين است اين دروغگو است واقعا گاهي به بعضي رسيدگي ميشود گاهي فكر و سليقهاش عوض ميشود گاهي دست خودشان نيست موانعي ديگر هست گاهي هم مقصرند همه را نميشود. . . يعني در قضاوت يك خورده بايد سريع، چيز نكنيم كه. . . نه ميتوانيم بگوئيم كه همه بي تقصير هستند چون واقعاًَ بعضيها به حرفشان عمل نميكنند مقصرند اين چيزها است گاهي مقصرند گاهي بي تقصير هستند اين سوال اول.
آزادي جوانان در رفتارهاي شخصي و اجتماعي
سلام عليكم بسم الله الرحمن الرحيم حاج آقا! از شما سوالي داشتم ما خيلي شنيدهايم به جوانها نبايد سختگيري كنيم چون ممكن است از دين و ايمانشان زده بشوند و زده بشوند از اين جور مسائل ولي از طرفي هم براي اينكه ممكن است خيلي احساس آزادي زيادي بكنند و به راههاي مختلفي كشيده بشوند من ميخواستم از شما بپرسم كه اين حد چه مقدار است و چه جاهايي بايد سختگيري بكنيم و چه جاهايي بايد به جوانها آزادي داده بشود؟
اين هم سوال خوبي است بالاخره به جوانها آزادي بدهيم يا آزادي ندهيم اگر آزادي ندهيم ميگويند سخت گيري نكنيد تحميل است، گروه فشار است، بد اخلاق است، تند است، خشن است، اگر سخت گيري كني اين لقبها را ميدهند آزادي هم بدهي خوب جوان بالاخره تجربه ندارد اطلاعاتش محدود است اينترنت هست ماهواره هست رفيق بد هست فكر هست شيطان هست شهوت هست بالاخره اين وسط. . . سوال قشنگي است يك صلوات بفرستيد، مرز محبت و خشونت در تربيت اصولاً اسلام هم دين محبت است و در مواردي هم دين خشونت كلمه خشن عربي است آمدند به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) گفتند اين علي بن ابي طالب(عليهما السلام) خيلي آدم خوبي است يك بدي دارد و آن اينكه يك خورده خشن است سخت ميگيرد حضرت رسول فرمود(إنه لخشنن في ذات الله) بدرستي كه او. . . اميرالمومنين خشن است اما درباره خدا خشن است يتيم ببيند زار زار گريه ميكند شبها تا صبح نميخوابد در خانه يتيمها غذا ميدهد محبت دارد تو ميخواهي بيت المال را برداري حيف و ميل كني ميگويي تو حالا يك لبخند بزن شتر ديدي نديدي نخير من مو را از ماست ميكشم بنابراين كلمه خشن داريم.
بايکوت افراد معارض و معاند
مثلاً داريم كه قرآن ميفرمايد «وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» التوبة/73 نسبت به منافقين غليظ باش اينها توطئه گر هستند گاهي ميگويد اصلاً تردشان كن «فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» النساء/140 با اينها ننشينيد اينها فاسد هستند گاهي قرآن ميفرمايد «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» النساء/63 گور پدرشان اعراض كن، از اينها گاهي ميگويد «رِجْسٌ» التوبة/95 فلان گروه نجس هستند اين تعبيرات را توي قرآن داريم گاهي ميگويد توي جامعه حرفهايشان را گوش ندهيد اگر آمدند توي دادگستري گواهي دادند گواهي آنها را قبول نكنيد «وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا» النور/4 يعني ابداً شهادت اينها را قبول نكنيد يعني گوش به حرفهايشان ندهيد.
توي نهج البلاغه ميگويد با اينها مشورت نكن(لا تدخلن في مشورتك) يعني در مشورت هايت فلاني را دخالت نده پس ببينيد در اصطلاح امروزيها ميگويند بايكوت، بايكوتش كردند يعني اينرا از گردونه. . . گاهي وقتها بايد افرادي را از گردونه خارجش كرد يعني چه جوري از گردونه خارج كنيم؟ توي مجلس شورا راهش ندهند(لا تدخلن في مشورتك) حق نداري تو وكيل مجلس بشوي براي اينكه تو فلان فساد را داري، «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» نسبت به بعضي، با اينها ننشين نسبت به بعضي، خشونت و غلظت نسبت به بعضي، نجس بودن نسبت به بعضي، گواهياش را قبول نكردن نسبت به بعضي، البته آيه زياد است البته چون شما بلبداهه سوال كرديد من هم بالبداهه آنهايي كه توي ذهنم بود گفتم وگرنه يك پرونده دارم راجع به بايكوت در قرآن، آيا حق داريم توي جامعه يك گروهي را محروم كنيم؟ ميگويد بله، مثلاً جواني كه توي مسجد نميآيد، ميگويد به او دختر ندهيد براي اينكه كسي كه امت را تحقير ميكند ول كن بابا تو هم هر كه ميخواهد داماد شود ول كن بابا، چون او ميگويد ول كن بابا تو هم بگو ول كن بابا، او كه جامعه اسلامي را بي اعتنايي هست شما هم در داماديش بي اعتنا باشيد اگر همين جوانها. . . اگر به همين حديث امت اسلامي عمل كنند تمام جوانهايي كه ميخواهند داماد شوند ميآيند مسجد چون ميبينند هر جا ميروند خواستگاري ميگويند اهل نماز هست يا نه؟ ميگويند نه، ميگويد ما دختر به بي اعتنا به نماز. . . اگر اهل نماز نبود كه هرگز، منتهي اگر اهل نماز هم بود آنكه مسجدي هست اولويت دارد گاهي وقتها ما ميتوانيم با يك حركتهايي اين رقمي. . . پس يك جاهايي بايد خشونت باشد، اما مسئله رحمت هم نمونه هايش را بگويم كه يكوقت تلقي نشود ما خشونت طلب هستيم.
محبت در برخوردهاي اجتماعي
اسم خدا رحمان است رحيم است «الرّحمن الرّحيم» پيغمبر داريم «وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» الأحزاب/43 پيغمبر اهل رحمت است ما در هر شبانه روز واجب است كه شصت مرتبه كلمه رحمت به زبانمان جاري بشود يعني هر كه نماز ميخواند ميگويد بسم الله الرّحمن الرّحيم دو مرتبه ميگويد الرّحمن الرّحيم باز براي قل هو الله ميگويد بسم الله الرّحمن الرّحيم يعني هر ركعت شش مرتبه كلمه رحم ميگوئيم هر روز واجب است كلمه رحمت را به زبانمان جاري كنيم خوب اين چه تلقيني است يك مسلمان روزي شصت بار بگويد رحم اگر واقعاً بفهمد كه چه ميگويد يك همچين مسلماني ديگر بي رحم نيست شصت بار، كسي شصت بار آب بريزد روي دستش ديگر چركي نميماند بنابراين اصل دين ما رحمت است قرآن ميفرمايد اگر ميخواهي مردم را هدايت كني در امر به معروف با محبت هدايت كن «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» الأحزاب/43 يعني پيغمبر صلوات ميفرستد تا شما را از ظلمات به نور ببرد قرآن ميفرمايد «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» آل عمران/159 از دور تو دور ميشدند پس ما رحمت داريم محبت هم داريم.
اما جوانها، ما بايد با جوانها هم قاطع باشيم هم رحيم يعني محكم جلوي فساد را بگيريم اما با رحمت گاهي هم اگر اضطرار شد با خشونت اگر خواسته باشيم بگوئيم جوان عقدهاي ميشود مثل مادرهايي كه هر چه بچهشان ميخواهد برايش ميخرند ميگوئيم آقا چه خبره؟ ميگويد آخر بچهام عقدهاي ميشود خوب بچهاي كه هر چه خواست بچهاش برايش خريد تا گريه كرد تا جيغ زد پدر و مادر تسليم ميشوند اين بچه لوس ميشود آنوقت پدر و مادري كه بچهشان را لوس در بياورند ميدانيد پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود واي پدران و مادران! پرسيدند يا رسول الله پدران و مادران كافر فرمود نه، واي بر پدران و مادران مسلمان، گفتند آقا چطور پدران و مادران مسلمان را چه جور ميگويي واي، گفت براي اينكه بچهشان را لوس بار ميآورند.
تنبيه مجرم بر اساس قانون نه سليقه
منتهي تنبيه حد و حدود دارد اينطور نيست چون پدر هستي اجازه داري بزني، من يك مثل بزنم امام صادق(عليه السلام) ميخواست يك مثل عملي بزند به يكي از اصحابش گفت شما اجازه ميدهي من دستت را فشار بدهم؟ گفت آقا خواهش ميكنم، امام دست ايشان را گرفت و يك كمي فشار داد فشار كه داد جاي فشار دست آقا روي دستش ماند امام صادق(عليه السلام) فرمود به همين مقداري كه من دست شما را فشار دادم و جايش روي دست شما ماند همين مقدار جريمه دارد يعني امام ميخواست بگويد اينطور نيست كه شما اجازه داشته باشي. . . آقا همچين زدم كه جگرم حال آمد! هم از مشرق زدم هم از مغرب زدم هم از شمال زدم هم از جنوب زدم اينطور نيست كه حالا كه جگرم حال آمد و اين حرفها نيست مثلاً در قرآن ميگويد در موردي فلاني را بزن بعد پشت سر آن امام ميگويد بزن نه يعني اينكه با دسته بيل، با چوب مسواك، چوب مسواك هم به جوري كه جاي آن سرخ نشود، خوب چه جوري آدم با چوب مسواك كه مثل مداد ميماند آدم با قلم مداد بزند آن هم جايش سرخ نشود خوب ميشود قلقلك اينكه ديگر زدن نيست يعني گاهي وقتها ما خشونت هم ميگوييم مرحله دارد حد دارد.
مجرمي خلافكار بود حضرت شلاق را داد گفت او را تنبيه كن مثلاً فرض كنيد شراب خورده بود هشتاد ضربه شلاق داشت اين مثلاً هشتاد و سه ضربه زد حضرت فرمود چند تا زدي گفت هشتاد و سه تا حضرت فرمود هشتاد تا بود چرا سه تا اضافه زدي قنبر را خواباند گفت بخواب، آن سه تايي را كه زياد زده بود پس زد يعني ببينيد تنبيه كجاست؟ در جايي كه رحم هيچ كارآيي ندارد.
برخورد سخت با افراد مردم آزار
ما گاهي وقتها داريم كه برخورد بايد برخورد انقلابي باشد يك نفري بود بنام سماره خيلي آدم بدجنسي بود زمان پيغمبر بد جنس بود زمان حضرت امير بد جنس بود زمان امام حسن بد جنس بود توي كربلا حضور داشت از آن مهرههاي جنايت كار بود اين از اصحاب پيغمبر بود معلوم ميشود كه پيغمبر همه اصحابش هم آدمهاي خوبي نبودهاند ما عقيدهمان اين است كه همه اصحاب پيغمبر خوب نبودند بعضي از اصحاب پيغمبر واقعاً پيغمبر را اذيت ميكردند «يُؤْذُونَ النَّبِيَّ» التوبة/61 اگر بگوئيم همه اصحاب پيغمبر خوب بودند اين آيه لغو است؟ نعوذ باالله، همه اصحاب خوب نبودند درجه داشتند.
اين سماره يك درخت داشت توي باغي به اسم اينكه ميخواهم سر به درختم بزنم ميرفت توي باغ مردم خوب زن و بچه مردم حجاب نداشتند راحت بودند توي خانه خودشان بودند راحت بودند، صاحب گفت بابا تو يك درخت داري به بهانه يك درخت هر وقت ميخواهي سر زده ميآيي خوب ياالله بگو گفت نميگويم به رسول اكرم فرمود اين يك درخت بيشتر ندارد ولي همهاش مزاحم زن و بچهمان است حضرت او را خواست و گفت آقا ميشود يك درختت را بفروشي؟ برو يك جاي ديگر يك درخت بخر، گفت نميخواهم گفت دو برابر پولش را، گفت نميخواهم، گفت ده تا درخت جاي ديگر گفت نميخواهم، گفت من پيغمبرم اين درخت را به اين ببخش من درختهاي بهشتي را براي تو ضمانت ميكنم گفت نميخواهم بعضيها ميروند توي لج، يكي از منبريها ميگفت روضه ميخواندم همه سرشان پائين بود و گريه ميكردند يكي همينطور سرش بالا بود ميگفت از بس نگاه ميكرد من حواسم پرت ميشد ديدم همه سرشان پائين است به اين هم همينطور كه روي منبر نشسته بودم به اين هم گفتم تو هم. . . ميگفت به او گفتم تو هم. . . حضرت معلوم ميشود كه اين آدم مردم آزري است برو درختش را از بيخ بكن و بينداز توي خيابان(لا ضرر و لا ضرار في الاسلام) كسي حق ندارد بعنوان اينكه مالك است مزاحمت براي مردم درست كند واقعاً اگر پليس چند بار اطلاع داد كه ماشين را دوبله پارك نكنيد اگر كسي دوبله پارك كرد آدم بايد باد ماشينش را خالي كند طوري نيست چون به او تذكر ميدهند چند بار كه به او تذكر دادي براي مردم آزاري دست برنداشت آنوقت آنجا ميشود برخورد انقلابي كرد. حضرت امير(عليه السلام) ديد كه يك عده جلوي راه خرما ميفروشند فرمود اينجا خرما ميفروشيد كوچه تنگ است سد معبر ميشود مردم براي عبور و مرور گرفتار ميشوند برويد توي ميداني كه باز است گفتند نميخواهيم حضرت فرمود خيمههايي را كه خرما ميفروشند همه را آتش بزنيد يعني اگر كسي خواسته باشد ايجاد مزاحمت كند براي يك فرد مسلمان بعد از چند تذكر زير نظر امام. . . مسئله مهم است.
بنابراين آزادي به جوانها دادن خوب است چون جوان به هر حال ميخواهد انتخاب كند اين جوان مثل فتيله چراغ هي بالا و پائين ميرود برو بيا، به دست پدر و مادرش اين از خودش اراده ندارد جوان بايد خودش تصميم بگيرد يك مقدار بايد آزادي داد كه جوان قدرت انتخاب داشته باشد از طرفي هم بايد كنترل كرد چون گاهي وقتها انتخاب غلط است از طرفي انتخاب براي او مضر است به ما گفتهاند آقا جنسها را كسي احتكار نكند حكومت اسلامي اميرالمومنين به مالك اشتر ميگويد تو استانداري تو به مردم بگو جنس مورد نياز مردم را در انبار پنهان نكنند اما اگر ديدي باز هم نياز دارند و اين آقا توي انبار جنس را احتكار كرده و در را قفل كرده(نكل به) يعني قفل را بكش، پس ما هم خشونت داريم آنجا كه نياز مردم را انبار كردهايم مردم دارو ميخواهند اين هم براي اينكه دارو گران بشود به مريضها نميفروشد چيزي كه مورد نياز مردم است اگر انبار شد و حكومت اسلامي چند مرتبه هشدار داد ما در اسلام مصادره هم داريم اميرالمومنين فرمود تمام اموالي را كه قبل از من به نور چشميها داده شده است همه را به بيت المال بر ميگردانم گرچه آن اموال مهر خانمشان باشد من از حلوقم آنها بيرون ميكشم رمز اين هم كه با اميرالمومنين ناراحت بودند اين بود.
بنابراين ما يك مواردي هم بايد جوان را آزد بگذاريم هم نبايد آن مقداري آزاد بگذاريم كه ببينيم كه بله دارد سيگاري ميشود كم كم ترياكي ميشود كم كم ديگر پايش از مسجد قطع شد از نماز قطع شد از دين قطع شد دارد كم كم آدم هرزهاي ميشود بالاخره پدر و مادري كه باقيات و صالحات است آن مقداري كه زجر كشيده براي اين بچهاش حالا نبايد به اسم آزادي بچهاش هرز بشود ما در مواردي تنبيه داريم ولي اصل در محبت است.
بنام خدا، حاج آقا! ميخواستم از محضر شما اين سوال را بپرسم كه در زمان حكومت امام علي(عليه السلام) هر فردي كه دزدي ميكرد يك انگشتش را قطع ميكردند نسبت به آن گناهش مجازات ميشد اما براي چه توي اين زمان اين كار را انجام نميدهند به نظر شما اگر اين كار را انجام ميدادند فسادهاي ما كمتر نميشد؟
شما سوال كردي؟ نه، يك سوال، شما سوال نكردي؟ بفرماييد، ها شما سوال كرديد ببخشيد، سوال اين است كه زمان حضرت علي(عليه السلام) دست را قطع ميكردند چرا حالا قطع نميكنند، البته اين كلمه هر كس اشكال دارد اينطور نيست كه. . . زمان حضرت علي و زمان ما حكم خدا عوض نشده دست دزدي را قطع ميكنند كه اينقدر شرط دارد فقط دوربين انگشتهاي من را نشان بدهد، بيست و شش تا، ميدانيد چرا يك خورده آنرا لفت دادم چون معلم اگر سر كلاس زود حرف بزند بچه فراموش ميكند اما اگر بچه زجر كشيد تا ياد گرفت اين ديگر يادش نميرود اگر ميگفتم بيست و شش تا زود از ذهنتان ميرفت اما چون يك خورده زجر كشيديد تا ياد گرفتيد آدم چيزي را كه با زجر. . . ما خودمان توي كتابخانه چيزهايي را كه با زحمت پيدا ميكنيم جان ميكنيم تا يك چيزي را پيدا ميكنيم يادمان نميرود بيست و شش تا شرط دارد.
در زمان حضرت علي هم هر كسي كه دزدي ميكرد دستش را قطع نميكردند اصلاً اگر دزد را گرفتند و گفت آقا من مسئله را بلد نبودم اگر ميدانستم كه دست دزد را قطع ميكنند دزدي نميكردم اگر خبر قطع دست به گوش دزد نرسيده باشد همچين هر دزدي دستش را قطع نميكنند يا اگر يك چيزي را از يك جاي عمومي دزديد دستش را قطع نميكنند مثلاً از مدرسه، دانشگاه، مسجد، دزد هست جريمهاش ميكنند توبيخ ميكنند اما قطع دست مال مسجد و دبيرستان نيست قطع دست مال خانهاي است كه قفل داشته باشد اگر يك خانهاي را كه قفلش را كشيدي و ديوار را سوارخ كردي اما يك جايي كه درش باز است كسي چيزي دزديد دزد هست هر رقم كيفر ممكن است كه قانون براي او تصويب كند اما دست قطع بايد ديوار را سوارخ كني.
دست قطع را بايد دو تا شاهد عادل بدانند يعني دو تا شاهد عادل شهادت بدهند كه اين دزد است آنوقت دو تا شاهد عادل بيايند عادل است آجر كه نيست همينطور نيست كه ديوار را سوارخ كنم دو تا شاهد نگاه ميكنند يعني چهار تا چشم عادل دارند نگاه ميكنند در قفل ميشود تو چه عادلي هستي مگر تو آجري؟ اگر عادلي نهي از منكر كن او عادلي كه با چهار تا چشم ميبيند و قفل را ميشكند و طرف نهي از منكر نميكند پيداست دزد مسلح است يعني دزد مسلح است كه مردم عادل جرأت حرف زدن با او را ندارند بنابراين اگر دزد مسلح بود قفل شكست چهار تا چشم عادل ديدند دو تا عادل ديدند قيمتش هم بايد يك چيز خوبي باشد ديگر مثلاً براي يك كيلو پنبه كه دست را قطع نميكنند بايد يك چيز به درد بخور هم باشد زمان قحطي هم نبايد باشد چون اگر زمان قحطي باشد دزد ميخواهد نان بخورد دستش را قطع نميكنند مال شريك و شاگرد و پسرش هم نباشد چون آنجا دستش را قطع نميكنند خلاصه بيست و شش تا شرط دارد خلاصه هم زمان حضرت علي بيست و شش تا شرط بوده هم حالا الان ماشين خيلي ميدزدند اما. . . اصلاً عادلي نيست كه شهادت بدهد كه من ديدهام دزديدهاند يعني دزدي زياد ميشود اما آن بيست و شش تا شرط جمع نميشود. خوب سوال ديگر.
بسم الله الرحمن الرحيم حاج آقا! ميخواستم بپرسم شرايط امر به معروف و نهي از منكر چي هست و تا چه حدي ما ميتوانيم اين كار را انجام بدهيم و آيا ميتوانيم از خشونت براي اين كار انجام بدهيم يا نه؟
مراحل سه گانه نهي از منکر
امر به معروف و نهي از منكر دو تا واجب است منتهي اول. . . قرآن هميشه امر به معروف را قبل از نهي از منكر آورده «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» بعد گفته «وَيَنْهَاهُمْ عَنْ الْمُنكَرِ» يعني هميشه خوبيها قبل از بديها است اين خودش اصل است دوم امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه مال همه است كه آدم توي قلبش بدش بيايد يك كسي كه گناه ميكند او را تحقير كن قرآن ميفرمايد خلافكاري را كه ديدي «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» عبس/38 يعني عبوس، اينكه ميگويند حضرت عباس، عبوس يعني گنهكاري را كه ديديد لبخند نزنيد خوب اين است يعني در مقابل گناه لبخند بزني شريك هستي كف بزني شريك هستي امام سجاد(عليه السلام) ميفرمايد خدايا اگر جنايتكار وارد شد پيش پاي او گفتم برپا گناه كردهام، براي ستمگر چرا بلند شدي؟ خدا رحمت كند امام را آن زماني كه صدام هنوز رئيس جمهور نشده بود صدام آمد نجف توي يك جلسهاي نميدانم عزايي بود مراسمي بود حضرت امام بود صدام وارد شد خوب صدام نفر دوم عراق بود آن زمان بعداً نفر اول عراق شد همه بلند شدند امام نشست گفت اين جنايتكار است.
دوات ستمگر را مركب بريزي گناه است حتي شترهايش را داده بود به هارون الرشيد اجاره امام فرمود گناه كردهاي گفت چرا؟ گفت دوست داري هارون الرشيد ستمگر زنده بماند كرايه شترها را به تو بدهد؟ گفت آره، گفت همين مقدار كه دوست داري ستمگر زنده بماند گناه كردهاي. مثلاً آدم دست كند توي كيسهاش پول در بياورد چقدر طول ميكشد؟ دو سه ثانيه، امام فرمود اگر اين مقدار راضي باشي كه ستمگر زنده بماند به مقداري كه دست بكند توي جيبش پول را بدهد به شما بعد بميرد همين دو ثانيهاي كه راضي هستي ستمگر زنده بماند گناه كردهاي يعني ما از نظر قلبي حتي يك گناه از يك نفر نبايد راضي به گناهش باشيم لااقل كسي كه گناه ميكند حداقل واجب اين است كه عبوس كنيم چون اين دختري كه خودش را درست ميكند ميخواهد جوانها به او نگاه كنند اگر يك روز جوانهاي ايران تصميم بگيرند هر دختري كه خودش را آرايش كرده آمده خودش را نشان بدهد همچين كنند چون اين دختر ميداند كه كسي به او نگاه نميكند ميگويد پس براي كي آرايش بكنم، پس براي كي؟
مي گويند يك بچهاي رفت اقتصاد بخواند سر كلاس استاد اقتصاد، گفت آقا شما حرف ميزنيد ما حرفهاي شما را ميفهميم دليلي نيست كه اين لامپها روشن باشد چراغها را خاموش كنيد توي تاريكي هم حرفهاي شما را ميفهميم گفتند خيلي خوب لامپها را خاموش ميكنيم يكمرتبه ديدند اين پسر دارد لخت ميشود گفتند چرا لخت ميشوي گفت آخر لباس پوشيدهام كه مردم نبينند وقتي اتاق تاريك است و استاد من را نميبيند براي چي لباسها را بپوشم استهلاك دارد استاد گفت بلند شود برو تو اقتصاد دان هستي چون اصلش تو نيازي به درس اقتصاد نداري.
آن دختري كه خودش را درست ميكند ميخواهد به او نگاه كنند اگر ديد مردم از او تنفر دارند يك كسي يك خانه مجلل ميسازد توي يك شهري توي يك روستايي همه. . . اگر چهار نفر كه آمدند بروند به اين آقايي كه خانه شيك دارد روشان را برگرداندند به او سلام نكردند اين ديگر خانه قشنگ نميسازد همين قيافهها پدر آدم را در ميآورد اصلاً سكوت. . . زمان شاه در اهواز يك راهپيمايي شد هيچ مرگ بر شاه هم نميگفتند همينطور راه ميرفتند رئيس ساواك اهواز آمد گفت يك فحش بدهيد لااقل ما راحت شويم شما سكوتتان پدر ما را در ميآورد پس يك مرحله از امر به معروف اين است كه ما قلباً از همه بديها بدمان بيايد يعني در قلب.
دومين مرحله با زبان است كه اين كار را نكن سومين مرحله با قدرت است مرحله قلبي بر همه واجب است اين مرحله بر همه لازم است، مرحله بزن بكوب بر همه لازم نيست بايد يك مراحلي. . . چون اگر بزن بكوب باشد او ميزند اين هم ميزند اصلش مملكت چي ميشود. ببينيد يك ماشيني كه منكر انجام ميدهد يعني خيابان يك طرفه است اين ماشين دارد از آنطرف ميآيد يك وظيفهاي همه شوفر تاكسيها دارند كه همه چراغ بزنند و بوق بزنند كه چرا خلاف ميآيي اين يك وظيفه است كه مال قلب است بوق زدن مال قلب است بوق زدن مال زبان است يك چيز هم كه از اين ماشينهاي گردان دار پليس بيايد و ببيند و جريمه كند پس يك بوق داريم كه همه بايد بوق بزنند يك چراغ داريم همه بايد چراغ بزنند يك جريمه داريم كه كار همه نيست امر به معروف يك شرايط اين چنيني دارد.
ما از اينكه يك نيم ساعتي خدمت شما بوديم با شما گپ زديم اميدوارم كه خدا همهتان را توفيق بدهد و شما را به خدا ميسپاريم.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته