متن برنامه ی درس هاییاز قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی تاريخ پخش ::1384/2/8
بسم الله الرحمن الرحيم.
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
بحث امروز ما، بحث اين جلسه ما امروز گفتم اين جلسه براي اينكه بحثها شب پخش ميشه ميگن مگه قرائتي روز حرف ميزنه گفتم اين جلسه كه هم شامل هم شب بشه هم روز بحث اين جلسه ما همراه چند جلسه قبل راجع به ازدواجِ خداوند حكيم همه كارهاش رو حكمتِ وقتي كه به يكي يه چيزي رو ميده رو حكمت وقتي يه چيزي رو ميگيره رو حكمت مثلاً نوزاد فوت نميتونه بكنه چون بچه وقتي بدنيا مياد بكجا ميخواد فوت كنه اما مكيدن و ميدونه چون فعلاًً زندگيش بند به مكيدن يعني خدا مكيدن رو ياد داده اما فوت كردن و ياد نداده پيشوني ما صافِ اما گوش ما چين و چروك داره چون اين گوش ميخواد امواج بگيره با اين هيئت جهت صدا روآدم تشخيص ميده اگر گوش ما مثل پيشوني صاف باشه صدا را ميفهميم حالا نميدونم كدوم طرف آب دهن ما شيرين اشك ما شور اشك از ده ماده تركيب شده كه ساختمان چشم بايد با همين ماده مرطوب نگه داشته بشه با همين آب نمك آب دهن ما به اندازه توليد ميشه زياد توليد ميشه مشكل داشتيم كم توليد ميشه مشكل داشتيم خدا حكيم از موي درون بيني گرفته تا گودي كف پا گرفته تا اينكه ما كربن ميريزيم عوضش درختها كربن ميگيرند اكسيژن ميسازند.
1- غريزه جنسي، براساس حكمت
هستي حكيمانه است يكي از حكمتهاي خدا همين غرايز از جمله غريزه جنسي، شهوت شهوت اگر نباشه هيچ انگيزهاي براي تشكيل زندگي نيست انگيزه نباشه نسل قطع ميشه يعني ضامن بقاي نسل اين غريزه منتها اين غريزه مثل گاز ميمونه گاز اگر از كپسول مسير خودش وارد چراغ شد همش نفع است حرارتش و نورش روشناييش پختن غذاش اما اگر اين گاز بصورت انفجاري باشه همش خطر از شهوت بايد استفاده طبيعي كرد(ناخونك زدن تحريك مصنوعي كردن اگر ببينيد غذا به طور طبيعي دفع بشه سالم اگر شما خواسته باشي انگشت بزني تو حلقت غذا رو بياري بيرون اين آفت داره) بطور طبيعي خداوند جوري ساخته اتوماتيك ضعفا رو جبران كرده خدا انوجاي هم كه چيزي نميده حكمت مثلاً نوزاد عقل نداره چقدر خدا حكيم واقعاً اگر بچههاي نوزاد كوچولوها عقل ميداشتند هروز صبح كه مادرشون ميخواست قنداقشون عوض كنه لباسشون عوض كنه كلي اين بچه خجالت ميكشيد اما چون عقل نداره ميخنده مثل اينكه كار خوبي كرده يعني انوجايي هم كه خدا عقل نميدهد رو حكمت عقل هم دادن خدا حكيمانه است هم ندادنش حكيمانه است همش حكمت ما اكسيژن و ميگيريم كربن ميديم درخت كربن ميگير اكسيژن ميده هر دوش حكيمانه است بايد تنظيمي بشه اين فضا كه درو زمين حكيمانست كم بشه سنگهاي آسموني له ميكنند ما رو بايد يه مقداري ضخامت فضا جوري باشه كه اين سنگها رو بتونه مشتعل كنه غريزه جنسي از ابتكارات خداست خدا ميگند مبتكر بديع، بدع بديع با عين بديع السماوات بديع يعني يه كاري كرده كه ابتكاري خداوند بديع غير از اينكه خالق ممكنه كوزه گرم خالق يعني كوزه خلق ميكنه اما همه كوزه هاش يه شكله اما بديع يعني دو تا شكل مثل هم نيست دو تا شكل مثل هم باشه صداي او فرق ميكنه صداشون مثل هم باشه علياي حال اين هميت غريزه جنسي از الطاف الهي(خوب اين غريزه مثل لوله ميمونه اگر يه لوله چند تا شكاف داشت ديگه وقتي شيرو وا ميكني آبش زور نداره مثل معده اگر معده همينطور كه ميره يه انگشت حلوا خورديم يه خرما م خورديم يه پسته هم خورديم يه آدامس هم خورديم يه شكلات هم خورديم ديگه وقتي ميريم خونه اشتها نداريم چون چيزي رو ديديم ناخونك زديم خورديم و بعد ديگه اون اشتها نداريم يه مرد و جووني چش چرون يه نگاه به اون ميكنه و يه خورده كيف ميكنه يه خورده نگاه به اون ميكنه اون همينطور بعد وقتي ميره خونه اين خانومش ديگه خيلي دوسش نداره چون نيروي محبتش متمركز نيست نيروش بيرون پخش شد وقتي نيروش پخش شد تمركز نداره هر چي علاقه)
2- آرايش بي جا، نفي آرامش ديگران
من معتقدم اين خانمها كه خودشون آرايش ميكنند ضربه به خودشون ميزنند چون مثلاً چند هزار تا خانم آرايش كرده مياد خودشو نشون مردا ميده اين مردا وقتي نگاههاي مختلف به اينا كرد علاقه مرد به خودش جذب ميكنه وقتي ميره خونه به همسرش علاقه چنداني نداره فردا هم يه خانم ديگه شوهر همين خانمي كه امروز دل برد يه خانم ديگه دل شوهر اين خانم بگين خواهد برد يعني شما امروز با قيافت علاقه مرد م را نسبت به خانمش جلب ميكنيد فردا هم خانمها ديگه كه از شما جون ترند چون شما كه ديگه تو اين سن نميمونيد يه ده سال بيست سال جور دگه از شما بهترا ميياند از شما بهترا كه اومدند لباساشون شيكتر ميشه اونوقت همينطور كه شما دل را بردي زنهاي آينده دل شوهر شما رو خواهند برد داريم اگر به زن كسي خيانت كردي حديث داريم اگر به زن كسي خيانت كردي به خانومت خيانت ميكنند اينها حساب داره اينا حساب داره چشم بايد پاك باشه جامعه پاك ميشه خانمها جلوه گري نكنند هوا داره گرم ميشه گرمتر ميشه هدفشون از اين كار چيه خودشون مطرح ميكنند اون وقت بعضي از دخترها فكر ميكنند هر چي قشنگتر خودشون مطرح كنند دلربا ترند جونا بيشتر مياند سراغش با اينكه همون جوني كه امروز با اين دختر با چشم و ابرو خوش وبش ميكنه يا با گفتن و اينا خوش و بش ميكنه همين جون خواسته باشه بگيره اين دختر را نميگيره ميگه اينا معلوم نيست همينطور كه من باشون بودم شايد ده تا ديگم باشون حرف زده يعني خود اون جوني كه امروز شما رو ميپسنده براي گفتگو براي ازدواج شما رو قبول نخواهد كرد فكر نكنيد كه اينا. . . ما بايد مسئله شهوت از طريق ازدواج منتها چيزي كه بشه ازدواج و آسان كرد بسم الله.
3- پرداخت بخشي از مهريه در آغاز زندگي
يكي از راههاي ازدواج اينه كه دوماد يه مقدار مهريهاي كه ميخواد بده يه مقدار و قبلش بده اين هم مشكل جهازيه حل ميشه هم بركاتي داره من چند تا از بركاتش ميگم مثلاً داماد اينقدر سكه گفته بگو آقا يك پنجمش و يك دهمش و يك بيستمش و چند سكه اگه زودتر بده بار جهازيه برداشته ميشه اين يكي دوم عروس به خواطر جهازيه ش منت به دوماد نميذاره چون ميدونه از پول دوماد جهازيه ش رو جور كرد عروس ميگه دوماد دوستم داره خودش زندگي من و درست كرده عروس ميگه دوماد زندگي رو كمك كرد براي جهاز يه من نسبت به مرد يه مقدار تواضعش بيشتر مرد نيش نميزنه بگه جهازيت كم ميگه خوب توكم سكه دادي ميخواستي جهازيم بيشتر باشهها ببينيد اينا بركاتشها يكي از راههاي كه بسياري از مشكلات راحل ميكنه اين كه مرد وقتي كه مثلاً ميخواد بگه فرض كنيد صد تا سكه دويست تا سكه پنجاه تا سكه بگه آقا ده تا سكه ش و بيست تا سكه ش و الان ميدم مشكل جهازيه حل ميشه مشكلي كه دوماد و فاميل دوماد خواند گفت جهازيه دختر آخه نميدونيد اينا كه دختر دارند چقدر قصه ميخورند ميگه بابا اين دختر من بره خون شوهرش فاميلاي شوهر ميگن جهازيهاش كم نيست انوجوري شوهر شما ده تا سكه داد جهازيهاش همينه اين كار سابقه داره بله جهازيه حضرت زهرا با پول حضرت اميرِ حضرت امير وقتي اومد خواستگاري پيغمبر گفت چيچي داري گفت يه اسبي دارم و يه زرهاي دارم و شمشير دارم نميدونم چيي دارم گفت خيلي خوب اينا كه حالا واجب داشته باش اونا كه خيلي واجب نيست برو بفروش رفتند فروختند و پول آوردن و اونوقت صورت جهازيهاي تنظيم شد كه اينا رو براي حضرت زهرا تهيه كنيد كه حالا انشاءالله جهازيه حضرت زهرا يادم باشه تولد حضرت زهرا بگم يه جهازيه ساده دغدغه مادر عروس از مادر شوهر و دغدغه فاميل عروس از فاميل شوهر حل ميشه چون جهازيه از خود شوهر بخشي از دين داده ميشه شوهر تحقير نميكنه خانم رو براي كم و زياد عروس عروس دوست داره شوهر و ميگه اين در زندگي من كمكم كرد اينا بركات و در تاريخ هم همينطور بوده مقداري نقدينه باشه اين ميتونه حل كنه اما اگر مهريه رو.
4- رقابت در كمالات نه تجمّلات
مهريه رو حديث داريم بهترين زن اين احسنهن وجها اقلهن مهرا بهترين زن اين كه شكلش خوب باشه مهرش كم باشه نه حالا مثلاً چشم و هم چشمي در كمالات قرآن ميگه(وفي ذلك فليتنافس المتنافسون) يعني اگر ميخواهيد رقابت داشته باشيد تو اينا رقابت داشته باشيد آقا دختر عمو اينقدر سكه من بايد بيشتر باشم من چيم از اون كمتر اون ديپلم من فوق ديپلمم اون نميدونم بابا ش كاسب من بابام تاجر اون نميدونم باباش استوار باباي من سرهنگ اين چشم و هم چشمي اگر اينطور باشه مهر حضرت زهرا بايد چقدر باشه گاهي وقتها يكي از مشكلات اين كه ما همسطح نيستيم از نظر علمي ما از نظر فكري بايد همسطح باشيم نه از نظر علمي فرق بين فكر و علم ممكن از نظر علمي هم سطح باشند ولي فكري به هم نخور ممكن قيمت يه قالي با قيمت يك ماشين يكي باشه مثلاً اين قالي 5 ميليون باشه ماشين هم 5 ميليون اما آيا ماشين و قالي ميشه با هم پيوند داد خيليها هر دو ليسانسند هر دو فوق ليسانسند از نظر علمي مگه زن مرجع تقليد بايد مرجع تقليد باشه مراجع تقليد خانمهاشون يا خانه دارند همشون تقريباً خانوماشون خانومهاي خونه داريند هشتاد سال شيرين زندگي ميكنند فكرشون بعضي از عروسها يه غيضهاي ميكنند بايست شوهر من زبونش اينجور رقمي نباشه لهجه نداشته باشه مثلاً لهجه چش آقا اين لري حرف ميزنه كاشوني حرف ميزنه يزدي حرف ميزنه تركي حرف ميزنه نميدونم رشتي حرف ميزنه مثلاً لهجه عيب مگه ما مسلمان نيستيم بسم الله الرحمن الرحيم از قران بخونم و من آياته. . . . . . . . . . . . . . اختلاف السنتكم(سوره روم، آيه 22) لهجه از قدرت نمايي خداست خدا نمايش داده كه هر كسي با يك لهجه حرف بزنه قرآن بخونم هيچ آيه و حديثي نداريم كه فلان لهجه از فلان لهجه ارزشش بيشتر آقا لهجت و رها كن چرا چرا بله يكوقت ميگن قرائتي تو اگر كاشوني حرف بزني مردم نميفهمند مردم نميفهمند خوب اينجا بايد حرف بزنم ممكن يه لهجه باشه مردم نفهمند هر شهري يه جوري حرف ميزنند كه اكثر مردم نميفهمند مثلاً تخفيف ميدهند اگر مردم نميفهمند بايد لهجه يه جوري باشه كه مردم بفهمند ولي من اين شمال دوست دارم بخاطر لهجش بخاطر فاميلاش فاميلاش چه اشكال دارند آقا فاميلش چنين چنين شغل پدرش شغل پدرش چه اشكالي داره ما در اصل برامون لقمه حلال مهم به سلمان فارسي گفتند ريش تو بهتر يا دم سگ ميخواستند سلمان را بشكنند تحقيرش كنند سلمان يه نگاهي كرد و گفت كه هر كدوم كه از پل سراط بگذر.
5- عزّت واقعي، نه خيالي
آقا فلاني غني فلاني فقير با خانواده فقير وصلت كردي حديث بخونم حديث داريم ان الغنا والفقر بعد الارض الالله فعلاً نگيد كي فقير كي غني كي غني كي فقير ما يه خورده گير اعتقادي داريم مثلاً فكر ميكنيم عزتمون اين كه شوهرمون اسم و رسم داشته باشه عزتمون اين كه با فلان فاميل وصلت كنيم خيال ميكنيم عزتمون خيال ميكنيم عزتمون خيال ميكنيم عزتمون توي دنياي خياليم(متاسفانه تو دنياي آخوندام تو اين خيالها هست متاسفانه تو طلبه هام اينها نفوذ كرده من يادم نميره حدود الان 60 سالم 40 سال پيش تقريباً طلبه بيست ساله بودم به اين فكر افتادم بچهها رو جمع كنم براشون كلاس بذارم چطور ما پزشك اطفال داريم من بشم آخوند اطفال حالا بيست و چند سالم بود تقريباً حالا درست يادم نيست ولي ده سال تقريباً قبل از انقلاب بود وقتي راه ميرفتم تو يه شهري اين بچه كوچولوها عقب من ميدويدند يه نفر گفت آقاي قرائتي تو به فكر آيندهات نيستي گفتم مثلاً آينده چي ميشه گفت آخه اين بچه كوچولوها كه عقب كسي ميدوند دونبال دو چيز ميدوند يا عقب ديونه ميدوند يا عقب سگ توله يا بچه سگ ميبينند بچهها عقبش ميدوند يه ديونه هم ببينند بچهها عقبش ميدوند حالا تو داري راه ميري يه مشت بچه كوچولو هم عقبت ميدوند اين زشت گفتم نه زشت نيست مگه پزشك اطفال زشت من ميخوام آخوند اطفال باشم آخوند بچهها خدا ميدونه يادم كساني كه ميگفتند ما براي آينده تو غصه ميخوريم تو در آينده بدبخت خواهي شد هيچ كس تو رو آدم حسابي نخواد دونست همه اوناي كه به فكر عضمت بودند كنار رفتند ما از راه كلاس بچهها حالا الان شما همه مهندسيد يا نميدونم تكنسينيد يا نميدونم فوق ليسانسيد اصلاً من گاهي جلسه دارم كه از دم پريروز شيراز بود يه جلسه داشتم حدود صد نفر همه پزشك بودند تهران ما يه جلسهاي داريم همه پزشكِ فوق تخصصند غير فوق تخصص نيست اگر خدا خواسته باشه بده از همون بچهها آدم كلاس بزرگا ميره براي عزت خودتون فكر نكنيد فقط بنده خدا باشيد خدا بلد خدا باشه آخه ما گيرمون اينه كه ما بلد خداييم به هر چي من يادت ميدم گوش بده اين رقمي خدايي كن ما بنده گي خودمون و يادمون ميره كلاس براي خدا ميزاريم جيب ما همين شما خواهش ميكنم برا خدا كلاس نذار يد. خواهش ميكنم كه شما براي خدا كلاس نگذاريد، دخترت را بده همچين ميشود بعد همچين ميشود بعد. . . خدا ميداند كه چقدر آدم به من نصيحت كردهاند كه آقاي قرائتي تلويزيون را ول كن بيست و پنج سال توي تلويزيون درست نيست يك مدتي توي تلويزيون نيا كه مردم بگويند قرائتي كجاست؟ بعد بيا كه بگويند آمد! گفتم بابا آخر اين همه شهيد دادهاند انقلاب شده است يك انقلاب شده، مجلسي، طوسي، مفيد، حلّي، طبرسي، چقدر مراجع و علما خون و دل خوردهاند و امكانات نداشتهاند حالا در سايه انقلاب و امام و شهدا به ما گفتهاند بيا يك آيه حديث بخوان حالا به من بگويند كجاست؟ من اگر همه شبكهها هر شب بيايند هر چه دارم ميگويم بعد ميگويم علمم تمام شد خداحافظ، كجاست، دكان است، با هواپيما برو پرستيژ آن بالاتر است) ماشين عروس اين رقمي باشد كه از آن خيابان برويم بيشتر بوق بزنيم بيشتر بوق بزنيم همهاش دردسر است مشكل جوانهاي ما اين است كه خيال ميكنند عزتشان توي بوق است عزت آنها توي خانه شخصي است عزت آنها توي مهر بالاست، عزت آنها ازدواج با فلان آقا است، اينها خيالي است اين تيغها را در بياوريم تمام ميشود ما بيشتر از مشكل اقتصادي مستضعف فكر هستيم.
يك كسي ميخواست از ايران فرار كند فرودگاه او را گرفتند گفتند زنجير طلا گردن تو است اين ارز مملكت است گفتاي پسر جان عرض مملكت اين طلا نيست ارز مملكت مخ من است كه دارم ميروم بيرون البته خوب برگشت بد هم نيست عدهاي ميروند برمي گردند خبري جايي نيست. مشكل ما مشكل اين است.
6- دقت، مشورت و سپس توكل به خدا
توكل، اصولاً ما نميدانيم كه پسره كي است؟ اگر همه چيز را بدانيم كه توكل توي آن نيست آقا دو تا چهار تا است توكل كن خوب توكل نميخواهد دو دو تا چهار تا است معناي توكل اين است كه بخشي را تحقيق ميكنيم بخشي را هم نميدانيم به خدا واگذار ميكنيم اگر همهاش بگوئيم من بايد يقين داشته باشم بالاخره شما بعد از بيست سال بازنشست ميشوي هفت سال ديگر قرارداديت رسمي ميشود بعد نه سال ديگر قول ميدهي كه از خانه پدرت بلند شوي آنوقت كجا خانه چند متري ميخواهي بگيري آپارتماني يا ويلا؟ شهر يا حاشيه شهر؟ تمام زير و بم زندگي را روز اول ميخواهند بدانند خوب بسم الله اگر همه چيزي را بداني آنوقت معناي توكل چي است؟ معناي توكل اين است كه بخشي مشورت ميكني دقت لازم ميكني و بخشي از آنرا به خدا واگذار ميكني همهاش محاسبه نيست قرآن بخوانم برايتان، ببخشيد از خودم حرف ميزنم بد است از قرآن بگويم «وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلْ» آل عمران/122 فقط بر خدا توكل كن آنهايي كه ميگويند اگر من با فلاني باشم فلاني عوضاش با فلاني. . . چه مشكلاتي برايمان پيش ميآيد يك كسي به يك كسي سفارش ميكرد ميگفت من نگران وضع تو هستم ميخواهي داماد شوي پس يك نصيحت به تو ميكنم گفت بگو، گفت اگر ميخواهي زن بگيري زن سيد بگير براي اينكه زن سيد بگير چون اگر فردا فقير شدي ما بتوانيم بگوئيم زن ايشان سيد است به هواي زن سيد خمس به زنت بدهيم آنوقت زنت به تو كمك كند ببينيد سر تا پا شرك است نوح به پسرش گفت ايمان بياور سوار شو خدا اراده كرده كه كفار را غرق كند گفت من غرق نميشوم تا ببينم غرق ميشوم «قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي» هود/43 يعني من فوري ميروم سراغ كوه، كوه من را حفظ ميكند من غرق نميشوم فوري ميروم سر كوه قرآن ميگويد پسر نوح هم غرق شد تمام اينهايي كه ميگويند مدركات را بگير سآوي الي مدرك، مدرك حفظم ميكند ما اينقدر فوق ليسانس گرسنه داريم، اينقدر آدم داريم كه مدرك ندارد ولي سير است تحصيل خوب است ولي نه اينكه تحصيل تكيه گاه شما باشد تحصيل ارزش است به شرطي كه جاي توكل ننشيند.
آدم برادر داشته باشد خوب است اما برادر نبايد جاي توكل بنشيند يكبار يوسف(عليه السلام) خنديد گفتند چرا ميخندي؟ گفت من ديدم كه ده تا برادر دارم گفتم با وجود اين ده تا برادر كسي نخواهد توانست بگويد بالاي چشم تو ابرو است حالا ميبينم به همان كه دلم خوش بود همانها آمدند من را توي چاه انداختند توكل فقط بر خدا اينها مهم است.
(زماني كه امام(رحمه الله عليه) تركيه تبعيد بودند طلبه نجف بودم كه امام تشريف آوردند نجف چون باباي من را ترسانده بودند كه چرا پسرت را طلبه كردهاي چون باباي من بازاري بود ميگفتند بازاري بچهاش را بفرستد دنبال تجارت آن زمان هم كه طلبگي يعني فقر البته حالا هم غير از آنهايي كه پستي دارند يا قاضي هستند يا خطيب هستند يا نويسنده هستند بدنه طلبهها در سطح ضعيفي هستند يعني شايد بشود گفت نود و پنج درصد طلبهها زندگيشان بسيار ساده است پنج شش درصد حالا وكيل هستند وزير هستند قاضي هستند امام جمعه هستند آنها حالا ماشينشان از. . . . ولي باقيها ماشينشان توي جوب افتاده است حداقل حقوق است الان بالاترين حقوق حوزه علميه قم صد و بيست هزار تومان يعني باسواد ترين طلبهها مگر اينكه نويسنده باشد گوينده باشد يك كار اجرايي بكند به بابام گفتند چرا پسرت را طلبه كردي بدبخت شد يك حديثي داريم هر كس برود مكه بيمه ميشود ديگر فقير نميشود ما طلبه نجف بوديم بابام پولي فرستاد گفت با ماشين برو مكه كه من از بس كه بازاريها من را ترساندهاند كه تو گدا ميشوي من خاطرم جمع بشود كه تو لااقل گدا نميشوي با ماشين كه ميرفتيم چون هشت روز رفت آن بود و هشت روز برگشت از راه بيت المقدس و اردن و سوريه و مرز تبوك يكي دو روز هم توي مرز ده پانزده روز توي ماشين بوديم آنجا چهل پنجاه تا از اين نانهاي ماشيني دو آتشه خشك ميكردند توي كيسه شكري همراه خودشان ميبردند به نانوا گفتيم چهل تا نان به ما بده مسافر مكه هستيم آخر شب رفتيم چهل تا نان را گرفتيم نانها را كه دستمان داد گفتيم آقا ببخشيد يك نان هم بده امشب بخوريم بعد گفتيم يعني چه خوب يكياش را بخور مثل اينكه آدم يك صندوق انگور بخرد بعد هم بگويد آقا يك سير انگور بده الان بخورم حرف غلط است با خودم گفتم كسي كه چهل تا نان دستش است كه گرسنگي نميخورد خوب يكياش را بخور گفتم آقا ببخشيد اين كلمهاي كه گفتم لغو بود نانها را آورديم اتاقمان كوچك بود اتاق بغليمان بزرگ بود گفتيم اين نانها را خشك كنيم ميخواهم ببريم مكه اجازه گرفتيم نانها را خشك كرديم بعد آمديم اتاق غذا بخوريم ديديم سفره نان نيست رفتيم اتاق بغلي ديديم در را قفل كرده است و رفته است رفتيم بخوابيم ديديم گرسنهمان است مدرسه آيت الله بروجردي بود سه طبقه بود هر طبقه هشتاد تا اتاق داشت ما ديديم همه طلبهها خوابيدهاند حدود دوازده شب است سه تا چراغ روشن است رفتيم گفتيم آقا شما توي سفره نان نداريد سفر را باز كردند باندازه يك اسكنان مثلاً هزار توماني يك تكه نان سوخته سياه اين كه سير نميشويم اين اتاق و آن اتاق هر كدام يك پاره نان گرفتيم و رفتيم بنده الان شصت سال دارم در عمرم يك شب نان گدايي خوردهام و آن شبي بوده است كه چهل تا نان داغ روي دستم بوده است تكيه نكنيد به كارخانه تكيه نكنيد به مدرك تكيه نكنيد به اينكه رأي اول را ميآوريد ممكن است امسال رأي اول را ميآوريد سال بعد رأي آخر را هم نياوريد.)
7- توكّل به خدا در مورد آينده زندگي
حديث داريم اگر ايمانت به چيزي است كه توي دستت است پول زور، اگر به چيزهايي كه داري دل خوش هستي ايمانت قوي است به شرطي ايمان شما قوي است كه به آنچه در دست خدا است دل ببندي نه به آنچه كه در دست خودت است ما يكوقت توي هواپيما نشسته بوديم سرمهماندار گفت تا چند لحظه ديگر هواپيما در فرودگاه كجا مينشيند آمد گفتم خانم بگو انشاء الله گفت انشاء الله نميخواهد كامپيوتر نشان داد گفتم هواپيماهايي كه سقوط ميكند كامپيوتر ندارد؟ گفت چرا همه دارند، گفتم اگر بخواهد سقوط كند خدا كه منتظر نميماند اگر كامپيوتر دارد سقوط نكند اگر كامپيوتر ندارد سقوط كند قهر خدا، مقدرات الهي منتظهر كامپيوتر تو نيست برو بگو گفت چشم ميروم ميگويم اين خانم هم رفت گفت تا چند لحظه ديگر هواپيما در فرودگاه مينشيند انشاء الله برگشت گفت آقاي قرائتي انشاء الله را گفتم، گفتم آفرين خواستم يك جايزه به او بدهم جايزه نداشتم به بغل دستيام كه يكي از نمايندههاي مجلس بود گفتم شما چيزي نداري خودنويسي چيزي، گفت چرا؟ خودنويسي گرفتيم و جايزه داديم به اين خانم آخر من خودم نداشتم ماه رجب يك دعايي هست كه دستشان را به ريششان ميگيرند همچين ميكنند يك كسي ريش نداشت ريش بغلياش را گرفت همچين كرد! حالا اين. . . حالا شايد هم اگر خودم بودم نميدادم بهرحال معلوم نيست ميدادم. . . عرض كنم به حضور شما جوانهاي ما ازدواج نميكنند چون بعضي از آنها مثل پسر نوح شدهاند پسر نوح ميگفت «سآوي إلي جبل يعصمني» من پناه ميبرم به كوه من را حفظ ميكند پناه ميبرم به فاميل اين فاميل من را حفظ ميكند پناه ميبرم به مدرك خانه شخصي. . . عروسي كه ميگويد تا خانه شخصي نداري سراغ من نيا اين سآوي الي خانه شخصي، اگر بناست خوش باشي توي خانه اجارهاي هم خوش هستي اگر بناست خوش نباشي توي خانه شخصي هم خوش نيستي. به اين مقدمات زياد توجه نكنيد.
«قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمْ الْفِرَارُ إِنْ فَرَرْتُمْ» الأحزاب/16 فكر نكنيد كه اگر ساختمانهاي برجي باشد ديگر. . . صدام چقدر پناهگاه براي خودش ساخت؟ اينقدر پناهگاههاي زيرزمين محكم براي خودش ساخته بود كه با هيچ قدرت و بمبي متلاشي نميشد عالي ترين استحكامها را صدام براي خودش حفظ كرده بود شاه ما با صدام چند تا فرق داشت شاه ما بيرونيها را ديده بود صدام توي عراق سنگر درست كرده بود هم شاه را ديديد كه گريه كنان فرار كرد و هم صدام را ديديد كه با دستبند جلو آمد خدا ميخواهد من هستم خيلي تكيه نكنيد.
8- پاكي و ايمان، محور اصلي در انتخاب همسر
اگر پسر خوبي است به او زن بدهيد اگر دختر خوبي است او را بگيريد والله اين شغل عمويش، شغل پدرش به نظرم فلان است، مادرش چيه، برادرش چيه، اگر دختر خوبي است، روي دختر چند تا حساب كنيد روي پسر چند تا يكي اين دختر و پسر لقمه چي خورده است با لقمه حلال رشد كرده است يا لقمه حرام؟ فاميل پاك هستند يا ناپاك؟ حديث داريم اگر فاميل ناپاك باشند ولو دختر خوشگل باشد پسر خوشگل باشد ولي فاميل آنها خوب نيستند حديث داريم مثل آنها مثل گل قشنگي است كه ريشه آن توي پهن است گل خوشگل است اما ريشهاش توي پهن است اعتقاد دارد يا نه؟ در انتخاب همسر اصل ايمان و اعتقاد است «وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ» البقرة/221 اگر اعتقاد نباشد.
رئيس دفتر ازدواجي به من گفت عروس از داماد هزار سكه گرفت گفتيم بابا اين ندارد اين خودش را هم بكشد نخواهد داشت گفت نه ما اين داماد را بايد اينقدر چهار ميخ كنيم كه فرار نكند ميگفت بنده خودم عقد كردم با هزار سكه بعد از چند هفته خودم آمدم توي همان دفتر خودم آمد دختر آمد گفت آقا مهرم حلال جانم آزاد اينطور نيست كه هزار سكه را «ألا بذكر الله تطمئن. . . ألا بذكر هزار سكه تطمئن. . . اين تطمئن القلوبش به هزار تا سكه است پسر نوح ميگفت كوه من را نجات ميدهد ما ميگوئيم. . . يك مقداري بايد جاي توكل بماند تحقيق بايد بشود مشورت هم بايد بشود گاهي وقتها ميگويند عروس وقتي راه ميرود به نظرم يك ميلي متر بابا عروس سي تا كمال دارد اين پسر به نظرم يكي از اين بندهايش. . . مثل اينكه داماد چهار انگشتي است؟ آقا جان به بلال گفتند اين اشهد أن لا إله الا الله را اسهد أن لا إله إلا الله فرمود بلال اينقدر كمال دارد كه خدا سين او را جاي شين. . . اين معنايش اينست توي انتخاب همسر يك دختر و پسري كه كمال دارند والله شما. . . يكي از اين دندانهايش پشت دندانش وقتي ميخندد اين نوك دندانش. . . بابا آن وقتي كه ميخندد همچين كن و بخند. . . داماد به اين خوبي را بخاطر يك ميلي متر ساق پا يك ميلي متر. . . زن آدم بايد وقتي نگاهش ميكند دوستش داشته باشد پسر را وقتي نگاهش ميكني بايد دوستش داشته باشي اصل علاقه را من قبول دارم شكل را هم قبول دارم اما وسوسههايي را كه نشان ميدهد. . . حالا اينرا ردش كنيم شايد يك خواستگار بهتر آمد ما داريم يكي از افرادي كه توي ايران كارخانههاي مهمي دارد دخترش بزرگ بود گفتند اين دختر خواستگار اول كه برايش آمد گفت من بابام كارخانه دارد شايد بهترش بيايد دو سه سال گذشت ديگر هيچكس نيامد آقا به بنده ميگويند آقاي قرائتي يك حديث بخوان ميگويم چشم بسم الله الرحمن الرحيم حديث اين است اگر بگويم بايستيد تا جمعيت جمع بشود يكوقت ميايستيم تا جمعيت جمع بشود ميبيني حديث هم از دست رفت ما گير شرق بوديم راحت شديم گير غرب بوديم راحت شديم حالا گير خودمان افتادهايم گير خيالمان گير وهممان گير وسواسيمان گير حرف مردم، «قُلْ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» الأنعام/91 بگو خدا باقي را بريز دور(چهل و سه تا به امام دري وري ميگفت امام گوش نميداد) اگر داماد و عروس خوب هستند حرف مردم را گوش نكنيد شما همينجوري يواشكي عقد كرديد تالار نگرفتيد؟ بسم الله الرحمن الرحيم تالار نگرفتيم چون ديديم اگر تالار بگيريم بايد به داماد فشار بيايد و قرآن ميگويد به داماد فشار نياوريد حضرت شعيب دخترش را داد به حضرت موسي گفت چه جوري؟ به قول امروزيها تالار بگيريم يا نگيريم فرمود «وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» القصص/27 داماد گفت كه ما آسانمان اين است كه اين كار را نكنيم بسيار خوب. . . بسياري از قيدها را ما خودمان گذاشتهايم از گير شرق بيرون آمديم الحمدلله رب العالمين از گير غرب بيرون آمديم الحمدلله رب العالمين از گير خودمان و آداب و رسوم هم بايد بيرون بيائيم همينطور كه در جبهه خط شكن بود بايد ما در دنيا. . . بنده خودم در دنياي آخوندي پنج تا خط شكني كردم خط اول اينكه همه گفتند ميرويم منبر من گفتم ميروم پاي تخته سياه همه براي بزرگها حرف ميزنند من گفتم براي بچهها حرف ميزنم همه ميگرياندند من گفتم ميخندانم همه صبر ميكردند تا مردم دعوت كنند من گفتم در خانهها را ميزنم بچهها را دعوت ميكنم يك خورده جابجا كردم موفق شدم خيلي وقتها خودمان گير خودمان هستيم اين گير را بردار مشكل حل ميشود.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد(صل الله عليه و آله و سلم) ايمان و اراده و توكلي به ما بده آنچه خرافات است آنچه آداب و روسوم غلط آنچه پندار وهم آلود است از ذهن ما بيرون برود و هر چه زودتر ازدواج آسان بشود.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته