متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1383/7/28
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد و آل محمد
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
بحث ما توي اين ايام آياتي است كه اشاره دارد به اهل بيت، يعني امامان معصوم ما فرمودهاند كه اين آيه نظر به اهل بيت دارد، و اينها دو رقم آيه هستند بعضي آيهها نظر به هر خوبي دارد كه رئيس خوبها اهل بيت است مثل اينكه مثلاً ميگوئيم دانشمند همـﺔ دانشمندان را شامل ميشود اما آن كسي كه دانشمند ترين است فرد برجستهاش همان كسي است كه از همهاش باسوادتر است بعضي از آيات هم مخصوص به اهل بيت است شامل كسي ديگر نميشود.
امام علي(عليه السلام) فرمود(القرآن اثلاثا) قرآن سه قسم ميشود(ثلث فينا و في عدونا) يك سوم آن اشاره دارد به خط حق و خط باطل، يعني راه راست كدام است راه چپ كدام است شما نماز كه ميخواني يك سوم نماز، يعني يك سوم سوره حمد اين است «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ» زنده باد كساني كه(انعمت عليهم) مرده باد(مغضوبين) مرده باد(ضالين) يعني توي همين سوره حمد يك قسمت آن ميگويد راه حق كدام است راه باطل كدام است، شما در سر نماز ميگويي من را در راه حق قرار بده و در راه باطل قرار نده همينطور كه سوره حمد اينطور است امام علي(عليه السلام) ميفرمايد يك سوم قرآن با قصه، با اشاره، با كنايه، علني و غير علني، ميفرمايد اين راه حق است اين راه باطل، اين فرد حق است اين فرد باطل است، (ثلث سنن) يك سوم هم سنتها است كي چه كرد، كي همچين شد، كي چه نكرد همچين نشد «فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ» الحاقة/5 هلاك شدند چون طغيان كردند «فَأَخَذَهُمْ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» آل عمران/11 خلاف كردند آنها را گرفتيم، قوم لوط چي شد؟ قوم موسي چي شد؟ قوم هود چي شد؟ قوم عاد چي شد؟ قوم فرعون چي شد؟ قوم عيسي چي شد، قوم موسي چي شد؟ يعني اين سنتها. . . يعني تاريخي است كه نه سرگذشت. . . آخر يك تاريخ داريم يك فلسفـﺔ تاريخ، من اينرا يكوقت ديگر هم گفتهام يك بار ديگر هم بگويم چون معلوم نيست كه اينهايي الان پاي تلويزيون هستند همانها باشند، حالا اگر همانها هستند دو بار بشنوند آدم گل خوب را دو بار بو ميكند. تاريخ چيه؟ فلسفـﺔ تاريخ چيه؟ حوادث گذشته را ميگويند تاريخ، گذشته چي شد، چي شد، چي شد، چي شد؟ فلسفـﺔ تاريخ اين است كه ما از گذشتهها يك درسي ميگيريم براي زندگي امروز، آن درس و قانون را به آن ميگويند فلسفـﺔ تاريخ، بگذاريد مثال عوامي بزنم، بچهاي ميرود توي خيابان به ماشين ميخورد مادرش به برادرش ميگويد حسن جان توي خيابان نرو مگر نديدي كه ديروز پسر عمويت، پسر همسايه، پسر خالهات رفت به ماشين خورد و چه حادثـﺔ خطرناكي پيش آمد ديروز كي به ماشين خورده تاريخ است يا فلسفـﺔ تاريخ؟ با هم بگوئيد، حادثـه ديروز ميشود تاريخ، اين مادر توي خانه از آن حادثـﺔ تلخ ديروز درس عبرت ميگيرد كه تو امروز حواست را جمع كن اين را ميگويند فلسـفـﺔ تاريخ، پس حوادث گذشته تاريخ است درس و عبرت و قانوني كه از حادثـﺔ ديروز ميگيريم براي زندگي امروز آن قانوني كه براي زندگي امروز ميگيريم ميشود فلسفـه تاريخ.
(ثلث فينا و في عدونا) يك سوم قرآن راجع به اين است كه رهبر حق كيست رهبر باطل كيست طرفداران حق، طرفداران باطل، (ثلث سنن و امثال) يك سوم قرآن سنتها و فلسفـﺔ تاريخ است كه از تاريخ اقوام گذشته درس بگيريد(و ثلث فرائض و احكام) يك سوم آن هم بكن نكنها است چه كاري بكن چه كاري نكن «كُلُوا» «وَلَا تَأْكُلُوا» «وَقُولُوا» «لَا تَقُولُوا» «وَاعْبُدُوا» «لَا تَعْبُدُوا» از خدا عبادت بكنيد از كفر و شيطان(لا تعبدوا الشيطان) بكن نكنها، اوامر و نواهي، امام باقر(عليه السلام) فرمود آيههايي كه نازل ميشود گرچه مصداق خاصي هم دارد اما اين براي همـﺔ تاريخ است وگرنه اگر براي يك تاريخ باشد(ما بقي من القرآن الشئ) چيزي از قرآن باقي نميماند، يعني اگر قرآن يك چيزي را ميگويد اين براي آن است كه فتوكپياش را براي امروز هم صادر كنيم يك خورده روشنتر حرف بزنم، خدا قصـﺔ يوسف را نقل ميكند كه زني عاشق يوسف شد يك روز اتاقها را خلوت كرد و درها را هم سفت محكم بست به يوسف گفت بيا با هم خلوت كنيم، با هم باشيم، يوسف هم رو به در فرار كرد اين خانم هم عقب او دويد پيراهنش را از عقب كشيد و پاره شد يكمرتبه در باز شد و زن ديد كه آبرويش دارد ميرود گفت اين قصد بد داشته يك نفر شاهد كه آنجا بود گفت نگاه كنيد كه پيراهن از كجا پاره شده اگر پيراهن از عقب پاره شده پيداست كه خانم قصد بد داشته چون يوسف داشته در ميرفته اين خانم از عقب كشيده اگر پيراهن از جلو پاره شده معلوم ميشود كه يوسف قصد بد داشته يعني جرم شناسي از راه آثار، قصه تمام شد آخر سوره يوسف قرآن ميگويد «وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» يوسف/22اي جوانها فكر نكنيد براي شما دارم تاريخ ميگويم هر كدام صحنهاي خطر ناك برايتان پيش آمد كه خواستند شما را به دام بيندازند اگر براي خدا و اراده با توكل به خدا از گناه در رفتيد همان عزتي كه به يوسف داديم همان علم و معارف و تعبير خوابي كه به يوسف داديم به تو هم ميدهيم «وَكَذَلِكَ» يعني ايضاً، و همچنين، «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» به همـﺔ نيكوكاران يك همچين چيزي ميدهيم يعني فكر نكن كه قصـﺔ يوسف مال يك يوسف است هر كس در تاريخ كار يوسفي كند اجر يوسفي را هم خواهد داشت هر كس كار فرعوني كند قهر خدا را نسبت به فرعونها دريافت خواهد كرد.
امام باقر(عليه السلام) ميفرمايد درست است كه يك عيسي و يك فرعون و يك يوسف است اما اين يك نسخه است كه فتوكپياش براي طول تاريخ براي همه صادر ميشود.
خانمها چي؟ همـﺔ خانمها دنبال اين ميگردند كه يك شوهري گيرشان بيايد، دخترهايي كه همسر ندارند خانه، ماشين، تلفن، طلا، كاخ، باغ، چي، چي، چي، فرعون يك باغهايي داشت نهرهايي از توي باغاش ميرفت به مردم ميگفت چرا ميرويد سراغ موسي «الَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» ملك مصر را نميبيني كه حكومت دست من است «الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي» الزخرف/51 نميبينيد كه نهر آب از زير پايم رد ميشود، موسي كيه؟ يك چوپان آمده پيغمبر شده، طلاها دست من است، قپهها روي دوش من است، مدالها روي سينـﺔ من آويزان است، زن فرعون همه را ديد آخرش قرآن ميگويد كه خدايا نه كاخ ميخواهم نه باغ ميخواهم، نه طلا، خدايا من را از شر فرعون نجات بده من خانـﺔ خودت را ميخواهم يك چيزي ميگويند. . . چشم انداز بيست ساله، ما الان چشم اندازمان بيست ساله است، اين زن فرعون چشم اندازش تا ابديت است گفت «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ» التحريم/11 خدايا من چشم انداز آنطرف را ميخواهم «وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ» التحريم/11 خدايا من را نجات بده از شر فرعون، نه كاخ ميخواهم نه باغ، اين قصـﺔ آسيه زن فرعون را ميگويد به خانمها، ميگويد هر خانمي چشم اندازش رضاي خدا بود، هر كه چشم اندازش قيامت بود، هر كه به زرق و برق دنيا جذب نشد، هر كه حقيقت را ديد و از باطل گريخت، آن چيزي را كه به آن خانم داديم به توِ خانم هم ميدهيم. امام باقر ميفرمايد(و لو ان الايـ? اذا نزلت في قوم ثم مات اولئك القوم ماتت الايـ?) اگر آيه فقط براي قصـﺔ يوسف باشد پس ما براي چه الان قصـﺔ يوسف را ميخوانيم؟ يوسف بود و تمام شد و رفت، ميگويد يوسف است يعني همهتان يوسف هستيد ميگويد زن فرعون يعني همهتان ميتوانيد مثل زن فرعون باشيد، ميگويد يونس را نجات داديم ميگويد «وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» الأنبياء/88 همـﺔ افراد اگر گير كنند ما ميتوانيم نجاتشان بدهيم بنابراين نسخههاي قرآن هيچوقت منحصر به فرد نيست نسخههاي قرآن قابل تكثير و فتوكپي هم هست.
داريم راجع به اميرالمومنين صحبت ميكنيم قرآن ميفرمايد «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ» البقرة/42 شما حق را كتمان نكنيد، حق را با باطل قاطي نكنيد، مصداق بارز آن همين است. امام صادق(عليه السلام) حوزه علميه داشت در مقابل حوزه علميه امام صادق آمدند حوزه علميه درست كردند. اصلاً يك چيزي به شما بگويم يكي از مراجع تقليد توي تحقيقي كه دارد نوشته علتي كه در شام مسجد اموي را ساختند بخاطر اينكه مردم از فكر مسجد النبي و مسجد مدينه فكرشان برود سمت مسجد اموي يعني گاهي وقتها رقيب تراشي ميكنند يعني براي اينكه مردم را از يك فكري منصرف كنند يك چيزي ميسازند كه مردم. . . نخود سياه اينجا هم ميگويند؟ ها؟ ميگويند فرستاديم دنبال نخود سياه، حكومتها افرادي را دنبال نخود سياه ميبرند بسياري از ورزشهايي كه تلويزيون نشان ميدهد نخود سياه است همـﺔ ما مينشينيم بين دو كشور كه توپ كجا كجا رفت، آنوقت نميفهميم نفتمان كجا ميرود، گازمان كجا ميرود، نميفهميم جوانيمان كجا ميرود، اصلاً از خودمان غافل ميشويم، اگر اين ساعتي كه من به توپ نگاه ميكنم اگر به برادرم درس بدهم برادرم شاگرد اول ميشود البته نميگويم كه ورزش نكنيد ورزش بكنيد اما تماشاي ورزش بيش از مقدار كم تلف كردن عمر است حالا پنج دقيقه ده دقيقه طوري نيست افرادي هستند كه يازده ساعت مينشيند ورزش نگاه ميكند آخر سال هم بيست و دو تا تجديدي ميآورد اين نخود سياه است، ورزش ما نخود سياه نباشد. . .
قرآن ميفرمايد «وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» البقرة/43 با افرادي كه ركوع ميكنند ركوع كنيد، آنوقت امام باقر(عليه السلام) ميفرمايد اولين كسي كه ركوع كرد كي بود؟ پيغمبر و علي بودند اگر خواسته باشيم با اولين ركوع كنندگان باشيم بايد با علي(عليه السلام)باشيم، قرآن ميفرمايد «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» الإسراء/23 گرچه راجع به احسان والدين هم من يك خورده حرف زدم اما اجازه بدهيد يك خورده ديگر صحبت كنم چند تا نكته راجع به اين آيه بگويم.
نكاتي را كه ميخواهم بگويم، البته تفسيرش را مفصل نوشتهام حدود سي و پنج تا نكته اين آيه دارد اما دو سه تا را بگويم يكي اين است كه قرآن ميفرمايد «وَقَضَى رَبُّكَ» قضاوت كرد خداي تو، «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ» بعد ميگويد «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» الإسراء/23 قضي، نميگويد(حكم) نميگويد(امر) خدا امر كرده كه به والدين احسان كنيد ميگويد خدا قضاوت كرد، قضاوت در جايي ميگويند كه ديگر وقتي قضاوت شد برو برگرد ندارد، يعني دستور حتمي است، تازه نگفته(قضي الله) خدا قضاوت كرده ميگويد(ربك)، ميدانيد چرا ربك گفته؟ (رب) يعني تربيت، ميگويد چون ميخواهم تو را تربيتت كنم يك همچين دستوري را به تو دادهام، يعني چون ميخواهم به تو رشد بدهم يكي از راههاي رسيده به رشد اين است كه انسان«وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» پس(قضي) يعني دستور حتمي است(ربك) يعني ميخواهم به تو رشد بدهم بعد جملـﺔ«وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» كنار توحيد است خداوند دستور داد كه «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ» يعني فقط خدا پرستي، فقط توحيد، بعد از توحيد ميگويد «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» يعني جايگاه پدر و مادر كنار خداست بعد هم نگفته(و الي الوالدين احسانا) اگر ميگفت(والي الوالدين احسانا) بسوي پدر و مادر احسان كنيد يعني برنج بخر، گوشت و نان بخر، برايش بفرست اين«وَبِالْوَالِدَيْنِ» باء، باء الصاق به قول ما طلبهها، يعني قاشق پلو را دهانش بگذار غذا دهان بابات بگذار نه اينكه كيسـﺔ برنج بفرستي برايش، اگر پول برايش بفرستي ميشود(و الي الوالدين) اگر چاي دهانش بگذاري ميشود«وَبِالْوَالِدَيْنِ» ميگويد با دست خودت اين كار را بكن. بعد هم نگفته(و بالوالدين انفاقا) يعني به پدر و مادرت انفاق كن پول بده، گاهي پدر و مادر نيازي به پول ندارند اما نياز به احسان دارند پول نميخواهد محبت ميخواهد بعد هم نگاه ميكني چهار مرتبه اينرا توي قرآن گفته، آنوقت يك خاطره تلخ، بعضي از دانشجوهاي ما، سربازهاي ما، توي پادگانها توي دانشگاهها هم ميتواند تلفن كند هم ميتواند نامه بنويسد اما تلفن نميكند نامه نمينويسد دلش ميخواهد خوب پدر و مادرش دلتنگ بشوند كه وقتي مادرش او را ميبيند جيغ بكشد يعني چهار تا آيـﺔ قرآن را زير پا ميگذارد كه خودش را لوس كند گاهي وقتها هم كه نامه مينويسد تلخيها را مينويسد(و بالوالدين اضرارا) مادر نبودي كه ديشب يك موش قد يك گربه، مادر نبودي بخاري ما نفتش تمام شد، شوفاژ ما گازش تمام شد، يعني اگر هم تلخي هست تلخيها را مينويسد(احسانا) يعني خبرهاي تلخ را به پدر و مادرت نده حالا اينرا كه ميدانستيد. يك چيزي كه نميدانستيد. . . آنكه نميدانيد اين است(قال رسول الله انا و علي ابوا هذه الامـ?) پيغمبر فرمود من و علي(عليهما السلام) پدر اين امت هستيم(و لحقنا عليهم اعظم من حق والديهم) حق پيغمبر و علي بر مردم بيش از حق پدر و مادر است بر فرزند يعني اگر قرآن ميگويد «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» كانال يك آن پدر و مادر است كه توي خانه است كانال دو آن مراد از پدر و مادر رهبران آسماني هستند(انا و علي ابوا هذه الامـ?) امام پدر ما است، معلم پدر ما است.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنْ اللَّهِ صِبْغَةً» البقرة/138 صبغه، يعني كارهايتان را رنگ خدايي بدهيد. من امروز صبح توي استانداري بودم همـﺔ مديرهاي كل دعوت شده بودند صحبت بود خدمت به مردم همهاش خدمت به مردم بود، البته حرف خوبي است، به ما گفتند چند دقيقه صحبت كن من گفتم خدمت به مردم براي رضاي خدا، چون اگر خدمت به مردم كردي براي خدا نباشد از مردم انتقام ميكشي، عقدهاي ميشوي ميگويي ما اين همه خدمت كرديم آخرش توي كانديدها به ما رأي ندادند اگر خدمت به مردم كردي براي خدا از مردم توقع نداري، اما اگر خدمت به مردم كردي براي مردم از مردم توقع داري و اگر يك زماني مردم توقع تو را انجام ندادند علاقهات به مردم كم ميشود. ببينيد برادرها و خواهرها يك چيزي برايتان بگويم خيلي اينرا گفتهاند، خدايا تو را به حق هر عزيزي، زمان عزيز، شب عزيز، روز عزيز، از مردان عزيز، زنان عزيز، هر كسي كه پهلوي تو عزيز است، به همـﺔ ما اخلاص مرحمت بفرما(الهي آمين).
اگر كسي خدايي بشود يعني صبغه الله رنگ خدا را داشته باشد، صباغ يعني رنگرز، اگر كسي رنگ الهي داشت رنگ الهي را خدا ميگويد في سبيل الله توي قرآن خيلي داريم «ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ» البقرة/207 براي خدا «لِوَجْهِ اللَّهِ» الإنسان/9 برعكس آن حدود دويست مرتبه توي قرآن داريم «دُونِ اللَّهِ» البقرة/23 غير خدا، اين چيه كه صدها بار توي جاده ميگويد راه خدا، راه خدا، رضاي خدا، وجه خدا، حدود دويست بار هم ميگويد غير خدا نرويد، غير خدا نرويد، چه مسئلهاي است كه توي قرآن حدود چهارصد مرتبه توي قرآن كه دويست بار ميگويد به سمت خدا برو حدود دويست مرتبه ميگويد به سمت غير خدا نرو چي چيه؟ دويست تا تابلو، مگر اين جاده چقدر خطرناك است؟ چون انسان هميشه سراغ غير خدا ميرود دانشجو براي غير خدا درس نخوانده عقدهاي ميشود ميگويد ما فوق ليسانس هستيم جمهوري اسلامي براي ما هيچ كاري نكرده، آقا! جمهوري اسلامي پول خرج تو كرده باسوادت كرده حالا ميگويد نه هم باسوادم كند هم كولم كند يعني اگر بنده درس بخوانم كه به من بگويند آيت الله همين كه ديدم به آن آيت الله ميگويند به من آيت الله نميگويند عقدهاي ميشوم اما اگر كسي براي خدا درس خواند حالا براي او صلوات بفرستند براي او نفرستند به او چاي بدهند به او ندهند او امام جمعه بشود آن نشود آن رأي بياورد آن رأي نياورد اگر با خدا معامله كردي از هيچكس توقع نداريم و هميشه با مردم رفيق هستيم مثل كسي كه ازدواج كند براي خدا، كسي اگر ازدواج كند براي خدا كه خدايا من جوان هستم نياز به همسر دارم اين جوان هم بنده خوبي بود اهل نماز بود اهل تقوي بود كمالات الهي را داشت من با اين ازدواج كردم، اگر براي خدا ازدواج كني اين ازدواج دائمي است، اما اگر براي ماشين سوپر دولوكس ازداوج كردي تا ماشين ميافتد توي دره ميگويي يالله طلاق بده من نميخواهم چون ازدواج براي ماشين. . . وقتي ماشين رد شد ازدواج هم. . . يا دختري را گرفتهاي بخاطر اينكه شكل او خوش قيافه است تا اين دختر تب ميكند ميگويي من يك زن ديگر ميخواهم يعني اگر براي شكل بود شكل برگشت تو هم برمي گردي براي ماشين بود ماشين رفت تو هم ميروي اما اگر چيزي براي خدا شد هيچوقت تاريخ مصرف آن كم نميشود مردم امام حسين(عليه السلام) را براي خدا دوست دارند تا حالا عشق مردم از امام حسين(عليه السلام) كم نشده ولي عروس را بخاطر شكلش دوست دارند همين كه عروس پير شد ديگر علاقـﺔ قبلي وجود ندارد، حديث داريم اگر همسري را براي پول و شكلش بگيريد خدا هر دو را از تو ميگيرد چون پول ميرود شكل هم ميرود اما اگر ازدواج براي خدا بود هميشه ميماند.
(صبغه الله) يعني رنگ خدايي رنگ خدايي هميشه ميماند حسين(عليه السلام) تكه تكه شد اما به اهدافش رسيد، چون حسين(عليه السلام) اين بود من ميخواهيم نهي از منكر كنم و حكومت و رژيم بني اميه منكر هستند وجود يزيد منكر است من بايد تكه تكه بشوم اما اين رژيم را واژگون كنم بالاخره امام حسين(عليه السلام) رژيم بني اميه را واژگون كرد امام حسين(عليه السلام) پيروز شد، پيروز معنايش اين نيست كه توي جنگ پيروز شويم ممكن است انسان توي جنگ شهيد بشود، صدام خيلي از بچههاي ما را كشت اما بالاخره جمهوري اسلامي پيروز شد پيروزي اين نيست كه ما كشته نشويم پيروزي اين است كه ما به اهدافمان برسيم هر كه به هدفش رسيد پيروز است ممكن است انسان گريه كند به هدفش برسد شما در خانـﺔ خدا گريه ميكني اما حاجتت را ميگيري هر كس به آرزويش رسيد پيروز است(صبغه الله) آيـﺔ قرآن است يعني رنگ خدا، امام صادق فرمود(الصبغه اميرالمومنين) رنگ خدايي يعني رنگ ولايت(بالولايـ? في الميثاق) يعني خط رهبري گم نشود يعني اهل بيت را فراموش نكنيم رنگ الهي، باقي چيزها ميپرد چقدر به عشق سردار قادسيه جوانهاي عراقي آمدند كشته شدند صدام كو؟ معاونانش كو؟ وزرا كو؟ جوانها چي؟ الان ويلچري ما با ويلچري عراق هر دو روي ويلچر نشستهاند اين دست داده آن هم دست داده اين پا داده آن هم پا داده اين نخاعي است آن هم نخاعي است اما نخاعي ايران ميگويد ما كه قصد حمله نداشتيم صدام به ما حمله كرد دفاع از دين وطن ناموس واجب است امام خميني فرمود دفاع واجب است ما رفتيم براي انجام واجب الان هم توي ماشين نشستهايم توي ويلچر نشستهايم آرام است، يعني با خودش حساب ميكند. اما ويلچريهاي صدام ميگويند چه؟ ما براي چي به صدام كمك كرديم؟ صدام هوسش گرفت سردار قادسيه بشود آمريكا ميگفت به تو كمك ميكنم، شوروي ميگفت كمكت ميكنم، غرب هم گفت كه به تو كمك ميكنم، كشورهاي خليج هم گفتند كه به تو كمك ميكنيم، او بخاطر اينكه سردار قادسيه شود ما را فرستاد جبهه ما الان با كي حساب كنيم؟ كو صدام، هيچي. قرآن ميفرمايد «إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ» با الف، نه با عين، يعني درد، اگر شما درد ميكشيد «فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ» النساء/104 دشمنان شما هم توي ويلچر نشستهاند آنها هم درد ميكشند منتهي «وَتَرْجُونَ مِنْ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ» النساء/104 شما خدا داريد آنها خدا ندارند امام حسين(عليه السلام) در دعا ميفرمايد خدايا هر كه تو را دارد چه ندارد؟ (ماذا فقد ما وجدك) هر كه تو را دارد چي ندارد و هر كه تو را ندارد چي دارد؟ يوسف توي چاه هيچي نداشت خدا داشت برادران يوسف بيرون چاه همه چيزي داشتند خدا نداشتند و بالاخره برادرها سقوط كردند يوسف درخشيد امام حسين(عليه السلام) زير سم اسب هيچي نداشت و حكومت بني اميه و يزيد همه چيزي داشتند بالاخره امام حسين(عليه السلام) آمد جلو بني اميه محو شد هر كه خدا دارد همه چيزي دارد هر كه خدا ندارد هيچي ندارد اين جملـﺔ امام حسين(عليه السلام) است امام علي(عليه السلام) ميفرمايد رنگ خدايي يعني كارهايتان را رنگ معنوي به آن بدهيد من اين مثل را يكوقت يك جايي زدهام نميدانم كه كجا زدهام، رنگ مردم پاك ميشود شما تخم مرغ را كه رنگ ميكنيد يك خورده با آب دهان به آن دست بمالي پاك ميشود چون شما رنگ كردهاي رنگ خلق پاك ميشود اما رنگ خالق، خدا هم دم طاووس را رنگ كرده شما آب همـﺔ اقيانوسها را شيلنگ بگير به دم طاووس همـﺔ اقيانوسها را به دم طاووس بگيري دم طاووس پاك نميشود تخم مرغ را كه شما رنگ كردهاي با آب دهان پاك ميشود طاووس را كه خدا رنگ كرد رنگش تا ابد پاك نميشود ميگويد اگر ميخواهيد پاك نشويد رنگ الهي داشته باشيد(ما عندكم ينفد) آنچه رنگ شماست ميرود. يك كسي حجاب دارد چرا حجاب داري؟ براي رضاي خدا، اين حجابش تا ابد ميماند روز قيامت هم ثواب ميبرد يكي وضع حجابش بد است براي چي؟ دلم ميخواهد اين جوان خوشش بيايد دلم ميخواهد بگويم من روشنفكر هستم چه روشنفكري؟ يك كسي قيافهاش را درست ميكند خودش را حفظ ميكند اين آهنگ را گوش نميدهد اين غذا را نميخورد با اين آدم نمينشيند اين امضاي ناحق را نميكند تمام اينهايي كه رنگ الهي هستند ميمانند لحظـﺔ مرگ خوشحالند تا ابديت هم خوشحالند امام علي(عليه السلام) فرمود صبغه الله ما هستيم.
«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ» البقرة/143 امام فرمود ما هستيم، ما شما را امت ميانه قرار داديم تا شاهد مردم باشيد، خوب، يك سوال: شاهد بايد عادل باشد يا فاسق هم ميتواند باشد؟ شاهد دو تا شرط دارد يكي بايد علم داشته باشد يكي بايد عادل باشد كسي كه ميخواهد شاهد بر مردم باشد هم بايد كارهاي مردم را بداند هم بايد عادل باشد پس معلوم است كه ما. . . اصلاً شما ميدانيد كه من چه كردهام؟ نه، من هم كه نميدانم شما چه كردهايد، پس اينكه ميگويد(جعلناكم) اين(كم) شامل من و شما نميشود چون اگر شامل من و شما بشود من بايد كارهاي شما را بدانم من كارهاي شما را خبر ندارم، شما هم كارهاي من را خبر نداريد شاهد بايد عادل باشد خبر داشته باشد امام فرمود مراد از امت اهل بيت هستند اهل بيت هم ميدانند كي چه ميكند چون هر هفته كارهاي ما را اهل بيت ميدانند كارهاي ما به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) عرضه ميشود هم آنها ميدانند و هم آنها عدالت دارند. ما كار همديگر را خبر نداريم عادل هم نيستيم امام فرمود اينكه قرآن ميگويد شما امت ميانه هستيد تا شاهد بر مردم باشيد شاهد بر مردم دو تا شرط دارد 1- كار مردم را بداند كه شهادت بدهد 2- عدالت داشته باشد ما يا در دانستن گير هستيم يا در عدالت گير هستيم پس آن كسي كه هم كارها را ميداند و هم عادل است جزو اهل بيت است.
چي دارم ميگويم؟ آياتي را ميگويم كه روايات ما ميگويند مراد از اين آيه توي قرآن ما هستيم يعني سيماي اهل بيت در قرآن. چند تا را توي اين جلسه گفتم.
خدايا تو را به حق آيـه قرآنت قسم ميدهيم روز به روز ايمان ما، علم ما، عقل ما، تجربـه ما، معرفت ما، اخلاص ما، شور ما، سوز ما، ملت ما، آبروي ما، قدرت ما و وحدت ما را بيشتر بفرما(الهي آمين).
بدخواهان ما را شاد نكن(الهي آمين).
يك دنيا داريم، يك دنيا و آخرت داريم، يك آخرت تنها، سه تا دعا ميكنم: خدايا ما را در دنيا از غافلين قرار نده(الهي آمين) در دنيا و آخرت از زيانكاران و خاسرين قرار نده(الهي آمين) در آخرتِ تنها، ما را اهل حسرت قرار نده(الهي آمين).
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته