متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1383/1/27
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحثى را داشتيم راجع به اينكه در توجيه و تحليل مىاندازيم به گردن اين و آن سه چهار تا را جلسه قبل گفتيم كه گاهى گردن… مىگوئيم نمىدانستيم گاهى مىگوييم دشمن قوى بود گاهى مىگوييم نظامى كه توى آن زندگى مىكرديم شرائط آماده نبود گرفتار ماديات و مشكلات مادى بشويم.
گاهى هم گردن خدا مىاندازيم پس بحث ما ادامه بحث قبل توجيه و تفسير و تحليل نابجا درباره ناگواريها، ناگواريها كه پيش مىآيد مىگوئيم اين بود همچين شد. گاهى وقتها ناگواريها را گردن خدا مىاندازيم سوره والفجر «اذ ما ابتله ربّه فاكرمه» وقتى خدا اكرام كرد به بشر وقتى خداوند به بشر لطف مىكند مىگويد: «ربّ اكرمنى» خداوند اكرام كرده به من خدا دوستم داردها! امسال خدا دوستمان دارد خدا چراغها را سبز كرد اما «اذا ما ابتله فقدر عليه رزقه» اما اگر خدا يك خورده تنگ گرفت مىگويد «رب اهاننى» خدا به من اهانت كرده. خلاصه دست خودش است سفت كن و شُل كن دست خودش است مىبندد باز مىكند چراغ قرمز چراغ سبز دست خودش است خدا خواسته ديگر مىاندازيم گردن خدا اين درست است يا نه سوره والفجر مىفرمايد «كلاّ معناى كلاّ يعنى اين دو تا درست نيست، درست نيست گردن خدا نيداز پس چيه؟ مىدانى چرا اينطور كردم «بل» بلكه دليل اينست «لا تكرمون اليتيم» به تو دادم به يتيم ندادى پارسال كه به تو دادم به يتيم ندادى «و لا تعاضون على طعام مسكين» به مسكين هم ندادى «و تاكلون التّراث الكلاً لمّا» خوردى ميراث را، ارث را خوردى «اكلاً لما» يعنى خوردى بدون اينكه بدانى از حلال است يا از حرام تا فلانى مُرد پريدى ارثش را گرفتى فكر نكردى بابا اين فلانى به كسى بدهكار نيست زكات و خمساش را داده، همين طور قورت دادى خوردى.
«و تحبون المال» محبت دارى به مال، خيلى پول پرستى «حُبّاً جمّاً» علّت اينكه امسال به تو دادم و سال ديگر از تو گرفتم پارسال كه به تو دادم سراغ يتيم نرفتى سراغ مسكين نرفتى فكر حلال و حرام نبودى مادى گرا شدى چون… آن چنان بوديم، بوديم آن چناان اين چنين گشتيم، گشتيم اين چنين قرآن مىگويد كه «ان اللّه لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم» «لا يحيق المكر السيّئ الاّ باهله» (من حفر بئراً لاخيه وقع فيه) چاه كندى براى كسى خودت توى آن مىافتى يك شن مىاندازى تو ديگ همان شن زير دندان خودت گير مىكند. پنچرگيرى مىكنى توى جاده سنگ را بر نمىدارى سنگى كه براى حفاظت ماشين گذاشتهاى مىگويى يك كسى بر خواهد داشت مىبينى 2 كيلو جلوتر يكى كسى سنگى گذاشته همان سنگ ديگرى لاستيك ماشينات را مىتركاند سنگ گذاشتى سنگ گذاشتند.
مصيبتها عکس العمل رفتار بشر
قرآن مىفرمايد يكسرى تلخىها، ناگواريها، برخوردها عكس العمل كار خودت است چرا سهم خودت را، تقصير خودت را ناديده مىگيرى ما در نماز هى مىگوئيم سبحان اللّه خدا منزه است اگر تنگى سينه گرفتم خودم سيگار كشيدهام بچهام افتاد توى حوض خدا منزه است بايد نرده بگذارم تصادف كردم سبحان اللّه سبحان اللّه بايد مراعات رانندگى را بكنم مريض شدم سبحان اللّه سبحان اللّه سبحان اللّه بايد مراعات بهداشت را بكنم رفوزه شدم سبحان اللّه سبحان اللّه بايد درس بخوانم به هر حال شما گير و گورهاى خودت را گردن خدا نينداز اين هم يكى.
پيغمبر (ص) به مردم مىگفت بابا اين بتها را ول كنيد مىگفتند برو بابا «لو شاء اللّه ما اشركنا نحن و لا آبائنا» اگر خداست ما مشرك نمىشديم پيداست خدا مىخواهد يعنى هى… حتى شرك و بت پرستى را به گردن خدا مىاندازند.
نسبت دادن انحرافات به نياکان و والدين
يكى ديگر، گاهى والدين را مقصر مىدانند قرآن آيات زيادى داريم كه وقتى مىگوئيم چرا شما بت پرست هستيد مىگفتند «انا وجدنا آبائنا» پدر و مادرمان بت پرست بود ما هم بت پرست بوديم رفتار پدر و مادر دليل نيست ما بسيار داريم بچههايى كه بدليلى پدر و مادر روزه نمىگيرند حالا يا مريضاند يا… به هر دليلى اين خود دختر و پسر تنهايى بلند مىشود سحرى درست مىكند و روزه مىگيرد داريم جاهايى كه پدر و مادر نسبت به نماز كاهلند خود پسر و دختره تصميم مىگيرد. گاهى مىگويند تقصير بزرگان است روز قيامت به عدهاى مىگويند شما چرا اين رقمى شديد مىگويند: انّا اطعنا سادتنا و كُبَرائنا» اين بزرگان هم چنين بودند ما هم هم چنين شديم خوب بزرگان اين طور بودند اين دليل شما نيست.
به بزرگان مىگويند «انّا كنّا لكم تبعا» ما توى دنيا عقب شما بوديم بدبخت شديم حالا نمىشود بيائيد يك گره از ما باز كنيد «فهل انتم مغنون» مىگويند برو بابا خودمان هم گير هستيم عمل بزرگان دليل نيست عمل والدين دليل نيست گاهى زن و بچه انسان را منحرف مىكند اين هم دليل نيست.
ترجيح احکام دين بر خواستههاي همسر و فرزند
به يك جوان گفتم شما مرد هستيد طلا براى مردم حرام است خوب اين حلقه طلا است دست تو گفت حالا اين نامزدى است گفتم خوب حالا مگر نامزدى شد حلال است يك كسى جگر بو مىداد گربهها دور منقلاش جمع شدند يك مرتبه ديد گربهها آمدند گفت بلاله، بلاله! فكر كرد اگر بگوي بلاله مثلاً گربهها مىروند حالا اگر اين حرام است بگوئيم نامزدى است نامزدى است به كلمه نامزدى حرام خدا كه حلال نمىشود.
پيغمبر (ص) هجرت كرد از مكه آمد مدينه بعضى زن و بچهها شروع كردند به گريه كردن آيه نازل شد، «انّ من ازواجكم و اولادكم عدو لكم» بعضى از اين همسرها دشمن شما هستند شما الان وظيفهتان هجرت است خانم گريه مىكند آقا گريه مىكند اين اشكها هيچ كدام دليل نمىشود.
البته بعضى از زنهايى كه گريه مىكردند و مانع شوهرشان مىشدند هجرت بعد هم كه رفتند مدينه بعد هم اينها عقب شوهرشان رفتند بعد شوهرها گفتند نه خير حالا آن روزى كه گريه كرديد گفتى نرو من آمدم حالا هم كه آمدى من به تو راه نمىدهم آيه نازل شد نه خير حالا هم كه آمد، او را بپذير حالا آن كينهها را بگذاريد كنار.
گاهى وقتها يك كسى مىگويد چطور آن روز من مىخواستم به من ندادى حالا هم من به تو وام نمىدهم بابا انتقام نگير يك زمانى اگر يك كسى برخورد كرد با تو برادر دينى است قرآن مىفرمايد رفتار برادر انتقامانه نباشد حضرت آدم (ع) دو تا پسر داشت هابيل و قابيل يكى از اين برادرها دستش را بلند كرد و گفت مىكشمت قرآن مىگويد تو اين را مىكشى من تو را نمىكُشم. «لئن بسطت» بسط يعنى دست دراز كردن «يدك لتقتلنى» اگر دستت را دراز كنى كه من را بكشى «ما انا بباسط يدى لاقتلك» من به تو دست درازى نمىكنم نبايد بگوئيم چطور آن توى عروسىاش من را دعوت نكرد من هم دعوتش نمىكنم گوشت قربانى براى من نياورد ما هم برايش نمىبريم ديدن ما نيامد استقبال ما نيامد ما هم نمىرويم پاتختى نياورد جهازى… بابا ول كن خانم آقا ول كن، اصلاً انتقام نكشيد انتقام زشت است «و اذا مرّوا باللّغو مرّوا كراما» قرآن مىگويد آدم بايد با كرامت باشد خيلى وقتها گير مىدهيم حتى نويسندهاى مىگفت فلان نويسنده حرفهاى من را دزديده گفتم بابا دزدى نگو، بگو از من استفاده كرده حالا اگر من از كتاب شما يك چيزى استفاده كردم و توى كتابم نوشتم بايد بگويى قرائتى دزديده؟ خوش حال باش بگو الحمدللّه كتاب من 5 هزار تا چاپ شد 5 هزار تا آدمها كتابهاى خود من را خواندهاند حرفهاى من رفت توى كتاب ديگر، هم از طريق فلانى از كتاب من…
گذشت و کرامت در برابر بديهاي ديگران
يك چيزى برايتان بگويم چه آدمهايى داشتيم اللّه اكبر چقدر بعضىها خبيثاند چقدر بعضىها كريماند دو نمونه برايتان بگويم خبيثِ خبيث كريمِ كريم يك وقت وزارت مسكن گفته بود اگر كسى زنش زمين داشته باشد به او زمين نمىدهيم آن زمانهايى كه زمين مىدادند يك كسى زنش يك قطعه زمين داشت زنش را طلاق داد يك زن ديگر گرفت كه بگويد زن من زمين ندارد كه يك قطعه زمين به او بدهند يعنى زنش را به خاك فروخت اين مرد نمونه مرد بد.
اما نمونه كريم يكى از علما 60، 70 سال زحمت كشيده بود يك دور تفسير نوشته بود جلد اول را داد چاپخانه چاپ نشد يك ماه دو ماه سه ماه آخرش چاپخانه گفت راستش را بخواهيد گم شده نمىدانم بعد از مدتها اين عالم بزرگوار ديد كتابش چاپ شده منتهى يك كسى ديگر اين كتاب را از كتابخانه كش رفته به اسم خودش چاپ كرده ايشان شب رفت در خانهاش و گفت سلام عليكم آقا من مىخواستم چاپ بشود حالا كه چاپ كردهاى بيا جلد دومش را هم تو چاپ كن نمونه كرامت و نمونه خباثت.
توى زنها هم همين طورند «ضرب اللّه» مثلاً «للذين آمنوا ضرب اللّه» مثلاً «للذين كفروا» ضرب المثل مؤمن ضرب المثل كافر هر دو هم زن، زن لوط و نوح ضرب المثل زن بد زن فرعون ضرب المثل زن خوب.
گاهى هم در تحليلها مىگوئيم شيطان مقصّر است قرآن آيهاى دارد كه روز قيامت خيلىها سر به سر شيطان مىگذارند خدا لعنتت كند خدا عذابت را زياد كند مىگويد چيه؟ «لا تلومونى» من را ملامت نكنيد «لوموا انفسكم» بزن توس سر خودت من كارى نكردم «الاّ أن دعوتكم فلستجبتم» من دعوتت كردم تو قبول كردى كيش كيش كردم آمدى همين كيش كيش را به يك جوان ديگر گفتم… مقصر خودتى.
نسبت دادن انحرافات به محيط و جامعه
بعضى وقتها هم مىگويند مردم مقصرند قرآن باز آيه دارد مىگويد بعضى از مردم به همديگر مىگويند «لولا انتم» تقصير جامعه است «لولا انتم لكنا مومنين» اگر شما نبوديد ما ايمان آورده بوديم جامعه اين طورى بود مىگويد نه خير «بل لم تكونوا مؤمنين» ريگ توى كفش خودتان است يا مثلاً مىگويند «تأتوننا عن اليمين» شايد اشاره به قدرت بشود با قدرت مىآمديد و يك چيزى را به ما تحميل مىكرديد نه خير انسان ممكن است فضاسازى برايش بشود اما تصميم بايد خودش بگيرد.
ببينيد آقا: دولت ممكن است براى شما منبع آب بسازد خيابان كشى هم بكند خيابانهاى 45 مترى خيابانهاى 12 مترى خيابانهاى 8 مترى كوچههاى 2 مترى لوله كشى هم توى همه خيابانها بيايد ولى بالاخره اين سرشير خانه دست شماست يعنى با همه لوله كشىها و خيابان كشىها شما مىتوانى چنان شير را ببندى كه چك نكند اين طور نيست كه بگويى ول كن بابا اينكه خيابان كشيدند لوله كشيدند منبع آب ساختند من هم شير آب را ول كردم تو ديگر چرا آخرش همچين كردى اين نمىشود گفت چون اين رقمى شد ما هم تا آخرش رفتيم انسان دو رقم داريم قالب ساز، قالبپذير بعضى انسانها قالب پذيرند هر قالبى باشند شكل همان در مىآيند شُل هستند مثل هوا، هوا و آب شُل است توى هر ظرفى بريزى شكل همان در مىآيد اما اينها قالب پذيرند.
بعضىها قالب سازند اصلاً خودشان قالب سازند قالب را عوض مىكند گاهى هم مىگويند آقا امكانات نبود چرا اذان نگفتى آمپلى فاير نبود چرا درس نخواندى كامپيوتر نداشتيم كتاب نداشتيم.
قرآن يك كلمه آيه دارد اين هم براى شرائط مختلف است (يك صلوات بفرستيد) مىفرمايد كه اين مال شرائط مختلف بابا ما بچه ده هستيم ما بچه شهر هستيم اين قدر بچههاى روستا خوب درس خواندند و اين قدر بچههاى شهر تجديد شدند اين قدر بچه فقيرها رشد كردند اين قدر بچه پولدارها… اين قدر ماشينهاى معمولى رفتند تا آخر سفر اين قدر ماشينهاى سوپر دولوكس اين طور نيست البته ذغال خوب بى اثر نيست يعنى نمىخواهم بگويم يك جور ولى حرف اصلى را اراده خدا مىزند و تصميم ما حرف اصلى اينست شرائط اگر بهتر باشد بهتر است حالا ببينيد قرآن چه مىگويد ديگر حرفهايم را جمع كنم.
غواصي در درياهاي شور و شيرين زندگي
قرآن مىفرمايد… يك آيهاى است كه اين آيهاى را كه مىخوانم خيلى كلماتش را مىفهميد (بحر) يعنى چه؟ اين كلمه را كه بلديد بحر (هذا) يعنى چه؟ اين هم كه بلديد هذا يعنى اين (لهم) يعنى چه؟ گوشت اين هم كه مىشناسيد (فرلت) يعنى چى گوارا آب فرات يعنى گوارا (ملح) يعنى چى؟ نمك خيلى خوب توى اين آيه چند تا كلمه است كه چند تايش را مىدانيد و چند تا هم كه نمىدانيد من كمكتان مىكنم قرآن مىفرمايد «و ما يستوى البحران» اين آيه خيلى سرنوشت ساز است زيادى گوش بدهيد براى اينكه گاهى وقتها مثلاً آدم توى ازدواجش توى اقتصادش توى عبادتش توى تحصيلش همه جا هى گير مىدهد.
اين آيه قشنگ حل مىكند «و ما يستوى البحران هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و من كل تاكلون لحماً طريا و تستخرجون حلية و ترى الفلك فيه مواخر» حالا اينهايى كه كمكتان مىكنم اين هم لازم به كمك نيست «ما يستوى» يعنى مساوى نيست يك جور نيست مساوى نيست دو تا دريا «هذا عذب فرات» اين يكى شيرين است و گوارا «و هذا ملح اجاج» اين يكى شور است و تلخ يك دريا شور است يك دريا شيرين يكى روستا است يكى شهر يكى گمنام است يكى مشهور يكى كامپيوتر دارد يكى ندارد يكى زمين ورزش دارد يكى ندارد يكى اين طور است يكى آن طور است مىگويد بله يكى شرايط گواراست يكى شرايط شور شما چى؟ مىگويد شما اراده دارى اگر شما صياد باشى و اراده داشته باشى توى هر دو (لحماً طريّا) توى هر دو ماهى هست خودت بى عرضه هستى گردن دريا نينداز اگر كسى اهل گرفتن صياد ماهى باشد توى هر دو دريا ماهى هست.
اگر خودت غواص باشى تو خودت مشكل نباشى توى هر دو دريا لؤلؤ و مرجان هست «تستخرجون حلية» يعنى استخراج كنيد زيورها را تو خودت ناخا هستى اگر عرضه دارى ناخدا باشى «ترى الفلك فيه مواخر» توى هر دو مىتوانى قايقرانى كين كشتى رانى كنى چى مىخواهد بگويد؟ مىخواهد بگويد همه گير و گورها را گردن شرائط نگذار يك خورده هم بگو باسمه تعالى اينجانب بى عرضهام مشكل اشتغال بخشى از آن مربوط به دولت است خدا مىداند بخشى هم مربوط به خود جوانهاست 120 كيلو است فقط بلد است چاى دم كند هيچ هنرى ندارد البته يكى از آن بى هنرها هم خود م هستم خدا رحمت كند اموات را پدرم به مىگفت محسن خيلى بى عرضهايى يك روز از دست من عصبانى شد گفت محسن! گفتم بله گفت تو براى اين خوبى كه سرت را ببرند بيندازنت توى خيابان كه هر كسى مىآيد هيكل تو را ببيند و بگويد عجب جوان رشيدى باور نمىكنند كه تو اين قدر بى عرضهاى خوب راست مىگويد من الان هم بى عرضهام يعنى كامپيوتر بلد نيستم رانندگى بلد نيستم برق كشى بلد نيستم اسلحه بلد نيستم هو اگر بگويم بلد نيستم ديگر همهتان بلند مىشويد و فرار مىكنيد مىگوئيد پس چى چى بلدى 4 تا آيه و حديث بلديم.
قرآن توى اين آيه مىخواهد بگويد جوهر خودت مهم است مىگويند فلانى خوب آدمى است مىدانيد عربىاش چه مىشود؟ عربى خوب آدميه اينه مىگويند «نعم العبد» خيلى خوب آدمى است.
بندگي خدا در حال رفاه يا سختيد و تا پيغمبر توى قرآن است يك پيغمبر بسيار مرفه يكى پيغمبر بسيار مشكل دار بسيار مرفه حضرت سليمان (ع) همه امكانات برايش بود، (و حشر السليمان جنوده من الجن و الانس) اصلاً سان مىديد. يك كسى به من مىگفت شما آخوندها از شاه ياد گرفتيد از ارتش سان مىبينيد گفتم نه خير شاه از آخوندها ياد گرفت گفت چطور؟ گفتم اول آخوندى كه سان ديد حضرت سليمان (ع) بود صبح به صبح از همه… آيه قرآن مىگويد «و حشر لسليمان جنوده» جنود، جُند، جُند يعنى…. «و حشر لسليمان» محشور مىشدند براى سليمان (ع) لشكريانش «من الجن و الانس فهم يوزعون» طبقه بندى شده حساب شده بعد هم دقت مىكرد وقتى هم نگاه مىكرد نگاه سطحى نمىكرد آخرش گفت كه هدهد نبودها! هدهد كو؟ «مالى لا ارى الهدهد» چطور هُدهُد توى پرندهها نبود اصلاً از جن و انسان و حيوان يك حكومت عجيبى داشت.
يك پيغمبر هم بود كه همه مشكلات ريخت روى كلهاش ايوت (ع) مىگويند فلانى صبر ايوب دارد سورهاى در قرآن است بنام سوره (ص) كه تاريخ دو تا پيغمبر را به هم چسپانده به همه هم گفته «نعم العبد» يعنى مىخواهد بگويد اينها ناخداى خوبى هستند چه درياشان شور باشد و چه درياشان شرين.
كسى خواسته باشد نماز بخواند با برگ زرد هم نماز مىخواند كسى نخواسته باشد نماز بخواند مهر كربلا يك وجب در دو وجب برايش سوغاتى ببر با آن گردو مىشكند.آب كم جوى تشنگى آور به دست خدا رحمت كند حاج احمد آقا فرزند امام (ره) را ايشان مىگفت امام (ره) هيچ وقت كتابهايش از 200 تا بيشتر نداشت امام (ره) 200 تا كتاب بيشتر نداشت اما هم مرجع تقليد شد هم رهبر. (افرادى هم مثل بنده پريروز كتابهايم را مقايسه كردم 2 تا كاميون كتاب 2 تا كاميون كه نشد، يك كاميون تقريباً يك كاميون كتاب زيادى داشتم البته نگو پولدارى مىخرى چون مشهور هستم هر نويسندهاى احتياطاً يك كتاب براى من مىفرستد. من هم كه وقت مطالعه ندارم مىگذارم كتابخانه. بعضى نويسندهها مىگويند خواهش مىكنم تا آخرش بخوان قضاوت كن همه حرفهايش هم توى تلويزيون بزن مىگويم وللّه من هنوز حرفهاى خدا را نرسيدهام همهاش را بخوانم تا ببينم حرف شما چيه؟ ضمناً اعلام كرديم نه كسى براى ما نامه بفرستد چون فرصت ندارم بخوانم نه كتاب بفرستيد چون فرصت مطالعه ندارم يك كسى زنى بد داشت گفتند طلاقش بده گفت فرصت نمىكنم) اگر شما جوهرت جوهر مطالعه باشد اين…. اصل در اراده شماست «تنصرونا» آقا چرا خدا به او داد؟ خدا به تو نگاه مىكند هر جورى تو تصميم گرفتى كمك مىكند «كد. الدعا هولاء و هولاء» لطف خدا مربوط به شماست.
يكى از وزراء كه بعد از انقلاب وزير شد مىگفت زمان شاه 5 هزار دادم به بچهام 5 ريال خوب 5 ريال آن زمان خيلى بود 5 ريال دادم به بچهام گفتم برو مدرسه بچهام توى كوچه كه مىرفت مدرسه يك فقيرى را ديد داد به فقير برگشت گفت آقا من 5 ريال دادم به فقير گفتم بيا 5 تومان به او دادم بعد گفت لاى قرآن را باز كردم گفتم ببين قرآن مىگويد «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» كسى كار خوب بكند 10 برابر اين رقمى تفسير قرآن را توى مغز بچه فرو كرد. اول بايد 5 ريال بدهيم منتهى براى خدا بعضىها كه كمك مىكنند خدا كمكشان نمىكند گير توى اخلاصشان است باز اسمش را ببرم او را مىشناسيد اجازه بدهيد اسمش را نبرم.
مىگفت توى اتاق نشسته بودم 5 ريال بيشتر نداشتم يك كسى آمد شروع كرد در زدن گفت سلام عليكم براى من ميهمان آمده مىخواهم يك نان بگيرم آن زمان نان 3 ريال بود يا كمتر 5 ريال دارى؟ گفت بله 5 ريال را داديم آمديم نشستيم يك مدتى مطالعه كرديم ديديم كسى در مىزند سلام عليكم بفرمائيد آقا من دوست دارم 5 تومان بدهم به شما دست شما درد نكند چه خوب رسيد آمديم مطالعه مىكردم باز ديديم كه يك كسى در را مىزند گفتيم بفرما گفت آقا دو سه تا ميهمان برايم آمده 5 تومان دارى به من قرض بدهى گفتيم بله 5 تومان را داديم آن شب گرسنه خوابيديم صبح رفتيم حرم حضرت معصومه (ع) نماز بخوانيم ديديم يك كسى آمد بغل ما نشست گفت آقا من اگر مىشود دلم مىخواهد 50 تومان بدهم به شما 50 را گرفتيم باز يك كسى ديگر آمد 50 تومان را به او ندادم گفتم 5 تومان را براى خدا دادم كه 5 تومان شد 5 تومان را هم براى خدا دادم شد 50 تومان الان 50 تومان را مىدهم كه برود 500 تومانى بيايد ديگر ديدم نيتم خدا نيست آخر اينها مهم است اينها كُدهايش فرق مىكند (به آيت اللّه العظمى بروجردى گفتند مكتب اسلام چه مجلهاى است گفت خوب مجلهاى است گفتند يك تقدير بنويس باسمه تعالى اين مجله مكتب اسلام خوب مجلهاى است گفت نمىنويسم گفتند شما كه گفتيد خوب است گفت ببين كتاب را مىتوانم بنويسم خوبه چون سروتهاش را مىدانم چيه مجله كه هر ماه يكبار چاپ مىشود چه مىدانم ماه صدمى چى چاپ مىشود من چيزى كه بيخاش را نمىدانم از حالا تقدير چ… يعنى تقديز نوشتن هم مديريت مىخواهددد شكم مديريت مىخواهد خلبانها، هواپيماى مسافربرى 2 تا خلبان دارد اگر يكى پنير مىخورد يكى كُتلت مىخورد حق ندارند هر دو كُتلت بخورند چون اگر گوشتش فاسد باشد يك مرتبه هواپيما مىافتد پائين چون هر دو خلبان…. شكم مديريت مىخواهد كه اگر اين، اين غذا را مىخورد آن، آن غذا را بخورد به كتاب مىشود تقديز نوشت به مجله نمىشود چون آدم نمىداند مجله شماره نودم چى چاپ مىشود. يك كسى گوشش درد مىكرد گفت برو بكش گفت چرا؟ گفت آخر دندانم درد مىكرد كشيدم دندان را مىشود كشيد گوش را كه نمىشود كشيد.) به هر حال وقتم تمام شد در گير و گورها بنشينيم واقع بين باشيم بى خودى گردن اين و آن نگذاريم هر چه گردن خودمان است بگوئيم آقا از سهم ما اين سهم آن هم آن سهم آن هم آن خدايا تو را به حق محمد و آل محمد (ص) در فهم مطالب در فهم حقايق آنچه واقع است ما را واقع بين و واقع گرا قرار بده.
از خيالات و شايعات و موجهاى ناجور ما را حفظ بفرما.
قلب آقا امام زمان (عج) را از ما راضى بدار.
و السلام عليكم و رحمة اللّه