متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1382/10/11
بسم الله الرحمن الرحيم
الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحث اين هفته بحث آزمايش و اشارهاى به مسئله زلزله داشته باشيم و مقدارى تحليلهاى قرآن و عقلى و روايى را خدمتتان بگويم چون گاهى كه زلزله مىشود اگر انسان عقائدش محكم نباشد خانهها زلزله شده بعضى ممكن است ايمانشان زلزله بشود در قرآن دو تا زلزله داريم بسم الله الرحمن الرحيم موضوع زلزله.
تزلزل انسانها در عقیده و عمل
زلزله دو قسم است 1- زلزله زمين 2- زلزله انسانها، زلزله زمين بسم الله الرحمن الرحيم «اذازلزلت الارض زلزلها» زلزله قران… انسانى قرآن مىگويد «و زلزلوا الا شديدا» انسانها توى جبهه هى شكست مىخوردند يكمرتبه گفتند پس كو قدرت خدا؟ پس كو نصرت خدا؟ پس كو امدادهاى غيبى؟ آيه نازل شد داريد ايمان هايتان، زلزله توى ايمانتان افتاده صبر كنيد مىرسد يعنى، «متى نصرالله» متى نصرالله، يعنى كى مىشود، مگر خدا قول نداده كه ما را نصرت كند پس «متى نصرالله» كو نصر خدا؟ كو لطف خدا؟ كو رحم خدا؟ كه قرآن اينجا مىگويد كه «زلزلوا» يعنى انسانها «زلزلوا ازلزالا شديدا» يعنى مومنين توى آنها زلزله افتاد پس دو تا زلزله داريم زلزله مغزها، زلزله خشتها خوب زلزله… هر يكى اش هم خيلى حرف دارد هر يكى اش هم خيلى حرف دارد اصولا انسان تا مادامى كه طبيعى است ايمانش معلوم نمىشود يعنى انسان وقتى درگير شد با كسى معلوم مىشود چقدر دين دارد شيطان خبر داريد يا نه كه 600 هزار سال عبادت مىكرد اين كلمه 600 هزارسال مال حضرت على (عليه السلام) توى نهج البلاغه است حضرت على (عليه السلام) توى نهج البلاغه فرمود 600 هزار سال عبادت مىكرد بعد حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد نمىدانيم اين سالها سالهاى دنيايى است يا سالهاى آخرتى چون سال آخرت يك روزش به اندازه 50 هزارسال دنياست اينها هر چه مىگويم متن وحى است «و ان يوما عنده ربك كالف سنة مما تعبدون» يعنى يك روز قيامت… مثل اينكه مثلا مىگويند دلار كجا مساوى چند است پوند كجا مساوى چند است يك روز آنجا مساوى با 50 هزار سال اينجاست «كالف سنة» هزار سال يك روزش «ان يوما عنده ربك كالف سنة» درست است يك روزش هزار سال است.
تزلزل شیطان با آفرینش انسان
اميرالمومنين (عليه السلام) مىفرمايد شيطان خيلى عبادت مىكرد منتهى مىدانيد چرا عبادت مىكرد چون رقيب نداشت اما وقتى آدم رقيبش شد گفت من به اين سجده كنم؟ خيلىها كه نام نويسى مىكنند براى انتخابات روزى كه اف… نام نويسى مىكنند آدمهاى حسابى هستند آدمهاى خوبىاند واقعا احساس وظيفه شرعى كرده انتخابات كه داغ شد مىبيند كه اگر دير بجنبد سرنگون شده فاميلها مىگويند براى قبيله ما بد است براى شهر ما بد است زشت است بايد از هر كس و ناكسى وام بگيريم خودمان را… آن را بكوبيم اينرا… يعنى ديگر وقت انتخابات كه مىشود آنجا ديگر… رقيب كه پيدا مىشود ديگر خيلى خطرناك مىشود هابيل و قابيل دو تا برادر بودند با هم رفيق بودند در يك صحنه از يكى قبول شد يكى رأى آورد پهلوى خدا يكى رأى نياورد يكى اولش قبول شد گفت اه!! من قبول شدم، مىكشمت برادرش هم گفت مىخواهى بكشى بكش «لان بسط يدك… لتقتلنى» عربى هايى كه مىخوانم قرآن است اگر تو هم من را بكشى «ما انا بباسط يدى لاقتلك» من تو را نمىكشم چى مىخواهم بگويم؟ مىخواهم بگويم انسان تا رقيب ندارد تا مشكل ندارد مومن است يعنى توى زمين صاف… توى سرازيرى همه سرعت شان خوب است يعنى توى سرازيرى هر بشكه ى بىام و است بنز است پژو است اما توى گردنه معلوم مىشود كى بشكه است كى ماشين است گاهى وقتها بنده دين دارم براى اينكه توى تلويزيونم بگذار تلويزيون را از من بگيرند ماشين را از من بگيرند هر چه به من دادند از من بگيرند بعد ببينيم ما دين داريم يا… ما خيلى بايد مواظب باشيم توى قرآن «وذكر» داريم «واسجد» داريم «و اعبد» داريم عبادت كن سجده كن اما هيچ چيز را به اندازه «سبح» نداريم «سبح» 16 تا توى قرآن است آنها دو تا سه تا چهارتا است اما «و ذكر، كبر، واسبحد، و اعبد» اينها كم است اما «سبح» يعنى خدا را منزه بدان اين پيداست خدا توى ذهنها آسيبپذير است هر گفته مواظب خدا باش يكوقت يك چيزى نگويى كه مرگ نابهنگام! حالا اگر كسى را من فكر كردم نبايد بميرد حالا عقل من درست است كه من بنويسم: بهنگام يا نابهنگام اينست كه ما زود مىگوييم كه چرا همچين شد چرا همچين شد.
تحلیل های نادرست از حوادث تلخ
در تحليلها خيلى بايد دقت كنيم قرآن در سوره فجر مىفرمايد انسانها بد تحليل مىكنند مىگويد «رب اكرمنى» خدا به ما، ما را گرامى داشت به به قربانت بروم اى خدا جون مخلصتيم همينكه باران نمىآيد قحطى مىشود «رب اهلننى» خدا به من اهانت كرده مىگويد چرا مىگويى «اكرمنى، اهاننى» امروز خوب است فردا بد است «كلا» اينطور نيست «كلا بل لا تكرمون اليتيم» به تو داديم به يتيم ندادى از تو گرفتيم اگر خانهها را بر مىدارند طبق نقشه نمىسازند مهندس اش، شهردارش، صاحبخانه در ساختن كوتاهى مىكند بعد مىگويد اى خدا… اگر روى حوض نرده نمىگذارى بچه ات مىافتد توى حوض خفه مىشود… خلاصه تقصير خودتان را حالا تقصير خودتان تقصير دولت آنجا دولت تقصير داشته شهردارى تقصير داشته مردم تقصير داشتهاند ما تقصير داشتهايم، به هر حال قرآن مىگويد در تحليلها… همه با… يعنى مقصر را خدا ندانيد خدا يك فرمولهايى دارد بله شما آخرين حرفى كه مىتوانى بزنى اينست خدا نمىتوانست حالا گيرم مسائل طبيعى پيش مىآيد كه نمىدانم شرايط طبيعى و جوى همينطور كه باران مىآيد همينطور كه رعد است و برق است و ماه گرفتگى خورشيد گرفتگى زلزله هم از حوادث طبيعى است ما هم قبول داريم كه زلزله از حوادث طبيعى است اما خدا نمىتوانست جلوى آن را بگيرد؟ چرا، چرا نگرفت؟ اگر بناست جلو بگيرد خدا صبح تا شام بايد جلو بگيرد چون من سر مىزنم تو كله شما خدا نمىتوانست جلو بگيرد؟ سنگ نزديك پيشانى شما كه مىآيد سنگ پنبه بشود! يا پيشانى شما همان لحظه چدن بشود خوب چرا خدا مىتوانست سنگ را پنبهاش كند استخوان را چدن كند حالا ما پياز كاشتيم خدا نمىدانست امسال وضع پياز بد است اين پياز را زير زمين سيب زمينى اش كند! حالا ما رفتيم تبريز خدا نمىتوانست بگويد امشب شب تولد امام رضا (عليه السلام) است ما را بگذارد مشهد. حالا ما خمير شور داديم به تنور خدا نمىتوانست نان شيرين به ما بدهد اگر اينطور باشد بايد تمام ما صبح تا شام غلط بكنيم خدا هم صبح تا شام خطاهاى ما را رفو كند يعنى كارخدا مىشود رفو كردن غلطهاى ما.
مثل آن بچه مىشود يادتان هست يك قصه از آن بچه برايتان گفتم يك بچه توى امتحان جغرافيا گفته بود كوه هيماليا توى نيشابور است درياچه اروميه سبزوار است غلط و غلوط جواب داده بود بعد آمد و گفت اى خدا بيا يك كارى بكن اين كوه هيماليا را بگذار نيشابور اين غلط جواب داده بود بعد به خدا مىگفت بيا درستش كن بنا نيست كه خداوند صافكار ماشين قراضههاى ما باشد.
امتحان الهی در حوادث و مصائب
دنيا فرمول دارد بنابراين شايد يك جايى حقى را، گفتهاند اينجا پول خرج كن پول نكرده حالا من اينها را توى ذهنم هست نمىتوانم بگويم و نمىخواهم بگويم گرسنگى «نقص من الاموال» ما شما كم مىشود «و الا نفس» جانتان كم مىشود گاهى شما از ترس گرسنگى، كم شدن مال، كم شدن انسانها شما را امتحان مىكنيم «ولنبلونكم بشىء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات» (بقره-155) (ثمرات) ميوه گاهى حوادث به خاطر امتحان است امتحان هم بخاطر اين نيست كه خدا چيزى ياد بگيرد خدا مىداند كى چكاره است امتحان براى اينست كه از ما يك عملى سر بزند تا دنبال عمل به ما پاداش بدهد مثل لحاف دوز وبنا شما مىدانيد كه اين لحاف دوز است و آن بنا اما تا لحافى ندوزد و بنايى نكند شما مزدش نمىدهيد خدا مىداند كه من و شما چكارهايم اما تا از ما يك عملى سر نزد خدا مزدى به ما نمىدهد پس امتحان خدا براى دانستن نيست شما مىگويى لحاف بدوز براى اين نيست كه شما بدانى اين لحاف مىدوزد يا نه به حضرت عباس (عليه السلام) اين لحاف دوز است به ابوالفضل (عليه السلام) اين بناست مىدانى منتهى كار به او ارجاع مىدهى تا از خودش يك تلاشى بكند دنبال تلاش مزدش بدهى پس امتحان خدا براى فهميدن نيست براى اينست كه از ما تلاشى سر بزند بعد از تلاش به ما لطفى كند. مردم در مقابل امتحان 4 دسته هستند گروهى جيغ، گروه صبر گروه عاشق افرادى يك جاهايى به يك افرادى گفتهايم آقا اينجا اينقدر خرجش است نداده حالا يك حادثهاى رخ داده چند برابرش را مىدهد مردم بم نبودندها! حكومتىها بودند گفتيم آقاجان اينجا اينقدر خرجش است مال نماز است مال زكات است مال دين است مال قرآن است اينقدر لفتش دادند تا آخرش هم ندادند بعد يكمرتبه ه…!
گاهى وقتها داريم كه اگر… مثلا فرض كنيد كه حديث داريم كه كسانى كه نمازشان را مىخوانند و مىدوند كه به كارشان برسند خدا به كارشان تاب مىدهد مثلا شما مىگوئيد (السلام عليكم و رحمة الله و بركاته) مىدوى مىگوئى چيه؟ مىگويد كار دارم پشت چراغ قرمز مىمانى اينكه مىگويم حديث داريم از خودم نيست حديث داريم كسانى كه از خدا كم مىگذارند كه به دنيايشان برسند خدا به دنيايشان تاب مىدهد كسانى كه به مكه نمىروند كه به كارشان برسند به اندازه ايام حج خدا به كارشان تاب مىدهد حديث داريم اينها از خودم نيست.
خيلى بايد دقت كنيم وقت هايى كه پيش مىآيد حساب كنيم چطور اينطور شد مقصر كى بود البته «و لنبلونكم» آزمايش گاهى بلاست گاهى كفاره و گاهى رشد است گاهى تقصير خودمان است كيفر تقصير است.
درود و رحمت خداوند بر صابران
حوادث تلخ از چهار منبع بعضى حوادث آزمايش است قرآن مىفرمايد «و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع» (بقره-155) يعنى در مقابل سختىها جيغ مىزنند آيه جيغ «اذا مسه الشر جزوعا» (معارج-20) جزوع جزع مىكنند گروه صبر «و بشر الصابرين» (بقره-155) گروه داوطلب اينست كه اصلا مىرود سراغ سختىها اگر دو تا كار به او بدهند كار سخت را قبول مىكند مىگويد آقا كار سخت را به من بدهيد اصلا مىرود كربلا كه شهيد بشود مىرود جبهه كه جان فدايى كند عاشق است «و الشاكرين لما اصابهم» در زيارت عاشورا داريم كه شكر مىكنند در مقابل سختىها مگر مىشود يك سختى را عدهاى جيغ بزنند عدهاى صبر كنندو عدهاى عاشق باشند؟ بله مثل پياز، پياز بچه كه روى دندانش مىگذارد جيغ مىزند فلفل بزرگ كه مىشود پياز مىخورد جيغ نمىزند اصلا بزرگتر كه شد پول مىدهد و پياز و فلفل مىخرد سختىها اينطور است گاهى بلاها بخاطر امتحان است.
اگر بازماندگان صبر كنند خدا صلوات مىفرستد ما دو تا صلوات داريم يك صلوات از طرف خداست يك صلوات داريم از طرف پيامبر (صلى الله عليه و آله) است ببينند براى امام جمعه بعضىها را خود امام (رحمةالله عليه) به آنها حكم مىداد بعضىها را رئيس جمهور به استقبالشان مىرود در فرودگاه بعضىها را نه، يك وزير مىرود بعضىها را معاون اول مىرود سلسله مراتب است آنهايى كه در حوادث سخت صبر كردهاند خود خدا به آنها صلوات مىفرستد مىفرمايد «و بشر الصابرين الذين اذا اصبتهم مصيبة قالوا انا الله و انا اليه راجعون» (بقره-156) وقتى به آنها مصيبت رسيد مىگويند خدايا ما از تو هستيم سختى هم از توست صبر مىكنيم بعد مىگويد «اولئك عليهم صلوات من ربهم» يعنى از طرف خدا «صلوات» خود خدا به اينها صلوات مىفرستد اما اينهايى كه نه توى تلخىها آدم خوبى نيستند ولى توى رفاه آدم خوبى هستند اگر ماشين باشد باران نباشد نماز جمعه مىآيد كمك مىكند چكى، فلان… توى جبهه خون و اينها نه حرف خون نزن جبهه نمىروم پول مىخواهى مىدهم دارو، درمان، پتو مىدهم ولى جبهه نمىروم. مىفرمايد خيلى خوب ببين اين هم آدم خوبى است اما نه مثل خوب اول به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد «خذ من اموالهم صدقه» پتويش را بگير «و صل عليهم» تو به آنها صلوات بفرست ديگر از صلوات من رب خبرى نيست، به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد از آنها زكات بگير و تو به آنها صلوات بفرست.
پس آنهايى كه توى آب و آتش خوب هستند خود خدا به آنها صلوات مىفرستد افرادى هم در حدى نيستند كه خدا به آنها صلوات بفرستد به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد تو به آنها صلوات بفرست آخر گاهى وقتها خود آدم مىرود دم در استقبال گاهى به بچهاش مىگويد برو در را باز كن آنجايى كه ميهمان درجه يك است خود آدم مىرود دم در آنجايى كه درجه (2) است به بچهاش مىگويد تو برو در را باز كن تو برو سركوچه آنهايى كه توى سختى خوبند «صلوات من ربهم» از طرف رب. آنهايى كه توى رفاه آدم خوبى هستند «صل عليهم» به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) دستور مىدهد تو به آنها صلوات بفرست پس يكسرى سختىها آزمايش است. آزمايش هم براى چيز فهمى نيست آزمايش براى اينست كه از مال عمل سر بزند تا بر اساس عمل به ما مزد يا پاداش داده بشود.
برخی حوادث، کفاره گناهان است
بعضى از خطرات كفاره است حديث داريم بچه كه مريض مىشود كفاره لغزشهاى پدر و مادر است حديث داريم گاهى وقتها انسان يك دورغى مىگويد يكى از مشتريهايش كم مىشود مىگويد ولله بازار كساد است نمىدانم روى چه حسابى مىگويد مىدانى يك مشترى آمد كلاه سرش گذاشتى 5 تا مشترى آمد نگاه كرد به دلش برات نشد كه از تو چيزى بخرد. يك كسى نصيحتى مىكند و مىگويد آقاى قرائتى چرا توى تلويزيون مىآيى سلام نمىكنى مىگويم چشم حق با شماست ببخشيد سلام عليكم و رحمة الله تا گوش به حرف اين آقا مىدهم مردم هم پاى تلويزيون گوش به حرف من مىدهند اما اگر گفتم به شما ربطى ندارد سلام كه واجب نيست نمىخواهم سلام كنم من گردن كلفتى مىكنم مردم هم تا پيچ تلويزيون را باز مىكنند… خاموش كن بزن آن كانال ببينيم!!
نقش حوادث در دل کندن از دنیا
قرآن مىگويد «ذاقوا ذاق الله» كج شوى كج ات مىكنم «عدت عدنا» برگشتى من هم بر مىگردم «تنصر الله، ينصركم» تو خدا را يارى كردى من هم يارى ات مىكنم تواضع كنى بالايت مىبرم تكبر كنى پائينت مىآورم كارهاى خدا بده و بستان است يكسرى كارها هم رشد است حالا براى رشد مثل بزنم اگر شما توى خانه ات به يك بچهاى گل دادى وقتى مىخواهى از او بگيرى مىگيرد چون انسان وقت گرفتن سفت مىگيرد وقت دادن سخت است ولذا قرآن مى گويد «توتى الملك من تشاء» (آل عمران-26) حكومت را مىدهى «من تشاء» هر كسى مىخواهى يك سوال مىكنم شما جواب بدهيد ضد دادن چيه؟ گرفتن بايد بگوئيم (توتى) مىدهى (تاخذ) مىگيرى عوض اينكه خدا بگويد «توتى الملك من تشاء» و «تاخذ المل…» يعنى مىگيرى گفته و «تنزع» (نزع) يعنى كندن وقتى مىخواهند پوست گوسفند را از گوسفند بگيرند چون چسبيده جيزو ويز مىكند مىگويد وقتى مىدهم راحت مىگيرى وقتى مىخواهى از تو بگيرند جيزو ويز مىكنى. اگر شما يك گلى را دادى به بچه وقتى مىخواهى از او بگيرى مقاومت مىكند و نمىدهد اما اگر زدى روى دستش و گرفتى وقتى گرفتى دومرتبه بگو بگير ديگر نمىگيرد يعنى عشقش به گل كم مىشود خدا ما را اينطور كرده دنيا را به ما مىدهد بعد از ما مىگيرد حالمان گرفته مىشود دفعه دوم كه به ما مىدهد مىگوئيم نمىخواهيم يعنى براى اينكه دل ما از ماديات كنده بشود خدا هى مىدهد و مىگيرد كه آدم به دنيا نچسبد اگر خانم شما و بچه شما و شريك شما هميشه بگويد قربانت بروم اصلا آدم گير مىكند اما تو هم مردى؟! اين هم زندگيه؟! اگر نامهربانى هايى همسر از همسر ديد انسان از هم… يك خورده دلش كنده مىشود آدم دستش را از توى دست مردم… مىگويند با يك دست 2 هنداونه نمىشود برداشت ببينيد آقا يك كسى به شما مىرسد مىگويد دست بده وقتى با ايشان دست دادى وقتى مىخواهى با كس ديگرى دست بدهى بايد دست از دست اين بردارى تا دستى باشد كه با ديگرى… ما وقتى به خدا دست مىدهيم كه دستمان را از توى ماديات برداريم تا دستمان توى دست ماديات است نمىتوانيم با خدا دست بدهيم بايد دل مان از اين ماديات بهم بزند وزير توى مجلس مىنشيند براى گرفتن راى اعتماد فردا وزير را استيضاح مىكنند چنان خدا حال اين وزير را مىگيرد كه ديگر فردا مىگويند مىخواهى وزير بشوى مىگويد ولله حضرت عباسى تو را به خدا من را ول كنيد كسى ديگر هست يعنى خدا مىخواهد رشد بدهد اين رشد است چون خدا مىخواهد به تو رشد بدهد مىخواهد تو را بند به گل بند به گل بند به پفك نمكى بند به شكلات بند به زنده باد… اصلا بند به اين چيزها نباشى تا برسى به امام حسين (عليه السلام) روى دوش پيغمبر (صلى الله عليه و آله) بگويى راضىام به رضاى تو زير سم اسب هم كه رفتى بگويى راضى ام… يعنى روى دوش پيغمبر (صلى الله عليه و آله) و زير سم اسب در تو زلزله روحى بوجود نياورد حوادث اينطورى است اين زلزله بم و همه دادنها و گرفتنها گاهى وقتها يك كسى مىآيد همه عزتش مىگيرند اين ذره ذره بايد به يك جايى برسد… و لذا داريم خدا گاهى آدم را مريض مىكند تا تنظيم باد بشود فقير مىكند، اصلا همه حرفهايت يادت مىرود امام خمينى (رحمة الله عليه) فرمود يكبار خدا حافظه را از من گرفت اسم خودم هم يادم رفت هرچه فكر كردم اه! اصلا يادم رفت اسم من روح الله است چرا؟ براى اينكه خدا مىخواهد امام (رحمة الله عليه) را تربيت كند يكمرتبه همه داده هايش را مىگيرد خالى مىشود بعد ه ه… دستش را كه از توى دست علم اش برداشت دستش را مىگذارد توى دست خدا، خدا هم دستش را مىگيرد. من حتما… تا مىگويد من حتما هيچى. بايد براى ما حوادث تلخ بيايد نامهربانى از طبيعت از خلق از همسر از دوست عزلها نصبها يكبار راى مىآوريم يكبار راى نمىآوريم يكبار راى اول مىشويم يكبار راى آخر هم نمىشويم هى مىدهند و هى مىگيرند تا ديگر دادن و گرفتن براى ما عادى بشود براى اينكه خدا مىخواهد به ما رشد بدهد پس حوادث تلخ 4 تا تحليل دارد گاهى خدا آزمايش مىكند گاهى يك اشتباهى كردهايم، حوادث تلخ كفاره اشتباهمان است گاهى خدا مىخواهد ما را رشد بدهد و گاهى جز فداى كل مىشود رگ پا را قطع مىكنند براى اينكه به قلب وصل كنند يك حادثهاى براى يك منطقهاى رخ مىدهد اصلا كل سياست گذارى شهرسازى و شهرك سازى در ايران عوض مىشود. چون ژاپن خيلى زلزله خيز است الان ژاپن ديگر زلزله با آن كارى ندارد يك جادهاى دو سه تصادف مىكند بعد جاده را اتوبان مىكنند گاهى حوادث تلخ يك جرقه است و اين جرقه تبديل به يك جريان علمى مىشود براى يك برنامه ريزى كلان مىشود.
زلزله بزرگ زمین به هنگام برپایی قیامت
از همه اينها گذشته اين زلزلهها نبايد توقف گاه باشد عبورگاه باشد اگر بم درست شد تمام است؟ آقا اين زلزله بم عبورگاه است قيامت هم زلزله داريم بم يك گوشه كره زمين بود قرآن مىفرمايد «اذا زلزلت الارض» كل زمين زلزله مىشود در بم درخت هايش بود در قيامت زلزلهاى مىشود كه كوه كنده مىشود «سيرت الجبال» كوهها به هم مىخورد اگر يك زلزله اينقدر تلخ است و ما اين همه تلاش كرديم براى حمايت از زلزلهها يك خورده هم تلاش كنيم براى زلزله قيامت قرآن مىفرمايد «اتقوا ربكم» تقوا داشته باشيد «ان زلزلة الساعة شىء عظيم» زلزله قيامت خيلى خطرناك است پاشو دو ركعت نماز بخوان ما بايد از غفلت بيرون بيائيم هر شب كه مىخوابيديم خيال مىكرديم كه بايد بخوابيم سقفها هم بايد باشد 4 تا سقف كه پائين مىآيد مىگوئيم عجب! هر نفسى كه مىكشيم همينكه نگه داشتهاى…
قرآن مىگويد فكر نكن كرات بايد باشد «أ امنتم» آيا خيالت راحت است خوابيدهاى ممكن است كرات آسمانى روى تو پائين بيفتد يعنى سنگ هايش پائين بيفتد «أ امنتم من فى الارض، أ امنتم من فى السماء» يعنى فكر نكن كه آب بايد شيرين باشد «لو نشاء جعلناه اجاجا» (واقعه-70) بخواهيم آب را تلخ مىكنيم فكر نكن در بهار درختها بايد سبز باشد «لو نشاء جعلناه حطاما» (واقعه-65) بخواهيم درختها را خشك نگه مىداريم يعنى هر شب كه مىخوابى بگويى خدايا شكر ديشب را خوابيديم اين سقف هم امشب پائين نيامد الحمدلله يعنى غفلتها تذكر مىشود بى تجربهها تجربه مىشود شهركهاى الكى ساختن تبديل به ساختمان فنى مىشود. مسئولينى كه براى يك جاهايى يك ميليارد ندادند براى دين حالا براى دنيا مىدهند نهادهاى مختلف در مديريت بحران متحد مىشود يكمرتبه همه دنيا بسيج مىشود روى يك مسئله يعنى رشد عاطفى رشد علمى رشد تجربى غفلت زدايى ياد قيامت كمك به همنوع جبران خسارتها اينها يكسرى مسائلى است كه اينها همهاش توى قوطى رشد است پس حوادث تلخ به سه دليل است 1- آزمايش 2- كفاره 3- اين حوادث تلخ ابزار رشد است.
آخرين جمله شما به زندههاى بم كمك كرديد چه اشكالى دارد شب جمعهاى كه مىخوابيم دو ركعت نمازى هم يك شبانه روز نماز بخوانيم هديه معنوى هم بكنيم هديه فقط هديه مادى نيست پول و دلار و پتو لازم است و واجب دستتان درد نكند انصافا شريفترين مردم روى كره زمين مردم ايران هستند به خدا قسم.
در دعاها يادشان باشيم فراموششان نكنيم اينطور نباشد كه از هفته و چلهاش گذشت ما غفلت كنيم خودمان هم هر شب كه مىخوابيم احساس كنيم كه خدايا يك ذخيرهاى… از اين درس بگيريم آقايانى كه در نماز كاهلند افرادى كه در نماز كاهلند افرادى كه راجع به خمس كاهلند افرادى كه بيت المال را اين كاره كردند بالاخره شايد فردا نبوديم شايد روز آخر ما باشد ممكن است هفته آخر يا سال آخر ما باشد يك خورده جلوى ظلمها، تجاوزها، خلافها، كلاهبرداريها، توطئهها را بگيريم. كسى نبود كه پاى تلويزيون گريه نكند همه گريه كردند همه سوختند همه حمايت كردند دستشان درد نكند اما اين زلزلهها بايد عبورگاه باشد عبور كنيم از اين زلزله بم به زلزله شهر خودمان عبور كنيم از زلزله دنيا به زلزله آخرت عبور كنيم از كمك مادى به كمك معنوى عبور كنيم از كج انديشى و بى تجربه خانه ساختن به خانههاى علمى و فنى و استاندارد ساختن يعنى بايد اين زلزلهها توقف گاه نباشد عبورگاه باشد عبور عاطفى، معنوى، علمى، اخلاقى، تجربى.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله) همه عزيزانى كه در بم از دنيا رفتند و منطقه بم همه را با محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله) محشور بفرما (الهى آمين).
به همه مريض هايشان شفاى عاجل مرحمت بفرما (الهى آمين).
عزيزانى كه كمك كردند دولت و ملت خدايا همه را چندين برابر اجر مرحمت بفرما (الهى آمين).
خدايا هم مناطق ما را از بلاهاى زمينى و آسمانى حفظ بفرما (الهى آمين).
خدايا ما را در مقابل هر حادثهاى از صابرين قرار بده (الهى آمين).
اين زلزله را باعث جهش و رشد معنوى و مادى و علمى و تجربى ما قرار بده (الهى آمين).
«و السلام عليكم و رحمة الله»