متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1382/3/1
«بسم الله الرحمن الرحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما در رابطه با کمک مردم بود، من از اول طلبگی بحثهایی که دارم روی حرف الفباء تنظیم کردهام به پرونده بحث هایم که مراجعه کردم عناوینی که کمک به مردم و خدمت رسانی می خورد عنوان پناه دادن، رحم، سخاوت، عمران و آبادی، قرض الحسنه حرف ج جوانمردی، کارگشایی م – محبت، واو، وقف، وصیت، ه دو چشم همیاری مسلمین، این حروفها البته من خیلی اسلام شناس نیستم ولی وقتی روی یادداشتهای بیست و چند سالهام از روی حروف الفبا نگاه کردم این عناوین هر کدام به نحوی ارتباط دارد با خدمت رسانی و حالا بعضی هایش را خدمتتان می گویم پس، موضوع بحث مان: خدمت به مردم.
برکت در نفع رسانی به مردم است
قرآن می فرماید: «وجعلنی مبارکا» از قول پیغمبرنقل می کند حضرت عیسی است ظاهرا- «این ما کنت» که حدیثی است در اصول کافی می فرماید: «مبارکا» یعنی «نفاعا» یعنی نفع به مردم می رساند. قرآن می فرماید: «و جعلنی مبارکا» یعنی خداوند مرا مبارک قرار داده. بعد امام صادق (علیه السلام) میفرماید: اینکه می فرماید: من مبارکم یعنی تفاعم، نفاع، مثل بقال، بقل: سبزی، بقال یعنی سر و کارش با سبزی است «حدید» یعنی آهن، حداد یعنی، سروکارش، خبز یعنی نان «خباز» یعنی سر و کارش با نان است. «نفاع» یعنی سروکارش با نفع است یعنی همهاش سودرسانی است «وجعلنی» یه خورده رویش صحبت کنیم «جعلنی» یعنی خدا مرا قرار داده یعنی ما باید از خدا بخواهیم کار ما را درش برکت قرار بده،
چون گاهی وقتها خداوند برکت را بر می دارد مثلا روایات زیادی داریم که، کسی که زکات ندهد خداوند برکت را بر می دارد. به آسمان و زمین امر می کند که برکت به این مردم نده، کشت می کند، زحمت هم می کشد با نیامدن باران یا آمدن آفت یه جوری که از زحمتش خیر نمی بیند، گاهی یک مهر کوچک دارد هزاران نماز با آن می خواند و گاهی یک مهر در سجاده یک وجب در یک وجب سال می آید و می رود یک سجده نمی کند. بارها من گفتهام گاهی یک موکت دارد آنقدر گرسنه می آیند خانهاش چای و میوه می خورند و می روند و گاهی قالی ابریشم دارد فقط سرمایه دارها با کفش روی آن راه می روند یعنی گاهی روی قالی ماشینی گرسنهها سیر می شوند و گاهی روی قالی ابریشمی یک گرسنه هم سیر نمی شود.
«نفاع» نفع گاهی خداوند به یک چوب نظر می کند می شود درب حرم امام حسین (علیه السلام) همه می بوسند، و گاهی یک چوب می شود درب طویله گوسفندهای یک بهایی. گاهی یک پنبه می شود عمامه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و گاهی یک زمین می شود قبر امیرالمومنین (علیه السلام) و گاهی یک انگور می شود سلول بدن امام خمینی (رحمه الله علیه) و یک انگور می شود شراب بدن صدام که خدا باید نظر کند «جعل» یعنی خدا باید نظر کند منتهی ما باید بخواهیم. شما در مکه دوتا سنگ سیاه می بینی یک سنگ سیاه کعبه است که همه می بوسند و یک فرسخی آن سنگ ستونی است که همه سنگش می زنند جای شیطان هر دو سنگ سیاه و هر دو در مکه، یکی مورد محبت و یکی مورد غضب قرار می گیرد.
با یک آهن مغز امیرالمومنین (علیه السلام) شکافته می شود و با یک آهن ابن ملجم به درک می رود. هر دو آهن است. اینکه انسان حساب کند که خدایا من روی عمر چه کردم جوانیام را کجا دادم؟ برای کی و چی؟ اگر خدا نظر کند تار عنکبوت که خیلی هم شل است پیامبر (صلی الله علیه و آله) را حفظ می کند مثل طبس هلیکوپتر را سرنگون می کند. از چیزهایی که شما جوان هستید از خدا بخواهید بگویید خدایا به عمر من برکت بده، آن وقت اگر به عمر شما برکت داد. خیلی چیزها برکت دارد.
ما سراغ داریم در همین تهران یک مدرسهای است که دست آقای مجتهدی است توی کوچه پس کوچههای تهران قدیمی، دو، سه هزار طلبه در آن تربیت شدهاند که بعضی از آنها از علما شدهاند، مدرسه هم داریم نبش خیابان چه کاشی کاریهایی میراث فرهنگی، اوقاف، چه تشکیلاتی، موقوفاتی نفع آن مدرسه را ندارد به هر حال این هم دست زیبایی نیست باید خدا نظر کند. «و جعلنی مبارکا» یعنی «نفاعا» حالا حدیث داریم: کسی که کمک کند به مردم اول یک حدیث داریم: «من طاف بالبیت اسبوعا» کسی اگر برود مکه طواف کند هفت بار خداوند شش هزار ثواب برایش می نویسد 6 هزار لغزشش را پاک می کند، 6هزار درجه به او می دهد، 6 هزار مشکلش را حل می کند، 6 هزار محو گناه، 6 هزار ثواب، 6 هزار درجه، 6 هزار گره گشایی، 4 شش تا 24 هزارتا بعدمی فرماید: «قضاء حاجة المومن».
پاداش خدمت از طواف بیشتر است
اگر خدمت به مردم کردی و یک مشکلی را برای مردم حل کردی بهتر است از طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف ده تا، یک طواف 24 هزارثواب دارد ولی حل مشکلی را از یک مسلمان حل کنید. منتهی انیجا یه چیزی هست که پای تلویزیون نشستهاند می گویند فردا می رویم پهلوی آقای قرائتی می گوییم مشکل ما را حل کن بله قرآن می گوید: «وأتوالبیوت» بیایید سراغ خانه «من ابوابها» از راهش وارد شوید. «بیوت» خانهها را از درش بروید.
اینکه می گوید: خانهها را از درش بروید معنایش این است که هر کاری را از راهش وارد شوید، شما اگر تافتونی می خواهی نباید دکان سنگکی بروی و اگر سنگکی می خواهی نباید دکان ذغال فروشی بروی هر کاری را از راهش وارد شویم. این گره دست کیست و رئیسش کیست؟ این رئیس خلاف کرده خلافش را باید گفت مثلا بعضیها به من می گویند آقای قرائتی فلانی مجرم است من توی تلویزیون بگویم، اگر مجرم است قاضی باید رفت و ثابت کرد بعضی چیزها را آدم یقین دارد ولی نمی تواند ثابت کند
مثلا من می دانم که رشوه هست اما الان شلاق را برداریم به کی بزنیم تا ثابت کنیم که فلانی فلان ساعت از فلانی فلان مبلغ گرفته همهاش باید مشخص بشود تا جرم، و اگر چشم را ببندیم می دانیم والله بالله رشوه می گیرند، ولی تا ثابت نشود کاری دست کسی نیست، ظلم همیشه بوده نمی شود شلاق را دست گرفت همینطور چشم بسته، بخورد به رشوه خوار، باید اول رشوه خور را تعیین کرد. هر راهی از راهش، کاری را از راهش وارد، شما اگر کولرت خراب شد نمی آیی مسجد بگویی حضرت حجة الاسلام سلام علیکم، کولر ما خراب شده، بله مسئله می خواهی از آقا بپرس ولی کولر خراب شد، کولر سازی (بعضی وقتها تا یک تاکسی، مثلا من یادم نمی رود یه کسی یه مشکلی داشت نوشته بود به فلانی بعد به فلانی و رونوشت به فلانی و فلانی به 15 نفر رونوشت و آخری به علامه محمدتقی جعفری جهت پیگیری، آخه علامه جعفری یک مرد ملا بیاید مشکل شما را پیگیری کند جهت پیگیری مهم بود ما خیلی خندیدیم وقتی دیدیم، و یکی نامه نوشته بود و رونوشت به کی، به کی، به کی و رونوشت به عزرائیل بگویید: جان این را زودتر بگیرد، نوشت به نکیرو منکر توی قبر عذابش کنند، اینها که هست جک نمی گویم بوده، رونوشت به علامه جعفری بوده این هم جهت پیگیری این مثل این است که آدم یک کراوات بدهد به آیت الله برای اتو کردن، آیت الله کراوات اتو کند. هیچی به هیچی نمی خورد. گاهی وقتها ما وقتی گیر می کنیم، البته آن بنده خدا گیر می کند وقتی آدم گیر می کند می گوید: «الغریق تیشبت» آدمی که غرق شد دست به هر برگی می گوید شاید نجاتم بدهد او ولی خوب کارهای را از راهش وارد شوید)
بعضی وقتها هم این گرهها هست حل شدنی نیست فکر نکن برای شما هم بوده برای همه هست. توقع بالاست یه کسی آمد پهلوی یک آقایی گفت امسال خیلی هوا سرد است بگو هوا گرم شود. بابا خوب زمستان باید سرد باشد با دعا که نمی شود گرمش کرد. نظام طبیعت را که نباید به خاطر دعا عوض کرد مثل بچه مدرسهای، یک بچه مدرسهای آمد توی خونه گفت ای خدا دریاچه ارومیه را بیاور سبزوار، خدایا کوه هیمالیا را بگذار مراغه، مادرش گفت چی چی می گی؟ گفت تو امتحان جغرافی من غلط نوشتهام حالا به خدا می گویم درستش کند. توی امتحان جغرافی اینها را جا به جا نوشته حالا آمده به خدا می گوید درستش کن.
خیلی وقتها اصلا دعاهای ما غلط است یعنی یک کار غلطی کردهایم مثلا سیگار کشیده تنگی نفس گرفته حالا می گوید ای خدا تنگی سینهام را شفا بده آقا جان این راهت که رفتی غلط است. (شما اگر دال نوشتی تمام ریاضی دانها و تمام دکترای ادبیات جمع شوند بگویند ای خدا (دال) کمرش صاف شود دیگه دال نیست. دکتر به امام خمینی (رحمه الله علیه) گفت: پنیر بخور بی نمک، فرمود بگو شیر بخور، پنیر بی نمک چیه؟ بگو شیر دالی که کمرش صاف شود. گاهی مشکلات هست باید با آن صبر کرد.
اینطور هم نیست که این مشکلات برای شما بوده گفت آقا یک دعا بنویس زمستان هوا سرد نشود آقا دید چی چی به این بگوید این آدم خیلی سادهای است آقا هم گفت پس شما، آقا جون من، یه بنده خدایی دید این خیلی ساده است گفت می شود از راه سادگی خودش بهش جواب بدهی مثلا چه می کنی؟ گفت بهش میگوییم شما بعد از نماز صبح 65 روز هر روزی 7 تا قل هوالله بخوان بالاخره 65 روز که زمستان گذشت خودش عید می شود هوا خوب می شود گفت مثلا من این رقمی بهش بگویم به هر حال خدمت به مردم. قرآن می گوید: «و جعلنی مبارکا» حضرت عیسی (علیه السلام) گفت وجود مرا برکت قرار بده برکت هم از طرف خداست امام معنی می کند در اصول کافی «مبارک» یعنی «تفاع» نفع می رساند منتهی نفع رسانی هم «وائولاالبیوت من ابوابها». حالا بگذریم که بعضیها دروغ هم می گویند. شخصی آمد پیش من گفت من دیشب خواب دیدم امام رضا (علیه السلام) گفت برو پهلوی قرائتی وام بهت بدهد قرضت را حل کن گفتم امشب هم خواب ببین امام رضا (علیه السلام) را که اول یه مقداری پول به حساب ما بریزد بعد حواله وام بدهد. (خنده حضار) دیگه امام رضا (علیه السلام) مثل بعضی بازاریها نباشد که چک بی محل بکشد. یعنی گاهی کلک هم می زنند به اسم مذهب. بسیار خوب. حضرت فرمود که این را به مناسبت تولد حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتم.
حضرت فرمود: «من سعی فی حاجه اخیه المومن» کسی که سعی کند، البته اینکه می گوید کسی که سعی کند، یعنی کار را بکن گاهی هم پا می شوی انجام بدی نمی شود. یه پسر و دختری همدیگر را می خواهند شما هم دلالی می کنی آخر هم یا پدر و مادر راضی نمی شوند، نمی شود، نشد، نشد شما تلاش خود را بکن اسلام از ما عمل می خواهد سعی می خواهد. قران داریم: «لیس الانسان الا ما سعی» یعنی نیست برای انسان مگر به مقدار سعی اش. اگر خدا از ما عمل می خواست می گفت «لیس الانسان الا عمل» «الا ما اتی» یه کاری را انجام بده، خدا از ما عمل و انجام کار که نمی خواهد، خدا از ما سعی می خواهد، سعی ات را بکن شد، شد، نشد، نشد، اگر خدا از ما عمل می خواست می گفت «لیس الانسان الا ما عمل» عمل از ما نمی خواهد.
باید سعی کنیم گرچه به نتیجه نرسیم
شما تلاش کن شد، شد، می روی مسجد اگر آقا هم برای جماعت نبود شما ثوابش را داری، سلام می کنی، سلام علیکم ممکن است نشنود و جواب شما را ندهد. اما شما نگو اه کاش سلامش نکرده بودم تو برای خدا سلام کردی ثوابش را هم داری حالا چه او بشنود و چه نشنود و چه جواب بدهد و چه جواب ندهد یکی از برکات اخلاص این است که می خواهد کار بکند هیچ وقت دماغش نمی سوزد. من برای خدا آمدم صله رحم حالا گفتند عمه توی خانه نیست. کاش نیامدم عمر تلف شد بنزینم تلف شد هیچی، هیچی، آدمی که با خدا معامله می کند چه به نتیجه برسد و چه نرسد اجرش هست و لذا قرآن می فرماید: «یقتلون و یقتلون» می رود جبهه کشت، کشت، نکشت، چه بکشد و چه او را بکشند حضور در جبهه مهم است.
«من سعی فی حاجة اخیر المومن» اگر کسی پا شود قیام کند که مشکل مسلمانها را حل کند «فکانما عبدالله تعته الاف سنة» مثل کسی است که نه هزار سال عبادت کند که نه هزار سال هر روز روزه بگیرد و هر شب، شب تا به صبح عبادت کند نه هزار سال عبادت یک کفه ترازو و کمک به یک مسلمان هم یک کفه ترازو، خیلی مهم است، روایت در بحار است. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «ان لله عبادا فی الارض سعیون فی حوائج الناس».
مردان خدا، در پی خدمت به مردم هستند
حالا بد نیست این را هم بگویم بعضی شرکتها هستند چند نفر شریک هستند یه کارخانه و موسسه و تشکیلاتی دارند چه اشکالی داره که بگوید آی شریک ما هفت نفریم تو برو مشغول خدمات اجتماعی باش ما سهم تو را می دهیم. و من در تهران یک همچین شرکتی را سراغ دارم که مثلا 15 نفرند به یکی گفتهاند تو برو مسئول خدمات مردم باش، عیادت مریض، مراجعه به فقرا، تو برو خدمت رسانی کن، منتهی ما چهارده تا نمی گوییم تو در کارخانه حضور نداری سهم تو را می دهیم، ما سرگرم کارهای اقتصادی هستیم نمی توانیم خدمات به مردم، این که می گویم چه اشکالی دارد.
ما جمعی هستیم یه جایی کار می کنیم یکی را آزاد کنیم بگوییم تو مال اینکار خدا رحمت کند پدر پیرمردی داشتیم می گفت: محسن تو درست را بخوان من کارهای تو را می کنم. حتی می خواستم بروم نانوایی می گفت نه بنشین تو یک حدیث مطالعه کن من می روم، نان می گرفت که من بخورم و یک حدیث بیشتر مطالعه کنم چه اشکالی دارد که ده، 20 نفر در یک کاری شریک هستند می گویند تو این کار را بکن و ما سهم تو را می دهیم. چون اگر همه بخواهند بروند کمک به مردم بکنند کارها تعطیل می شود. (توی همه صنفها هم هست ما در استانی، نمی دانم توی دو تا استان الان شک دارم که کدام استانها توی مرکز استان، استانش کوچک بود توی مرکز استان نماز صبح نبود برای اینکه سردسیر بود ظاهرا یاسوج یا چهارمحال، رئیس بیمارستان یک آدم خیلی متدینی بود گفت آخه توی شهر یک نماز صبح که باید باشد که زشت است بعد دیدند روحانی که بیاید نماز بخواند نیست چون خانه روحانی با مسجد زیاد است زمستان برف است مشکل است تا برود و برگردد. این آقا گفت که بنده خودم هر روز صبحها شما را بر می دارم می برم برای نماز و شما را بر می گردانم بعد می روم سرکار چندین سال رئیس بیمارستان یک پزشک حاذق، حزب اللهی چندین سال راننده شد که این شهر یک نماز جماعت دایرو برقرار و اقامه شود ما اینها را هم داریم.
کم هم نیستند افرادی که تصمیم می گیرند یک چنین حرکاتی را انجام دهند. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: در کره زمین یک آدم هایی هستند مشکل گشای مردم هستند، مشکلات مردم را حل می کنند. «هم الامنون یوم القیامه» مزد اینها این است که روز قیامت هیچ غمی ندارند30،40 سال تلاش می کنند، تا ابد در امان هستند. «هم الامنون یوم القیامه». حدیثی دیگر در بحار داریم: خداوند برای کسی که خدمت به مردم می کند 72 رقم رحمت سرازیر می کند یکی از آن رحمتها اصلاح امور دنیوی اوست و 71 تا از آن را ذخیره می کند برای قیامت. 72 نوع رحمت سرازیر می شود برای کسی که خدمت به مردم می کند یکی اش حل مشکلات دنیاست.
خدمت به مردم، با رفع موانع
حدیثی هم خواندیم که: یک بوته تیغی جلوی راه مردم بود یک نفر برداشت و کنار گذاشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود این مقدار خدمتی که به مردم کردی اهل بهشت هستی. هیمن مقدار که تیغ به پای کسی نرود. چون یکی از مستمعین محترم فرمود این خدمت به مردم چیست؟ و چی چی نیست، همه کاری خدمت به مردم است. 6 تا دانشجوی پزشکی آمدند پهلوی نهضت سوادآموزی گفتند ما 6 دانشجوی سال آخر پزشکی هستیم امسال تصمیم گرفتهایم که بچههای محل را هر کس تجدید شده شیمی یا ریاضی هر کدام یک کلاس و با این کلاسها آن را در درس خدمت کنیم خدمت به مردم یکی اش همین است. دانشجوها بیایند کلاس تقویتی بگذارند برای بچهها خدمت به مردم این است که آنکه استخر دارد زنگ بزند مثلا به جاهایی که ایام فراغت بچهها را اشغال می کنند، من یک استخر دارم مربی از خودتان که بچه غرق نشود و استخر در خدمت شما. حدیث داریم: امام صادق (علیه السلام) باغی داشت میوهها که می رسید در باغ را نمی بست باز باشد اگر کسی می خواهد استفاده کند.
(آدم هم داریم آنقدر عجیب و غریب است که همینکه پشت شاخههایش رفته به دیوار برای اینکه کسی نیاید پشت دیوار بنشیند شیلنگ می گیرد خیس می کند که کسی، قدیمی ها، خانههای کاشان که اینطور بود. بعضی جاهای دیگر هم هست. قدیمیها درب خانه دو تا طاقچه می گذاشتند اینطرف و آن طرف درب که پیرمردها که خسته می شوند بیایند یک دقیقهای بنشینند. یا جنسی را که قدیم اینقدر تاکسی بار نبود پیداست جنس را روی دوش می کشیدند. افرادی که باری حمل می کنند بارشان را. خدمت به مردم از یک. افرادی هستند که لامپ منزلشان را جوری قرار می دهند که توی کوچه هم روشن باشد، خدمت به مردم.) آموزش: در چهارمحال، استان چهارمحال عشایر هستند و متفرقند. یه برنامه ریزی شده از جمعی طلبههای جوان می روند چادر می زنند که بند به عشایر عزیز هم نباشد یک چادر می زنند و جنس هم می گذارند هفت، 8 تا طلبه شبها با هم هستند و روزها پخش می شوند توی چادر عشایر به زنها و مردها و بچههای عشایر قرآن یاد می دهند و مسئله. یعنی حوزه علمیه پا می شود می رود توی عشایر چادر می زنند یک هفته، دو هفته کمکهای اولیه دین را می کنند. و آن شش دانشجو بچههای تجدیدی را کمک می کنند. کسی خواسته باشد خدمت کند دنبال کار نباید بگردد.
خداوند می فرماید: «الخلق عیالی» خلق عیال من هستند، نان خور من هستند. «فاجهم الی الطفهم بهم» هر کسی بیشتر به مردم خدمت کند من بیشتر آنها را دوست دارم. حدیث داریم حدیث مفصلی است از امام صادق (علیه السلام) که: در قیامت کنار مومن یک کسی پیدا می شود هرجا در خطر است می گوید نترس بشارتش می دهد می گوید شما کی هستی، می گوید: «انا السرور التی الاخلقه علی اخیک» یادت هست در دنیا یک نفر را دلش را خوش کردی؟ البته دل شاد کردن از راه حلال ممکن است یکی هم توقع حرام داشته باشد آقا خدا پدرت را بیامرزد یک بسته تریاک برای ما پیدا کن. می گوییم حالا یک مؤمنی است می گوییم آقا قربان دستهایت این تریاک را بردار چون بعضی افراد خائن از اینها استفاده می کنند (حالا من نمی دانم، نمی توانم. حالا یک جوری می گویم که پخش بشود و آبروریزی هم نشود.
در فرودگاه مکه یکی رسید به یک از علما که الان از مراجع است گفت آقا شما که می دانی کمک به مردم چقدر ثواب دارد به خصوص کمک به زوار، زوار خانه خدا، به خصوص کمک به پیرمرد و… من بارم سنگین است شما این را برایم بیاورید یک پتو داد آن زمان الان جزء مراجع است ولی آن زمان مرجع نبود فقط یک عالم بود پتو را گرفت و برد آخرش گفت این پتوی شما خیلی سنگین بود مگر آهن داخلش بود گفت ببخشید من داخل این یک چیزی قایم کرده بودم دیدم قیافه شما کسی نخواهد گرفت از شما، به شما سوءظن نخواهد گرفت. من قیافهام نتراشیده و نخراشیده است. ممکن است بگویند این چی چی توش است ولی قیافه ملکوتی شما. خلاصه من از قیافه شما سوء استفاده کردم ببینید گاهی هم اینطوری می شود. اول می آید چقدر حدیث کمک به زوار، حقه باز هم زیاد است. یه بچه گریه می کرد یه کسی آمد رد شود یه زمانی هم وزیر بود. گفت آمدم رد بشوم دیدم بچه زارزار گریه می کند گفتم چته؟ گفت می خواهم این زنگ را بزنم قدم نمی دهد. خوب این هم کمک به خلق است گفتم خوب من برایت می زنم گفت نه من می خواهم خودم بزنم. بسکه گریه کرد دلم سوخت بغلش کردم گفت خوب حالا خودت بزن زنگ را زد او را زمین گذاشتم گفت حالا بیا با هم فرار کنیم (خنده حضار) یعنی گاهی وقتها هم این رقمی می شود. یعنی حاجی پتویش را می دهد به یک عالم ربانی، سید اولاد پیغمبر برای اینکه کلاهبرداری کند و یا بچه کلاه سر وزیر می گذارد) حیف که ما صداقت را از دست دادهایم اگر ما راست بگوییم آنقدر پول خوابانیده هست می ترسند وام بدهند و آنقدر اتاق خالی هست می ترسند، می گویند بنشیند دیگه پا نمی شود نصفی از خدمات خلق را که انجام نمی شود بخشی اش بخاطر این است که دارندگان کنس و بخیل اند، و ایمان ضعیف، و بخشی به خاطر اینکه افراد فقیر تقوی لازم را ندارند و می گویند الان بهش بگویم آره. یه کسی گفت آقای قرائتی تو که این همه حدیث خواندی کمک به خلق شما تلفن خود را به من بده، آقا زنگ می زند که آقا دیشب بچهام ادرار کرده چه دعایی بهش بخوانم آقا نمی دونم، روزی 3 بار می خواهد تلفن کند. خوب من دیگر وقت ندارم مطالعه کنم. یعنی گاهی وقت هم تا می گوییم کمک به خلق می گوید شماره تلفن می خواهد و روزی 20 بار برای مسایل جزیی می خواهد وقت مرا بگیرد بسیاری از افراد که پول و تلفن و خانه شان را کتمان می کنند برای اینکه افرادی می آیند سوءاستفاده می کنند. من اگر در اینجا خدمت به مردم را می گویم سوء استفاده را هم باید بگویم.
خطر سوءاستفاده از خدمت
آن وقت آنهایی که مردم را وادار می کنند که خدمت نکنند چقدر مورد لعنتند. خدا لعنت کند کسی را که حرکتی انجام می دهد که مردم را از کار خیر باز بدارد صندوق قرض الحسنهای به من گفت آقای قرائتی من ارادت دارم هر کسی را بفرستی من به او وام می دهم گفتیم خدا پدرت را بیامرزد. افرادی می آمدند می نوشتیم که به او اینقدر وام بدهید. ده، دوازده تا که نامه نوشتیم زنگ زد که ببخشید دیگه نامه ننویسید گفتم چرا؟ گفت هر کسی برد خورد. خوب ببینید وقتی از آبروی بنده سوء استفاده می کنند وقتی کسی بیاید بالا و پایین برود می گویم من کمک به خلق نمی کنم خواستم بکنم تو مرا سوزاندی (نکنیم کارهایی را که. و لذا به ما گفتهاند که حتی توی بیابان می خواهی پای درخت بنشینی جارو کن. محیط زیست را نگو جاده است چشمش کور شود کوچه و جاده باید تمیز باشد.
بعضی وقتها هم خدمت نیست خیانت است مثل اینکه توی یک اتاق قلیان چاق کرده برای آقا می آوریم بده به این، آقا یک قلیون بیاور مگر ندیدی قرائتی گفت کمک به خلق چقدر ثواب دارد، آقا قلیون کمک به تو هست ولی فضای عمومی دیگران را از بین می بری، پس اینطور نیست که، پس ببینید کمک به خلق شرط دارد به شرطی که ضرر به دیگران نزند و وقت مردم علاف نکنی به شرطی که طرف را توبه کارش نکنیم، برود ثواب کند کباب شود. اینها هم هست در جامعه ما باید به همه اینها عنایت شود و کمک به خلق هم معنایش این نیست که هر کسی هر کاری می تواند بکند. رفته خانه امام جمعه یک شهری گفته یک نامهای بنویس تهران سر فلانی ماشین ما را سرسیلنگ بدهد بعد می گوید این کار من نیست می گوید پس تو چه امام جمعهای هستی؟ این فکر می کند امام جمعه یعنی مسئول خرید سرسیلنگ ماشین، مردم گاهی هم نمی دانند چه بکنند امام جمعه که معنایش این نیست.) من خدمتم این است که قرآن و حدیث به شما یادبدهم و او هم به اینکه آمپول بزند و بپزد و یکی نظافت و یکی آتش نشانی، خدمت هرکسی در شأن خودش در وسع خودش، بنده اگر بروم جبهه چون دوره تیراندازی یاد ندارم ممکن است جبهه رفتنم حرام باشد ممکن است در یک جا کار پنجاه تا پاسدار را بکنم اما در یک جا کار نصف پاسدار را هم نکنم. یک کسی ممکن است قبا بتواند بدوزد ولی کت و شلوار نتواند بدوزد و به عکس. حساب کنید در چه رشتهای تخصص دارد در رشته خودش ازش توقع داشته باشید، خلاصه من نگرانم که این حدیثهای خدمت به خلق باعث شود توقعاتی برود بالا که از همه، همه توقعی داشته باشند که این را باید جلویش را گرفت.
«والسلام علیکم و رحمه الله»