متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1382/2/25
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
چون سال را سال خدمت به مردم گفتهاند بنده هم مقداری از آیات و روایاتی را که کمک به مردم و رسیدگی به حال مردم است می خواهم خدمتتان بگویم. قرآن می فرماید: «تعاونوا علی البّر والتقوی»: کارهای خوب را کمک کنید «ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان» گناه می کند کمک نکنید.
اگر کسی یک کار خیری می کند کسی کمکش کند و آنهم که کمک می کند شریک است. خدمت مستقیم یا غیر مستقیم، مادّی یا معنوی حالا انواع خدمات را می گوئیم با آبرو کمک کند یا با بیان یا با قلم یا با ماشین، وام، و هر چیزی که ابزار کمک را هم بعداً می گوئیم: شیوههایش را هم بعداً می گوید. اصل کمک یک چیز مهمی است.
ماجرای کمک رسانی موسی و خضر
حضرت موسی و خضر علیهما السلام وارد یک روستایی شدند، گرسنه بودند از مردم روستا نان خواستند، «التطعما اهلها» از اهل روستا طلب طعام کردند گفتند یک غذایی بدهید ما بخوریم «فابوا ان یصیفوهما» عربیهایی که می خوانیم قرآن است، است این مردم روستا یک خورده نان به این دو پیامبر ندادند داشتند می رفتند دیدند یک دیواری کج می شود خضر گفت بیا این دیوار را صافش کنیم، بنایی کنیم، خراب کنیم از نو بسازیم، موسی گفت دلت خوش است دلمان از این روستا خوش است، گرسنه بودیم یک تکه نان می خواستیم به ما ندادند. حالا بیائیم عملگی و کارگری مفت بکنیم من که نیستم موسی رفت کنار ایستاد. گفت لااقل به مردم بگوئیم که دیوار کشیدهایم که پول بدهید.
«لوشئت لا تخذت علیه اجراً» یک اجر و مزدی می گرفتی، روستایی که این قدر بی عاطفه هستند که نان به پیامبر ندادند حالا پیامبر عملگی مفت بکند ما که نیستیم، خودِ خضر شروع کرد دیوار را، بعد وقتی می خواستند از هم جدا شوند گفت می دانی چرا دیوار را ساختم، زیرا این دیوار یک مقداری پول بود مال یک مرد صالحی بود که برای بچههایش گذاشته بود با نامه، این دیوار که خراب می شد این خاکها پَس می رفت و لو می رفت و مردم بر می داشتند چون پدر آدم خوبی بود، خداوند می خواهد خوبی پدر به نسلش برسد و این خودش یک نکتهای است که اگر پدر و مادر خوب باشند بچههایش خیر می بینند ولو از طریق عملگی پیامبرها. این کمک به مردم، به قدری ارزش دارد که حالا گفت ما انی دیوار را می سازیم که بعد بچههایش وقتی از یتیمی آمدند بیرون بزرگ و کبیر شدند خودشان از نشانیهای پدر می روند زیر دیوار را سوراخ می کنند و پول را بر می دارند این خودش یک نمونه از کمکی است که حتی طرف خودش نیست. یعنی اینها، بگذارید من عناوینش را، که از این نکته من چند نکته من می نویسم شما اگر چیز نوی دارید بفرمائید. چه درسهایی از این می گیریم؛
موضوع بحث: خدمت به مردم، حالا
موسی و خضر مجّانی دیوار خرابهای را می سازند، قصهاش را برایتان گفتم از این چه استفاده می شود؛
1.خدمت حتی بدون دعوت
کسی از اینها دعوت نکرد که بیائید بنّایی کنید یعنی گاهی وقتها می گوئیم این کار را بکن می گوید کسی که به ما نگفته. بابا نگفته باشد، بخشنامه و دعوت هم نمی خواهد. خدمت بدون دعوت.
2.خدمت بدون مزد
خدمت کنیم گرچه کسی نفهمد
3.خدمت حتی در غیاب: کسی آنجا نبود آخر ما اگر ببینیم کسی نگاه به ما می کند یک کاری می کنیم اگر بفهمیم اگر کاری بکنیم کسی نمی فهمد. مثلاً اگر بفهمیم برویم عیادت مریض، مریض می بیند و می فهمد. مثلاً یک گلی، کمپوتی و جعبه گزی می بریم. ولی اگر بدانیم که مریض بی هوش و در حالت کماست و اصلاً ما گل ببریم و نبریم کسی نمی فهمد.
ای بابا پولمان حرام می شود، نمی فهمد که. خدمت حتی در غیاب، کمالات در قرآن به فهمیدن مردم نیست. کمال، کمال است گرچه کسی نفهمد، و عیب، عیب است گرچه کس نفهمد. سورهای در قرآن است به نام «عَبَس»، بسم الله الرحمن الرحیم: عَبَس و تولی، قصهای دارد و آن اینکه در مجلسی جمعی نشسته بودند یک نابینایی وارد شد، نابینا خوب کسی را نمی بیند، وارد شد یکی از اعضاء جلسه به این نابینا عبوس کرد. «عبس» عبوس کرد این دیگر کیست که آمده خوب سئوال من این است که برای نابینا بخندی یا عبوس کنی او که چشم ندارد. نه عبوس را می فهمد و نه خندهه را اما خداوند یک سوره فرستاد 10 آیه به رگبار بست آن آقایی که عبوس کرده که تو حق عبوسی نداشتی ولو اینکه او نفهمد. گاهی وقت می گوئیم فهمید بد شد، نفهمید خوب شد، ما عیب را به فهم مردم بند می کنیم،
قرآن می فرماید: عیب، عیب است گرچه مردم نفهمند. «عبس» عبوس کرد «و تولّی» اعراض کرد «ان جائه الاعمی» اعمی چون نابینا بود آمد، عبوس کردی، روتُرش کرد. «و ما یدریک» تو چه حقی داشتی «لعله یزکی» شاید این نابینا اهل تزکیه باشد و اون چشم دارها سنگدل باشند و حرف تو در آنها اثر نکند. «اما من التغن» آن کسی که غنی است و پول دارد «فانت له تصدی» تو متصدی پولدارها شوی، فقیر نابینا را تحقیر کردی؟ «ما علیک الاّ یزّکی» «و اما من جاءک یسعی» آن کسی که عصا زنان خودش را به مجلس شما رسانیده «و هو یخشی» و آن کسی که خوف و تقوای الهی دارد «فانت عنه تلّهی» «کلاّ انهاتذکره» در سوره «عبس» ده تا آیه به رگبار می بندد برای کسی که حق کسی که نابیناست و عیب را نمی فهمد. و این نکته مهمی است آخر ما در دنیای اخلاق نه ما مسلمانها دیگران می گویند اگر کارگر راضی باشد بهرهوری، تولید، سود دهی کم نمی شود و کیفیت بالا می رود اسلام می گوید ارزش، ارزش است چه طرف بفهمد و چه نفهمد خیلی خوب خدمت بدون دعوت، خدمت بدون مزد…
در غیاب، خدمت حتی برای انبیاء؛
خدمت حتی در برابر انتقاد: اینجا که حضرت خضر دیوار را ساخت مورد انتقاد موسی قرار گرفت گاهی وقتها یک دختری می رود یک کاری بکند مگر حمّالی به تو چه، بچههایش بزرگند بروند نان بگیرند، یک دانه هم برای پیرمرد بگیری خودش پسر دارد، پول دارد، یک بچههاش آمریک، یکی کجا و یکی کجا، یعنی همین که دو تا بچه پولدار دارد اصلاً حسادت است بله بچه دارد، پول هم دارد ولی آلان پیرمرد و پیرزن توی خانه نشسته من هم موتورسوار و دوچرخه سوار می روم دکان نانوایی، می خواستم سه تا نان بگیرم چهار تا می گیرم. در خانهشان می دهم، گاهی وقتها انتقاد می کنند که این پولدار است چشمش کور شود باید این نکات خدمت باید اینطور باشد.
خدمت، بدون انتظار نام و عنوان
افرادی را داریم که بدهکارند. یک بنده خدا می رفت به طلبکار آنها می گفت بیا این پول را بگیر بگو یکی آمد پول شما را داد و نمی گذاشت بفهمد که کی بوده آمده داده، این خدمات ارزش دارد. ما اگر خدمت می کنیم سعی کنیم اسممان نباشد. بله مانعی ندارد که اسم باشد که مردم دعایش کنند برای دعا باشد طوری نیست. مثلاً بانی این پنکه محسن قرائتی که هر کس می بیند خدا پدرش را بیامرزد. طلب دعا باشد، مگر نمی شود مردم دعا نکرده. اگر کسی کناری بخاری گرم شد و زیر کولر و پنکه خنک شد. چه دعا بکند یا نکند این اجرش را می برد اینطور نیست که اگر من دعا کنم اجر ببرد ولی اگر دعا نکنم اجر نبرد سعی کنیم اسممان را ننویسیم آدمهایی هستند تا اسمشان نباشد اصلاً کار نمی کنند، افرادی هستند سر اسم دعوا می کنند. دفتر مرکزی نهضت سوادآموزی خیابان دکتر فاطمی یک دیوار بلند دارد ما به یک نهادی گفتیم اجازه بده ما یک چیزی اینجا بنویسیم برای سوادآموزی گفت می دهم این جرثقیل را به شرطی که بنویسم این جرثقیل را. آدمهایی هستند که اگر یک سطل زباله به شهرداری بدهند می نویسند. این سطل زباله – محسن قرائتی بعد هم توقع دارد که بر پدر و مادر کسی که ته سیگار بیاندازد لعنت، دو تا فحش می دهد، افرادی هستند خیلی تنگ نظر حاضر نیستند پایشان را از روی مار بردارند که اگر اسم خودشان نباشد، خوشا به حال کسی که دنبال رسم نباشد.
بهلول آمد برود دید یک جایی دارند مسجد می سازند. گفتند هارون الرشید مسجد می سازد رفت پهلوی هارون گفت این مسجد را برای چه کسی می سازی: برای خدا، بعد یک پولی داد به سنگ تراش گفت سر کلمه بنویس، بانی مسجد، بهلول، بانی مسجد بهلول، این سر کلمه را حکاکی کن یک پولی داد و سنگ تراش هم شروع کرد تَق، تَق تق و تق و تق، تق، شبانه آمد سنگ را برداشت با نردبان بر سر در مسجد نصب کرد به هارون الرشید اطلاع دادند، هارون بهلول را احضار کرد و گفت: تو چه حقّی داشتی، مسجد خانه خدا و خدا می داند که بانی کیست. یعنی با این طنز حالی کرد که کار تو برای خدا نیست. یک بار دیگر یک بنده خدایی وارد شد توی جلسه خلیفه رفت سَرِ جای خلیفه نشست مأمورین او را بلند کرده و به گوشش زدند جای خلیفه نشستهای حیا کن، سلسله مراتب دارد اینجا ایشان هم کناری نشست و زار، زار بلند، بلند گریه و همه جلسه را متوجّه خودش کرد، گفتند من یک دقیقه جای خلیفه نشستهام کتک خوردهام و خلیفه یک عمری است جای پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم) نشسته، من نمی دانم روز قیامت خدا با این چه خواهد کرد؟ یعنی گفت اصلاً خلافتت، خلافت غصبی است، گاهی وقت یک چیزهایی با طنز خیلی مؤثر است. البته طنز هم اخلاق دارد. خط قرمز دارد، فرمول دارد هر چیزی اخلاق دارد. با دشمن می خواهی او را بکشی اخلاق دارد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی سربازش را می خواهد بفرستد جبهه می گوید. ما الان طرفمان با شمشیر آمده رو به ما، ما می خواهیم از خود دفاع کنیم اما شمشیر زدن هم اخلاق دارد، اگر دیدی کسی فرار می کند به کمرش نزن دارد فرار می کند او را رها کنید، اسیر اگر گرفتهای او را نکش، آب آشامیدنی را مسموم نکنید، به پیرمرد و پیرزن و بچهها کار نداشته باشید و بیمارها، درختان را قطع نکنیم. شمشیر با شمشیر اما چه کار به بچه و پیرمرد و آب و اسیر و نخلستان داری. هر چیزی اخلاق می خواهد، پزشکی، آخوندی، معلمی، مهندسی، کارگری اخلاق دارد. گاهی غوغا می کند. خوب.
فضیلت خدمت بیش از عبادت است
برویم سراغ روایات از برکات جمهوری اسلامی این است که ماه رجب دهها هزار جوان معتکف می شوند حدیث داریم اگر مشکل یک مسلمانی را حل کنید از اینکه یک ماه معتکف بشوی و روزه بگیری ثوابش بیشتر است 30 روز آدم توی مسجد معتکف شود یا یک مشکلی را از یک مسلمانی حلّ کند.
حدیث داریم که حضرت (علیه السلام) فرمود: من سرّ مؤمنا – هر کسی یک مؤمنی را مسرور کند. فقد سرّنی و من سرّنی فقد سرّالله و وقتی پیامبر را مسرور کنید خدا را مسرور کردهاید.
«ما عبدالله بشی من ادخال السرور علی المؤمن»: هیچ عبادتی بالاتر از این نیست که آدم یک مؤمنی را بخنداند. ادخال سرور گاهی به این است که وامش را حل کنی، گاهی غم هست غمش را برطرف کنی.
خوب «من نفّس من اخیه المؤمن کربة» اگر خدمت به مردم کردی گردهای را از کار مؤمنی برداشتی حالی آمد و گفت: ای خدا پدرت را بیامرزد. «من نفّس مننن اخیه المؤمن کربة من کرب الدنیا نفّس الله له سبین کربة من کرب الاخره» اگر یک گره کور از زندگی یک مؤمن باز کنی خداوند هفتاد گره کور از مشکلات آخرتت در قیامت باز می کند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «من کفّارات الذنوب العظام اغاثة الملهوفتها و التنفیس عن المکروب» در نهج البلاغه داریم بعضی از گناهان با اشک و جمکران و سمع الله و دعای کمیل حلّ نمی شود. گناه بزرگ کردهای؟ در مقابل یک مشکلی را از زندگی مؤمن حل کنی «من کفارات الذنوب العظام» کفّاره ذنوب بزرگ این است که یک مسلمانی را نجات بدهی هستند افرادی که می گویند آقا حالا ما یک کردهایم چه کنیم گرهای از یک مسلمان باز کن خدا گناهت را می بخشد، اصلاً خدمت به مردم باعث می شود که نعمت به دستت بماند و اگر خدمت نکنی از دستت می رود.
حاجات مردم نعمت های خداست
حدیث داریم: «یا جابر من کثرت نعم الله علیه کثرت حوائج الناس الیه و من قام بما یحب عرضه الله بالدوام والبقاء من لم یقم عرضّه الله الزوال والفناء»
خداوند نعمت داده که مشکل مردم را حل کنی اگر حل کردی خداوند نعمت را برایت نگه می دارد و اگر حل نکردی خدا نعمت را از تو می گیرید.
در قرآن هم داریم – سورهای است در قرآن به نام سوره فجر و لیال عشر – توی این سوره می گوید که؛ گاهی انسان می گوید امسال خوب شد خدا به ما لطف کرده «ربّ اکرمن» یکسال می گوید ربّ اهاننِ خدا به من اهانت کرده «کلاّ» اینطور نیست که خداوند اهانت کرده «بل لا تکرمون الیتیم» پارسال بهت دادیم به یتیم ندادی ازت گرفتیم «و لا تحاضّون علی طعام المسکین» دادیم به فکر گرسنهها نبودی، ماشین دادیم افراد مختلفی را در راه دیدی و سوارش نکردی بله یک وقت است نمی شناسی و یا به او شک داری بله، اما اگر قشنگ می شناسی و یا می دانی این با این شرائط و سن پیری مثلاً هیچ خطری هم ندارد. راهت هم می خورد، می گویی بمن چه مگر من نوکرش هستم مگر من شوفرشم، خیلیها دلشان می خواهد بروند مکه می گویند ما پول نداریم؛ حدیث داریم، کسانی که پا شوند مشکل مسلمانها را حل کنند، قدمهایی که برمی دارند مثل اینکه در مکه بین صفا و مروه قدم بر داشتند، صفا و مروه 400 متر است یک خیابان سرپوشیده چسبیده به مسجد الحرام، حاجیها یکی از واجباتشان این است که بعد از اینکه لباس طبیعیشان را می کنند و دو تا حوار می پوشند هفت بار دور خانه خدا می گردند، نماز می خوانند بعد از آن هفت بار و نماز سعی بین صفا و مروة؛ حدیث داریم: «الماشی فی حاجه اخیه» کسی اگر پا شود دنبال حلّ مشکل مسلمانها برود «کالساعی بین الصفا و المروة» مثل کسی است که بین صفا و مروه «و قاضی حاجته» اگر کسی مشکل یک مسلمان را حل کنند «کالمتشحث بدمه یوم بدر واحد فی سبیل الله» مثل شهیدی است که در خون خودش می غلطد. خیلی است، کسی اگر مشکل یک مسلمان را حل کند انگار در خون خودش می غلطد ثواب شهید دارد. این هم ثواب شهیدان بدر و اُحد. که در کنار پیامبر (ص) بودند. قدم زدن برای حل مشکل مثل قدم زدن در مکه است، حلّ مشکل مثل شهید شدن در راه خدا و کنار پیامبر اکرم در جنگ بدر و احد، حلّ مشکل این که کلید بماند،
– «من کفی ذلیلا» اگر یک نابینایی را شما دیدید و مشکل نابینا را حل کردید خداوند برائت از آتش را برای شما ثبت می کند و 70 گره از کار شما باز می کند، کمک به نابینا.
حضور علی بن یقطین در دربار عباسیان
وزیری بود به نام علی بن یقطین شیعه بود، امام کاظم (ع) فرمود تو شیعه هستی برو توی دستگاه بنی عباس که شیعیان ما که گذارشان افتاد به حکومت، آنجا مشکل شیعهها را باز کن، فرمود: «من سرّ مؤمنا» اگر یک مؤمنی را مسرور کند «فبالله بدأ» خدا را مسرور کرده «و بالنبّی ثنی» دوّم پیغمبر را شاد کرد «و بنا ثلث» سوم اینکه ما را شاد کرده. باز فرمود: «ان لله حسنة ادّخرها للثلاثه» خداوند یک اجرهایی دارد برای سه نفر ذخیره کرده است یکی برای امام عادل، رهبر عادل، و یکی برای کسی که مالش را در اختیار مؤمن قرار بدهد، حالا این جملهاش را می ترسم غلط معنا کرده باشم نمی دانم، «و من سعی لاخیه المؤمن فی حاجته» کسی که برای حاجت مؤمن تلاش کند. اجرهایی را خداوند ذخیره کرده برای سه گروه، یکی رهبر عادل و یکی هم مؤمنی که پا شود و رفع مشکل کند. البته معنای حلّ مشکل هم این نیست که پول نگیریم ما هدفمان از اینکه مثلاً فرض کنید آمدهایم توی این فنّی حرفهای، وزارت کار و امور اجتماعی، توی این کارگاه و آموزشگاه هدف ما خدمت به مردم است. هدف که بالا باشد نان و آب هم می رسد، شما که در این سالن هستید هدفتان این که آیه و حدیث بشنوید منتهی آن اکسیژن هم پیدا می شود برای تنفّس یعنی به قصد اکسیژن وارد سالن نشود، بنده که آمدهام اینجا آب هم می خورم ولی حضرت عبّاس که برای آب نیامدهام مسافرهای هواپیمایی وقتی می نشینند یک چیزی هم می دهند به آنها بخورند، شکلاتی، غذایی ولی احدی از مسافرین هواپیما به نیت خوراک وارد هواپیما نمی شود از خوراک استفاده می کنند ولی یکی از آنها هم بهه قصد شکلات توی هواپیما نمی رود. سفر، هدف باید بالا باشد از دنیا هم باید استفاده کرد، درست مثل خورشید، ما از نور خورشید استفاده می کنیم اما خیره نمی شویم به نور آن که کور می شویم، به نور خورشید نگاه نمی کنیم اما از نور خورشید استفاده می کنیم. شما وقتی کنار رودخانه دیدی بچهای را سیل می برد شرف و دین و اخلاق و انسانیت به شما می گوید این را نجات بده و هیچ انگیزهای جز نجات مسلمان ندارد حالا بعد هم ممکن است پدرش خوشحال شد هدیه هم به شما داد اما شما چیزی خواهد داد یا نه اینکه نمی شود مشکل مسلمان را حل کنید و به فکر اجرش نباشید.
«لا نرید منکم جزاء» برای خدا اقدام کنید خداوند از هزار راه جبران می کند. قرآن می گوید: اگر تو بردی خدا قیام کردی و تقوا داشتی از راههایی که تو گمان نداری و صنعت را خوب می کنیم از راههایی که فکرش را نمی کردید.
«والسلام علیکم و رحمه الله»