متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1381/9/5
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بينندگان عزيز بحث را شب بيست و يکم میشنوند که شب بيست و يکم مهمتر از شب نوزدهم است کما اينکه اين شب بيست و سوم حتی از شب بيست و يکم مهمتر است، شب شهادت بهترين خلق خدا روی کره زمين بعد از پيغمبر، من يک مقداری بحث راجع به اميرالمؤمنين دارم خدمتتان انشاءاللّه توی اين بيست و پنج، شش، دقيقه خواهم گفت، ماه رمضان امسال سيره داشتيم میگفتيم، حدود پانزده شانزده شب، پانزده شانزده جلسه سيره سه تا از بزرگان را خيلی خلاصه مرور کرديم، سيره کامل بنده نمیتوانم بگويم چون سوادش را ندارم، سيره، يعنی روش، روش زندگی کامل، چون اميرالمؤمنين هر لحظه عمرش يک درس است، غذا خوردنش، نشستنش، پاشدنش، حرفهايش، ما نمیتوانيم علی را بشناسيم، ولی يک مقداری اشاره خواهم کرد، منتهی من، يک بحثی را قول داده بودم تمامش کنم از اين بحث بيست و پنج، شش دقيقه، پنج، شش دقيقهاش را آن بحث را دنبال میکنم ولی بخاطر شب بيست و يکم میروم سراغ اميرالمؤمنين بحث ما اين بود که رابطه ما با اهل بيت چی است؟
آشنا ساختن نسل نو با فرهنگ اهل بیت (علیه السلام)
در پانزده شب که راجع به اهل بيت صحبت کرديم گفتيم که ما سه تا رابطه بايد داشته باشيم، يکی رابطه علمی، از اين رابطه علمی يک عرضی بکنم، کتابهايی است راجع به حضرت زهرا (سلام اللّه عليها)، راجع به حضرت زهرا کتابهای خوبی نوشته شده، آيةاللّه ابراهيم امينی نوشته، آقای دکتر سيد جعفر شهيدی، به نظرم، نوشته، بله، کتابهای خوبی، حالا من خودم خيلی اش را دارم ولی الان توی ذهنم نيست، کتابهايی راجع به حضرت زهرا نوشته شده، بياييد افراد خيّر به هر دختر دبيرستانی و راهنمايی يکی از کتابهای حضرت زهرا را بدهيد، مگر نمیخواهيم فاطميه بسازيم؟ فاطميه ساختمان است، کار خوبی است، اما بالاتر از آجرها، آدمها هستند، حدود ده ميليون دختر داريم توی مدرسه همه اينها با زندگی زهرا (سلام اللّه عليها) آشنا بشوند، بياييم راجع به قيام امام حسين (عليه السلام) يک کارهای اين رقمی داشته باشيم، بچههامان را با اهل بيت (عليهم السلام) بيشتر آشنا کنيم، بچه هامان را، ما سه تا کار داريم هر کاری را بايد يک گروهی اقدام کنند، رابطه ما و اهل بيت (عليهم السلام)، يک رابطه علمی است، رابطه علمی و فکری است، اين را پدرها الحمدللّه، کمابيش آشنا هستند با اهل بيت اما بچه هامان چی؟ يعنی الان دختر شما میتواند يک مقاله راجع به حضرت زهرا بنويسيد؟ پسر شما میتواند پنج دقيقه راجع به امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) حرف بزند؟ دو تا اشکال اگر شد میتواند پسر شما، دختر شما جواب بدهد؟ کارهای علميمان کم رنگ است، نسبت به نسل آينده، يک رابطه عاطفی داريم، رابطه عاطفی همين است که ما در عزای اميرالمؤمنين میسوزيم، در عزای امام حسين (عليه السلام) میسوزيم، اين رابطه عاطفی بحمداللّه خوب است، به لطف خدا.
حمایت مالی از فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام)
يک رابطه حمايت داريم که اين را خوب است ولی دارد کم رنگ میشود، مثلاً اسم به لطف خدا الان زياد است ولی نبايد کم رنگ بشود ما در ايران حدود سيصد تا علی آباد داريم، روستاهايی که اسمش علی آباد است، بقدری عشق علی اميرالمؤمنين داريم که بسياری از جاها علی ترکيب شده، عليرضا، علی محمد، علی احمد، نمیدانم کلماتی که علی تويش است، بالای چهل تا کلمه است که من اين را دارم، اين حمايتها در اسم، تا در عمل، فکر علوی، حمايتهايی که، بچههايمان را با مکتب اميرالمؤمنين (عليه السلام) آشنا کنيم، يک رابطه مالی هم داشتيم که حق اهل بيت را بدهيم همان خمس، قرآن میگويد: «فانَّ للّه، فانَّ للّه خُمُسَه و لرّسول و لذی القربی»، «ذی القربی» گفته است، «ذوی القربی» نگفته، اگر میگفت «ذوی القربی»، يعنی هرکس فاميل پيغمبر است، گفته «ذی القربی»، يعنی آن فرد خاص، که پيغمبر است و بعد از پيغمبر شخص خاصی که جانشين پيغمبر است، همان امام معصوم و در زمان غيبت، همان کسی را که حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) فرموده بهش مراجعه کنيد، فقيه بی هوا، بی هوس، اعلم، اتقی، زاهد، شجاع، آن کلماتی که مرجع بايد داشته باشد.
تفاوت خمس با مالیات
توی حمايت مالی گفتيم شيطان میآيد راجع به خمس وسوسه هايی میکند، در جلسه شب نوزدهم چندتايش را گفتم، يکيش را در اين جلسه میگويم، چون شب بيست و يکم است میخواهم راجع به خود حضرت امير صحبت کنم انشاءاللّه، يکی از ايشان میگويند ما که ماليات میدهيم، ديگر جمهوری اسلامی میخواهد چند رقم پول از ما بگيرد، ما ماليات میدهيم حکومت هم که، جمهوری اسلامی است، قبول است، شبههای که میگويند که با دادن ماليات، خمس چرا؟ اول اين که ماليات هم که جزء مخارج است، يک موقع شما همينطور که پول برای زندگيت میدهی، يکی از پولهای زندگی هم ماليات است، اصلاً ماليات خرج خودت میشود، خمس را میگويد بده به خدا و رسول، بده به يتيمها و مساکين، بده در ابن سبيل و توی راه مانده، خمس را میگويد بده به غير، ماليات را به خودت میدهی، يعنی چه، يعنی توی خانه يک چراغ خواب روشن نمیکنی، يک پولی هم میدهی به دولت، که توی کوچه را هم لامپ بزند، توی خانه قفل نمیزنی؟ يک پولی هم میدهی به دولت پليس بگذارد، توی خانه ات کپسول آتش نشانی نداری؟ يک پولی هم میدهی به دولت ماشين آتش نشانی داشته باشد، توی خونه، قرص آسپرين نداری، يک پول هم میدهی به دولت که بيرون يک درمانگاه شبانه روزی داشته باشد، توی خانه موزائيک نمیکنی؟ يک پولی هم میدهی به دولت خيابانها را آسفالت کند، پس آنها هم خرج شخص شما میشود، توی خانه ات باغچه داری، يک پولی هم میدهی به دولت بيرون پارک درست کند، پس پولی که برای آتش نشانی و دارو و درمان و امنيت و آسفالت و اينها میدهند، اين تقريباً يک پولی میدهند به دولت که نيازهای بيرون خانه مرا، تامين کند، پس ماليات برای تامين نياز شماست، خمس برای تامين نياز، ديگران است، فرق میکند، مثل اين که میگويی من نذر کردهام، میگوييم چی؟ من نذر کردهام ناهار بخورم، اِ، اين نذر نيست که، نذر را بايد بگويی يه ناهار به ديگران، بدهی، کسی میگويد نذر میکنم که به بچهام، برای بچهام گوشواره بخرم، خوب اين که نذر نشد که، چيزی که خرج خودت و خانواده ات و بچه ات شد، چيزی که منافعش به جيب شما رفت، آن نذری نيست، پول ماليات، پس فرقهايش را بگويم، تفاوتها، چند رقم تفاوت دارد، يک، ماليات جزء مخارج شخصی ماست منتهی، مخارج شخصی را مستقيم خودمان خرج میکنيم، اين را يک پولی میدهيم ماليات به دولت که دولت خرج کند، اين يکی، دو، در ماليات قصد قربت لازم، چی؟ نيست مثل اين که شما اسفناج میخری قصد قربت نمیخواهد بکنی، بنا میآوری برای خانهات قصد قربت نمیخواهد بکنی، اما خمس قصد قربت بايد بکنی، يعنی برای رضای خدا باشد، سوم، ماليات را به، ماليات را به مامور دولت میدهيم، مامور دولت، آدمهای خوبند، يا معموليند، بعضی هايشان هم بدند، اما خمس را بايد بدهی به کسی که محبوبترين، عالمترين، با تقواترين، زاهدترين، يعنی گيرنده خمس با گيرنده ماليات فرق میکند، اين هم، گيرنده فرق میکند، چهار، يک صلواتی بفرستيد، (اللهم صل علی محمد و آل محمد) در خمس و زکات به خود شما اعتماد میشود، احدی نمیآيد بگويد چقدر خمس داری، در طول تاريخ کسی نمیآيد بگويد تو چقدر خمس داری، خود شما، به خود شما اعتماد میشود، احدی نمیآيد بگويد چقدر خمس داری، در طول تاريخ کسی نمیآيد بگويد تو چقدر خمس داری، خود شما، به خود شما اعتماد، اما ماليات را از دولت میآيند بررسی میکنند، يعنی ماليات را اگر بگويی کم میآيند دخترها را میبينند، مهر و موم میکنند، هزار و يک فرمول قانونی دارد، خمس، به خود شما اعتماد میشود، میگويند آقا داری بده، نداری نده، با پای خودت میروی خمس میدهی، فرق میکند چيزی را که ازت میگيرند يا چيزی را که میروی میدهی اگر دست مرا به يک پايه من بستند پولهای مرا درآوردند نمیشود گفت «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، اينجانب سخاوت دارم، نه آقا بستهاند پولهايت را بردهاند، شما ماليات ندهيد ممنوع الخروجت میکنند، اسمت توی کامپيوتر است ولی خمس اينطور نيست که، بنابراين خمس، در خمس به شما اعتماد میشود، در ماليات به شما اعتماد نمیشود، گيرنده خمس بهترين فرد بايد باشد، گيرنده ماليات لازم نيست بهترين فرد باشد خمس بايد قصد قربت کنی، ماليات قصد قربت نمیکنی، خمس برای مخارج ديگران است ماليات برای مخارج خودت است، کسی نگويد ما که خمس میدهيم، ما که ماليات میدهيم ديگر خمس، البته اينها زياد است من نمیخواهم شب بيست و يکم وقتم را صرف اينها کنم، گرچه مسأله خمس را بنا دارم که رويش حرف بزنم، چون متوجه شدم بعضیها، وضع ماليشان هم خوب است اما سرشان به حساب نيست، گريه میکند، سينه میزند، افطاری میدهد، آدم خوبی است، همه خوبيها را دارد، ولی توی مسائل مالی حساس نيست که حالا که من خمس نمیدهم، خوب من که خمس نميدهم لقمه حرام میدهم به بچهام، امام، امام رضا (عليه السلام) فرمود کسی که خمس ندهد ما دعايش نمیکنيم، دعای ما مخصوص شيعيانی است که خمس میدهد، يک کسی آمد گفت خمس مرا حلال کن، گفت چرا خودت را محروم میکنی از دعای ما، يعنی يک دعای امام زمان نمیارزد به اين که آدم دو هزار تومان، ده هزار تومان، صد هزار تومان، يک ميليون، کمتر، بيشتر، بيست ميليون بدهد، همه دنيا به يک دعای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میارزد، چرا خودتان را محروم میکنيد، خوب صلوات ختم کنيد که بحث را عوض کنم، (اللهم صل علی محمد و آل محمد).
پایداری بر ولایت اهل بیت (علیهم السلام)
برويم سراغ، راجع به اميرالمؤمنين (عليه السلام)، آقا اسبق ابن نباته، يکی از ياران اميرالمؤمنين (عليه السلام) است مشغول دعا بود حضرت علی (عليه السلام) آمد يک دستی زد به کتفش، فرمود میخواهی دعايت مستجاب بشود گفت بله، شب قدر هم خوب همه میخواهند دعايشان مستجاب بشود، فرمود که «لان» «ان» يعنی اگر، «لان ثبت قدمک، قدمک، قدمک و تمّت ولايتک وانبسطَ يدُک فاللّه ارحمُ بک مِن نفسِک فاللّه ارحم بک من نفسک» عجب جمله قشنگی است، بدرد شب قدر هم میخورد، مال اميرالمؤمنين هم هست، يکی از ياران مخلص اميرالمؤمنين (عليه السلام) داشت دعا میکرد، حضرت آمد دست زد به کتفش، فرمود میخواهی دعايت مستجاب بشود؟ «ثبت قدمُک» صابر باش، تو که انقلابی بودی، تو که مسجدی بودی تو که حزباللّهی بودی، تو که خانواده خوبی بودی، تو که تقوايت بيش از اين بود، چرا شل شدی ثابت قدم باشيد، يک، «تمّت ولايتک»، دست از علی برنداريد، «وانبسط يدک»، يک خورده بريز و بپاش کن، بده به فقرا، اگر شکم فقرا را سير کنی، اين از نظر اقتصاد جامعه، ولايت از نظر سياسی ثابت قدمی و استقامت از نظر روحی، اگر اين سه شرط را داشته باشی خدا از تو به تو رحيمتر است يعنی دعايت حتماً مستجاب میشود، خيلی قشنگ است، اين سه تا جمله برای اين خوب است که آدم پلاکارد کند توی اتاقش بزند، «ان ثبت قدمک و تمت ولايتک وانبسط يدک»، بعضیها يکی از اينها را ندارند، بعضیها ثابت قدم نيستند، يک عروسی میرود برمیگردد وضع حجابش عوض میشود، دو تا برادرهايش به پول میرسند، از اين شغل حلالش دست میکشد، خودش را به آب و آتش میزند، از حلال و حرام که مثلاً حاضر نيست به يک لقمه حلال ثابت بماند، به حق و ناحق میافتد، بعضیها از نظر ولايت، ولايتشان ضعيف است، رهبر آسمانی، امامت، آن کسانی که بايد، ولايتشان تمام نيست، يک کسی خمس میخواست بدهد به آقا بهش گفتم چرا از آقا اجازه میگيری خمس بدهی؟ گفت آخه من خودم نظر دارم، گفتم آقا اصلاً نظر تو يعنی چه؟ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) را که تو قبول داری فرموده در زمان غيبت برو بده به مرجع تقليدی که هوی و هوس ندارد، پول را بگذار توی پاکت بهش بده حالا او خواست درمانگاه بسازد، خواست کتابخانه بسازد، خواست مدرسه بسازد، گفت نه آخه خودم هم میخواهم نظر کنم، گفتم همين شيطان است، چطور میخواهی، شما اجازه میدهی، آقای قرائتی ببخشيد من میخواهم در پولهايی که تو داری نظارت کنم میگويم به تو چه، پول مال من است، اگر پول مال امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) است به من چه که در پول امام زمان نظريه بدهم که آقا نظر من همچين است، همچين است، همچين است، «تمت ولايتک»، يعنی ولايت تمام، آقا بنده اين خمسم است خلاص، اختيار با شماست، شما روی تشک امام زمان نشستهايد تصميم با خودتان است، بعضیها هستند که، آقا ببخشيد اين را میخواهم فرنی کنيد، نه اين را شله زردش کن، اينجا را نمیدانم سنگ کن اينجا را کاشی کن، اينجا را نمیدانم درمانگاه بساز، اينجا را يعنی يک ميليون پول میدهد که يک ميليون هم اُرد میدهند. «تمت ولايتک» يعنی بگو آقا چشم، من حرف نمیزنم درباره شما، خدا به ابراهيم گفت بچه ات را بکش، چشم، امام به يکی از يارانش گفت برو توی تنور، چشم، به امام گفتند سيبی را دو نيم کنی بگويی اين نصفش حلال اين نصفش حرام میگويم چشم، ما اول بايد در اصل امامت، مثل دکتر، دکتر در اصل دکتريش تحقيق کن، آيا دکتر هست يا نه، متخصص هست يا نه، متدين هست يا نه، بعد از اين که تخصصش و عقل و تحصيلاتش برای شما ثابت شد، هر چی میگويد، میگويی چشم، آقا دستت را ببر بالا، چشم، نفس بکش، چشم، حلقت را باز کن، جشم، سرفه کن، چشم، پيراهنت را بالا کن میخواهم از دندههايت، نمیدانم، بگذارم روی قلبت، چشم، عکس بگير، چشم، يعنی چطور شما به دکتر میگويی چشم، همين که فهميديم متخصص است میگوييم چشم، «ثبت ولايتک».
دوری از مسائل تفرقه انگیز در جامعه
يک جمله میخواهم بگويم شب بيست و يکم چون شب بيست و يکم ما جمعيت زيادی داريم پای تلويزيون که اينها در طول سال پای تلويزيون نيستند، يا توی ترافيکند، يا توی ادارهاند، يا توی بازارند ولی شب بيست و يکم چون، هم شب قدر است زود میآيند خانه پای تلويزيون من يک چيزی میخواهم بگويم برای آنها که در طول سال نيستند تو را خدا اين مسائل بازيهای سياسی را کنار بگذاريد، قصه از اميرالمؤمنين بگويم، شبه شهادت اميرالمؤمنين گوش بدهيد، بعد از جنگ نهروان حضرت يک پيام کتبی داد فرمود اين را برويد برای مردم بخوانيد، که «ان الناس يسئلون عن، عن الناس يسئلون عن ابیبکر و عمر و عثمان»، چرا مردم توی اين موقعيت میآيند میگويند نظر شما راجع به فلانی چی است؟ مگر نمیفهميد که شما، که «قد تفرقتم بالسوال»، ديگر سوالی ديگه نيست؟ «هذه مصر، قد انفتحت»، مصر از دستتان رفت، خوابيد «و قتل محمد بن ابی بکر» محمد بن ابی بکر که استاندار من در مصر بود کشته شد، شما شخصی بنام، شخص عزيزی بنام محمد بن ابیبکر که استاندار و نماينده من است، نماينده مرا کشتند، مصر از دست رفت، نشستهايد، نظر شما راجع به فلانی، چی است؟ از اين چی میفهمند خطای سياسی؟ يعنی گاهی يک مسائل مهمتری است که بخاطر مسائل مهمتر نبايد مسائل غير مسئله را چيز کنيم، ما بايد يک وقتی يک مسئله، که الان جوانها نيازشان چی است؟ نشستهايم پهلوی خودمان حرف میزنيم، اصلاً توی باغ نيستيم، يک کتابی نوشتهايم بنام نمیدانم کتاب فلان، میگوييم اين بايد الی آخر، حمايت میکنيم از يک چيزی، اجمالاً شرائط روز را در نظر بگيريد، اميرالمؤمنين پيام کتبی داد، فرمود سؤالهايی که حواس مردم را پرت میکند، نکنيد نظر شما راجع به اين، راجع به اين. ول کنيد بابا، اصل اسلام را بگيريد، مسائل جزئی را کنار بگذاريد «قد تفرقتم السؤال امّا لا يُعنيکم»، چرا وقتتان را صرف يک سؤالهايی میکنيد که فعلاً مورد نياز نيست اين هم يک پيام در بحار جلد 30 صفحه 7، که ديشب متوجه اين حديث شدم، مسئله ديگر روز نوزدهم، ضربت خورد، يک عده از ياران اميرالمؤمنين تا فهميدند آقا ضربت خورده با دو آمدند پشت خانه، ديدند در بسته است، پشت در خانه ماندند، پشت در خانه ماندند، ديدند از توی خانهيشون است، صدای گريه، اينها هم پشت در گريه کردند، گريه از توی خانه، گريه از بيرون، بعد میگفت که ديدم که «فخرج علينا الحسن»، امام حسن آمد بيرون و فرمود، «يقول ابی انصرفوا الی منازلکم»، بابام اميرالمؤمنين ضربت خورده فرمود برويد خانه هايتان، پشت در نمانيد، میگفت همه رفتند، اسبق میگويد من نتوانستم بروم، پشت در نشستم، يک مرتبه ديدم صدايشون توی خانه بيشتر شد، «فشتد البکاء من المنزل»، صدای گريه رفت بالا، تا صدای گريه رفت بالا گفتم نکند آقا از دنيا رفت يا شهيد، يعنی نفس، آقا که شهيد شده بود، تا ديدم صدا بيشتر شد من هم گريهام بيشتر شد، فرمود کسی پشت در نماند، برويد، گفت «لا يحملنی رجع»، اصلاً پايم پيش نمیرود، نمیتوانم بروم، من مريد آقا هستم، آقا ضربت خورده، پايم پيش نمیرود، نمیتوانم بروم، رفت توی خانه و برگشت، «رجع و اذننی فی الدخول»، گفت آقايم گفته بيا، رفتم ديدم آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) يک پارچه زردی به صورتش پيچيده رنگ هم زرد، پارچه هم زرد، هر چی فکر کردم زردی صورت بيشتر است يا زردی پارچه نتوانتسم تشخثيص بدهم، افتادم روی پای اميرالمؤمنين شروع کردم بوسيدن و گريه کردن، اميرالمؤمنين گفت چرا گريه میکنی گفتم داری از دستم میروی، گفت «فانها واللّه الجنة»، بخدا میروم بهشت، خون به دل ما کردند، «قتلت انی اعلم»، گفتم بله من میدانم که راه شما بهشت است ولی من چرا شما را از دست میدهم «ابکی لفتدانی اياک جعلت فداء».
آخرین حدیث امیرالمؤمنین برای یارانش
خوب حالا دقيقه آخر چه بايد بکنی؟ اللّه اکبر، جوانهای ما، مردههای ما، زنهای ما چقدر عمرشان هدر میرود، دقيقه آخر که اميرالمؤمنين رنگ توی صورتش نيست خون از بدنش رفته، نفسهای آخر را میزند، گفت آقا يک حديث ديگر برايمان بگو، اينها را میگويند دانشجو، دانشجو اين است، ما الان اگر کولر نباشد درس نمیخوانيم، نمیدانم اردو نباشد، کامپيوتر نباشد، حتی از آخرين لحظه استفاده میکند فرمود: «حدثنی بحديثٍ فانی ارائک اللّه اسبع حديثاً»، آخرين حديث را هم برای من بگو، از دقيقه آخر يک حديث ديگر میخواهد بشنود، فرمود بله، بهت میگويم، «فأخذ علی بالصبع» انگشتت را به من بده، اميرالمؤمنين انگشت، اين انگشت شست را گرفت، گفت میخواهی آخرين حديث را بخوانم؟ گفت بله، گفت «دخلت علی رسول اللّه»، من علی هستم دارم دقيقههای آخر عمرم را طی میکنم، يک روز وارد شدم به پيغمبر، همانطور که من انگشت شست تو را گرفتم، پيغمبر هم انگشت شست مرا گرفت، فرمود «اخرج» برو بيرون «فندی»، برو بيرون يک فرياد بزن، سه تا کلمه بگو، سه تا کلمه چی است؟ فرمود برو بيرون فرياد بزن اين جمله را بگو، بگو «الا» «الا» يعنی آگاه باش «من عقَّ والديه» هر کس عاق والدين «من عقَّ والديه»، هر که عاق والدين بشود، «فعليه لعنة اللّه»، لعنت خدا بر او، «من ابق من مواليه»، بدانيد هر کس، «ابق»، فرار کند، هر کس از مولای خودش فرار کند باز، «فعليه لعنة اللّه»، بدانيد هرکس ظلم کند به اجير مزد اجرت را ندهد «فعليه لعنة اللّه» لعنت خدا بر او. علی جان، تکرار میکنم، میگفت آمدم توی خانه، علی ضربت خورده، پارچه زرد افتادم روی پايش بوسيدم و گريه کردم و گفتم آخرين دقيقه آخرين حديث را برای ما بگو، اميرالمؤمنين (عليه السلام) شست ايشان را در دست گرفت فرمود همينطور که من شست تو را در دست گرفتم روزی پيامبر شست مرا توی دست گرفت گفت برو بيرون فرياد بزن سه تا کلمه را بگو: دو تا تعبير است، يکيش رفت مسجد روی منبر فرياد زد، يکيش نه، اسم مسجد تويش نيست، میگفت رفتم و گفتم و وقتی گفتم، «فلم يفهموا»، مردم گفتند منظور چی است؟ خوب اينها را که معلوم است، عاق والدين بد است، همه میدانند، فرار برده بد است ظلم کردن به کارگر بد است، اينها چيز تازهای نيست که حالا شما فرمودی برو بيرون داد بزن اين را بگو، آخه اين چيز نويی نبود، مردم نفهميدند اين منظور چی است.
پیامبر (ص) و علی (ع) پدران امت اسلامی
زيادی گوش بدهيد، نکته خيلی لطيف است، خيلی لطيف است، فرمود که «رجعت و قلت يا رسول اللّه لم يفهم» گفتم آخه منظورت چی است، بعضی از تعبيرها داريم که، بعضی از خلفا پرسيدند منظور پيغمبر از اين چی است؟ فرمود برگرد، برگرد بگو که، ببخشيد، «و رجعت و قتلت يا رسول اللّه لم يفهم قال»،ها، فرمود برگرد نيست، فرمود منظور اين است که «يا علی انا و انت ابو هذه الامة»، من و تو، پدر مردم هستيم، و هرکس، به ما ناروا ناجوانمردی کند، عاق والدين میشود، علی را کشتند، آنها که علی را نتوانند تحمل کنند، آنها همه شان عاق والدين هستند، هرکس عاق والدين شود خدا لعنتش کند، فرمود مراد ما از والدين پدر و مادر طبيعی نيست، پدر و مادر سياسی است، پدر و مادر فکری و علمی است، «انا و انت ابوا هذه الامة»، من و تو پدر امت هستيم و امتی که ما را کنار زدند عاق والدين هستند، دو، «يا علی انا و انت مولی هذه الامة»، من و تو مولای اين امت هستيم، هرکس از مولا فرار کند، خدا لعنتش کند يعنی مردمی که من و تو را تحمل نکردند مورد قهر خدا هستند، «انا و انت اجير هذه الامة»، من و تو اجير اين امت هستيم ما مامور شديم مردم را هدايت کنيم مثل معلم، معلم اجير است که اين بچه را درس بدهد، من و تو اجيريم که امت را، تعليم بدهيم و ارشاد کنيم و کسی که حق ما را ندهد «الی المودة ذی القربی»، اجرت رسالت اين بود که اهل بيت را احترام بگذارند، فرمود بيست و سه سال زحمت کشيدم، هيچ پولی و هيچ مزدی از شما نمیخواهم، جز اينکه به اهل بيت من احترام کنيد، خط فکريتان، عمليتان، خط اهل بيت باشد، و اينها مزدمان را ندادند، مزد رسالتمان را ندادند، گرفتيد چی شد؟ اول فرمود عاق والدين، فرمود والدين همين پدر و مادرهای توی خانه نيستند، گرچه آنها هم والدين هستند، اما مرادم عاق رهبر آسمانی است فرار از خانه، نه فرار از مولاهای طبيعی، فرار از رهبری الهی، مزد اجير را کسی ندهد خدا لعنتش کند ما اجير بوديم از طرف خداوند، که بايد مردم را ارشاد کنيم و اينها مزد رسالت ما را ندادهاند. شب بيست و يکم، شب توبه، شب انابه، شب کمک به فقرا، شب، شبهای طولانی هم هست، لازم هم نيست همهاش برويم توی مساجد، و من تقاضا میکنم از آقايانی هم که قرآن سر میگيرند، که آن طوری که توی دستور است قرآن سر بگيرند، دستور اين است که بگويند بالحسين، ده مرتبه، بعلی بن الحسين، ده مرتبه، يکی يکی امامها را ده تا بگويند، دعا کنند و قرآن را بگذارند کنار، قبل از قرآن سرگرفتن يا بعد از قرآن سر گرفتن هم عزاداری کنند، چون بندگان خدا بسيار به من مراجعه کردند که ما قرآن سرمان است، بالحسين میگوييم، بيست دقيقه روضه میخوانند، اين قرآن هی میافتد، خوابمان میبرد، سحر است، اذيت میشويم، دستور اسلام اين نيست، قرآن سرگرفتن همانی است که توی رساله، توی دعا نوشته است، مفاتيح عمل بشود.
ریزش اشک، ریزش رحمت الهی
بعد البته ذکر مصيبت بايد بشود، و ما با اين گريهها هم زنده هستيم، گريه خيلی مهم است، خيلی گريه مهم است «و ابرت من بکاء اليک مرحومه»، داريم گريه مورد رحم خداست، گريه برای اين که مسئوليت چی شد، کجا هستيم، کجا میرويم، وظيفه مان چی است، برای دعاهايمان، خلاصه شب شهادت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، يک سلامی حاضريد به نجف بدهيم؟ «السلام عليک يا اباالحسن، يا اميرالمؤمنين»، بقدری اميرالمؤمنين مظلوم بود که وقتی گفتند علی در مسجد شهيد شد، گفتند مگر علی نماز میخوانده؟ اصلاً کسی ديگر نماز علی را خواند؟ کل ما يک رکعت نماز علی را نمیتوانيم بخوانيم با اون حال؟ چقدر شايعه است؟ برادرها و خواهرها به شايعهها گوش ندهيد صبر کنيد اگر ثابت شد، تحقيق شد، هر جرمی دارند، معتقد باشيد به حق، ولی به صرف شايعه کسی را از ميدان بيرون نکنيد، هيچ میدانيد قبر اميرالمؤمنين (عليه السلام) صد سال مخفی بود؟ کسی که دستش را در غدير خم بلند کردند فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، شبها زهرا در خانه اصحاب را میزد، اللّه اکبر، چقدر علی مظلوم است، چقدر علی مظلوم است؟ پيغمبر در غدير خم چهار مرتبه به چهار طرف نگاه کرد فرمود «الا تسمعون»، صدا میآيد؟ گفتند بله «الا تسمعون»، چهار مرتبه اقرار گرفت صدا میرسد؟ همه گفتند بله من نفهميدم اين چهار مرتبه اقرار برای چی بود؟ بعدا که حق علی غصب شد ديدم فاطمه زهرا توی تاريکی میرود در خانه اصحاب را میزند میگويد شما در غدير خم نبوديد که بابايم گفت علی، گفت چرا ما آن دورها بوديم صدا را نمیشنيديم، افراد دو تا شاهد دارند حقشان را میگيرند توی دادگستری، صد هزار تا شاهد داشت نتوانست حقش را بگيرد، چه مظلومی از اين مظلومتر، خدايا! تو را به حق اميرالمؤمنين، تو را به حق اشکهايش، تو را به حق جهادهايش، تو را بحق سحرخيزيهايش، تو را بحق انفاقهايش، تو را بحق قضاوتهايش، تو را بحق مناجاتهايش، تو را بحق خطبههايش، تو را بحق کارگريها و کشاورزيهايش، تو را بحق نفسهايش، تو را بحق قدمهايش، تو را بحق سوزش، تو را بحق آهش، تو را بحق ناله هايی که توی چاه کرد، تو را بحق مناجات و گريه هايی که سر قبر زهرا کرد، تو را به حق اميرالمؤمنين هرچی دعا شب قدر میشود مستجاب بفرما (الهی آمين) همه ضعفها و عيبهای ما را برطرف بفرما (الهی آمين)
همه مشکلاتمان را حل کن (الهی آمين).
به بی دينها و بی تقویها، دين و تقوا، به بی مسکنها، مسکن خوب، به بی همسرها، همسر خوب، به بی فرزندها، فرزند خوب، به کدورتها، صفا و صميميت، به بيکارها شغل حلال، باران رحمت، سعه صدر، علم مفيد، نيت خالص، عزت دنيا و آخرت، حسن عاقبت به همه ما مرحمت بفرما (الهی آمين).
شب قدر هرچی برای خوبها مقدر میکنی برای ما هم مقدر بفرما (الهی آمين).
ما را به سوء اعمالمان نگير (الهی آمين).
ميزبان شب قدر حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) که همه فرشتهها میآيند خدمت امام زمان به حق آن ميزبان و بحق آن مهمان قسمت میدهم قلب آقا، آن ميزبان امشب حضرت مهدی، قلبش را از ما راضی بفرما (الهی آمين).
اين جمله را هم يادم آمد بگويم، يک کسی گفت قرائتی چند ساله آخوندی، گفتم خيلی از پانزده سالگی طلبه شدم، الان هم چهل سال است طلبهام، آن زمان کمتر بود، گفت هر وقت علی بن ابيطالب نگاه به يارانش میکرد لذت میبرد، شده يکوقت حضرت مهدی به شما نگاه کند لذت ببرد؟ خدايا! تو را به حق امام زمان، رفتار و گفتار و افکار و اعمال ما را جوری قرار بده که هر وقت حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشريف) به ما نگاه میکند، لذت ببرد (الهی آمين).
«والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته»