متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1381/8/22
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
ماه رمضان امسال سيره پيغمبر (صلّی الله و عليه و آله) را میگوييم و اهل بيتش انشاءالله توی اين چند جلسه گذشته راجع به پيغمبر جملاتی داشتيم چگونه در جلسه قبلش صحبت بود پيغمبر و همسران برخورد پيغمبر با خانمها چگونه بود فکر کردم که آيه را هم معنا کنم زن بايد از نظر رشد علمی و فکری از نظر عفت و حجاب چه جوری باشد قرآن میگويد که به خانمهای پيغمبر گفتيم 12 تا «يا ايها النبی» توی قرآن است 4 تايش مال خانم هاست بعد از آن «يا ايها النبی» به اين آيه میرسيم آيه 33 سوره احزاب، سوره احزاب تقريباً اکثرش مال زنان پيغمبر و زندگی ظاهری پيغمبر است که اين الگو کنيد موضوع بحثمان سيره پيامبر اسلام و اهل بيت او قرآن میفرمايد: «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوة» ببيند پيغمبر چه کرد.
دوری از جلوه گری در برابر نامحرم
الگوی شما پيغمبر باشد الگوهای شرقی و غربی را بگذاريد کنار پيغمبر الگويتان باشد به پيغمبر به زنها میگويد که «وقرن فی بيوتکن» در خانه هايتان قرار بگيريد «ولا» اگر هم میخواهيد بياييد بيرون طبيعی بياييد بيرون جوری نياييد بيرون که همه بگويند اين خانم را ببين اين چه طوری است يک جوری بياييد بيرون که چشمها به شما خيره نشود خودتان را مثل برج جلوه گری نکنيد توی خانه قرار بگيريد مثل جاهليت نخستين خودنمايی به خودنمايی ظاهر نشويد زينتهای خودتان را آشکار نکنيد بعد میفرمايد که بعد سفارش میکند «اقمن الصلوة اتين الزکوة واطعين الله و رسوله» پس زنانه پيغمبر قرآن میفرمايد «قرن» قرار بگيريد «فی بيوتکن» اين که میگويد توی خانه بيشينم يعنی چه؟ نه میگويد نه اينکه اصلاً از خانه بيرون نيا پيغمبر زنهايش را توی جبههها هم میبرد در هر جنگ پيامبر قرعه کشيد يکی از زنهانش را با خودش میبرد میگويد نه اگر هم میرويد بيرون «لاتبرجن»، «تبرج» خودتان را مثل برج «تبرجن»، «تبرج» «الجاهليه الاولی» خودنمايی کار جاهليت است مثل جاهليت پيشين خودتان را جلوهگری نکنيد امام باقر (عليه السلام) به اين آيه که میرسد میگويد جاهليت اول پيداست يک جاهليت دوم هم داريم يعنی اگر من آمدم خانه شما گفتم اين کيه شما گفتيد فرزند اولم يعنی يک فرزند ديگر هم دارم میگويد: «الجاهليه الاولی» يعنی جاهليت اول را پيش نکشيد يعنی جاهليت دوم همه داريم که اخيراً کتابی هم نوشته شده جاهليت قرن بيستم که يک مقايسهای هم آدم بکند میبيند زمان الان جاهليتش از آن جاهليتها بدتر است چون در آن زمان جاهليت دخترها را زنده به گور میکردند الان با بمبهای شميايی دختر و پسر و شهر و روستا و يک مرتبه با هم چند هزار نفر (اگر دختر را توی گور میکردند الان با اين سقط جنينها توی چاه مستراح میاندازند اگر يکی يکی میکشتند حالا هزار تا هزار تا میکشند و اگر آن زمان دلشان به پشم و شتر و شراب و نی خوش بود الان هم به يک سری چيزهای ديگر خوش است اين جاهليت همان جاهليت هست امکانات مدرن شده آدمها بهتر نشدند يعنی من و شما تلفن همراه داريم اما با هم قهريم يعنی وسيله ارتباط هست اما خود ارتباط نيست اين طور نيست که حالا تلفن درست شد مردم صادق باشند دروغ کمتر از کم شده يعنی اين پيشرفتهای تکنولوژی انسانيت را بهتر نکرده رفاه را آسانتر کرده بنده مثلاً بايد چند ساعت اين سفر را طی کنم با هواپيما زودتر طی میکنم امکانات دليل بر اصلاحات نسبت عرض کردم ممکن است چند تا خواهر همه خانه شان تلفن داشته باشد اما با هم قهره باشند وسيله ارتباط هست خود ارتباط نيست ماشين هست نماز جمعه نمیرود صله رحم نمیرود پول دارد خانه دارد افطاری نمیدهد حالا سئوال خوب اين قرار بگيريم توی خانه معنايش اين نيست که زنها متحجر و امل بار بيايند میگويد نه خير آيه 33 گفتند «قرن» آيه 34 اين آيه 33 بود آيه 33 احزاب آيه 34 میگويد چه میگويد نخير)
زمینه سازی برای رشد علمی و معنوی زن
«واذکرن هاتيلی فی بيوتکن» خانمها گفتم توی خانه بيشنيد اما نگفتم بيکار آنچه در خانه هايتان تلاوت میشود به ياد بياوريد از چی «من ايت الله و الحکمة» از آيات الهی «والحکمة» سئوال اگر توی خيابان به شما گفتند نظر اسلام راجع به زن چيه؟ شما میگوييد نظر اسلام راجع به زن اين است که زن میگويد «قرن» يا توی خانه قرار بگير اگر میآييد توی خيابان جلوه گری نکن چه توی خانه باشيد چه توی خيابان بايد رشد علمیات روز به روز پيشرفت داشته باشد هم «آيت الله» هم «الحکمة» يعنی توی خانه بودن جلوهگری نکردن معنايش امل نيست از نظر رشد علمی بايد «آيت الله و الحکمة» آيات الهی و حکمت الهی بياموزيد يعنی چه يعنی اسلام میگويد زن دانشمند باشد اما جلوهگر نباشد مگر برای شوهرش (خوب اين نظر اسلام راجع به خيلی قشنگ است اينها را وقتی پهلوی هم میگذاريم قشنگ میشود هم میگويد اين هم میگويد آن خود مهندسی آيات قرآن خيلی قشنگ است «الی الابل الی السماء» شتر و آسمان را پهلوی هم میگذارد يعنی همه هستی کلاس توحيد است اگر میخواهيد خداشناسی هم میتوانيد به ساختمان شتر نگاه کنيد هم در ساختمان آفرينش زيبای قرآن اين است «افريتم ما تمتون» هم به معنی دقت کن هم «فلا قسم بمواقع النجوم» مدار ستارهها يعنی در يک سوره واقعه هم اسپند هم و تک سلول راگفته هم مدار ستارهها را گفته اين زيبايی قرآن است «و السماء رفعها وضع الميزان» «الا تنظغوا فی الميزان» هم تو وزن در کهکشان هم تو وزن در دکان بقالی اين با هم بايد باشد متأسفانه ما به اسلام عمل نکرديم رهبرانمان هم همينطور بودند امير المؤمنين (علیه السلام) هم خطيب بود هم کارگر بود هم کشاورز بود و هم و هم و هم تفکيک که میشود بی مزه میشود جميع اسلام با هم «قرن» وازگرن قرار بگير ولی با سواد شويد برويم سراغ مطالب ديگر صلواتی بفرستيد (صلوات حضار)
برخورد پیامبر (ص)
خوب پيغمبر با جوانها و پيغمبر با يک يهودی پيغمبر با يارانش سه تا خاطره دارم برايتان بگويم حديث را قبلاً شنيده بودم ديشب هم ديدم حديث را «ان يهود ياکان رسول الله دنانيراً» يک يهودی چند دينار از پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) طلب دارد گفت پولم را بده پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود يا يهودی «ما عندی ما اعطينک» من الان پول ندارم «فقال لافارقک» گفت نمیگذارم از اينجا تکان بخوری «حتی تقصينی» تا پولم را ندهی نمیگذارم تکان بخوری «فقال اجلس معا» گفت خيلی خوب با هم همين جا مینشينيم کنار جاده پيغمبر نشست، نشست، نشست، نشست، ظهر شد نماز ظهر خواند عصر شد نماز عصر را خواند مغرب شد عشاء شد مسلمانها عصبانی شدند گفتند يک يهودی پيغمبر را توی چه نگه داشته است خيلی عصبانی شدند خونشان به جوش آمد «دکان اصحاب رسول الله يتهو دونه» به يهودیها همچنين گفتند که تو پيغمبر ما را گير گذاشتی «يتهو دونه» شديدش میکردند «ويتوا عدونه» خلاصه حالا يا وعده میدادند پول بدهيم يا وعيد بهش میدادند «فنظر رسول الله اليه فقال من الذی يستمعون» فرمود چه تان است هی به اين خيره میشويد گفتند آقا «يهودی يحسبک» اين يهودی تو را حبس کرده کنار کوچه خجالت هم خوب چيزی است ما به غيرت دينی مان برمیخورد نمیگذاريم حضرت فرمود «لم يبعثنی ربی به أظلم عاهداً و لاغيره» خدا من را مبعوث نکرده که ظلم کنم حق با يهودی است يهودی حق با آن است طلب دارد میگويد بدهد خلاصه «فلما علی النهار» يعنی ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز صبحش را هم خواند کنار کوچه همين که هوا روشن شد يهودی گفت: «اشهدان لا اله الا الله واشهدان محمد رسول الله» (صلوات حضار) «سطر مالی فی سبيل الله» بخشی از مالم در راه خدا میدهم فرمود: «والله ما فعثت» به خدا قسم میخواستم امتحانت کنم چون در تورات خوانده بودم که پيغمبری که میآيد مولدش در مکه است هجرتش به مدينه است غيض نمیکند غضب نمیکند غليظ القلب نيست و اهل فحش نيست گفتم يک حرکتی انجام بدهم ببينم ايشان خونش به جوش میآيد فحش بدهد يا نه اگر ببينم فحش میدهی نه تو اون نيستی اون پيغمبری که ما در تورات و انجيل خوانديم هر چی هم چيز کند اهل فحش نيست غيض نخواهد کرد و من فهميدم تو همانی شهادت دادم مسلمان شدم اين برخورد يا يهودی واقعاً حالا اينها جزء دينها هست يا نه دين حق نمیدانم حالا فيلم ساز حرف من را شنيد يا نه می ارزد که اين را فيلم سازها فيلمش کنند که يک پيغمبر را کنار کوچه نگه دارند نصف روز يا بيشتر بله ديگر از فردا ظهر تا فردا چاشقی تقريباً 20 ساعت پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را کنار کوچه نگه داشتند اين برخورد با يهودی حالا با مسلمانها چطوری برخورد میکنيم بماند پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) اين است ما هر چه دوريم بماند آدرس بهار ج 16 صفحه 216 پيغمبر و يارانش شخصی بود به نام «ابورافع» اين توی خانه پيغمبر کار میکرد پيغمبر خوابيده بود يک بار ديد يک مار دارد میرود روی پيغمبر دويد مار را بکشد پيغمبر از خواب بيدار شد نخواست رسول خدا از خواب بيدار شود رفت پهلوی پيغمبر خوابيد که اگر مار آمد اين سپر ما بشود وقتی پهلوی پيغمبر خوابيد پيغمبر بيدار شد گفت چرا آمدی تنگ من خوابيدی گفت مار است پيغمبر ديد عجب اين آمده خودش را قربانی کند که مثلاً اگر مار آمد حضرت دست رافع را گرفت بردش مسجد فرمود هر کس میخواهد يک اميری نگاهی کند اين است ابورافع کاتب امير امؤمنين (علیه السلام) بود فرزندانش هم از ياران اهل بيت بودند حالا مثلاً اين پيش کسوتهايی که ما داريم همين آقايی که توی نهضت سواد آموزی برای من چای میآورد چقدر من را دوستم دارد الان بهش بگو قرائتی مرد اِ يکی ديگر چطوری پيغمبر رفتار میکرد که پيش خدمت حاضر بود جانش را فدا کند اين برخوردها اين رقمی بوده حالا هر چی فاصله گرفتيم بايد احساس کنيم از اسلام دور افتادهايم آدرس اين معرجم رجال آية الله خويی جلد1 صفحه 176 صلواتی بفرستيد (صلوات حضار)
پسرخواندگی زید برای پیامبر (ص)
پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) با جوانها: جوانی بود به نام «زيدبن حادثه» اين برده بود به پيغمبر فروختند خوب پدرش آمد سراغ پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) گفت اين را به من بده اين است و گفت آقا اين بابايت است مدتهای زيادی است دنبالت میگفتند چون در چه شرايطی و جنگی و بردگی و دست به دست و خانه به خانه گشته حالا خانه پيغمبر پيدا شده پدرم گفت آقا اين بچه من است به منش بده گفت اختيار با خودش است به زيد گفت برو پهلوی بابايت ايشان گفت که نه من نمیروم چون بالاخره تو پيغمبر اسلامی بابام خط فکریاش کذا و کذا پيغمبر به احترامی که اين جوان پيغمبر را بر پدرش ترجيح داد گفت پس تو پسر من باش اين زيد شد پسر خوانده پيغمبر
نقش جوانان در حکومت پیامبر (ص)
يک جوانی بود خيلی خوشگل بود (اين هم بابايش پولدار بود وقتی راه میرفت همه دخترهای مکه نگاهش میکردند از بس خوش تيپ بود) به نام مصعب پدرش هم از آن پولدارهای مکه بود توی همه فاميل اين تنهايی آمد مسلمان شد بابايش هم از خانه بيرونش کرد گفت کفش و لباس هر چی داری بريز بيرون حالا که مسلمان شدی هيچی بهت نمیدهم پک پلاسی دور خودش پيچيد آمد پهلوی پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ديد يک جوان زيبا شباهتی هم به خود پيغمبر داشت و لذا در احد هم که کشته شد همه گفتند پيغمبر کشته شد اين جوان هم بنيانگذار اسلام در مدينه شد يک چيزی را بايد داد يک چيزی را بايد گرفت خديجه مال کثير را داد خدا بهش فاطمه داد کثير بده کوثر بگير ابورافع جانش را فدايی پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کرد خودش نسلش از مسلمانان واقعی درآمدند «مصعب» نماينده پيغمبر هيئت اعزامی تبليغ به سوی مدينه و بنيان گذار يک جوان بود «اسامه» 18 سالش بود در آستانه رحلت فرمانده رحلت يک جوان 18 ساله شد و به همه پيرمردها خليفه اول خليفه دوم به همه پيرمردها گفت بايد برويد توی جبهه اسامه و حتی لعنت کرد کسی که از لشگر اسامه تخلف کند اسامه يک جوان 18ساله بود ولی پيغمبر بهش پست داد خود علیبن ابيطالب جوان بود30 سال از پيغمبر جوانتر بود اما پيغمبر چقدر بهش بها میداد خدا رحمت کند آية الله آقای احمدی ميانهای را ايشان میگفت يک روز حضرت علی آمد پهلوی پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اين پيشانیاش عرق کرده بود يک جوان 30 سال جوانتر بود پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگاه کرد ديد پيشانی علی عرق کرده دست کشيد عرق پيشانی علی را گرفت گفت اين عرق علی بن ابيطالب (علیه السلام) است من برای تبرک به لباسم میمالم چقدر مثلاً اين الان سکه میدهند روی سکو نگه میدارند اما اين تشکرات مثل يک ظرف بستنی يک بار مصرف يک سال مصرف ده سال مصرف است گرچه ممکن است ماهواره هم نشان بدهد اما میپرد تشکرات خدمات اين کارهايی که اسلام میکند تشکرات ماندن است ما بايد جوائزمان هم جوائز معنوی باشد جعفر طيار بنيان گذار اسلام در جثه در آفريقا اون مسلمان بنيان گذار اسلام در آفريقا جعفر طيار بود برادر حضرت علی وقتی آمد پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود میخواهم بهت هديه بدهم چی چی میدهی حالا يک طلا گردنش کنيم. فرمود که نماز جعفر طيار بود حالا من نمیخواهم بگويم نماز هديه بدهيم در اون حد ما پيشکشمان را مثل هدايايی که میدهيم هدايای يک بار مصرف نباشد بياييم بگوييم مثلاً آقا هر کس اين کار خير را بکند هر کس اين حرکت يعنی يک کارهای معنوی را هديه کنيم هدايای ما هدايايی نباشد که يک بار دو بار يک سال دو سال مصرف باشد و تمام بشود برود همين تشکری که شما میکنی شما وقتی يک نفر وارد شد هم میتوانيد کف بزنيد خوب يعنی تشکر دستت درد نکند آخه کف را برای تشکر میزنند هم میتوانند بگوييد برای سلامتیاش صلوات بفرستيد صلوات و کف هر دو تايش تشکر است منتهی صلوات ذکر خداست برای قيامت هم میماند کف از ايشان تشکر میکنيد اما برای قيامتتان نمیماند من نمیخواهم بگويم کف حرام است کف حلال حلال حلال خوب شد؟ از اينجا تا آسمان حلال اما بالاخره وقتی من باکف برای شما از شما تشکر میکنم شما تشويق میشويد اما برای قيامت من چيزی نمیماند اما وقتی گفتم برای سلامتی ايشان که اين شيرين کاری را درآورد صلوات با صلوات از شما تشکر میکنم و ذکر صلوات يک چيزی هم برای قيامتم میماند گوشواره که برای دخترم میخرم خوب بگذار وقتی نماز را درست خواند بخر میگويد آقا اگر يک صفحه قرآن بی غلط خواندی يک گوشواره برايت میخرم از اين گوشواره استفاده قرآنی بکنيم که اين دختر بماند اين چيزها را بايد يک کسی هم يک وقتی وزير بود توی جمهوری اسلامی الان وزير نيست اين را زمان شاه از ايشان شنيدم خيلی هم خوشم آمد گفت که پنج تومان دادم يه پسرم برود مدرسه زمان شاه خوب پنج تومان هم آن زمان يک پولی بود میگفت پسرم رفت برود مدرسه دبيرستان توی راه يک فقيری ديد اين پول را داد به فقير ظهر که آمد گفت آقاجان اين پنج تومان که صبح به من دادی توی راه دادم به فقير گفتم آقا بيا بيا بيا آوردمش نشاندمش قرآن را باز کردم گفتم اين آيه قرآن است «من جاء بالحسنه فله عشرامثالها» هر کس کار خوب بکند خدا ده برابرش میدهد میخواهم چون توکار خوبی کردی 10 برابر پنج تومانش دادم اين پنج تومان که داد به اين پسر تا آخر عمر تفسير اين آيه توی ذهنش ماند ما بايد از اين رقمی بچههايمان را تربيت کنيم (يک مرتبه حضرت توی جبهه بود پرچم را گرفت گفت بيابيا پرچم را داد به يک نفر ديگر حالا توی قرتقوقه جنگ يک کسی را عذل کرد يک کسی را نصب کرد گفتند يا رسول الله آخه وسط جنگ عذل و نصب میکنی فرمود وسط جنگ فهميدم او بيشتر قرآن بلد است پرچم را از اون گرفتم دادم به آن يعنی وسط خيلی مهم است آقای بروجردی همين طور که گريه میکرد از لای انگشتش اينها را هم میديد يک مرتبه ديد دو نفر از اينها کفششان پاره است صدا زد گفت دو نفر از اينها کفششان پاره است زود برايشان کفش بخر ضمن اينکه گريه میکند حواسش جمع است اين جامعيت که انسان ما همين که درس داريم پدر و مادر را ول میکنيم همين که نمیدانم با يکی رفيق میشويم رفيقهای قبلی فراموش میشوند حديث داريم پست و مقام به قدری خطرناک است که اگر رفيقی داری به پست و مقامی رسيد اگر يک دهم رفاقت قبلی را حفظ کرد «ليس بصديق سوء» باز هم آدم بدی نيست يعنی خطر پست که آدم وقتی به يک پست رسيد صد در صد رفيقهای قبلی را فراموش میکند حديث داريم اگر يک دهم رفاقت قبلی را حفظ کرد باز هم معلوم میشود آدم خوبی است «ليس بصديق سوء».
پیامبر و خبرهای غیبی
اما پيغمبر و اخبار غيبی: پيغمبر ما (صلّی الله علیه و آله و سلم) خبرهای غيبی زياد داشت پيش بينی میکرد آينده چی میشود يک روز اباسفيان آمد پهلوی پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) گفت میخواهم از شما يک سئوالی بکنم حضرت فرمود خوب میخواهی بگويم سئوالت چيه هنوز نگفته میخواهی بگويم چيه از غيبت خبر بدهم که تو توی دلت چيه گفت بله گفت آمد از من سئوال کنی که عمر من چقدر است من 63 سال عمر میکنم يعنی از عمر خودش خبر داد دوم ابن عباس میگويد پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در آستانه رحلت گريه خيلی کرد گفتند چرا گريه میکنی فرمود خيلی ظلم به اهل بيت من میشود بعد به فاطمه فرمود فاطمه جان اول کسی که به من ملحق میشوی تويی خوب اين خبر غيبی است يعنی هنوز فاطمه سيلی نخورده گفت کی به من ملحق خواهد شد سوم خبر داد که ابوذر تو در ربذه از دنيا خواهی رفت از خبر غيبی است به عمار گفت «تقتلک الفئته الباغيه» اون گروه ستمگر در صفين تو را خواهند کشت به امير المؤمنين (علیه السلام) گفت «ستقاتل الناکثين و المارقين و الغاسطين» بعد از رحلت من تو با چه گروههايی درگير خواهی شد خبر از صلح امام حسن (علیه السلام) داد خبر از قيام امام حسين (علیه السلام) داد درباره امام رضا (علیه السلام) فرمود «يستدفن بضعة منی بعرض خراسان» پاره تن من در چند قرن ديگر در خراسان دفن خواهد شد خيلی روايات داريم «سيأتی علی امتی»، «سياتی زمانه» آينده زمانی خواهد آمد که چنين خواهد شد چنان خواهد شد به علی بن ابيطالب (علیه السلام) خبر داد که يا علی تو را در ماه رمضان شهيد خواهند کرد يک روز پيغمبر اسلام آخرهای شعبان بود راجع به عظمت ماه رمضان خطبه خواند ماه رمضان چه ماهی چه ماهی است خوب مفصل خطبه شعبانيه فصل است خوب مردم نشسته بودند و علی بن ابيطالب (علیه السلام) پا شد گفت آقا بهترين کار توی ماه رمضان چيه فرمود «الورع التقوی» خوب نشست و پيغمبر گريهاش افتاد گفتند آقا سئوالی کرديم جوابی شنيديم گريه نداشت فرمود چرا در همين ماه رمضان که از من پرسيدی بهترين کار چيه توی همين ماه رمضان تو را شهيد خواهند کرد بعد گفت «اخی سلامة من دينی» آن وقتی که شهيد بشوم دينم سالم است؟ ما از کامپيوتر کلمه «اخی سلامة من دينی» را دکمهاش را زديم ديديم تا «اخی سلامة من دينی» توی تاريخ است سه تا هم حضرت علی است يعنی سه بار حضرت علی (علیه السلام) از پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) پرسيد آيا وقتی شهيد میشوم دين دارم يا بی دينم يعنی دغدغه بی دينی مردن مهم است دغدغه و توجه به اينکه آرزوی اينکه با دين مردن سه مرتبه به پيغمبر من معمولاً توی ضحنم همين يک دفعه بود بعد ديدم نه سه بار پرسيده شده در سه مقطع که «اخی سلامة من دينی» يعنی يکی از کارهای پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) اين بود که خبر از غيب میداد.
آیات و روایات درباره علم غیب
خود قرآن اخبار غيبی زياد توش است بسياری از آيات قرآن هست که بعد از قرنها معنايش روشن میشود امير المؤمنين (علیه السلام)در نهج البلاغه بسياری از فرمايشاتی دارد که بعد از قرنها روشن شد اين اولياء خدا و پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بيت (علیهم السلام) با غيب هم منتهی اين غيب هم اينجا يک خورده توضيح بدهم يک صلوات بفرستيد (صلوات حضار) يک سه چهار دقيقه اينجا تيز گوش بدهيد يک خورده بحث فنی است يعنی بايد دقت کنيد تا… ما آيات و خواهش میکنم اهل سنت هم زيادتر گوش بدهند آياتی و رواياتی داريم که علم غيب را جز خدا کسی نمیداند پس آيات قرآن و روايات داريم غيب مخصوص خداست «لاعلم الغيب الاهو» هيچ کس جز خدا نمیداند از طرفی هم يک آيات و رواياتی داريم که غيب را غير خدا نيز چی بگوييد میداند کدامهايش درست است هم میگوييم نمیداند هم میگوييم میداند شش تا وجه جمع دارد. 1-چگونه جمع کنيم چگونه ميان دو دسته را جمع بندی کنيم جمع بندی بين اينها چه طوری کنيم شش رقم جمع بندی داريم.
1-هر کجا کمال است میدانند هر کجا کمال نيست نمیدانند گاهی وقتها علم غيب داشتن کمال است گاهی هم کمال نيست خيلی جاها آدم علم غيب بداند کمال نيست مثل چی از غيب بدانم کمال نيست نخير مثل چی مثل آن شبی که حضرت علی (علیه السلام) جای پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خوابيد که پيغمبر هجرت کرد خوب اگر حضرت علی علم غيب داشته باشد بداند که کسی کارش ندارد خوب من هم میخوابم شما هم میخوابی اينها هنر حضرت علی (علیه السلام) اين است که جای پيغمبر بخوابد و نداند که بالاخره میکشنش يا نمیکشنش اگر بدانيم که نمیکشند که همه ما علی میشويم پس آنجايی که يک جايی که کمال است میدانيم جايی که کمال نيست نمیدانيم اين يکی 2-گاهی میدانند گاهی نمیدانند ائمه ما نوری دارند که با مراجعه به آن نور مثل شما 118 توی تلفن دارد که با مراجعه 118 و دفتر تلفن میدانی تلفن فلانی چند است بدون مراجعه به دفتر تلفن و تماس با 118 نمیدانی يک عمودی از دوری است که اينها ائمه ما با توجه به آن نور میدانستند و بدون توجه به آن نور نمیدانند اين هم دو تا 3-بعضی غيبها را میدانند بعضی غيبها را نمیدانند در دعا داريم «وبحق علمک الذی استصدة به لنفسک» خدايا به حق آن علم غيبی که مخصوص خودت نگه داشتی يعنی غيب هم چند رقم داريم بعضی غيبها را مثل اينکه من میگويم خانه شما قالی هست هم میگويی هست هم میگويی نيست يک نوع قالی هست يک نوع قالی نيست شما ماشين داری بله هم ماشين دارم هم ندارم يک نوعش را دارم يک نوعش را ندارم يک علم غيبی است که مخصوص خداست آن را به هيچ کس نمیدهد به پيغمبرها نمیدهد به اولياءش هم نمیدهد يک سری غيبها است که میداند مثل قرآن که میگويد: «تلک من انباء الغيب نوحيها اليک» اينها خبر غيبی بود که بهت داديم خبر غيبی بود بهت داديم يک سری غيبها را میدهد يک سری غيبها را نمی دهد اين هم يکی يک معنايش اين است که آنجايی که میگويد نمیدانم مستقلاً نمیدانند مستقلاً نمیدانند يعنی از… اما با واسطه میدانند با واسطه میدانند مستقلاً نمیدانند مثل اين که میگويند آقا خرم آباد نفت دارد يا ندارد هم میشود گفت دارد هم ندارد نه زمينش نفت خيز نيست اما دارد از طريق لوله کشی دارد آقا بانک صادرات پول دارد يا ندارد مستقلاً کارخانه پول سازی ندارد چاپ پول ندارد اما از طريق بانک مرکزی دارد يعنی آنجايی که میگويد نمیدانند مخصوص خداست يعنی هر کس علم غيب مخصوص خداست منتهی خدا میتواند به اوليايش بدهد مثل اينکه میگوييم نفت مال خوزستان است منتهی نفت خوزستان میتواند به جاهای ديگر هم صادر بشود اجمالاً پس دو رقم غيب داريم غيبهای عادی غيبهای استثنايی غيبهای عادی را میدانند غيبهای استثنايی مخصوص خداست يک دوم گاهی میدانند گاهی نمیدانند حديث داريم «قد نعبض عنا فلا نعلم» گاهی چراغ خاموش است نمیدانيم «قد يبسط عنا ولانعلم» گاهی چراغ روشن است میدانيم مثل خود شما گاهی شعر خودت يادت است گاهی شاعر شعری هم که خودش ساخته فراموش میکند ائمه ما گاهی «يبسط انما» گاهی باز میشود برايشان میبينند گاهی بسته میشود ائمه ماعلم غيب دارند پيغمبر هم علم غيب دارد منتهی نه علم غيب مثل علم غيب خدا علم غيب خدا ذاتی است علم غيب خدا از خودش است علم اينها هديهای است علم غيب خدا کامل و شامل است علم غيب اهل بيت به آن درجه نيست اينها حالا ما بحثمان تمام شد (انشاءالله در جلسه بعد میرويم بازندگی اميرالمؤمنين آشنا شويم بعد با زندگی حضرت زهرا حدود هفت جلسه ما راجع به سيره پيغمبر صحبت کرديم يک چيز جلسه هم راجع به البته اين سيرههايی که گفتم مختصر گفتم مثلاً پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) توی جبههها را اصلاً مطرح نکردم سيره پيغمبر توی جبههها سيره پيغمبر در داوری سيره پيغمبر توی سفرها سيره پيغمبر توی عبادت اينها را نگفتيم چون میخواستيم توی همه ماه رمضان همه سيره را بگوييم به حساب خيلی درهم پيچيديم اين گوشهای از سيره پيغمبر را در هفت جلسه گفتيم انشاالله از فردا سيره امير المؤمنين را خواهيم گفت).
خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد ما را با پيغمبر و اهل بيتش آشنا و توفيق پيروی از آنها مرحمت بفرما. (آمين)
قلب آقا امام زمان را از ما راضی بفرما. (آمين)
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»