به نام خدا
پرسش: آيا نواب عام مورد تاييد حضرت مهدي هستند؟
پاسخ: حضرت ولي عصر(ع) در توقيعي(نامهاي) امر فرمودهاند كه : ما به علما رجوع كنيم؛ زيرا آنان حجت حضرت در ميان مردم ميباشند. آيا ميشود حضرت مردم را به علما ارجاع دهد، ولي توجه خاصي به آنان نداشته باشد، آيا امر به رجوع به علما به معناي تاييد آنان توسط حضرت نيست؟ بنابراين نايبان عام كه همان علما هستند نيز مورد توجه حضرت بوده و هستند.
پرسش: پاک و قابل اعتماد بودن نايب امام و ولي فقيه (آيت الله خامنه اي ) چگونه قابل تببين است؟
پاسخ: ما بايد بدانيم كه امام زمان(عج) شيعيان را دوست دارد و جامعه شيعه را رها نكرده است؛ چنانكه خود او ميفرمايد:”ما از احوال شما آگاهيم و در مراعات احوال شما كوتاهي نميكنيم”. بنابر اين آيا ممكن است آن بزرگوار نايب عام خود را ـ كه سرپرستي شيعيان را بر عهده دارد ـ به حال خود رها كند و او را مورد عنايت ويژه قرار ندهد؟ آيا ممكن است سرپرستي مردم را در دست كسي قرار دهد كه صلاحيت نداشته باشد؟
به علاوه آنان كه تا حدي با زندگي رهبر انقلاب آشنا هستند، در خاطرات خود نكات زيبايي از زندگي معنوي ايشان ميگويند كه در برخي روزنامهها و كتابها آمده است(از جمله كتاب چند جلدي كرامات علما).
پرسش: چرا مي گوييم مراجع تقليد نائبان امام زمان (ع) مي باشند ؟
پاسخ: مراد از نايب امام(ع) كسي است كه در زمان غيبت آن وجود مقدس، از طرف ايشان سرپرستي جامعه شيعه را بر عهده دارد. نايبان به دو گروه تقسيم ميشوند:
1. نايب خاص: فردي است كه به طور مشخص و معين از طرف امام معرفي ميشود. نايبان خاص، چهار نفر بودند كه از سال شروع غيبت(سال 260 هـ .ق) به مدت هفتاد سال(تا سال 329 هـ . ق) نيابت حضرت را بر عهده داشتند. نام آنان، چنين است: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، حسين بن روح نوبخي و علي بن محمد سمري.
2. نايب عام: فردي است كه به طور مشخص و معين؛ از طرف امام معرفي نشده است. بلكه داراي صفات و ويژگيهايي است كه يك نايب بايد داشته باشد(اين ويژگيها، علاوه بر اينكه عقل بدانها اشاره دارد، در روايات نيز به آنها اشاره شده است) و اين شخص، به نيابت از امام زمان(ع) سرپرستي جامعه شيعه را بر عهده دارد؛ ولي چون به صورت مشخص و به نام از طرف امام معرفي نشده نايب عام ناميده ميشود.
اكنون بايد روشن شود كه كدام گروه از افراد جامعه شيعه مصداق نايب عام هستند و وظيفه سرپرستي بر دوش آنان گذاشته شده است؟
از ديدگاه عقل تنها فقها و مجتهدان جامع شرايط، ميتوانند رهبري و سرپرستي جامعه را عهدهدار باشند؛ چرا كه جامعه اسلامي بايد بر اساس دستورهاي دين اداره شود و لذا زمامدار بايد مسلماني باشد كه نسبت به مباني و احكام دين، آگاه باشد تا بتواند طبق مقررات اسلامي، جامعه را راهبري كند و اين فرد، كسي جز فقيه و مجتهد توانمند در تدبير جامعه نيست. با رجوع به روايات نيز به روشني به دست ميآيد كه رهبري و اداره جامعه و نيابت حضرت مهدي(ع) فقط شايسته مجتهد جامع شرايط است و چنين فردي از طرف آن بزرگوار، سكان جامعه را بايد در دست بگيرد. در اينجا به برخي از روايات، اشاره شود:
اسحاق بن يعقوب ميگويد: از محمد بن عثمان عَمري(دومين نايب خاص) خواستم نامهاي را كه مشتمل بر مسائلي بود، خدمت حضرت برساند و پاسخ آنها را دريافت كند. توقيع و نامهاي از وجود مقدس صادر شد و حضرت پاسخهايي را مرقوم فرمود كه از جمله آنها اين سخن است «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم؛ در حوادث و رويدادهايي كه واقع ميشود به راويان احاديث ما (علما و كارشناسان دين) رجوع كنيد، پس به درستي كه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم (تا ديگر عذري براي كسي باقي نماند». (كمال الدين، ج 2، ب45، ح4، وسايل الشيعه، ج17، ب 11، ص 140، ح9).
روشن است كه مراد از حوادث واقعه، پيشامدها و رخدادهايي است كه بر جامعه وارد ميشود و بايد به صورت صحيح و طبق نظر دين، از آنها گذر كرد و مصلحت جامعه را در سايه دين درباره آنها مد نظر قرار داد. در اين توقيع شريف، حضرت مهدي(ع) امر به مراجعه به راويان و دين شناسان كرده است و آنان را از طرف خود، حجت بر مردم و خليفه خويش معرفي ميكند.
در «مقبوله» عمربن حنظله نيز از وجود مقدس امام صادق(ع) در رابطه با وظيفه شيعه در برابر مشكلات و منازعات و مرجع صالح براي رسيدگي به امور چنين نقل شده است: «ينظران من كان منكم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا، و عرف احكامنا، فليرضوا به حكما، فاني قد جعلته عليكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه، فانما استخف بحكم الله و علينا رد و الراد علينا الراد علي الله و هو علي حدالشرك بالله» ؛ «بايد نگاه كنند كساني كه از شمايند(شيعيان) به كسي كه حديث ما را روايت ميكند و در حلال و حرام ما تأمل و دقت ميكند و احكام ما را ميشناسد؛ پس به حكم او بايد راضي باشند. پس من او را بر شما حاكم قرار دادم، پس اگر او به حكم ما حكم دارد و از او پذيرفته نشد، همانا به حكم خدا استخفاف ورزيده است و ما را رد كرده است و كسي كه ما را رد كند، خدا را رد كرده و اين، در حد شرك به خدا است».(وسايل الشيعه، ج27، ب11، ص136، ح1).
مراد از شخص آگاه به حلال و حرام، همان فقيه است كه با تامل در روايات، با احكام اسلامي و دستورهاي دين آشنا ميشود. امام صادق(ع) چنين فردي را شايسته دانسته و مردم را به رجوع به او و پذيرش حكم او ملزم كرده و او را حاكم قرار داده است.
وجود مقدس امام علي(ع) از زبان پيامبر اسلام(ص) نقل ميكند: «اللهم ارحم خلفايي ـ ثلاثا ـ قيل يا رسول الله! و من خلفائك؟ قال: الذين يأتون بعدي يروون حديثي و سنتي»؛«خدايا! خلفاي مرا رحمت كن، [اين جمله را حضرت سه بار گفت] گفته شده اي رسول خدا خلفاي شما چه كسانياند؟ فرمود: كساني كه بعد از من ميآيند و حديث و سنت مرا نقل ميكنند».
معناي خليفه، معنايي كاملا روشن دارد كه همان جانشين پيامبر و فردي است كه بعد از ايشان در جايگاه آن بزرگوار قرار ميگيرد و عهدهدار اموري ميشود كه ايشان بر عهده داشت كه همان رهبري و سرپرستي جامعه است.
نكته مهم و قابل دقت در روايت، اين است كه حضرت به مهمترين ويژگي جانشين اشاره دارد كه راوي حديث و سنت آشنا به دستورهاي دين بودن است. بنابراين، طبق اين روايات، فقيه و اسلام شناس نايب امام خواهد بود.