به نام خدا
پرسش: آيا ما احاديثي از امام مهدي داريم؟
پاسخ: سخنان امام عصر(ع) به دو صورت به ما رسيده است: 1. توقيعات؛ 2. ملاقات؛
1. توقيعات: توقيع؛ يعني، نامهاي كه امام به فردي مينوشتند. در اين رابطه گفتني است امام زمان(ع) دو نوع غيبت دارند: غيبت صغرا و غيبت كبرا. در غيبت صغرا امام، چهار نايب خاص داشتند كه آنها رابط بين امام و مردم بودند؛ يعني، نامه و سؤالات مردم را به امام ميرساندند و جواب آن را از او گرفته و به افراد ميدادند. غيبت صغرا 69 سال طول كشيد (260-329 هـ)، در اين مدت نامههاي فراواني شامل سخنان و پيامهاي امام به شيعيان صادر شد. تعدادي از اين نامهها يا به اصطلاح توقيعات، در كتابهاي حديثي(مانند كتاب كمال الدين شيخ صدوق، غيبت شيخ طوسي، بحار الانوار و …) آمده است.
2. ملاقات: بخش ديگري از سخنان امام زمان(ع) به صورت شفاهي و در ملاقات و ديدار با آن حضرت شنيده شده و در كتابها نقل شده است.
البته اكنون ما در حال غيبت به سر ميبريم و قرار نيست كسي به محضر آن عزيز برسد، مگر اينكه به طور استثناء چنين سعادتي براي كسي اتفاق بيفتد. بنابراين نبايد ادعاي ملاقات را به سادگي و از هر كس پذيرفت. به علاوه در زمان غيبت كبرا چون امام نايب خاص ندارد، بنابراين به وسيله كسي پيام نميفرستد. به همين جهت در حال حاضر اگر كسي ادعاي نقل قول از طرف امام بنمايد، ما نبايد آن را بپذيريم.
با توضيح بالا معلوم شد اكثر سخنان نقل شده از آن حضرت، چيزهايي است كه در توقيعات آمده است و تعداد كمي نيز حاصل ملاقاتها ميباشد(به خصوص ملاقاتهايي كه در غيبت صغرا اتفاق افتاده است).
اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه سخنان نقل شده از امام زمان(ع) مانند ساير احاديث، بعضي داراي سند و مدرك قوي بوده و قابل اعتماد است و بعضي سند معتبري ندارد؛ لذا چندان نميتوان آنها را معيار عمل قرار داد.
پرسش: ابن بابويه کيست ؟ و چه کتابهاي در رابطه با حضرت نوشت ؟
پاسخ: ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي معروف به شيخ صدوق(ره) از علماي بزرگ جهان اسلام است. وي در تاريخ 311 هـ.ق از دنيا رفت و در شهر ري مدفون شد.
يکي از کتابهاي مهم وي “کمال الدين و تمام النعمه” در زمينه مهدويت است. اين کتاب از ديدگاه مکتب تشيع در موضوع غيبت و طول عمر حضرت مهدي(عج) و نيز راجع به غيبت برخي از انبياء(ع) است.
ابن بابويه درباره تاليف کتاب “کمال الدين و تمام النعمه” مينويسد: انگيزه من در تأليف کتاب آن بود که چون آرزويم در زيارت علي بن موس الرضا(ع) برآورده شد به نيشابور برگشتم و در آنجا آقامت گزيدم. ديدم بيشتر شيعياني که به نزد من آمد و شد دارند، در امر غيبت حيران بوده درباره امام زمان(ع) شبهه دارند، حتي عدهاي از راه راست منحرف گشته و به رأي و قياس روي آوردهاند. پس با استمداد از اخبار وارده از پيامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) تلاش خود را در ارشاد ايشان به کار بستم تا آنها را به درستي دلالت کنم.
تا اينکه شيخي از اهل فضل و علم و شرف (شيخ نجم الدين محمد بن حسن قمي)، از بخارا بر ما وارد شد. من به جهت آنکه وي ديندار و خوش فکر و راست کردار بود، از دير زمان آرزوي ملآقات او را داشتم و مشتاق ديدارش بودم.
پدرم از جد او محمد بن احمد بن علي بن صلت روايت ميکرد و علم و عمل و زهد و فضلش را ميستود.
پس چون خدا مرا به اين شيخ رسانيد او را سپاس گفتم که ديدارش را نصيبم ساخت و به برادرياش مرا گرامي داشت و دوستي و صفايش را به من ارزاني فرمود.
يک روز برايم سخن ميگفت، کلامي از يکي از فيلسوفان بزرگ بخارا نقل کرد که آن کلام، او را در مورد قائم(ع) حيران ساخته، و به واسطه طول غيبتش و انقطاع اخبارش، او را به شک و ترديد انداخته بود!! پس من فصولي در اثبات وجود آن حضرت بيان کرده و اخباري از پيامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) در غيبت آن امام روايت کردم. او بدان اخبار آرامش يافت و شک و ترديد و شبهه از قلبش زايل شد. از من درخواست کرد که در اين موضوع کتابي برايش تاليف کنم. من نيز درخواست او را پذيرفتم و به او وعده دادم که هرگاه خداوند وسايل مراجعتم را به محل استقرار و وطنم(شهر ري) فراهم کند، به گرد آوري آنچه خواسته است اقدام نمايم.
در اين ميان شبي درباره آنچه در شهر ري باز گذاشته بودم انديشيدم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد و در خواب ديدم گويا در مکه هستم و به گرد بيت الله الحرام طواف ميکنم در دور هفتم به حجر الاسود رسيدم، آن را استلام کردم و اين دعار خواندم: امانتي اديتها و ميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة” ” اين امانت من است که آن را تاديه ميکنم و پيمان من است که آن را تعاهد ميکند تا به اداي آن گواهي دهي”.
آن گاه مولايما صاحب الزمان(ع) را ديدم که بر در خانه کعبه ايستاده است، من با دلي مشغول و حالي پريشان به ايشان نزديک شدم، آن حضرت در چهره من نگريست و از درون دانست. بر او سلام کردم و او پاسخم را داد.
سپس فرمود: “لم لا تصنف کتابا في الغيبة حتي تکفي ما قد همک؟” فقلت له: يابن رسول الله قد صنفت في الغيبة اشياء. فقال عليه السلام: ليس علي ذلک السبيل، آمرک ان تصنيف الان کتابا في الغيبه و اذکر فيه غيبات الانبياء عليهم السلام ثم مضي صلوات الله عليه”؛ ” چرا در باب غيبت کتابي تاليف نميکني تا اندوهت را زايل سازد؟ عرض کردم: اي فرزند رسول خدا درباره غيبت پيشتر رسالههايي تاليف کردهام. فرمود: نه به آن طريق، اکنون تو را امر ميکنم که درباره غيبت کتابي تاليف کني و غيبت انبياء را در آن بازگويي، آن گاه آن حضرت(ع) تشريف برند.
من از خواب برخواستم و تا طلوع فجر به دعا و گريه و درد و دل و شکوه نمودن پرداختم. چون صبح دميد تاليف اين کتاب را آغاز کردم.(کتاب کمال الدين و تمام النعمه، ص4-7).
پرسش: اعتبار و صحت کتاب هايي که در مورد حضرت نوشته مي شود در چه حدي است؟
پاسخ: كتابهايي كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است، مانند ساير كتابها ضعيف و قوي و درست و نادرست دارد. به طور كلي نميتوان گفت همه درست يا نادرست است؛ بلكه مطالبي كه در اين كتابها ميآيد مقداري درست بوده و از آيات و روايات معتبر استفاده شده است. مقداري نيز روايات ضعيف دارد و قابل اعتماد نيست. تعدادي هم صرف ادعا است ودليلي ندارد. بنابراين كتابي كه در مورد قبل يا بعد از ظهور نوشته ميشود معمولا صحيح است، اما نه همه آنها. لذا بايد در مطالعه كتابها دقت كرد، و از نوشتههاي افراد سرشناس استفاده كرد.
پرسش: با توجه به روايات جعلي چطور روايت صحيح شناخته مي شوند ؟
پاسخ: براي شناخت روايات صحيح از غير صحيح ـ چه در مورد روايات باب مهدويت و چه در ساير مباحث، مانند فقه ـ روشهاي علمي و عقلايي وجود دارد که به علم رجال و درايه معروف است. مجتهد به کمک اين علم در مييابد چگونه ميتوان اعتبار يک روايت را به دست آورد.
پرسش: در رابطه با زمينه سازي ظهور و فتنه هاي آخر الزمان لطف فرماييد چند کتاب معرفي نماييد .
پاسخ: بعضي بر اين باورند كه بين فراواني ظلم و ستم با ظهور امام زمان(ع)، رابطهاي تمام وجود دارد، به نحوي كه ظهور، زماني است كه ظلم و ستم فراگير شده باشد. پس هر چه ظلم بيشتر شود، ظهور نزديكتر ميگردد و لذا حق طلبي و اصلاح، امري بر خلاف ظهور، و جرياني مخالف فرج امام زمان(ع) است، در حالي كه فراواني ظلم و ستم، نه يكي از علايم ظهور است(با توجه به روايات علايم ظهور) و نه يكي از شرايط آن (با توجه به بحث شرايط ظهور). نهايت حرفي كه ميتوان زد، اين است كه ظهور امام زمان(ع) با فراگيري ظلم و ستم، مقارن است. بنابراين، شرط قرار دادن ظلم براي ظهور، امر صحيحي نيست. براي درك كامل مطلب توجه به چند نكته لازم است:
الف. اين كه بين سرنوشت انسانها و اعمال اختياري آنان رابطه است، جاي هيچ ترديدي نيست. هم آدمي وجود اين رابطه را در زندگي خود مشاهده ميكند و هم در قرآن كريم بر اين مطلب تاكيد شده است. قرآن، هم آيندهي هر شخص را در دست خودش ميداند ـ « وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»(نجم، 39) ـ و هم سرنوشت جامعه را با خواست و عملكرد مردم پيوند زده است ـ « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، 11) ـ يعني تعيين سرنوشت جامعه، به خوبي يا بدي، در دست مردمان آن جامعه است. اسلام، از انسان ميخواهد كه درباره مسائل اجتماعي ساكت نباشد و در برابر ظلم و ستم تا برقراري عدالت بايستد و حتي در اين راه، به پيكار و مبارزه برخيزد: « أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ*الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ … »(حج، 39-40) و كوتاهي در اين زمينه را نميپذيرد و مؤاخذه ميكند: « وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ….»(نساء، 75).
بر همين اساس، امر به معروف و نهي از منكر، از واجبات دين شمرده شده است و خداوند به اجري اين دو فرضهي بزرگ، امر كرده است:« وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(آل عمران، 104).
ب. به طور كلي، هيچ گاه يك آموزه دين نميتواند نافي و برخلاف ساير آموزههاي دين باشد و الا اين، خود، نشانه باطل بودن آن دين است. لذا يكي از ويژگيهاي قرآن، عدم اختلاف در آن است.
از اين رو معنا ندارد كه خداوند در آيات متعدد، مردم را امر به توبه و ترك گناه بكند و در جايي ديگر براي تحقق وعدهي خدا(ظهور حق و حجت خدا) امر به گناه شود! در دين كه امر به توحيد و يكتاپرستي شده است، معنا ندارد كه بخشي از دين، شرك را تأييد كند و بپذيرد!
ج. پر شدن زمين از ظلم و ستم، هرگز به معناي آن نيست كه همه افراد بايد اهل ظلم و فساد باشند و همه اعمال و كردارشان بر اساس ظلم و ستم بر يكديگر و افساد جامعه باشد. بلكه ممكن است عدهاي ظلم كنند و ظلم آنان، نقاط فراواني از زمين را بگيرد و در همه جا گسترده شود. آيا براي آن كه يك اتاق مملو از دود سيگار شود، بايد همه افراد داخل اتاق سيگار بكشند؟ در زمان حاكميت فرعون، ظلم و بي عدالتي فراوان بود و خداوند در آيات متعدد قرآني، به آن اشاره دارد، ولي در فرمايش قرآن اين نيست كه همه ظالم بودند، بلكه ظلم زياد بود. خداوند ميفرمايد: « وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ …»(بقره، 49) علاوه بر اين كه فراگيري ظلم، امري نسبي و كنايي است و مراد از آن، شيوع ظلم است، به گونهاي كه جريان عدالت به چشم نميآيد. نه اين كه هيچ عدالتي نباشد.
د. در اين كه قيام حضرت، بدون يار و ياور تحقق پذير نيست، نبايد ترديد كرد. آيات و روايات نيز به وجود ياوران اشاره دارد. ياري كردن، يعني حركت براي اجراي برنامهها و اهداف انقلاب، و تبليغات آن هاميان مردم. ياوران مردم را با انقلاب آشنا و همراه ميكنند و در حين انقلاب انواع فداكاريها را انجام ميدهند و بعد از انقلاب، از هيچ تلاشي فروگذاري نميكنند. چنين افرادي وقتي ميتوانند موفق باشند كه خود را همرنگ انقلاب و رهبر كرده باشند تا مردم جلوههاي انقلاب را در رفتار آنان ببينند و بپذيرند. آيا حركت در مسير گناه و ظلم، مردم را به طرف امام زمان(ع) سوق ميدهد؟ بر همين اساس، خداوند بر ايمان و عمل صالح تكيه دارد: «ما در زبور، بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان صالح ارث ميبرند»(انبياء، 105) و در جاي ديگر ميگويد: «وعده داده است خدا به كساني از شما كه ايمان آوردهاند، و عمل صالح انجام دادهاند، اين كه خلافت زمين را به آنان واگذارد…»(نور، 55) شرط تحقق انقلاب مهدي(ع) اين است كه ايمان و عمل صالح در پروندهي افراد باشد تا انقلاب رخ دهد.
پيامبر فرمود: «كونوا دعاة الناس بغير بألسنتكم؛ دعوت كننده مردم باشيد به غير زبانتان». امام صادق(ع) فرمود: «زينت براي ما باشيد نه مايه آبروريزي». آيا گناه و ظلم، دعوت به مهدي است و مايه زينت و افتخار ائمه؟
هـ . وظيفه انسان حركت به طرف كمال و كسب آن از طريق عبوديت و بندگي است. عبوديت و بندگي نيز جز در پرتو عمل به تكاليف الهي كه وظايف فردي و اجتماعي انسان را در بر دارد، امكان پذير نيست. خداوند در سوره عصر ميفرمايد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* وَ الْعَصْرِ …؛ تنها كساني كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند و هم ديگر را سفارش به حق و راستي بكنند از خسران و ضرر به دورند». خداوند از انسان ميخواهد در گناه نماند و به سوي او رجوع كند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ؛ اي كساني كه ايمان آورديد! توبه كنيد، همگي، توبهاي خالص». (تحريم، 8).
كوتاه سخن آن كه خداوند انسان را در تعيين سرنوشت خود و جامعه، داراي تأثير ميداند و از او ميخواهد براي اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنين نگرشي، وعده ظهور را مطرح ميكند. بنابراين انتظار منجي، به معناي صحيح آن، نه سكوت و تن دادن به ظلم است و نه كمك به فراگير شدن ظلم، بلكه بايد خواستار ظهور باشد و در اين راه، تمام تلاش خود را به كار گيرد و اگر در اين مسير، نياز به تشكيلات و حكومتي است كه حركت براي زمينه سازي را سامان دهد، براي تشكيل آن اقدام كند. طبيعي است كه ظالمان و مفسدان نيز بيكار نخواهند نشست و به مقابله برميخيزند. لذا جبهه ظلم، در نهايت درجه ظلم حركت ميكند و جبهه حق به اوج تلاش ميرسد و در اين زمان است كه خداوند به مدد انسانهاي حق طلب ميآيد و با ظهور مهدي عزيز(ع) كار ظالمان را يك سره ميكند.
«در صورت مكاتبه بعدى، شماره نامه قبلى خود را ذكر نماييد»
موفق باشيد
پرسش: در کدام کتاب سخنان امام مهدي مطرح شده است؟
پاسخ: براي مطالعه سخنان گهربار امام عصر(عج) ميتوانيد به كتابهاي زير مراجعه كنيد:
1. صحيفه سجاديه، كريمي جهرمي؛
2. پيامهاي امام زمان، لنگرودي؛
3. جلوه نگار، احمد حيدري؛
4. نشاني از امام غايب، مهدي ركني؛
5. فرمايشات حضرت بقية الله، خادمي شيرازي؛
6. شرح چهل حديث از حضرت مهدي(عج)، علي اصغر رضواني.
پرسش: کتابهاي خوب – معتبر و مفيد در مورد امام زمان معرفي کنيد؟
پاسخ: كتاب در مورد امام عصر(عج) زياد است و اكثر شان هم خيلي خوب و مفيد است كه البته برخي از آنها براي عموم نوشته شده و برخي ديگر براي قشرهاي خاص بر اساس سطح علم و دانش شان . در اين جا چند كتاب كه براي عموم نوشته شده معرفي مي گردد :
1. نگين آفرينش حائري پور ـ بالا دستيان ـ يوسفيان
2. شناخت هستي(زندگي) بخش شفيعي سروستاني
3. مهدي تجسم اميد و نجات حيدري
4. عصر زندگي حکيمي
5. دادگستر جهان اميني