به نام خدا
پرسش: زماني که حضرت مهدي (ع) ظهور مي کند چند سال حکومت مي کند ؟
پاسخ: مدت حكومت امام مهدي(ع) به صورت دقيق، روشن و آشكار نيست. رواياتي كه در اين باره رسيده متفاوت است. در بعضي از روايات هفت سال ذكر شده است، در برخي ديگر، اضافه شده كه هر سال آن روزگار، معادل ده سال اين دوران است(در نتيجه، مدت حكومت حضرت، هفتاد سال خواهد بود). در تعدادي ديگر از روايات مدت حكومت، حدود بيست سال و در برخي حدود چهل سال و در روايتي سيصد و نه سال گفته شده است. (الغيبة، طوسي، ص181، 283، 286، 432).
در جمع روايات، برخي هفت سال را پذيرفته اند؛ زيرا، مشهورتر است. احتمال ديگر داده شده كه اين عددها، مربوط به مراحل مختلف حكومت است، مرحله ظهور، مرحله تثبيت و مرحله بلوغ و كمال.
با توجه به اختلاف روايات در متن و مشكل سندي برخي روايات، به نظر ميآيد كه مدت حكومت، روشن نيست؛ ولي اين مطلب معلوم است كه مدت حكومت، آن مقدار طول ميكشد كه عدالت فراگير شود، و احكام و فرهنگ و معنويت دين اسلام، در جهان سايه افكن و ريشه دار شود و در شئون زندگي فردي و اجتماعي انسانها جاري گردد.
اين نكته نيز نبايد مورد غفلت واقع شود كه پايان حكومت حضرت مهدي(ع) به معناي پايان عمر دنيا نيست، بلكه با رجعت ائمه(ع) حاكميت عدل و دين پس از ايشان، به وسيله ساير امامان معصوم(ع) دنبال ميشود. بنابراين، بين مدت حكومت حضرت با مدت دوره حاكميت عدل الهي ـ كه تا پايان عمر دنيا به طول ميانجامد ـ فرق دارد.
پرسش: زمامداري در حکومت جهاني امام مهدي چگونه است؟
پاسخ: يك حكومت واحد در جهان خواهد بود كه در هرم قدرت آن، امام معصوم قرار دارد. البته از برخي روايات استفاده ميشود كه افرادي از طرف حضرت، حاكمان مناطق مختلف ميباشند و تحت حكومت مركزي و قانون جامع اسلام به اداره امور ميپردازند و چون رهبر و زمامدار امام معصوم است، نصب او نيز الهي ميباشد.
پرسش: در رابطه با حکومت حضرت و جهاني شدن کا ملا توضيح دهيد ؟
پاسخ: جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته ميشود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصهها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ ميدهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري ميباشد.
همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزشهاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرتهاي سلطه سوق داده شده است.
قدرتهاي پيشرفته غربي و صاحبان شركتهاي بزرگ اقتصادي تجاري و … اين روند را در خدمت منافع خود گرفتهاند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آوردهاند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نمودهاند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته ميشود.
به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليتهاي علمي و طبيعي در پرتو استعدادهاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عدهاي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق ميدهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كردهاند. به عنوان مثال ميتوان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرتهاي خاصي قرار دارد، نام برد. امروزه جهاني سازي دقيقا همان غربيسازي و آمريكايي سازي است؛ يعني تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوي آمريكا با در اختيار گرفتن اهرمهاي تعيين كننده در اقتصاد جهاني و سياست جهاني و نهايتاً حاكميت فرهنگ آمريكايي به عنوان يك پروژه نهايي در دستور كار قرار ميگيرد.
نتيجه:
جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزشهاي مورد نظر قدرتهاي سلطه در عرصه جهاني بر دولتها و ملتها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» ميباشد.
آنچه قابل توجه است اينكه ميتوان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن ميتوان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و … است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامهاي بر اساس منافع و اهداف و قدرتهاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نميتواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامههاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرتهاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.
براي آگاهي بيشتر ميتوانيد به فصلنامه انتظار شماره 6 و 7 مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي و مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع) مراجعه فرماييد.
منابعي كه براي تحقيق موضوع «مهدويت و جهاني شدن» ميتوانيد استفاده كنيد:
كتابها:
1. جهاني شدن و دين؛
2. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛
3. جهاني شدن، فرهنگي آزموني براي تمدنها ؛ ژرارلوكلر ترجمه سعيد كامران؛
4. آينده جهان، رحيم كارگر؛ ناشر: بنياد فرهنگي مهدي موعود(ع)؛
5. جهاني شدن قتل عام اقتصادي؛ فريبرز رئيس دانا؛
6. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛ مارك پلاتنر ترجمه سيروس فيضي؛
7. برندگان و بازندگان جهاني شدن؛ لستر تارو ترجمه مسعود كرباسيان؛
8. جهاني شدن و جنگ؛ ترجمه لطفعلي سمينو؛
9. مجله انتظار، شماره 6، مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي(ع)؛
10. مجله انتظار، شماره 7، مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع)؛
11. مجله انتظار، شماره 14، مقاله جهاني سازي، عدالت اقتصادي و مهدويت؛
پايان نامهها:
1. حكومت جهاني حضرت مهدي و جهاني شدن، شهريار نجف پور؛
2. بررسي ويژگيهاي عمده جامعه جهاني در حكومت فراگير حضرت مهدي(ع)، مهدي همتي؛
3. ويژگيهاي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، سيد عبد اللطيف سجادي؛
تذكر: منابع فوق در كتابخانه مركز تخصصي مهدويت قم موجود ميباشد.
براي رسيدن به پاسخي مناسب در اين رابطه، ابتدا ميبايست ويژگيهاي جامعهي مهدوي را از نظر گذراند. آن چه در منابع و متون ديني و روايي ما، در خصوص حكومت مهدي وجود دارد گوياي آن است كه ركن اصلي و خمير مايه بنيادين حركت جهاني امام زمان(ع) گسترش همه جانبه و تقويت و توسعه توحيد و يگانه پرستي و در كنار آن مبارزه فراگير و مستمر با همه تفكرات و جريانهاي انحرافي والحادي است. در نهضت مهدوي، آموزهها و تعاليم فراموش شدهي پيامبران الهي برپا ميگردد و همه دستگاههاي استبدادي، در نهاد حكومت و قدرت زايل ميگردند و از بين ميروند. در حكومت مهدوي، محرومان و مستضعفان و بندگان صالح و مؤمن خداوند، از جايگاه رفيعي برخوردارند. نظام فرهنگي، مركب از ارزشها و هنجارها، عقايد و باورها، آرمانها و … بر اساس آموزههاي قرآن كريم و سنت معصومان شكل ميگيرد و همه اجزا و عناصر اجتماعي، متأثر از اين نظام فرهنگي است.
عدالت جويي و عدالتخواهي و تلاش براي برقراري عدالت و رفع همه مظاهر ظلم و بي عدالتي، از جمله اركان حكومت امام زمان(ع) است. مبارزه همه جانبه و مستمر با منكرات و عوامل اجرايي و شيوع آن، از جمله برنامهها و سياستهاي اصولي در حكومت جهاني مهدوي است. رشد و توسعه همه جانبه و فراگير، در همه ابعاد و شئون، اعم از اقتصادي و سياسي و فرهنگي و … بهرهبرداري از منابع طبيعي، توزيع عادلانه فرصتهاي اجتماعي و برقراري روابط صميمانه و صلح آميز، همراه با عظمت و شوكت جامعهي اسلامي در سطح بين الملل، ايجاد روابط صميمانه و دوستي متقابل در بين افراد و …. همه و همه، از جمله خصوصيات و ويژگيهاي جامعهي آرماني اسلام است و ركن اصلي همه متغيرها و الگوها، برآمده از دين و براي تحقق و تحكيم بنيانهاي ديني است كه خصيصهي اصلي جامعهي مهدوي است.
در موضوع جهاني شدن، متغيرها و الگوهايي را ميتوان به عنوان نمونه ذكر كرد؛ از جملهي آنها شكسته شدن مرزهاي ملي و فرهنگي و به جاي آن تداخل آنها و تلاش در زمينه ايجاد و تفاهم بر اصول مشترك فرهنگي و دست كشيدن از باورها و ارزشها و هنجارهاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي و … افزايش ارتباطات و تعاملات جهاني و نزديك كردن آن از حيث زمان و مكان، به كمك وسايل و فنآوريهاي جديد ارتباطي و الكترونيكي، تبديل نهادهاي اجتماعي و ملي به نهادهاي جهاني و توافق جهاني ملتها بر باورها و ارزشهاي مشترك و يكسانسازي جهانبينيها. كاهش و حذف سنتها و عناصر اجتماعي هويت ساز، ايجاد و گسترش سازمانهاي جهاني و تاكيد بر نهادهاي سياسي، اقتصادي، جهاني، ايجاد و تاكيد بر روابط اقتصادي جهاني و پول جهاني به عنوان ابزار مبادله اقتصادي و … حذف دين و باورها و سنتهاي ديني و به جاي آن تاكيد بر سكولاريسم و دموكراسي و پلوراليزم است. با توجه به اين بيان، خصوصيتها و ويژگيها، در دو نوع حكومت و نگرش، معلوم ميگردد كه اين دو، از جهاتي، شبيه به هم و در نتيجه همگرايي دارند. اين همگرايي و شباهت، در اصل كل جهاني شدن و وحدت جهاني، استوار است، اما در تعيين محتوا و الگوها، كاملا مغاير با هماند. زيرا، آنچه امروزه به عنوان جهاني شدن مطرح است. در واقع «غربي شدن» را تبليغ ميكند. روش و منشي كه به دنبال حذف دين و آموزههاي ديني و ملي جوامع و فرهنگهاي محلي و ملي و بر حاكميت
جهانبيني سكولار و … است. اضافه براين، در تعيين محتواي جهاني شدن، واگرايي جدي و اصولي وجود دارد.
در يك سخن، شايد بتوان گفت، هدف حكومت مهدوي، اجراي عدالت فراگير و بهرهمندي عموم مردم از مواهب و امكانات خدادادي است، در حالي كه در جهاني سازي جديد، هدف آن است كه منافع عدهاي خاص تامين شود البته در قالبي جديد .
ج س 5ـ اينكه سلاح حضرت و يارانش، هنگام ظهور چه خواهد بود، امري است كه حقيقت آن براي ما روشن و آشكار نيست؛ چرا كه ترسيم صحيح و دقيقي از آينده براي ما قابل تصور نيست. لذا تعيين و مشخص كردن نوع سلاح، امكان ندارد. البته در اين ميان چند نكته قابل دقت و تأمل است:
الف. رواياتي كه در آنها به «سيف، (شمشير)» اشاره شده، لزوماً به معناي آن نيست كه نوع سلاح حضرت، شمشير است؛ بلكه معناي اولي و درست آن، اين است كه قيام امام مهدي(ع) مسلحانه است. اگر مراد روايات واقعاً «شمشير» باشد معناي آن اين است كه قيام مسلحانه، با شمشير خواهد بود. اين معناي دوم، البته محل ترديد است.
ب. هر چند در دوران حضرت، علم شكوفا ميشود و مردم به كمك آن، به درستي از مواهب الهي استفاده ميكنند، ولي اين شكوفايي، لزوماً به معناي تأييد و تكميل شكوفايي و پيشرفت صنعتي مردم در دوران غيبت نيست. به بيان ديگر، هر پيشرفتي قابل پذيرش و ادامه نيست، از جمله پيشرفت در صنايع جنگي كه روح حاكم بر آن، بر اساس تسلط بيشتر عدهاي قليل بر منابع طبيعي و عمومي دنيا و استثمار آن به نفع خود است. طبيعي است اين پيشرفت، در نظام مهدوي ـ كه بر اساس صلح و عدالت است ـ جايي ندارد و حضرت نيز نيازي به استفاده از سلاحهاي مدرن و فوق مدرن ندارد.
ج. پيروزي در جنگ و غلبه بر دشمن، تنها با تكيه بر سلاح و ادوات جنگي نيست؛ بلكه درايت و فرماندهي درست نيز شرط است. امام زمان(ع) از درايت و فرماندهي خود كه از علم الهي سرچشمه گرفته است، بهره ميبرد. علاوه بر آنكه حضرت، علاوه بر امدادهاي غيبي و ملائكه، مجهز به لشكر رعب است و خداوند، وحشتي در دل دشمنان او ميافكندكه توان درست فكر كردن و بهرهبردن از تجهيزات را از دست ميدهند. پيامبر اسلام(ص)، نيز در جنگهاي خود، مؤيد به اين ابزارها بود(مانند جنگ بدر و احزاب) و بر دشمنان پيروز شد.
د. نوع حركت جنگي و ابزارها، به گونهاي است كه فقط دشمنان نظامي را از پاي درميآورد نه آنكه به مردم عادي آسيب برساند. به عبارت ديگر، عدالت رعايت شده و فقط كساني كه به جنگ برخاستهاند كشته ميشوند؛ نه اينكه خوب و بد و مردم غير نظامي نيز به قتل برسند؛ چنانكه در سلاحهاي متعارف امروزي، چنين است.
هـ . از روايات استفاده ميشود بين حضرت و دشمنان، جنگ و درگيري رخ ميدهد و طرفين كشته ميدهند؛ يعني، علاوه بر آنكه لشكريان دشمن تار و مار ميشوند، عدهاي از ياران امام نيز به شهادت ميرسند. بنابراين، نوع سلاحها بايد به گونهاي باشد كه براي طرفين، استفاده جنگي از آن امكان پذير باشد.
سخن آخر آنكه بررسي سلاح، از مسائل مهم مهدويت نيست و لذا دانستن آن اهميت چنداني ندارد و كنكاش در آن نيز نتيجه نميدهد.
بي مناسبت نيست به برخي احتمالات اشاره كنيم:
1. حضرت با شمشير قيام ميكند، ولي با قدرت اعجاز بر دشمنان غلبه ميكند؛
2. حضرت با شمشير قيام ميكند، ولي با تسلط بر مراكز تصميم گيري و از كار انداختن وسايل آنان، بر دشمن غلبه ميكند؛
3. حضرت با شمشير قيام ميكند، ولي نوع شمشير، ويژه است به گونهاي كه اگر بر كوه بزند آن را متلاشي ميكند؛
4. پيروزي اصلي حضرت، بر اساس اقبال عمومي مردم و افتادن رعب در دل دشمنان است، به گونهاي كه نميتوانند از ابزار خود بهره ببرند؛
5. با توجه به جنگها و آشوبهاي قبل از ظهور اين سلاحهاي مدرن، نابود ميشود؛
6. با گسترش عقل و خرد آدميان، آنان خود، اين سلاحها را كنار ميگذارند؛
7. حضرت، از همين سلاحهاي مدرن بهره ميبرد؛
8. سلاح حضرت، مافوق اين سلاحها است.
البته اينها فقط صرف احتمال است و نميتوان به آنها اطمينان كرد.
پرسش: جهاني شدن يعني چه؟جهاني شدن با جهاني سازي چه فرقي دارد ؟
پاسخ: جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته ميشود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصهها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ ميدهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري ميباشد.
همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزشهاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرتهاي سلطه سوق داده شده است.
قدرتهاي پيشرفته غربي و صاحبان شركتهاي بزرگ اقتصادي تجاري و … اين روند را در خدمت منافع خود گرفتهاند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آوردهاند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نمودهاند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته ميشود.
به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليتهاي علمي و طبيعي در پرتو استعدادهاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عدهاي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق ميدهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كردهاند. به عنوان مثال ميتوان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرتهاي خاصي قرار دارد، نام برد. امروزه جهاني سازي دقيقا همان غربيسازي و آمريكايي سازي است؛ يعني تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوي آمريكا با در اختيار گرفتن اهرمهاي تعيين كننده در اقتصاد جهاني و سياست جهاني و نهايتاً حاكميت فرهنگ آمريكايي به عنوان يك پروژه نهايي در دستور كار قرار ميگيرد.
نتيجه:
جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزشهاي مورد نظر قدرتهاي سلطه در عرصه جهاني بر دولتها و ملتها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» ميباشد.
آنچه قابل توجه است اينكه ميتوان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن ميتوان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و … است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامهاي بر اساس منافع و اهداف و قدرتهاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نميتواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامههاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرتهاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.
براي آگاهي بيشتر ميتوانيد به فصلنامه انتظار شماره 6 و 7 مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي و مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع) مراجعه فرماييد.
منابعي كه براي تحقيق موضوع «مهدويت و جهاني شدن» ميتوانيد استفاده كنيد:
كتابها:
1. جهاني شدن و دين؛
2. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛
3. جهاني شدن، فرهنگي آزموني براي تمدنها ؛ ژرارلوكلر ترجمه سعيد كامران؛
4. آينده جهان، رحيم كارگر؛ ناشر: بنياد فرهنگي مهدي موعود(ع)؛
5. جهاني شدن قتل عام اقتصادي؛ فريبرز رئيس دانا؛
6. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛ مارك پلاتنر ترجمه سيروس فيضي؛
7. برندگان و بازندگان جهاني شدن؛ لستر تارو ترجمه مسعود كرباسيان؛
8. جهاني شدن و جنگ؛ ترجمه لطفعلي سمينو؛
9. مجله انتظار، شماره 6، مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي(ع)؛
10. مجله انتظار، شماره 7، مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع)؛
11. مجله انتظار، شماره 14، مقاله جهاني سازي، عدالت اقتصادي و مهدويت؛
پايان نامهها:
1. حكومت جهاني حضرت مهدي و جهاني شدن، شهريار نجف پور؛
2. بررسي ويژگيهاي عمده جامعه جهاني در حكومت فراگير حضرت مهدي(ع)، مهدي همتي؛
3. ويژگيهاي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، سيد عبد اللطيف سجادي؛
تذكر: منابع فوق در كتابخانه مركز تخصصي مهدويت قم موجود ميباشد.
پرسش: امام زمان پس از ظهور تا چه مدتي زنده خواهند بود؟
پاسخ: رحلت حضرت قطعاً پس از پيروزي نهايي و فراگير شدن عدل و استقرار دين خدا خواهد بود؛ زيرا طبق روايات، وظيفه الهي امام زمان(عج) اقامه قسط و عدل است و پيامبر(ص) فرمود: “خداوند به واسطه او زمين را پر از عدل و داد مي کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است”.(بحار الانوار،ج 51، ص 71).
در مورد مدت حکومت و زندگاني حضرت به روشني نمي توان سخن گفت، چرا که روايات در اين زمينه مختلف است. اما آن مقدار هست که مردم شيريني عدالت را ميچشند و برکات زمين آشکار ميشود.
پرسش: آيا قيام حضرت به حکومت واحد جهاني مي انجامد ؟
پاسخ: انسان موجودي انتخابگر است که در سايه حرکت اختياري خود، به رشد و کمال رسيده و به هدف از خلقت خود نايل خواهد گردد. او موجودي اجتماعي است که بروز، شکوفايي و تعالي برخي استعدادها و کمالات او در جامعه تحقق مييابد. از اين رو نياز به جامعهاي سالم و مدينهاي فاضله است تا آدمي در بستر آن به حرکت تکاملي بپردازد. و چون جوامع کوچک انساني به يک ديگر پيوند خورده و جامعه جهاني را شکل دادهاند و از آن به دهکده کوچک جهاني ياد ميکنند، از اين رو محيط مناسب رشد براي عموم انسانها زماني است که اين جامعه جهاني حرکتي مناسب و هماهنگ در کل زير مجموعهها داشته باشد. پس قانوني کامل و فراگير لازم است. نقص معرفت بشري از يک سو، و توجه به برخي ملاحظات شخصي و گروهي از سوي ديگر و وجود اميال و گرايشهاي مادي از سوي سوم باعث ميشود انسان نتواند قانون جامع و کامل را پي ريزي کند. بر اين اساس بر خداوند آگاه به همه ابعاد وجودي انسان و عاري از هر ملاحظه و ميل است که اين نياز بشري را پاسخ گويد. بعثت انبيا و در رأس آنها بعثت خاتم الانبيا پيامبر اسلام(ص) به اين مهم پاسخ داد تا قانون مناسب در اختيار بشر قرار گيرد و طبق آيه ” الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً”(مائده، 3) کاملترين قانون و معرفت در دسترس انسانها قرار گرفت.
قانون به تنهايي ضامن ايجاد جامعه سالم نيست و لذا تا کنون چنين جامعهاي محقق نشده است. با توجه به برداشتهاي مختلف از اين قانون(به علت نقص و درجات عقل و علم) از طرفي و حرکت رو به رشد انسانها از سوي ديگر، نياز به معلم عالم (به علم الهي) و معصوم (از هر خطا) ميباشد تا به تبيين وتعليم قانون الهي بپردازد و متناسب با نياز جامعه انسان آن را به درستي تفسير کند تا قانون و دين قابل استفاده در زندگي باشد. به علاوه روح انسان که گوهر شرافت و شخصيت او است نيازمندهايي داشته و در معرض آفات و بيماريها است. براي روح نيز همچون جسم نياز به متخصص است تا در سايه تخصص و راهنمايي او، روح بتواند حرکت تعالي خود را به انجام رساند. پس علاوه بر معلم به مربي و تزکيه کننده نيز لازم است. از اين رو خداوند وظيفه تبيين و تزکيه را بر دوش انبيا قرار داد تا علاوه بر تلاوت و ابلاغ وحي به اين دو مهم همت گمارند: “لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ”؛(آل عمران/164) با رحلت خاتم الانبيا اين دو وظيفه مهم به عهده اوصيا و ائمه معصومين قرار گرفت. بنابراين غدير، پاسخي ديگر به نياز انسان بود.
قانون و معلم معصوم در کنار يکديگر نيز موجب پيدايش مدينه فاضله نيست چنانکه تا کنون محقق نشده است. بايد در کنار اين دو رکن مهم، مديريت جامعه نيز در اختيار معصوم عالم باشد تا او با علم الهي که به دين و وضع جامعه، نياز و امکانات دارد در هرم قدرت قرار گيرد و با استفاده از کارگزاران شايسته و بهره وري صحيح از امکانات، محيط مناسبي را براي رشد انسانها فراهم آورد.
از بيان فوق روشن شد جامعه جهاني نيازمند به دين اسلام است اولاً، نيازمند به معلم و مربي معصوم(ع) است ثانيا، محتاج به امامت و مديريت امام عالم معصوم است ثالثا، پس انقلاب جهاني امام مهدي(ع) و تشکيل حکومت واحد جهاني نياز جامعه بشري است.
البته از راه قرآن و روايات نيز ميتوان حکومت واحد جهاني را در سايه انقلاب امام مهدي(ع) به تصوير کشيد که به يک آيه اشاره ميشود: “وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ”(نور/55).
خداوند در اين آيه به مسلمانان و مؤمنان صالح وعده حکومت بر کل زمين را داده است، حکومتي که در سايه آن دين مورد رضايت خدا که همان اسلام است(با توجه به آيه سوم سوره مائده) تمکين و استقرار مييابد و امنيت کامل فراگير ميشود، اين چنين امنيت در سايه از بين رفتن عوامل نا امني (شرک و کفرو فساد) و پياده شدن اسلام و دين خدا تحقق مييابد و لذا در روايات علاوه بر عدالت گستري امام مهدي(ع) به ورود دين اسلام در همه قريهها و آباديها اشاره شده است. نتيجه اين حرکت و حکومت، عبادت و عبوديت صحيح و کامل است، “يعبدونني لايشرکون بي شيئا”.
پرسش: آيا حضرت تا قيامت حکومت مي کنند ؟
پاسخ: موضوع مدت حيات و حکومت امام مهدي(ع) و پديدار شدن علايم قيامت و در هم پيچيده شدن حيات مادي با بحث رجعت امامان معصوم(ع) ارتباط کامل دارد. بدين معنا که اگر رجعت امامان و حکومت کردن آنان امري حتمي و مسلم باشد در اين صورت امام مهدي(ع) قبل از قيامت رحلت ميکند و بعد از ايشان امامان ديگر به اراده الهي رجعت کرده و به دنيا باز مي گردد و حکومت عدل الهي را سرپرستي ميکنند. ولي اگر امامان رجعت نکرده و حکومت نکنند در اين صورت حکومت امام مهدي(ع) تا قيامت به طول ميانجامد و بعد از رحلت امام مهدي(ع) زندگي انساني و مادي از بين ميرود.
رجعت امامان(ع) در روايات به صورت شفاف و روشن مطرح نشده است. ولذا نميتوان به صورت قطعي گفت همه امامان برميگردند و به ترتيب حکومت امام را به عهده ميگيرند و يا برخي از ائمه(ع) رجعت ميکنند، و اگر همه رجعت ميکنند آيا به همين ترتيب به دنيا باز ميگردند يا بازگشت آنان به دنيا به ترتيب ديگري است. از اين رو، بحث حکومت دوباره امام مهدي(ع) امير نيست که بتوانيم به آن پاسخ روشني بدهيم.
پرسش: آيا پيروزي و فتح جهاني با فرماندهي خود حضرت صورت مي گيرد و حضرت تا آن زمان زنده خواهند بود؟
پاسخ: چون تا پيروزي نهايي و گسترانيده شدن دين اسلام و عدل در زمين، آن حضرت زنده خواهد بود؛ لذا اين سؤال جوابي ندارد.
پرسش: آيا اين همه صلح و صفا در دوران حکومت امام زمان (ع) حقيقت دارد ؟
پاسخ: اين سخن بر اساس روايت است. توضيح مطلب اين است كه:
اولا در زمان ظهور به علت برقراري كامل عدالت در امور مختلف جامعه و توزيع صحيح منابع و امكانات، چهره فقر در جامعه از بين ميرود و عموم مردم از مواهب دنيا بهرهمند ميشوند.
ثانيا: به علت رشد فضايل اخلاقي از جمله مناعت طبع و بي رغبتي به دنيا، كسي حاضر به استفاده كردن از مال ديگران و كمك خواستن از ساير مردم نميشود. و حتي اگر كسي بخواهد كمك مالي و صدقه بدهد معمولا موردي پيدا نميكند. گدايي و درخواست از مردم بي معنا ميشود.
ثالثا: مردم از لحاظ روحي چنان اوج ميگيرند كه ديگران را برادر خود فرض كرده و اموالشان را نه فقط براي خود بلكه براي ساير برادران خود نيز ميدانند. ديگران را از خود ميدانند و مال خود را براي ديگران.
روايت و وضعيت دوران ظهور به اين معنا نيست كه حتما افراد دست در جيب يكديگر ميكنند، بلكه بدين معنا است كه مردم داراي چنان روحيهاي ميشوند كه از كمك به ديگران كوتاهي نميكنند و حتي اگر برادر مؤمنشان به علت نياز و بر اساس ضرورت و با توجه به شرايطي دست در جيب آنان كرد ناراحت نميشوند.
پرسش: مدت حكومت حضرت مهدي عليه السلام چه مقدار است ؟
پاسخ: مدت حكومت امام مهدي(ع) به صورت دقيق، روشن و آشكار نيست. رواياتي كه در اين باره رسيده متفاوت است. در بعضي از روايات هفت سال ذكر شده است، در برخي ديگر، اضافه شده كه هر سال آن روزگار، معادل ده سال اين دوران است(در نتيجه، مدت حكومت حضرت، هفتاد سال خواهد بود). در تعدادي ديگر از روايات مدت حكومت، حدود بيست سال و در برخي حدود چهل سال و در روايتي سيصد و نه سال گفته شده است. (الغيبة، طوسي، ص181، 283، 286، 432).
در جمع روايات، برخي هفت سال را پذيرفته اند؛ زيرا، مشهورتر است. احتمال ديگر داده شده كه اين عددها، مربوط به مراحل مختلف حكومت است، مرحله ظهور، مرحله تثبيت و مرحله بلوغ و كمال.
با توجه به اختلاف روايات در متن و مشكل سندي برخي روايات، به نظر ميآيد كه مدت حكومت، روشن نيست؛ ولي اين مطلب معلوم است كه مدت حكومت، آن مقدار طول ميكشد كه عدالت فراگير شود، و احكام و فرهنگ و معنويت دين اسلام، در جهان سايه افكن و ريشه دار شود و در شئون زندگي فردي و اجتماعي انسانها جاري گردد.
اين نكته نيز نبايد مورد غفلت واقع شود كه پايان حكومت حضرت مهدي(ع) به معناي پايان عمر دنيا نيست، بلكه با رجعت ائمه(ع) حاكميت عدل و دين پس از ايشان، به وسيله ساير امامان معصوم(ع) دنبال ميشود. بنابراين، بين مدت حكومت حضرت با مدت دوره حاكميت عدل الهي ـ كه تا پايان عمر دنيا به طول ميانجامد ـ فرق دارد.
پرسش: نقش مردم در کسب صفات نيک در حکومت جهاني حضرت و رواج خير و خوبي و نعمت و برکت چيست؟
پاسخ: در مورد سيماي ظهور و خوبيهاي دوران ظهور بايد گفت: اين زيباييها به دو دسته تقسيم ميشوند: يك قسم بركات و الطاف الهي است مانند فزوني باران و … قسم دوم عدالت گستري و حركت عمومي مردم به طرف نيكيها.
قسم اول هر چند به ظاهر بدون ارتباط با مردم است؛ ولي اگر به آيات و روايات دقت شود روشن ميشود مردم نيز در پيدايش بركات دخالت دارند. خداوند در آيات متعدد بين فزوني نعمت و يا فساد نعمت با اختيار و عملكرد انسانها رابطه برقرار كرده است. در جايي ميفرمايد: اگر مردم ايمان بياورند و تقوا را پيشه خود سازند، بركات آسماني و زميني را بر روي آنها ميگشاييم(اعراف، 96) و در جايي ديگر ميگويد: “ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس”(روم، 41) چنانچه همين عبارت در دعاي عهد (مفاتيح الجنان، بعد از دعاي ندبه) آمده است كه فساد در خشكي و دريا ظاهر شد به واسطه آنچه انسان انجام داده است.
قسم دوم كاملاً با چگونگي و منش زندگي انسان در ارتباط است، بدين معني كه اولاً مردم خواهان عدالت و كمال هستند، و ثانياً امكان اين امر فراهم ميشود. يعني در دوران ظهور حقايق به درستي براي مردم تبيين ميشود و در آن روزگار غولهاي تبليغات و رسانهاي مطالب را وارونه و دلخواه خود تغيير نميدهند، مانعي بر سر راه رساندن پيام حضرت به مردم نخواهد بود، زمينههاي كفر و شرك و مناديان انحراف از بين ميروند، به بركت حضور حضرت عقلها رشد يافته و تكامل مييابند. در اين روزگار مردم خود خوبي را ميخواهند و به آن عمل ميكنند.
بايد توجه داشت انسانهاي دوران ظهور همانند انسانها در دوران غيبت داراي اختيارند. آنان خود بايد نيكي را بخواهند و بدان عمل كنند تا سزاوار دريافت پاداش الهي شده و به بهشت روند، انسان مجبور نه لايق پاداش است و نه مستحق مجازات و كيفر.
بله در دوران ظهور به بركت حضور و حكومت الهي حضرت، زمينه مناسبي براي حركت عمومي جامعه به طرف نيكيها است و عموم مردم در جاده صلاح و رستگاري گام برميدارند. البته اينكه سخن از اجراي عدالت فراگير است خود نشانه آن است كه ممكن است فردي دچار خطا و انحراف بشود؛ ولي اگر رفتار او منجر به تجاوز به حقوق ديگران شد فوراً عدالت در مورد او اجرا شده و مجازات ميشود.
پرسش: نوع حکومت حضرت چگونه است( جنگ و خونريزي يا صلح و دوستي) ؟
پاسخ: دين اسلام دين صلح و دوستي و مدارا است. از دستورات شرعي و از صفات والاي اخلاق اسلامي، بردباري و رفق و مدارا با مردم است. سيره پيامبر(ص) و ائمه بزرگوارمان(ع) نيز بر مبناي محبت و مدارا بوده است. محبت و مهرباني به قدري در دين اسلام جايگاه بلندي دارد كه حتي مدارا با حيوانات نيز از جمله وظايف يك مسلمان است. جنگ و خون ريزي در ابتداي ظهور نيز از طرف مخالفان و دشمنان شروع ميشود و امام زمان(ع) با آن برخورد ميكند و با كساني كه حاضر به پذيرش حقيقت انسانيت نبوده و در صدد ظلم و فساد هستند مقابله ميكند. با پيروزي نهايي اسلام و پذيرش عمومي ديگر جايي براي جنگ نيست. بلكه تحت رهبري امام معصوم و در سايه شريعت اسلامي، زندگي مناسب مقام و منزلت انسان در جامعه به وجود ميآيد.
پرسش: وضعيت جهان پس از ظهور چگونه خواهد بود؟ حضرت چه مدت حکومت مي کنند؟
پاسخ: پس از آنكه حضرت ظهور كردند، دين اسلام بر جهان حاكم ميشود. در آن روزگار سرتاسر جهان تحت حاكميت حضرت قرار ميگيرد و عدل و امنيت فراگير ميشود و عبادت و بندگي خدا به بهترين صورت انجام ميپذيرد.
مدت حكومت ايشان معلوم نيست.
پرسش: ويژگي هاي حکومت واحد جهاني امام مهدي (ع)چيست ؟
پاسخ: براي رسيدن به پاسخي مناسب در اين رابطه، ابتدا ميبايست ويژگيهاي جامعهي مهدوي را از نظر گذراند. آن چه در منابع و متون ديني و روايي ما، در خصوص حكومت مهدي وجود دارد گوياي آن است كه ركن اصلي و خمير مايه بنيادين حركت جهاني امام زمان(ع) گسترش همه جانبه و تقويت و توسعه توحيد و يگانه پرستي و در كنار آن مبارزه فراگير و مستمر با همه تفكرات و جريانهاي انحرافي والحادي است. در نهضت مهدوي، آموزهها و تعاليم فراموش شدهي پيامبران الهي برپا ميگردد و همه دستگاههاي استبدادي، در نهاد حكومت و قدرت زايل ميگردند و از بين ميروند. در حكومت مهدوي، محرومان و مستضعفان و بندگان صالح و مؤمن خداوند، از جايگاه رفيعي برخوردارند. نظام فرهنگي، مركب از ارزشها و هنجارها، عقايد و باورها، آرمانها و … بر اساس آموزههاي قرآن كريم و سنت معصومان شكل ميگيرد و همه اجزا و عناصر اجتماعي، متأثر از اين نظام فرهنگي است.
عدالت جويي و عدالتخواهي و تلاش براي برقراري عدالت و رفع همه مظاهر ظلم و بي عدالتي، از جمله اركان حكومت امام زمان(ع) است. مبارزه همه جانبه و مستمر با منكرات و عوامل اجرايي و شيوع آن، از جمله برنامهها و سياستهاي اصولي در حكومت جهاني مهدوي است. رشد و توسعه همه جانبه و فراگير، در همه ابعاد و شئون، اعم از اقتصادي و سياسي و فرهنگي و … بهرهبرداري از منابع طبيعي، توزيع عادلانه فرصتهاي اجتماعي و برقراري روابط صميمانه و صلح آميز، همراه با عظمت و شوكت جامعهي اسلامي در سطح بين الملل، ايجاد روابط صميمانه و دوستي متقابل در بين افراد و …. همه و همه، از جمله خصوصيات و ويژگيهاي جامعهي آرماني اسلام است و ركن اصلي همه متغيرها و الگوها، برآمده از دين و براي تحقق و تحكيم بنيانهاي ديني است كه خصيصهي اصلي جامعهي مهدوي است.
در موضوع جهاني شدن، متغيرها و الگوهايي را ميتوان به عنوان نمونه ذكر كرد؛ از جملهي آنها شكسته شدن مرزهاي ملي و فرهنگي و به جاي آن تداخل آنها و تلاش در زمينه ايجاد و تفاهم بر اصول مشترك فرهنگي و دست كشيدن از باورها و ارزشها و هنجارهاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي و … افزايش ارتباطات و تعاملات جهاني و نزديك كردن آن از حيث زمان و مكان، به كمك وسايل و فنآوريهاي جديد ارتباطي و الكترونيكي، تبديل نهادهاي اجتماعي و ملي به نهادهاي جهاني و توافق جهاني ملتها بر باورها و ارزشهاي مشترك و يكسانسازي جهانبينيها. كاهش و حذف سنتها و عناصر اجتماعي هويت ساز، ايجاد و گسترش سازمانهاي جهاني و تاكيد بر نهادهاي سياسي، اقتصادي، جهاني، ايجاد و تاكيد بر روابط اقتصادي جهاني و پول جهاني به عنوان ابزار مبادله اقتصادي و … حذف دين و باورها و سنتهاي ديني و به جاي آن تاكيد بر سكولاريسم و دموكراسي و پلوراليزم است. با توجه به اين بيان، خصوصيتها و ويژگيها، در دو نوع حكومت و نگرش، معلوم ميگردد كه اين دو، از جهاتي، شبيه به هم و در نتيجه همگرايي دارند. اين همگرايي و شباهت، در اصل كل جهاني شدن و وحدت جهاني، استوار است، اما در تعيين محتوا و الگوها، كاملا مغاير با هماند. زيرا، آنچه امروزه به عنوان جهاني شدن مطرح است. در واقع «غربي شدن» را تبليغ ميكند. روش و منشي كه به دنبال حذف دين و آموزههاي ديني و ملي جوامع و فرهنگهاي محلي و ملي و بر حاكميت جهانبيني سكولار و … است. اضافه براين، در تعيين محتواي جهاني شدن، واگرايي جدي و اصولي وجود دارد.
در يك سخن، شايد بتوان گفت، هدف حكومت مهدوي، اجراي عدالت فراگير و بهرهمندي عموم مردم از مواهب و امكانات خدادادي است، در حالي كه در جهاني سازي جديد، هدف آن است كه منافع عدهاي خاص تامين شود البته در قالبي جديد .